شناسه خبر : 50585 لینک کوتاه

رابطه رشد و نوآوری

چه ادبیاتی پیرامون رشد و نوآوری ایجاد شده است؟

 

حسین عباسی / اقتصاددان 

جایزه نوبل اقتصاد امسال به سه اقتصاددان اهدا شد که تحقیقاتشان مسئله نوآوری و رشد اقتصادی را دربر می‌گیرد. جوئل موکر از دانشگاه ‌نورث وسترن، فیلیپ آگیون از کالج فرانس، اینسد، و مدرسه اقتصادی لندن، و پیتر هویت از دانشگاه براون، برندگان این جایزه هستند. کمیته نوبل در توضیح انتخاب جوئل موکر به «توضیح رشد اقتصادی بر مبنای نوآوری» و در توضیح انتخاب دو برنده دیگر به «توضیح رشد اقتصادی پایدار بر مبنای تخریب سازنده» اشاره می‌کند. به‌عبارت دیگر، جایزه امسال به نظریه‌پردازانی داده شده است که توضیح می‌دهند چگونه ‌ایده‌های جدید می‌توانند به‌طور مستمر روش‌های ناکارآمد پیشین را کنار بگذارند و خالق فرآیندهای کارآمد شوند. به‌علاوه، این نظریه‌پردازان به موانع اصلی این فرآیند هم اشاره کرده‌اند که ریشه در مخالفت صاحبان بنگاه‌های اقتصادی ناکارآمد دارند.

جوئل موکر، متخصص تاریخ اقتصادی است و به‌دنبال پاسخ دادن به این پرسش است که چرا انقلاب صنعتی در اروپا ایجاد شد؟ و چرا در چین یا هند که بنیادهای قوی اقتصادی و نیز نوآوری‌های زیادی داشتند، شکل نگرفت؟ او «فرهنگ رشد» را عامل موثر در رشد اروپا می‌داند و در تعریف آن به غیرمتمرکز بودن قدرت، همزمان با یکی بودن بازار ایده‌ها در اروپا در آستانه انقلاب صنعتی اشاره می‌کند و می‌گوید این ساختار سبب شد ایده‌های جدید در صورتی که در ناحیه‌ای موردتوجه قرار نمی‌گرفت، به‌راحتی به محل دیگری می‌رفت و به گروه دیگری عرضه می‌شد. ایده‌های نو می‌توانست راه خود را باز کند و بازار مناسب را بیابد. موکر توضیح می‌دهد نوآوری در جوامع زیادی در قالب ابداع روش‌های جدید انجام کار وجود داشته است، ولی بعد از انقلاب صنعتی بود که علم تجربی که توضیح‌دهنده چرایی بهتر بودن روش‌های جدید بود، آنقدر گسترش یافت که توانست جریان پایدار و رشدکننده در علم ایجاد کند و نوآوری‌های آینده را تسهیل کند. وجود صنعتگران ماهر که ایده‌های نو را به کالا تبدیل می‌کردند امکان بهره‌برداری از ایده‌های جدید را فراهم می‌کرد. موکر در توضیح شکست نوآوری در جوامع به مقاومت بخش‌هایی از جامعه و بنگاه‌های موجود در بازار و ریسک نوآوری اشاره می‌کند و ابداع راه‌حل‌های اجتماعی برای برخورد با این مشکل را شرط لازم برای رشد پایدار می‌داند.

فیلیپ آگیون و پیتر هویت متخصصان مدل‌سازی اقتصاد رشد هستند. آنها در مدل ریاضی از بنگاه نشان دادند رشد درون‌زا، یعنی رشدی که موتور آن نه تزریق منابع مانند سرمایه و جمعیت از بیرون، بلکه دینامیک درونی است، در فرآیند تخریب بنگاه‌های ناکارآمد و ایجاد بنگاه‌های کارآمد امکان‌پذیر است. بنگاه‌های جدید برای کسب بازار وارد می‌شوند و با عرضه محصولات بهتر که از طریق روش‌های کارآمد تولید شده‌اند، سهمی از بازار را می‌طلبند که در دست بنگاه‌های موجود در بازار است. تقابل این دو گروه بنگاه‌ها هسته مرکزی نظریه این اقتصاددانان را شکل می‌دهد. بنگاه‌های جدید به سلاح نوآوری مجهزند ولی بنگاه‌های موجود پول و قدرت و نفوذ دارند و می‌توانند راه ورود بنگاه‌های جدید را سد کنند. این نظریه شرایطی را برای پیروزی نوآوری می‌شمارد که رقابتی بودن اقتصاد و حمایت عملی دستگاه تصمیم‌گیری از این رقابت در صدر آنها قرار می‌گیرد.

رشد اقتصادی پدیده‌ای جدید است. در طول هزاران سال تاریخ بشر رشد درآمد سرانه تفاوت معناداری با صفر نداشته است. نوآوری در طول تاریخ اتفاق افتاده است و باعث تغییرات بزرگ در زندگی بشر شده است، ولی نوآوری‌ها با افزایش مقطعی در جمعیت همراه بوده است و نه با رشد بلندمدت و دائمی سطح رفاه، هرچند برخی از آنها در قرون تاریخ بشر را تغییر داده است. استفاده از تکنولوژی شخم عمیق از اواخر هزاره نخست میلادی در اروپا که با تغییرات آب‌وهوایی همراه بود، سبب شد اروپا بتواند از تله فقری که برای قرن‌ها در آن بود خارج شود و افزایش تولید غذا و جمعیت را تجربه کند. بدون تحولات، ظهور اروپای جدید ممکن نمی‌شد. نوآوری‌ها از اوایل هزاره دوم میلادی در اروپا و آسیا ناگهانی اتفاق افتاد ولی رشد اقتصادی به ‌ارمغان نیاورد. فقط بعد از انقلاب صنعتی بود که نوآوری‌ها توانست استمرار یابد و جریانی از محصولات جدید را برای عامه مردم فراهم کند که به رشد اقتصادی منجر شد. ریشه‌یابی این رشد (در قالب توضیح پدیده انقلاب صنعتی یا توضیح چرایی رشد اقتصادهای نوین)، همواره جزو دغدغه‌های اصلی اقتصاددانان بوده است. توضیحی که موکر می‌دهد، به خاطر تاکید که بر عاملی نه‌چندان تثبیت‌شده به نام فرهنگ رشد با تعریفی که در بالا ارائه شد، احتمالاً پذیرفته‌شده‌ترین توضیح برای انقلاب صنعتی نیست. ولی توجه او به استمرار نوآوری که با حرکت از دانستن روش جدید به دانستن چرایی آن، یعنی توضیح علمی پدیده‌ها، امکان‌پذیر می‌شود، به نظریه او قوت می‌بخشد. به‌علاوه توجه او به مخالفت بازندگان نوآوری با ابداع جدید نظریه او را موید نظریه‌های اقتصاد سیاسی دیگر می‌کند که توزیع قدرت بالقوه و بالفعل را در شکل‌دهی به سیاست‌های اقتصادی و بنابراین کارآمدی اقتصاد برجسته می‌کنند. این مخالفت در دوران صنعتی شدن انگلیس بارها به‌انحای مختلف به ظهور رسید. گاهی این مخالفت‌ها هر چند سخت و خشن بود، مانند آتش زدن کارخانه‌های ریسندگی و بافندگی از سوی بافندگان دستی، به جایی نرسید. ولی گاهی هم نهادهایی همانند نهادهای قوی حمایت از کارگران را بنیاد نهاد که رشد اقتصادی بلندمدت اروپا را در مقایسه با آمریکا کاهش داد.

داستان نوآوری و رشد اقتصادی ریشه در مدل‌های رشد درون‌زا دارد. مطالعات اولیه رشد اقتصادی بر افزایش سرمایه و نیروی کار به‌عنوان عوامل اصلی رشد تاکید داشتند. این مدل‌ها به‌سرعت جایشان را به مدل‌هایی دادند که رشد بهره‌وری را در خود جای دادند و بعد با افزودن انباشت سرمایه انسانی توانایی مدل‌ها در توضیح رشد بلندمدت کشورهای پیشرفته را افزایش دادند. داده‌های اقتصادی آمریکا به‌روشنی نشان داد که بخش بزرگی از رشد متوسط سالانه سه‌درصدی که برای حدود 200 سال ادامه داشته مدیون نوآوری بوده است. در مدلی که ‌آگیون و هویت ارائه کرده‌اند، مدلی است بر مبنای رقابت ناکامل که نوآوری در قالب بنگاه‌های کارآمد در تقابل با بنگاه‌های موجود اهمیت بنیادین دارد. مدل آنها تقابلی را به تصویر می‌کشد که یک‌طرف رانت حاصل از نوآوری و طرف دیگر رانت حاصل از حضور در بازار و احتمالاً دسترسی به تصمیم‌گیران را برای تنظیم قواعد به‌نفع بنگاه‌های قدیمی دارد. اگر شرایط بازار به‌درستی تنظیم شود، یعنی امکان انحصارگری دو طرف کاهش یابد، این تقابل می‌تواند به ‌کنار رفتن کم هزینه بنگاه‌های ناکارآمد و جایگزین شدن آنها با بنگاه‌های کارآمد منجر شود. این فرآیند را جوزف شومپیتر در حدود یک قرن پیش با عنوان تخریب سازنده مطرح کرده بود. مدلی که آگیون و هویت ارائه کردند بیش از مدل شومپیتر به جزئیات می‌پردازد و فرآیند آن را توضیح می‌دهد.

توجه به نقش نوآوری و نقش تخریب سازنده در نوآوری در دنیای امروز که حرکت به سمت سیاست‌های حمایتی داخلی و بستن بازارهای داخل بر رقابت‌های بین‌المللی در میان پیشروان اقتصاد باز گسترش یافته است، اهمیتی بیش از پیش دارد. آگیون در صحبتی که بعد از اعلان نتایج با نمایندگان کمیته نوبل داشت، به‌صراحت گفت که باز بودن اقتصادها کلید رشد اقتصادی است. او از چرخش اقتصادها به سمت درون و افزایش تعرفه‌ها با عنوان ظهور «ابرهای سیاه» یاد کرد و گفت تبادل ایده‌ها و رقابت بنگاه‌ها در سطح جهانی تنها راهی است که می‌تواند به افزایش رشد اقتصادی بینجامد. درعین‌حال، آگیون شرایط کنونی را به منزله بیدارباشی به اروپا تلقی کرد که به جای تکیه بیش از حد به آمریکا باید به تحقیقات پایه، شکل دادن به بازارهای مالی برای پوشش ریسک نوآوری‌ها، توجه به اقتصاد سبز و البته جهت دادن سیاست‌های اقتصادی برای افزایش رقابت در بازارها توجه کند.

45

در اقتصاد امروز جهان که هوش مصنوعی موضوع مرکزی نوآوری است، اهمیت کار آگیون و هویت بیشتر می‌شود. آگیون به ‌قدرت نوآوری هوش مصنوعی باور دارد و آن را در شمار دیگر ابداع‌های بزرگ بشر از جمله ماشین بخار و الکتریسیته و اینترنت می‌داند و بر این باور است که این هم مانند نوآوری‌های گفته شده یک نوآوری عمومی است که کارآمدی را در همه‌جا افزایش می‌دهد. هوش مصنوعی نه‌تنها با منتقل کردن برخی از کارهای مکانیکی به ماشین باعث افزایش بهره‌وری می‌شود، بلکه به دلیل توانایی‌اش در حل مسائل پیچیده توانایی بشر را در ایجاد نوآوری‌های جدید افزایش می‌دهد. جنبه منفی هوش مصنوعی که از میان رفتن برخی از مشاغل است، بحث داغ این روزها در اقتصاد است. آگیون در بررسی‌های آماری، با مقایسه بنگاه‌هایی که از هوش مصنوعی استفاده کرده‌اند با آنهایی که از آن استفاده نکرده‌اند، نشان می‌دهد که در مشاغل با وجود اتوماسیون کردن برخی از کارها کارآمدی آنقدر افزایش می‌یابد که بنگاه‌ها با افزایش فروش و سود مواجه بوده‌اند که در قالب اشتغال بیشتر ظاهر شده است. او بلافاصله اشاره می‌کند مانند تجربه‌های پیشین، این نوآوری جدید می‌تواند به گروه‌هایی از مردم هم آسیب بزند، بنابراین تنظیم قواعدی که کسب توانایی‌های جدید را برای مثال از طریق آموزش عالی باکیفیت برای گروه‌های بیشتری فراهم کند و نیز گسترش تور حمایتی موثر را برای موفقیت فرآیند تخریب سازنده ضروری می‌داند. آگیون در قالب مشاور رئیس‌جمهور فرانسه سندی را برای نحوه برخورد با هوش مصنوعی تهیه کرده است که در آن بر سرمایه‌گذاری در هوش مصنوعی و همزمان بهبود شرایط رقابت در بازار، باز کردن اقتصاد، افزایش انعطاف در بازار کار و نیز افزایش کیفیت آموزش تاکید می‌کند.

برندگان نوبل اقتصاد امسال اقتصاددان رشد هستند که در نگاه نخست با برندگان نوبل سال پیش، دارون عجم‌اوغلو، سایمون جانسون و جیمز رابینسون که متخصصان نهادهای اقتصادی هستند، قرابت نزدیکی ندارند. این دو گروه به رشد اقتصادی از منظرهای متفاوت نگاه می‌کنند، ولی توجه هر دو گروه به عواملی که می‌توانند مانع رشد اقتصادی شوند، این دو گروه را به هم نزدیک می‌کند. منافع گروه‌هایی که قدرت و ثروت را در دست دارند در هر دو نظریه مانع اصلی رشد اقتصادی است. نظریه نهادی، توضیح می‌دهد که چگونه گروه‌هایی که قدرت سیاسی را در دست دارند می‌توانند به انحصار استفاده از منابع بسنده کنند و منافع بزرگ کوتاه‌مدت ببرند، و مانع از اصلاحات بلندمدت شوند که نهادهای سیاسی کارآمد برای بهبود وضع اقتصادی عموم ایجاد می‌کنند. نظریه ارائه‌شده از سوی برندگان نوبل امسال هم انگشت اشاره را به سمت بازندگان نوآوری به‌عنوان موانع اصلی رشد اقتصادی پایدار نشانه می‌گیرد و بر ضرورت آمادگی برای برخورد مناسب با این مخالفان تاکید دارد.

نظر آگیون به‌عنوان چهره شاخص نوبل امسال با نظر دارون عجم‌اوغلو، اقتصاددان، به‌عنوان چهره شاخص نوبل سال پیش، در برخورد با هوش مصنوعی در جایگاه مهم‌ترین نوآوری این سال‌ها متفاوت است. عجم‌اوغلو در برخورد با هوش مصنوعی، اگر نه بدبین، که محتاط است. به باور او، نوآوری‌های زیادی در طول تاریخ به ‌ثروتمند شدن گروه‌های اندکی منجر شده‌اند و منافع آن به همگان نرسیده است. درحالی‌که برخی نوآوری‌ها وضع رفاهی همگان را بهتر کرده است. او باور ندارد که هوش مصنوعی، تا زمانی که هوش مصنوعی عمومی ابداع نشده باشد، تاثیری محدود در افزایش کارایی و رشد اقتصادی می‌گذارد ولی اثرات منفی آن بر بازار کار قابل‌توجه است. با این دیدگاه است که او از افزایش شدید توجه به هوش مصنوعی ابراز نگرانی می‌کند. در مقابل آگیون این نوآوری را بزرگ ارزیابی می‌کند و می‌گوید کشورها باید فعالانه از آن استقبال و همزمان اقتصادشان را آماده کنند که اثرات جانبی آن را به حداقل برسانند.

اگر بخواهیم خلاصه‌ای از ادبیات موجود در زمینه نوآوری و نقش آن در رشد و موانع آن ارائه دهیم، می‌توانیم بر این نکته تاکید مجدد کنیم که رشد اقتصادی بلندمدت به‌جز از طریق به‌ظهور رسیدن ایده‌های نو امکان‌پذیر نیست. بنگاه‌های ناکارآمد و روش‌های هزینه‌بر و کم‌فایده باید به‌طور مستمر جای خود را به بنگاه‌های کارآمد و روش‌های نو بدهند که افزایش رفاه بلندمدت جامعه تضمین شود. استفاده از روش‌های بهتر امری تفننی نیست. استفاده بهتر از منابع جامعه است. ایده‌های جدید نیازمند فضای باز اقتصادی است که بتوانند جوانه بزنند و رشد کنند. به ‌ثمر نشستن ایده‌هایی که بهتر هستند نیازمند فضای رقابتی است که در آن، بالا آمدن ایده‌ها و پایین رفتن آنها به توانایی آنها برای افزایش رفاه مردم وابسته باشد، و نه به رابطه آنها با قدرت سیاسی. به این ترتیب، مبارزه با انحصارها و امتیازها شرط ضروری برای فضا دادن به ایده‌های مفید و جدید است. صاحبان بنگاه‌های ناکارآمد که بقایشان را از طریق لابی‌های سیاسی و با سیاست‌های حمایت‌گرانه دنبال می‌کنند، موانع اصلی رشد و پیشرفت اقتصادی هستند. همچنین این ادبیات به ما گوشزد می‌کند که این ذی‌نفعان می‌توانند از میان مردمی که تغییرات اقتصادی توانایی کسب درآمد آنها را تحلیل می‌برد، یارگیری کنند و بهبود اقتصادی را به بهانه حمایت از این افراد سرکوب کنند. افزایش توانایی این افراد برای استفاده از دستاوردهای جدید تکنولوژی و همزمان با آن، ایجاد تور حمایتی موثر جزئی از برنامه‌های لازم برای تضمین موفقیت برنامه‌های رشد و پیشرفت اقتصادی است.

نوبل اقتصاد امسال این پیام را به همراه دارد که در اقتصاد شناخت ریشه‌های افزایش رشد اقتصادی دارای اهمیت درجه نخست است، چرا که رشد اقتصادی به معنای ابداع روش‌های بهتر استفاده از منابع، تنها راهی است که موجب می‌شود جامعه در بلندمدت زندگی بهتری بسازد. 

دراین پرونده بخوانید ...