شناسه خبر : 50074 لینک کوتاه

تهدید نگران‌کننده

چرا زیست‌پذیری در ایران سخت شد؟

 

سعید ابوالقاسمی / نویسنده نشریه 

داستان این روزهای زندگی در ایران، غم عمیقی را در خود جای داده است. خشکسالی، آینده‌ای نگران‌کننده برای همه شهرهای کشورمان شکل داده است. مردم شهرهای بزرگ و کوچک نمی‌دانند ذخایر آب تا کی جوابگوی نیاز آنهاست. طوفان‌های گردوغبار که پیش از این، یک‌بار در سال به‌سرعت می‌آمد و می‌گذشت، حالا به پدیده تکراری زندگی مردم تبدیل شده و هر‌از‌چند‌گاهی، سالمندان و افراد آسیب‌پذیر را خانه‌نشین می‌کند. قطع هرروزه برق در تابستان و روزهای گرم سال و نگرانی برای قطع گاز در روزهای سرد، دغدغه‌های تازه‌ای برای مردم ایجاد کرده و سبک زندگی آنها را تغییر داده است. فعالان صنفی و صنعتی هم از توزیع نامطلوب انرژی آسیب‌های زیادی دیده‌اند و زیان‌های ناشی از عدم‌النفع فعالیت، باعث شده مشکلات بزرگ درباره پرداخت‌ها و ارائه دستمزد کارکنانشان داشته باشند. در کنار آن، افزایش قیمت کالاهای اساسی در کنار دستمزدهای ناکافی، توانایی مردم را برای تامین نیازهای زندگی با مشکل مواجه کرده و آرامش زندگی آنها را بر هم زده است. فرونشست هم به جمع نگرانی‌های مردم اضافه شده و روزی نیست که خبر جدیدی از شرایط نامطلوب این پدیده زیست‌محیطی که تا کنار دیوار خانه‌های ما رسیده، به گوش نرسد. زیرساخت‌های عمومی ناکافی، حمل‌ونقل غیرقابل اعتماد و چالش‌های عجیب‌وغریب زندگی در ایران، حس ناامیدی فزاینده‌ای را به مردم تزریق کرده و باعث شده زیست روزمره جامعه ایران با مشکلات بزرگ روبه‌رو شود. این داستان، هر روز برای بسیاری از مردم در سراسر ایران تکرار می‌شود. بحران‌های زیست‌محیطی، اقتصادی و زیرساختی دست‌به‌دست هم داده‌اند که قابلیت سکونت کشورمان را کاهش دهند و آینده مبهمی برای تک‌تک مردم ایران رقم بزنند. این بحران‌ها، دست‌به‌دست هم داده‌اند تا هم شرایط عمومی جامعه و هم آرمان‌ها و ارزش‌های خصوصی زندگی فردی را به چالش بکشند. زندگی در ایران، محاصره شده و مشکلات مختلف در زیرساخت‌های عمومی و سوءمدیریت زیست‌محیطی با فاصله گرفتن از نیازهای زندگی روزمره مردم، چشم‌اندازی را ایجاد می‌کند که در آن نه‌تنها شکوفایی، که حتی بقا هم با مشکل روبه‌روست. پرسش اصلی اینجاست که چرا این مشکل در ایران ایجاد شده است؟ سوءمدیریت‌ها چگونه زندگی در ایران را سخت کرده‌اند و ناترازی‌ها تا چه اندازه باعث شده‌اند نارضایتی در سطح زندگی روزانه تاثیرگذار باشد؟ و پرسش مهم‌تر این است که دولت و نظام حکمرانی چگونه می‌توانند دوباره زیست‌پذیری در سرزمین ایران را به شرایط مطلوب بازگردانند؟ پرسشی که پاسخ آن، سخت و پرابهام به نظر می‌رسد.

43

نیاز ضروری

زیست‌پذیری، تعریف مشخصی دارد: «مناسب بودن مکانی برای ساکنان آن در راستای زندگی، پیشرفت و دنبال کردن سبک زندگی مطلوب افراد.» این تعریف، تعامل عوامل محیطی، اجتماعی، اقتصادی و زیرساختی را دربر می‌گیرد و شرایطی را برای رفاه، امنیت و رضایت شخصی افراد جامعه ایجاد می‌کند. زیست‌پذیری، دو بُعد «عمومی» و «خصوصی» دارد. در بُعد عمومی، خدمات، زیرساخت‌ها و فرصت‌های ارائه‌شده از سوی دولت‌ها و جوامع مورد بررسی قرار می‌گیرد و در بُعد خصوصی، به موضوع‌های مهمی همانند توانایی افراد برای شکل دادن به سبک زندگی خودشان در چهارچوب محدودیت‌ها و فرصت‌های محیط پیرامونی توجه می‌شود. نکته مهم درباره ویژگی‌های زیست‌پذیری آن است که هم در بافت‌های شهری و هم در بافت‌های روستایی ایجاد شده و موجب تلاقی روبه‌رشد ابعاد عمومی و خصوصی می‌شود. از جمله این ویژگی‌ها می‌توان به «دسترسی به آب پاک و شبکه یکپارچه فاضلاب»، «تامین انرژی و برق ثبیت‌شده»، «مسکن ایمن و مقرون‌به‌صرفه»، «حمل‌ونقل کارآمد و در دسترس»، «مراقبت‌های بهداشتی، درمانی باکیفیت»، «ایجاد فرصت‌های آموزش و توسعه مهارت»، «ثبات و فرصت اقتصادی»، «پایداری زیست‌محیطی و هوای پاک»، «برابری و شمول اجتماعی»، «ایمنی و امنیت»، «فرصت‌های فرهنگی و تفریحی»، «زیرساخت‌های تاب‌آور»، «مشارکت و انسجام اجتماعی» و «امنیت غذایی و دسترسی به تغذیه» اشاره کرد. برای تامین شرایط زیست‌پذیری عمومی، دولت‌ها باید اطمینان حاصل کنند که بخش بزرگی از ویژگی‌های لازم برای زندگی افراد جامعه، به شکل مطلوبی وجود دارد. یکی از اصلی‌ترین ویژگی‌های زیست‌پذیری، دسترسی به آب پاک و شبکه یکپارچه فاضلاب است. ساکنان در هر جامعه‌ای باید آب سالم و قابل اعتماد برای آشامیدن، بهداشت و رفع نیازهای روزانه در اختیار داشته باشند. این آب پاک و سالم، برای سلامت و بقای جوامع انسانی ضروری است. از سوی دیگر، سیستم‌های عمومی، نظام‌های حکمرانی و دولت‌ها باید دسترسی عادلانه به این آب را نیز برای ساکنان فراهم کنند. تامین انرژی و برق نیز امکان دیگری است که برای زیست‌پذیر کردن هر جامعه‌ای ضروری تلقی می‌شود. انرژی و برق، شرایط مطلوبی برای خانوارها، مشاغل و خدمات عمومی فراهم می‌کند که فعالیت‌های روزانه و بهره‌وری اقتصادی آنها شکل گیرد. سرمایه‌گذاری عمومی، پایداری شبکه را تضمین می‌کند و با تامین برق خانه‌ها و لوازم خانگی، قابلیت‌های بُعد خصوصی زندگی مورد پشتیبانی قرار می‌گیرد. مسکن امن و باکیفیت هم از دیگر جنبه‌های زیست‌پذیری یک جامعه است که ساکنان را از خطرات زیست‌محیطی و بی‌ثباتی اقتصادی حفظ می‌کند. در این میان، سیاست‌های عمومی، استانداردهای مسکن را تنظیم می‌کنند و زیست‌پذیری خصوصی نیز به قیمت مناسب و سفارشی‌سازی‌های شخصی بستگی دارد. حمل‌ونقل کارآمد و در دسترس نیز در کنار جاده‌ها و زیرساخت‌های حرکت‌پذیر، جابه‌جایی را تسهیل می‌کند و شرایطی فراهم می‌آورد تا مردم و ساکنان یک جامعه به کار، آموزش و ارائه خدمات بپردازند. در کنار این موارد، خدمات بهداشتی و درمانی باکیفیت، مراقبت‌های مقرون‌به‌صرفه را برای حفظ سلامت جسمی و روانی که سنگ‌بنای رفاه است، فراهم می‌آورد. دولت‌ها همچنین با ارائه فرصت‌های آموزشی و توسعه مهارت ساکنان، دسترسی عادلانه به آموزش و پرورش باکیفیت را فراهم می‌کنند و موجب تقویت رشد شخصی و تحرک اقتصادی می‌شوند. از جنبه‌های دیگر زیست‌پذیری در هر جامعه‌ای می‌توان به ثبات و فرصت‌های اقتصادی اشاره کرد که براساس آن، فرصت‌های شغلی، دستمزدهای منصفانه و پشتیبانی از امنیت و رشد مالی تضمین می‌شوند و اقتصاد را به پیش می‌رانند. نکته مهم درباره زیست‌پذیری عمومی، پایداری زیست‌محیطی و برخورداری از هوای پاک است. با ایجاد این شرایط، منابع طبیعی حفظ می‌شوند و کاربری پایدار زمین، محیط سالم را برای انجام فعالیت‌های زیستی آماده می‌کند. دولت‌ها در بُعد زیست‌پذیری عمومی به کنترل آلودگی‌ها می‌پردازند و ساکنان نیز در بُعد زیست‌پذیری خصوصی، از فضاهای باز و شرایط زندگی سالم لذت می‌برند. زیرساخت‌های تاب‌آور و امنیت غذایی و دسترسی به تغذیه نیز شرایطی فراهم می‌آورد که جاده‌ها، تاسیسات و ساختمان‌ها در برابر فشارهای زیست‌محیطی و اقتصادی مقاومت داشته باشند و در کنار آن، دولت‌ها دسترسی به غذای مورد نیاز را از طریق سیستم‌های کشاورزی برای ساکنان فراهم آورند که زنجیره‌های تامین غذا، به افزایش کیفیت زندگی کمک کنند.

وضع زندگی

وضع زندگی در ایران خوب نیست. زیست‌پذیری کشورمان به‌شدت کاهش یافته و مردم، هر روز روایت‌های مختلف از مصائب و مشکلاتی که ویژگی‌های زیست‌پذیری برای آنها ایجاد کرده نقل می‌کنند. بحران‌های زیست‌محیطی و زیرساختی به‌هم‌پیوسته همانند «فرونشست زمین»، «بحران آب»، «ناترازی انرژی و کمبود برق»، تنها بخشی از مشکلاتی هستند که سبب شده‌اند زندگی مردم با سختی روبه‌رو باشد. فرونشست زمین به تهدید بنیادین برای ایران و ساکنانش تبدیل شده است. بهره‌برداری بیش‌ازحد از آب‌های زیرزمینی شرایطی را فراهم آورده‌اند تا فرونشست به بیش از 5 /3 درصد از مساحت کشور نفوذ کند. کلانشهرها همانند تهران، اصفهان و کرمان با این پدیده دست‌به‌گریبان‌اند و به‌زودی، استان‌ها و شهرهای دیگری نیز درگیر پدیده فرونشست می‌شوند. میزان فرونشست در تهران به 31 سانتی‌متر رسیده و جان بیش از سه میلیون نفر از ساکنان پایتخت را تهدید می‌کند. برداشت آب با سرعت سه برابر، سریع‌تر از تغذیه طبیعی سفره‌های آب زیرزمینی، خسارت‌های جبران‌ناپذیر به زیرساخت‌ها وارد کرده و خطرات لرزه‌ای را در کشورمان که همواره مستعد خطر وقوع زلزله بوده، افزایش می‌دهد. تهدیدها، زندگی را برای مردم ایران ناامن می‌کند و ریشه این ناامنی، نگرانی برای فروپاشی خانه‌ها و تاسیسات عمومی است. در کنار فرونشست که هر روز بیشتر از روز قبل، پایداری زندگی مردم را با مخاطره روبه‌رو می‌کند، بحران آب به تهدید بقای ایرانیان تبدیل شده است. این بحران که به‌عنوان بدترین بحران در بیش از یک قرن توصیف شده، سنگ بنای کاهش قابلیت زندگی در ایران را پایه گذاشته و با خالی کردن 57 درصد از سدهای کشورمان و کاهش سطح مخازن تا 24 درصد ظرفیت، شهرها را با تهدید قریب‌الوقوع «روز صفر» روبه‌رو کرده است. بیش از 90درصد ذخایر آب ایران در شیوه‌های ناکارآمد کشاورزی استفاده می‌شود و کمبودها را در مناطق کم‌آب که 71 درصد از جمعیت را در خود جای داده‌اند، تشدید می‌کند. کاهش 33درصدی بارندگی در سطح کشورمان همسو با استخراج بیش‌ازحد آب‌های زیرزمینی که ذخایر را سالانه 7 /1 میلیارد مترمکعب کاهش می‌دهد، 66درصد تالاب‌های ایران را به منشأ طوفان‌های گردوغبار تبدیل کرده و کیفیت هوا و بهره‌وری کشاورزی را به‌شدت کاهش داده است. در پس این آمارها، واقعیت وحشتناکی پنهان شده است: «دسترسی محدود به آب پاک که یکی از ارکان اساسی زیست‌پذیری عمومی است، موجب قطع و کاهش فشار در شهرهای بزرگ شده و زندگی روزمره مردم را با اختلال روبه‌رو کرده است.» خانواده‌های ایرانی برای تامین نیازهای اولیه با مشکل روبه‌رو شده‌اند و خطرات سلامتی ناشی از کیفیت پایین آب و منابع محدود نیز سبب شده کیفیت زندگی آنها به‌شدت کاهش یابد. در این شرایط سخت، منابع انرژی ایران با ناترازی بحرانی میان عرضه و تقاضا روبه‌رو شده که ناشی از اتکای بیش‌ازحد به سوخت‌های فسیلی و زیرساخت‌های قدیمی است. در این شرایط، تقاضا از تولید پیشی گرفته و ناکارآمدی در توزیع انرژی و سرمایه‌گذاری محدود در انرژی‌های تجدیدپذیر همانند انرژی خورشیدی، مشکل را دوچندان کرده است. ناترازی، دسترسی خانواده‌ها، مدارس، بیمارستان‌ها و دیگر بخش‌ها را به نیازهای ابتدایی زندگی محدود می‌کند. همچنین صنایع با توقف تولید روبه‌رو می‌شوند و اقتصاد بیشتر تحت فشار قرار می‌گیرد. افزایش هزینه‌های انرژی و عرضه ناپایدار، مانع از تثبیت اقتصادی مشاغل کوچک و خانواده‌ها می‌شود. این بحران‌ها نوعی چرخه معیوب ایجاد می‌کند که زیست‌پذیری را از بین می‌برد. فرونشست زمین، نتیجه مستقیم بحران آب است. بحران آب، تولید برق‌آبی را تحت فشار قرار می‌دهد و به کمبود برق می‌انجامد. کیفیت پایین هوا که از طوفان‌های گردوغبار ناشی می‌شود، با از بین رفتن تالاب‌ها تشدید می‌شود و بر سلامت عمومی تاثیر می‌گذارد. بحران‌های زیست‌محیطی و زیرساختی، مشکلات اقتصادی را تشدید می‌کند؛ به‌طوری که تورم از ۴۰ درصد فراتر رفته و بیکاری، امنیت مالی را محدود کرده و قابلیت زندگی خصوصی را بیشتر از بین می‌برد.

زندگی ناامیدانه

چشم‌انداز اقتصادی ایران با چالش‌های بسیار روبه‌روست. از سویی تورم بالا و بیکاری سبب بروز بحران‌های اجتماعی شده و از سوی دیگر، زیرساخت‌های مبتنی بر اقتصاد سبب شده‌اند زیست‌پذیری عمومی و خصوصی در ایران تحت تاثیر منفی قرار گیرد. در شرایطی که دولت در دهه‌های گذشته موفق نشده پاسخ صحیحی برای نیازهای اقتصادی ساکنان در سرزمین ایران بیابد، سطح رویاها، آمال و آرزوهای مردم نیز هر روز کاهش می‌یابد. تورم به‌عنوان بحران ادامه‌دار اقتصادی، همواره گریبان زندگی ایرانیان را گرفته و شرایط را برای آنها دشوار کرده است. تورمی که در شش سال گذشته به‌طور متوسط سالانه بیش از 45 درصد بود و در سال گذشته به 52 درصد رسید، بالاترین میزان در هشت دهه گذشته را نشان می‌دهد. کاهش ارزش ریال هزینه کالاهای اساسی را افزایش داده؛ به‌گونه‌ای که قیمت برخی از اقلام مواد غذایی تا بیش از 100 درصد نیز افزایش یافته و تهیه نیازهای اولیه‌ای مانند گوشت، لبنیات و دارو برای بسیاری از مردم غیرممکن شده است. بحران بدتری که سبب شده اثرات سوء تورم بیشتر خودش را نشان دهد، «بیکاری» است. آن‌گونه که روایت‌های واسطه‌ای مشخص می‌کنند، نرخ بیکاری به‌ویژه در میان جوانان به 4 /19درصد رسیده است. فعالیت بیش از 5 /2 میلیون نفر به‌عنوان راننده پیک موتوری و نزدیک به هشت میلیون نفر به‌عنوان راننده تاکسی‌های اینترنتی، نشان‌دهنده فروپاشی بازار کار در ایران است. چالش‌های اقتصادی ارتباط تنگاتنگی با بحران‌های زیست‌پذیری مانند کمبود آب، فرونشست زمین، عدم تعادل انرژی و کمبود برق دارند و موجب بی‌ثبات شدن خدمات عمومی و فرصت‌های خصوصی می‌شوند. بحران آب، بهره‌وری اقتصادی را کاهش می‌دهد و موجب افزایش قیمت مواد غذایی می‌شود. فرونشست زمین به زیرساخت‌ها آسیب می‌زند و هزینه‌های مسکن و تعمیرات را بالا می‌برد. کمبود برق، تولید صنعتی و مشاغل کوچک را با مشکل روبه‌رو می‌کند و با خروج آنها از مدار تولید، بیکاری افزایش می‌یابد. ناترازی‌های انرژی کسری برق را تشدید می‌کند و به فلج شدن بیشتر فعالیت اقتصادی می‌انجامد. شکست‌ها در زیست‌پذیری، چرخه معیوبی ایجاد می‌کند که سبب فروپاشی محیط زیست و زیرساخت‌ها و تشدید بی‌ثباتی اقتصادی می‌شود و در نتیجه فقر افزایش می‌یابد و دسترسی به خدمات اساسی، محدود می‌شود. ناتوانی دولت در رسیدگی به بحران‌های به‌هم‌پیوسته، از سوءمدیریت سیستماتیک و انعطاف‌ناپذیری فعالیت‌های اجرایی ناشی می‌شود. دولت با انجام هزینه‌های غیرضروری، منابع را از زیرساخت‌های حیاتی، مراقبت‌های درمانی و آموزش منحرف کرده و موجب تضعیف این حوزه‌ها شده است. بوروکراسی بیش‌ازحد فرآیندهای دولتی هم، با افزایش 2800درصدی بودجه از سال 1398 تا 1404 موجب تخلیه منابع عمومی بدون دریافت کارایی مناسب می‌شود. شیوه‌های استخدام نیز موجب کاهش حضور افراد متخصص در بخش‌های کلیدی اقتصادی و اجتماعی شده و نظریه «چاق، کند و ناکارآمد» را به‌صورت کامل برای دولت معنا بخشیده است. این نظریه تاکید می‌کند در چنین شرایطی، فرآیندها طولانی و فساد تقویت می‌شود. بی‌انضباطی مالی، از جمله چاپ پول بی‌ضابطه برای کنترل کسری بودجه، تشدید تورم را به دنبال دارد و این در حالی است که حذف یارانه‌ها، هزینه‌های خانواده‌ها را به‌صورت مستقیم افزایش می‌دهد. ناکامی دولت در سرمایه‌گذاری مدیریت پایدار آب یا نوسازی زیرساخت‌های انرژی، کمبودها را بیشتر می‌کند و ثبات اقتصادی را تحت فشار قرار می‌دهد. ناکامی‌ها نه‌تنها چالش‌های اقتصادی را تداوم می‌بخشد، بلکه اعتماد عمومی را نیز از بین می‌برد. پیامدهای اقتصادی ناکامی‌های دولت، به شکل مستقیم، سبک زندگی مردم ایران را تحت تاثیر قرار داده است؛ به‌طوری که تورم، قدرت خرید را به‌شدت پایین آورده که خانواده‌هایی که با کاهش دستمزد روبه‌رو شده‌اند، مجبور شوند از خرید نیازهای ضروری صرف نظر کنند و قید آموزش باکیفیت، مراقبت‌های درمانی و همچنین سرگرمی‌های مطلوب را بزنند. فقط در یک مورد مشخص، در اثر افزایش هزینه مسکن که به دلیل ناترازی انرژی موجب فلج شدن وضع ساخت‌وساز شده، مالکیت خانه برای مردم و به‌ویژه ساکنان شهرهای بزرگ دست‌نیافتنی شده است. در مقابل، بیکاری (به‌ویژه در میان جوانان تحصیل‌کرده)، اجازه جاه‌طلبی برای رشد شغلی، استقلال مالی و افزایش دارایی‌ها را نمی‌دهد. این‌گونه است که زیست‌پذیری خصوصی زندگی مردم در ایران به‌شدت پایین می‌آید.

چالش شهرها

تحلیل‌های تطبیقی نشان می‌دهند 76 درصد جمعیت ایران در مناطق شهری زندگی می‌کنند. این روند سبب شده توزیع منابع به سمت اولویت‌بخشی به مناطق شهری حرکت کند. همین عامل، نابرابری‌ها میان زیست‌پذیری شهری و روستایی را افزایش داده و شکاف‌های عمیق در ابعاد عمومی و خصوصی کیفیت زندگی هر یک از این مناطق ایجاد کرده است. در میان مناطق شهری، بخش زیادی از منابع به تهران اختصاص یافته که براساس سرشماری سال 1401 بیش از 9 میلیون نفر جمعیت داشته است. سیطره تهران بر منابع و دریافت سهم نامتناسبی از بودجه‌های ملی برای زیرساخت‌ها، مراقبت‌های درمانی و آموزش، موجب افزایش شرایط زیست‌پذیری در تهران نسبت به دیگر مناطق کشور شده است. موضوعی که حسین راغفر، اقتصاددان، هم با تحلیل مدل اقتصادی متمرکز تهران به آن اشاره کرده است: «مدل اقتصادی متمرکز تهران که ۷۰درصد فعالیت‌های صنعتی و مالی ایران در آن متمرکز شده، نوعی اثر مغناطیسی ایجاد می‌کند و موجب دور شدن منابع از مناطق دیگر می‌شود. تمرکز، زیست‌پذیری عمومی را در مناطق شمالی ثروتمند تهران، جایی که دسترسی به امکانات بهداشتی درمانی باکیفیت، مدارس بین‌المللی و شبکه‌های حمل‌ونقل مطلوب قوی است، افزایش می‌دهد.» با این حال، علی شکوری، جامعه‌شناس، نابرابری‌های درون‌شهری را موضوع مهمی می‌داند و تاکید می‌کند که «مناطق جنوبی تهران همانند منطقه ۱۰، از سکونتگاه‌های غیررسمی پرجمعیت و دسترسی محدود به خدمات شهری رنج می‌برند. نابرابری‌ها نشان‌دهنده توزیع نابرابر منابع در داخل شهرهاست که زیست‌پذیری عمومی عادلانه را تضعیف می‌کند.» کلانشهرها همانند اصفهان، شیراز، مشهد و تبریز هم پس از تهران در رده‌های بعدی بیشترین منابع زیست‌پذیری قرار می‌گیرند. مطالعه‌ای (1400) با بهره‌گیری از شاخص‌های جهانی نشان داد تهران، تبریز و اصفهان به دلیل پویایی اقتصادی بهتر و امکانات اجتماعی و فرهنگی بالاتر، بهترین امتیازهای زیست‌پذیری را به خود اختصاص داده‌اند. در پژوهش دیگری (1398) مشخص شد شیراز با کمبود امکانات ورزشی و آموزشی دست‌وپنجه نرم می‌کند و مشهد نیز با چالش‌هایی همانند رشد سریع جمعیت به دلیل رونق گردشگری زیارتی و فشار بر خدمات عمومی روبه‌روست. مجید رضایی، استادیار دپارتمان اقتصاد دانشگاه مفید هم در پژوهشی مبنی بر بررسی شرایط زیست‌پذیری مناطق شهری و روستایی تاکید کرده «شهرهایی همانند مشهد و شیراز هر چند از منابع بهتری نسبت به مناطق روستایی برخوردارند، اما از تمرکز ثانویه رنج می‌برند. جایی که سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان شهری و استانی، توسعه مرکز شهر را بر محله‌های پیرامونی اولویت می‌دهند و نابرابری‌های داخلی را تشدید می‌کنند». زیست‌پذیری عمومی در این شهرها با سرمایه‌گذاری در حمل‌ونقل مثل مترو و ارتقای سطح مراقبت‌های درمانی و بهداشتی افزایش می‌یابد اما قابلیت زیست‌پذیری خصوصی با افزایش هزینه‌ها محدود می‌شود. در یک مثال ساده می‌توان از مقایسه استان‌های تهران و سیستان و بلوچستان استفاده کرد. قیمت مسکن در تهران افزایش یافته است؛ به گونه‌ای که میانگین درآمد شهری در سال 1400، نزدیک 62 میلیون تومان کمتر از هزینه‌های استان‌هایی همانند سیستان و بلوچستان بوده است. این موضوع سبب می‌شود ساکنان تهران برای تامین مسکن باکیفیت یا استفاده از فعالیت‌های فرهنگی و تفریحی با محدودیت روبه‌رو شوند. فرهاد نصرتی‌نژاد، جامعه‌شناس، بر این باور است: «جوانان شهری، با وجود دسترسی به دانشگاه‌ها، به دلیل اشباع بازار کار، با کاهش تحرک اجتماعی روبه‌رو هستند و نرخ بیکاری 4 /19درصدی در میان جوانان تحصیل‌کرده، بسیاری را به سمت بازار کار غیررسمی می‌کشاند.»

درباره روستاها

شرایط زیست‌پذیری در روستاها به‌مراتب نامطلوب‌تر از شهرهاست. محرومیت از منابع و به حاشیه رفتن جوامع روستایی که 24 درصد از جمعیت ایران را تشکیل می‌دهند، زیست‌پذیری در این مناطق را تحت تاثیر منفی قرار داده است. به گفته سعید لیلاز، اقتصاددان، مناطق روستایی با وجود پوشش ۸۰ درصد از خاک ایران، کمتر از ۲۰ درصد بودجه‌های زیرساختی ملی را دریافت می‌کنند که باعث دسترسی محدود به خدمات اساسی همانند برق می‌شود. زیرساخت‌های دیجیتال که برای زیست‌پذیری مدرن حیاتی محسوب می‌شوند، در روستاها وجود ندارند و فقط ۳۴درصد از خانوارهای روستایی در مقایسه با ۷۸ درصد خانوارهای ساکن در مناطق شهری به اینترنت دسترسی دارند. بهرام غفاری، جامعه‌شناس، نیز بر این باور است که «شکاف دیجیتال، جوانان روستایی را منزوی می‌کند. فرصت‌های آموزشی و اقتصادی را محدود و نیازهای خصوصی برای پیشرفت شغلی یا ارتباط گسترده را با مشکل مواجه می‌کند». دسترسی به امکانات فرهنگی و تفریحی که یکی دیگر از ویژگی‌های مهم زیست‌پذیری خصوصی به‌شمار می‌رود، در مناطق روستایی بسیار اندک است و حتی وجود ندارد. در حالی که شهرهایی همانند شیراز و اصفهان دارای موزه‌ها و سالن‌های نمایش فیلم و تئاتر هستند، جوامع روستایی از این امکانات بی‌بهره‌اند و ساکنان مجبور می‌شوند برای تعاملات فرهنگی و دستیابی به سرگرمی مدرن، مسافت‌های طولانی را طی کنند. پژوهشی که (1401) درباره عدالت فضایی شهر تهران انجام شد، این نابرابری را بیشتر برجسته کرد: «مناطق روستایی دسترسی ناچیزی به پارک‌ها دارند؛ به‌طوری که سرانه فضای سبز شهری ۱۶ مترمربع در مقابل کمتر از دو مترمربع در مناطق روستایی است. این امر فرصت‌های تفریحی را محدود می‌کند و بر سلامت روان و انسجام جامعه تاثیر می‌گذارد.» زیست‌پذیری عمومی بیشتر تحت تاثیر مراقبت‌های بهداشتی درمانی ناکافی قرار می‌گیرد، چرا که مراکز درمانی روستایی با کمبود نیروهای خدمات‌رسان و تجهیزات ضروری روبه‌روست. در نتیجه، مرگ‌ومیر در زمینه بیماری‌های قابل درمان در مناطق روستایی افزایش می‌یابد. تسلط تهران در تخصیص بودجه، چرخه‌ای ایجاد می‌کند که در آن مراکز شهری سرمایه‌گذاری بیشتری را جذب می‌کنند و مناطق روستایی نیز بیشتر به حاشیه رانده می‌شوند. توزیع نامتوازن ناشی از فقدان برنامه‌ریزی غیرمتمرکز است؛ به‌طوری که سیاست‌های ملی، مراکز اقتصادی شهری را به توسعه روستایی ترجیح می‌دهد. زیرساخت‌های جوامع روستایی قدیمی است. 30 درصد روستاها، جاده‌های آسفالت ندارند که باعث محدودیت در دسترسی به بازارها و خدمات می‌شود. ساکنان شهرها، با وجود دسترسی بهتر به خدمات عمومی، به دلیل هزینه‌های بالای زندگی با موانع مالی برای انتخاب سبک زندگی روبه‌رو هستند، در حالی که ساکنان مناطق روستایی، به دلیل فقدان زیرساخت‌های اساسی در تنگنا قرار دارند. مریم ابراهیمی، جامعه‌شناس، بر این باور است: «مهاجرت از روستا به شهر که ناشی از این نابرابری‌هاست، باعث افزایش سکونتگاه‌های غیررسمی در شهرهایی همانند مشهد شده است. جایی که تا هفت درصد جمعیت این شهر در محله‌های فقیرنشین زندگی می‌کنند. این مهاجرت، ساختارهای اجتماعی روستایی را فرسوده کرده و سیستم‌های شهری را به دلیل فشار برای استفاده بیشتر، تحت تاثیر قرار می‌دهد.»

44

مخرب بزرگ

ریشه بخش بزرگی از «بحران زیست‌پذیری ایران» در سیاست‌ها و عملکردهای دولتی و نظام حکمرانی قابل پیگیری است. رویکرد دولت در اولویت‌بخشی به اهداف سیاسی به جای توسعه پایدار و در کنار آن، تخصیص نادرست منابع، این بحران را تشدید کرده و مشکلات را به جایی رسانده که به سطح بحران رسیده‌اند. به باور حسین راغفر، اقتصاددان، «تمرکز دولت بر خودکفایی ناشی از تحریم‌ها و انزوا، باعث بهره‌برداری بی‌ملاحظه از منابع شده است. در سال‌های گذشته، گسترش کشاورزی و صنعتی در اولویت قرار گرفته که به قیمت تضعیف اکوسیستم‌های طبیعی تمام شده است». با استناد به گفته‌های حسین راغفر، می‌توان به جنگل‌زدایی اشاره کرد که حیاتی است. در دهه گذشته، بیش از 70 هزار هکتار از جنگل‌ها در کشورمان به دلیل قطع بی‌رویه درختان، گسترش شهرها و اجرای پروژه‌های صنعتی و ساختمانی نابود شده است. علی شکوری، جامعه‌شناس، می‌گوید: «فقدان مقررات زیست‌محیطی قابل اجرا به برخی نهادها اجازه می‌دهد با حداقل نظارت، از زمین‌های جنگلی برای سودآوری بهره‌برداری کنند. این موضوع، بیابان‌زایی را تسریع کرده و از سال 1380 زمین‌های زراعی را تا 20 درصد کاهش داده و امنیت غذایی را به‌عنوان یکی از مولفه‌های اساسی زیست‌پذیری عمومی تهدید کرده است.» فرسایش خاک، یکی دیگر از بحران‌هایی است که خسارات زیست‌محیطی را تشدید می‌کند. میزان فرسایش خاک در ایران که 5 /2 برابر میانگین جهانی است، از مدیریت ضعیف زمین و جنگل‌زدایی ناشی می‌شود. آن‌گونه که سعید لیلاز، اقتصاددان، می‌گوید، «یارانه‌های دولتی برای شیوه‌های ناکارآمد کشاورزی، تخریب خاک را تشدید، معیشت روستایی را تضعیف و مهاجرت به مراکز شهری را اجباری می‌کند». بی‌توجهی زیست‌محیطی به شکل مستقیم بر قابلیت زندگی خصوصی تاثیر می‌گذارد، زیرا خانواده‌های روستایی توانایی حفظ سبک زندگی سنتی کشاورزی را از دست می‌دهند، در حالی که جمعیت بیش‌ازحد شهرها، خدمات عمومی را با افزایش تقاضا روبه‌رو کرده‌اند. ناکامی دولت در نوسازی سیستم‌های مدیریت پسماند هم سبب تولید روزانه 50 هزار تن زباله شده که فقط ۷۰ تا ۸۰ درصد آن به‌صورت بهداشتی دفع می‌شود. سالانه بیش از هشت میلیون تن زباله خطرناک ناشی از فعالیت‌های صنعتی رودخانه‌ها و آب‌های زیرزمینی آلوده می‌شود. زیرساخت‌های حمل‌ونقل، از دیگر ارکان زیست‌پذیری عمومی، مورد غفلت دولت واقع شده‌اند. شبکه‌های راه‌آهن و جاده‌ای در ایران برای مدیریت جمعیتی که سه برابر شده و به 5 /91 میلیون نفر رسیده، کافی نیست. این موضوع دسترسی به بازارها و خدمات را محدود می‌کند و با محدود کردن فرصت‌های اقتصادی و تحرک اجتماعی، زیست‌پذیری خصوصی را محدود می‌کند. دخالت مستقیم دولت در همه شرایط، در حالی که متخصصان کمتر در سیاست‌ها و برنامه‌ریزی‌ها حضور دارند، باعث شده روند تخریب زیست‌پذیری در ایران سرعت بیشتری بگیرد.

نکته مهم

زیست‌پذیری در ایران واکنش‌های اجتماعی متنوع و متعددی را به‌دنبال داشته است. شهروندان در این واکنش‌ها تلاش می‌کنند نوعی زیست‌پذیری عمومی لازم را به‌دست آورند و پیرو آن، تلاش‌هایی را سازماندهی می‌کنند که در پاره‌ای اوقات به اعتراض می‌انجامد و در برخی زمان‌های دیگر به اصلاح منجر می‌شود. این واکنش طبیعی است، چرا که انسجام اجتماعی، نقشی محوری در کاهش چالش‌های مرتبط با زیست‌پذیری ایفا می‌کند. جوامع ایرانی از طریق تلاش‌های محلی و منطقه‌ای تاب‌آوری خودشان را در مقابل ناکافی بودن اقدام‌های دولت در زیست‌پذیری نشان داده‌اند. در مناطق روستایی، راهکارهای حفاظتی به‌عنوان ابزاری قدرتمند، شرایط را برای زیست‌پذیری مطلوب نگه داشته‌اند. در جزیره قشم، ساکنان و ماهیگیران منطقه، شیوه‌های سنتی را برای حفاظت از جنگل‌های حرا و محل‌های تخم‌گذاری لاک‌پشت‌ها انجام داده‌اند و با افزایش پایداری محیطی، از معیشت که وابسته به اکوتوریسم است، حمایت کرده‌اند. این اقدام، همانند همان اقدامی است که در دهه 1340 در این منطقه انجام شد. انجمن‌های استانی که ماهیت مردمی داشتند، در روستاها مدرسه و حمام ساختند و خطوط لوله آب را قابل بهره‌برداری کردند. با این اقدام‌ها و در پی رفع شکاف‌های موجود در خدمات دولتی، زیست‌پذیری عمومی در قشم به شکل قابل‌ توجهی افزایش یافت. در مناطق شهری نیز حرکت‌های جمعی مردمی به مقابله با چالش‌های اجتماعی و اقتصادی پرداخته‌اند. زنجانی‌ها نمونه موفقی در این زمینه برجای گذاشته‌اند. در این استان مردم در مدیریت سکونتگاه‌های غیررسمی مشارکت کرده‌اند و با اختصاص بودجه و اجرای برنامه‌های ارتقای محله‌های فقیرنشین، تاب‌آوری اجتماعی را برای زیست‌پذیری بیشتر افزایش داده‌اند. در این رویکرد، مدل‌های شورایی و تشکلی که بر مشارکت و پاسخگویی تاکید دارند، با بهبود دسترسی به خدمات رفاهی و مسکن، موجب تقویت زیست‌پذیری عمومی شده‌اند. در کنار آن، بحران زیست‌پذیری موجب شکل‌گیری اعتراض‌های اجتماعی هم شده است. تنش‌ها زمانی ایجاد می‌شوند که سیاست‌های دولت با تلاش‌ها در تضاد باشند. فعالیت‌های مدنی در زمینه تلاش برای توجه دولت به شرایط کلی زیست‌پذیری، گاهی موجب شکل‌گیری اعتراض‌هایی هم شده است. همین امسال نانوایان پنج استان در کشورمان در اعتراض به یارانه‌های پرداخت‌نشده، فعالیت را متوقف کردند. همچنین، رانندگان و معدنچیان نیز از فروپاشی اقتصادی و نقص زیرساخت‌ها سخن گفتند. در خوزستان و اصفهان شاهد شکل‌گیری اعتراض علیه سوءمدیریت آب بوده‌ایم و پرستاران و بازنشستگان نیز به‌صورت مستمر درباره شرایط سخت معیشتی لب به اعتراض گشوده‌اند. این اعتراض‌ها اگرچه تخریب‌کننده وجهه عمومی هستند اما در مقابل، تمایل به احیای زیست‌پذیری عمومی از طریق پاسخگویی و شفافیت را نشان می‌دهند. اکنون دو وظیفه بزرگ بر دوش دولت و نظام حکمرانی قرار دارد: نخست اصلاح روند تخریب زیست‌پذیری عمومی در ایران و دوم، ایجاد انسجام اجتماعی برای حمایت مردم از ابعاد زیست‌پذیری خصوصی. 

دراین پرونده بخوانید ...