فراتر از ترس
چرا مدیران اشتباهاتی یکسان را بارها تکرار میکنند؟
افرادی که در دانشگاه در رشته مالی تحصیل میکنند، با فرضیه بازار کارآمد آشنا میشوند که نتیجه میگیرد همه سهمها بهدرستی قیمتگذاری شدهاند، بنابراین سرمایهگذاران نمیتوانند پیوسته در بازار بهتر عمل کنند. این نظریه بر اساس این فرض شکل گرفته است که همه سرمایهگذاران منطقی هستند و سرمایهگذاران منطقی تمام اطلاعات موجود در دسترس عموم را دریافت کرده و از آن اطلاعات بهدرستی برای تعیین ارزش یک سهام استفاده میکنند. اما واقعیت این است که اگر میتوانید خودتان را متقاعد کنید که این داراییهای بازنده را از سبد سرمایهگذاریتان کنار بگذارید و به برندهها بچسبید، جزو استثناها هستید، در واقع بیشتر مردم نمیتوانند این کار را بکنند و این موضوع با وجود غیرعقلانی بودن آن به دلایلی متعدد مرتب در حال رخ دادن است. عادتهای غیرسودآور تقریباً همه سرمایهگذاران، چه مبتدی و چه حرفهای، را آزار میدهد و موجب میشود سود آنها کاهش پیدا کند. در طول چند دهه گذشته، روانشناسان دو واقعیت مهم را کشف کردهاند. اول، همانطور که لولا لوپز، روانشناس، در سال ۱۹۸۷ اشاره کرد، احساسات اصلی که رفتار ریسکپذیری را تعیین میکنند، طمع و ترس نیستند، بلکه امید و ترس هستند. دوم، اگرچه اشتباه کردن در واقع در ذات انسان است، اما متخصصان مالی از همه نوع، از مدیران پورتفوی گرفته تا مدیران شرکتها، پیوسته اشتباهات یکسانی را مرتکب میشوند که حتی قابل دستهبندی و بررسی است. علت این خطاها در مجموعهای مهم که از سوی روانشناسانی چون دنیل کانمن، پاول اسلوویچ و مرحوم آموس تورسکی ویرایش شده و در سال ۱۹۸۲ منتشر شده است، مستند شده است. مالی رفتاری در مقابل مالی سنتی کاربرد روانشناسی در رفتار مالی افراد جامعه است و در مورد آن کتابهای زیادی نوشته شده است و دهههاست که بحثی پرطرفدار به شمار میآید. اما کتاب «فراتر از ترس و طمع» نوشته هرش شفرین درباره مالی رفتاری در میان متخصصان است. به ادعای نویسنده، این کتاب در مورد متخصصان، برای متخصصان نوشته شده است. متخصصان باید بدانند که به دلیل ذات طبیعت انسانی، انواع خاصی از اشتباهات را مرتکب میشوند. این کتاب برای متخصصان، از جمله مدیران پورتفوی، برنامهریزان مالی، سرمایهگذاران، تحلیلگران و مدیران شرکتها نوشته شده است و هدف آن تجهیز آنها به دانش لازم برای تشخیص، درک و اجتناب از دامهای روانشناختی در تصمیمگیریهای مالی است که در نهایت میتواند به نتایج آگاهانهتر و موفقتر منجر شود.
مالی رفتاری، بینشهای روانشناختی را برای درک رفتار مالی به کار میگیرد و فراتر از مفاهیم سادهانگارانه «طمع و ترس» میرود. این علم اذعان میکند که خواستهها، اهداف، انگیزهها و خطاهای انسانی به شکل قابل توجهی بر متخصصان مالی، از سرمایهگذاران انفرادی گرفته تا مدیران شرکتها، تاثیرگذار است، در نتیجه به دنبال شناسایی، درک و در نهایت جلوگیری از اشتباهات پرهزینه ناشی از این تاثیرات روانشناختی است. هسته اصلی مالی رفتاری در تشخیص این نکته نهفته است که فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیشازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی میتوانند از آسیبپذیریهای خود و دیگران در سرمایهگذاریهای مالی آگاهتر شوند. علاوه بر این به عقیده باورمندان به مالی رفتاری، شما برای تصمیمگیری درست و بهینه باید هر تصوری را که ممکن است درباره کارآمدی بازار داشته باشید، فراموش کنید. نظریه مالی سنتی عقیده دارد که سرمایهگذاریها به ارزش واقعی خود قیمتگذاری میشوند. این اتفاق میافتد، زیرا اطلاعات زیادی در مورد سهام در دسترس است و بسیاری از خریداران و فروشندگان مشتاق در بازار شرکت میکنند. اما مکتب جدید مالی رفتاری -که تقاطع سرمایهگذاری و روانشناسی را مطالعه میکند- نظریه قدیمی بازارهای منطقی را رد میکند. این مکتب میگوید، سرمایهگذاران مستعد احساسات، در درجه نخست امید و ترس هستند، اگرچه حرص و طمع، پشیمانی و غرور نیز وارد معادله میشوند. احساسات باعث میشود سرمایهگذاران، چه باتجربه و چه تازهکار، بر اساس منطق معیوب و انتظارات غیرواقعی عمل کنند. احساسات باعث میشود سرمایهگذاران مدتها پس از اینکه باید سهام خود را بفروشند، به آنها بچسبند یا سهام برنده را خیلی سریع بفروشند.
طرفداران مالی رفتاری، از جمله نویسنده کتاب «فراتر از ترس و طمع»، استدلال میکنند که چند پدیده روانشناختی کل چشمانداز مالی را تحت تاثیر قرار دادهاند. برای روشن کردن این نکته، هرش شفرین این پدیدهها را حول سه مضمون سازماندهی کرده است. وی بحث در مورد هر مضمون را با یک پرسش تعیینکننده آغاز میکند.
1- آیا متخصصان مالی به دلیل تکیه بر قواعد سرانگشتی مرتکب خطا میشوند؟ پاسخ مالی رفتاری به این پرسش بله و پاسخ مالی سنتی خیر است. مالی رفتاری اذعان دارد که متخصصان از قواعد سرانگشتی به نام اکتشافات برای پردازش دادهها بهره میبرند. یک مثال از یک قاعده سرانگشتی این است: «عملکرد گذشته بهترین پیشبینیکننده عملکرد آینده است، بنابراین در یک صندوق سرمایهگذاری مشترک با بهترین سابقه پنجساله سرمایهگذاری کنید.» قواعد سرانگشتی مانند محاسبات و پیشبینیهای سریعی هستند که افراد روی یک تکه کاغذ در حین نوشیدن قهوه یا وقتی در صف انتظار برای تماشای فیلم در سینما هستند انجام میدهند و عموماً ناقص هستند. بنابراین، متخصصان باورهای مغرضانهای دارند که آنها را مستعد ارتکاب خطا میکند. به همین دلیل، شفرین برچسب سوگیری مبتنی بر اکتشاف را به اولین موضوع رفتاری اختصاص میدهد. در مقابل، مالی سنتی فرض میکند که هنگام پردازش دادهها، متخصصان از ابزارهای آماری بهطور مناسب و درست استفاده میکنند. شفرین استدلال میکند که اگرچه اکتشافات میتوانند کارآمد باشند، اما اغلب ناقص هستند و به سوگیریهای پیشبینیپذیر منجر میشوند. این سوگیریها میتوانند به طرز قابل توجهی بر قضاوتهای مالی نقش داشته باشند و باعث شوند متخصصان از تصمیمگیری منطقی منحرف شوند. شفرین چندین روش اکتشافی کلیدی را که در مالی رفتاری شناسایی شدهاند بررسی میکند؛ از جمله دسترسیپذیری: تاکید بیشازحد بر اطلاعات در دسترس. نمایندگی: قضاوت بر اساس کلیشهها. لنگر انداختن و تعدیل: تکیه بیشازحد بر اطلاعات اولیه. اعتماد به نفس بیشازحد: تخمین بیشازحد تواناییهای خود. بیزاری از ابهام: ترجیح دادن موارد آشنا به ناشناختهها. شفرین همچنین تلاش میکند نشان دهد این روشهای اکتشافی بر تصمیمات مالی مختلف، از پیشبینیهای سود تحلیلگران گرفته تا انتخابهای پورتفوی سرمایهگذاران، تاثیر میگذارند و شناخت این سوگیریها برای کاهش اثرات منفی آنها و بهبود نتایج مالی بسیار مهم است.
1- آیا شکل و همچنین محتوا بر متخصصان تاثیر میگذارد؟ در اینجا منظور شفرین از شکل، توصیف یا چهارچوب یک مسئله تصمیمگیری است. مالی رفتاری فرض میکند که علاوه بر ملاحظات عینی، برداشت متخصصان از ریسک و بازده بهشدت تحت تاثیر نحوه چهارچوببندی مسائل تصمیمگیری است. به همین دلیل، وی برچسب وابستگی به چهارچوب را به دومین موضوع رفتاری اختصاص میدهد. مالی سنتی فرض را بر استقلال چهارچوب میگذارد، به این معنی که نحوه ارائه یک تصمیم نباید بر نتیجه اثرگذار باشد و متخصصان همه تصمیمات را از طریق لنز شفاف و عینی ریسک و بازده میگیرند و خطایی ندارند یا به عبارتی شکل ارائه در تشخیص و تصمیم آنها موثر نیست. اما همانطور که مالی رفتاری میگوید، این وابستگی به چهارچوب میتواند به انتخابهای متناقض و بالقوه غیرمنطقی منجر شود. مفاهیم مهم مرتبط با وابستگی به چهارچوب همانطور که شفرین میگوید، عبارتاند از؛ بیزاری از ضرر: احساس درد ناشی از ضرر، بیشتر از احساس خوشحالی ناشی از سود است. حسابداری ذهنی: روشی که افراد پول خود را در حسابهای ذهنی جداگانه طبقهبندی و مدیریت میکنند. ویرایش لذتگرایانه: تمایل به ترجیح روشهای خاص برای چهارچوببندی سود و زیان.
2- آیا خطاها و چهارچوبهای تصمیمگیری بر قیمتهای تعیینشده در بازار تاثیر میگذارند؟ مالی رفتاری استدلال میکند که سوگیریهای مبتنی بر اکتشاف و اثرات چهارچوببندی میتواند باعث شود قیمتهای بازار از ارزشهای بنیادی منحرف شوند. این ناکارآمدی هم فرصتها و هم خطراتی را برای سرمایهگذاران به وجود میآورد. در حالی که برخی ممکن است از سوءاستفاده از این قیمتگذاریهای نادرست سود ببرند، برخی دیگر ممکن است قربانی آنها شوند. به همین دلیل شفرین برچسب بازارهای ناکارآمد را به سومین موضوع مورد بحث در کتاب اختصاص میدهد. در مقابل، مالی سنتی ادعا میکند که بازارها کارآمد هستند. کارایی به این معنی است که قیمت اوراق بهادار با ارزش بنیادی آن مطابقت دارد، حتی اگر برخی از متخصصان از سوگیری اکتشافی یا وابستگی به چهارچوب رنج ببرند.
شفرین موارد کلی گفتهشده در بالا را با جزئیات بسیار در طول کتاب بررسی میکند و جنبههای مختلفی از هر کدام از مشکلات بالا را تشریح میکند. برای مثال وی بحثی به نام توهم اعتبار را مطرح میکند. به این معنی که افراد تمایل دارند اطلاعاتی را جستوجو کنند که باورهای موجود آنها را تایید کند، در حالی که شواهد متناقض را نادیده میگیرند یا کماهمیت جلوه میدهند. سوگیری تایید میتواند به توهم اعتبار منجر شود؛ جایی که افراد به استراتژیهای نادرست یا ناکارآمد اعتماد میکنند. به همین دلیل است که سرمایهگذاران همچنان بر این باورند که شاخص احساسات با وجود شواهد قوی خلاف آن، مفید است. داستانها و حکایتها میتوانند قانعکننده باشند، اما در عین حال میتوانند گمراهکننده نیز باشند. تکیه بر شواهد گزینشی یا تجربیات شخصی میتواند باورهای نادرست را تقویت کند و مانع تصمیمگیری عینی شود. در نظر گرفتن طیف گستردهای از دادهها و جلوگیری از نتیجهگیری بر اساس اطلاعات محدود یا مغرضانه مهم است. دوز سالمی از شکگرایی برای جلوگیری از توهم اعتبار بسیار مهم است. زیر سوال بردن مداوم فرضیهها، جستوجوی شواهد ردکننده و ارزیابی انتقادی منابع اطلاعاتی میتواند به سرمایهگذاران کمک کند تا تصمیماتی آگاهانهتر و منطقیتر بگیرند.
شفرین همچنین بخشی را به سرمایهگذاران فردی اختصاص میدهد و در مورد انواع خطاهایی که مرتکب میشوند بحث میکند. سرمایهگذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاهمدت دارند که باعث ایجاد مشکل برای آنها میشود، این عده معمولاً بر سودهای کوتاهمدت تمرکز میکنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده میگیرند. این دیدگاه کوتاهمدت، همراه با فقدان خودکنترلی، میتواند موجب پسانداز ناکافی و تصمیمات سرمایهگذاری ضعیف شود. علاوه بر این اثرات قالببندی و حسابداری ذهنی نقش مهمی در رفتار سرمایهگذاران انفرادی ایفا میکنند. برای مثال، اگر سهمها بهطور خودکار از فیش حقوقی آنها کسر شود یا اگر سود سهام را به عنوان «درآمد» به جای «سرمایه» در نظر بگیرند، احتمال بیشتری وجود دارد که سرمایهگذاران برای بازنشستگی پسانداز کنند. البته شفرین برای این مشکلات راهحلهایی هم پیشنهاد میدهد. برای غلبه بر این چالشها، سرمایهگذاران انفرادی میتوانند: اهداف مالی روشنی تعیین کنند، یک برنامه بلندمدت تدوین کنند، پسانداز و مشارکتهای سرمایهگذاری را خودکار کنند و کارآمدتر از همه از مشاوره مالی حرفهای استفاده کنند.
نویسنده در سراسر کتاب خود، به طرزی ماهرانه نظریه و پژوهشهای تجربی را در کنار مثالهای روایی برگرفته از منابع محبوبی مانند والاستریت ژورنال، نیویورکتایمز، هفتهنامه والاستریت با لوئیس روکیسر و سایتهای اینترنتی مختلف قرار میدهد. مثلاً، شفرین با در هم آمیختن نظریه آکادمیک با داستان واقعی رابرت سیترون، خزانهدار سابق اورنج کانتی، کالیفرنیا، بحث خود را در مورد اعتماد بهنفس بیشازحد بسیار جذاب میکند. شفرین نشان میدهد که چگونه در سال ۱۹۹۴، سیترون اعتماد به نفس بیشازحد را به مرزهایی جدید رساند، زمانی که این کلمات جاودانه را بر زبان آورد: «من یکی از بزرگترین سرمایهگذاران در آمریکا هستم. من این چیزها را میدانم.»
شفرین اصطلاحات تخصصی را با مثالهای فراوان از دنیای واقعی متعادل میکند و عاقلانه به شما هشدار میدهد که خودتان را با این فکر که نکاتی که او به شما گوشزد میکند ثروتمندتان میکند، فریب ندهید. او با نگاه به سرمایهگذاری از دریچه مالی رفتاری، تصمیمات احساسی گرفتهشده از سوی سرمایهگذاران خصوصی، مدیران پول، بانکداران و سایر متخصصانی که سهام و انواع مختلف سرمایهگذاریها از جمله آپشنها، ارز خارجی و معاملات آتی را مدیریت میکنند، تجزیهوتحلیل میکند. شفرین به تاریخچههای موردی جذابی اشاره میکند، بنابراین همراهی با او برای شناخت و یادگیری مالی رفتاری بسیار لذتبخش و مفید است. با این حال، گاهی اوقات، کتاب در تلاشهای نویسنده برای مشروعیت بخشیدن به مالی رفتاری، یک مکتب فکری نسبتاً جدید، ناموفق است. برای مثال، او همه سرمایهگذاران شکستخورده را به ارتکاب «سوگیری اکتشافی» یا افتادن در دام «نمایندگی» متهم میکند. اما صرفنظر از این انتقاد، این کتاب جذاب را میتوان به تصمیمگیرندگان سرمایهگذاری در هر سطحی توصیه کرد. چه میلیاردها دلار درآمد داشته باشید، چه یک حساب بازنشستگی را مدیریت کنید (که همانطور که شفرین اشاره میکند، اغلب مردم آن را بد انجام میدهند)، شاید این کتاب از شما در برابر سرمایهگذاری احساسی و دردسرهای مالی محافظت کند. میتوان گفت اکثر قریب به اتفاق مخاطبان بهسرعت در حال افزایش علاقهمند به مالی رفتاری -مدیران سرمایهگذاری، مشاوران مالی، حامیان طرحها، مشاوران بازنشستگی، سرمایهگذاران خردهفروشی ثروتمند، حتی بازاریابان صندوقهای سرمایهگذاری مشترک- چیزهای زیادی از کتاب شفرین خواهند آموخت.