بازیگران زیرزمین
گفتوگو با محسن جلالپور درباره گسترش اقتصاد غیررسمی

فعال شدن مکانیسم ماشه، آثار متعددی بر جریانهای گوناگون زیست روزمره مردم دارد. اما آنچه بیش از همه سبب نگرانی اقتصاددانان و فعالان اقتصادی است، کوچک شدن زمین بازی و غیررسمی شدن جریان تجارت در کشورمان است. در واقع اجرای تحریمهای جدید موجب نگرانی است، زیرا علتالعلل شکلگیری مهرههای فاسد اقتصادی میشود. محسن جلالپور، فعال اقتصاد، باور دارد که با تشدید تحریمها علیه ایران، جریان تجارت به جریان غیررسمی، عاری از شفافیت و سیاه تبدیل میشود. این فرآیند زمانی دلهرهآور است که بدانیم در بستری مملو از فساد، فعالان اقتصادی سالم امکان فعالیت ندارند و لاجرم یا جذب جریان مقابل شده یا حذف میشوند.
♦♦♦
به نظر شما، علت افزایش حجم اقتصاد غیررسمی در شاخصهای کلان اقتصادی در کشورمان چیست؟
همانطور که از نام این پدیده مشخص است، اقتصاد غیررسمی، ثبت و ضبط نمیشود. اقتصاد غیررسمی، همان اقتصاد زیرزمینی یا اقتصاد پنهان و پوشیده است. اقتصاد غیررسمی در کشورهایی که مجبور به تحمل تحریم هستند، رشد میکند. اگر سیاستگذار کشوری به شکلهای نادرست قانونگذاری کند، امکان ایجاد بستر برای رشد اقتصاد غیررسمی بیشتر میشود. به بیان دیگر، اقتصاد غیررسمی در بسترهایی رشد و نمو مییابد که محدودیتهای غیرعلمی و غیرعقلانی اقتصادی بر آنها حاکم باشد. بالطبع، گسترده شدن دایره این نوع اقتصاد بستگی به میزان محدودیتهای موجود دارد.
پیامدهای ایجاد بستر برای شکلگیری اقتصاد غیررسمی چیست؟
به همان نسبت که اقتصاد غیررسمی در ساختار اقتصادی کشوری رواج یابد، آمارها غیرشفاف میشوند. این موضوع ممکن است تا آنجا ادامه یابد که از آمارهای رسمی مرجعیتزدایی شود. چنانچه آمارهای رسمی مرجعیتشان را از دست بدهند، پژوهشگران و کارشناسان امکان ارائه تحلیلهای قابلاتکا را ندارند، چراکه لازمه تحلیل کردن، دسترسی به آمارهای رسمی متقن است.
اقتصاد غیررسمی چگونه از آمارها مرجعیتزدایی میکند؟
همانطور که میدانید، اقتصاد غیررسمی قابلردیابی نیست. بهعنوان مثال، پیمانسپاری ارزی نیز سبب زیرزمینی شدن فرآیندهای صادرات و واردات میشود. سیاستگذاری که قانون بازدارندهای پیشبینی نکند، از مساحت زمین بازی فعالان اقتصادی واقعی میکاهد. شاهد این گزاره بررسی صادرات و واردات در برهههایی است که فعالان اقتصادی مجبور به بازگشت ارز حاصل از صادرات بودند و همزمان واردکنندگان از دولت، ارز ارزانقیمت دریافت میکردند. مشاهدهها نشان میدهد سیاستهایی که سیاستگذار در پیش میگیرد انگیزه فعالان اقتصادی به انجام دادن یا ندادن فعالیتی را شکل میدهد. بهطور مثال، اگر صادرکنندگان مجبور به تحویل ارز حاصل از صادرات به بانک مرکزی باشند، انگیزه صادرات کاهش مییابد. ضمن اینکه ممکن است برخی از فعالان اقتصادی برای اینکه ارز کمتری به بانک مرکزی تحویل دهند میزان صادرات واقعیشان را به گمرک اعلام نکنند. همچنین اعطای ارز ارزانقیمت به واردکنندگان موجب میشود واردکنندگان ارزش واقعی کالاهایشان را اعلام نکنند یا برای دریافت ارز ارزانقیمت بیشتر، اقدام به وارد کردن کالاهای غیرضروری کنند. این دست سیاستها، توامان که آمارها را مخدوش میکند، صادرات را نیز قلعوقمع میکند و عاملی برای افزایش واردات بیرویه است. چالش دیگر در اقتصاد غیررسمی، افزایش تعداد کارتهای بازرگانی یکبارمصرف است. این کارتها باعث میشود تعداد کارتهای بازرگانی از تعداد صادرکنندگان واقعی بیشتر و آمار رسمی، مخدوش شود.
پس با این تفاسیر، میتوان اینگونه استدلال کرد که افزایش تحریمهای ناشی از مکانیسم ماشه سبب افزایش تجارت غیررسمی میشود؟
این مسئله را باید از دو محور مورد بررسی قرار داد. نخست اینکه به موازات افزایش تحریمها، بازرگانان، تاجران و فعالان اقتصادی ناگزیرند در خفا و بهشکل پنهانی تجارت کنند، چراکه اگر فعالان اقتصادی در فرآیند تجارتشان شفاف باشند، با اصابت تحریم مواجه میشوند. پیامدهای تحریم تنها گریبانگیر فعالان اقتصادی ایرانی نمیشود. هر فرد حقیقی یا حقوقی که با طرف ایرانی وارد معامله شود نیز در خطر تحریم است. بنابراین فعالان اقتصادی ایرانی و همچنین طرف مقابل آنها، ناچار به دور زدن تحریمها هستند و این پوشیدگی سبب میشود آمار درستی ردوبدل نشود. به جز این، سیاستهای نادرستی که در زمان تحریم اتخاذ میشود (نظیر پیمانسپاری ارزی و چندنرخی بودن ارز) محدودیتهایی ایجاد میکند. موارد برشمردهشده، اقتصاد ایران را به فضای زیرزمینی غیرشفاف سوق میدهد که هزینه زیادی به کشورمان تحمیل میکند. هزینههای بیدلیل همواره از جیب مردم و فعالان اقتصادی پرداخت میشود، چرا که اقتصاد باید حدود 20 تا 25 درصد هزینه بیشتری برای نقلوانتقال پول، حمل کالاها، بازاریابی و بازارسازی بپردازد. تحریمهای جدید باعث میشود اقتصاد به سمتی پیش برود که تجارت غیررسمی روزبهروز بیشتر در آن رخنه کند.
«کاسبان تحریم»، واژهای است که بعد از تحریمهای پیدرپی ایران به گروهی از افراد اطلاق شد که موافق تحریم بودند و توضیح میدادند دور زدن تحریمها، کار سادهای است. فعالان اقتصادی این افراد را کاسبان تحریم میدانند، چراکه بر این باورند که احتمالاً وضع تحریم برای این افراد سودزاست. بهنظر شما چه ارتباطی میان تجارت غیررسمی و کاسبان تحریم وجود دارد؟
چنانچه حاکمیت، دولت و قوانین نتوانند شرایط سالمی برای فعالیت اقتصادی بهوجود بیاورند، ناچارند با اعطای رانتهای پیدرپی به برخی گروههای خاص، تجارت را به جریان اندازند. باید توجه داشت چنین فضایی مولد سرچشمههای فساد است و به افراد و گروههای فاسد قدرت اعطا میکند. حال اجازه دهید یکبار دیگر این شرایط را ترسیم کنیم. برخی گروههای فاسد در ساختار اقتصادی قدرت اقتصادی گرفتهاند و از آنجا که دولت نیز به آنها نیازمند است به مرور زمان در ساختار سیاسی قدرت میگیرند. این افراد همزمان که توان مالی زیادی دارند، در کشور نفوذ هم کردهاند و در سالهای گذشته که مسئله تحریمها گریبانگیر ایران شده، قدرت مانور پیدا کردهاند. از سوی دیگر، رسانهها نیز به این فضاسازی دامن زدهاند و به همین دلیل هم همه شرایط به نحوی پیش رفته که این افراد به مهرههای کلیدی در اقتصاد تبدیل شدهاند.
لمپنیسم نیز زاده همین شرایط است. اگر استدلال کنیم که دوباره پرداختن به افرادی همچون بابک زنجانی یا تلاش برای ترسیم چهرهای جدید از ایشان، ناشی از همین فضایی است که شما ترسیم فرمودید، گزاره درستی مطرح کردهایم؟
چهرههایی در سالهای گذشته بهعنوان محکوم اقتصادی شناخته شدند ولی در چند ماه گذشته دوباره به رسانهها بازگشتند و تلاش شد از آنها چهره دلسوز میهنی ساخته شود. این افراد معمولاً در فضاهای تحریمی سر بر میآورند و ادعا میکنند همه واقعیتها، مسائل روز جامعه و تئوریها را از بر هستند. آنها ممکن است حتی برخی تصمیمهای درستی را که سیاستگذار میگیرد هم بیاعتبار جلوه دهند. بنابراین در شرایط تحریمی که تجارت غیررسمی روزبهروز افزایش مییابد و سیاستگذاران هم به تشدید این جریان دامن میزنند، فضا برای رشد این افراد کاملاً مهیا میشود. اصولاً فعالیت در فضای پوشیده و مخفی که امکان ثبت و ضبط هم ندارد، فسادزاست. شکی نیست که در چنین بستری مردم هم میل دارند به سمتوسویی پیش بروند که در آن منفعت بیشتری وجود دارد. همین مسئله هم سبب میشود محیط کسبوکار، محیطی عاری از شفافیت باشد. ماحصل این وضع هم ناگفته پیداست. در چنین فضایی گروهی رشد میکنند که این فضا را تولید و بازتولید کردهاند.
پس میتوان استدلال کرد که تحریمهای ناشی از مکانیسم ماشه در فضایی که آلوده است، احتمالاً سبب تشکیل گروههای مافیایی در اقتصاد میشود. میتوان چنین فرض یا ادعایی مطرح کرد؟
فرض یا ادعایی که مطرح کردید احتمال نیست، بلکه نتیجه قطعی است. جریانی از بستر کوچک ایجاد شده است و بهتدریج بزرگ میشود. دقیقاً شبیه به گلوله برفی کوچک که در نخستین چرخشهایش، وزنی ندارد و خطری متوجه کسی نمیکند، پیدایش این گروهها هم بیخطر بهنظر میرسد، اما دیری نخواهد پایید که همان گلوله کوچک به بهمن عظیمی تبدیل میشود. هرچه زمان بیشتری طی شود، آدمها و گروههای مافیایی در رگ و ریشه تمام کشورمان رخنه میکنند. همچنین، بهتدریج افرادی که بهرهورند با افراد و گروههای خاص جابهجا میشوند و ریلگذاری سیاستها به کلی تغییر میکند. از سوی دیگر، قوانین نادرست هم این فضا را برای این افراد و مجموعهها تسهیل کرد. درنهایت گروهها و افراد اینچنینی درآمدهای کلان کسب کردند و توانستند در اقتصاد نفوذ کنند. این نوع نفوذها در اقتصادهای بسته بیشتر رخ میدهد، درحالیکه در کشورهایی با اقتصاد باز و رقابتی، چنین پدیدهای کمتر پیش میآید. باید توجه داشت که جریان نفوذ حتی در همان کشورهایی با اقتصاد باز و آزاد هم بهطور کامل از بین نرفته است، اما در کل، این پدیده بیشتر در کشورهایی دیده میشود که اقتصاد آنها بسته و دولتی است. در چنین شرایطی، مجموعههایی شکل میگیرند که به مرور به نهادهای تاثیرگذار و تصمیمگیر در سطح کلان تبدیل میشوند. این مجموعهها تلاش میکنند افراد وابسته به خودشان را در مجلس، دولت، بانکها و حوزههای سیاستگذاری کلان منصوب کنند و بهتدریج نفوذشان را گسترش دهند. همین گروهها هستند که عملاً مانع شکلگیری اقتصاد سالم میشوند. همینها کسانیاند که از تداوم تحریمها سود میبرند، از آن رشد میکنند و در نتیجه برای ادامه و افزایش تحریمها نیز تلاش میکنند. همانطور که در ماههای گذشته دیدیم، برخی از افرادی که روزگاری محکوم، زندانی یا حتی محکوم به اعدام بودند، امروز دوباره در فضای تحریمها سر برآوردهاند و مدعی شدهاند در صحنه حضور فعال دارند. این روند پدیدهای طبیعی در چنین فضای ناسالمی است، چرا که وقتی محیط ناسالم باشد، افرادی نیز در آن رشد میکنند که برای خود هیچ تعهدی قائل نیستند، به قوانین پایبند نمیمانند و به هر شکل ممکن راههای دور زدن قانون را پیدا میکنند. اتفاقی که در این فضاها میافتد، همین است. متاسفانه آدمهای سالم گوشهگیر میشوند و بیرون از گود قرار میگیرند. این افراد معمولاً کمکم از فضای عمومی فاصله میگیرند و از گردونه اصلی دور میشوند. درحالیکه به همان نسبت، آدمهای ناسالم بیشتر در صحنه باقی میمانند و قدرت میگیرند.
به این ترتیب ما به سمتی میرویم که بخش خصوصی واقعی از بین میرود؟
در واقع بخش خصوصی تصنعی که تنها با رانت در فضای ناسالم رشد میکند و بزرگ میشود، بهتدریج همهکاره میشود و هر روز عرصه را بر کسانی که درستکار، سالم و قانونمند هستند، تنگ و محدود میکند. از همه بدتر این است که وقتی بالاخره تصمیم درستی اتخاذ شود، بهنحوی اجرا میشود که آنانی که در گذشته تخلف کردهاند، بخشیده شده و آنهایی که کار درست انجام دادهاند، عملاً جریمه شوند. گویا کار درست کردن مجازات دارد. این وضع باعث رواج بیقانونی و دور زدن قانون میشود و به جریان عمومی تبدیل میشود. همانگونه که در دهههای گذشته دیدهایم، همیشه چنین بوده است. کسانی که قانون را دور زدهاند بعداً به هر عنوانی بخشیده شدهاند و در مقابل مغبونترین افراد، آنهایی هستند که به قانون پایبند ماندهاند. این فضا بهتدریج ناسالمتر و فاسدتر میشود و زمینه رشد گروههای غیررسمی و گروههایی که همراه با رانت و فساد شکل گرفتند، وسیعتر و آمادهتر میشود و بالاخره، روزی میرسد که آدمهای سالم از اقتصاد فاصله میگیرند، بنگاههای سالم تعطیل میشوند و فضای ناسالم چنان گسترده میشود که دیگر هیچ تصمیم و کار سالمی امکانپذیر نیست. همین گروهها کمکم به گروههای بزرگِ ذینفوذ تبدیل میشوند، افرادشان را در موقعیتهای اثرگذار مینشانند و در بسیاری حوزهها همچون سیاست خارجی، اقتصاد و امور اجتماعی به جریان اصلی حکمرانی تبدیل میشوند.
در این چهارچوب گفته شده، خط سیاستگذاری و تصمیمگیری از جای دیگری میآید و سیاستها از بیرون دیکته میشود.
به نظر شما حالا که اقتصاد گرفتار مکانیسم ماشه است، سیاستگذار باید چهکار کند که فضای غیررسمی گسترده نشود؟
اگر از من بپرسید، امروز تنها کاری که سیاستگذار باید انجام دهد حل مسئله در سطح بینالمللی است. من دیگر امیدی ندارم که در این شرایط بتوان صرفاً در داخل فساد را ریشهکن یا فضای سالم اقتصادی ایجاد کرد. شاید در روزهای نخست تحریم امکان ایجاد قوانین و سیاستگذاریهای درست وجود داشت، اما آنقدر سیاستگذاریهای نادرست رخ داده که همان گروههای ذینفع و ذینفوذ در این سالها بزرگ شدهاند و قدرت گرفتهاند و جدا کردن آنها از بدنه جامعه دشوار است. من این وضع را بهوضوح میبینم. بهعنوان مثال فردی که سالها محکوم بوده، امروز میآید و ادعاهایی هم میکند. این افراد و گروهها روزگاری بدهیهای چندمیلیاردی داشتند و حالا ادعا میکنند میتوانند اقتصاد را اداره کنند، میتوانند تحریمها را دور بزنند، میتوانند قیمت ارز را پایین بیاورند، میتوانند با بانک مرکزی درگیر شوند و قیمت طلا را کنترل کنند. این گزارهها یعنی قدرت این گروهها آنقدر بیحدوحصر شده که فضای سالم دیگر تحمل آنها را ندارد. فضای سالم که بتوان در آن کار شفاف انجام داد، با فضای تحریمی ناسازگار است. در نتیجه فضای تحریمی باعث افزایش قدرت این جریانها میشود و قدرت آنها دوباره با افزایش ثروت، توسعه هم مییابد. فکر نمیکنم در روزگار حاضر بتوانیم با همین فضای بسته و سیاستگذاریهای غلط بدون عبور از تحریمها و بدون بازگشت به عرصه بینالملل، فضا را سالم کنیم. ریل سیاستگذاری در شرایط کنونی باید معطوف به عرصه بینالملل باشد. سیاستگذاران باید مسائل بینالمللی را حل کنند و به دنبال رفع تحریمها باشند. لازم است که فضای سالم، آزاد و رقابتی میان ایران و دیگر کشورها برقرار شود تا بتوانیم بهتدریج جریانهای ناسالم را کاهش دهیم. واقعیت این است که اگر روزی فضا سالم شود، بنگاههای ناسالم دیگر نمیتوانند رشد کنند. همیشه گفتهام اگر بزرگترین سرمایهگذار آمریکایی را در مکزیک قرار دهند، ورشکست میشود و برعکس؛ بنابراین حتماً باید فضای سالم ایجاد کرد تا همه مهرهها سالم کار کنند.