حق مالکیت
بررسی اصلاحات قیمتی بنزین در گفتوگو با مهدی نصرتی
کارشناسان و سیاستگذاران اتفاقنظر دارند که بنزین در ایران کالایی ارزان است. همین امر موجب شده موضوع اصلاح قیمت حاملهای انرژی و بهویژه بنزین (هر چند وقت یکبار) تیتر اخبار شود. در این میان، کارشناسان مدام هشدار میدهند صرف اصلاحات قیمتی راهگشا نیست و مردم نیز نگران جهشهای تورمی ناشی از افزایش قیمت بنزین هستند. سیاستگذار نیز که این شرایط را میبیند جرئت انجام هیچ تغییری را ندارد. با این همه دولت چند وقت پیش مبادرت به اقدام جدید کرده و نرخ سومی برای بنزین معین کرد. دکتر مهدی نصرتی، اقتصاددان، بر این باور است که در موضوع بنزین و بهطور کلی انرژی، مالکیت مهمتر از قیمت است. او بر این باور است که اگر دولت حق مالکیت انرژی را به مردم بدهد، از دشواریهای اصلاح قیمت بنزین کاسته میشود.
♦♦♦
به باورتان، اصلاح قیمت حاملهای انرژی همچون بنزین به تنهایی میتواند کارآمد و اثربخش باشد؟
قاعدتاً زمانی که چنین پرسشی را مطرح میکنید، انتظار دارید که من در پاسخ بگویم صرف اصلاحات قیمت کافی نیست و مسئله بنزین حل نمیشود؛ اما بخش مهم و عمدهای از حل مشکلات انرژی، اصلاح قیمتهاست. در حقیقت «قیمت» مهمترین متغیر اقتصادی است. قیمت سیگنالی مبنی بر کمیاب بودن یا مازاد بودن کالاها را مخابره میکند. چنانچه قیمت کالایی پایین باشد، مصرفکنندگان این سیگنال را میگیرند که کالا فراوان است و هیچ کمبودی وجود ندارد. این بدان معناست که مصرفکننده میتواند هر چقدر که میخواهد از آن کالا استفاده کند. از سوی دیگر، قیمت پایین عرضهکنندگان و تولیدکنندگان را مجاب میکند که این کالا، کالای کمارزشی است و احتمالاً در آینده هم قیمت آن کمتر میشود. بنابراین تولید این کالا بهصرفه و اقتصادی نیست. به همین دلیل زمانی که سیگنالها به شکل غلط تنظیم شود، اقتصاد دچار وضع آشفتهای میشود که اکنون در ایران رخ داده است. سیگنالهای نادرست سبب شده اقتصاد در حوزههای بنزین، آب، برق، گاز، نیروی انسانی یا دیگر حوزهها دچار معضل شود. اگر نرخ بهره را در نظر بگیرید، پایین بودن نرخ بهره سبب ناترازی در بخش بانکی، مازاد تقاضا و کمبود عرضه شده است. بنابراین، میتوان تاکید کرد که اصلاح قیمتها باعث میشود بسیاری از رویههای نادرست گذشته، تغییر کند.
آیا طبق استدلال شما میتوان گفت که اقتصاددانان از دولت انتظار دارند قیمت حاملهای انرژی و بهخصوص بنزین اصلاح شود؟
قیمتهای واقعی بنزین حتماً سبب بهبود حملونقل عمومی و افزایش کارایی سیستم بازار میشود، اما قاعدتاً توقع نداریم که دولت این اقدامات را انجام دهد، چرا که در چند دهه گذشته قبل از انقلاب تا الان، بسیاری از دولتها، کارایی نداشتهاند و امیدی به بهبود آنها نیست. به همین دلیل هم بر این باورم تمام این اقدامات باید به دست بازار انجام شود. بازار نهادی هوشمند است و زمانی که تشخیص دهد قیمت کالایی بالاست؛ سرمایهگذار را به سمت فعالیت در همان بخش سوق میدهد. این امر، سرمایهگذاری را بهینه میکند و درنهایت روشهای مختلف برای حل مسئله مییابد. بنابراین درست است که فقط اصلاح قیمتها کافی نیست؛ ولی شاید بتوان به جرئت گفت 90 درصد اصلاحات مربوط به قیمتهاست. البته مهمتر از مسئله قیمتها، موضوع مالکیت است.
چرا اصلاح قیمتها شرط لازم اصلاحات اقتصادی است، اما نمیتواند شرط کافی هم باشد؟
به باورم اصلاحات قیمتی در بلندمدت میتواند همزمان شرط لازم و شرط کافی باشد. در علم اقتصاد مبحثی با عنوان «کشش قیمتی» وجود دارد. کشش قیمتی تقاضا در حقیقت، واکنش تقاضا به تغییر قیمتها را نشان میدهد؛ وقتی میگوییم یک کالا کمکشش است، یعنی واکنش تقاضا نسبت به تغییرات قیمت برای این کالا پایین است. در مقابل، زمانی که میگوییم کالایی پرکشش است، یعنی واکنش تقاضا نسبت به تغییر قیمت بالاست. مصرف بنزین، اجزای مختلفی دارد. بخشی از آن بهعنوان کالای مکمل در سفرهای تفریحی استفاده میشود اما بخش عمدهای از تقاضای بنزین مربوط به امور ضروری است. بنزین برای مردمی که برای رسیدن به محل کار یا حملونقل بار و کالاها به آن نیاز دارند، کالای ضروری است. بسیاری از افراد از بنزین بهعنوان نهاده تولید و برای مسافرکشی یا حملونقل کالا استفاده میکنند. بدیهی است که بنزین برای این افراد، کالای ضروری است. اگر سیاستگذار قیمت بنزین و به نوعی کالای کمکشش را افزایش دهد، تقاضا برای آن در کوتاهمدت چندان افت نمیکند؛ دلیل این امر هم آن است که در کوتاهمدت گزینه جایگزینی وجود ندارد. بنابراین مردم نمیتوانند بهیکباره محل کار یا خانهشان را تغییر دهند. مردم نمیتوانند در کوتاهمدت ماشینشان را عوض کنند یا با روشهای جایگزین سیستم حملونقل به محل کار یا منزل برسند. سیستم حملونقل عمومی مثل مترو هم در حال حاضر با ازدحام زیاد مواجه است و نمیتواند پاسخگوی تقاضای جانشین شهروندان باشد. به همین دلیل باید توضیح داد که بنزین در کوتاهمدت کالای کمکشش است؛ اما هر کالای کمکششی میتواند در بلندمدت به کالای پرکشش تبدیل شود و بنزین هم در همین دستهبندی قرار میگیرد. در بلندمدت واکنشها، میزان تقاضا و میزان مصرف نسبت به قیمت شدید است و سیاستهای قیمتی در بلندمدت میتواند حلال عمده مشکلات باشد. این بدان معناست که سیاست قیمتی همزمان شرط لازم و شرط کافی است.
اگر در کوتاهمدت، صرف اصلاحات قیمتی پاسخگو نیست و باعث اصلاحات اقتصادی نمیشود، چه راهکارهای جایگزینی وجود دارد؟
در پاسخ به این پرسش باید بگوییم مهمتر از قیمت، مسئله مالکیت است. اکنون مردم احساس میکنند بنزین متعلق به دولت است. در نگاه عموم مردم، بنزین کالای ارزان و در حکم «کالای مفت» است و اگر استفاده نشود، از دست میرود. در نتیجه مردم تا جایی که ممکن باشد آن را مصرف میکنند. این موضوع فقط درباره بنزین نیست، بلکه درباره کل حوزه انرژی مصداق دارد. برای مثال، درباره مصرف گاز هم خیلی از ما ترجیح میدهیم خانه را تا حد امکان گرم و بعد از لباسهای تابستانی در منزل استفاده کنیم. برخی از مردم موضوع بنزین را با رسوایی اخیر در موضوع «اینترنت سفید» مقایسه میکنند و بر این باورند که حداقل استفاده از بنزین تبعیضآمیز نیست. از نظر آنها حداقل یک چیز ارزان در اختیار عموم مردم قرار دارد که همه بدون قید و شرط از آن استفاده میکنند. بااینحال، در ذهن مردم بنزین هنوز منبع عمومی تلقی میشود که همه حق دارند از آن بهره ببرند.
به همان مقوله مالکیت که شما هم تاکید زیادی بر آن داشتید، میرسیم. یعنی اگر بنزین دولتی نبود، این همه مشکل پیش نمیآمد؟
بله. وضع نابسامان فعلی از آنجا نشأت میگیرد که مردم تصور میکنند بنزین مال دولت است و باید از آن استفاده کنند. اما اگر مالکیت بنزین از طریق فرآیند مشخص به مردم منتقل شود، یعنی سهمیه هر فرد به خودش تعلق بگیرد، مصرفکننده نسبت به آن احساس مسئولیت میکند. در این صورت کسی حاضر نیست بنزین را بیپروا مصرف کند یا رایگان در اختیار دیگران قرار دهد. حتی کارشناسانی که امروز میگویند بنزین همین حالا هم گران است، در چنین شرایطی دیگر چنین ادعاهایی ندارند.
وقتی مالکیت و امکان مبادله آزاد وجود داشته باشد، قیمت بهصورت خودکار و در بازار کشف میشود و نیازی به قیمتگذاری دولتی باقی نمیماند. بنابراین از نظر من مهمترین مسئله این است که مالکیت انرژی به شکل برابر میان مردم توزیع شود. مردم خودشان تصمیم میگیرند که از چه نوع انرژی استفاده کنند؛ برای گرمایش، سرمایش، رانندگی، یا حتی پیادهروی و دوچرخهسواری. وقتی فرد بتواند سهمیه بالقوهاش را با قیمتهای بالاتر صادر کند، طبیعتاً آن را بیپروا در خودرو مصرف نمیکند. اگر مسئله مالکیت حل شود، موضوع بنزین هم خودبهخود حل میشود. راهحل پیشنهادی ما این است که سهمیه بنزین هر فرد در اختیار خودش قرار گیرد، با دو شرط، سهمیه قابل مبادله باشد و امکان ذخیرهسازی وجود داشته باشد. این فرآیند آثار مثبت و قابلتوجهی دارد.
اقدامات مکمل دیگری که به باورتان باید از سوی دولت صورت گیرد، کداماند؟
بنزین در کوتاهمدت کالایی کمکشش است. سیاستگذار باید امکان دسترسی مردم به کالاها و راهحلهای جایگزین را فراهم کند. یکی از حوزههای مهم، بخش خودروست که نیازمند اصلاحات اساسی است. اصلاحات چندان پیچیده نیست و با اقدامهایی میتواند محقق شود. مردم باید به خودروهای کممصرف و با قیمت مناسب همانند اکثر اقتصادها که خودرو ارزان و بنزین گران است، دسترسی داشته باشند. در ایران عکس این رابطه برقرار است. بنزین ارزان و خودرو گران است. قیمت خودرو در ایران در مواردی چند برابر قیمت جهانی است. پیشنهاد من درباره خودرو این است که دولت واردات خودرو را آزاد و تعرفه را صفر کند و همزمان قیمتگذاری را از خودروسازان داخلی بردارد. یعنی تعرفه واردات حذف شود و حمایت تعرفهای از تولیدکنندگان داخلی نیز کنار گذاشته شود. در میانمدت دولت میتواند بهجای تعرفه، مالیات سالانه از خودروهای خارجی دریافت کند. این روش آثار مثبتی برای اقتصاد دارد، زیرا رانت را حذف و خودرو را از کالای سرمایهای به کالای مصرفی تبدیل میکند. داشتن خودرو باید هزینهای همچون پرداخت مالیات سالیانه را بهدنبال داشته باشد. این با وضعی که خودرو با تعرفه وارد شود و باعث افزایش ثروت دارنده آن شود متفاوت است. در مقابل، مالیات بر ثروت وضع میشود و آثار مثبت دارد. من این نکته را در پرانتز گفتم. به هر حال، یکی از بخشهایی که باید اصلاح شود، سیاستهای بخش خودرو است.
به نظر میرسد سیاستگذاران و دولت از انجام این راهکارها واهمه دارند، درست است؟
اصلاحات اقتصادی باید بهصورت پایلوت اجرا شود؛ یعنی در یک منطقه محدود. دلیل ترس دولت از ورود به اصلاحات همین است که آثار فنی و اقتصادی و مالی آن ناشناخته است. نگرانیشان قابل درک است، اما راهحل این نیست که هیچ کاری نکنند یا فقط قانون بنویسند. باید منطقهای را بهعنوان پایلوت انتخاب، سیاست را آزمایش کرد و سپس بهتدریج در کل کشورمان آن را گسترش داد. همچنین دولت باید باصراحت اعلام کند سیاستهای قیمتی را در چند سال آینده بهصورت جدی اجرا میکند. این پیام باید به مردم و اقتصاد منتقل شود. در روش پیشنهادی، بنزین بهصورت سهمیهای به مردم اعطا شده، مردم آن را میان خودشان مبادله میکنند و صادرات آن آزاد میشود. روشهای دیگر هم ممکن است وجود داشته باشد، اما اصل ماجرا این است که فعالان اقتصادی باید سیگنال روشن دریافت کنند که بتوانند در حوزه حملونقل عمومی و بهرهوری انرژی سرمایهگذاری کنند.
پس راهکار اصلاحات همان راهکارهای قیمتی است. درست مطرح کردم؟
در پاسخ به اینکه آیا راهکار صرفاً، قیمتی است، باید گفت بله. در بلندمدت راهکار اصلی قیمتی است؛ اما اجرای پایلوت در کوتاهمدت موثر است و نقصها و جنبههای سیاست را آشکار میکند و به اقتصاد فرصت واکنش میدهد، بهویژه اگر بهتدریج اجرا شود. همانطور که گفتم، مهمتر از قیمت، مالکیت است. اگر مردم بدانند که مالک بنزین خودشان هستند، بسیاری از مسائل حل میشود. نرخ سوم نیز اگرچه در حکم ضربالمثل معروف «کاچی به از هیچی» است و یک گام روبهجلو محسوب میشود، اما بههرحال افزایش هزینهها را به مردم تحمیل میکند و بیشتر برای دولت جذاب است، چون درآمدهای آن را بالا میبرد. درحالیکه در راهکار پیشنهادی، درآمدها به مردم میرسد و درعینحال دولت نیز سهمی از آن ندارد.
یکی از نگرانیهای دولت از انجام اصلاحات، ترس از افزایش ناگهانی تورم است. چگونه میتوان تورم ناشی از افزایش قیمت بنزین را کنترل کرد؟ به باورتان با افزایش قیمت بنزین، تورمی رخ میدهد؟
در مورد تورم، قطعاً تورم رخ میدهد، چون هزینهها افزایش مییابد و منحنی عرضه به سمت چپ و بالا جابهجا میشود. اقتصاد سالها به سبک زندگی و تولید عادت کرده و افزایش قیمت ناگهانی هزینههای حملونقل، کرایه تاکسی، اسنپ، تپسی و حمل کالا را بالا میبرد. بنابراین تورم مقطعی ایجاد میشود، اما نقدینگی جدید خلق نمیشود. دولت میتواند از طریق راهکارهای جبرانی همانند صفر کردن تعرفه خودروهای خارجی، مالیات صفر برای حملونقل عمومی، بهبود حملونقل عمومی و افزایش سرمایهگذاری، بخشی از این اثرات را جبران کند. همچنین فعالان اقتصادی شامل پلتفرمهای حملونقل، هوشمند عمل میکنند. تاکسیهای آنلاین در حال حاضر خدمات گران را با قیمت ارزان ارائه میدهند، چون بنزین و نیروی کار ارزان است. اساساً دلیلی ندارد که هر فرد با خودرو شخصی یا اختصاصیاش از در خانه تا محل کار برود. این خدمات میتواند بهینهسازی شود. اگر قیمتها اصلاح شود، فعالان اقتصادی راهحلهای بهتری ارائه میکنند، به شرط آنکه اصلاحات تدریجی و پایلوت اجرا شود. دوباره تاکید میکنم که مهمتر از موضوع قیمت، مسئله مالکیت است. اگر سهم هر ایرانی از انرژی شامل نفت و گاز و در سطح مصادیق آن، بنزین، در اختیار خودش قرار گیرد، مسئله قیمت نیز خودبهخود حل میشود. وقتی من مالک دارایی هستم و خودم در بازار تصمیم میگیرم که آن را به چه قیمتی بفروشم یا نفروشم، دولت چه حقی دارد که قیمتگذاری کند؟ دولت اگر منابعی در اختیار دارد، میتواند به هر قیمتی که میخواهد بفروشد، اما درباره دارایی مردم نمیتواند قیمت تعیین کند. وقتی انرژی متعلق به مردم باشد، قیمت براساس شرایط بازار تعیین میشود. مسئله اصلی مالکیت است. این بهترین راهحل ممکن است و همه محافل اقتصادی و سیاسی نیز به این سمت همگرا شدهاند. اگر از 19 سال پیش که این پیشنهاد مطرح شد، پایلوتها بهدرستی اجرا میشد، امروز این مدل بهطور کامل پیادهسازی شده بود و حتی میتوانست الگوی جهانی شود. جمعبندی من این است که مالکیت مهمتر از قیمت است و خودبهخود به کشف قیمت صحیح در سازوکار بازار منتهی میشود.