جنگ پنهان
پیامدهای غیرانسانی تحریم در میزگرد محمدرضا فرزانگان و نادر حبیبی

رضا طهماسبی: در دهههای اخیر «تحریم» بهعنوان یک ابزار اقتصادی کاملاً در خدمت سیاست قرار گرفته است و کشورهای متعددی به دلایل واهی یا قابلقبول تحت تحریم از سوی دیگر کشورها یا حتی سازمان ملل متحد قرار گرفتهاند. با این همه به نظر میرسد آنچه به اندازه کافی موردتوجه قرار نگرفته، هزینههای انسانی تحریم است. تحریم نهفقط نظام حاکم بر یک کشور را در فشار میگذارد که بر بسیاری از شاخصهای زندگی مردم از درآمد گرفته تا بهداشت و سلامت اثرگذار است. محمدرضا فرزانگان و نادر حبیبی در مقالات و مطالعاتی نشان دادهاند تحریمها، بهعنوان یک سلاح پنهان، موجب افزایش نرخ مرگومیر و کاهش دسترسی مردم به داروهای حیاتی شده است. همچنین در ایران حدود 30 واحد درصد اندازه طبقه متوسط را کاهش داده است. این اقتصاددانان معتقدند باید برای هرگونه تحریم موازین و مقرراتی وضع کرد و اجازه نداد که آثار و هزینههای انسانی آن از حدی فراتر رود، همانطور که حتی جنگ هم برای خودش مقرراتی دارد.
♦♦♦
اقتصاد ایران چند دهه است که مشمول تحریمهای مختلف از سوی تحریمکنندگان مختلف است. این تحریمها در دو دهه اخیر بسیار شدیدتر و گستردهتر شده و به غیر از فرصت کوتاه مذاکرات برجام، در بقیه سالها اعمال شده و شرایط سختی برای اقتصاد ما رقم زده است. در یک نگاه علمی و واقعبینانه، بهدور از جانبداری یا دستکم گرفتن تحریمها، شرایط امروز این اقتصاد تحت تحریم چگونه تصویر میشود؟
محمدرضا فرزانگان: همانطور که اشاره کردید تحریم اقتصادی سابقهای طولانی در کشور ما دارد. بعد از انقلاب اسلامی عمده تحریمهای اعمالشده علیه ایران از سوی آمریکا بوده که ابتدا تحریمهای خاصی در حد مسدود کردن داراییهای ایران در آمریکا و بعد مسائل نظامی و تسلیحاتی بود. این تحریمها البته وسعت بینالمللی نداشت، یعنی در هماهنگی و با همراهی بقیه کشورها نبود. تا اینکه در سال 2005 در دوران دولت آقای احمدینژاد تحریمهای سازمان ملل هم به خاطر برنامه اتمی ایران رسید که به قول معروف تحریمهای سکتورال و هدفمند بود، به این معنا که مثلاً بخش نظامی ایران را محدود میکرد یا افرادی که در برنامه هستهای ایران نقش داشتند دچار تحریم میشدند. کمکم این تحریمها به سمت کالاها و فناوریهایی رفت که میتوانند استفاده دوگانه و چندگانه داشته باشند و مثلاً صنعت پتروشیمی ما هم تحتتاثیر قرار گرفت. در فاصله سالهای 2005 تا حدود 2012 اگر شاخصهای اقتصادی کشور را بررسی کنیم میبینیم که با وجود این تحریمها، اقتصاد در حرکت بود و رشد داشت، چون تحریمهای اعمالشده بخش حیاتی یا به عبارتی پاشنهآشیل اقتصاد ایران یعنی صادرات نفت بود و بانک مرکزی را هدف قرار نداده بود. در سال 1391 یا همان 2012، دولت اوباما توانست همراهی اتحادیه اروپا را جلب کند و اینبار صادرات نفت خام و بانک مرکزی ایران بهصورت کاملاً هدفمند تحریم شد. تحریمهایی که میخواستند شاهرگ حیاتی اقتصاد ما را تحتتاثیر قرار بدهند و موفق هم بودند. شکاف اقتصادی میان ایران و کشورهای همرده ایران در تحلیلهای آماری از همین سال ایجاد شد. یعنی تا قبل از آن شکست ساختاری بین اقتصاد ایران و کشورهای مشابه دیده نمیشد اما دادهپژوهان و تحلیلگران این شکاف را از سال 1391 به بعد در آمارها دیدند. پس تحریم اثرگذار، تحریم نفت بود.
از طرفی سیاستهای داخلی ایران هم باعث تشدید اثرگذاری تحریم شد، مثلاً اینکه اصلاحات اقتصادی را بسیار دیر شروع کرد، چون دائم آن را به آینده موکول میکرد. از همان ابتدای انقلاب بحث متنوعسازی اقتصاد ایران و فاصله گرفتن از اقتصاد نفتی مطرح بود که به اراده سیاسی نیاز داشت. همیشه هدف توسعه بخش غیرنفتی بود اما تا زمانی که نفت بهراحتی استخراج و صادر میشد، این اصلاحات مانند اصلاح نظام یارانهها یا نظام مالیاتی به تعویق میافتاد. هیچ دولتی تا زمانی که میتواند بهراحتی نفت استخراج کند و یک درآمد خوب تضمینشده داشته باشد، قاعدتاً زیر بار هزینههای سیاسی و اجتماعی اصلاحات اقتصادی نمیرود، درحالیکه همه میدانند رفتن به این مسیر در بلندمدت ناگزیر است. اما همه آن را به گردن دولت بعد انداختند. تا اینکه رسیدیم به تحریم و کسانی که تحریم را طراحی کردند بهخوبی از گلوگاههای اقتصادی و اجتماعی ایران آگاه بودند و طوری هدفگیری کردند که تحریم در یک مدت کوتاه نهایت اثرگذاریاش را داشته باشد. اساساً به تحریمهایی موفقیتآمیز میگویند که معمولاً طی یکی، دو سال باعث تغییر رفتار سیاسی کشور تحت تحریم شوند. هرچه تحریم بیشتر طول بکشد کشور تحت تحریم از نظر اقتصادی دچار وضعیت رفاهی پایینتری میشود اما یک تعادل جدید ایجاد میکند که در آن مدت بیشتری دوام میآورد. از این منظر تحریمهای دولت اوباما با همکاری اتحادیه اروپا را باید موفق ارزیابی کرد چون دولت آقای روحانی بهعنوان دولتی انتخاب میشود و سر کار میآید که قرار است حذف تحریم را دنبال و پیگیری کند. در واقع حمایت مردم از دولت روحانی به نوعی نتیجه و اثر تحریمها بود که با مذاکرات و برجام نمود پیدا کرد و وضعیت اقتصاد پس از آن بهتر شد، اما این اثر موقتی بود. چون با خروج آمریکا از برجام و اعمال سیاست فشار حداکثری، تحریمها دوباره بازگشت. تحریم، برای ایران به منزله از دست دادن فرصتهاست، یعنی ممکن است در این دوران رشد اقتصادی هم داشته باشد اما فرصتهایی که ایران میتوانست در نبودن تحریمها بهدست بیاورد، از دست میرود. روش پادواقعیت (Counterfactual) به ما دید جامعتری نسبت به هزینههای تحریم میدهد و مشخص میکند ایران در صورت نبودن تحریم میتوانست چه رشدی داشته باشد. تحریم علاوه بر هزینههایی که بهطور مستقیم به اقتصاد ایران وارد کرده و میکند، فرصتهایی هم برای همسایگان ما ایجاد میکند که موجب رشد و توسعه آنها میشود. این همان عدمالنفعی ایران به دلیل تحریمهاست.
همچنین ممکن است کشور تحت تحریم از این شوک بیرونی استفاده کند و فرصتهایی برای انجام اصلاحات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی که همواره به آینده موکول میکرده است، استخراج کند. چون درگیر تحریم است و راه دیگری ندارد و باید تن به اصلاحات بدهد. اینجا ممکن است برخی در بخش خدمات بتوانند با ایجاد بازار جدید از شرایط استفاده کنند. درواقع تحریم بهعنوان یک پدیده منفی ممکن است در داخل خود یکسری فرصت ایجاد کند تا کشور از سر اجبار برخی اصلاحات را عملیاتی کند یا اینکه در فضای سیاسی و اجتماعی بازتر عمل کند. درنهایت اینکه علاوه بر اثر کلی تحریمها، دولتهای تحت تحریم هم سیاستهایی برای خنثی کردن تحریمها در نظر میگیرند؛ مانند قیمتگذاری یا سهمیهبندی ارز که موجب ایجاد رانت و فساد میشود و درنهایت میبینیم که باعث افزایش نابرابری و ناکارآمدی میشود. ما در یکی از مقالاتمان از تحریم بهعنوان عامل تشدیدکننده فلاکت یاد کردیم. اقتصاد ایران اگر تحت تحریم بیرون بیاید میتواند از بسیاری از مشکلاتش رها شود.
نادر حبیبی: در مطالعه باید اثر درازمدت تحریمها را در نظر بگیریم. در این مدت دولت ایران هم منفعل نبوده و یکسری اقدامات ضدتحریم انجام داده که برخی از آنها باعث شد فشار تحریم در مراحل ابتداییاش که چندان شدید نبود، کاهش پیدا کند. برای مثال فعالیت نهادهای نظامی در حملونقل و مدیریت واردات و صادرات بهصورت غیررسمی از طریق کشورهایی مانند عراق، به شرکتهای تولیدی کمک میکرد بتوانند مواد اولیه و ماشینآلات موردنیاز خود را وارد کنند. ضمن اینکه در ابتدا همه دنیا علیه ایران بسیج نشده بود و در مواردی کشورهایی مثل روسیه، چین و ترکیه به ایران کمک کردند تا فشار تحریمها کاهش پیدا کند. بااینحال نظام تحریم در داخل آمریکا بسیار پویاست و تیمهای متعددی از فعالان طرفدار اسرائیل اقتصاد ایران را مطالعه میکنند و بر اساس دادههایی که دریافت میکنند تحریمها را بیشتر و موثرتر میکنند تا کانالهایی را که ایران برای دور زدن تحریم ایجاد میکند مسدود کنند.
نکته دیگر مربوط به شرایط داخلی اقتصاد ایران است که در آن، فعالان اقتصادی به دو بخش همراه حاکمیت یا همان خودیها و بخش مستقل تقسیم میشوند. واقعیت این است که فشار تحریم روی فعالان اقتصادی وابسته به نظام حکمرانی کمتر بوده، چون آنان یارانه و حمایتهای غیرمستقیم دریافت کردهاند اما فعالان اقتصادی مستقل فشار بیشتری متحمل شده و برخی از آنها ورشکسته شدهاند. از این بابت تحریمها تا حدودی در ساختار اقتصاد ایران هم اثر گذاشته است. همچنین اگر به سراغ طبقه متوسط برویم و از طریق مطالعه تطبیقی و با ایجاد مدل مجازی، نتایج دریافتی را با یافتههای داخلی ایران تطبیق دهیم، بهخوبی نشان داده میشود که وضعیت طبقه متوسط اصلاً خوب نیست. برای نمونه یک گزارش درمورد تعداد آگهیهای سایت دیوار نشان میدهد متقاضیان خرید کالاهای دست دوم در سال 1403 نسبت به سال ۱۴۰۰ افزایش قابلتوجهی داشتهاند. این یک شاخص واضح از این است که شرایط اقتصادی مردم بدتر شده است. همچنین اگر حداقل دستمزد کارگران را در سال 1395 با اکنون مقایسه کنید، در آن زمان یک کارگر حدود ۲۵۰ دلار در ماه درآمد داشته اما در ماههای اخیر این رقم به کمتر از 90 دلار رسیده است. یافتههای پژوهشی ما کاملاً با یافتههای آقای دکتر مسعود نیلی که اقتصاددان معتبر و قابلاحترامی هستند، هماهنگی دارد.
مطالعه شما بهطور مشخص به پیامدهای غیرانسانی تحریم پرداخته و نشان میدهد تحریمها بهعنوان یک ابزار سیاسی برای مقابله با دولتها تا چه اندازه بر معیشت و سلامت و جان انسانها اثرگذار است. یعنی صرفاً نقض حقوق اولیه مانند نقض آزادی اقتصاد و تجارت نیست که بتوان آن را به نوعی توجیه کرد. اینجا مسئله نبود دارو، کمبود کالاهای اساسی، افزایش قیمت درمان و... است که جان مردم را به خطر میاندازد.
محمدرضا فرزانگان: در مورد آثار تحریم معمولاً درباره مسائلی مانند رشد اقتصاد، واردات و صادرات، سرمایهگذاری و اشتغال بحث میشود و بخشی که تا حدودی مغفول مانده همین وجه انسانی تحریمهاست. البته برخی مطالعات هم در این زمینه انجام شده و برای نمونه آقای گاتمن مطالعهای درمورد آثار تحریمهای سازمان ملل و آمریکا روی امید به زندگی انجام داده که نشان میدهد تحریمهای سازمان ملل، امید به زندگی را بهطور متوسط بین 2 /1 تا 4 /1 سال کاهش میدهد که اثر قابلتوجه و بزرگی است. یعنی اثر تحریمهای سازمان ملل قویتر از تحریمهای آمریکاست به خاطر اینکه وقتی سازمان ملل تحریم اعمال میکند، همه ۱۹۳ کشور عضو، این تعهد را دارند که از آن پیروی کنند. در غیر این صورت ممکن است از نظر شهرت و اعتبار با چالش مواجه شوند. مقاله دیگری که حدود دو ماه پیش در ژورنال «گلوبال لنس» توسط یک محقق ونزوئلایی و دو همکارش چاپ شد، آمار تلفات انسانی تحریمها را با جنگها مقایسه کرده و نشان داده بود که تحریمها اثر بیشتری روی افزایش نرخ مرگومیر دارد. این مقاله سروصدای زیادی نیز کرد و حتی آقای عباس عراقچی نیز آن را بازنشر و روی آن اظهارنظر کرده بود. من هم با همکاری آقایان رضازاده، مازیار مرادی، روس گیپسون و گودمن مقالهای نوشتیم که پذیرفته شده و به زودی چاپ میشود. ما نشان دادیم تیمی که تحریم علیه کشورها را اعمال کرده، اصلاً بحث انسانی آن را در نظر نگرفته است. برای نمونه درمورد تحریم عراق در زمان صدام که یکی از سختترین و بدترین تحریمهایی بود که سازمان ملل اعمال کرد هیچ بحثی از اثرات انسانی نشده بود. این تحریمها عراق را که در برههای یک سیستم آموزش عالی و بهداشتی بسیار مترقی در دنیای عرب داشت، بسیار عقب انداخت و موجب خسارات جانی بسیاری در این کشور شد. درمورد ایران نیز این داستان مغفول مانده است. حتی در سازمان جهانی بهداشت نیز اخیراً در این مورد بحث شده و آقای رضازاده پروژهای دارند که میخواهند یک چکلیست آماده کنند که اگر تحریم علیه کشوری اعمال شد، مخاطرات انسانی آن را براساس چه شاخصهایی میتوان سنجید و پایش کرد که اگر از حدی فراتر برود، بتوان دخالت کرد تا تحریم تعدیل شود.
حتی اگر به فرض، نیت تحریمکنندگان را خیر بگیریم و بگوییم هدفشان تغییر رفتار حاکمان کشور تحت تحریم است، باز هم نمیتوان عوارض جنبی تحریم روی بدنه جامعه مدنی را نادیده گرفت. تحریمها با کاهش ارزش پول ملی و افزایش نرخ ارز زمینهساز تورم و سهمیهبندی ارز میشوند و چنین شرایطی زمینه فساد و رانت را ایجاد میکند. واردات دارو چه به دلیل کمبود ارز، چه بهخاطر افزایش شدید قیمتها بسیار سخت میشود و حتی در صورت واردات، دسترسی عمومی به دارو محدود میشود. درنهایت، این مسئله میتواند به افزایش تلفات انسانی منجر شود. البته، تحریم بهطور مستقیم برای افزایش تلفات انسانی طراحی نشده اما عوارض جنبی آن و طراحی آن که این موارد را در نظر نگرفته، باعث از بین رفتن جان انسانها میشود. بحث مهم دیگر درمورد تحریمها «انطباق بیش از حد» (over-compliance) است. یعنی کشورهایی که میخواهند از تحریمهای آمریکا یا سازمان ملل تبعیت کنند و به خاطر ترس از جریمه و مجازاتی که اشتباه در معاملات ممکن است برایشان داشته باشد، کلاً معامله با طرفهای ایرانی را کنار میگذارند. بنابراین تامین کالاهایی که شامل تحریم نیست یا افرادی که نامشان در فهرست تحریمها نیست هم دچار مشکل میشوند. تحریمکنندگان در ظاهر نفت ایران را تحریم میکنند، اما میدانیم که بسیاری از پروژههای بهداشت و سلامت ایران با درآمدهای نفتی تامین مالی میشوند. تلاش ما بهعنوان اقتصاددان و پژوهشگر این است که با چاپ مقاله علمی در ژورنالهایی که مخاطب دارند مثل لنست و امثال آن که توسط سیاستگذاران هم مطالعه میشوند، این موضوع را مطرح کنیم و آگاهیبخشی را بالاتر ببریم که اگرچه استفاده از تحریمها بهعنوان یک ابزار سیاست خارجی بسیار رایج شده و به نظر میرسد در آینده نیز ادامه پیدا خواهد کرد، اما از عوارض جانبی آن روی بدنه جامعه که اصلاً ربطی به برنامههای سیاسی ندارد، باید کاسته شود. ما و رسانهها باید این آگاهی را ایجاد کنیم که تحریم هزینههای انسانی دارد و طراحان تحریم باید به این مسئله دقت داشته باشند. کار ما این است که هزینههای انسانی تحریم مانند کمبود دارو، افزایش قیمت دارو و درمان را استخراج کنیم، تخمین بزنیم و نشان دهیم که خلاف آنچه طرفداران تحریم میگویند، هزینههای انسانی آن بسیار بالاست. حتی طرفداران تحریم که میگویند این مشکلات نتیجه فساد نظام حاکم است باید بدانند که فساد نیز در زمان تحریم بسیار بیشتر میشود.
نادر حبیبی: چند وقت پیش مقاله کوتاهی چاپ کردم با عنوان «باید مراقب جنایتهای جنگی اقتصادی باشیم». منظورم این بود که دنیا پدیده جنایت جنگی را پذیرفته است. یعنی حتی جنگ هم یکسری قوانین مانند کنوانسیون ژنو دارد که تا حدودی کشورها ملزم به رعایت آن هستند اما برای تحریم که نوعی جنگ اقتصادی است، قوانین و موازینی وجود ندارد. تحریم نوعی جنگ اقتصادی است که میتواند به مرگومیر زیاد یا رنج شدید انبوهی از مردم عادی منجر شود و اینها را نباید نادیده گرفت. این مسئله به حاکمیت کشورها هم برمیگردد و هر نظام حکمرانی باید مسیری را برای سیاست خارجی خود انتخاب کند که بر مردم عادی رنج و محنت درازمدت تحمیل نکند و اگر غیر از این است حتماً در سیاست خود تجدیدنظر کند. در داخل حاکمیت ایران هم گروههایی هستند که میگویند سیاست خارجی ایران باید بهطور بنیادی تغییر کند.
اثر تحریم روی معیشت مردم و درواقع فقیر کردن مردم هم قابلتوجه بوده است. کاهش درآمد، کاهش شدید قدرت خرید، افزایش تورم، رکود اقتصادی همه مواردی بوده که باعث شده است در چند سال اخیر تعداد زیادی از طبقه متوسط وارد طبقات فقیر و کمدرآمد شوند. اثر تحریم روی خانوارهای ایرانی بهویژه طبقه متوسط چگونه بوده است؟
محمدرضا فرزانگان: ما در این مقاله بر طبقه متوسط تمرکز کردیم. دلیلش هم مشخص است، چون در اکثر جوامع طبقه از منظر دیدگاه و نگرش و حرکت به سمت مدرنیسم، آزادیهای سیاسی و اجتماعی بسیار پیشرو و درواقع موتور محرکه یک جامعه است. طبقه پایین و فقیر، ابزار مالی لازم برای سرمایهگذاری در آموزش یا مشارکت فعال در تغییرات سیاسی و اجتماعی را در اختیار ندارد؛ از نظر مادی محدودیتهای زیادی دارد و درگیر این است که هزینههای روزمرهاش را تامین کند. ثروتمندان و طبقات بالای درآمدی هم نگرانیهایی مثل آزادیهای اجتماعی ندارند، چون توان اقتصادی لازم برای تفریح و سرگرمی در کشورهای دیگر را دارند و حتی از ثروتشان میتوانند برای افزایش ارتباطات سیاسی و دسترسی به رانتهای اقتصادیاش استفاده کنند. اما این طبقه متوسط است که نگران آزادی سیاسی است، در انتخابات شرکت میکند، روی آموزش و آینده بچههایش سرمایهگذاری میکند. بنابراین تحولات طبقه متوسط در جامعه بسیار مهم است، چون نقش طبقات متوسط در آزادیخواهی سیاسی و اجتماعی بستگی به درآمدشان دارد. ما در مطالعهای که انجام دادیم بر طبقه متوسط تمرکز کردیم که تحریمهای بعد از سال 2012 چه اثری روی آن گذاشته است. چون شکاف میان ایران و دیگر کشورها بعد از سال ۲۰۱۲ خودش را نشان داد. ما از شاخصی استفاده کردیم که میگفت افرادی که بین ۱۱ تا ۱۱۰ دلار در روز درآمد دارند، جزو طبقه متوسط جهانی هستند. این معیاری است که در بقیه کشورها در طول زمان ثبات دارد. البته در تعریف طبقه متوسط میان صاحبنظران اختلافنظر زیادی وجود دارد. اما درنهایت با این معیار اگر بخواهیم قبل از سال ۲۰۱۲ و بعد از سال ۲۰۱۲ را مقایسه کنیم، به این نتایج میرسیم که قبل از سال ۲۰۱۲ اندازه طبقه متوسط در ایران در حال بالا رفتن و در حال رشد بوده است. از دوره آقای احمدینژاد و بهطور مشخص از سال ۲۰۱۲ طبقه متوسط روبه کوچکتر شدن رفت که عوامل متعددی در آن میتواند دخیل باشد. بنابراین، ما یک ایران مجازی از نظر آماری تولید کردیم که شرایطش از قبیل شرایط اقتصادی، اندازه طبقه متوسط، بحث حکمرانی و... بسیار مشابه شرایط ایران قبل از تحریمهای سال ۲۰۱۲ بوده است. حالا بعد از سال ۲۰۱۲ باید ببینیم میان ایران تحریمشده و ایران مجازی تحریمنشده چه تفاوتی از نظر اندازه طبقه متوسط وجود دارد. روش تحلیل پادواقع یا کانترفکچوآل، این امکان را برای ما فراهم کرد تا وضعیت حکمرانی ایران را در مقایسه با کشور دوقلویش (با ویژگیهای مشابه) بررسی کنیم. یافتهها نشان دادند که تا پیش از سال ۲۰۱۲، شاخصهای حکمرانی خوب در ایران و کشور دوقلو بسیار به هم نزدیک بودند. اما پس از اعمال تحریمها، شکاف قابلتوجهی میان این دو کشور در زمینه اندازه طبقه متوسط ایجاد شد. بر اساس تخمینهای ما، بین سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۹، سهم طبقه متوسط در ایران سالانه بین ۱۲ تا ۱۷ واحد درصد کاهش یافته است. در سال ۲۰۱۹ که آخرین سال تحلیل ما بود، این اختلاف به حدود ۳۰ واحد درصد رسید؛ یعنی طبقه متوسط ایران به حدود ۵۰ درصد جمعیت کاهش یافت، درحالیکه کشور دوقلو به سطح ۸۰ درصد جمعیت رسیده بود. این افت چشمگیر را عمدتاً میتوان به اثرات تحریمها نسبت داد. تحلیل ما نشان داد که بخشی از طبقه متوسط ایران به دلیل سقوط درآمدی به طبقات پایینتر اقتصادی منتقل شدهاند و بخشی دیگر نیز مهاجرت کردهاند. احتمال اینکه این افراد به طبقه بالا ارتقا یافته باشند، بسیار بسیار اندک است.
مطالعهای از آقای گاتم نیز بهزودی منتشر خواهد شد، که این روند را تایید میکند. ما در این پژوهش، علاوه بر تحلیلهای کمی، از دادههای نظرسنجی پیمایش ارزشهای جهانی نیز استفاده کردیم. در این پیمایش، از افراد پرسیده شده بود که خود را در کدام طبقه اجتماعی میبینند. نتایج سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۲۰ نشان داد که ادراک مردم از موقعیت اقتصادیشان نیز با یافتههای ما همراستا بوده و کاهش طبقه متوسط بهوضوح در پاسخها منعکس شده است.
نادر حبیبی: گزارش مربوط به نظرسنجی ارزشها و باورها نشان میدهد که در طول این سالها، از ۲۰۰۵ تا ۲۰۲۰، درصدی که خودشان را بهخصوص در طبقه بالا میبینند کاهش پیدا کرده است. اندازه طبقه متوسط کاهش پیدا کرده، در صورتی که اندازه طبقه پایین بیشتر شده است. یعنی یک ریزش عمودی به طرف پایین رخ داده است. مطالعه میگوید که در این ریزش، تحریم عامل اصلی بوده است. ما در این مطالعه از کشورهایی استفاده کردیم که شرایطشان شبیه ایران بوده است. یعنی بنیان استدلال ما این است که اینها تا سال ۲۰۱۲ همراه با ایران میآمدند. ایران در دوره ۲۰۱۲ یکدفعه مورد حمله تحریمهای شدید قرار گرفت اما دیگر کشورهایی که ما از آنها بهعنوان ایران مجازی استفاده کردیم، با این تحریمها مواجه نشدند و مسیر رشدشان را ادامه دادند.
مطالعات شما قاعدتاً مربوط به گذشته است و ما امروز وارد دوره جدیدی از تحریم شدهایم که مجدداً تحریمهای آمریکا و تحریمهای سازمان ملل با هم علیه ما اعمال میشود. در دوره گذشته ما یک پشتوانه قوی به واسطه درآمدهای نفتی بسیار زیاد اواخر دهه 1380 داشتیم. آیا شما در شرایط جدید این پیشبینی را دارید که آن نتایج مطالعات شما در گذشته برای دوره آینده ممکن است تشدید شود و بسیار بیشتر خودش را نشان دهد؟
نادر حبیبی: بله. کاملاً درست است. مثل خانواده که با یک بحران مواجه میشود و یک مقدار پسانداز دارد، ایران هم طی همه این سالها مقداری خرج کرده تا آثار تحریمها را کاهش دهد. اما میدانیم که همه زیرساختها مثل راهها، فرودگاهها، هواپیماها و تمام این سرمایهها مستهلک میشوند. کشورها در شرایط عادی مقدار زیادی پول خرج میکنند برای اینکه این سرمایهگذاریها را نوسازی کنند تا بازدهی بیشتری داشته باشد. اما ایران چه کرد؟ ایران برای اینکه به مقابله با تحریمها برود که مثلاً فشار روی جامعه را کم کند، سرمایهگذاریهای بنیادین را به عقب انداخت. پس ما امروز با چه بحرانی مواجه هستیم؟ نیروگاههای ما احتیاج به تعمیرات و سرمایهگذاری جدید دارد، اغلب فعالیتهای صنعتی، بهخصوص صنایع سنگین که در اختیار دولت است نیاز شدید به سرمایهگذاری دارد، اما سالهاست هیچگونه سرمایهگذاری در آن صورت نگرفته است. پس واقعیت این است که شکنندگی اقتصاد بسیار بالا رفته است. کمبود آب نتیجه همین عدم سرمایهگذاری مناسب است. زمان زیادی است که لایروبی مناسب سدها انجام نشده، حتی اگر یکی از این نیروگاهها به خاطر ماشینآلات مستهلک، کارش متوقف شود، بحران بهشدت تشدید خواهد شد چون امکان نوسازی آن نیست. آن پسانداز ملی کمکم خرج شده و اگر تحریمها ادامه و شدت پیدا کند، روی روابط اقتصادی خارجی و داخلی اثر میگذارد و فشار روی جامعه بیشتر خواهد شد و باید آماده باشیم که این عواقب را به شدیدترین شکل خود بپذیریم.
نتایج مطالعات شما از هزینههای انسانی تحریم بسیار وحشتناک و دردآور است مانند افزایش نرخ مرگومیر کودکان، افزایش قیمت داروهای حیاتی و سختی واردات آنها. درعینحال در این مطالعه به مسئله تابآوری یا «resilience» اشاره شده؛ بهعنوان نسخهای که از سوی جامعه بینالملل برای کشورهای تحت تحریم تجویز میشود تا در برابر فشارها مقاوم باشند. اما این نسخه در بسیاری از موارد عملی نیست و نوعی آدرس غلط محسوب میشود. چگونه میتوان انتظار داشت کشوری که از همه جهت تحت تحریم قرار دارد، بتواند بهراستی مقاوم شود؟ کشور تحت تحریم چه اقدامات عملی میتواند انجام دهد که از فشار تحریم بر مردم خود بکاهد؟
محمدرضا فرزانگان: اولین پیشنهاد آن است که سیاست استفاده از فرصتها در زمان مناسب موردتوجه قرار گیرد؛ زمانی که هنوز فضای منطقهای دچار بحران نشده بود ما میتوانستیم از تحریم خارج شویم. همچنین نفوذ تجاری در منطقه نیازمند فرصتشناسی در حوزه سیاست خارجی است که متاسفانه تاکنون بهدرستی محقق نشده است. ما در مقالهای که نوشتیم و به بررسی اعمال تحریم و تاثیر آن بر کارایی اقتصادی پرداختیم، این پرسش را مطرح کردیم که چگونه میتوان در شرایطی که منابع محدود شدهاند و کشور تحت فشار خارجی قرار دارد، انتظار داشت کارایی اقتصادی بهبود یابد؟ آیا میتوان زندگی سختتری را تجربه کرد و همزمان بهرهوری را افزایش داد؟ این امر بهسادگی ممکن نیست. تغییر فرهنگ مصرف و تعدیل آن نیازمند زمان و برنامهریزی دقیق است. نکته مهمی که در مطالعات ما مطرح شد، این است که انتظار از کشوری که تحت تحریم قرار دارد و درآمدهای خارجیاش کاهش یافته، برای حفظ همزمان مخارج عمومی و سطح رفاه اجتماعی، اساساً منطقی نیست. در ایران، مجموعهای از سیاستها وجود دارد که مانع بهرهبرداری از ظرفیتهای انسانی و منابع داخلی شده است. برای مثال، مشارکت زنان در بازار کار یکی از پایینترین نرخها را در سطح جهانی و حتی منطقهای دارد. اگر به آمار مشارکت زنان در بازار کار ایران نگاه کنیم، این رقم حدود ۱۵ درصد است. جمهوری اسلامی پس از انقلاب در کاهش شکاف آموزشی بین زنان و مردان موفق بوده است و نرخ ثبتنام دختران حتی از پسران پیشی گرفته اما در بهرهبرداری از این نیروی آموزشدیده در بازار کار، به دلایل مختلفی از جمله تبعیض جنسیتی، سیاستهای سهمیهبندی و محدودیتهای ساختاری، موفق نبودهایم. اگر این موانع برطرف شود و نرخ مشارکت زنان به سطح متوسط جهانی (۴۰ تا ۵۰ درصد) برسد، اقتصاد کشور میتواند از این سرمایه انسانی بهرهمند شود. مطالعات نشان میدهند که افزایش مشارکت زنان تاثیر مثبتی بر تولید ناخالص داخلی دارد. اصلاحات حقوقی، قانونی و عرفی اجتماعی میتواند زمینهساز ورود بیشتر زنان به بازار کار و عرصههای اجتماعی شود. در کنار این موضوع، اصلاحات مالیاتی و یارانهای نیز میتوانند فشار هزینهای دولت را کاهش دهند. تابآوری اقتصادی تا حد زیادی به این اصلاحات وابسته است. البته این اصلاحات ممکن است هزینههای اجتماعی و سیاسی داشته باشند، اما اگر بهصورت تدریجی و پلهای اجرا شوند، قابلکنترل خواهند بود. افزایش شفافیت اقتصادی نیز نقش مهمی در کاهش فساد دارد. آزادی مطبوعات یکی از موثرترین ابزارها در کنترل فساد است و این موضوع در مطالعات تجربی جهانی نیز اثبات شده است. آزادی رسانهها ارتباطی با تحریمها ندارد، اما میتواند هزینه ورود به فساد را برای سیاستمداران افزایش دهد و اعتماد عمومی را تقویت کند. برای کاهش اقتصاد سایه و زیرزمینی، باید با اصلاحات مالیاتی و بهبود سیستمهای پایشی، انگیزه ورود به بخش رسمی اقتصاد را افزایش داد. کاهش هزینههای تبدیل شدن به فعالیت رسمی و افزایش مزایای آن، میتواند فساد را در بخش رسمی کاهش دهد. در مورد مشارکت زنان نیز باید گفت که دولت جمهوری اسلامی خود را از مزایای این سرمایه انسانی محروم کرده است؛ این موضوع ارتباطی با تحریمها ندارد. آزادسازی ظرفیتهای داخلی و بهرهبرداری از آنها، در کنار دیپلماسی فعال و بلندمدتنگر، میتواند کشور را از زیر بار تحریمها خارج کند.
نادر حبیبی: به نظر میرسد تغییر در سیاست خارجی، خواسته اکثریت مردم باشد، اما نظام حکمرانی فعلاً قصد ادامه مسیر فعلی را دارد. اگر رفتار سیاست خارجی بهگونهای باشد که آمریکا و اسرائیل همچنان ایران را تهدید تلقی کنند، فشار اقتصادی کاهش نخواهد یافت. هر اقدامی از سوی دولت برای کاهش این فشار، با واکنش طرف مقابل مواجه خواهد شد. نظام حکمرانی ایران در گذشته در دو جبهه در حال جنگ بوده: یکی در سیاست خارجی با رویکردهای ایدئولوژیک، و دیگری در داخل با اعمال محدودیت بر زندگی اجتماعی مردم. امروز باید بداند که نمیتوان همزمان در هر دو جبهه جنگید. اگر قرار است مسیر سیاست خارجی ادامه یابد، حداقل باید در سیاست داخلی نسبت به مردم بازنگری شود. افزایش مشارکت سیاسی و اقتصادی مردم، و اصلاحات در حکمرانی میتواند کارایی را افزایش دهد و رانتخواری را کاهش دهد. تا زمانی که مردم و بخش خصوصی نگران تداوم تحریمها و احتمال جنگ باشند، نمیتوان انتظار برنامهریزی بلندمدت داشت و اقتصاد با مشکلات جدی مواجه خواهد بود. هدف مقاله ما، در وهله اول، خطاب به کشورهای جهان است تا نشان دهد تحریمها چه زیانهایی به بار میآورند. در داخل ایران نیز امیدواریم حاکمیت درک کند که فشارهای اقتصادی تا چه حد شدید هستند و در بلندمدت چه تاثیری بر باورهای مردم دارند. نظرسنجیهایی که در داخل دولت انجام شده نشان میدهد که دینباوری و اعتقادات مردم دچار تغییر شدهاند، و این موضوع باید مورد توجه قرار گیرد. اگر فشارها ادامه یابد، فاصله مردم از ایدئولوژی حاکمیت بیشتر خواهد شد.