تجارت شکننده
بررسی اولویتهای بازرگانی کشور در دوران خشکسالی در گفتوگو با مسعود کرباسیان
در آستانه زمستان، چهره شهرها، تازه شکل پاییزی به خود گرفته است؛ ابرها سروکلهشان در آسمان پیدا شده و قطرات باران به انتظار چندماهه مردم، پایان دادهاند. بارشی که گرچه اندک است اما برای مردم و شهرهای غبارآلود، غنیمتی است تا شاید بتوانند نفسی تازه کنند. اما آیا این میزان بارش میتواند برای صنعت کشاورزی و بازرگانی ایران هم مطلوب باشد؟ پاسخ این سوال، بیتردید بدیهی است. به همین دلیل است که کارشناسان، با گزارهای ناخوشایند از آینده بازرگانی کشور سخن میگویند: «خشکسالی امسال میتواند چهره بازرگانی کشور در سال ۱۴۰۵ را، بهطور جدی دگرگون کند.» در این گفتوگو، مسعود کرباسیان، وزیر اسبق اقتصاد، به این پرسش پاسخ میدهد که دولت چگونه میتواند با استفاده از ابزارهای بازرگانی، اثرات خشکسالی را کاهش دهد؟ به باور او، قدم نخست دولت باید این باشد که بیمه را به بخش کشاورزی وارد کند؛ یعنی کاهش تولید بر اثر خشکسالی باید بیمه شود. کرباسیان نقش بخش خصوصی را در شرایط جدید بازرگانی کشور پررنگ میداند و میگوید: بخش خصوصی نباید منتظر بماند تا محصول برسد و فقط توزیع کند؛ در مرحله تامین نیز باید ورود کند.
♦♦♦
پدیده خشکسالی در سالیان اخیر، به بخشهای زیادی از اقتصاد صدمه جدی وارد کرده است. به نظر شما، کدام بخشهای تجاری باید به دلیل بحران آب، کوچک یا بازآرایی شوند و این تصمیم باید بر مبنای چه شاخصی گرفته شود؟
اجازه بدهید با این بحث آغاز کنیم که آیا پدیده خشکسالی، قابلپیشبینی است یا نه. اگر قابلپیشبینی باشد، باید درباره آن اندیشید. ضمن اینکه ما با پدیده دیگری هم روبهرو هستیم. اینکه چون قیمت ارز روی همهچیز تاثیر گذاشته، اتفاقاً صنایع و محصولات کشاورزی آببر مثل هندوانه، به هر قیمتی صرفه اقتصادی پیدا کردهاند، چون وقتی قیمت ارز بالا میرود صادرات آنها سودآور میشود. بنابراین ما باید برنامهریزی دقیقی داشته باشیم. درواقع، بخشهایی که آببری بالا و ارزش افزوده کمی دارند باید مورد بازنگری قرار گیرند. باید الگوی کِشتی تعریف کنیم که این الگوی کِشت، متضمن سودآوری برای کشاورز هم باشد. ببینید، ما صنایع آببر را در مرکز کشور قرار دادهایم و آب را از خلیج فارس میآوریم؛ این یعنی هزینه زیادی برای این صنایع میدهیم. سوال این است که آیا این هزینه را برای بخشی پرداخت میکنیم که درصد عمدهای از اقتصاد، جمعیت و اشتغال کشور به آن وابسته است؟ آیا این کار با برنامهریزی صورت میگیرد؟ حالا به سوال شما برگردیم. به نظر من، بخشهایی که آببری بالا و ارزش افزوده کمی دارند باید به مناطقی منتقل شوند که آب برایشان وجود دارد؛ در غیر این صورت، باید برایشان جایگزین تعریف شود. به سابقه کشت و دانش کشاورزان نیز باید توجه داشت. ضمن اینکه ما یک شانس هم داریم و آن رشد دانشگاهها در کشور است که به واسطه آنها، دانش کشاورزی مدرن پیشرفت کرده است. از سوی دیگر، امسال، برندگان جایزه نوبل اقتصاد به سه عامل توجه کردهاند؛ دانش، نوآوری و نهادها که عمدتاً تاثیر آن در بهرهوری دیده میشود. یعنی ما باید بهرهوری بخش کشاورزی را هم موردتوجه قرار دهیم. همچنین، باید نیاز به محصولات اساسی، که برای کشور جنبه امنیتی و استراتژیک دارند، موردتوجه قرار گیرد. ما نمیتوانیم برنجکاری یا کشت چغندر را در مناطقی که آب نداریم گسترش دهیم. برنامهها باید مبتنی بر امنیت غذایی و استراتژیک بودن محصول باشند. در کنار اینهمه، تکنیکها هم باید اصلاح شود. اگر کوچکسازی داریم، باید به کشت گلخانهای با بازده بالا برسیم و الگوی کشت را تغییر دهیم. از همه اینها مهمتر، برنامهریزی در چهارچوب آمایش سرزمین در بخش کشاورزی است که آن هم نیازمند جدول داده-ستانده است؛ یعنی برنامهریزی دقیق بر مبنای دادههای متقن. دادههایی نظیر آمار مشخص از میزان تولید، برآورد سالهای خشکسالی، مناطق دارای ظرفیت آب، مناطقی که میتوان در آنها کشت سطحی بدون آب انجام داد و نوآوریهایی که وجود دارد. موضوع مهم دیگر، بیمه کشاورزی است. درنهایت، اگر کشاورز مطمئن شود که در برابر حوادث بیمه است و الگوی کِشت مشخصی برای او وجود دارد، با برنامه جابهجاییها همراهی خواهد کرد.
خشکسالی چه ریسکهای ارزی ایجاد میکند و دولت چگونه باید این ریسک را قیمتگذاری و مدیریت کند؟
در دوران خشکسالی ما بهطور طبیعی با افزایش واردات کالا روبهرو خواهیم شد. واردات مواد اولیه و کالاهای اساسی و همچنین نهادههای دامی هم افزایش پیدا خواهد کرد که این امر قطعاً بر تراز حساب جاری ارزی ما تاثیر میگذارد؛ یعنی افزایش هزینههای ارزی را بهدنبال دارد. ضمن اینکه کاهش صادرات کشاورزی و فرآوردههای غذایی را نیز در پیش داریم، یعنی صنایع غذایی هم متاثر میشوند و آنها نیز در مرحله تامین و صادرات با مشکل روبهرو خواهند شد. سومین مسئله، افزایش ریسک کشور است؛ یعنی افزایش ریسک اعتبار بینالمللی و مخدوش شدن چهره بینالمللی. کسی که بخواهد سرمایهگذاری انجام دهد، به این توجه دارد که آیا مواد اولیه و امکانات در کشور وجود دارد یا خیر. و درنهایت، چهارمین عامل، افزایش تورم و تهدید سبد غذایی خانوار و مردم است. اما دولت باید چهکار کند؟ نخست اینکه باید بیمه را وارد برنامه کند، یعنی کاهش تولید بر اثر خشکسالی باید بیمه شود. یکی از نکات مهم این است که ما باید از میزان خسارات احتمالی برآوردهایی داشته باشیم، اما متاسفانه، نهتنها برآوردی وجود ندارد، که مقررات دستوپاگیر هم ناگهانی و دفعتی شکل میگیرند. اگر پیشبینی میکنیم در آینده ممکن است مشکلی پیش بیاید، نباید دقیقاً در همان زمانی که یک بخش، بازار خارجی پیدا کرده، صادرات را متوقف و آن بخش را دچار مشکل کنیم و بازاری را که با زحمت بهدست آمده، از دست بدهیم.در مورد قیمت صادرات، مسئلهای که وجود دارد این است که صادرات برخی محصولات باید محدود شود تا جذابیت بیشازحد نداشته باشند. وقتی قیمت ارز بالا میرود، صادرات همهچیز صرفهدار میشود؛ این جایی است که مقررات باید صادرات را تنظیم کند. باید یک نقشه ملی امنیت غذایی داشته باشیم. مورد آخر هم اینکه، وقتی از یکطرف درباره قیمتگذاری صحبت میکنیم، از طرف دیگر باید تخصیص یارانه به تولید محصولات مهم و مورد نیاز کشاورزی را نیز مدنظر قرار دهیم؛ یعنی باید به تولید هم توجه کرد. ما معمولاً یارانه را در بخش مصرف میبینیم، درصورتیکه اگر تولید از آن بهره ببرد، بهطور طبیعی مصرفکننده نیز از آن بهرهمند خواهد شد.
به نظر شما در نبود اصلاحات ساختاری آب، چه ابزارهای بازرگانی عملاً کارآمد میمانند و کدامها، توهم کنترل هستند؟
ببینید، مهم این است که بتوانیم یک نوع بازار منطقهای در ارتباط با همسایگان، هم از نظر تولید و هم از نظر مصرف، برای خود تعریف کنیم. چون به هر حال در برخی مناطق آب داریم و در برخی دیگر، بازار مصرف وجود دارد و در این میان، اشتراکات تولیدی میتواند مطرح باشد. از طرف دیگر، یکی از مکانیسمهای بازرگانی ما، ابزار تعرفهای است، یعنی اینکه بتوانیم با وضع تعرفههای مناسب، صادرات و واردات برخی محصولات را تنظیم کنیم. مسئله بعدی این است که تامین مواد و نهادههای ما چگونه باید صورت گیرد. وقتی توان گسترش نظام بازرگانی مطرح است باید بتوانیم در این شرایط نیازهای خود را از بازارهای دیگر تامین کنیم. برای مثال، انعقاد قراردادهای بلندمدت مهم است؛ یعنی واقعاً بتوانیم برای تامین نیازهای خودمان یا برای صادرات، قراردادهای بلندمدت ببندیم. این موضوع در اختیار کشاورز نیست و بخش بازرگانی باید پشتیبان باشد. ما نباید بخش کشاورزی و کشاورز خود را تنها بگذاریم؛ بخش بازرگانی، خدمات بازرگانی و تجار باید در زمینه تامین نیاز کشاورزان، تنظیم بازار داخلی و از طرف دیگر در صادرات، در چهارچوب قراردادهای بلندمدت عمل کنند.تشویق سرمایهگذاری، چه داخلی و چه خارجی، در بخشهای غیر آب و برق مهم است. همچنین، ذخایر استراتژیک باید از سوی بخش بازرگانی مدیریت شود. سیاستهای یارانهای که ما باید برای کالاهای اساسی یا برای تولید در نظر بگیریم نیز اهمیت دارد و هدفمندسازی آنها ضروری است.عدم تعادل میان عرضه و تقاضا، باید از طریق ورود بخش بازرگانی تنظیم شود. ممنوعیت ناگهانی صادرات و واردات برای سیستم مضر است. تعهدات خرید تضمینی، بدون در نظر گرفتن میزان مصرف آب، منطقی نیست. وقتی بدون برنامه خرید تضمینی انجام میدهیم، عملاً جهتدهی میکنیم؛ یعنی دولت دارد برای بخش کشاورزی با خرید تضمینی، با تعیین قیمت، با شیوه واردات و با مجوزها تصمیمگیری میکند. در کنار آن، محدودیت صادرات برای کالاهای کشاورزی نیز موضوع مهمی است.
نقش بخش خصوصی در تطبیق با شرایط جدید بازرگانی را تا چه حد پررنگ میدانید؟
بخش خصوصی باید قبل از هر چیز، برای خود یکسری تشکل ایجاد کند. در حال حاضر، توان اقتصادی یک واحد خصوصی منفرد شاید کافی نباشد، زیرا اولاً با این نرخهای سود سپرده، سیستم بانکی کمکی نمیکند و از سوی دیگر، جذابیتهایی که در بخشهای خرید و فعالیتهای دیگر وجود دارد هم مانع به حساب میآید. بنابراین باید تشکلهایی در بخش خصوصی شکل بگیرند و با حمایت دولت بتوانند در بخش بازرگانی، برای رفع نیاز مردم فعالیت کنند. البته همین حالا هم بخش خصوصی وارد زنجیره تامین شده و در بخش توزیع نقشآفرینی میکند و در زنجیره کالا و بخش توزیع هم نقشآفرینی موثری دارد. مثل همین فروشگاههای زنجیرهای که مشاهده میکنید. این را باید به بخش تامین نیز تسری دهیم؛ آن وقت خواهید دید که چگونه میتواند در تامین نهادهها فعال باشد. بخش خصوصی نباید منتظر بماند تا محصول برسد و فقط توزیع کند؛ در مرحله تامین نیز باید ورود کند. در شرایط محدودیت ارزی، یکی دیگر از کارهایی که بخش خصوصی میتواند انجام دهد، مسئله تهاتر است؛ یعنی خودش بتواند صادرات انجام دهد و در مقابل واردات کند. نهفقط نفت، بلکه کالاهای دیگر. بخشی از این روند، زنجیره تامین تولید است که باید بتوانیم آن را برای ورود بخش خصوصی مناسبسازی کنیم. از سوی دیگر، چون بخش خصوصی قابلیت انعطاف دارد، میتواند به تولید سایر کشورها هم ورود پیدا کند؛ یعنی در زمینهای کشاورزی کشورهای دیگر فعال شود و از آن مسیر، کالا وارد کند. چون ما موافقتنامههای اجتناب از مالیات مضاعف با برخی کشورها داریم، در نتیجه، بخش خصوصی آنجا مالیات نمیدهد. در کشور خودمان هم مالیات نمیدهد. بهرهوری هم در آن کشورها بالاست و میتوانند بهراحتی کالایی را وارد کنند که خود در تولید آن نقش داشتهاند. موضوع بعدی این است که بخش خصوصی به لحاظ اعتبار مالی که دارد میتواند از اعتبارات خارجی استفاده کند، بدون اینکه الزاماً به سیستم درآمدی و محدودیتهای داخلی متصل باشد. این انعطافپذیری بالاست. نکته دیگر اینکه، باید کمک کنیم بخش خصوصی بهجای حرکت به سمت انحصار، تشکلهایی ایجاد کند که بتوانند با درنظر گرفتن منافع خودشان کار کنند. این درواقع، مصداق گفته آدام اسمیت است؛ نانوا از سر دلسوزی برای مردم کار نمیکند، بلکه برای منفعت خود کار میکند و در نتیجه مردم بهرهمند میشوند. این روند را باید نظاممند کرد. تشکلهای بخش خصوصی میتوانند یاورهای مهمی باشند. دولت باید اجرای امور را به بخش خصوصی بدهد و از آن حمایت کند؛ بیمه کند، تنظیمگر و مشوق باشد، قواعد بازی را مشخص و محدودیتهای لازم را تعیین کند و از تحقیق و توسعه حمایت کند تا این زنجیرهها به یکدیگر متصل شوند.
آیا خشکسالی میتواند فرصتی برای بازنگری در الگوی تجارت خارجی ایران باشد؟
الگوی تجارت خارجی بحث مستقلی است. تاکید میکنم اصلاً تجارت خارجی ما در مفهوم واقعی، تجارت خارجی نیست. ما یکسری مبادلات داریم، همراه با مقررات متناقض و تصمیمگیریهای دفعتی، بهاضافه عوارض، دخالتها و سامانههای متعدد در امر تجارت خارجی. ایکاش عضو سازمان تجارت جهانی بودیم تا حداقل از یک منطق ثابت برخوردار میشدیم و این مسائل، سامان مییافت. اینکه شرایط کنونی میتواند یک فرصت ایجاد کند، از این جهت است که شاید بهخاطر نیاز واقعی کشور، ناگزیر شویم محدودیتها و مانعها را از جلوی پای تجارت خارجی، واردکننده و صادرکننده برداریم. کشور ما با ۱۵ کشور همسایه است، در شاهراه مسیر راه ابریشم قرار دارد، بزرگترین کشوری است که میتواند در امر ترانزیت و تجارت فعال باشد و از هر دو طرف به آبهای آزاد متصل است. همه این امکانات را دارد. بله، ما میتوانیم برای میانمدت و بلندمدت در الگوی تجارت خارجی بازنگری کنیم. باید بتوانیم نوآوری وارد کنیم. وقتی خشکسالی رخ میدهد، باید ببینیم الگوی کشت چه میشود؛ برآوردهای درستی داشته باشیم. باید بودجهبندی ارزی داشته باشیم. یعنی اگر برآورد داشته باشیم و بودجهبندی ارزی مشخص باشد، میتوانیم نیاز خود را تامین کنیم. شرکتها و افرادی که میتوانند در این زمینه فعالیت کنند باید وارد کار شوند و موانع از جلوی پای آنها برداشته شود. باید به امنیت غذایی کشور نگاه ویژه داشته باشیم، ذخایر استراتژیک را از قبل پیشبینی کنیم و یک استراتژی تجاری اقلیممحور بلندمدت تدوین کنیم. بازطراحی مزیتها نیز لازم است. باید از راهحلهای مقطعی اجتناب و شرکای تجاری خود را متنوعتر کنیم. اگر این کارها انجام شود میتواند یک فرصت باشد، اما اگر انجام نشود، نتیجه همان روزمرگی و تورم خواهد بود.
سناریوهای محتمل برای قیمتگذاری کالاهای اساسی در سال ۱۴۰۵ چیست و پیامد هر سناریو برای تجارت خارجی چگونه متفاوت خواهد بود؟
اصلیترین موضوع این است که ما برآورد کنیم نیازهای سال آینده چیست؛ بهویژه نیازهای اساسی موجود در سبد هزینه خانوار و همچنین تولید مواد غذایی در بخش صنعت غذا. این موارد میتوانند برای خانوار نقش موثر داشته باشند و بر اساس همین نیازها باید برای کمبودها، واردات، نحوه تولید و افزایش بهرهوری چارهاندیشی کنیم. حتی میتوانیم به سمت نوعی آزادسازی مشروط حرکت کنیم. آزادسازی که همراه با یارانههای هدفمند باشد چون در وضعیت فعلی، ما ناگزیر هستیم از کوپن یا یارانه کالایی استفاده کنیم. نمیدانم چرا درباره این موضوع اینقدر مقاومت میشود، درحالیکه میدانیم بههرحال سبد خانوار و سفره مردم باید تامین شود. این کار قابل اجراست و میتواند با سیستمهای هوشمند انجام شود. باید شاخصگذاری درباره کالاها انجام شود و قراردادهای بلندمدت تنظیم شود. موضوع بعدی، بیمه نوسانات قیمت است چون وقتی کشاورز نگاه میکند و میبیند قیمت ارز بالا میرود، طبیعی است که به سمت تولید کالایی میرود که به بازار صادراتی وصل باشد. آنها کارآفرینان جامعه هستند پس اگر قیمت را برای آنان بهنحوی تنظیم کنیم که به سمت تولید داخلی مورد نیاز حرکت کنند، میتوانند در جهت پایداری تولید نقشآفرینی کنند. تمرکز بر پایداری سیاستها هم ضروری است؛ چه در بودجه ارزی و چه در تامین ذخایر استراتژیک. الگوی کِشتی که تعریف میکنیم باید بتواند نیازهای مواد اولیه کشاورزی مانند کود، سم، بذر و نهادهها را تامین و زنجیره را کامل تعریف کند. ما در عصری هستیم که بهراحتی میتوانیم این کار را انجام دهیم. ضمن اینکه باید به اقلیم نیز توجه کرد. ما کشور چهارفصل هستیم که موهبتی بزرگ است. در هر زمانی میتوانیم محصولی را در بخشی از کشور تولید کنیم. باید قدردان این نعمتهای الهی باشیم.