شناسه خبر : 50606 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

کودکی ازدست‌رفته

پول درآوردن از کودکان در شبکه‌های مجازی چه عواقبی دارد؟

 

مریم رحیمی / نویسنده نشریه 

این روزها شمار زیادی از پدران و مادران یا حتی گردانندگان صفحات اینستاگرامی، از کودکان برای تبلیغ یا ساختن ویدئوهای درآمدزا استفاده می‌کنند. کودکان کار در اینستاگرام پدیده‌ای نوظهور و نگران‌کننده است که با گسترش شبکه‌های اجتماعی و افزایش تمایل به تولید محتوا، شکل تازه‌ای از استثمار کودکان را رقم زده است. در این فضا، کودکان فقط برای کارهای فیزیکی یا خیابانی به‌کار گرفته نمی‌شوند، بلکه حضورشان در قالب تولید محتوا، تبلیغات و نمایش‌های نمایشی و احساسی به نوعی کار اجباری و درآمدزا برای والدین یا گردانندگان صفحات تبدیل شده است. بسیاری از این کودکان در سنین بسیار پایین در برابر دوربین قرار می‌گیرند، در موقعیت‌هایی غیرطبیعی یا آسیب‌زا ظاهر می‌شوند و بدون درک پیامدهای آن، بخشی از اقتصاد توجه و لایک در فضای مجازی می‌شوند. کودکان کار در اینستاگرام، قربانیان دنیای دیجیتال‌اند که در ظاهر لبخند می‌زنند، اما در واقع باری از انتظارات، فشارها و منافع بزرگسالان را بر دوش دارند. در بسیاری از موارد، پشت صحنه این صفحات پرمخاطب، فشاری شدید بر کودک برای اجرای نقش، رعایت ظاهری خاص یا تکرار مداوم رفتارهایی دیده می‌شود که هدف آن صرفاً جلب توجه و افزایش بازدید است. این وضعیت، نه‌تنها حق کودکی و حریم خصوصی آنان را نقض می‌کند، بلکه آثار روانی، عاطفی و اجتماعی عمیقی بر رشد و هویت آنان برجای می‌گذارد.

یک سکانس

همه چیز در این قاب زیباست. از میزی که با خوراکی‌های رنگ‌رنگ باب میل دختربچه پر شده تا دیوارهایی که مادر توضیح می‌دهد یک سال پیش، به دلخواه کودکش، آبی صورتی نقاشی کرده است. سارا دخترکی چهارساله است که با اداواطوارهای مخصوص خود از گوشه تصویر در کادر پدیدار می‌شود و از مادرش می‌خواهد اجازه دهد امروز، ناهار را به کمک یکدیگر تهیه کنند. چون فکر می‌کند دیشب که مادر را دیده، به نظرش خسته آمده است. حال می‌خواهد از همین طریق، کمکی برای مادر باشد. کات. تصویر بسته می‌شود و صحنه‌های همکاری مادر و کودک با سرعت بسیار تند می‌گذرد. یک تصویر از پس تصویر دیگر می‌آید و سرعت رد شدن هر کدام از این صحنه‌ها یک ثانیه هم نیست. تصاویر یکی از پس دیگری می‌آیند و با سرعت می‌روند تا درنهایت، صدای سارا به گوش می‌رسد: «مامان تموم شد!» و راست می‌گوید. غذا آماده و حاضر است. اینجا پدر هم می‌آید تا ببیند چه چیزی تمام شده است. نتیجه کار را می‌بیند و دست دختر و همسر خود را می‌بوسد. واقعاً که همه چیز در این قاب زیباست. این ویدئوی دودقیقه‌ای، دو میلیون بازدید و سه هزار کامنت داشته که هر یک به نوعی، این خانواده خوشبخت را ستوده‌اند.

چهره جدید از کار کردن کودکان

اگرچه احتمالاً از نظر دنبال‌کنندگان صفحات مربوط به کودکان، ویدئویی که آن را توصیف کردیم بسیار زیباست، اما روان‌شناسان و جامعه‌شناسان معتقدند اگر والدین یک کودک از او برای تولید محتوا در فضای مجازی استفاده کنند و از قِبل استفاده از کودک کسب درآمد کنند، در واقع این کودک، کودک کار است. پرنیا رضی‌پور، پژوهشگر حوزه جامعه‌شناسی، معتقد است؛ استفاده از کودکان در ویدئوهای تبلیغاتی، نوعی تعدی به حقوق کودکان و کاری غیراخلاقی است. کودکان نباید تبدیل به ابزاری برای تبلیغات، نمایش یا کسب درآمد از سوی والدین یا دیگران شوند. استفاده از کودکان برای جذب دنبال‌کننده یا درآمدزایی، نوعی سوءاستفاده از آنها محسوب می‌شود؛ چراکه قرار دادن کودک در معرض نگاه عمومی، فشار روانی و قضاوت مجازی، می‌تواند در آینده آسیب‌های جدی روانی و هویتی به او وارد کند. در گذشته، کودکان کار عمدتاً به دلیل فقر اقتصادی مجبور به کار بودند و برای کمک به تامین زندگی خود و خانواده، ساعت‌های طولانی کار می‌کردند. این کودکان در مشاغل مختلف مانند دستفروشی، دوره‌گردی یا کارهای مختلف فعالیت می‌کردند و در مقابل دستمزد اندک، بخش بزرگی از دوران کودکی خود را از دست می‌دادند، اما امروزه، کودک کار اینستاگرامی علاوه بر انگیزه‌های اقتصادی، زیر فشار ساختن تولید محتوا برای دیده شدن و جذب فالوئر قرار گرفته است. این کودکان برای گرفتن لایک، دیده شدن و گاهی درآمدزایی، همواره در معرض نگاه عمومی و قضاوت دیگران هستند. از طرفی کودک کار مجازی زمان زیادی را صرف تولید محتوا از دست می‌دهد که این خود موجب اتلاف وقت و عقب‌ماندگی از درس و فعالیت‌های مفید می‌شود.

دیدگاه‌ها نسبت به کودک کار، قبلاً متفاوت بود

مونیکا نادی، وکیل دادگستری است و سابقه فعالیت در حوزه حقوق کودکان دارد. او هم معتقد است، «شاید تا چند سال قبل دیدگاه ما از کودک کار بسیار متفاوت بود؛ ولی امروزه در فضاهای مجازی با کودکان کار مواجه هستیم. نمی‌توان حدود دقیقی هم برای آنها یافت. بنا بر قانون اساسی، آزادی استفاده از فضای مجازی محترم است و افراد حق دارند آزادانه از حقوق فضای مجازی استفاده کنند، اما در موقعیت‌هایی که حقوق کودک با حق استفاده از فضای مجازی تداخل داشته باشد، باید محدودیت‌هایی را اعمال کرد. طبق پیمان‌نامه جهانی حقوق کودک، رعایت منافع و مصالح عالیه کودکان یکی از اصول اساسی است که اولویت دارد؛ پس هر جا میان این دو اصل تعارضی پیدا شد، باید به منفعت و مصلحت کودک، توجه بیشتری شود. بنابراین اگر حق استفاده آزادانه در فضای مجازی با مصلحت کودک مغایرت داشته باشد، حق آزادی محدود می‌شود. همچنین، طبق همین پیمان‌نامه، کودکان حق بهره‌مندی از کرامت انسانی و حق حمایت در برابر حفظ حریم خصوصی را دارند. بنابراین آنچه در فضای مجازی برای برخی از کودکان رخ می‌دهد، در زمره سوءاستفاده برای کسب درآمد تلقی می‌شود؛ چراکه ممکن است اصل درآمدزایی به‌طور مستقیم از کودک ناشی نشود، اما با نشان دادن حریم خصوصی کودک و زندگی خصوصی او غیرمستقیم سبب کسب درآمد و جذب تبلیغات می‌شود».

پشت‌صحنه یک پرده

83حال اجازه دهید دوباره به همان ویدئوی دودقیقه‌ای که کمی قبل محتوای آن را شرح دادیم، بازگردیم؛ می‌گویند نسل جدید آلفا با فضای مجازی بزرگ شده‌اند و آن را می‌شناسند. سارا هم از این قاعده مستثنی نیست. او می‌داند که باید در برابر دوربین چگونه بخندد. سارا از دیدن عکس‌های خودش خوشحال می‌شود و احتمالاً گاهی روبه‌روی آینه می‌ایستد و برای مخاطبان خیالی خود، سناریو اجرا می‌کند. سارا از تحسین ‌شدن و تعریف شنیدن خوشحال می‌شود، به همین دلیل هم هیچ شکایتی از حضور در ویدئوهای مادرش ندارد.

اکنون بیایید گریزی به اقتصاد توجه نیز بزنیم؛ مفهومی که توضیح می‌دهد در عصر شبکه‌های مجازی، هر یک نگاه، هر یک کلیک و هر یک لایک سبب درآمدزایی می‌شود. رهبران افکار، واژه‌ای است که ارتباطات‌خوانده‌ها از آن استفاده می‌کنند و توضیح می‌دهند این افراد، کسانی هستند که مورد استقبال عموم مردم قرار می‌گیرند. همیشه حرفی برای زدن دارند و دوستان، آشنایان و در ادامه دنبال‌کنندگان صفحه‌های مجازی، تمایل به دیدن زندگی آنها دارند چراکه می‌خواهند از آنها الگوبرداری کنند. اگر آنچه برای کودکان کار اینفلوئنسر رخ می‌دهد را به کمک دو مفهوم اقتصاد توجه و رهبران افکار تحلیل کنیم، متوجه ظرایفی می‌شویم. رهبران افکار توجه می‌گیرند و اقتصاد توجه، خواهان توجه است. مخاطبان دوست دارند از نزدیک با سبک زندگی رهبران افکار آشنا شوند و اقتصاد توجه از این کنجکاوی، پول می‌اندوزد. بدیهی است در چنین وضعیتی، چرا والدین اینفلوئنسر ترغیب می‌شوند که زندگی کودکان خود را نیز در شبکه‌های خود به نمایش بگذارند. مونیکا نادی معتقد است؛ «فرض کنید که یک کودک با شیرین‌کاری خاصی -مثلاً ایستادن بر روی دوچرخه و راندن آن-، معروف شده است. این عمل احتمالاً در سنین پایین، توجه زیادی از مخاطب دریافت کند. همگان خواهان دیدن ویدئوهای جدید از این شیرین‌کاری باشند و آن را زیبا بدانند و کودک به همین شیوه، محبوب شود. آنچه در این امر، نادیده گرفته می‌شود این است که کودک همیشه چهار یا پنج‌ساله نیست. او بزرگ می‌شود و دیگر در 16 یا 17سالگی، انجام این عمل برای مردم جذابیتی ندارد. بنابراین، کودک محبوبیت قبلی را دریافت نمی‌کند و چون پیش از این هویت خود را با دیده شدن تعریف کرده، دچار بحران هویتی می‌شود و آسیب می‌بیند. والدین کودک پیش از این، زندگی، وسایل، لباس، کلاس و تمام آنچه مرتبط با اوست را به همه نشان داده‌اند. بدیهی است که در تمامی این موارد منافع و حقوق کودک پایمال می‌شوند. پدر و مادر در چنین حالتی، بدون توجه به محدودیت قانون کار برای افراد زیر 18 سال، عملاً از کودکان کار می‌خواهند و آسیب‌های روانی به کودکان وارد می‌کند.»

کار سنتی یا مدرن؟

پس تا اینجا دانستیم هرگونه بهره‌برداری از کودکان برای تولید محتوای شبکه‌های اجتماعی، سوءاستفاده از کودکان است و دغدغه‌مندان این معضل را کارکشی مدرن از کودکان می‌دانند. همچنین پرنیا رضی‌پور، پژوهشگر حوزه جامعه‌شناسی، معتقد است، «شباهت میان کودکان کار سنتی و کودکان کار دیجیتال در این است که هر دو، ابزار و قربانی طمع‌ورزی، فقر اقتصادی و سوءاستفاده بزرگسالان شده‌اند. هر دو، مهم‌ترین بخش زندگی‌شان یعنی دوران کودکی را از دست می‌دهند، از دنیای بازی و کودکی‌شان جدا می‌شوند و در معرض آسیب‌های روانی و جسمانی قرار می‌گیرند. در هر دو گروه، بخش مهمی از هویت اجتماعی و عاطفی کودک دچار خدشه می‌شود. اما تفاوت اصلی در نوع بهره‌کشی و میزان آسیب است. کودکان کار سنتی معمولاً در فضاهای محدود و دور از دید مخاطب عمومی کار می‌کردند و فعالیتشان بیشتر یدی و معیشتی بود. در مقابل، کودکان کار دیجیتال یا مجازی، در فضای پرزرق‌وبرق مجازی و قضاوت‌گرانه شبکه‌های اجتماعی فعالیت می‌کنند و باید همواره در حال تولید محتوا و جلب توجه مخاطب باشند. آنها با از دست دادن حریم خصوصی، بیش از هر زمان دیگری در معرض فشار روانی، قضاوت عمومی و فرسودگی روحی قرار می‌گیرند. به بیان دیگر، اگر کودکان کار سنتی در کوچه و خیابان کار می‌کردند. کودکان کار مجازی در قاب تلفن‌های همراه گرفتارند؛ ابزار تغییر کرده، اما بهره‌کشی و سوءاستفاده از کودکان همچنان ادامه دارد.»

فروش معصومیت

اگر کار را خلق ارزش‌افزوده‌ای که در ازای آن کارفرما به کارگر دستمزد پرداخت می‌کند بدانیم، در واقع کودکان اینفلوئنسر، کارگر به حساب می‌آیند. والدین کارفرمای آنها هستند و احتمالاً کسب توجه و مخاطبی که به پیشنهادهای تبلیغاتی منجر می‌شود، ارزش افزوده آنهاست. سروناز احمدی، مددکار اجتماعی می‌گوید: «کودکان در موقعیت‌هایی که خصوصی هستند، در معرض توجه قرار می‌گیرند. بنابراین نشر یک ویدئو ممکن است سبب بازنشر و سوءاستفاده از تصاویر بچه شود. همین اواخر گزارش‌هایی منتشر شد که نشان می‌داد برخی با استفاده از تصاویر کودکان که والدین آنها به اشتراک می‌گذارند، توانسته‌اند به کمک هوش مصنوعی تصاویری از آنها بسازند که شأن‌ انسانی‌شان رعایت نشود و محتوای جنسی به حساب آید. حال تصور کنید که کودک به شکل اتفاقی متوجه شود، چنین تصاویری از او ساخته شده است. این بچه حتماً احساس شرم و احساس ترس می‌کند و ممکن است احساس کند که به حریم خصوصی بدن او تجاوز شده است. مسئله مهم دیگر هم اینکه وقتی والدین که کارفرمای کودکان هستند از تصاویر آنها کسب سود می‌کنند ممکن است به مرور آنها را شبیه به یک پروژه اقتصادی ببینند. این امر سبب می‌شود عشق والدین و محبت آنها مشروط و محدود شود. در چنین وضعیتی کودک احساس می‌کند در صورتی محبت والدین را دریافت می‌کند که به حد کافی در یک ویدئو یا تصویر زیبا و خوب باشد یا اگر خسته است، دوست‌داشتنی نیست و تنبیه می‌شود. این امر یک آزار عاطفی پنهان است، چراکه در ظاهر خانواده‌ای را می‌بینیم که صمیمانه با یکدیگر تعامل می‌کنند، اما در عمل، پشت لبخند و خوشحالی این خانواده، تزریق احساس ناکافی بودن و اضطراب در درازمدت به بچه است.»

چرا کودکان؟

پدر و مادر، خالص‌ترین و بی‌واسطه‌ترین عشق را به فرزند خود می‌دهند. احتمالاً همه ما بارها دیده‌ایم که پدر و مادر خودمان چگونه از خود می‌گذرند تا تمام نیازهای ما را تامین کنند و اگر خودمان یکی از والدین باشیم، بارها عمیقاً خواسته‌ایم از آنچه خودمان به آن نیاز داریم بکاهیم تا فرزندمان در آرامش و امنیت کامل رشد کند. پس چرا برخی والدین کودکان خود را سوژه تصاویر و ابژه درآمدزایی می‌کنند؟ آیا آنها کودکان خود را دوست ندارند؟ پاسخ منفی است. مونیکا نادی معتقد است: قدرت خرید کم مردم و نابرابری‌های اقتصادی، از عوامل کار کودک است. اگر سیاست‌گذار بتواند با رونق اقتصادی سبب افزایش فرصت‌های شغلی برای خانواده‌ها شود و بتواند به والدین مهارت‌آموزی کند، خانواده نیز دست به چنین اقدامی نمی‌زند. یکی از مهم‌ترین بحث‌هایی که همیشه در کار کودک وجود دارد این است که نباید با کار کودک به‌عنوان یک جرم برخورد کنیم، بلکه باید کار کودک را حذف کنیم. نمی‌توان حق دسترسی مردم به اینستاگرام را محدود کرد و لازم است که چرایی مراجعه خانواده‌ها و چرایی سوءاستفاده از کودکان را که مسائل مالی است حل کرد. همچنین رضی‌پور نیز در تایید همین موضوع توضیح می‌دهد: «به باور من، دلایل استفاده از کودکان در تولید محتوای مجازی را می‌توان در سه سطح اقتصادی، فرهنگی و روانی بررسی کرد. در بسیاری از موارد، کودک به ابزاری برای کسب درآمد تبدیل شده است. چهره صادق، معصوم و رفتار شیرین کودک، در فضای مجازی به‌سرعت اعتماد و علاقه مخاطب را جلب می‌کند. این ویژگی‌ها باعث می‌شود که تبلیغات و جذب دنبال‌کننده مجازی و درنتیجه فروش محصولات، با حضور کودک موثرتر انجام گیرد. به این ترتیب، کودک برای جذب توجه به نوعی سرمایه تجاری و کالای مصرفی بدل می‌شود؛ از این‌رو در ویترین شبکه‌های مجازی برای جذب مخاطب مورد عرضه قرار می‌گیرد. دوم، انگیزه‌های فرهنگی و اجتماعی است و در جامعه‌ای که دیده شدن یک مزیت اجتماعی شمرده می‌شود، بسیاری از خانواده‌ها تصور می‌کنند که حضور پررنگ در فضای مجازی نوعی موفقیت یا کسب منزلت اجتماعی است. در چنین شرایطی، کودک به بخشی از نمایش خوشبختی یا برندسازی خانوادگی تبدیل می‌شود. برخی والدین نیز، گاه ناخودآگاه، از کودک برای تحقق آرزوهای برآورده‌نشده خود مانند شهرت، محبوبیت یا تایید اجتماعی استفاده می‌کنند. درنهایت، انگیزه سوم ناآگاهی و فقدان سواد رسانه‌ای است. نکته مهم دیگر آن است که بخش قابل‌توجهی از خانواده‌ها از پیامدهای روانی و اجتماعی این نوع استفاده از کودک آگاه نیستند. آنان تفاوت میان «تجربه رشد در دنیای دیجیتال» و «بهره‌کشی عاطفی در قالب سرگرمی» را درک نمی‌کنند.» 

دراین پرونده بخوانید ...