در خدمت و خیانت هوش مصنوعی
اقتصاد، نظام بازار و هوش مصنوعی در میزگرد موسی غنینژاد و پویا ناظران
رضا طهماسبی: هوش مصنوعی با سرعت بالایی در حال رشد و پیشرفت است و هر روز خبری تازه از دستاوردهایش منتشر میشود. برخی دانشمندان حوزه فناوری معتقدند هوش مصنوعی به زودی قادر خواهد بود هر کاری را انجام دهد، حتی تخصیص بهینه منابع که فقط از سازوکار بازار آزاد رقابتی برمیآید. اقتصاددانان اما نظر متفاوتی دارند و میگویند هوش مصنوعی نمیتواند جایگزین نظم بازار شود. موسی غنینژاد و پویا ناظران در میزگرد تجارت فردا با تاکید بر اینکه نظام بازار که برآمده از اراده و انتخاب آزاد میلیونها نفر است، نمیتواند با هوش مصنوعی جایگزین شود، به این مسئله اشاره دارند که رشد هوش مصنوعی پیامدهای زیادی بر اقتصاد، مبادله و بازارها خواهد داشت و باید بتوان از قدرت این ابزار روبهرشد برای حل مشکلات اقتصادی و بهبود سیاستگذاری کمک گرفت.
♦♦♦
با رشد قابلتوجه هوش مصنوعی و توان بالای آن در پردازش دادهها و محاسبات، در برخی نوشتهها و اظهارنظرها اینگونه بیان شده است که هوش مصنوعی میتواند برای تخصیص بهینه منابع در جایگاهی بنشیند که سازوکار نظم بازار آزاد تاکنون در اختیار داشته است. البته این اظهارنظرها با واکنشهایی هم مواجه شده و برای مثال اقتصاددانی مانند پیتر بوتکه در والاستریت ژورنال یادداشتی نوشت و اشاره کرد که هوش مصنوعی نمیتواند جایگزین نظام بازار شود. تحلیل شما از ایده جایگزینی نظام بازار با هوش مصنوعی چیست؟ آیا از منظر تئوریک این مسئله ممکن است؟
موسی غنینژاد: در کل طرح این مسئله با این صورت که آیا هوش مصنوعی میتواند جایگزین نظام بازار شود یا خیر، برای من کمی تعجببرانگیز است. من بهطور تخصصی روی هوش مصنوعی کار نکردهام اما غیر از مقالهای که شما به آن اشاره کردید و چند مطلب پراکنده به هیچ اظهارنظر جدی و قابلاعتنایی از سوی اقتصاددانان مطرح دنیا برنخوردم که به چنین ایدهای توجه کرده باشند. این یک واقعیت است که علم کامپیوتر و علوم وابسته به آن در دهههای گذشته رشد زیادی داشته و در سالهای اخیر این رشد سرعت بسیار بالایی گرفته است. در اوایل قرن بیستم همراه با پیشرفت علوم کامپیوتر هم عدهای میگفتند که میتوان محاسبه اقتصادی را که در چهارچوب نظام بازار انجام میشود، با علوم کامپیوتری انجام داد. همینطور اسکار لانگه که اقتصاددان معروفی بود این مسئله را مطرح کرد که میتوان با استفاده از ابزار محاسباتی و تخمین عرضه و تقاضا و میزان تولید، قیمتگذاری کرد و یک اقتصاد سوسیالیستی بازار یا سوسیالیسم بازار ایجاد کرد. یعنی اینکه برای انجام این محاسبات میتوان از علوم جدید از جمله کامپیوتر بهره گرفت و محاسبه اقتصادی را که در نظام سوسیالیستی وجود ندارد، شبیهسازی کرد. بااینحال این بحث هم چندان جدی نشد. امروز هم برای من مشخص نیست که چگونه قرار است هوش مصنوعی جایگزین نظام بازار شود؛ چون یک سازمان یا یک دستگاه نیست که بهصورت عینی و بیرونی وجود داشته و سختافزاری باشد که بتوانیم در آن دستکاری کنیم یا حتی نرمافزارش را تغییر دهیم و آن را جایگزین کنیم. به نظر من مسئله درست این است که ببینیم هوش مصنوعی چه اندازه میتواند به محاسبات فعالان اقتصادی و الگوسازی اقتصاددانها کمک کند. اما از نظر روششناختی جایگزینی آن با نظم بازار موضوعیت ندارد. چون نمیتوان اراده میلیاردها انسان را که بازار را در دنیا تشکیل میدهند با هوش مصنوعی کنترل کرد. بازار روی اراده و انتخاب انسانها درست شده و نظمی به وجود میآورد که پویا و لحظهای است.
پویا ناظران: یک بحث این است که آیا هوش مصنوعی میتواند جایگزین بازار شود یا خیر. سوال دوم و جذابتر این است که هوش مصنوعی در کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت چه اثری روی بازارها خواهد گذاشت. مسئله اول یعنی جایگزینی بازار با هوش مصنوعی در یادداشتی که پیتر بوتکه و ماریان تاپی در والاستریت ژورنال و موسسه کتو منتشر کردهاند، پاسخ داده شده است. البته پاسخ این سوال هم بیش از اینکه به اقتصاددانان باشد به یک دانشمند کامپیوتری است که ظاهراً مسئله جایگزینی بازار با هوش مصنوعی را مطرح کرده است، بدون اینکه درک کاملی از سازوکار اقتصاد داشته باشد. احتمالاً این دانشمند کامپیوتری با خود اینطور فکر کرده که تخصیص منابع یک مسئله محاسبات پیچیده غیرخطی است؛ پس هوش مصنوعی که توان محاسبات پیچیده غیرخطی را دارد میتواند مسئله تخصیص منابع را حل کند. درصورتیکه مسئله تخصیص منابع هیچوقت یک پیچیدگی محاسباتی نبوده و بخش مهمش این است که برای تخصیص منابع علم غیب لازم داریم. یک مثال ساده از این علم غیب بزنیم. فرض کنید من میخواهم فردا ظهر برای خوردن ناهار به رستوران بروم. این یک مسئله تخصیص منابع است چون باید یک غذا در آن رستوران به من تخصیص داده شود. اما آیا هوش مصنوعی میتواند تصمیم بگیرد که چه غذایی باید به من تخصیص پیدا کند، درحالیکه هنوز خودم هم نمیدانم فردا چه غذایی خواهم خورد؟ حتی اگر خودم تصمیم بگیرم که چه غذایی بخورم ممکن است فردا در زمان دیدن منوی رستوران هوس غذای دیگری بکنم. هوش مصنوعی هیچوقت این علم غیب را ندارد که بتواند بفهمد یک مشتری هوس چه غذایی را دارد. مسئله تخصیص منابع صرفاً از جنس محاسبه نیست که با محاسبات هوش مصنوعی آن را حل کنیم. این یک مثال و دلیل ساده است که نشان میدهد هوش مصنوعی جایگزین بازار نمیشود. اما یک دلیل دیگر هم وجود دارد؛ اینکه کارآفرین علاوه بر اینکه فهمی از علم غیب دارد، تن به قالبشکنی میدهد. یعنی مثلاً یک کارآفرین در آمریکا با نگاه به کارکرد باتری تلفن همراه که چقدر پیشرفته شده و میتواند در حجم کم، انرژی زیادی ذخیره کند، به فکر شکستن قالب متعارف صنعت خودرو میافتد و خودرو برقی تولید میکند. این یک قالبشکنی است و حتی تا سالها پس از شروع کار افراد زیادی به او میگویند که دارد اشتباه میکند اما درنهایت او با جسارت نوآفرینی میکند و موفق میشود. هوش مصنوعی با میانگین رفتار بشر کالیبره میشود و اصلاً قالبشکنی بلد نیست. در بازار آزاد صدها کارآفرین به دنبال ساختارشکنی هستند، گرچه همه آنها موفق نمیشوند؛ همانطور که بیش از 90 درصد استارتآپها شکست میخورند. اما چند درصد موفق میشوند و از دل آنهاست که گوگل و تسلا خارج میشود. منطق هوش مصنوعی برمبنای آموختن میانگین دانش بشر است. هوش مصنوعی به واسطه توانایی ذخیره دانش از هر یک انسان به مراتب هوشمندتر و توانمندتر است اما صورتمسئله تخصیص منابع، علم غیب و قالبشکنی است که در تخصص هوش مصنوعی نیست.
هوش مصنوعی میتواند یک اثر جدی در بحث تنظیمگری داشته باشد؛ یعنی جایی که نهاد دولت راجع به تعارض منافع، انحصار و سیاستگذاری پولی، بودجه و تجاری وارد کار میشود. اینجا هوش مصنوعی میتواند به کمک بیاید و بهطور عملی فعال شود. اما اگر بحث هوش مصنوعی در اقتصاد را تا حد ممکن انتزاعی کنیم، این مسئله برای من جذاب است که در آینده بسیار دور چه شرایطی رقم خواهد خورد، شرایطی که هر فردی در خانهاش یک کامپیوتر با هوش مصنوعی پیچیده و بسیار پیشرفته که حتی میتواند پزشک خانواده باشد، یک چاپگر سهبعدی که میتواند هر کالایی را تولید کند و یک روبات دارد که همه کارهای فیزیکی را انجام میدهد. برای مثال اگر فرد دچار سردرد شد، هوش مصنوعی با توجه به علائمش برای او دارو تجویز میکند و چاپگر سهبعدی آن را چاپ میکند تا فرد بخورد و سردردش خوب شود. اگر خودرو بخواهد، هوش مصنوعی برایش طراحی میکند و چاپگر هم آن را بهطور کامل چاپ و تولید میکند. چنین دنیایی احتمالاً بسیار علمی و تخیلی به نظر میرسد اما اگر رخ دهد پیامدهای اقتصادی زیادی دارد و برای نمونه تخصصی شدن تولید را از بین میبرد. درحالیکه بازار باعث شد مردم از تخصصی شدن تولید نفع ببرند چرا که رفاه را افزایش داد. اگر در یک دنیای علمی، تخیلی در سال ۳۰۰۰ میلادی انسان بتواند همه کالاهای مورد نیازش را در خانه با استفاده از هوش مصنوعی طراحی و با استفاده از چاپگر چاپ کند، دیگر به مبادله نیازی ندارد. تنها زمین و مواد خام موردنیاز چاپگر است که قابل چاپ و تولید نیست. همینطور فرد بهعنوان یک انسان کماکان نیاز دارد که مراودات انسانی با دوستان و خانواده و آشنایان داشته باشد. اما دیگر نیازی به رستوران ندارد. این اقتصاد بسیار متفاوت و عجیب خواهد بود و باید در موردش حرف زد.
هوش مصنوعی جایگزین بازار نمیتواند بشود اما جایگزین دولت چه؟ یعنی با توجه به توان محاسباتی و دانش تجمیعی که دارد، تنظیمگری را به عهده بگیرد؟
غنینژاد: آقای ناظران در سخنانشان اشارهای به این مسئله داشتند که هوش مصنوعی میتواند در تنظیمگری کمک کند که کاملاً درست است. اما برای اینکه تنظیمگری خوب صورت بگیرد باید فرد حضور داشته باشد، آن هم فردی که اقتصاد را خوب بفهمد و بتواند درست از هوش مصنوعی استفاده کند. مشکل ما در کشور این است که یک عده فکر میکنند میتوانند با پیشرفت تکنولوژی کمبودهای خودشان در دانش اقتصادی را جبران بکنند اما این مسئله امکانپذیر نیست. کسی که در بانک مرکزی نشسته است اگر نداند نظام بانکی چگونه کار میکند، هر اندازه هم به تکنولوژی مجهز باشد باز هم کارا نخواهد بود. هوش مصنوعی میتواند کمک کند اما قبل از آن ما باید به علم اقتصاد مجهز باشیم. درحالیکه تصمیمگیران ما با علم اقتصاد آشنا نیستند یا اینکه اساساً اقتصاد را علم نمیدانند. ما در نظریههای اقتصادی مشکل داریم. حتماً میتوان و باید از هوش مصنوعی در محاسبات و در تنظیمگری استفاده کرد.
آینده بسیار دور و شرایطی که آقای دکتر ناظران مطرح کردند هم توصیفی دور از ذهن نیست و میتوان تصور کرد که چنین شرایطی پیش بیاید، نه اینکه توهم و خیال باشد. اما در یک تمرین فکری برای بررسی آن شرایط، میتوان به این فکر کرد که آن روبات و چاپگری که در اختیار افراد خواهد بود باید سازنده بوده و بازار داشته باشد. چون در آن شرایط علوم بسیار تخصصیتر خواهد شد. فرد خودش نمیتواند چاپگر بسازد یا اگر خراب شود نمیتواند آن را تعمیر کند. درنهایت باید دقت کنیم که اقتصاد یک وسیله برای رسیدن به اهداف یعنی خواستههای انسان است. پس همچنان بازاری از وسایل مورد نیاز افراد حتی در آن دنیایی که کاملاً با هوش مصنوعی احاطه شده است، وجود خواهد داشت. در آن عالم هم تخصیص منابع باید از طریق بازار صورت بگیرد.
ناظران: در نظر بگیرید که هر فرد بتواند دو روبات و دو چاپگر خریداری کند؛ در این صورت اگر یک روبات یا یک چاپگر خراب شود، فرد میتواند با کمک هوش مصنوعی قطعه معیوب را پیدا کند، با چاپگر سالم آن را چاپ کند و با کمک روبات سالم آن وسیله خراب را تعمیر کند. انرژی را هم که با استفاده از پنلهای خورشیدی و باتریهای ذخیرهای که ساخته دریافت میکند و از این بابت هیچ مشکلی ندارد. پس ما در شرایطی هستیم که هر فرد مجهز به دو چاپگر، دو روبات، کامپیوتر و هوش مصنوعی و به قدر کافی انرژی خورشیدی است. اما درنهایت او بهعنوان یک انسان زندگی میکند و بچهدار میشود و آن فرزند نیاز به زمین دارد و زمین از طریق چاپگر قابل چاپ نیست. همچنین مواد لازم برای ورودی چاپگر که بهنوعی همان عناصر است، که چاپگر مولکول به مولکول آن را در کنار هم میچیند تا همه کالاها را تولید کند، هم به وسیله خود چاپگر قابلتولید نیست. پس فرد همچنان به تبادل نیاز دارد، هم برای زمین و هم برای مواد اولیه مورد نیاز چاپگر. اما یک مرحله قبل از آن هم برای ما بسیار مهم است، یعنی زمانی که بنگاههای تولیدکننده چاپگر سهبعدی در حال پیشرفت هستند و به سمتی میروند که همه کالاها را به کمک این چاپگرها تولید کنند. آنجا بنگاهدار میداند که اگر هر فرد از او دو چاپگر بخرد، دیگر برای خرید هیچ کالایی مراجعه نخواهد کرد، چون آن چاپگر میتواند حتی خودش را هم تولید کند. آیا در آن صورت همچنان انگیزهای برای تولید آن چاپگر خواهد داشت یا نه؟ اینجا به نظرم دنیا بسیار جالب و قابلتامل خواهد بود.
آیا در آن دوران این امکان وجود ندارد که نیازهای تازهای برای انسان خلق شود؟ نیازهایی که ما امروز نسبت به آن آگاه نیستیم و خبر نداریم؟
غنینژاد: بله، کاملاً ممکن است. آقای دکتر ناظران هم به کارآفرینان اشاره داشتند. کارآفرینها در واقع کسانی هستند که نیازهای جدید ایجاد میکنند. مثل گوشی تلفن همراه که همه ما امروز داریم اما چهار دهه قبل اصلاً وجود نداشت. کارآفرین آن را ساخت و این نیاز را ایجاد کرد. کارآفرین این توان و جسارت را دارد که با استفاده از تکنولوژی و دانش و علم کالایی تولید کند که مردم به آن نیاز دارند. در دنیایی که برای آینده دور با هوش مصنوعی هم در نظر گرفتیم به نظر من نیازهای زیادی وجود خواهد داشت. برای مثال در عالم هنر، نیازهایی وجود دارد که هوش مصنوعی و چاپگر و روبات پاسخگوی آن نیست. هوش مصنوعی نمیتواند برای ما موسیقی خلق کند، این موزیسین است که یک موسیقی جدید مینویسد، رماننویس برای ما داستانهای جدید مینویسد و هنرمندان که بهنوعی کارآفرین هستند، محصولات تازهای خلق میکنند که مردم به آن نیاز دارند. در عالم هنر هم موزیسینها و نویسندگان زیادی هستند که کار و تلاش میکنند و بیش از 90 درصد آنها هم شکست میخورند. پیشرفت مرهون تلاش همان چند درصد اندکی است که جسارت ساختارشکنی دارند و موفق میشوند. اینکه جامعه بشری امروز به این سطح از پیشرفت رسیده هم در سایه آن ابتکارات است که همه آن به آزادی برمیگردد. اگر هنرمند آزاد نباشد، نمیتواند اثر جدیدی خلق کند و اگر در بازار آزادی وجود نداشته باشد، آن اثر جدید نمیتواند به دست همگان برسد. دنیای آیندهای که ما اینجا ترسیم کردیم خودش در صورتی میتواند شکل بگیرد که بازار آزاد وجود داشته باشد و انگیزه رشد و پیشرفت و توسعه سریع را ایجاد کند. ابتکار و آفرینش در سایه آزادی است که شکل میگیرد. نیازهای انسان هم محدود به خوردن و خوابیدن و دارو و درمان نیست، نیاز به هنر دارد، به تفریح، سرگرمی، موسیقی و... نیاز دارد و اینها توسط انسانها خلق میشود. در آن عالمی که فکر میکنیم فرد میتواند با دو چاپگر و دو روبات در خانه از عالم و آدم بینیاز شود، حتماً نیازهای جدیدی هم شکل خواهد گرفت.
آقای دکتر ناظران، شما زمین را از کالاهای تولیدی چاپگر جدا و مستثنی کردید. ولی واقعاً در آن دوران به زمین نیاز است؟
ناظران: البته منظورم زمین به شکل فیزیکی نبود. درنهایت هر کسی برای زندگی به یک فضا و قطعهای از عالم نیاز دارد. حالا چه روی کره زمین باشد، چه در ارتفاع ۳۰ هزارکیلومتری از زمین معلق باشد. درنهایت باید مالکیت یک فضایی را داشته باشد که در آن زندگی کند. همین امروز هم آسمان یک دارایی محسوب میشود. این فضا توسط چاپگر قابلتولید نیست. ما در دنیا کالا و خدمات تولید و عرضه میکنیم. در آن دنیای بسیار دور، چاپگر سمبل تولید کالا و روبات سمبل ارائه خدمات است. فرض کنید فرد در آن زمان هم موهایش رشد میکند و نیاز به کوتاه کردن دارد. چاپگر برای ما قیچی و شانه چاپ میکند و روبات هم خدمات آرایشگری ارائه میدهد. یعنی چاپگر و روبات نیاز ما به کالا و خدمات را حل میکند. پس ما چه نیازهایی داریم که همچنان باید مبادله شود؟ فرد نیاز به ارتباطات انسانی دارد، با خواهر و برادر و خانوادهاش دیدار داشته باشد، به همسر نیاز دارد و اینها کالا و خدمات نیست. یعنی روابط عاطفی مورد نیاز افراد در دنیای کالا و خدمات قرار نمیگیرد و از طریق چاپگر و روبات قابل ارائه نیست. اینکه ما نیاز داریم والدینمان را ببینیم، با دوستانمان وقت بگذرانیم و مثلاً به استخر برویم، همچنان وجود خواهد داشت اما از جنس کالا و خدمات نیست، گرچه همچنان در سرفصل مبادلات قرار میگیرد.
از طرفی افراد همچنان به برخی کالاهای زیرساختی نیاز خواهند داشت. مثلاً به خیابان برای عبور و مرور نیاز داریم، به معادن برای تامین کالای خام و مواد اولیه مورد نیاز چاپگرها نیاز داریم. اینجا شاید یک ریسک بزرگ هم وجود دارد، اینکه میتوان با محروم کردن فرد از یک چاپگر و روبات، او را بهشدت دچار فقر کرد، فقر به معنای مطلق چون حتی امکان خروج از آن را هم نخواهد داشت. بهنوعی یک بردهبرداری عجیب میتواند شکل بگیرد.
یک نمونه معروف از مواجهه اقتصاددانها با پیشرفتهای بشر مربوط به آقای پل کروگمن، استاد دانشگاههای معتبر آمریکا و برنده نوبل است که در سال 1397 و در آغاز رشد اینترنت نوشت که اثر اینترنت روی اقتصاد بیشتر از دستگاه فکس نخواهد بود. اما همه دیدیم که چه شد. آیا امروز هم امکان دارد که اقتصاددانها از جانب هوش مصنوعی غافلگیر شوند و پیامدهای آن را کم برآورد کنند؟
غنینژاد: ما نباید در دام اغراق بیفتیم و فکر کنیم که هوش مصنوعی همه مسائل ما را حل میکند و از طرف دیگر هم نباید آن را دستکم بگیریم و فکر کنیم که هیچ اثری روی اقتصاد نخواهد گذاشت. هوش مصنوعی هماکنون هم پیامدهای چشمگیری داشته و مشخص است که در آینده بسیار بیشتر زندگی مردم و اقتصادها را تحت تاثیر قرار خواهد داد و تصویری که دکتر ناظران ترسیم کردند، بهنوعی شکل خواهد گرفت که حالا ما نمیدانیم در چه زمانی و به چه صورتی خواهد بود. اما احتمال اینکه گرفتار برداشتهای بد و استفادههای بد از هوش مصنوعی شویم، زیاد است. در ایران امروز ما که از پیشرفتهای هوش مصنوعی دور افتاده است، یک عده فکر میکنند اگر مشکلاتی در اقتصاد وجود دارد، نتیجه محاسبه نادرست است و این مشکل با هوش مصنوعی حل میشود. اما مسئله اصلی نظام فکری غلط اقتصادی است. در این نظام فکری غلط، هوش مصنوعی میتواند برای ما بسیار مضر باشد. من از این جهت نگران هستم که این سیاستگذاران فکر کنند با ورود هوش مصنوعی میتوانند علم اقتصاد را کنار بگذارند، محاسبه انجام دهند و هدف تعیین کنند. این خطری است که ممکن است نظام فشل حکمرانی اقتصادی ما را بیشتر به دردسر بیندازد و هوش مصنوعی را در جهت مخربی به کار بگیرد.
یک بحث مهم این روزها این است که هوش مصنوعی بهزودی مشاغل زیادی را از بین خواهد برد. مثلاً ماشین دیگر نیاز ما به مترجمها را بهطور کامل حذف میکند چون این توان را دارد که در لحظه ورودی را به تعداد زیادی زبان دیگر ترجمه کند. خبرنگارها، وکلا و حتی پزشکان هم در معرض خطر جایگزینی با هوش مصنوعی هستند. آیا دستاورد هوش مصنوعی برای بشر بیکاری خواهد بود؟
ناظران: قبل از رسیدن به دنیایی که ترسیم کردیم، سه فاز دیگر داریم. فاز سوم، همان است که در آن چاپگر سهبعدی و روبات در حال رشد و توانمند شدن است، فاز اول هم شرایط کنونی است. فاز دوم از نظر من مرحله افزایش بهرهوری نیروی کار است، یعنی فازی که هوش مصنوعی بهطور جدی وارد کار میشود، مثلاً عکس رادیولوژی بیمار را میخواند و تحلیل میکند، برای شاکی شکوائیه دادگاه تنظیم میکند یا اینکه متون را بهسرعت و منظم ترجمه میکند. اما دقت داشته باشیم که اینجا یک پیشفرض غلط وجود دارد که تصور میکند هر چقدر هوش مصنوعی بتواند خدمات بیشتری ارائه دهد، به همان اندازه افراد بیکار میشوند. این پیشفرض میگوید در هر مقطع از زمان جامعه انسانی نیازمند میزان مشخصی از خدمات است. پس هر اندازه که هوش مصنوعی بتواند خدمات ارائه دهد، به همان اندازه هم افراد بیکار خواهند شد. درصورتیکه حجم زیادی از کار و خدمات وجود دارد که تا آینده بینهایت همچنان باید انجام شود. این اتفاق عملاً در قرن بیستم هم رخ داد، زمانی که بهتدریج ماشینآلات ساخته و وارد شدند و خودرو، کامیون، اره برقی، دستگاههای صنعتی، ماشینهای سنگین و... به کار گرفته شد. نتیجه این بود که بهرهوری بسیار بالا رفت اما نرخ بیکاری بالا نرفت چون حجم عظیمی از کارها بود که باید انجام میشد. اگر همچنان قرار بود که انسانها با دست و ابزاری مانند فرغون و اره دستی کار انجام بدهند، هزاران سال دیگر مشغول بودیم. این کارها به مدد موتور و برق و بنزین و فناوریهایی که ایجاد شد، با سرعت جلو رفت. پیشرفت صنعت توانست آینده دور را نزدیکتر کند و به تحولات سرعت بیشتری بدهد. درحالیکه زندگی بشر در طول هزاران سال یک روند تقریباً باثبات و یکنواخت داشت، با این تغییرات ناگهان در یک مقطع پرسرعت از تحولات قرار گرفت، چون بهرهوری نیروی کار بالا رفت. هر انسان توانست کارهای بیشتری بکند، کارهای فردا را امروز انجام دهد و آینده را به امروز بیاورد. هوش مصنوعی هم همین اثر را در یک سطح متفاوت و بالاتر انجام خواهد داد. مثلاً بهجای اینکه یک هفته فرآیند رادیولوژی طول بکشد در یک روز انجام میشود و گزارش نهایی به شما داده میشود. از این جهت احتمالاً یک دوره بسیار سریع از تحولات بشری پیشروی انسانها خواهد بود. در فاز دوم فناوری با سرعت بسیار بیشتری رشد میکند و ما ناگهان به فاز سوم پرتاب میشویم که در آن بشر به حدی از فناوری رسیده است که بهتدریج به سمت خودکفایی میرود. دورهای که چاپگرها و روباتها رشد میکنند و باز هم در یک دوره سریع فاز عجیب چهارم آغاز خواهد شد که امکان خودکفایی برای افراد به حداکثر خودش میرسد.
اما درنهایت به نظرم مهمترین فاز همین فاز یک است، مرحلهای که برای مثال دغدغه جدی امروز آمریکاست. منظورم از امروز دهه جاری نیست، همین ماههای کنونی یعنی پاییز و زمستان 1404. چرا این ماهها مهم هستند؟ چون آمریکا نمیخواهد در توسعه فناوری از چین شکست بخورد اما با یک مشکل جدی یعنی تامین برق روبهروست. در حال حاضر بنگاههای آمریکایی پردازندههای زیادی در اختیار دارند که بهدلیل کمبود برق نمیتوانند از آنها استفاده کنند. نصب این پردازندهها در دیتاسنترها به برق نیاز دارد، هم برای اینکه پردازندهها کار کنند و هم برای اینکه سرورها خنک شوند. در حال حاضر گلوگاه اقتصاد غرب صنعت برق آمریکاست. تولید برق در ۲۰ سال گذشته در آمریکا نسبتاً ثابت بوده درصورتیکه حجم فعالیت اقتصادی بهشدت بالا رفته است. این نیاز فزاینده با افزایش پیوسته بهرهوری برق پاسخ داده شده است. اما در دو سال گذشته مسئله ضرورت افزایش ظرفیت تولید برق بسیار جدی شده است. در چین برخلاف آمریکا ظرفیت تولید برق بهشدت افزایش یافته است. در آمریکا در چند سال اخیر برق بیش از ۵۰ درصد رشد قیمت داشته است. البته که این افزایش قیمت باعث انگیزه افزایش سرمایهگذاری برای توسعه شبکه برق شده اما این مسئله آنقدر جدی است که گوگل پروژهای تعریف کرده که در آن دیتاسنترهایش را در فضا نصب کند که اول، برق کمتری برای خنک کردن سرورها نیاز داشته باشد و دوم، بتواند از طریق پنلهای خورشیدی برای پردازش دادهها برق تولید کند و نتایج را به زمین مخابره کند. اینکه آمریکا حاضر شد به امارات و عربستان پردازنده بفروشد، فقط به خاطر پول نبود. بلکه به این دلیل است که در امارات و عربستان به دلیل دسترسی به گاز طبیعی ارزان، ظرفیت افزایش سریع تولید برق وجود دارد. آمریکا با وجود ترس از اینکه این دیتاسنترها در دسترس چین قرار بگیرد، اما به این دلیل که از چین عقب نماند دست به این قمار زد. آمریکا میداند که نمیتواند در داخل کشور با سرعت زیادی تولید برق را افزایش دهد، در نتیجه به امارات و عربستان رفت تا دیتاسنترهایش را آنجا برپا کند که امکان افزایش تولید سریع برق وجود دارد. آمریکا میخواهد فعلاً در توسعه هوش مصنوعی از چین عقب نیفتد تا بتواند سر فرصت تولید برق را در داخل افزایش دهد. ما فعلاً در فاز یک هستیم که فاز توسعه زیرساختها، ایجاد دیتاسنترها، افزایش تولید برق و پیچیدهتر شدن هوش مصنوعی است. اثری که هوش مصنوعی امروز روی بهرهوری نیروی انسانی میگذارد نسبت به فازهای آینده بسیار اندک است.
ما در شرایط امروز اقتصاد ایران چه استفاده مثبتی میتوانیم از هوش مصنوعی داشته باشیم؟
غنینژاد: در حال حاضر پژوهشگران و دانشگاهیان ما از هوش مصنوعی استفاده میکنند، فعالان اقتصادی و بهویژه کسانی که در حوزههای مربوط به فناوری مانند استارتآپها کار میکنند هم از هوش مصنوعی استفاده میکنند و از این نظر مشکلی وجود ندارد. اما برای استفاده دولت، سیاستگذاران و مسئولان از هوش مصنوعی این دغدغه وجود دارد که از این ابزار به شکل نادرست استفاده نشود و تجربههای گذشته ما در مورد استفاده از فناوری تکرار شود. ما میتوانیم از هوش مصنوعی برای بهبود عملکردها، سیاستگذاریها و رفتارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی استفاده کنیم اما در مقابل دستگاههایی هم هستند که هوش مصنوعی را در جهت سرکوب آزادیها به کار میگیرند؛ اینجا دیگر تقصیر از هوش مصنوعی نیست، مقصر کسی است که چنین استفادهای از هوش مصنوعی میکند. در هر حال توسعه و رشد هوش مصنوعی و فراگیر شدن آن یک امر ناگزیر است و نمیتوانیم آن را نادیده بگیریم و بگذاریم کنار و بگوییم هوش مصنوعی مسئله ما نیست؛ این مسئله تمام بشریت است و ما هم باید در این چهارچوب مسائل خودمان را حل کنیم.
ناظران: یک استفاده از هوش مصنوعی همانطور که دکتر غنینژاد هشدار دادند، این است که با استفاده از این فناوری مثلاً قیمتگذاری کنیم و بگوییم حالا با دادههایی که داریم میتوانیم قیمت همه کالاها را بهطور دقیق تعیین کنیم؛ یا اینکه استراق سمع کنیم و اطلاعات افراد را از شبکههای اجتماعی و فضای مجازی جمع کنیم و از آن استفاده کنیم. اما بسیار حیف است و جای افسوس دارد اگر ما هوش مصنوعی را اینگونه بشناسیم. هوش مصنوعی باید در جهت افزایش بهرهوری نیروی کار و بهبود رفاه مردم استفاده شود. آمریکا امروز بهدنبال سرمایهگذاری برای افزایش تولید برق و جبران سریع سالهای ازدسترفته است تا بتواند با قدرت و سرعت بیشتری پردازش کند. ما هنوز گرفتار این مسئله هستیم که کمبود برق را چگونه جبران کنیم. برق با گاز برای ما پنج سنت درمیآید اما در زمستان که کمبود گاز داریم و گازوئیل میسوزانیم قیمت برق به ۴۵ سنت میرسد و وقتی گازوئیل داخلی کم بیاید و مجبور به واردات گازوئیل شویم، چون تحریم هستیم و نفت را با تخفیف میفروشیم و کالا را گرانتر میخریم، گازوئیل برای ما ۷۵ سنت تا یک دلار هزینه دارد و قیمت برق باز هم بالاتر میرود. اما همان برق را به خانوار کمتر از نیمسنت میفروشیم و به کشاورز نصف یکدهم سنت میدهیم؛ برقی که با آن آب از عمق ۵۰۰متری زمین بالا کشیده میشود و سفرههای آب زیرزمینی خشک میشود. در این شرایط هیچ سرمایهگذاری انگیزهای برای سرمایهگذاری و اصلاح شبکه ندارد. در واقع ما در داخل یک بازی فرسایشی گیر کردهایم. اگر از هوش مصنوعی بهصورت درست استفاده نکنیم تله فقری که در فاز ۴ پیش میآید، برای ما از همان فاز دو شروع میشود. یعنی درحالیکه بهرهوری نیروی انسانی در همه جای دنیا بهشدت بالا میرود، بهرهوری ما به نسبت دیگران آنقدر پایین میماند که بهراحتی از سوی دیگر قدرتهای دنیا غارت خواهیم شد. باید ابتدا گلوگاه آن را برطرف کنیم. این گلوگاه برای آمریکا برق است، برای ما هم برق است اما با فاصله بسیار بیشتر. ما برای اینکه بتوانیم مسئله برق را حل کنیم، ابتدا باید بپذیریم که بازار برق را آزادسازی کنیم تا برق به قیمت واقعی عرضه شود و نیروگاه خصوصی انگیزه سرمایهگذاری داشته باشد. در آن صورت مصرفکننده برق باارزشی را که خریده، صرف افزایش بهرهوری نیروی انسانی خواهد کرد. از طرفی چون عمده برق ما از طریق انرژی فسیلی تامین میشود پس باید بازار گاز طبیعی هم آزادسازی شود و به همین ترتیب بازار حاملهای انرژی باید آزادسازی شود. از طرفی این آزادسازی در جامعهای با این شرایط فقر که مشاهده میکنیم شدنی نیست مگر اینکه دولت به این سمت برود که مالکیت انرژی یعنی مالکیت نفت و گاز زیر زمین را به مردم بدهد، بعد قیمتش را آزاد کند تا هر کس آنچه دارد را به بهترین و بالاترین قیمت بفروشد. اگر این کار را نکنیم بسیار از دنیا عقب میمانیم، یعنی 50 سال دیگر شرایط ما نسبت به بقیه دنیا بسیار بدتر از آنچه خواهد بود که امروز کشوری مانند افغانستان نسبت به بقیه دنیا دارد.