چراغهای تاریک رابطه
چرا افراد از ازدواج فراریاند؟
«چه شانسی داشتهام که ازدواج نکردم»، «فلانی چه جراتی دارد که در آستانه ازدواج است»، یا «زندگی زیر یک سقف با یک نفر دیگر پر از چالش و تنش است»؛ این جملات را احتمالاً شما هم از جوانان در ردههای سنی مختلف شنیدهاید. در واقع، همزمان با تحولات اجتماعی و فرهنگی، مشکلات شدید اقتصادی، ازدواج برای خیلیها دیگر کعبه آمال و آرزو نیست و برخی بدون حتی تجربه زندگی مشترک ناموفق، عطای آن را به لقایش بخشیدهاند و با درس گرفتن از ازدواج دیگران، تجرد را برای خود انتخاب کردهاند. البته که افزایش هزینههای اصلی زندگی، بهویژه مسکن، درمان و حملونقل بههمراه نااطمینانی شدید اقتصادی، نوسانات ارزی و بیثباتی شغلی، بهخودی خود سن ازدواج را بالا برده و تجرد را به گزینهای کمریسکتر تبدیل کرده است. در این میان، نابرابری درآمدی و فرصتهای شغلی میان زنان و مردان معادله جفتیابی را مختل کرده و گروههای کمدرآمد یا کمتحصیل را آسیبپذیرتر کرده است. از طرفی، برای زنان و مردان تحصیلکرده، بازدهی سرمایهگذاری روی مسیر حرفهای در بسیاری موارد جذابتر از تشکیل خانواده شده و ترجیحات رابطهای را تغییر داده است. با ذکر این نکته که سیاستهایی مانند وام ازدواج یا مشوقهای محدود نهتنها اثربخش نبودهاند، بلکه به ریشههای ساختاری مشکل نیز پاسخی نمیدهند و هر مداخله جدی باید از اصلاح فشارهای اقتصادی و کاهش ریسکهای کلان آغاز شود. عالیه شکربیگی، استاد دانشگاه و پژوهشگر زنان و خانواده، با نگاهی به افزایش تجرد در ایران و مقایسه آن با روند جهانی معتقد است که روند این پدیده در ایران مشابه بسیاری از کشورهای جهان است، اما شدت آن بهدلیل ترکیب خاصی از متغیرهای ساختاری، بهویژه فشارهای اقتصادی، بیکاری، مهاجرت و تغییرات فرهنگی بیشتر شده است. روند جهانی نشان میدهد در بسیاری از کشورها، افزایش تجرد ناشی از مدرنیزاسیون، فردگرایی، افزایش تحصیلات زنان و تغییر ارزشهای خانواده است. در اروپا و آمریکای شمالی، تاخیر در ازدواج و افزایش زندگی مجردی بهعنوان یک انتخاب سبک زندگی پذیرفته شده است.
در ایران تجرد اغلب نه بهعنوان انتخاب آزاد، بلکه بهعنوان پیامد فشارهای اقتصادی و اجتماعی رخ میدهد. درحالیکه در غرب، تجرد گاهی با استقلال مالی و آزادی فردی همراه است، در ایران بیشتر با موانع ساختاری و محدودیتهای اقتصادی پیوند دارد.
متغیرهای ساختاری موثر در ایران، از نظر او شامل مسائل اقتصادی و معیشتی است؛ افزایش هزینههای مسکن، جهیزیه و مراسم ازدواج باعث شده ازدواج برای بسیاری از جوانان دستنیافتنی شود. از سوی دیگر، نرخ بالای بیکاری و ناامنی شغلی، بهویژه در میان جوانان و فارغالتحصیلان، مانع تشکیل خانواده میشود. نکته دیگر قابل تامل، مهاجرت و عدم توازن جمعیتی است، به این معنا که مهاجرت مردان یا زنان به شهرهای بزرگ یا خارج از کشور، نسبتهای جمعیتی را تغییر داده و فرصتهای ازدواج را کاهش داده است. در این میان، تحولات فرهنگی و اجتماعی را هم نباید فراموش کرد؛ تغییر ارزشها و نگرشها نسبت به ازدواج و خانواده، تحت تاثیر جهانیشدن و رسانههاست. همچنین، افزایش تحصیلات زنان و تمایل به استقلال فردی، موجب تاخیر در ازدواج شده است. فساد و ناکارآمدی ساختاری هم به افزایش تجرد جوانان در ایران دامن زده است. برخی پژوهشها به ارتباط میان فساد اقتصادی و افزایش تجرد اشاره کردهاند؛ زیرا بیاعتمادی اجتماعی و فشارهای مالی ناشی از آن، ازدواج را دشوارتر کرده است.
سبک زندگی در برابر اجبار ساختاری
اما چرا این قضیه در ایران نسبت به جهان شدت بیشتری دارد؟ شکربیگی در اینباره توضیح میدهد: در کشورهای توسعهیافته، تجرد بیشتر یک انتخاب سبک زندگی است؛ در ایران، بیشتر یک اجبار ساختاری. آمارها نشان میدهد نرخ تجرد در ایران در گروه سنی ۲۵ تا ۴۰ سال از حدود ۵۲ درصد در سال ۲۰۲۰ به بیش از ۷۰ درصد در سال ۲۰۲۵ رسیده است. این افزایش سریعتر از بسیاری کشورهای دیگر است. از سویی، ترکیب همزمان بحران اقتصادی، بیکاری، مهاجرت و تغییرات فرهنگی شدت این روند را در ایران بیشتر کرده است. این استاد دانشگاه به تحلیل رابطه تجرد با متغیرهای اقتصادی میپردازد؛ اولین مولفه «شکاف اقتصادی و هزینههای زندگی» است، افزایش هزینههای مسکن و اجاره، یکی از بزرگترین موانع ازدواج در ایران است. جوانان بدون توانایی تامین مسکن مستقل، ازدواج را به تعویق میاندازند. تورم عمومی و کاهش قدرت خرید هم باعث شده هزینههای ازدواج (جهیزیه، مراسم و مسکن) بهشدت افزایش یابد و ازدواج به یک پروژه پرهزینه تبدیل شود.
تقابل نبود امنیت شغلی و ازدواج پرریسک
دومین عامل، «بیثباتی شغلی و بیکاری» است. با وجود نرخ بالای بیکاری جوانان، پژوهشها نشان میدهند رابطه مستقیم میان بیکاری و کاهش ازدواج وجود دارد. جوانان بدون امنیت شغلی، توانایی برنامهریزی بلندمدت برای تشکیل خانواده ندارند. به اشتغال غیررسمی و قراردادهای موقت هم باید توجه کرد، حتی در صورت داشتن شغل، نبود امنیت شغلی و بیمه اجتماعی، ازدواج را پرریسک میکند. مولفه بعدی، نابرابری فرصتهای اقتصادی زنان و مردان است. در واقع، شکاف دستمزد جنسیتی از عوامل موثر در رابطه تجرد با متغیرهای اقتصادی است. زنان با وجود تحصیلات بالا، درآمد کمتری نسبت به مردان دارند. این امر باعث میشود استقلال مالی زنان افزایش یابد، اما همزمان ازدواج بهعنوان یک ضرورت اقتصادی کاهش یابد. عامل چهارم هم محدودیت فرصتهای شغلی برای زنان است، به این معنا که نرخ مشارکت اقتصادی زنان در ایران حدود ۱۵ درصد است؛ بسیار پایینتر از میانگین جهانی. این نابرابری باعث میشود زنان دیرتر وارد بازار کار شوند و ازدواج را به تاخیر بیندازند. پرسش بعدی که مطرح میشود این است که در ایران چه تحولاتی در ارزشها، انتظارات ازدواج و تعریف رابطه سالم باعث شده که افراد کمتر به تشکیل خانواده تمایل نشان دهند؟ شکربیگی معتقد است در ایران، تغییرات ارزشی و فرهنگی باعث شده که افراد نگاه تازهای به ازدواج و رابطه سالم داشته باشند. مهمترین تحولات شامل افزایش اهمیت کیفیت رابطه بهجای صرفاً تشکیل خانواده، رشد انتظارات برابر میان زن و مرد و تغییر در تعریف رابطه سالم بهعنوان رابطهای مبتنی بر اعتماد، احترام و استقلال فردی است.
تمایل به ایجاد رابطهای پایدار و رضایتبخش
تحولات ارزشی و نگرشی در ایران شامل چهار دسته است که «کیفیت رابطه بهجای کمیت ازدواج»، اولین آن است. نسل جدید ازدواج را نه صرفاً برای رفع نیازهای اقتصادی یا اجتماعی، بلکه برای دستیابی به رابطهای پایدار و رضایتبخش میخواهد. معیارهایی مانند عشق، تفاهم و سلامت روانی در انتخاب شریک زندگی اهمیت بیشتری یافتهاند. دسته دوم، «انتظارات برابر میان زن و مرد» است. زنان با افزایش سطح تحصیلات و مشارکت اجتماعی، انتظار دارند در ازدواج نقش برابر داشته باشند. مردان نیز بهتدریج ارزشهای جدیدی مانند مشارکت در کارهای خانه و احترام به استقلال همسر را میپذیرند. «تعریف جدید رابطه سالم»، بهعنوان دسته بعدی شناخته میشود، به این معنا که رابطه سالم دیگر صرفاً به معنای پایبندی به سنتها نیست؛ بلکه بر پایه اعتماد، احترام متقابل، آزادی فردی و حمایت عاطفی تعریف میشود. جوانان رابطهای را سالم میدانند که در آن هر دو طرف بتوانند رشد فردی و اجتماعی داشته باشند. دسته آخر هم «تاثیر جهانیشدن و رسانهها» است. دسترسی به رسانههای جهانی و شبکههای اجتماعی باعث شده ارزشهای جدیدی مانند اهمیت گفتوگو، مدیریت تعارض و احترام به تفاوتها وارد فرهنگ ازدواج شود.
در این میان، این سوال مطرح است که چه عوامل جامعهشناختی، از کاهش مهارتهای اجتماعی تا تاثیر شبکههای اجتماعی، بازار رابطه را مختل و فرآیند انتخاب شریک را سختتر کرده است؟ او برای پاسخ به این پرسش به تحلیل جامعهشناختی عوامل مختلکننده «بازار رابطه» در ایران میپردازد: روند دشوار شدن انتخاب شریک زندگی در ایران را میتوان در چهارچوب چند عامل جامعهشناختی توضیح داد. این عوامل هم به تغییرات فرهنگی و اجتماعی مربوط هستند و هم به تحولات فناورانه و ساختاری. عوامل کلیدی شامل «کاهش مهارتهای اجتماعی» است. جوانان کمتر فرصت تمرین مهارتهایی مانند گفتوگو، حل تعارض و اعتمادسازی دارند. نتیجه، ضعف در برقراری ارتباط موثر و کاهش توانایی انتخاب شریک مناسب است.
تاثیر شبکههای اجتماعی و فضای مجازی
عامل موثر دیگر، «تاثیر شبکههای اجتماعی و فضای مجازی» است. افزایش روابط آنلاین جایگزین تعاملات حضوری شده که این روابط اغلب سطحی و کوتاهمدت هستند. همچنین، «ایدهآلسازی و مقایسه اجتماعی» رخ داده است؛ یعنی کاربران خود را با تصاویر و روایتهای غیرواقعی دیگران مقایسه میکنند، که به افزایش انتظارات غیرواقعی از شریک زندگی منجر میشود. در این میان، «کاهش اعتماد» را هم باید در نظر داشت؛ یعنی گسترش روابط مجازی باعث افزایش نگرانی از فریب، پنهانکاری و نبود صداقت شده است. نکته دیگر، «تغییر الگوهای سنتی انتخاب شریک» است. در گذشته خانواده و شبکههای خویشاوندی نقش اصلی در معرفی و انتخاب شریک داشتند. «افزایش نابرابری و فشارهای ساختاری» موضوع بعدی است. شکاف اقتصادی و طبقاتی باعث شده افراد بیشتر به وضعیت مالی شریک توجه کنند تا به ویژگیهای شخصیتی، این امر فرآیند انتخاب را پیچیدهتر و پرتنشتر کرده است. از طرفی، «تغییر ارزشها و انتظارات» را هم باید از عوامل موثر جامعهشناختی در این وضعیت دانست. نسل جدید بهدنبال رابطهای برابر، مبتنی بر احترام و رشد فردی است. این تغییر ارزشها با ساختار سنتی جامعه در تضاد قرار گرفته و باعث شده فرآیند انتخاب شریک دشوارتر شود. او در تحلیل اثر شکاف تحصیلی و طبقاتی بر فرآیند جفتیابی و افزایش تجرد در ایران، توضیح میدهد که روندهای اجتماعی و اقتصادی ایران نشان میدهند شکاف تحصیلی و طبقاتی میان زنان و مردان یکی از عوامل مهم در دشوار شدن فرآیند جفتیابی و افزایش تجرد است. این شکاف نهتنها فرصتهای ازدواج را محدود کرده، بلکه گروههای خاصی را بیشتر در معرض آسیب قرار داده است.
آسیبپذیرترین گروها کداماند
از نظر شکربیگی، در این روند مردان با تحصیلات پایین و درآمد کم بیشترین آسیب را میبینند، زیرا هم از نظر اقتصادی و هم تحصیلی در موقعیت ضعیفتری قرار دارند. این گروه با افزایش احتمال تجرد بلندمدت مواجهاند. گروه آسیبپذیر دیگر، زنان تحصیلکرده از طبقات متوسط و پایین هستند. با وجود تحصیلات بالا، بهدلیل محدودیت فرصتهای شغلی و درآمدی، در یافتن شریک همسطح دچار مشکل میشوند. این گروه اغلب تجرد را تجربه میکنند یا ازدواج را به تاخیر میاندازند.
اما افزایش تجرد چه پیامدهایی برای نرخ زادوولد، تنهایی مزمن و رفتارهای پرخطر دارد؟ در ایران این پیامدها چه تفاوتی با کشورهای توسعهیافته دارد؟ این استاد دانشگاه پاسخ میدهد: افزایش تجرد در ایران و جهان پیامدهای چندوجهی دارد، اما شدت و ماهیت آن در ایران با کشورهای توسعهیافته متفاوت است. در ایران، کاهش ازدواج بهطور مستقیم بر کاهش نرخ باروری اثر گذاشته است. با این توضیح که نرخ باروری کل ایران از حدود شش فرزند در دهه ۱۳۶۰ به کمتر از دو فرزند در دهه ۱۴۰۰ رسیده است. در کشورهای توسعهیافته، کاهش زادوولد نیز رخ داده، اما با سیاستهای حمایتی مانند مرخصی والدین، یارانه فرزند، خدمات مراقبت کودک تا حدی کنترل میشود. در برخی کشورها مانند فرانسه و سوئد نرخ باروری با حمایتهای دولتی نزدیک به سطح جایگزینی حفظ شده است. در نتیجه، در ایران، تجرد بیشتر پیامدهای منفی و ناخواسته دارد؛ مانند کاهش شدید زادوولد، افزایش تنهایی مزمن و رشد رفتارهای پرخطر. در کشورهای توسعهیافته، تجرد بیشتر یک انتخاب سبک زندگی است و با حمایتهای نهادی، پیامدهای منفی آن کاهش یافته است.
قدرت محدود دولتها در ترجیحات مردم
شکربیگی در تحلیل مداخلات دولت در زمینه افزایش تجرد در ایران معتقد است که دولتها معمولاً قدرت محدودی در تغییر مستقیم ترجیحات رابطهای و فرهنگی مردم دارند، زیرا این ترجیحات ریشه در ارزشها، هنجارها و تجربههای فردی دارند. با این حال، دولت میتواند از طریق سیاستهای ساختاری و حمایتی بر شرایط ازدواج و تشکیل خانواده اثر بگذارد. مداخلات واقعبینانه و موثر شامل «ارائه و اجرای سیاستهای اقتصادی حمایتی» مانند ارائه یارانه یا وام مسکن برای زوجهای جوان، تسهیلات مالی برای هزینههای ازدواج (وام ازدواج، کاهش هزینههای مراسم) و حمایت از اشتغال پایدار جوانان، بهویژه فارغالتحصیلان است.
نکته مهم دیگر، «تقویت خدمات اجتماعی و رفاهی» است؛ برای مثال گسترش بیمههای اجتماعی و امنیت شغلی برای کاهش نگرانیهای اقتصادی و ایجاد مراکز مشاوره خانواده و آموزش مهارتهای ارتباطی برای جوانان. «کاهش نابرابری جنسیتی در فرصتهای اقتصادی» به معنای افزایش مشارکت اقتصادی زنان و کاهش شکاف دستمزد جنسیتی و حمایت از کارآفرینی زنان و مردان در طبقات پایین برای کاهش فشار طبقاتی نیز باید مورد توجه قرار بگیرد.
او «سیاستهای فرهنگی نرم» را هم از دیگر مداخلات موثر دولت در بهبود این روند میداند؛ در این زمینه باید به آموزش عمومی درباره مهارتهای ارتباطی، مدیریت تعارض و تعریف رابطه سالم و اهمیت حمایت از رسانهها و تولیدات فرهنگی که الگوهای مثبت ازدواج و خانواده برابر را نشان دهند، اشاره کرد. به گفته شکربیگی، در ایران، تنها زمانی میتوان روند تجرد را تعدیل کرد که سیاستها واقعبینانه و مبتنی بر شرایط اقتصادی و اجتماعی ملموس باشند، نه صرفاً بر تغییر ترجیحات فرهنگی مردم.
اما درنهایت، با پیشروی افزایش تجرد، ایران با چه الگوهای جدید رابطه، خانواده یا زیست مجردی مواجه خواهد شد و کسبوکارها و نهادهای اجتماعی باید خود را چگونه تطبیق دهند؟ این استاد دانشگاه توضیح میدهد: اگر روند فعلی تجرد، تاخیر ازدواج و فشارهای اقتصادی ادامه یابد، ایران با طیفی از الگوهای تازه در رابطه، خانواده و زیست مجردی روبهرو میشود.
گرایش به شکلهای منعطفتری از باهمزیستی
الگوهای نوظهور رابطه و خانواده میتواند «همباشیهای غیررسمی کمریسک» باشد، به این معنا که افراد برای کاهش هزینهها و ریسکهای حقوقی به شکلهای منعطفتری از باهمزیستی (با یا بدون ثبت رسمی) گرایش پیدا میکنند. این الگوها معمولاً کوتاهمدتتر، آزمونمحورتر و مبتنی بر توافقهای خصوصیاند. «خانوادههای دیرهنگام و کوچک» شکل میگیرند، سن اولین ازدواج و نخستین فرزند بالاتر میرود، تعداد فرزندان کمتر میشود و برنامهریزی باروری بهشدت به وضعیت شغلی و مسکن وابسته میشود. از طرفی، «روابط دورکار و دور از محل» (Long-distance) رخ میدهد یعنی با مهاجرت و جابهجایی شغلی، روابط جغرافیایی ازهمگسسته بیشتر میشوند؛ مدیریت رابطه به فناوری، قواعد ارتباطی و قراردادهای زمانی متکی میشود. البته اینها فقط دو مورد از الگوهای نوظهور رابطه و خانواده با ادامه روند افزایش تجرد در ایران است. در جمعبندی میتوان گفت، دهه پیشرو احتمالاً به عادیسازی زیست مجردی، انعطاف حقوقی در روابط، کوچکی واحدهای مسکونی و خدمات مشترک میانجامد. کسبوکارها بر الگوهای اشتراکی، محصولات کمنفر و خدمات مهارت رابطه سرمایهگذاری میکنند. نهادهای اجتماعی اگر بهجای تغییر سلیقهها، ریسکها و هزینههای زندگی را کاهش دهند، میتوانند پیامدهای منفی روند تجرد را تعدیل و کیفیت پیوندهای انسانی را بهبود دهند.