آیندهفروشی
چرا ایران از قطار صنایع دگرگونکننده بازمانده است؟
برای یک کشاورز گندمکار، بهویژه اگر از روش دیم استفاده کند، شاید تصور انتظار ۱۰، ۲۰ یا ۳۰ساله برای رشد یک بذر و تبدیلش به درخت و ثمردهی، سخت، عذابآور یا حتی ناممکن باشد. اقتصاد دولتی-خصولتیزده ایران، حکایت همان کشاورز است. در اقتصادی که بهرهبرداری بیحساب از منابع طبیعی زیرزمینی و روزمینی و از آن مهمتر رانت، چرخ اقتصادی را میچرخاند و تورم نیز خرید دارایی را بر ارزشآفرینی مقدم میکند، رفتن به سراغ «درختکاری» یا همان سرمایهگذاریهای پرریسکی که میتواند چند دهه بعد به بار بنشیند، نهتنها موردتوجه قرار نمیگیرد، بلکه کاری غیرعقلانی جلوه میکند. هرچه باشد، اقتصاد به معنای استفاده بهینه از منابع موجود است. وقتی «نقد» فراوان است، چرا «نسیه»؟ اما اگر نگاهمان را فراتر از سرزمینمان ببریم، خواهیم دید قافله اقتصاد دنیا، مدتهاست به سمتی دیگر میرود و شوربختانه، ما از این قافله جا ماندهایم! اقتصاد فردای جهان قرار نیست بر پایه منابع زیرزمینی یا نیروی کار ارزان بچرخد. گزافه نیست که بگوییم در قرن بیستویکم، قدرت اقتصادی و ژئوپولیتیک کشورها بیش از هر چیز با توان آنها در توسعه، تولید و بهکارگیری فناوریهای پیشرفته و صنایع آینده، یا همان «درختکاری» به جای «دیمکاری» سنجیده میشود. این صنایع نهتنها سودآوری را بهشدت افزایش میدهند، بلکه ستونهای اصلی برای امنیت ملی، استقلال صنعتی و توان رقابتپذیری در سطح جهانی را تشکیل میدهند. آنها تعیینکننده نقشه راه اقتصاد در دهههای آینده و زمینهساز دگرگونیهای بنیادین در سبک زندگی، صنعت و حکمرانی هستند. صنایع آینده چیست و دلیل گرایش گسترده برخی کشورها و نیز سرمایهگذاران در سالهای گذشته به آن چیست؟
صنایع آینده
برای درک بهتر فناوریهایی که از ظرفیت بالایی در دگرگونی بازارها در آینده برخوردارند، ابتدا باید با تفاوت میان دو مفهوم کلیدی «صنایع آینده» و «صنایع پیشران آینده» آشنا شویم. مفهوم «صنایع آینده» اصطلاح فراگیری است که شامل تمامی بخشها و حوزههای اقتصادی میشود که انتظار میرود در طول زمان، به دلیل نوآوریهای فناورانه، تغییر در الگوهای مصرف یا تحولات اجتماعی، رشد قابلتوجهی را تجربه کرده و اهمیت بیشتری کسب کنند. دامنه شمول این تعریف گسترده است و میتواند شامل هر صنعتی باشد که صرفاً ظرفیت رشد بالا در آینده را داراست. برای مثال، نوع جدیدی از فناوری پزشکی یا یک بازار نوپدیدار در حوزه سرگرمی میتواند در این دستهبندی قرار گیرد. در مقابل، «صنایع پیشران آینده» یا «صنایع شکلدهنده آینده» به زیرمجموعهای مشخص و راهبردی از صنایع آینده اطلاق میشود. این صنایع نهتنها خودشان رشد میکنند، بلکه نقش «موتور محرک» یا کاتالیزور را برای کل اقتصاد نیز بر عهده دارند. این بخشها با مشخصههایی همچون دانشمحوری، نیاز به سرمایهگذاریهای سنگین در فناوریهایی مشخص و ساختار «برنده، بیشترین سهم را میبرد» شناخته میشوند. زیرساختهای هوش مصنوعی و تولید نیمهرسانا، مصداقهای مشخص «صنایع شکلدهنده آینده» است که نیازمند سرمایهگذاری گستردهاند و نقش حیاتی در پیشرفت و افزایش بهرهوری سایر صنایع و کل اقتصاد، بازی میکنند. البته شرکتهای پیشتاز در این صنایع بیشترین سهم بازار را به خودشان اختصاص میدهند. تفاوت کلیدی میان دو مفهوم «صنایع آینده» و «صنایع پیشران آینده» را باید در «اثرگذاری شبکهای» و پیوندهای آنها جست. صنایع آینده ممکن است در خلأ رشد کنند، اما صنایع پیشران دارای پیوندهای زنجیره ارزش قوی با سایر بخشهای اقتصادی هستند. برای مثال، رشد و پیشرفت در صنعت نیمهرسانا بهطور مستقیم بر کیفیت و تولید خودرو، لوازم خانگی و تجهیزات پزشکی تاثیر میگذارد. ویژگیهای پیشران، به ایجاد تقاضا، بهبود کارایی و افزایش بهرهوری در طیف گستردهای از صنایع وابسته منجر میشود و مسیر کلی توسعه اقتصادی را تعیین میکند. شناخت این تفاوتها برای سیاستگذاریهای اقتصادی و برنامههای توسعه صنعتی ضروری است. دولتها و سرمایهگذاران با تمرکز بر صنایع پیشران، به سرمایهگذاری روی اهرمهای تغییر و تحول در کل نظام اقتصادی میپردازد و حجم بالای جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی سبز (FDI) صورتگرفته روی این صنایع نیز گواهی بر این مدعاست. بنابراین، درحالیکه صنایع آینده صرفاً نشاندهنده فرصتهای رشد به شمار میآیند، صنایع پیشران آینده نماینده آن دسته از فرصتهایی هستند که میتوانند مسیر اقتصاد جهان را دگرگون کرده و مزیت رقابتی پایدار ایجاد کنند.
رایانش کوانتومی
خلاصه اینکه صنایع شکلدهنده آینده عرصههایی هستند که در آنها بازدهی سرمایهگذاری میتواند به شکل نمایی افزایش یابد، اما درعینحال، ریسکهای بالایی را نیز میطلبند و به افق زمانی بلندمدت نیاز دارند. این صنایع دامنهای از فناوریهای پیشرفته را در بر میگیرد که توان دگرگونسازی تمام بخشهای اقتصاد را دارند. سرمایهگذاری در این حوزهها، انتخاب نیست، بلکه ضرورت راهبردی است. اگر به گزارشها و اخبار سرمایهگذاریهای عمده در جهان نگاه کنیم، بهخوبی با مصداقهای این صنایع روبهرو میشویم. بهطور مثال، هوش مصنوعی که قرار است نیروی محرک دگرگونی در تمام صنایع باشد. پیامدهای ارزشمند پیادهسازی هوش مصنوعی در صنایع گوناگون، از بهینهسازی زنجیره تامین و تولید خودکار گرفته تا تشخیص بیماری و ارائه خدمات مالی شخصیسازیشده، همگی نشانگر اهمیت این فناوری برای رشد اقتصادی است. همچنین، مهندسی زیستی با کمک فناوریهای پیشرفته همانند کریسپر (CRISPR) و توالییابی ژنومی ارزان، میتواند حوزههای سلامت، کشاورزی و تولید مواد را با تحول اساسی روبهرو کند. پزشکی شخصیسازیشده (تشخیص و درمان براساس ویژگیهای فرد بیمار)، طراحی و تولید سریع واکسن و داروهای موثر با قیمت پایین، کشاورزی دقیق و تولید محصولات کشاورزی و باغی مقاوم به خشکی، نمونههایی از کاربردهای فناوریهای نوین در این صنعت به شمار میآیند که میتوانند به بهبود سلامت، رفاه و امنیت غذایی بشر کمک کنند. رایانش کوانتومی یکی دیگر از مهمترین صنایع شکلدهنده آینده است. این الگو با استفاده از اصول فیزیک کوانتومی، میتواند مسائل پیچیدهای را حل کند که حتی قدرتمندترین ابررایانههای امروزی نیز از عهده آنها برنمیآیند. این فناوری، دگرگونکننده حوزه رمزنگاری، کشف مواد جدید و بهینهسازی فرآیندهای لجستیک و مالی است و دنیای محاسبات رایانهای را دگرگون میکند. فناوری نیمهرساناها و ریزتراشهها، ستون فقرات هر فناوری جدیدی است. از هوش مصنوعی و ارتباطات همراه گرفته تا خودروهای خودران، همگی به تراشههای پیشرفته وابسته است. نگاهی به اختلاف ایالاتمتحده و چین در سالهای گذشته و نیز بحران جهانی تراشه به خوبی نشان داده است که سرمایهگذاری در طراحی و تولید محصولات مبتنی بر نیمهرساناها، فعالیت اقتصادی سودآور نیست، بلکه تضمینکننده استقلال سایبری و صنعتی در حال و آینده است. با افزایش نگرانیهای محیط زیستی و نیاز به امنیت انرژی، سرمایهگذاری در حوزههایی همچون هیدروژن سبز، افزایش بهرهوری پنلهای انرژی خورشیدی و باتری با ظرفیت و بهرهوری بالا نیز افزایش یافته است. این بخش، نهتنها پایداری محیطی را افزایش میدهد، بلکه با خلق بازارهای جدید و کاهش وابستگی به سوختهای فسیلی، اقتصاد را انعطافپذیر میکند. اهمیت این صنایع، صرفاً در سهم آنها از تولید ناخالص داخلی خلاصه نمیشود؛ بلکه در نقشی است که در توازن قدرت جهانی ایفا میکند. امروزه، توسعه هوش مصنوعی و برتری در حوزه نیمهرساناها، به موضوع ژئوپولیتیک تبدیل شده و حتی محور رقابت میان قدرتهای بزرگ جهانی همانند ایالاتمتحده و چین است. دادهها بهخوبی نشان میدهد حجم سرمایهگذاریهای خطرپذیر در صنایع نوپدیدار در سطح جهانی، هر سال با رشد خیرهکننده مواجه است؛ بهطوری که دولتها، شرکتهای بزرگ و صندوقهای سرمایهگذاری جهانی، منابع مالی عظیمی را به این حوزهها اختصاص میدهند. کشوری که در این فناوریها پیشرو باشد، یا حداقل از قافله جهانی عقب نمانده باشد، نهتنها مزیت اقتصادی، بلکه مزیت اطلاعاتی و دفاعی نیز دارد. در ایران با وجود سرمایههای انسانی درخشان و ظرفیتهای فراوان، مسیر حرکت سرمایهگذاری به سوی این صنایع حیاتی، کمفروغ و پرمانع است. این وضع، زنگ خطر جدی را برای فعالان کسبوکار، مدیران صنایع و سیاستگذاران به صدا درمیآورد: چرا در این نبرد برای «آینده»، ایران هنوز درگیر «گذشته» است؟ در این مسابقه، هر روز تاخیر و هر ساعت غفلت، موجب میشود که فاصله ایران با کشورهای پیشرو، به شکافی عمیق و جبرانناپذیر بینجامد. در غیاب برنامه سرمایهگذاری راهبردی، ما در خطر تبدیل شدن به مصرفکننده ابدی فناوریهای دیگران، و واگذاری آینده اقتصادی به رقبا هستیم.
چرا عقب ماندیم؟
با وجود ظرفیت نیروی انسانی ممتاز و وجود ایدههای نوآورانه، سرمایهگذاری در صنایع آینده در ایران بهاندازه کافی صورت نمیگیرد. این پدیده، ناشی از یک یا دو مشکل نیست، بلکه نتیجه منظومهای درهمتنیده از موانع کلان اقتصادی و چالشهای ساختاری اکوسیستم کسبوکار است. بزرگترین دشمن سرمایهگذار در صنایع با ریسک بالا و افق بلندمدت، تغییرات ناگهانی و غیرقابل پیشبینی در سیاستهای دولتی است. نوسان شدید نرخ ارز، تغییرات لحظهای در تعرفههای واردات یا صادرات مواد اولیه و محصولات، و بهویژه تغییر ناگهانی قوانین و بخشنامهها، امنیت مالی سرمایهگذاری در فناوریهای مرتبط با صنایع شکلدهنده آینده را بهطور کامل از بین میبرد. هیچ سرمایهگذاری، حتی با سودهای بالقوه بالا، حاضر به پذیرش ریسک تغییر ناگهانی قاعده بازی نیست. تحریمهای بینالمللی نیز مانع اساسی است. این تحریمها، علاوه بر دشوار کردن فروش محصولات، دو چالش حیاتی نیز ایجاد میکنند. چالش نخست، دسترسی به زنجیره تامین جهانی است. تولید نیمهرسانا یا توسعه فناوریهای مبتنی بر زیستفناوری نیازمند دسترسی به تجهیزات تخصصی، مواد اولیه کمیاب و خدمات نرمافزاری خاص است که تحریمها این دسترسی را ناممکن یا پرهزینه میکنند. چالش دوم نیز محرومیت از دانش جهانی است. عدم امکان مشارکت مستقیم در رویدادها، پروژههای پژوهشی بینالمللی و همکاری با غولهای فناوری دنیا، موجب میشود که چرخه دانش در داخل با سرعت کمتری حرکت کند. ساختار دولتی /خصولتیمحور اقتصاد ایران را نیز نباید در این میان نادیده گرفت. نهادهای بزرگ مالی دولتی یا شبهدولتی، که بازیگران اصلی اقتصاد کشور هستند، بهشدت ریسکگریز عمل میکنند. فناوریهای آینده، نیازمند تحمل زیان در سالهای اولیه و صبر زیاد است. یعنی دقیقاً ویژگیهایی که در ساختار دولتی کمتر یافت میشوند. این وضع، سبب میشود که منابع مالی عظیم از دسترس استارتآپها و شرکتهای فعال در زمینه فناوریهای نوین دور بماند.
بخش خصوصی نیز از توان و رغبت چندانی برای فعالیت در این حوزه برخوردار نیست. بخش قابلتوجهی از سرمایه بخش خصوصی، به دلیل بیثباتی اقتصادی، از حوزههای مولد همانند صنعت و فناوری دور شده و به سمت داراییهای غیرمولد و امن همانند طلا، ارز و املاک گرایش یافته است. این وضع، سرمایهگذاری در طرحهای نوآورانه با بازدهی بلندمدت را بهشدت محدود میکند. مدیران صنایع سنتی نیز به جای اختصاص بودجه به تحقیق و توسعه پرریسک در فناوریهای جدید، ترجیح میدهند تجهیزات قدیمی را بازسازی کنند یا به روشهای سنتی ادامه دهند. یکی از مهمترین موانع در مسیر توسعه صنایع آینده، «فرار سرمایه فکری» است. هنگامی که نخبگان و متخصصان حوزههای هوش مصنوعی، نیمهرسانا و بیوتکنولوژی، نه از زیرساخت لازم برای کار در ایران (همانند دسترسی به تجهیزات و دادهها) برخوردارند و نه ثبات و آینده شغلی مناسبی پیش روی خودشان میبینند، چارهای جز مهاجرت نمیبینند. این پدیده، بهجای اینکه ظرفیت عظیم نیروی انسانی را به مزیت رقابتی تبدیل کند، آنها را به نیروی کار متخصص برای کشورهای رقیب تبدیل میکند.

پیامدها در آینده
عواقب عدم سرمایهگذاری کافی در صنایع شکلدهنده آینده، چیزی فراتر از آمار اقتصادی است. غفلت در این زمینه، سه پیامد راهبردی جدی دارد:
1- کاهش توان رقابتی منطقهای: درحالیکه کشورهای همسایه با استفاده از سرمایههای نفتی یا جذب سرمایهگذاریهای خطرپذیر خارجی، در حال تبدیل شدن به هابهای هوش مصنوعی و فناوریهای پیشرفته هستند، ایران در خطر تبدیل شدن به «جزیره فناورانه» است که بهتدریج توان رقابت در بازارهای جهانی با محصولات نوآورانه را از دست میدهد.
2- تهدید استقلال صنعتی: وابستگی دائمی به فناوریها و محصولات حیاتی خارجی (همانند ریزتراشهها، پلتفرمهای ابری و داروها) سبب میشود که استقلال صنعتی در کشورمان بهطور پیوسته در معرض تهدید و آسیبپذیری قرار گیرد.
3- تضعیف سرمایه انسانی: نبود محیط کار و پروژههای مناسب، باعث میشود باکیفیتترین نیروهای متخصص به سمت اکوسیستمهای فعال کوچ کنند و اقتصاد ایران از مهمترین سرمایه تهی شود.
راهکارهای موثر
تردیدی نیست که برطرف کردن ریسکهای ژئوپولیتیک یا تحریمهای بینالمللی، حداقل در افق کوتاهمدت، شدنی به نظر نمیرسد. با وجود این، شاید با اقداماتی در سطح ملی بتوان جلوی تشدید شکاف موجود را گرفت. یکی از نخستین و اساسیترین اقدامات این است که دولت بهطور واضح و شفاف، اولویتهایش را در حوزه فناوری (بهطور مثال هوش مصنوعی و نیمهرساناها) مشخص کند و متعهد شود مقررات و قوانین حمایتی مربوط به این حوزهها برای دورهای دستکم ۱۰ساله، بدون تغییرات ناگهانی و سلیقهای باقی بماند. ایجاد مناطق آزاد فناوری با قوانین مالیاتی، گمرکی و مالکیت فکری متفاوت و پیشرفته، میتواند گام عملیاتی باشد. اقدامات عملی برای حمایت از سرمایهگذاری در حوزه صنایع شکلدهنده آینده از دیگر گامهای ضروری است. ایجاد صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر تخصصی (Deep Tech VC) از سوی سازمانها و نهادهای مالی بزرگ، با همکاری بخش خصوصی، میتواند از اقدامات مهم به شمار آید. صندوقها باید با الگوهای جهانی و تحمل ریسک بالا عمل کنند و هدفشان، سرمایهگذاری در طرحهای با افق بازدهی طولانیتر (برای مثال ۷ تا ۱۰ سال) باشد. خلاصه اینکه، سرمایهگذاری در صنایع آینده، بازی نیست که با تاخیر بتوان وارد آن شد، بلکه مسابقهای حیاتی است که در آن، جایگاه اقتصادی و استقلال کشوری تعیین میشود. باید پذیرفت که در نقطه حساس و تاریخی قرار گرفتهایم و باید با اقدامی قاطع، موانع کلان و ساختاری را برداریم و منابع مالی را به سمت فناوریهای دگرگونکننده هدایت کنیم. باید شاهد واگذاری بخشهای بیشتری از آینده اقتصادی به دست رقبایی باشیم که در حال شتاب گرفتن در این مسیر هستند. فرصت استفاده از قطار صنایع آینده کوتاه است و دریغ امروز، پشیمانی فردا را بهدنبال دارد. آینده اقتصادی کشورمان، به تصمیمی که امروز در قبال فناوریهای فردا میگیریم، وابسته است.