جاده جدید امپراتور
چین از کمربند و جاده چه میخواهد؟
کتاب «جاده جدید امپراتور: چین و پروژه قرن» عنوان کتابی به قلم دکتر «جاناتان ئی. هیلمان» دانشآموخته دانشکده کندی هاروارد و دانشگاه «براون» است. وی در بسیاری از مراکز تحقیقاتی از جمله «مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی» (CSIS) هم همکاریهایی داشته و دارد. هیلمان صاحب آثاری در مورد چین و متخصص مسائل این کشور است. نویسنده در این کتاب به زبانی شیوا و روان به تشریح یکی از مهمترین پروژههای قرن که همان «ابتکار کمربند و جاده» است، میپردازد و از جنبههای گوناگون این پروژه را کالبدشکافی میکند. او اطلاعات ناب و دست اولی از این ابتکار ارائه میدهد. خواننده با مطالعه این کتاب پی میبرد که چین به تعبیر مولف کتاب سیاست «وابستهسازی» را در پیش گرفته است. اگر در دو قرن گذشته این غرب بود که بخشهایی از چین را با سیاست «اجاره ۹۹ساله» در کنترل خود داشت، اما اکنون این چین است که همان رویکرد را در قالبی نوین که همان «ابتکار کمربند و جاده» است در پیش گرفته است. با مطالعه این کتاب به ماهیت این طرح و اقدامات چینیها در مسیر این ابتکار پی خواهید برد. در مورد «ابتکار کمربند و جاده» (BRI) نگاههای متفاوتی وجود دارد. برخی آن را از جنبه امپریالیستی مینگرند و معتقدند این پروژه به چین فرصت ابراز وجود میدهد. برخی دیگر هم آن را نمادی از قدرت نرم چین تلقی میکنند. اما این ابتکار چیست؟ چین به دنبال چه چیزی است؟
یکم) اهمیت ابتکار «کمربند و جاده»
«ابتکار کمربند و جاده» (BRI) که از سوی شی جین پینگ، رئیسجمهور چین، مطرح شد، بزرگترین و بلندپروازانهترین پروژه توسعه زیرساختی در تاریخ بشر است. چین بیش از یک تریلیون دلار به بیش از ۱۰۰ کشور از طریق این طرح وام داده است، از هزینههای غرب در کشورهای درحالتوسعه پیشی گرفته و در واقع هزینههای غرب را نسبت به هزینههای خود کوچکتر جلوه داده و به نگرانیها در مورد گسترش قدرت و نفوذ پکن دامن زده است. بسیاری از تحلیلگران اعطای وام چین از طریق «ابتکار کمربند و جاده» را بهعنوان «دیپلماسی تله بدهی» توصیف کردهاند که به این دلیل طراحی شده تا به چین اهرم فشاری بر دیگر کشورها بدهد و حتی زیرساختها و منابع آنها را تصرف کند.
برخی بر این باورند که «برگزیت» و راهبرد «ابتدا آمریکا» فرصت عرضاندام به چین داد تا دستور کار خود را در نظم بینالمللی غربمحور پیش ببرد. چین برنامههای مختلفی در عرصه جهانی در پیش گرفته که بهطور مختصر میتوان به این موارد اشاره کرد: «رویای چینی»، «رویای آسیا-پاسیفیک» و «نوع جدیدی از رابطه قدرتهای بزرگ». بااینحال، بسیاری از اهل نظر بر این باورند که این ابتکار کمربند و جاده رئیسجمهور چین «شی جین پینگ» است که گوی سبقت را از سایر طرحها ربوده و موفق شده توجه جهانی را به خود جلب کند. اهمیت این ابتکار به حدی است که صاحبنظران چینی آن را «نوع جدیدی از جهانیسازی» یا «جهانیسازی فراگیر» مینامند. این ابتکار در پاییز ۲۰۱۳ اعلام شد و هدفش سرمایهگذاری گسترده بر روی پروژههای زیرساختی در مسیر کشورهای «کمربند و جاده» است. این ابتکار یک تریلیوندلاری با هدف «ترویج توسعه اقتصادی» و «ارتباط بینمنطقهای» میان کشورهای درحالتوسعه شکل گرفت. البته اروپا در حاشیه این طرح است، اما پیوندهای میان چین و اروپا با «جاده جدید ابریشم» تقویت شده است. برای مثال، در دسامبر ۲۰۱۴، چین موافقت کرد که همراه با مجارستان، صربستان و مقدونیه یک خط آهن میان بوداپست و بلگراد با سرمایه شرکتهای چینی بسازد. طرحهایی ازایندست اگرچه موجب تقویت پیوندهای میان مرزی بین اروپای مرکزی و اروپای جنوب غربی با چین میشود، اما «کمربند و جاده» یک ابتکار تاریخی و مهم است که بر سه فرآیند مهم مرتبط با هم تاثیر میگذارد: جهانیسازی، شهریسازی و توسعه. در این ابتکار، چین بهطور خاص ۶۵ کشور را بهعنوان هدف سرمایهگذاری زیرساختی تعیین کرده است.
بااینحال، سرمایهگذاریهای زیرساختی چین مختص به منطقه خاصی از جهان نیست، بلکه شامل اروپا هم میشود. مهمترین مصداق آن «خط آهن ترانس اوراسیا» است که در سال ۲۰۱۱ کلید خورد و از شهر «چونگ کینگ» در جنوب غربی چین شروع شد و به دویسبورگ در آلمان میرسد. در سال ۲۰۱۸، چین حدود 10 هزار قطار به ارزش ۳۵ میلیون یوآن روانه اروپا کرد. افزون بر ارتباطات ریلی، چین اقداماتی را هم در داخل اروپا آغاز کرده است. از آن جمله ساخت پلی بر روی رودخانه دانوب؛ نیروگاه حرارتی استاناری در بوسنی؛ و بزرگراه بار-بولجاره در مونتهنگرو (با سرمایهگذاری ۹۸۴ میلیون دلار). این همان چیزی است که اروپاییها از آن واهمه دارند و برخی به آن «چینیسازی اروپا» نام دادهاند. تا سال ۲۰۱۶ مقدار کل سرمایهگذاری مستقیم خارجی چین در اروپا ۵ /۳۷ میلیارد دلار بود که طیف گستردهای از حوزهها را در بر میگرفت: از بخش انرژی و خودرو گرفته تا کشاورزی و مسکن و تجهیزات صنعتی و فناوریهای ارتباطاتی. در این حوزه نباید از نقش شرکتهای خصوصی یا دولتی چینی بهویژه «هوآوی» غافل شد. چنین است که برخی از «واژگونی قدرت» میان چین و امپراتوریهای غربی سخن میگویند. بااینحال، روایت غالب این است که چین از تمام امکانات و ظرفیتهای خود برای توسعه «قدرت نرم» خویش بهره میجوید. ابتکار «کمربند و جاده» هم نهتنها از این قاعده مستثنی نیست، بلکه این ابتکار به نمادی از «قدرت نرم» چین تبدیل شده است. برخی هم پا فراتر گذاشته و تحولات اقتصادی چین را در قالب «امپریالیسم چینی» تحلیل میکنند.
دوم) قدرت نرم و مصادیق آن
قدرت نرم چیست؟ این عبارت را جوزف نای برای نخستینبار در سال ۱۹۹۰ به کار برد. در ادبیات نای، غیر از قدرت نظامی و اقتصادی، یک قدرت دیگر هم هست که از قضا ناملموس، اما کاملاً عیان است. این قدرت همان «قدرت نرم» است. در تعریف او، قدرت نرم یعنی «واداشتن دیگران به انجام آنچه شما میخواهید». عنصر اساسی این قدرت نه الزام و اجبار که «جاذبههای فرهنگی، ارزشها و نهادهای سیاسی» آن کشور است. از نظر نای، آنچه در قدرت نرم اهمیت دارد نه اجبار، زور یا تنبیه که جذابیت است. در همین راستا، در دوران «هو جین تائو» در سال ۲۰۱۱ و در کنگره ملی هفدهم بود که برای نخستینبار مفهوم قدرت نرم در سخنان رهبران چین مطرح و تئوریزه شد. حزب کمونیست در مورد اصلاح نظام فرهنگی بهمنظور تقویت قدرت نرم فرهنگیاش به تصمیم رسید. از آن زمان چینیها سرمایهگذاری هنگفتی بر روی قدرت نرم خود انجام دادهاند. بر همین اساس، موسسههای کنفسیوسی را در ۱۶۲ کشور جهان راهاندازی کرده و مبادرت به بینالمللی کردن نظام آموزشی چین کردند. در میان صاحبنظران چینی این دیدگاه وجود دارد که جایگاه چین در نظام بینالمللی در شأن و درخور این کشور نیست. به عبارتی، قدرت هژمون مانع از این شده که چین به جایگاه تاریخی خود دست یابد و این کشور عملاً در زیر سایه این هژمون قرار گرفته است. به همین دلیل، چینیها برای رقابت با رقیب خود (آمریکا) تلاش میکنند تا بیشتر موردتوجه جهانیان قرار گیرند و بهاینترتیب، نفوذ خود را در میان افکار عمومی جهانی ارتقا ببخشند.
رقابت در این حوزه محدود نشده است. دو غول اقتصادی دنیا (چین و ایالاتمتحده) میکوشند تا الگوی سیاسی- اقتصادی خود را در جهان غالب کنند و به روش خود قصد دارند این نظام سیاسی و الگوی اقتصادی را برای جهانیان جذاب جلوه دهند. اما ادراک چینیها از قدرت نرم چگونه است؟ پروفسور «ماریا رپنیکووا» در مقاله خود مینویسد، چینیها بیشتر بر عملگرایی تاکید دارند تا ارزشها؛ چینیها تفکیک میان قدرت نرم و سخت را امری مصنوعی میپندارند و اشاره میکنند که بیشتر قدرت آمریکا بر جسارت نظامی و قدرت اقتصادیاش است؛ استراتژی قدرت نرم حزب کمونیست شامل ارتقای فرهنگ چینی و نیز فراگیرتر کردن الگوی توسعه اقتصادی این کشور است. در همین راستا، چینیها بر کارآمدی الگوی خود، پیشرفتهای فناورانه و ظرفیتهای روزافزون نظامی خود هم مانور میدهند.
اما قدرت نرم چین در دوران شی جین پینگ نمود دیگری یافت. او وعده حمایت ۵۰۰ میلیارددلاری از اهداف توسعهای در کشورهای آسیای مرکزی را بر زبان راند که شامل بهبود در وضعیت کشاورزی و بهداشت هم میشود. افزون بر این، او میکوشد تا چین را به الگویی برای مقامهای خارجی در کشورهای جنوب تبدیل کند. پروفسور رپنیکووا در سفر به اتیوپی میگوید که برخی مقامهای این کشور پیام را دریافته بودند و میگفتند: «آنها [چینیها] توانستند ۷۰۰ میلیون نفر را از فقر مطلق خارج کنند». افزون بر این، چین یکی از مقاصد دانشجویی هم هست. تا قبل از همهگیری کووید، ۸۰ هزار دانشجو از کشورهای آفریقایی در چین تحصیل میکردند. این امر موجب شده که در میان آفریقاییها، چین پس از فرانسه در جایگاه دوم جذب دانشجو قرار گیرد. ترکش قدرت نرم چین شرکتهای چینی را هم در بر میگیرد. برای مثال، شرکتهای چینی فعال در کشورهای آفریقایی برای ارتباطات نیاز به مترجم دارند. این مترجمان از میان آفریقاییهای تحصیلکرده در چین گلچین میشوند. حقوق آنها نیز دو برابر حقوقی است که به استادان دانشگاههای اتیوپی داده میشود. از مصادیق دیگر قدرت نرم چین، سخاوتمندی، فرصتسازی، شایستگی و عملگرایی است که ترغیبکننده نوعی پیوند عاطفی میان خارجیهای تحصیلکرده در چین با این کشور است. اینها وقتی به کشورهای خود بازمیگردند به ابزار قدرت چین تبدیل میشوند. اگرچه رویکرد چین منتقدانی در خارج از کشور دارد، اما «شی» با راهبرد «دیپلماسی گرگ جنگجو» منتقدان را از سر راه برمیدارد یا آنها را به سکوت وامیدارد.
حال که سخن به اینجا رسید، بگذارید به درون ذهن چینیها برویم و ببینیم چه شد که آنها در مسیر افزایش قدرت نرم خود گام برداشتند؟
این باور در میان چینیها وجود دارد که غرب آنها را استعمار و استثمار کرده و یک قرن «تحقیر» را پشت سر گذاشتهاند. اگر در قرنهای گذشته «اشغال سرزمینی» و «قشونکشی نظامی» از مصادیق استعمار به شمار میرفت، اما امروز دیگر چنین نیست. یکی از مصادیق این استعمار، اجاره 99ساله هنگکنگ بود که در نیمهشب اول جولای 1997 به آغوش چین بازگشت. چینیها سعی دارند به جای اشغال سرزمینی، روش دیگری را برای پیشبرد برنامههای خود در پیش بگیرند. جملهای در میان اروپاییها رواج دارد با این عنوان که «مهاجمان چینی در مرزهای اروپا با اسب و تانک جمع نمیشوند؛ بلکه با چمدانهای در دست به سوی بازار اروپا میروند». این رویکرد البته از سوی چینیها در سایر نقاط دنیا هم کاربرد پیدا کرده است. چنین است که چینیها «قدرت نرم» را در راستای منافع خود تفسیر کردند. این قدرت در دو شکل تجلی یافت: «ابتکار کمربند و جاده» و «راهاندازی موسسههای کنفسیوسی در جهان».
یکی از اصول مائو در جنگهای چریکی این بود: «ابتدا شهرهای کوچک و متوسط و مناطق گستردهتر روستایی را بگیرید. سپس سراغ شهرهای بزرگ بروید.» بر اساس همین رویکرد، چین رویکرد امپریالیستی خود را نرم و آهسته و پیوسته دنبال میکند. اگر غرب روزگاری بخشهایی از چین را به اجاره 99ساله خود در آورده بود، همین رویکرد امروز به شکل نرم از سوی چین دنبال میشود. امپریالیسم چینی متکی به ابزار اقتصادی است. در همین راستا، یکی از مولفههای این امپریالیسم «وابستهسازی» است. اگر غرب در ازای پرداخت وام پیششرطهایی مثل رعایت مسائل حقوق بشری، نبود رانت و فساد و... میگذارد، اما این مسائل برای چین اهمیت ندارد. چشمبادامیها وام را با فویت در اختیار قرار میدهند، اما «زمان» برای بازپرداخت آن تعیین کرده و «نرخ سود» را هم در یک بازه زمانی مشخص تعیین میکنند.
از نظر چینیها مهم نیست کشور گیرنده دموکرات باشد یا خودکامه. وقتی وام دریافت شد و کشور مذکور از بازپرداخت عاجز شد، اینجاست که «تله بدهی» آغاز میشود. «مایک پنس»، معاون اول ترامپ در دور اول ریاستجمهوری او در سال 2018 از «دیپلماسی بدهی» سخن گفت. باری، چین در ازای وام خود، بندر یا معدن کشور وامگیرنده را به اجاره 99ساله خود در میآورد. بندر هامبانتوتا در سریلانکا چنین سرنوشتی پیدا کرد. ناگفته نماند که چینیها برای پشت سر گذاشتن رقبای غربی، یارانههای سخاوتمندانهای به شرکتهای خود میدهند. در مناقصههایی که برگزار میشود، در مواردی مشاهده شده که شرکتهای تازهکار چینی برنده مناقصهها میشوند. بر همین اساس، در قاموس چینیها چیزی به نام انحصار و رانت و غیردولتی بودن و... برایشان اهمیتی ندارد. یک ضربالمثل چینی میگوید، «اگر آب بیش از حد شفاف باشد، هیچ ماهی نمیتواند بگیرید».
اما ابتکار مذکور ویژگیهای دیگری هم دارد:
1- امکان جاسوسی از کشور میزبان. نمونه آن جاسوسی از مقر اتحادیه آفریقا در آدیسآبابا، پایتخت اتیوپی، است.
2- دریای کارگران چینی وارد پروژهها میشوند. چینیها نه فناوری منتقل میکنند، نه مهارت؛ در عوض، سیل کارگران خود را وارد پروژهها کرده و از حداقل تعداد کارگران میزبان استفاده میکنند.
3- طرحهای توسعهای بدون رعایت مسائل زیستمحیطی اجرایی میشوند. مانند عبور خط آهن از دل پارک ملی کنیا.