شناسه خبر : 50537 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ضربه خشکسالی

صنایع چه آینده‌ای پیش‌رو دارند؟

 

جواد حیدریان / دبیرتحریریه 

72خشکسالی، دیگر فقط بحران مرتبط با کشاورزی نیست، بلکه به قلب صنعت هم رسیده است. امروز کارخانه‌ها و شهرک‌های صنعتی در سراسر ایران با چالشی روبه‌رو هستند که مستقیم به بقا یا مهاجرت آنها گره خورده است. آب دیگر منبعی ارزان و در دسترس نیست. صنایع باید منتظر سه تغییر بزرگ و پرهزینه باشند، یا باید به سمت دریا مهاجرت کنند، یا قیمت آب را واقعی بپردازند، یا از پسماندها استفاده کنند. آنها که بمانند و همچنان از آب‌های زیرزمینی و سطحی بهره ببرند، باید بهای واقعی این آب را بپردازند؛ بهایی که می‌تواند توازن مالی و حتی موجودیت بسیاری از صنایع را زیر سوال ببرد. در میانه بحران‌های اقلیمی و فرونشست زمین، آینده صنایع ایران با چنین محدودیت‌هایی چگونه رقم خواهد خورد؟ البته اگر صنایع در این لحظه امکان استفاده از آب غیرمتعارف را نداشته باشند، می‌توانند تا زمان محدودی از آب متعارف استفاده کنند، اما هزینه این آب با ارزش‌گذاری واقعی برای آنها حساب می‌شود. دادن آب زیرزمینی مجانی به صنایع امری کاملاً اشتباه است، آن هم در کشوری که دشت‌های آن در معرض فرونشست قرار دارد. در این پرونده با مشورت و راهنمایی دکتر مسعود درودی، دکترای سیاست‌گذاری و توسعه دانشگاه تهران و سروش کیانی‌قلعه‌سرد، دکترای اقتصاد منابع طبیعی و محیط ‌زیست، به این پرسش پاسخ می‌دهیم که صنایع در سال‌های آینده با چه محدودیت‌هایی در زمینه مصرف آب مواجه‌اند؟

ضعف عمیق حکمرانی آب

مسعود درودی، متخصص سیاست‌گذاری و توسعه، می‌گوید: به نظر می‌رسد پاسخ به این پرسش، تنها در گرو بررسی فنی نیست، بلکه باید از منظر حکمرانی آب نیز مورد توجه قرار گیرد. ظاهر این سیاست‌ها منطقی است، اما واقعیت این است که ایران تا امروز از ضعف عمیق در نظام حکمرانی آب رنج برده است. نبود سیاست‌گذاری کارآمد و تصمیم‌گیری‌های هماهنگ سبب شده است «حکمرانی آب» در معنای واقعی آن در کشور شکل نگیرد. از همین‌رو، هرگونه سیاست جدید در زمینه مدیریت منابع آبی باید با در نظر گرفتن بافت اقتصادی، جغرافیایی و سیاسی ایران طراحی شود؛ زیرا بدون درک درست از این بافتار، راه‌حل‌های فنی صرف، به نتیجه نمی‌رسند.

نمونه‌های متعددی از این ضعف سیاست‌گذاری وجود دارد. برای مثال، چرا باید صنایع فولادی پرآب‌بر در مناطقی مانند دشت خراسان یا نیشابور مستقر شوند؛ مناطقی که حتی برای تامین آب کشاورزی و نیازهای روزمره مردم دچار کمبود هستند؟ پاسخ را باید در اقتصاد سیاسی توسعه در ایران جست‌وجو کرد؛ جایی که نفوذ نمایندگان و ذی‌نفعان محلی در تصمیم‌گیری‌های ملی باعث شده است برخی صنایع، نه بر پایه منطق سرزمینی و زیست‌محیطی، بلکه بر اساس فشارهای سیاسی و وعده‌های اشتغال‌زایی شکل بگیرند. نتیجه چنین روندی، استقرار صنایعی در فلات مرکزی ایران است که هم منابع آب را تحلیل برده و هم الگوی توسعه پایدار را برهم زده‌اند. امروز اما، با تشدید خشکسالی و فرونشست زمین، زمان آن رسیده است که ایران میان ضرورت حفظ منابع حیاتی و بقای صنایع خود، تصمیمی جدی و مبتنی بر واقعیت‌های سرزمینی بگیرد.

اگر قرار باشد بخشی از صنایع کشور به مناطق جنوبی و کنار دریا منتقل شوند، باید توجه داشت که این جابه‌جایی نه‌تنها از نظر فنی و اجرایی پیچیده است، بلکه از نظر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نیز تبعات گسترده‌ای دارد. هرچند تجربه جهانی نشان می‌دهد بسیاری از صنایع در نزدیکی منابع آبی مستقر هستند، اما شرایط اقلیمی، زیرساختی و جمعیتی جنوب ایران با نمونه‌های مشابه جهانی تفاوت‌های بنیادین دارد. به دلیل نابرابری تاریخی در توسعه منطقه‌ای، نمی‌توان با دستورهای متمرکز و بدون مطالعه دقیق، تصمیم به انتقال صنایع به این مناطق گرفت. پرسش اساسی این است که این جابه‌جایی‌ها تا چه اندازه مطالعه شده‌اند؟ آیا بررسی دقیقی از ظرفیت‌های زیرساختی، پیامدهای اجتماعی و سیاسی و هزینه‌های اقتصادی آنها صورت گرفته است؟ از همه مهم‌تر، در اقتصادی که به‌واسطه تحریم‌های چندلایه و طولانی‌مدت در وضعیت شکننده قرار دارد، آیا چنین تصمیمی اصلاً قابلیت اجرا دارد؟ جابه‌جایی صنایع باید بر پایه مزیت‌های رقابتی و منطقی هر منطقه انجام شود، نه صرفاً به دلیل فشار منابع آبی. انتقال شتاب‌زده صنایع از مناطق مرکزی به جنوب می‌تواند موجی از مهاجرت‌های اجباری، بیکاری و نابرابری اجتماعی را در پی داشته باشد و تعادل جمعیتی و اقتصادی کشور را بر هم زند. از این منظر، حتی اگر اصل ایده انتقال برخی صنایع آب‌بر به کنار دریا درست باشد، اجرای آن بدون ملاحظه ظرفیت‌های منطقه‌ای، به جای حل مسئله آب، ممکن است بحرانی تازه بیافریند.

پیش‌شرط‌های اجرای قیمت‌گذاری واقعی آب

اجرای سیاست قیمت‌گذاری واقعی آب مستلزم پیش‌شرط‌هایی است: شفافیت در هزینه‌های تولید، تعیین دقیق حقوق مالکیت آب و ایجاد نظام نظارتی موثر بر مصرف. اگر این زیرساخت‌ها فراهم نشود، خطر آن وجود دارد که آب به ابزاری برای فشار اقتصادی و درآمدزایی دولت از صنایع تبدیل شود؛ درحالی‌که دولت همزمان شعار حمایت از تولید را سر می‌دهد. این تناقض می‌تواند اعتماد بخش تولید را تضعیف کند و سیاست‌های سازگاری با کم‌آبی را از مسیر اصلی خود منحرف کند. درنهایت، حرکت به سوی الگوی «سازگاری با کم‌آبی» ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است، اما این سیاست باید با نگاهی متوازن، تدریجی و واقع‌گرایانه اجرا شود تا آب، به‌جای آنکه ابزار محدودیت باشد، به محور پایداری و بازآفرینی صنعتی کشور تبدیل شود.

ما باید اصلاح نظام قیمت‌گذاری آب را به‌صورت تدریجی و حساب‌شده پیش ببریم تا از فشار ناگهانی بر صنایع جلوگیری شود. این اصلاح باید به گونه‌ای باشد که صنایع فرصت تطبیق و برنامه‌ریزی داشته باشند، نه اینکه یکباره با شوک اقتصادی مواجه شوند. همزمان با این سیاست، توجه به بازچرخانی و استفاده مجدد از آب باید در سبد تصمیم‌گیری صنایع جایگاه ثابتی پیدا کند. متاسفانه تاکنون این مسئله در اغلب صنایع نادیده گرفته شده، اما از این مقطع تاریخی به بعد، هر صنعتی که بخواهد بقا و پایداری خود را حفظ کند، ناگزیر است متناسب با ظرفیت و نیاز آبی خود، راهکارهایی برای تصفیه و استفاده مجدد از آب بیابد.

در کنار این دو سیاست، برخی صنایع که از مزیت جغرافیایی و اقتصادی لازم برخوردارند، می‌توانند به‌صورت تدریجی به سمت استقرار در مناطق جنوبی و مجاور آب‌های آزاد حرکت کنند. اما هیچ‌کدام از این راه‌حل‌ها نباید به‌صورت یکجانبه و منفک از سایر مولفه‌های تاثیرگذار اجرا شود. این تصمیم‌ها باید در قالب یک شبکه سیاستی منسجم، هماهنگ و همزمان دنبال شوند، چراکه ساختار حکمرانی آب و صنعت در ایران پیچیده است و اجرای راهکارهای ساده برای مسائلی به این اندازه درهم‌تنیده، نتیجه‌ای نخواهد داشت. ما با مجموعه‌ای از مسائل به‌اصطلاح «بدخیم» روبه‌رو هستیم که نمی‌توان آنها را با دستور و تصمیم‌های کوتاه‌مدت مدیریت کرد، بلکه نیازمند سیاست‌گذاری پیچیده، هماهنگ و مبتنی بر داده و واقعیت‌های اقلیمی هستیم.

چشم‌انداز صنایع ایران و بحران آب

درنهایت، اگر بخواهیم به چشم‌انداز صنایع در ایران در مواجهه با محدودیت منابع آبی نگاه کنیم، باید بپذیریم که دوره وفور آب گذشته و دوران سازگاری با کم‌آبی آغاز شده است. در این دوران، صنایع باید یاد بگیرند چگونه با منابع محدود کنار بیایند و ساختار تولید خود را متناسب با ظرفیت‌های واقعی کشور بازتعریف کنند. بخش قابل‌توجهی از بحران آب، البته، به هدررفت گسترده در بخش‌های مختلف بازمی‌گردد که باید با اصلاح زیرساخت‌ها و فناوری کنترل شود. از سوی دیگر، وقت آن رسیده که کشاورزی را از جایگاه پیشران توسعه کنار بگذاریم و محوریت توسعه را به بخش‌های خدمات و صنعت بسپاریم. کشاورزی در شرایط کنونی، بخش عظیمی از آب کشور را مصرف می‌کند و دیگر نمی‌تواند موتور محرک توسعه باشد. آینده توسعه ایران در گرو صنعتی است که با اقلیم خشک و محدودیت‌های منابع طبیعی سازگار شود، ارزش افزوده بالا ایجاد کند و از هر قطره آب به‌عنوان منبعی استراتژیک و بازیافتی بهره گیرد.

ما باید به‌تدریج از اتکای سنتی به کشاورزی فاصله بگیریم و به‌سمت صنعتی ‌شدن حرکت کنیم. این گذار، در واقع نوعی تغییر پارادایم در مسیر توسعه کشور است؛ تغییری که اگر با برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری دقیق همراه شود، می‌تواند هم به رشد پایدار در حوزه صنعت بینجامد و هم به کاهش فشار بر منابع آبی کمک کند. اما اگر این تغییر نگرش و ساختاری اتفاق نیفتد و کشاورزی همچنان با روش‌های سنتی و ناکارآمد فعلی ادامه پیدا کند، نمی‌توان نسبت به آینده صنایع در ایران خوش‌بین بود. در چنین شرایطی، نه‌تنها صنعت از کم‌آبی آسیب می‌بیند، بلکه منابع محدود آبی کشور نیز در کشاورزیِ کم‌بازده تلف می‌شود.

از سوی دیگر، لازم است سیاست‌های حمایتی دولت به‌سوی صنایع کوچک و متوسط هدایت شود تا این واحدها بتوانند در شرایط جدید دوام بیاورند. اصلاح تدریجی قیمت آب، بهینه‌سازی مصرف در فرآیندهای تولیدی از طریق بازچرخانی و بازیافت آب، و نیز تنوع‌بخشی به مکان استقرار صنایع از جمله راهکارهای ضروری در این مسیرند. نباید تنها مناطق جنوبی کشور را برای انتقال صنایع در نظر گرفت؛ مناطق غربی، شمال‌غربی و شمال کشور که از وضعیت بهتری از نظر منابع آبی برخوردارند، می‌توانند در برنامه‌ریزی صنعتی کشور نقش پررنگ‌تری داشته باشند.

در کنار این موارد، توجه به زیرساخت‌های انتقال و توزیع آب اهمیت حیاتی دارد. بخش قابل‌توجهی از منابع آبی کشور در مسیر انتقال به صنایع، شهرها و مصارف انسانی به‌دلیل فرسودگی شبکه‌ها و تاسیسات از بین می‌رود. بنابراین بازسازی و نوسازی این زیرساخت‌ها باید در اولویت قرار گیرد. در این میان، صنایع نیز می‌توانند با پذیرش بخشی از مسئولیت اجتماعی خود در تامین هزینه‌های ترمیم و بهسازی شبکه‌های انتقال آب نقش فعال‌تری ایفا کنند. چنین مشارکتی نه‌تنها به حفظ منابع آبی کشور کمک می‌کند، بلکه به نفع خود صنایع نیز خواهد بود، چرا که درنهایت از عواید پایداری این منابع بهره‌مند می‌شوند.

 خشکسالی یکی از مخاطرات اصلی محیط طبیعی

سروش کیانی قلعه‌سرد، دکترای اقتصاد منابع طبیعی و محیط زیست، برای تجارت فردا نوشت: بخش‌های مختلف صنایع متاثر از شرایط اقلیمی و محیطی بوده و صنایع به میزان قابل‌توجهی و به شکل مستقیم و غیرمستقیم از شرایط محیط زیستی و منابع طبیعی اثر می‌پذیرند. به میزانی که شرایط اقلیمی مناسب‌تر و ایده‌آل‌تر باشد صنایع مختلف امکان فعالیت بیشتر و بهتر خواهند داشت و برعکس مناسب نبودن شرایط اقلیمی به ایجاد ناپایداری در فعالیت صنایع منجر خواهد شد. در این میان خشکسالی به‌عنوان یکی از مخاطرات اصلی محیط طبیعی اثری شدید و تعیین‌کننده در سرنوشت صنایع ایفا می‌کند. خشکسالی به‌صورت مستقیم به کاهش دسترسی به آب مورد نیاز صنایع به‌ویژه صنایع آب‌بر مانند فولاد، پتروشیمی، نساجی، نیروگاه‌ها و... منجر می‌شود، هزینه‌های تولید را به نحو قابل‌توجهی افزایش می‌دهد و بهره‌وری و بازده تجهیزات و ماشین‌آلات به‌طور محسوسی (با توجه به کمبود آب برای خنک‌سازی و فرآیندهای صنعتی) کاهش پیدا می‌کند. اما به‌صورت غیرمستقیم نیز صنعت از تبعات خشکسالی اثر می‌پذیرد. اولین اثر مستقیم خشکسالی ایجاد اختلال در زنجیره‌های تامین صنایع است. این موضوع به‌ویژه در صنایع وابسته به کشاورزی با ایجاد کمبود در مواد اولیه و نهاده‌های تولید خود را نشان می‌دهد. از سوی دیگر این موضوع به همراه افزایش هزینه‌های تولید، توان رقابتی صنایع را در بازارهای داخلی و خارجی کاهش داده و به‌طور کلی حجم اقتصاد صنایع کوچک‌تر خواهد شد. خشکسالی با تعطیلی صنایع یا کاهش ظرفیت تولید صنایع به کاهش اشتغال، کاهش درآمد و در نتیجه گسترش فقر منجر می‌شود. این اثرات در هر شکلی و نوعی از اقتصاد برقرار بوده و به‌طور قابل‌توجهی برای هر اقتصادی چالش‌زا خواهد بود. با وجود این در ایران با توجه به شرایط اقلیمی خاصی که وجود دارد، موضوع اثرگذاری خشکسالی بر صنایع به شکل ویژه‌تری باید مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. به لحاظ اقلیمی موقعیت جغرافیایی ایران به‌گونه‌ای بوده که خشکسالی همواره به‌عنوان یک مسئله دائمی و همیشگی بخش تفکیک‌ناپذیر وجودی آن بوده است. به لحاظ شرایط محیطی و جغرافیایی، ایران در منطقه خشک و نیمه‌خشک واقع شده و تقریباً بیش از ۸۲ درصد قلمرو ایران در منطقه خشک و نیمه‌خشک قرار دارد. متوسط بارندگی سالانه نیز در خوش‌بینانه‌ترین حالت حدود ۲۵۰ میلی‌متر بوده که این مقدار کمتر از یک‌سوم متوسط بارش در دنیا (۸۶۰ میلی‌متر) است. از این‌رو میزان اثرگذاری خشکسالی در ایران بر صنایع قابل‌مقایسه با بسیاری از کشورهای دیگر نیست. حال آنکه صنایع ایران نیز با توجه به شرایط تحریمی به‌ویژه دو دهه اخیر به لحاظ تکنولوژیک و فرآیندی وابستگی بسیار عمیق‌تری به منابع طبیعی دارند. همچنین متاسفانه به دلیل جانمایی غلط، بسیاری از این صنایع در کنار آب‌های آزاد و مناطق پرآب، بلکه در مناطق با تنش آبی جدی کشور مستقر شده‌اند. آنچه امروزه به‌عنوان انتقال آب دریای خلیج فارس به فلات مرکزی به‌ویژه صنایع آب بر استان اصفهان یاد می‌شود بارزترین نشانه اثرگذاری خشکسالی بر صنایع است. آب مصرفی صنعتی که در شرایط عادی با حداقل قیمت و به‌صورت یارانه‌ای از سوی دولت تامین می‌شود، حال باید با قیمت تمام‌شده‌ای که تا شش دلار به ازای هر مترمکعب تخمین زده می‌شود، تامین شود. این افزایش جدی در هزینه‌های تولید درحالی‌که بسیاری از صنایع تولیدی در حداقل حاشیه سود عملیاتی به سر می‌برند می‌تواند به شکل نگران‌کننده‌ای نه آینده بلندمدت، بلکه آینده کوتاه‌مدت صنایع ایران را تهدید کند. این امر در حالی اتفاق می‌افتد که امکان مدیریت آب در سایر بخش‌ها به‌ویژه بخش کشاورزی وجود ندارد و در هر صورت و در هر شرایطی بخش کشاورزی عامل اصلی مصرف آب خواهد بود. در مجموع تداوم وضعیت خشکسالی در کشور که به پنجمین سال متوالی خود رسیده است، به‌طور جدی و فزاینده‌ای آینده صنایع ایران را تهدید می‌کند و همزمانی این امر با مسائل و مشکلات ناشی از تحریم و عدم امکان بهره‌مندی از تکنولوژی‌ها و صنایع طبیعت‌محور و با راندمان بالا زمینه‌ساز بسیاری از مشکلات قابل توجه در آینده خواهد بود. 

دراین پرونده بخوانید ...