وضعیت عادی جدید
وضع موجود چقدر شکننده است؟
صبح روز ۲۶ می ۱۹۶۸، یکشنبهای آرام، یک پسر جوان ایسلندی با دوچرخهاش از خانه خارج شد. نام او خیلی زود بهعنوان تنها کسی که از هاگری داگورین (نام ایسلندی روزی که این کشور کوچک از رانندگی در سمت چپ به راست تغییر مسیر داد) آسیب دید، وارد تاریخ شد. این اتفاق یکشبه رخ نداده بود، بلکه دههها برای آن برنامه ریزی شده بود. حتی در مرحله آخر در مجموع ۵۷۲۷ تابلوی راهنمایی و رانندگی از یک طرف خیابان به طرف دیگر منتقل شد. سی و سه میلیون کرون برای اصلاح ناوگان اتوبوسهای کشور هزینه شد تا مسافران بتوانند از سمت راست سوار شوند و ..... به نظر میرسید همه چیز آماده است. و بااینحال، وقتی روز بزرگ فرا رسید، حداقل یک پسر کوچک متوجه آن نشد. او با اعتماد به نفس نابجایی که همه ما گاهی اوقات از خود نشان میدهیم، در حال حرکت بود که با ماشینی برخورد کرد که انگار از ناکجاآباد آمده بود. مشکل اینجا بود که او در جهت اشتباهی مراقب خطری بود که ممکن بود نزدیک شود، آن روز صبح خطر از سمت دیگری نزدیک میشد. در این حالت برای کسی که متوجه نیست، به نظر میرسد که دنیای روزمره به هزارتویی پر از تهدیدهای غیرمنتظره تبدیل شده است. اکنون این احساس هرروزه ما از شرایط عادی جدید است و البته روشن است که نمیتوانیم وارد آن هم نشویم، تنها کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که با قوانین و روشهای جدید منطبق شویم.
حتی اگر با دقت برنامهریزی کنیم، وقتی دنیا از یک روش انجام کارها به روشی کاملاً متفاوت تغییر میکند، مشکلاتی برایمان پیش خواهد آمد. اما ما حتی همیشه هم با دقت برنامهریزی نمیکنیم. با وجود تمام برنامهریزیها و بحثها، هگری داگورین تحت کنترل صد درصد هیچکس نبود. تغییر جهت رانندگی در ایسلند (مانند سوئد در سال قبل) بیشتر شبیه سواری روی موجی بود که پیشتر بلند شده بود (یا باید روی آن سوار میشدی، یا غرق میشدی) تا مهندسیای که آینده را برنامهریزی میکند. جهان در حال تغییر بود و از سوی نیروهایی شکل میگرفت که قرنها قبل خود را نشان داده بودند. بهترین کاری که سیاستگذاری میتواند در آن شرایط انجام دهد، سازگاری است.
به نظر جف روبین، اقتصاددان کانادایی، امروز همه ما در همان موقعیتی هستیم که رانندگان ایسلندی و آن پسربچه قرار داشتند. جهان در حال تغییر است. یکشبه تغییر نخواهد کرد، اما بهسرعت در حال دگرگونی است و ما قطعاً کنترل اوضاع را در دست نداریم. تصمیماتی که دههها و حتی قرنها پیش گرفته شدهاند، ما -دولتهای ما، شرکتهای ما، بانکداران ما- را با خطرات و ریسکهای جدیدی روبهرو میکنند که ظاهراً از ناکجاآباد پدیدار میشوند. سیاستهایی که در گذشتهای نهچندان دور ایده خوبی به نظر میرسیدند، به دام تبدیل شدهاند. سرمایهگذاریهایی که به نظر صعودی میآمدند، به معاملات بدی تبدیل شدهاند. متحدان به رقیب تبدیل شدهاند. رقبا به دشمن تبدیل شدهاند. ممکن است معلوم شود که ما بدترین دشمنان خودمان بودهایم. در این دنیای جدید، جایی که خطر دقیقاً از سمتی که عادت به نگاه کردن به آن نداریم، به ما نزدیک میشود، غافلگیر خواهیم شد. به همین دلیل است که به نقشهای از وضعیت عادی جدید نیاز داریم تا ببینیم واقعاً به کجا میرویم. اینکه این وضعیت عادی جدید چه مشخصاتی دارد، موضوعی است که کتاب جدید وی «نقشهای از وضعیت عادی جدید: چگونه تورم، جنگ و تحریمها جهان را برای همیشه تغییر دادهاند» به آن میپردازد.
روبین ازسرگیری تجارت جهانی پس از قرنطینه کووید را به ادامه بازی مونوپولی پس از اینکه کسی ورق را برگرداند، تشبیه میکند. رویارویی دیپلماتیک، اقتصادی، فناوری و فرهنگی که سالها میان قدرتهای آتلانتیک و اوراسیا در جریان بود، به یک جنگ تحریمی تبدیل شده است که روبین معتقد است بسیار ماندگارتر از تاثیر خود بیماری همهگیر خواهد بود. روبین هر دور جدید تحریمها را سیاسیتر شدن بیشتر تجارت جهانی، فروپاشی سیستم تجارت مبتنی بر قوانین و بیدار شدن دیو قدیمی -تورم- میداند. وی استدلال میکند که فشار آوردن به محرکهای مالی و پولی در طول همهگیری منطقی بود، چون میلیونها خانوار قادر به کار نبودند. اما انجام بیشتر این کار در محیط اقتصادی امروز شبیه تلاش برای خاموش کردن آتش با بنزین است. وی خاطرنشان میکند که کشورهای گروه هفت در طول همهگیری، 2 /2 تریلیون دلار برای حمایتهای مالی هزینه کردند که سهم ایالاتمتحده از آن 5 /1 تریلیون دلار بود. این کار باعث شد خانوارها با بازگشایی اقتصاد، پول نقد زیادی به دست آورند، اما -بهعنوان یک حقیقت بدیهی که همه اقتصاددانان بر آن توافق دارند-، هیچ چیز رایگان نیست. کسری بودجه ایالاتمتحده سه برابر شد و به ۱۵ درصد از تولید ناخالص داخلی رسید- بالاترین سطح از زمان جنگ جهانی دوم. در کانادا، کسری بودجه 10 برابر شد- بزرگترین افزایش بهعنوان درصدی از تولید ناخالص داخلی در میان تمام کشورهای عضو سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه. درحالیکه بانکهای مرکزی نرخهای بهره را کاهش دادند، روبین خاطرنشان میکند که پیوند کسریهای بیسابقه و نرخهای بهره بیسابقه نمیتواند دوام بیاورد و هر چه این پیوند طولانیتر شود، طلاق پرهزینهتر خواهد بود.
روبین همچنین خاطرنشان میکند که تشخیص تغییرات تدریجی میتواند دشوار باشد. در تابستان ۲۰۲۳، اقتصاددانان شروع به توجه به این نکته کردند که مصرف شراب قرمز فرانسوی و جگر چرب کاهش یافته است، قیمت پاستا در ایتالیا افزایش یافته است و قیمت انرژی در حال افزایش است. اروپاییها فقیرتر میشوند. اگرچه افزایش قیمت انرژی و مواد غذایی ممکن است در ارزیابی یک بانک مرکزی از تورم «اصلی» تلقی نشود، اما آنها تورم کلی (یا همه اقلام) را تشدید میکنند. روشن است که روبین از رکود تورمی میترسد: تورم بالا با رشد اقتصادی کم یا بدون رشد. او استدلال میکند که شرایط امروز نزدیکترین حالت به تقلید از اقتصاد دهه 1970 است.
وی همچنین تاکید میکند که درست است که بیماری همهگیر کووید زنجیرههای تامین را از هم گسیخت، اما تنشهای جهانی پس از آن تنها به تشدید این مشکل کمک کرده است و به نظر نمیرسد کسی به فکر کاهش مشکل باشد. بسیاری از افراد مهم -از جمله جنت یلن، وزیر خزانهداری و کریستیا فریلند، وزیر دارایی- برای کاهش وابستگی به چین -که طبق تحقیقات پیو، تعداد فزایندهای از آمریکاییها آن را «دشمن» میدانند- از «دوستی» با کشورهای دارای منافع بهخصوص ژئوپولیتیک شبیه به هم، حمایت کردند. این جدایی از سوی ایالاتمتحده باعث شده است کانادا نیز از چین فاصله بگیرد. کانادا اکنون شرکتهای دولتی چین را مجبور به واگذاری برخی از داراییهای معدنی حیاتی میکند. مانند محرکهای مالی و پولی گسترده، «دوستی» نیز عواقبی دارد. تقریباً همه متحدان کشورهای توسعهیافته، کشورهایی با دستمزد بالا هستند. در سال ۲۰۲۳، کالیفرنیا، ایالت زادگاه اپل، حداقل دستمزد 50 /15 دلار داشت، درحالیکه تامینکننده چینی آن کمی بیش از یک دلار در ساعت پرداخت میکرد. روبین استدلال میکند که تجارت جهانی به طرزی فزاینده از طریق ملاحظات ژئوپولیتیک هدایت خواهد شد تا الزامات بازار- چیزی که اقتصاددانان -از جمله نویسنده- را به خشم میآورد.

روبین بهروشنی نگران این است که تعداد فزایندهای از قدرتهای اقتصادی قدرتمند در کنار مخالفان اصلی آمریکا، یعنی روسیه و چین، قرار گرفتهاند و در یک بریکسِ از قبل گسترشیافته که اکنون شامل ایران و عربستان سعودی، و همچنین مصر، اتیوپی و امارات متحده عربی است و دهها کشور دیگر در انتظار پیوستن به آن هستند، صفآرایی میکنند. با افزایش عضویت در بریکس، دامنه اثر تحریمهای غربی کاهش مییابد، زیرا بسیاری از کشورهای در حال توسعه برای رهبری جهانی و سرمایهگذاری مستقیم خارجی به چین -و نه ایالاتمتحده- چشم دوختهاند. درحالیکه جنگ در اوکراین بدون هیچ پایان آشکاری ادامه دارد، به نظر نویسنده کاملاً روشن است که تحریمهای غربی، که بهعنوان فلجکنندهترین تحریمهای اعمالشده تاکنون تبلیغ میشوند، نهتنها نتوانستهاند اقتصاد روسیه را به زانو درآورند، بلکه در بسیاری از موارد برای تحریمکنندگان نیز نتیجه عکس داشتهاند. چین و هند با خرید بیسابقه صادرات تحریمشده روسیه، بیش از آنکه جایگزین بازارهای غربی شوند، هشدارها و تهدیدهای آمریکا و سایر کشورهای تحریمکننده را نادیده گرفتهاند. درحالیکه از دست دادن بازارهای انرژی اروپا زمانی برای اقتصاد مبتنی بر منابع روسیه کشنده بود، خرید بیسابقه خریداران چینی و هندی -که بهنوبه خود نشاندهنده قدرت اقتصادی و اشتهای عظیم آنها برای انرژی است- صادرات انرژی روسیه را به بالاترین حد خود رسانده است. روبین در نهایت استدلال میکند که تحریمهای اعمالشده علیه اوکراین نتوانسته اقتصاد روسیه را از هم بپاشد، اما باعث شده همان نظم تجاری جهانی را که به ما گفته شده اساس رفاه جمعی ماست، از هم بپاشد. روبین میگوید، اگر نه صریح، اما بهطور ضمنی، کشورهای بریکس خواستار نظم جهانی جدیدی هستند، که در آن خودشان -و نه ایالاتمتحده و متحدان ناتوی آن- قوانین جهانی را تعیین و اجرا میکنند. به نظر میرسد که آنها بیش از پیش آمادهاند تا وزن اقتصادی قابل توجه خود (و احتمالاً در آینده نزدیک، وزن نظامی بهسرعت در حال رشد خود) را برای دستیابی به این هدف اختصاص دهند.
نویسنده بر این باور است که مجموع این روند باعث شده تا نظم نئولیبرال، که مبتنی بر جریان آزاد کالا، سرمایه و فناوری است، تضعیف شود. روبین معتقد است که تاثیر نهایی اقتصادی تحریمها ممکن است به کشورهای اعمالکننده آنها آسیب برساند. تحریمها خلئی ایجاد میکنند که از سوی شرکتهای داخلی کشورهای تحریمشده پر میشود که جایگزین و رقیب شرکتهای غربی میشوند. روبین همچنین بیان میکند که در بسیاری از نهادهای چندجانبه، خطوط گسل وجود دارد. اگر اتحاد اقتصادی گروه هفت از بین برود، اتحاد دفاعی ناتو نیز ممکن است از هم بپاشد.
در مورد غذا چطور؟ روبین میگوید، این حوزه نیز به میدان نبردی در جنگ تحریمها تبدیل شده است. سازمان ملل متحد هشدار میدهد که جهان در حال حاضر با بالاترین سطح ناامنی غذایی در کل دوره پس از جنگ روبهرو است. روسیه طرح غلات دریای سیاه را لغو کرده و هند، بزرگترین صادرکننده برنج جهان، بهطور یکجانبه صادرات برنج را به نفع تامین بازار داخلی خود محدود کرده است. سایر صادرکنندگان مواد غذایی نیز ممکن است از این روند پیروی کنند.
در جهانی که تحریمها خودکفایی را ترویج میکنند، آیا کمبود مواد غذایی با تشویق کشورهای تولیدکننده مواد غذایی مانند هند به انباشت محصولات کشاورزی برای جمعیت خود و کاهش صادرات، تشدید خواهد شد؟ ما قبلاً شاهد این بودهایم که این اتفاق در طول کمبودهای اولیه جهانی و افزایش قیمتهای بعدی در روزهای اولیه جنگ روسیه و اوکراین رخ داده است. ممنوعیت صادرات مواد غذایی بهدنبال محدودیتهای صادراتی مشابهی که در طول همهگیری در مورد واکسنها، دستگاههای تنفس مصنوعی و ماسکها رایج شده بود، اعمال شد.
افزایش شدید قیمت مواد غذایی چه تاثیری بر خریداران خواهد داشت؟ افزایش سرسامآور قیمت مواد غذایی، خریداران آمریکای شمالی و بریتانیایی را از فروشگاههای زنجیرهای مواد غذایی تازه و ارگانیک به سوپرمارکتهای تخفیفدار سوق داده و آنها را به خرید کالاهای کنسروی بهجای محصولات تازه ترغیب کرده است. آیا ما در آستانه تغییرات غذایی ناشی از اقتصاد هستیم، زیرا خانوارها بودجههای خود را با واقعیت جدید افزایش هزینههای مواد غذایی تنظیم میکنند؟ آیا این روند تعریف جدید از زندگی عادی یک خانواده در اقتصادهای توسعهیافته خواهد بود؟ در بحبوحه این همه تغییر و تحول، دیگر نمیتوانیم روی آنچه قبلاً بدیهی میدانستیم حساب کنیم- مهمتر از همه، دیگر نمیتوانیم روی یک سیستم تجارت جهانی که به ما گفته شده بود همه ما را در وضعیت بهتری قرار میدهد، سرمایهگذاری کنیم. درحالیکه با گذشت هر روز، نگاهی دقیقتر به آینده خود میاندازیم، در مییابیم خطوط دقیق نظم جهانی جدید که بهسرعت در حال ظهور است، هنوز بهطور کامل آشکار نشده است.
برای کسانی که انتظار پیشبینیهای جسورانه زیادی دارند، این کتاب ممکن است ناامیدکننده باشد- اگرچه نویسنده راهکارهایی مطرح میکند. روبین سهام فناوری را بهویژه در این سرزمین ناشناخته جدید آسیبپذیر میبیند. نویسنده البته در مورد نرخ بهره طرفدار نظر «نرخ بالاتر برای مدتی طولانیتر» است. وی بازار مسکن را آسیبپذیر میبیند. همچنین فشار نزولی بر دلار آمریکا و همین موضوع را برای دلارهای ضعیفتر، از جمله ارزهای کانادا و استرالیا، پیشبینی میکند.
اما کسانی که میخواهند نگاه بهتری به جهان ما داشته باشند، از خواندن کتاب روبین هم لذت میبرند و هم تا حدی نگران شده و میترسند. روبین اذعان میکند که تدوین سیاستها در شرایط امروز دشوار است و این دشواری به دلیل مه جنگ است که توانایی ما را در ترسیم خطوط کلی این «وضعیت عادی جدید» بیشتر هم کرده است. روبین در پایان اشاره میکند که «در میان تمام عدم قطعیتهایی که ما را احاطه کرده، یک چیز به طرز فزایندهای روشن شده است: هرچه در این مسیرِ به ظاهر اجتنابناپذیرِ درگیری جهانی و همراه با تغییرات عمیق اقتصادی، بیشتر پیش میرویم، هیچ راه برگشتی به جهانی که زمانی میشناختیم، وجود ندارد. این جهان دیگر وجود ندارد».
رونالد ریگان میگفت اگر بازی «تعقیب بیاهمیت» از سوی اقتصاددانان طراحی میشد، ۱۰۰ سوال و سه هزار پاسخ داشت. روبین با مطرح کردن پرسشهایی بیشتر از پاسخها، این نقلقول را وارونه میکند. اگرچه ترسیم «وضعیت عادی جدید» در این کتاب کامل نیست، اما «نقشهای از وضعیت عادی جدید» تلاشی بسیار متفکرانه و مطالعهای بیشک بسیار سودمند است.