شناسه خبر : 50729 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

افسانه جهانی‌شدن

چرا ادغام اقتصادی در مقیاس منطقه‌ای موفق‌تر از مقیاس جهانی است؟

 

ایما موسی‌زاده / نویسنده نشریه 

92جهانی‌شدن، بحق، یکی از برجسته‌ترین داستان‌های 40 سال گذشته است. وقتی رونالد ریگان در سال ۱۹۸۱ وارد کاخ سفید شد، تجارت سالانه بین ملت‌ها بالغ بر 4 /2 تریلیون دلار بود. امروز، این رقم به ۲۰ تریلیون دلار نزدیک می‌شود. جریان‌های سرمایه بین‌المللی نیز از ۵۰۰ میلیارد دلار در سال در اوایل دهه ۱۹۸۰ به بیش از 5 /3 تریلیون دلار در حال حاضر افزایش یافته است. مردم نیز شامل این داستان شده‌اند- تعداد سفرهای بین‌المللی از کمتر از ۳۰۰ میلیون در سال ۱۹۸۰ به 4 /1 میلیارد در سال ۲۰۱۸ افزایش یافت. ایده‌ها و اختراعات، ثبت اختراعات بین‌المللی و پرداخت حق امتیاز از خارج از کشور نیز به‌سرعت در حال رشد هستند.

این بین‌المللی‌شدن کالاها، خدمات، مردم، ایده‌ها و پول، استانداردهای زندگی را در ده‌ها کشور به‌‌طرز چشمگیری بهبود بخشیده و قیمت مصرف‌کننده را در بسیاری دیگر کاهش داده است. این موضوع اختراع و نوآوری را از طریق تخصص و تخصص‌های خوشه‌ای سرعت بخشیده و صنایع و معیشت‌ها را، به‌ویژه در اقتصادهای صنعتی پیشرفته مانند ایالات‌متحده، متحول کرده است. این نخستین‌بار نیست که «جهانی‌شدن» جهان را تغییر شکل داده است. تجارت بین‌المللی در طول تاریخ فرازونشیب داشته، شهرها و شهرستان‌ها را ایجاد کرده، دولت‌ها و دولت-ملت‌ها را ساخته و جنگ‌ها را آغاز و پایان داده است. آنچه امروز متفاوت است، ماهیت تجارت است.

یک قرن پیش، بیشتر آنچه از مرزها عبور می‌کرد، کالاهای آماده مصرف بود- زیتون از ایتالیا، خز از کانادا؛ بعدها، خودرو از آلمان، چرخ خیاطی، چاپخانه و صندوق‌های پول از ایالات‌متحده. مطمئناً، کشورهای غنی از منابع، آهن، مس و زغال‌سنگ را برای تامین انرژی کارخانه‌های دوردست حمل می‌کردند. اما تجارت عموماً شامل چیزهایی بود که در یک مکان ساخته یا کشت می‌شدند و در جایی دیگر فروخته می‌شدند. این وضعیت پس از جنگ جهانی دوم شروع به تغییر کرد. به‌جای فروش نهایی، شرکت‌های بیشتری به تامین‌کننده تبدیل شدند و قطعات را برای مونتاژ با قطعات ساخته‌شده از سوی دیگران به یک شرکت یا کارخانه ثالث می‌فرستادند. همان‌طور که شرکت‌ها تولید را به قطعات و فرآیندهای جدا از هم تقسیم می‌کردند، برای تامین آنها به خارج از کشور چشم داشتند. از طریق برون‌سپاری و پیمانکاری فرعی، تجارت و ارتباطات بین‌المللی رشد کرد و تجارت کالاهای واسطه‌ای افزایش یافت.

پیوندهای تجاری میان کشورهای دیگر به‌طرزی فزاینده‌ به معنای خریدوفروش کالا به یکدیگر و از یکدیگر نبود، بلکه به معنای خلق چیزها با یکدیگر نیز بود. زنجیره‌های تامین، یا آنچه پژوهشگران اغلب به‌عنوان «زنجیره‌های ارزش جهانی» از آن یاد می‌کنند، شروع به پیونددادن کشورها، اقتصادها و جوامع کردند. امروزه، 80 درصد تجارت شامل مواد اولیه یا کالاهای واسطه‌ای است. تخصص کارخانه‌ها و شرکت‌ها در زنجیره‌های تولید به روش‌های جدیدی برای ایجاد شرکت‌ها و انجام تجارت منجر شده است. تصمیمات مدیران ارشد کمتر در مورد این است که آیا شرکت باید قطعات را از خارج از کشور بیاورد -که معمولاً یک امر بدیهی است- و بیشتر در مورد این است که آیا باید منابع طبیعی، سازندگان قطعات و کارخانه‌ها را در زنجیره تامین خود داشته باشد و مالکیت را در اختیار بگیرد یا در عوض ورودی‌ها را از دیگران خریداری کند. بااین‌حال، روایت و واقعیت جهانی‌شدن به طرز چشمگیری از هم فاصله گرفته‌اند. تجارت در چهار دهه گذشته سه برابر شده است؛ تقریباً یک‌سوم از آنچه جهان اکنون تولید می‌کند، کشور مبدأ خود را ترک می‌کند. اما این محصولات بر خلاف روایت جهانی‌شدن، جای دوری نمی‌روند. اگر مسافت واقعاً مهم نبود، میانگین فروش بین‌المللی شامل یک سفر 5300مایلی (میانگین فاصله میان دو کشور به‌صورت تصادفی انتخاب شده) می‌شد. در عوض، نیمی از آنچه در سطح بین‌المللی فروخته می‌شود، کمتر از سه هزار مایل سفر می‌کند، یعنی خیلی دورتر از پرواز از نیویورک به کالیفرنیا نمی‌رود و مطمئناً برای عبور از اقیانوس‌ها کافی نیست. به نظر می‌رسد شرکت‌ها برای جست‌وجوی قطعات بهتر و ارزان‌تر به خارج از کشور رفته‌اند، اما به غیر از آن بیشتر در نزدیکی خانه مانده‌اند. آنها معمولاً جهانی نشده‌اند، بلکه منطقه‌ای شده‌اند. به نظر می‌رسد این امر به‌ویژه در مورد زنجیره‌های تولید پیچیده‌تر در الکترونیک، ماشین‌آلات و تجهیزات حمل‌ونقل صادق است.

شانون اونیل، عضو ارشد گروه مطالعات آمریکای لاتین در شورای روابط خارجی، در کتاب «افسانه جهانی‌شدن: چرا مناطق مهم هستند»، ادعا می‌کند که ادغام اقتصادی بین‌المللی در مقیاس منطقه‌ای بسیار موفق‌تر از مقیاس جهانی رخ داده است. شانون از چهره‌های برجسته در حوزه مطالعات قاره آمریکا، مکزیک، تجارت جهانی، زنجیره‌های تامین و دموکراسی است و بر کار بسیاری از اعضای برنامه مطالعات دیوید راکفلر شورای روابط خارجی و همچنین چهارده برنامه بورسیه آن نظارت دارد. او در مکزیک و آرژانتین زندگی و کار کرده است و قبل از روی‌آوردن به سیاست، کار خود را در امور مالی بازارهای نوظهور آغاز کرد و گروه‌های ویژه شورای روابط خارجی در مورد آمریکای شمالی و روابط ایالات‌متحده و آمریکای لاتین را هدایت کرده است. شانون دارای مدرک لیسانس از دانشگاه ییل، فوق‌لیسانس روابط بین‌الملل از دانشگاه ییل و مدرک دکترای حکومت‌داری از دانشگاه هاروارد است. او در دانشگاه‌های هاروارد و کلمبیا تدریس کرده است.

چرا به نظر اونیل جهانی‌شدن یک افسانه است؟ دکتر اونیل چندین تصور غلط در مورد جهانی‌شدن را به چالش می‌کشد. بزرگ‌ترین آنها کدام است؟ مردم معمولاً آمریکا را یک اقتصاد با شدت تجارت بالا تصور می‌کنند. این درست نیست. آمریکا نسبتاً برای تجارت باز است، بااین‌حال، آمریکا یک اقتصاد با شدت تجارت پایین است. این بدان معناست که آمریکا بسیار کمتر از آنچه بسیاری تصور می‌کنند جهانی شده است: آمریکا یکی از پایین‌ترین نسبت‌های تجارت به تولید ناخالص داخلی را در میان تمام کشورهای جهان دارد. احتمالاً شوکه شده‌اید، اما آمریکا سومین کشور با کمترین شدت تجارت در جهان است: درحالی‌که ایالات‌متحده جریان‌های سرمایه و مالی بسیار جهانی دارد، شدت تجارت آن بسیار کمتر از آن چیزی است که فکر می‌کنید. از سال ۲۰۱۱، تجارت ایالات‌متحده با جهان کاهش یافته است و این نسبت در ابتدا خیلی زیاد نیست. در سال ۲۰۲۳، کل حجم تجارت آمریکا 85 /6 تریلیون دلار (صادرات 05 /3 تریلیون دلار و واردات 8 /3 تریلیون دلار) بود. تجارت آمریکا تنها یک‌چهارم از تولید ناخالص داخلی آن (4 /27 تریلیون دلار) را تشکیل می‌داد- نسبتی که به طرز شگفت‌آوری پایین است، اما با توجه به اندازه و ترکیب اقتصاد داخلی عظیم آمریکا، منطقی به نظر می‌رسد.

ایالات‌متحده تا حد زیادی یک اقتصاد خدماتی (۷۵ درصد از تولید ناخالص داخلی) باقی مانده است. خدماتی مانند ساخت‌وساز، مراقبت‌های بهداشتی، کمک‌های اجتماعی، مدیریت ثروت، خدمات دولتی، دلالی املاک و مستغلات، آموزش، خدمات حقوقی و... بیشتر به بازارهای داخلی خدمات می‌دهند و به‌ندرت جریان‌های فرامرزی دارند. همچنین، آمریکا یک اقتصاد صادرات‌محور نیست. صادرات تنها ۱۱ درصد از تولید ناخالص داخلی آمریکا را تشکیل می‌دهد.

93

آمریکا اقتصادی بسیار متفاوت از کشوری مانند کره جنوبی دارد؛ درحالی‌که تولید ۲۴ درصد از تولید ناخالص داخلی را تشکیل می‌دهد. کره جنوبی کشوری نسبتاً کوچک و به‌سرعت در حال پیر شدن است. ازآنجا‌که بازار نسبتاً کوچک است و افراد مسن به اندازه کافی مصرف نمی‌کنند، بیشتر به شرکت‌هایی مانند ال‌جی، هیوندای و سامسونگ وابسته است که کالاها را به بازارهای بزرگی مانند چین، آمریکا و اتحادیه اروپا می‌فروشند. در نتیجه، نویسنده استدلال می‌کند که سیاست‌گذاران بهتر است سیاست‌های تجاری و صنعتی آینده را با در نظر گرفتن مقیاس منطقه‌ای تنظیم کنند. بیانیه اونیل در مورد نزدیک‌سازی -برون‌سپاری تولید به همسایگان نزدیک- هم توصیفی و هم تجویزی است. اول، او نشان می‌دهد که ادغام اقتصادی درون‌منطقه‌ای در دهه‌های اخیر غالب بوده است. اعداد و ارقام قانع‌کننده هستند: نزدیک به ۷۰ درصد از تجارت کشورهای اروپایی با سایر کشورهای منطقه است و پس از آن به ترتیب حدود ۵۰ و ۴۰ درصد در آسیا و آمریکای شمالی قرار دارد. اونیل جزئیات تاریخی از سراسر جهان برای اثبات ادعایش در این زمینه مطرح می‌کند: رونق صنعتی پس از جنگ در اشتوتگارت، کیرتسوی ژاپنیِ کارآفرین و زنجیره تامین سه‌جانبه جت‌های بمباردیه آمریکای شمالی به‌عنوان موارد موفقیت تولید منطقه‌ای در ذهن خوانندگان باقی خواهد ماند. در فصل‌های پایانی کتاب، اونیل بر دو برابر شدن زنجیره‌های تامین منطقه‌ای، به‌ویژه در آمریکای شمالی، تاکید می‌کند.

فصل‌های اصلی کتاب، مسیرهای تاریخی همکاری منطقه‌ای در سه بلوک اقتصادی اصلی جهان: اروپا، آسیا و آمریکای شمالی را ترسیم می‌کنند. اونیل شباهت‌های گسترده‌ای را برجسته می‌کند: کشورهای ثروتمندتر صنعتی شدند و سپس توافق‌هایی را با همسایگان کمتر ثروتمند آغاز کردند، صنایع کمتر پیشرفته را به خارج از کشور فرستادند و بازارهای کالاهای مصرفی را گسترش دادند. یکی از نقاط قوت کتاب، توصیف ماهرانه آن از تضادهای مهم میان این سه جامعه اقتصادی منطقه‌ای است. نقش بسیار متفاوت دولت در ایجاد و حفظ این جوامع، از حکومت چندجانبه متراکم در اروپا گرفته تا رویکرد بسیار آزادتر در آمریکای شمالی، به‌ویژه قابل‌توجه است.

با مرور بحث اونیل در مورد این مسیرهای متمایز به اقتصادهای زنجیره تامین منطقه‌ای، ذهن به‌خودی‌خود به فرآیند اولیه تحول اقتصادی- صنعتی‌شدن- کشیده می‌شود. الکساندر گرشنکرون در کتاب «عقب‌ماندگی اقتصادی در چشم‌انداز تاریخی» که در سال ۱۹۶۲ منتشر شد، بیان کرد که فرآیندهای ملی صنعتی‌شدن با نقش بیشتر دولت همراه بوده است. برنامه‌ریزان دولتی اغلب در صنعتی‌شدن «اولیه» (بریتانیای پیش از ویکتوریا) غایب بودند، در صنعتی‌شدن «اواخر» (آلمان قرن نوزدهم) کاملاً فعال بودند و در صنعتی شدن «اواخر-اواخر» (روسیه استالینیستی) سلطه‌گر بودند. مفهوم این حرف این بود که کسانی که دیرتر وارد بازی شدند، باید «جبران عقب‌ماندگی» می‌کردند، بنابراین به نقش هماهنگ‌تر و تامین مالی دولت نیاز داشتند.

روایت اونیل نشان می‌دهد که عکس این قضیه در مورد ادغام اقتصادی منطقه‌ای صادق است. اولین بلوک اقتصادی منطقه‌ای -اتحادیه اروپا (EU)، که در میان ویرانه‌های اروپای پس از جنگ ساخته شد- متراکم‌ترین نهاد از میان این سه بلوک است. این جامعه با صریح‌ترین هدف ژئوپولیتیک تشکیل شد: حفظ صلح و جبهه متحد علیه تهدید کمونیستی. برای این منظور، این قاره در نهایت یک ارز مشترک، بانک مرکزی، نهادهای نظارتی و سیستم مهاجرت داخلی را انتخاب کرد که همگی دخالت دولت را لازم دارند. درحالی‌که رویدادهای اخیر مانند برگزیت و ظهور پوپولیسم بومی‌گرایانه در بیشتر کشورهای عضو، فشار زیادی بر جامعه اقتصادی اروپا وارد کرده است، اتحادیه اروپا همچنان شرط لازم برای منطقه‌گرایی است. بلوک اقتصادی آسیا -دومین بلوکی که ظهور کرد- نقش واسطه‌ای برای دولت قائل بود. این بلوک با مجموعه‌ای از سیاست‌های صنعتی داخلی قوی تسهیل می‌شد، اما فاقد نهادهای حاکمیتی منطقه‌ای موجود در اروپا بود. ادغام اقتصادی در آسیا از سوی ببرهای شرق آسیا (ابتدا ژاپن، سپس کره و تایوان) هدایت می‌شد که در مرحله بلوغ صنعتی‌شدن خود به‌دنبال برون‌سپاری مشاغل تولیدی ساده به اندونزی، مالزی، فیلیپین و تایلند بودند. بنابراین، بازیگران اصلی این جامعه اقتصادی، شرکت‌های بزرگ بسیار هماهنگ و همسو با دولت -کیرتسوی ژاپنی و چابول کره‌ای- هستند.

آن‌طور که اونیل نشان می‌دهد جامعه آمریکای شمالی آخرین جامعه‌ای بود که در توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی (NAFTA) در سال ۱۹۹۴ تثبیت شد، که امکان جابه‌جایی نسبتاً بدون محدودیت سرمایه‌گذاری و محصولات بین کانادا، مکزیک و ایالات‌متحده را فراهم می‌کرد. در اینجا، نقش دولت کاملاً محدود است و بازیگران اصلی که این ادغام را هدایت می‌کنند، شرکت‌های چندملیتی -عمدتاً از ایالات‌متحده و کانادا- هستند که به دنبال کارایی و دستمزدهای پایین‌تر در جنوب مرز هستند. کتاب اونیل با ارائه استدلالی برای سیاست‌گذاران اقتصادی به پایان می‌رسد تا وعده ادغام منطقه‌ای، به‌ویژه در آمریکای شمالی را مهار کنند. او ادعا می‌کند که رستگاری شهرهای کمربند ازکارافتاده مانند آکرون، اوهایو، نه مستلزم رد برون‌سپاری، بلکه مستلزم مهار زنجیره‌های ارزش منطقه‌ای است. آکرون تنها در صورتی می‌تواند مشاغل خوب تحقیق و توسعه و تولید با مهارت بالا را حفظ کند که کار خط مونتاژ تکراری را به نیروی کار ارزان‌قیمت در سیوداد خوارز یا سالتیلو برون‌سپاری کند. برای این منظور، راهکارهای سیاسی پیشنهادی اونیل کاملاً منطقی هستند: کاهش بیشتر موانع تجاری، زیرساخت‌های مرزی و بندری قوی‌تر، همکاری دوجانبه و سه‌جانبه در سیاست‌های نظارتی.

در اینجا او در دو جبهه در حال نبرد است: اول، جهانی‌گرایان «جهان مسطح است» را که پس از خروج ایالات‌متحده از پیمان ترانس-پاسیفیک در سال ۲۰۱۷، دچار مشکل شدند به چالش می‌کشد. این پیام احتمالاً در واشنگتن با استقبال خوبی روبه‌رو خواهد شد، زیرا لفاظی‌های تند علیه چین یکی از معدود مواردی است که دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان، به‌ویژه با توجه به افزایش اخیر تنش‌های دوجانبه، می‌توانند بر سر آن توافق کنند.

با نگاهی جاه‌طلبانه‌تر، اونیل در برابر افزایش مرکانتیلیسم در ایالات‌متحده و سایر کشورهای ثروتمند که در تلاش برای عملیات جاه‌طلبانه بازگرداندن [اقتصاد] هستند، مانند قانون CHIPS و Science که جو بایدن تصویب کرده است، مقاومت می‌کند. این قانون با هدف بازگرداندن تولید نیمه‌هادی‌ها به ایالات‌متحده و کاهش وابستگی به تولید آسیایی است. برای اونیل، این ممکن است گامی بیش‌ازحد بلندپروازانه باشد؛ ایالات‌متحده از اکثر تولیدات صنعتی عبور کرده است، به‌خصوص با توجه به اینکه خودکارسازی به‌هرحال نوید از بین رفتن مشاغل تولیدی را در میان‌مدت می‌دهد. آینده مشاغل خوب در بخش‌های خدمات و فناوری است. اونیل برای سیاست‌گذاران آمریکایی یک راه‌حل قطعی مطرح می‌کند: شاید اکرون دیگر نتواند به‌تنهایی پیش برود، اما چین هم جواب نبود. مسیر پیش‌رو همیشه مکزیک بوده است. به‌هرحال صرف‌نظر از اینکه مثال‌ها و راهکارهای کتاب بیشتر معطوف به سیاست‌های ایالات‌متحده است، مفهوم اصلی و کلی آن برای همه کشورهای جهان به‌خصوص کشورهایی که چشم به جهانی‌سازی به‌عنوان راه‌حلی برای اقتصاد داخلی خود دوخته‌اند، می‌تواند مفید باشد. 

دراین پرونده بخوانید ...