شناسه خبر : 50455 لینک کوتاه

شرایط پیچیده

واکاوی دولت مسعود پزشکیان در گفت‌وگو با محمد عطریانفر

شرایط پیچیده

دولت مسعود پزشکیان در حالی کارش را آغاز کرد که بار سنگینی از انتظارات عمومی برای بهبود وضع اقتصادی و تنش‌زدایی در سیاست خارجی را بر دوش می‌کشد. اکنون با فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت سایه تحریم‌ها، آن امید اولیه جای خودش را به پرسش‌هایی جدی درباره توانایی دولت برای تحقق وعده‌هایش داده است. پزشکیان که میراث‌دار دولت ناکارآمد و اقتصاد بحران‌زده بود، از یک‌سو با فشارهای فزاینده مجلس و نیروهای تندرو مواجه است و از سوی دیگر، باید پاسخگوی مطالباتی باشد که تحقق آنها در این شرایط، اگر ناممکن نباشد، دشوار است. تحلیل عملکرد دولت و آینده پیش‌روی آن، نیازمند نگاه واقع‌بینانه به محدودیت‌ها و فرصت‌هاست. به این بهانه در گفت‌وگو با محمد عطریانفر، فعال سیاسی به واکاوی شرایط پیچیده رئیس دولت چهاردهم پرداختیم.

♦♦♦

‌ با توجه به فعال شدن مکانیسم ماشه، بازگشت تحریم‌ها و وعده‌هایی که آقای پزشکیان در مورد رفع تحریم و برقراری ارتباطات بین‌المللی داده بودند، چه تصویری می‌توان از دولت آقای پزشکیان به‌عنوان رئیس‌جمهور ارائه داد؟

تا آنجا که بنده مطلعم، آقای رئیس‌جمهور در دوره تبلیغات ریاست‌جمهوری هیچ قول قطعی به کسی نداد. ایشان با توجه به محدودیت‌ها و چهارچوب برنامه‌های مصوب نظام، عمل می‌کند. اتفاقاً تاکید می‌کرد من محدودیت‌ها را می‌شناسم. حتی این نکته که موردایراد هم قرار گرفت، این بود که ایشان اشاره می‌کرد بنده در مورد مسئولیت آینده‌ام، بی‌تردید با مقام رهبری هماهنگ می‌شوم و نظر ایشان را به‌عنوان نظر فصل‌الخطاب و نهایی که از جمع‌بندی ایشان حاصل شده، برای خودم لازم‌الاجرا می‌دانم. در مورد مجلس و همه نهادهای مرتبط با نظام سیاسی ایران نیز آنها را به‌عنوان نهادهایی که بخشی از اختیارهای قدرت را در اختیار دارند به رسمیت می‌شناخت و بر ضرورت همفکری و همراهی با آنها تاکید می‌کرد. به نظرم باید این نکته را دوباره تکرار کنیم که دولت را متهم نکنیم که چرا به قولش عمل نکرد. ایشان تاکید می‌کرد نهادهای مرتبط با اداره کشورمان، مسئولیت مشترک دارند. نکته دوم این است که آقای پزشکیان وارث شرایطی از کشورمان بود که تمامی مصیبت‌های دوران آقای محمود احمدی‌نژاد، دوره دوم آقای حسن روحانی و همچنین دوره مرحوم آقای ابراهیم رئیسی بر سر آن آوار شده بود. این مصیبت‌ها ناشی از ناکارآمدی نهاد دولت بود. متاسفانه در دوران احمدی‌نژاد، بخش نیرومندی از نیروهای شایسته دولت به دلیل سیاست‌های غلط ایشان از دولت کنار گذاشته شدند. دولتی که در نظام جمهوری اسلامی پیشران توسعه و اقتصاد موفق بود و نیروهای کارآمد و لایقی داشت، عملاً به دلیل سیاست‌های غلط دچار خلأ نیروی انسانی و به دولت فروافتاده و ناکارآمد تبدیل شد. دولت آقای رئیسی هم که دوره خودش را عمدتاً با تبلیغات طی کرد. تحریم‌های یکجانبه آمریکا که سهم سنگینی در ایجاد مشکلات اقتصادی دارد، نیز برقرار است. این تحریم‌ها با ضمانت‌ها و ابزارهای اجرایی همراه بود که اگر کشوری تخلف می‌کرد، از سوی آمریکا تنبیه می‌شد. همه اینها آثار زیان‌بار خود را بر اقتصاد تحمیل کرد و آقای رئیس‌جمهور وارد مجموعه‌ای از مصیبت‌ها شده است. باید همه این مولفه‌ها را در تحلیل خودمان دخالت دهیم و براساس آن داوری منصفانه داشته باشیم. با تمام محدودیت‌هایی که وجود دارد، تصور من این است که برادرمان آقای پزشکیان، تلاش خودش را می‌کند و به‌شدت هم به همان اصول اخلاقی و مدیریتی‌اش پایبند است. صداقت، حقانیت و بیان صریح و واضح ایشان با جامعه، همچنان باقی و جاری است.

به فشارهای بیرونی و میراث گذشته اشاره کردید. در حال حاضر، دولت در داخل با چه چالش‌هایی روبه‌رو است؟

تندروها همچنان در پارلمان ایشان را اذیت می‌کنند. تصور بفرمایید ایشان دولتی تاسیس کرده که در انتخاب بالای ۷۰ درصد وزرایش دیگران مشارکت و دخالت کردند. از اراده خودش توانست تنها چند نفر را به کابینه بیاورد که نفر نخست آقای همتی بود که به نظر من لایق‌ترین هم بود، اما ایشان را در مجلس از دست داد. فشار بر دو نفر دیگر که مدنظر اصلاح‌طلبان بودند نیز وجود دارد. ما باید همه این داستان‌ها را در تحلیل خودمان دخالت دهیم. فکر می‌کنم همچنان باید از ایشان و سیاست‌های حق‌طلبانه و پیگیری منافع مردم که دنبال می‌کند، دفاع کرد. اما خروجی کار چیست؟ خروجی این است که دولت ما توقعات مردم را آن‌طور که باید، حتی در شرایط بحران فعلی، برآورده نمی‌کند و نتیجه ملموسی برای مردم حاصل نمی‌شود. البته در این رابطه، آن بخشی که می‌توانیم به دولت نقد کنیم این است که متاسفانه بدنه دولت در سطوح مختلف مدیریتی، اسیر فساد دامن‌گستر و فراگیر شده است. ظاهراً هر کاری که شما بخواهید برای تغییر این روندها انجام دهید، دچار توقف می‌شود. انتظارات و مطالبه‌های زشت و فسادبرانگیزی که از سوی عواملی در رده‌های پایین و متوسط اداری مطرح می‌شود، مشکلات جدی ایجاد می‌کند.

‌ با توجه به این حجم از مشکلات ساختاری و فساد اداری، چه انتظاری می‌توان از شخص رئیس‌جمهور داشت؟ چه اقدام‌هایی باید در اولویت قرار گیرد؟

در این شرایط، از آقای رئیس‌جمهور باید چهار مطالبه داشت. نخست اینکه دولت فاقد «گفتمان واحد» است. باید یک «هم‌قسمی» مجدد میان اعضای دولت رخ دهد. به این معنا که اینها هم‌قسم شوند که بحرانی که اکنون بر کشورمان وارد شده و با فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت بخشی از تحریم‌ها، تشدید شده را جدی بگیرند. آثار غیرمستقیم تحریم‌ها وحشتناک است و این احساس را در جامعه ایجاد می‌کند که اسیر تحریم در بلندمدت می‌شوند که زندگی آنها را در هم می‌ریزد. اگر این هم‌قسمی، همدلی و هم‌نگاهی در نهاد دولت شکل بگیرد، بخشی از مشکلات رفع می‌شود. دوم اینکه، باید با فساد داخلی برخورد جدی صورت گیرد. اگر رئیس‌جمهور با تیم امین خودش مواردی از فساد را پیدا کرد، باید با شدت برخورد و آنها را افشا کند که به جامعه پیام بدهد من با فساد می‌ستیزم. این ستیز را باید به رخ جامعه و افکار عمومی بکشاند.

سوم اینکه، نیروهای رادیکال و افراطی مجلس نباید تصور کنند که چون شرایط بحرانی است، می‌توانند همانند شرایط عادی نظارت‌هایش را پی بگیرند و کار را به مرحله استیضاح برسانند. در چنین شرایطی، ایشان باید با مقام‌های ارشد نظام، از جمله مقام رهبری و رئیس مجلس، گفت‌وگو کند که در این دوره گذار و بحران که از هر سو آتش فتنه علیه دولت شعله‌ور است، هر روز به دست‌وپای دولت نپیچند. مجلس باید به دولت کمک کند. آخرین مورد اینکه گزاره «گفت‌وگو و دیپلماسی» را نباید از دست داد و در هر شرایطی باید آن را پیگیری کنیم. چه‌بسا در بخشی از این گفت‌وگوها بشود زمینه‌ای برای تقویت روابط و کاستن از بار سنگین تحریم‌ها فراهم کرد که طبعاً فشار روانی و اقتصادی بر معیشت مردم را کاهش می‌دهد.

‌ به نظر می‌رسد آقای پزشکیان در چند جبهه زیر فشار است. نخست، مردمی که به‌عنوان تازه‌ترین شانس به ایشان رای دادند و احساس می‌کنند وعده‌ها عملی نشده است. دیگری همین مخالفان در مجلس که اشاره کردید. گمانه‌زنی نیز وجود دارد که بخشی از اصلاح‌طلبان که حامی ایشان بودند، اکنون به دلایل مختلف، ایشان را تنها گذاشته‌اند. این روایت را چقدر قبول دارید؟

ببینید، کل جریان اصلاح‌طلبی و نیروهای ارشد و تاثیرگذار این جریان، همچنان موضع حمایتی دارند. ممکن است لایه‌های دوم، سوم و چهارم اصلاح‌طلبان که دغدغه‌هایی داشتند یا انتظارشان این بوده که رئیس‌جمهور امکان بیشتری فراهم کند که آنها را در سطوحی از فعالیت‌ها به کار بگیرد و این اتفاق نیفتاده، گلایه داشته باشند. اما من فکر نمی‌کنم که اصلاح‌طلبان کنار کشیده باشند. یا ممکن است برخی توقع داشته باشند که ایشان در پیشبرد بندهای سیاسی و اجتماعی، رادیکال و آوانگارد حرکت کند. ما باید برای دوستانمان در حوزه اصلاح‌طلبی توضیح بدهیم که آقای پزشکیان نمی‌تواند عنصر آوانگارد باشد. ایشان باید بر پایه همان دیدگاه‌های خودشان که مبتنی بر اخلاق و صداقت است، حرکت کند.

به نظر من، آنچه مصیبت ما را بیشتر نشان می‌دهد این است که نهاد اطلاع‌رسانی دولت ضعیف است و دولت نیازمند گفتمان واحد و تجمیع جدیدی است. ما باید بخش اطلاع‌رسانی دولت را از نو نگاه کنیم و این نهاد باید فعال شود. چرا که جامعه مخاطب ما الان مطالباتش را از دولت دریافت نمی‌کند. نهاد اطلاع‌رسانی باید بتواند فعالانه در خط مقدم تلاش و به جامعه تفهیم کند که ما اصل ناتوانی دولت در رساندن مطالبات شما را به رسمیت می‌شناسیم، اما ریشه این ناتوانی در دولت نیست. دولت باید ریشه‌ها را توضیح دهد. مردم ما آنقدر نجیب‌اند که اگر اطلاعات و آگاهی موردنیاز را از ناحیه دستگاه اطلاع‌رسانی دولت دریافت کنند، همدلانه به کمک دولت می‌آیند.

‌ ضعف اطلاع‌رسانی را چطور می‌توان توضیح داد؟ آیا می‌توان نمونه مشابهی از موفقیت در این زمینه در گذشته یافت؟

اگرچه جنگ تحمیلی ۱۲روزه از نظر عمق قابل‌مقایسه با جنگ تحمیلی سه هزارروزه در دوران دفاع مقدس نیست، اما گستردگی عملیات و عمق جنایت‌هایی که اسرائیل و آمریکا مرتکب شدند، اگر از آنچه در دفاع مقدس رخ داد بیشتر نباشد، کمتر نیست. وقتی ذهنمان را معطوف به گذشته می‌کنیم، می‌بینیم که در آن دوران، جامعه مخاطب ایرانی، به‌صورت فراگیر از سوی دولت و نهادهای رسانه‌ای سنتی و مدرن توجیه می‌شدند. مردم در این روند توجیهی، هم دولت را حمایت می‌کردند و هم می‌پذیرفتند که دغدغه‌های دولت، دغدغه خودشان است. اگر آن شرایط را با امروز مقایسه کنیم، می‌بینیم که هیچ اتفاقی در این زمینه نمی‌افتد. نهاد اطلاع‌رسانی دولت چه ارتباطی با شبکه‌های حزبی، گروهی و نهادی دارد که یک سال پیش پشتیبان ایشان بودند؟ اصلاً هیچ نشست و برخاستی بوده؟ آیا آنها را توجیه کرده‌اند؟ از آنها کمک خواسته‌اند؟ مثل اینکه دولت در جزیره‌ای در وسط اقیانوس است و احزاب و نهادهای پشتیبان هم در ساحل نشسته‌اند. این رابطه، یک رابطه قطع‌شده است. این از جمله نکاتی است که باید در مورد آن تذکر داد و از رئیس‌جمهور انتظار داشت که به این ماجرا ورود کند.

‌ با همه این تفاسیر و توصیه‌ها، اگر روند فعلی ادامه پیدا کند، می‌توان گفت عمر سیاسی دولت آقای پزشکیان پیش از پایان دوره چهارساله قانونی به سرانجام برسد؟

ببینید، آقای پزشکیان در موقعیتی قرار گرفته که وقتی آن را ارزیابی می‌کند، می‌بیند با آنچه در آغاز امیدوار بود انجام دهد، فاصله زیادی دارد. اگر به پیام ایشان در داخل خودرو هنگام بازگشت از فرودگاه گوش کنید، سرتاسر واژگانی که به جامعه منتقل کرد، دلالت بر غصه، اندوه، حزن و بیانی از ناتوانی داشت. نه اینکه ناتوان باشد، بلکه بیانش بر این استوار بود که شرایط سخت است. آسمان بر او سخت گرفته و نیروی داخلی از او پشتیبانی نمی‌کند. ایشان شاید روزشماری می‌کند که هرچه زودتر این دوره خدمتش به سر بیاید. اگر شرایطی پیش بیاید که به ایشان بگویند شما بدون اینکه عارضه‌ای برای کشورمان ایجاد شود می‌توانی صحنه را ترک کنی، چه‌بسا ترک بکند. اگر ماجرا این باشد، بله، عمر دولت ایشان کوتاه است.

اما از منظر مصلحت ملی، ما باید بپذیریم که دولت‌ها معمولاً به دلیل مشکلات خارجی و دیپلماتیک، ناکارآمد بوده‌اند. اگر کارآمدی هم گاهی حاصل شده، ناشی از سرسختی روسای‌جمهوری توانا، باتجربه و نیرومند مثل آقای هاشمی و آقای خاتمی بوده است. آقای پزشکیان فاقد این ابزارهاست، یا آنقدر نجابت ایشان زیاد است که ویژگی‌های یک مدیر شاخص را که باید امواج را بشکافد و جلو برود در ایشان نمی‌بینیم. در این وضع، ما باید چه کنیم؟ اینجا وظیفه اثباتی ما خودش را نشان می‌دهد. آنچه تا الان روایت کردیم، ثبوتی بود؛ یعنی این چیزها وجود دارد. توصیه می‌کنیم آقای پزشکیان باید دودوره‌ای باشد. چرا؟ چون همین که ایشان برود و کس دیگری بیاید، عملاً این چهار سال اگر دستاوردی هم داشته باشد، از بین رفته است. سه سال دولت آقای رئیسی، اگر مختصر دستاوردی هم داشت، با رفتنشان از بین رفت. ما باید این باور را به وجود بیاوریم که دولت باید خودش را برای هشت سال آماده کند که برنامه‌هایش در بلندمدت به ثمر بنشیند. این هنر نیست که دولت‌های ما یک‌بارمصرف باشند. این همان گزاره‌ای است که آقای دکتر کاتوزیان در کتاب «جامعه ایران» مطرح کرده و از آن با عنوان «جامعه کلنگی» یاد می‌کند. تعبیرش این است که در کشورهای توسعه‌یافته، وقتی نهادی مستقر می‌شود، دولت‌ها تغییر می‌کنند، اما آن نهاد می‌ماند و دولت جدید تقویتش می‌کند. مثل ساختمانی که با بنیه اساسی برای 100 یا 200 سال ساخته می‌شود. ولی ما یک ساختمان یک‌بارمصرف درست می‌کنیم که به‌محض ساخته شدن، فرسودگی‌اش شروع می‌شود و کمتر از 15 سال بعد، دولت بعدی تشخیص می‌دهد که کل این ساختمان را از بنیاد تخریب کند. این سم مهلک مدیریت در کشور ماست.

ما حدفاصل سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۴، چهار دولت و دو رئیس‌جمهور داشتیم. سال 1368، یک جامعه فرسوده با زیرساخت‌های ازبین‌رفته و قطع روابط با دنیا را تحویل آقای هاشمی دادیم. سال 1384 که آقای خاتمی صحنه را ترک می‌کرد، اقتدار دولت، ارتباط جهانی، تقویت اقتصاد، اصلاح زیرساخت‌ها، شاخص‌های موفق، ارتقای سطح زندگی و منزلت مردم و امید به آینده حاصل شده بود. چرا؟ چون این چهار دولت، مقوم یکدیگر بودند. اینها مثل یک توالی پیوسته، همدیگر را تقویت کردند. ما باید این حقیقت را در فرآیند دست‌به‌دست شدن دولت‌ها احیا کنیم و به روسای‌جمهور این باور را بدهیم که شما باید بر دوش دولت قبلی بلندتر شوید، نه اینکه آن را از کمر قطع کنید. 

دراین پرونده بخوانید ...