نان در خون
منفعت بردن از تحریمها چه فضیلتی دارد؟
هیزم را آمریکا و رژیم صهیونیستی جمع کردند، آژانس بینالمللی انرژی اتمی روی آن نفت ریخت، و تروئیکای اروپا کبریت را کشید. در نتیجه، آتش «اسنپبک» روشن شد. آتشی که هنوز در ابتدای سوختن است و مشخص نیست در آینده چه بحرانی بیافریند؟ بامداد ششم مهرماه را میتوان یکی از پیچیدهترین زمانهای دیپلماتیک ایران در روابط با جامعه بینالمللی دانست. سازوکاری که بخشی از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) به شمار میرفت و در آن پیشبینی شده بود، اگر ایران تعهداتش در این برنامه را نقض کند، تحریمهای پیشین شورای امنیت بدون نیاز به رایگیری مجدد، بازگردد. سیزدهم شهریورماه هم روز شومی برای ایران بود. آژانس بینالمللی انرژی اتمی در این روز گزارشی منتشر کرد که نشان داد ایران ذخایر اورانیوم غنیشدهاش را تا 48 برابر مجاز توافقشده در برجام افزایش داده است. پس از آن بود که تهدیدها علیه ایران افزایش یافت. بریتانیا، فرانسه و آلمان آتشبیار معرکه شدند و با پیشنهاد فعال شدن مکانیسم ماشه، شورای امنیت سازمان ملل را مجاب کردند تاخیر در بازگشت تحریمها را نپذیرد و درنهایت، قطعنامههایی که از سال 2006 تا سال 2010 برای تحریم ایران تصویب شده بود، دوباره به رسمیت شناخته شود. بر این اساس، تحریمهای اساسی شامل ممنوعیت فروش تسلیحات به ایران، مسدود کردن داراییهای خارجی، محدودیتهای بانکی و تحریمهای هستهای و موشکی دوباره علیه ایران فعال شدند و شورای اروپا نیز اقدامهای مشابهی را در دستور کار قرار داد که سبب میشود فعالیتهای هستهای ایران با محدودیتهای جدی روبهرو شود. اسنپبک سبب میشود تحریمهایی که پیش از این از سوی ایالاتمتحده علیه کشورمان وضع شده بود، جنبه فراگیرتری پیدا کند. اکنون، این اقتصاد ایران است که با تکانههای شدیدی همراه میشود، چرا که اثر تحریم بر آن، فراتر از مرزهای مالی است و به سطحهای اجتماعی و سیاسی هم نفوذ میکند. هنوز چند دقیقه از اعلام مخالفت شورای امنیت با تعویق بازگشت تحریمها علیه ایران نگذشته بود که بازارها با شرایط عجیبوغریبی روبهرو شدند. در همان ساعتهای اولیه، نرخ ارز در بازار آزاد جهش کرد و بازار طلا که پیش از این تحت تاثیر افزایش قیمت جهانی قرار گرفته بود، منفجر شد. رسیدن قیمت دلار به مرز 110 هزار تومان، هر گرم طلای 18 عیار به بیش از 10 میلیون تومان و تتر به 114 هزار تومان، ارزش پول ملی را بهشدت کاهش داد. بخشی از این واکنش، به محدودیتهای بانکی در اثر تحریمهای جدید بازمیگشت که سبب میشود انتقال وجه در حوزه بینالمللی پیچیدهتر شود. در نتیجه، فروش نفت ایران بهشدت تحت تاثیر قرار میگیرد و واردات دارو و تجهیزات پزشکی با مشکلات حملونقلی روبهرو میشود. چرا که بخش حملونقل یکی از بخشهایی بهشمار میرود که بهشدت تحت تاثیر تحریمهای ناشی از اسنپبک قرار میگیرد.
تضاد سیاستمداران
نگرانی، اصلیترین مقولهای بود که فعال شدن مکانیسم ماشه به جامعه ایران تزریق کرد. مردم ایران میدانند که تحریمهای بیسابقهای که از سال 1397 و با خروج آمریکا از برجام شکل گرفت، کشورمان را با چالشهای بزرگ مواجه کرد. تورم که تا حدی در حال کنترل بود، بهصورت سالانه افزایش یافت و به مرز 58 درصد رسید. بازگشت تحریمهای سازمان ملل مزید بر علت میشود که تورم تا حد بیشتری رشد کند. کمبود حاملهای انرژی، مشکلات زیستمحیطی همانند کمبود آب و آلودگی هوا در کنار افزایش بیکاری به دلیل ناکامی بخش تولید در افزایش ظرفیت تولید و کاهش تقاضای بخش خدمات به دلیل کم شدن درآمدهای عمومی، نگرانیهای بیشتری را برای مردم به وجود میآورد. نگرانی کنش و واکنشهای نظامی در اثر فعال شدن مکانیسم ماشه و احتمال بروز جنگ دوباره هم نگرانی عموم جامعه را از بازگشت تحریمها افزایش میدهد. با وجود این، فعالان سیاسی و اقتصادی در ایران دو گروه شدهاند. گروهی اندک و پرهیاهو، بازگشت اسنپبک و فعال شدن مکانیسم ماشه را همچنان موجب پیشرفت، برکت و نعمت برای افزایش خوداتکایی داخلی میدانند و از آن خوشحال شدهاند. گروهی دیگر، از آینده تیرهای که تحریمها به کشورمان تحمیل میکنند بیمناکاند. اصولگرایان تندرو، بهویژه مدافعان سعید جلیلی، مذاکرهکننده اسبق هستهای ایران که یکی از برجستهترین چهرههای جبهه پایداری به شمار میرود، از فعال شدن مکانیسم ماشه استقبال کردند و شکست دیپلماسی را «سندی بر ناکارآمدی اعتماد به غرب» دانستند و آن را فرصتی برای تقویت «اقتصاد مقاومتی» قلمداد کردند. همفکران سعید جلیلی در مجلس هم همین باور را دارند. بهنام سعیدی، دبیر کمیسیون امنیت ملی مجلس، نیز از جمله مدافعان فعال شدن مکانیسم ماشه به شمار میرود و بر این باور است که «فعال شدن مکانیسم ماشه، تاثیرات روانی بیشتری نسبت به پیامدهای اقتصادی آن دارد». برخی از نمایندگان اصولگرا نیز اسنپبک را «نعمتی برای بیداری ملت» عنوان کردند. آنها باور دارند سیاستهای دولت حسن روحانی در مذاکره با طرفهای غربی، راه باطلی بود که این دولت طی کرد و اکنون دولت مسعود پزشکیان نیز در حال ادامه دادن آن است. واکنش امیرحسین ثابتی، نماینده مردم تهران در مجلس هم جالب بود. او بلافاصله پس از فعالسازی مکانیسم ماشه نوشت: «لحظاتی قبل با رایگیری در سازمان ملل و فعال شدن مکانیسم ماشه، برجام رسماً تمام شد و به تاریخ پیوست. توافقی استعماری و یکطرفه که 10 سال عمر یک ملت را تلف و زیرساختهای اتمی ایران را محدود کرد. درنهایت، ضمن اثبات عقلانیت جبهه انقلاب که از ابتدا این توافق را به ضرر ایران میدانست و منتقد آن بود، توهمهای جریان غربگرا را آشکار کرد.» او همچنین در پیام ویدئویی خوشحالی خودش را از فعال شدن مکانیسم ماشه اینگونه بروز داد: «خوشحالم که مکانیسم ماشه فعال شد و [تعویق آن] تمدید نشد.» تندروها در صداوسیما هم از بازگشت تحریمها علیه ایران ابراز خوشحالی کردند. روحالامین سعیدی، کارشناس برنامههای سیاسی صداوسیما که استاد دانشگاه امام صادق (ع) هم هست، در برنامه تلویزیونی گفت که «خوشحالم مکانیسم ماشه اکنون اجرا میشود؛ باید کسانی که این مذاکرات را انجام دادند، مورد بازخواست قرار بگیرند». از سوی دیگر، آنها بر این باورند که مردم باور خواهند کرد صحبتهای افراد همطیف آنها درباره بدعهدی کشورهای غربی صحیح بوده و خروج آمریکا از برجام و بعدها، فعال شدن مکانیسم ماشه، اقبال مردم را به ایدئولوژی آنها افزایش میدهد، در نتیجه پایگاه اجتماعی قدرتمندتری در انتخابات آینده برایشان میسازد. رسانههای اصولگرا هم تحلیلهای مختلف ارائه دادند که خوشحالی این طیف سیاسی را از فعال شدن مکانیسم ماشه بیش از پیش منعکس کردند. در مقابل جریانهای میانهرو و اصلاحطلب، نگرانیهای خودشان را به شکلهای مختلف ابراز کردند. مسعود پزشکیان که در آستانه تولد 71سالگیاش با بازگشت مکانیسم ماشه علیه کشوری که مسئولیت آن را بر عهده دارد روبهرو شد، هر چند باور دارد که «نمیتوان کشوری را که 17 همسایه دارد، مورد تحریمهای شدید قرار داد»، اما در دوران انتخابات، گفته بود همه تلاش خودش را برای جلوگیری از بازگشت تحریمها به کار میبندد. محمدجواد ظریف هم با انتقاد از دولتهای غربی، بر لزوم بهکارگیری دیپلماسی جدید برای کاهش اثرات تحریمها تاکید کرد. محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس موضع دوگانه در پیش گرفت. او که در جمع چهرههای اصولگرای میانه طبقهبندی میشود، تاکید کرد، «حرکت اروپا را به رسمیت نمیشناسد» و هشدار داد، «هر کشوری بر اساس این تحریمها عمل کند، با پاسخ جدی ایران روبهرو میشود».
واکنش جامعه
فعالسازی مکانیسم ماشه نگرانیهای اجتماعی برای افزایش مشکلات اقتصادی را در جامعه افزایش میدهد. زمانی که بازارها در سریعترین زمان ممکن به اسنپبک واکنش نشان دادند، بخش بزرگی از جامعه، (از فعالان اقتصادی گرفته تا استادان دانشگاه و شهروندان عادی) به شیوههای مختلف در فضای مجازی، نگرانیهایشان را از آینده زندگی نشان دادند. پیش از اینکه مکانیسم ماشه فعال شود، گزارشی منتسب به اتاق بازرگانی ایران در فضای مجازی منتشر شد که هشدار داده بود در صورت فعال شدن مکانیسم ماشه شاهد سقوط ارزش پول ملی و رکود عمیق در سطح بازارها هستیم. کارشناسان صنعت خودرو بر این باورند که مکانیسم ماشه، امکان توسعه صنعت را از بین میبرد و احتمال جهش قیمتها در بازار خودرو وجود دارد. گزارش روزنامه «دنیای اقتصاد» هم نشان داد خودروهای وارداتی از بیم فعال شدن مکانیسم ماشه، 10 تا 15 درصد گران شدند. این آشفتگی اقتصادی در فضای مجازی بازتاب گسترده پیدا کرد. حسین راغفر، اقتصاددان، هم تاکید میکند: فعالسازی مکانیسم ماشه، پیامدهای منفی برای کشورمان دارد و حتی کشورهایی که بیشترین ارتباط تجاری را با ایران دارند، تحت تاثیر قرار میگیرند. مهدی پازوکی، اقتصاددان، هم بر این باور است که «فعال شدن مکانیسم ماشه، ایران را وارد جنگ تمامعیار اقتصادی میکند و ممکن است صادرات نفت به زیر ۵۰۰ هزار بشکه در روز برسد». او با تمرکز بر بخش خصوصی، تاکید میکند، بدون اصلاحات ساختاری پس از بازگشت دوباره تحریمها علیه ایران، «بیشترین فشار بر اقشار ضعیف و کارگران تحمیل میشود». افشین کلاهی، رئیس کمیسیون کسبوکارهای دانشبنیان اتاق بازرگانی ایران، نیز تاثیر عملی مکانیسم ماشه را غیرقابل انکار دانست و میگوید، «لازم است از شرکتهای ایرانی خارج از کشورمان کمک بگیریم شبکهسازی کنیم. افزایش قیمتها، موقتی و دردناک است، اما پیشنهاد میکنم فشارهای روانی با واقعیتهای بازار تعدیل شود و دولت نیز دخالتی در بازار نداشته باشد». واکنش فعالان اقتصادی به اسنپبک کم نبود، اما هر یک از این افراد دیدگاه جدیدی را درباره بازگشت تحریمها مطرح کردند. صمد حسنزاده، رئیس اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران، مکانیسم ماشه را جدی و قابل مدیریت دانست: «درست است که فعالسازی مکانیسم ماشه خسارتهایی دارد اما بخش خصوصی میتواند اثر آن را به حداقل برساند. فعالان اقتصادی و بخش خصوصی اجازه ندادهاند هیچگاه چرخ تولید متوقف شود.» علی مدنیزاده، وزیر امور اقتصادی و دارایی، هم در واکنش رسمی مکانیسم ماشه را فرصتی برای تحول اقتصادی دانست: «دولت برای این کار اقدامهای حمایتی همانند کالابرگ الکترونیکی را در دستور کار قرار داده که اثرات احتمالی آن را بر معیشت مردم کاهش دهد.» کاربران زیادی در فضای مجازی به این دیدگاه مدنیزاده واکنش نشان دادند. برخی آن را «بیاثرانگاری» مکانیسم ماشه دانستند و برخی دیگر که رویکردهای میانهروتری دارند، صحبتهای مدنیزاده را گام حمایتی مثبت ارزیابی کردند. جوادییگانه، جامعهشناس و کارشناس اقتصادی، هم به جای اینکه به فعال شدن مکانیسم ماشه واکنش نشان دهد، به شادمانی برخی فعالان سیاسی اعتراض کرد: «این حجم از شادی برای موفق نبودن رقیب سیاسی در غلبه بر تحریمها و بیتوجهی مطلق به نگرانی اقتصادی مردم را تنها میتوان با از دست رفتن حسگرهای کلان شناسایی خطر تحلیل کرد.»
پدیده شادی سیاسی
در شرایطی که مردم نگران آینده اقتصادی پس از فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمها هستند، برخی جریانهای سیاسی از این رخداد ابراز خوشحالی میکنند. این خوشحالی، ریشه در پدیده «شادی سیاسی» دارد. این پدیده که همراه با مفهوم لذت یا رضایت عاطفی تعریف میشود، به گونهای از شادی گفته میشود که افراد یا گروههای سیاسی پس از شکست یا ناکامی رقبا یا مخالفان خودشان تجربه میکنند. این مفهوم زمانی ایجاد میشود که گروهی، شکست دیپلماتیک یا اقتصادی را نهتنها بهعنوان زیان ملی تلقی نمیکند، بلکه بیشترین تلاش خود را به کار میبرد که از آن پیروزی ایدئولوژیک بسازد. با تکیه بر این نظریه، میتوان دلایل شادی برخی از جریانهای سیاسی از فعال شدن مکانیسم ماشه را بیشتر و بهتر درک کرد. این افراد و گروهها، شکست برجام به دلیل فعالسازی مکانیسم ماشه و بازگشت دوباره تحریمها را نشانههای مهمی از ناکارآمدی مذاکره با غرب میدانند. نکته اینجاست که این شادی، درحالیکه برای برخی از گروههای فکری و ایدئولوژیک، از فردگرایی فراتر میرود و به انسجام گروهی و تقویت هویت جمعی میانجامد، در مقابل، شکافهای اجتماعی را عمیق میکند. این پدیده فقط در ایران مشاهده نمیشود. در حوزه بینالملل شاهد بروز شادی سیاسی در میان گروههای دیپلماتیک و سیاسی بودهایم. شادی سیاسی در حوزه بینالمللی با پوپولیسم همخوانی دارد. تاریخیترین نمونه پوپولیسم شادی سیاسی، فعالیتها و عقایدی بود که منتقدان خروج از اتحادیه اروپا در بریتانیا از خودشان نشان دادند. در این پدیده، حامیان برگزیت از هرجومرج اقتصادی پس از خروج از اتحادیه اروپا بهعنوان پیروزی یاد کرد. این در حالی بود که این خروج به زیان طبقه کارگر تمام شد و کاهش چهاردرصدی تولید ناخالص داخلی را به دنبال داشت. شادی سیاسی در معمولترین حالت، به قطبیسازی در جامعه منتهی میشود. جنبشهای چپگرای آمریکای لاتین همانند بولیواریسم در ونزوئلا، نگاهی همانند جریانهای سیاسی تندرو در ایران دارند. آنها از تحریمهای آمریکا علیه دولت مادورو بهعنوان «مدال افتخار» نام میبرند و از آن شادماناند. این شادمانی، از ایدئولوژی ضداستعماری ریشه میگیرد و مخالفان با نظریه افزایش تحریمها را نیز «خائن به وطن» خطاب میکند. شادی سیاسی، الگوی جهانی هم دارد. این پدیده، مخالفت با جریان غالب را به ابزاری برای همگرایی اجتماعی تبدیل میکند، اما این پدیده به بهای از دست رفتن انسجام ملی تمام میشود. در ایران نیز، ریشههای ایدئولوژیک علاقه به وضع تحریمها، به رخدادهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی بازمیگردد. در این تفکر ایدئولوژیک، مخالفت با غرب و بهویژه ایالاتمتحده، بهعنوان ریشه اصلی ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی تثبیت شد. در نتیجه، تحریمهایی که از سوی آمریکا وضع میشود، از دید ایدئولوژی انقلابی، نهتنها فشار خارجی نیست، بلکه «آزمون الهی» برای اثبات خودکفایی به شمار میرود. مفهوم مقاومت نیز ریشه در ایستادگی در برابر ظلم حتی با هزینه جان دارد که مورد تاکید فعالان سیاسی انقلابی قرار گرفته است. با اتصال نقطههای این تفکرات به یکدیگر، به اقتصاد مقاومتی میرسیم که تحریمها بهعنوان فرصتی برای همگرایی جامعه علیه استکبار تلقی میشوند و شرایط لازم را برای تقویت هویت انقلابی فراهم میآورد. در چنین شرایطی، شکست برجام با فعالسازی مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمها، به سود اصولگرایان تمام شده است. در درجه نخست، این شکست روایتهای ضدغربی آنها را تایید میکند و در درجه دوم، برای آنها سود دارد. اصولگرایان از این بحران برای بسیج پایگاههای سنتی خودشان که حدود 20 تا 30 درصد جامعه را دربر میگیرد استفاده میکنند و با طرح شعارهایی که نشان میدهد اعتماد به غرب اشتباه بود، به تلاش برای جذب طرفدار میپردازند. از سوی دیگر، تحریمها انسجام جبهه انقلاب را افزایش میدهد، چرا که مخالفان با وضع مکانیسم ماشه را افراد وابسته به غرب نشان میدهد و واژه مقاومت را معادل وفاداری تعریف میکند. با این رویکرد، ناکارآمدیهایی همانند تورم و بیکاری به دشمنان نسبت داده و سبب میشود نقد جدی به نوع حکمرانی شکل نگیرد.
مخالفتهای آگاهانه
شادی و رضایت برخی از جریانهای سیاسی و فعالان آن از بازگشت تحریمهای سازمان ملل علیه ایران، ریشه در عواملی مختلف دارد. این عوامل، از تئوریهای روانشناختی آغاز میشود و به تئوریهای ایدئولوژیک میرسد. این، همان موضوعی است که دکتر احمد نقیبزاده، پژوهشگر حوزه علوم سیاسی و استاد دانشگاه تهران هم به آن اشاره میکند. او در گفتوگو با «تجارت فردا» جزئیات بیشتری از دلایل بروز این تفکر را مطرح میکند. به گفته دکتر نقیبزاده، استقبال عدهای از بازگشت تحریمها، عوامل روانی، ایدئولوژیک و مصلحتی را همزمان در کنار خودش جای داده است: «این عوامل بهصورت جدی در هم پیچیده شدهاند. هر چند میتوان هر یک از آنها را بهصورت واحد هم مورد بررسی قرار داد؛ اما نکته اینجاست که برخی از این مخالفان بهصورت آگاهانه میدانند که تحریمها تا چه میزان به کشورمان آسیب میرساند و علیه منافع ملی است؛ اما ازآنجاکه بهصورت شخصی از بازگشت تحریمها سود میبرند، از فعال شدن مکانیسم ماشه خوشحال میشوند.» او یکی از جنبههای خوشحالی از بازگشت تحریمها را ایجاد شرایط مطلوب برای سودآوری از طریق دور زدن تحریمها عنوان میکند: «برخی از افراد با اقدامهایی که تحریمها را به اصطلاح دور میزنند، سود کسب میکنند. برای مثال، جابهجا کردن پول در چمدان به دلیل قطع ارتباط بانکی ایران با کشورهای جهان، میتواند برای این افراد سودآوری داشته باشد. بنابراین، این موضوع برایشان سودآور است و موجب خوشحالی میشود. ضمن اینکه باید در نظر داشته باشیم این افراد، هیچ باوری به موارد اخلاقی ندارند. آنها نه به نوع حکمرانی توجه میکنند و نه ملت ایران و منافع ملی را مدنظر قرار میدهند.» این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، چنین پدیدهای را اختصاص یافته به ایران نمیداند و نمونه آن را در دیگر کشورهای جهان نیز مثال میزند: «در کتاب گریز از آزادی نوشته اریک فروم، نمونههایی از این رفتارها قابلمشاهده است. در فاشیسم میبینیم که چنین باوری بهصورت گروهی شکل گرفته و جریان دارد. بنابراین میتوان گفت که این جماعت کثیری که از مخالفت با آنچه به زیان دیگران است سود میکنند، با ابعاد روانشناختی هم درگیر هستند و مخالفت آنها، جنبه اجتماعی ندارد.» او در بخش دیگری از صحبتهایش به دلایل شکلگیری مخالفتهای جریانهای داخلی با نفع عمومی مردم اشاره میکند: «چنین افرادی هنوز تحت تاثیر فضایی قرار دارند که در ابتدای انقلاب شکل گرفته است. میتوان گفت که ذهن آنها با تاثیرپذیری از مشایخ و مریدها، بهشدت ضدتوسعهاند. برای مثال، گفتهاند نمیخواهند ایران مثل ژاپن یا فرانسه باشد؛ و نمیدانند اگر نخواهند مثل ژاپن باشند و در چرخه تاثیرگذار جهان امروز جای داشته باشند، باید تابع کشورهای پیشرفته شوند. این افراد چارهای ندارند که از نظر اقتصادی و صنعتی، تدابیر لازم را بیندیشند، چرا که نفی کردن، هیچ معنایی ندارد و آنها را از جریان پیشرفت جهانی عقب میاندازد.» دکتر نقیبزاده برخی از مقاومتهای شکل گرفته در ارتباط با کشورهای جهان را ناشی از تفکرهای عقبمانده هم میداند: «سالها پیش و در حومه کازابلانکا، روستایی را پیدا کردند که از ابتداییترین زیرساختهای رفاهی محروم بود. یعنی این روستا نه آب داشت و نه از برق استفاده میکرد. خیابان و جاده هم در این روستا ایجاد نشده بود، اما ساکنان آن، برای ارضای روانی خودشان، همه شهرنشینان ساکن کازابلانکا را تکفیر میکردند. یعنی میگفتند آنها کافرند! خب، اگر بخواهیم این موضوع را به تفکر ضد توسعه در ایران ارتباط دهیم، میتوانیم این را بگوییم که بسیاری از این افراد که اکنون با خواسته اکثریت جامعه مخالفت میکنند، بهطور ناخودآگاه و غریزی میدانند که جایگاهی که در سلسلهمراتب اجتماعی اشغال کردهاند و پایگاههای اجتماعی که بهدست آوردهاند، حق آنها نبوده است. آنها خوب میدانند که فقط در فضای تحریم و بههمریخته میتوانند این جایگاه را حفظ کنند و اگر قرار باشد شفافیتی ایجاد شود و حساب و کتابی در کار باشد، باید آن عرصه را ترک کنند.»
ریشههای تاریخی
مخالفت با نظر اکثریت مردم از سوی برخی جریانهای سیاسی، ریشه در تفکرهایی دارد که از سالهای پس از پیروزی انقلاب سال 1357 در جامعه شکل گرفت. دکتر احمد نقیبزاده، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران بر این باور است که عدم حسابرسی از تفکرهای غلط سبب شده است تندرویهای کنونی در جامعه ایجاد و تثبیت شود. «در دهه 1360 که جنگ ایران و عراق در جریان بود، کشورمان شرایط نابسامانی داشت. در آن شرایط جنگی هیچکس از دیگری حسابرسی نمیکرد. برخی افراد هم بهصورت اسمی در جنگ حضور داشتند؛ اما نه بهصورت خالصانه، بلکه به جای اینکه خودشان در جنگ مشارکت داشته باشند، جوانان را تحریک میکردند به جنگ بروند و خودشان را در مقابل گلوله قرار دهند. البته این افراد، پس از آنکه جنگ تمام شد، کمی به حاشیه رانده شدند، اما همچنان در صحنه سیاسی حضور داشتند.» او بازگشت این طیف از افراد سیاسی را ناشی از اشتباهات انجامشده در دوران اصلاحات میداند. «در دهه 1380 و به دلیل اشتباهاتی که در دوره اصلاحات صورت گرفت و کارشکنیهایی که از سوی جناح اصولگرایان انجام شد، جریانهای سیاسی تندرو دوباره جان گرفتند. کار به جایی رسید که برخی از شخصیتها و نهادهای سنتی مورد بیاحترامی قرار گرفتند و در پی این بیاحترامیها، کینهها به وجود آمد و همین کینهها کمک کرد این گروه به قدرت برسند.» این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، دوران ریاستجمهوری محمود احمدینژاد را بهعنوان دورهای نام میبرد که تندرویها در عرصه سیاسی ایران افزایش چشمگیری پیدا کرد. «گروههایی که از احمدینژاد حمایت میکردند، گروههای تندرو بودند. ازآنجاکه ساختار ذهنی افراد وابسته به این گروهها آشفته است، مواضع ضدونقیض و عجیبوغریبی میگرفتند. برای مثال، صبح از انرژی هستهای بهعنوان عامل بازدارنده در حوزه نظامی یاد میکردند و عصر از نفی هولوکاست سخن میگفتند. آنان نوعی لمپنیسم را وارد حوزه سیاسی ایران و با شعارهایی که دادند، کشورمان را با بحرانهایی روبهرو کردند. میتوان گفت آنان تا حد زیادی قطار انقلاب را از ریل خارج کردند.» او در بخش دیگری از صحبتهایش به خدمتی که گروههای تندرو به رژیم صهیونیستی و دشمنان ایران کرد، هم اشاره میکند: «متاسفانه از سوی گروههای تندرو شعارهایی سر داده شد که کشورمان را به ورطه نابودی کشاند. با همین شعارهای تندوتیز، بیشترین خدمت را به اسرائیل کردند و تندروهای صهیونیست هم از شعارهای سر داده شده بهرهبرداری میکردند. باید اذعان کرد در آن دوران، اسرائیل از نظر نظامی آنقدر قوی نبود اما با شعارهای این افراد، تلاش کرد خودش را تقویت کند. این افراد حتی در میان کشورهای جهان اسلام هم تفرقه ایجاد کردند.» با همه این صحبتها، دکتر احمد نقیبزاده به این موضوع نیز اشاره میکند که این افراد و گروههای تندرو، بهزعم خودشان در پی اتحاد کشورهای مسلمان و قوی کردن ایران بودند، اما نتیجه عکس گرفتند. «جریانهای تندرو از ابتدا قصد بدی نداشتند. آنها میخواستهاند به شیوه خودشان مسلمانان را متحد کنند که بنیان اسرائیل را از ریشه برکنند. اما با اقدامهای اشتباه و برداشتهای نادرست از قواعد بینالمللی، عکس آنچه میخواستند اتفاق افتاد و اسرائیلیها هم تحت همین تبلیغات قرار گرفتند و مقابلهبهمثل کردند.» به گفته او، «این افراد مشاورانی دارند و برنامههایی را هم برای خودشان پیشبینی کردهاند. آنها گروههایی تشکیل دادهاند و تلاش میکنند در راستای منافعی که تعریف کردهاند، حرکت کنند. همسو با این اقدامها، دست اجنبی هم قابلمشاهده است. بهترین فرصت را افراطگرایان و غوغاسالاران به اسرائیل میدهند. این جماعت نادان جلو افتادهاند و پشت سر آنها هم گروههای منفعتطلبی شکل گرفتهاند که کشورمان را به سمت تشکیل گروههای مافیایی بردهاند و این گروهها نیز نهایت استفاده را بردهاند. این افراد و گروهها به اسم دور زدن تحریمها، هزینههای زیادی را به کشورمان تحمیل کردهاند. در همان زمانی که افراطگرایان سیاسی در ایران دوباره جان گرفتند، بیشترین میزان ثروت و دلار از محل فروش نفت انجام شد و بیشترین ضرر اقتصادی هم به کشورمان وارد آمد. در همین دوره بود که فرار سرمایهها شکل گرفت، اختلاس انجام و سوءاستفادهها زیاد شد. نوعی اتحاد نامیمون بین جریانهای سیاسی تندرو و منفعتطلبان شکل گرفت و کشورمان را به سمت اشتباه هدایت کرد».
اقتصاد ضعیف
تحمل تحریمها و قرار گرفتن در مقابل آن، فقط با برخورداری از اقتصاد قوی امکانپذیر است. کشوری با اقتصاد ضعیف نمیتواند بجنگد، مقاومت کند و شرایط مطلوب برای شهروندانش فراهم آورد. آنگونه که دکتر نقیبزاده میگوید، همه افرادی که با تفکرهایشان سبب شدهاند وضع اقتصادی با چالش روبهرو شود، در مقابل آینده ایران مسئولاند. «افرادی که از غوغاسالاران ایران حمایت کردند، مسئولیت بزرگی در مقابل آینده کشورمان بر دوش دارند. این افراد در طول تاریخ 200 سال گذشته ایران هم دیده میشوند و همواره هم آلت دست بودهاند و دولتهای بیگانه نهایت استفاده را از تندرویهای آنها کردهاند. ورود عناصر خارجی و نفوذی هم در دورانی که تندروها به دنبال حاشیهسازی بودهاند، انجام شده است؛ این افراد باور ندارند که کشورهای غربی آنقدر با برنامهریزی اقدام میکنند که گروههای تندرو را به جهت خاصی هدایت میکنند و نشانی غلط هم میدهند که سروصدای پیرامونی ایجاد شود و پوششی برای پنهان کردن عناصر خرابکار و خائن شکل بگیرد.» این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران نمیتواند نارضایتی خودش را از اقدامهای نادانسته گروههای تندرو پنهان کند. «منفعتطلبان داخلی و عناصر خارجی دستبهدست هم دادهاند و شرایطی ایجاد کردهاند که کشورمان با بحرانهای مختلف مواجه باشد. چشمانداز آینده مبهم و تیره است و با اجماع بینالمللی که علیه کشورمان شکل گرفته، شرایط دشواری برای آینده ایران به وجود میآید.» بر اساس صحبتهای دکتر نقیبزاده، عدم اطلاع از قواعد عرصه بینالمللی سبب شده این افراد نگاه واقعی به شرایط فعلی نداشته باشند و در رویاهای خودشان زندگی کنند: «این افراد متوهم در عالم خودشاناند و با عرصه بینالمللی آشنایی ندارند. آنها نمیدانند استکبار چه سازوکارهای پیچیدهای به کار میگیرد، در نتیجه با تندرویهایشان، راه را برای دشمن خارجی باز میکنند. یکی از جنبههای باز شدن مسیر برای کشورهای خارجی، بازگشت تحریمهاست. کشوری که اقتصاد آن ضعیف است، نمیتواند در مقابل جریانهای پیچیده استکباری ایستادگی کند. این نوع گروهها در سایر کشورها هم حضور داشتهاند و پایان کارشان هم خودکشی دستهجمعی و آتش زدن کشورشان بوده است. با این اقدامها، هم خودشان نابود میشوند و هم کشورمان را نابود میکنند. افرادی که چشم را بر واقعیت میبندند و در دنیای ذهنی بسته و دور از واقعیت زندگی میکنند، هیچگاه پایان روشنی ندارند.»