شناسه خبر : 50447 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

کدام مردم

سیاستمداران درباره کدام مردم سخن می‌گویند؟

 

فائزه مومنی / نویسنده نشریه 

16در ایران پس از انقلاب ۵۷، سیاستمداران از مفهوم «مردم» به‌عنوان ابزاری ایدئولوژیک و پوپولیستی بهره می‌برند. بسیاری از پژوهشگران می‌گویند که در گفتمان رسمی، تمام جناح‌ها معمولاً خود را نماینده واقعی مردم معرفی کرده و مطالباتشان را با استناد به «اراده مردم» توجیه می‌کنند. برای مثال یک مطالعه محتوایی از توئیت‌های سیاستمداران ایرانی نشان داده است که محافظه‌کاران تلاش می‌کنند «مردم» را در مقابل «دیگرانِ متخاصم» تعریف کنند، درحالی‌که اصلاح‌طلبان «مردم» را یک گروه خالص و یکدست ترسیم می‌کنند. در واقع، هر حزب یا نیروی سیاسی مردم را از منظر ایدئولوژی و مکتب خود ترسیم می‌کند و این تصویرهای متفاوت بازتاب تعارضات نمادین تاریخی ایران است. در گفتمان سیاسی ایران، مفهوم «مردم» همواره به‌صورت سیال و وابسته به موقعیت‌های ایدئولوژیک و جناحی تعریف شده است. برای نمونه، در نگاه اصول‌گرایان، مردم غالباً شامل طبقات سنتی، نیروهای انقلابی و گروه‌هایی است که پایبندی آشکار به هویت مذهبی و ملی دارند. در این رویکرد، مخالفان فکری یا منتقدان سیاسی معمولاً خارج از دایره مردم تصور می‌شوند و مشروعیت حضور آنان در سپهر عمومی به رسمیت شناخته نمی‌شود. در مقابل، اصلاح‌طلبان کوشیده‌اند تا «مردم» را در معنایی فراگیرتر و برابر با «شهروندان» یا «جامعه به‌طور کلی» به کار ببرند؛ هرچند بررسی‌های انتقادی نشان می‌دهد این تعریف نیز اغلب در سطح شعار باقی می‌ماند و کمتر در سیاست‌گذاری عملی بروز پیدا می‌کند. از سوی دیگر، رویکرد انقلابی و عدالت‌طلب به مردم، بیشتر بر طبقات محروم و زیر فشار اقتصادی متمرکز است. در این چهارچوب، «مردم» همان «مستضعفان» و «زحمتکشان» جامعه‌اند که حمایت از آنان در متن قانون اساسی نیز به‌عنوان هدف غایی انقلاب بیان شده است. بنابراین، مردم در این معنا نه یک کل واحد، بلکه لایه‌ای اجتماعی با بار ارزشی و ایدئولوژیک مشخص است. بااین‌حال، برخی سیاستمداران و جریان‌ها نیز کوشیده‌اند «مردم» را در معنای کلی‌تر و به‌عنوان کل جامعه به کار گیرند تا ادعا کنند که منافع همه گروه‌ها را نمایندگی می‌کنند. این معماری گفتمانی بیشتر جنبه آرمانی دارد و اغلب با شاخص‌های واقعی جامعه و تنوع خواسته‌های آن همخوانی پیدا نمی‌کند. به این ترتیب، روشن می‌شود که مفهوم «مردم» در سیاست ایران نه یک واژه ثابت، بلکه بستری انعطاف‌پذیر برای رقابت‌های گفتمانی است که هر جناح بر اساس مصلحت‌ها و اهداف خود آن را بازتعریف می‌کند.

خواسته‌ها و اولویت‌های عمومی جامعه

در مقابل تمام این ادعاها، مطالعات و نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد اکثریت مردم ایران دغدغه‌های دیگری را در اولویت قرار می‌دهند. عموم مردم بیش از اختلافات ایدئولوژیک و سیاسی، به مسائل عملی زندگی روزمره و آزادی‌های فردی می‌اندیشند. براساس یک نظرسنجی، در برابر همه این بازتعریف‌ها و ادعاهای جناحی درباره مفهوم «مردم»، مطالعات میدانی و نتایج نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که دغدغه‌های واقعی شهروندان ایرانی در مسیر دیگری جریان دارد. برای اکثریت جامعه، اختلافات ایدئولوژیک و منازعات سیاسی جایگاهی فرعی دارد و مسائل عملی زندگی روزمره و آزادی‌های فردی در اولویت قرار گرفته است. بر اساس یک نظرسنجی معتبر، بیش از نیمی از ایرانیان وضعیت اقتصادی کشور را «بسیار بد» ارزیابی کرده‌اند و سه موضوع اصلی یعنی تورم، بیکاری و گرانی را مهم‌ترین مشکلات خود دانسته‌اند. در این میان، بهبود معیشت و وضعیت اقتصادی در صدر مطالبات عمومی قرار دارد. حدود ۵۰ درصد از پاسخ‌دهندگان اقتصاد را مهم‌ترین بحران کشور برشمرده‌اند. نزدیک به ۸۰ درصد نیز تاکید کرده‌اند که تحریم‌ها آسیب جدی بر اقتصاد وارد کرده است و بیش از سه‌چهارم مردم بر این باورند که دولت نتوانسته کنترل موثری بر قیمت کالاهای اساسی داشته باشد. همزمان، مسئله حمایت از اقشار ضعیف و مبارزه با فساد نیز از خواسته‌های جدی مردم است. حدود ۷۵ درصد از پاسخ‌دهندگان گفته‌اند، دولت در حمایت از گروه‌های کم‌درآمد عملکرد مطلوبی نداشته است، و مطالبه برخورد جدی با فساد تقریباً اجماعی در میان شهروندان دارد.

موضوع آزادی‌های مدنی و اجتماعی نیز به‌ویژه در سال‌های اخیر برجستگی بیشتری یافته است. در همین راستا، حدود ۶۰ درصد از مردم معتقدند که دولت نباید برخورد سخت‌گیرانه با بدحجابی داشته باشد و اکثریت قاطع خواستار آن هستند که پلیس امنیت اخلاقی از کنترل پوشش افراد دست بردارد. در کنار این مطالبات، مقامات رسمی بارها بر نیاز حیاتی جامعه به «امنیت» نیز تاکید کرده‌اند؛ امنیتی که در نگاه مردم بیش از هر چیز به معنای زندگی در آرامش و اطمینان از ثبات اجتماعی و اقتصادی است.

به‌طور کلی، شواهد نشان می‌دهد آنچه در زندگی واقعی برای مردم اهمیت دارد، نه تعاریف گفتمانی و جناحی از «مردم»، بلکه اشتغال و رفاه اقتصادی، مهار تورم، مبارزه با فساد و آزادی‌های فردی است. به بیان دیگر، جامعه در عمل از سیاست انتظار دارد به جای کشاکش‌های ایدئولوژیک، به بهبود معیشت و تضمین امنیت اقتصادی و اجتماعی بپردازد.

با وجود اولویت‌های روشن شهروندان در عرصه زندگی واقعی، بسیاری از سیاستمداران به جای پاسخگویی به این نیازها، مفهوم «مردم» را بیشتر در مقام ابزاری برای توجیه رفتار و تقویت موقعیت خود به کار می‌گیرند. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که پوپولیسم در ایران ماهیتی «نازک» دارد و نه‌تنها به یک جریان خاص محدود نمی‌شود، بلکه در گفتار و رفتار همه جناح‌های سیاسی حضور دارد. به بیان دیگر، معمولاً «خود» (یعنی جناح حاکم یا گروه سیاسی) مترادف با «مردم» در نظر گرفته می‌شود و مخالفان یا منتقدان در جایگاه اقلیت یا حتی «ضدمردم» قرار می‌گیرند. این الگو در عرصه‌های انتخاباتی نیز به‌‌روشنی دیده می‌شود. سیاستمداران در شعارها و برنامه‌های تبلیغاتی خود به‌طور مداوم از «مردم» سخن می‌گویند تا از این طریق مشروعیت حضور و تصمیم‌هایشان را تثبیت کنند. تحلیل محتوای سخنرانی‌ها و متون رسمی نشان داده که نیروهای انتخاباتی، «مردم» را چنان بازنمایی می‌کنند که بیشترین همسویی را با اهداف سیاسی آنها داشته باشد.

حتی در فضای مجازی و رسانه‌های اجتماعی نیز این روند تکرار می‌شود. پژوهش‌های محتوایی بر روی توئیت‌های سیاستمداران محافظه‌کار و اصلاح‌طلب نشان داده که اصلاح‌طلبان تمایل دارند «مردم» را به‌صورت یک کل همگن و یکپارچه معرفی کنند، درحالی‌که محافظه‌کاران بیشتر بخش‌هایی از جامعه را مصداق «مردم» می‌دانند و دیگران را در جایگاه «دشمن مردم» قرار می‌دهند. در مجموع، چنین رویکردی نشان می‌دهد که در سیاست ایران، «مردم» بیش از آنکه یک واقعیت اجتماعی با ابعاد متکثر و متنوع باشد، اغلب به‌عنوان ابزاری برای مرزبندی‌های سیاسی و تقویت مواضع جناحی به کار می‌رود.

مثال تاریخی: مائو تسه‌تونگ و مردم

مفهوم «مردم» در گفتمان‌های پوپولیستی سایر کشورها نیز نقش مشابهی داشته است. برای مثال مائو تسه‌تونگ در چین بارها بر نقش محوری مردم تاکید می‌کرد. مائو می‌گوید، «مردم، و تنها مردم، نیروی محرکه در ساخت تاریخ جهان هستند». همچنین حزب کمونیست چین باید همواره «عاشق مردم باشد و با دقت به صدای توده‌ها گوش دهد». این نوع اظهارات نشان می‌دهد رهبر انقلاب چین مردم را قهرمانان واقعی انقلاب می‌دانست و خود را خادم آنها می‌خواند. این مثال تاریخی گویای آن است که دولت‌های پوپولیستی، در پوشش حمایت از «مردم» اساساً خواست خود را جلو می‌برند.

به نام «مردم»؛ به کام «قدرت»

در این گزارش با مشورت عباس عبدی،‌ روزنامه‌نگار به این پرسش پاسخ می‌دهیم که سیاستمداران چه تعریفی از مردم دارند؟ به اعتقاد وی؛ تقریباً همه سیاستمداران و حتی بسیاری از منتقدان آنان برای اثبات درستی رویکرد خود به مفهومی سیال و نامتعین به نام «مردم» ارجاع می‌دهند. روزنامه‌نگاران نیز از این قاعده مستثنی نیستند. آیا همه دروغ می‌گویند و سوءاستفاده می‌کنند؟ نه لزوماً. واقعیت این است که بدون به‌کار بردن این واژه، سخن سیاسی، گویی ممکن نیست. «مردم» به نوعی فصل‌الخطاب و معیار حقانیت امر سیاسی تلقی می‌شوند. پرسش اصلی اما این است؛ وقتی کسی از «مردم» سخن می‌گوید، منظورش دقیقاً چیست؟

از نظر جامعه‌شناسی مفهوم «مردم» در طول تاریخ تغییر کرده است. در جوامع سنتی و پیشامدرن، که همبستگی بیشتر بر پایه شباهت‌ها شکل می‌گرفت، همه مردم تقریباً سبک زندگی و ارزش‌های مشابهی داشتند. در چنین وضعی می‌توانستیم از «مردم» به معنای یک کل واحد سخن بگوییم. ولی در جوامع مدرن، با تقسیم کار پیچیده و گسترش نقش‌های اجتماعی، مردم به معنای مجموعه‌ای متنوع و گاه متضاد از منافع و گروه‌ها هستند؛ کارگر و کارفرما، پزشک و بیمار، دانشجو و استاد، راننده و مسافر. همبستگی اجتماعی در اینجا نه از شباهت، بلکه از تفاوت‌ها و نیاز متقابل پدید می‌آید. به نظر می‌رسد که منافع کارگر با کارفرما همخوان نیست، ولی هر کدام بدون دیگری معنا ندارند. بنابراین در جهان امروز دیگر نمی‌توان از مردم به مثابه یک کل یکدست با خواست‌های کاملاً مشابه سخن گفت. تنها در مواردی بسیار استثنایی -مثلاً نفی قتل عمد- می‌توان بر اجماع عمومی تکیه کرد.

پس وقتی سیاستمداران می‌گویند، «مردم این را می‌خواهند» یا «مردم آن را نمی‌پذیرند»، دقیقاً به چه چیزی ارجاع می‌دهند؟ در جوامعی که فاقد نظام حزبی و سازمان‌یافتگی سیاسی هستند، این واژه اغلب چیزی جز اسم رمز فریبکاری نیست. مردم یا اساساً خواست‌های مشترکی ندارند، یا اگر دارند، در مورد شیوه‌های تحقق آنها اختلاف نظر جدی دارند.

برای مثال، همه خواهان کاهش تورم و فساد هستند، اما راه‌حل‌ها بسیار متفاوت است. یک سیاستمدار ممکن است با حذف یارانه‌ها ادعا کند که خواست مردم را محقق می‌کند؛ دیگری با افزایش یارانه‌ها همان ادعا را دارد. هر دو به «مردم» ارجاع می‌دهند، درحالی‌که هیچ‌کدام واقعاً نظر مردم را نپرسیده یا امکان نداده‌اند که آنان آزادانه نظرشان را بیان کنند.

توجهی فریبکارانه

عبدی می‌گوید، شعارهای انتخاباتی در بسیاری از کشورها گواه همین ماجراست. «دولت مردم» یا «قدرت به دست مردم» عباراتی است که بارها شنیده‌ایم، بی‌آنکه معلوم شود این مردم دقیقاً چه کسانی هستند و قرار است چگونه نمایندگی شوند. در جامعه‌ای که رسانه‌های آزاد، احزاب قدرتمند و نهادهای مدنی وجود ندارند، ارجاع به «مردم» بیشتر بهانه یا توجیهی فریبکارانه، آگاهانه یا ناآگاهانه برای مشروع‌سازی تصمیمات صاحبان قدرت است. در چنین وضعی، واژه «مردم» از معنا تهی شده و صرفاً به کام «قدرت» می‌چرخد. عوام‌فریبان بهترین استفاده را از این خلأ می‌کنند؛ آنان وعده می‌دهند که، هم با فساد بجنگند، هم عدالت برقرار کنند، هم رفاه و توسعه بیاورند، و هم استقلال و امنیت حفظ شود؛ درحالی‌که این اهداف در واقعیت همیشه با هم قابل‌جمع و تحقق همزمان نیستند.

بااین‌حال نباید به بیراهه رفت و گمان کرد که هر اشاره‌ای به مردم دروغ است. در شرایطی خاص، «مردم» می‌تواند معنا و نیروی رهایی‌بخش پیدا کند. تجربه جنبش‌های مدنی و دموکراتیک در جهان نشان می‌دهد که وقتی سازوکارهایی برای بیان آزادانه خواست‌ها، سازمان‌دهی و انتخاب نمایندگان واقعی وجود دارد، مردم می‌توانند واقعاً فصل‌الخطاب باشند. برای نمونه، جنبش حقوق مدنی آمریکا یا جنبش‌های ضد آپارتاید آفریقای جنوبی با تکیه بر نیروی مردم توانستند ساختارهای ناعادلانه را تغییر دهند. در این موارد «مردم» فقط اسم رمز نبود؛ بلکه واقعیتی بود که در خیابان‌ها، اتحادیه‌ها و صندوق‌های رای تجلی یافت. از این نمونه‌ها زیاد است. حتی اگر همه مردم در جنبش حاضر نشوند.

چهار شرط اساسی برای ابزار نشدن

برای آنکه کلمه و واقعیت مردم صرفاً ابزار دست سیاستمداران نشوند، دست‌کم چهار شرط اساسی باید برقرار باشد؛

یکم؛ آزادی رسانه‌ها و امکان سنجش افکار عمومی؛ برای این منظور وجود مستقل رسانه‌ها و نهادهای روزنامه‌نگاری و موسسه‌های نظرسنجی و آزادی عمل آنها بسیار ضروری است.

دوم؛ امکان تشکل‌یابی و حضور و بیان عملی اقشار گوناگون مردم در تجمعات و اعتراضات، انجمن‌ها و نهادهای مدنی.

سوم؛ قدرت سازمان‌دهی گروه‌های اجتماعی برای طرح مطالبات و پیگیری منافع متفاوت خود.

چهارم؛ وجود انتخابات آزاد و رقابتی که اجازه دهد این گروه‌ها نمایندگان واقعی خود را به قدرت بفرستند و در آن مشارکت کنند یا بر آنان نظارت کنند.

بدون این شرایط، هر بار که کسی از «مردم» سخن می‌گوید، باید با احتیاط پرسید؛ منظور کدام مردم است؟ و چه کسی به خود حق داده که به جای آنان حرف بزند و خویشتن را نماینده خودخوانده مردم معرفی کند؟

بنابراین «مردم» واژه‌ای است که هم می‌تواند ابزار فریب باشد و هم نیروی رهایی. در جوامعی که راه‌های سازمان‌دهی و مشارکت بسته است، این واژه بیشتر نقاب قدرت فریب‌دهنده است. اما در جوامعی که امکان بیان آزاد، مشارکت و تشکل‌یابی مدنی و انتخاب واقعی وجود دارد، مردم معنای حقیقی خود را می‌یابند و می‌توانند مسیر سیاست را تعیین کنند. هر جا این شرایط فراهم نباشد؛ هر بار که سیاستمداری از مردم سخن می‌گوید، باید شک کرد که آیا پشت این واژه چیزی جز منافع صاحبان قدرت پنهان شده است؟

درنهایت به گزارش تجارت فردا؛‌ به‌طور کلی «مردم» در گفتمان سیاسی ایران یک مفهوم چندگانه و ابزارگونه است. سیاستمداران ایرانی هر کدام «مردم» را براساس ایدئولوژی و منافع خود معنا می‌کنند. آنها معمولاً خود را نماینده اکثریت مردم معرفی می‌کنند، اما مطالعات حاکی از این است که در عمل این ادعا بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد. در مقابل، واقعیت نشان می‌دهد که نیازها و مطالبات عمومی در ایران عمدتاً اقتصادی، اجتماعی و آزادی‌طلبانه است: بهبود معیشت، کنترل تورم، مبارزه با فساد و گسترش آزادی‌های مدنی در اولویت‌اند. سیاستمداران به جای تمرکز روی این اولویت‌ها، گاه از نام «مردم» صرفاً برای پشتیبانی از خط‌مشی‌های خود استفاده می‌کنند، و این‌گونه تکیه‌کلام‌ها بیشتر کنشی نمادین است تا پاسخگویی به مطالبات واقعی جامعه. 

دراین پرونده بخوانید ...