نظریهپرداز جهانی شدن
چرا نام لستر تارو ماندگار شد؟
لستر تارو، اقتصاددان برجسته و استاد مدیریت و اقتصاد در دانشکده مدیریت امآیتی اسلون بود. او بیش از 30 سال این سمت را بر عهده داشت که از سال 1968 شروع شده بود. تارو از سال 1987 تا 1993 رئیس دانشکده مدیریت امآیتی اسلون بود. کار آکادمیک رسمی او بر جهانی شدن، بیثباتی اقتصادی و توزیع درآمد و ثروت متمرکز بود. آقای تارو در تعدادی از روزنامههای آمریکایی و بینالمللی نیز برای عموم مردم مینوشت. این نویسنده پرکار، چندین کتاب به رشته تحریر درآورد که سهتا از آنها عبارتاند از: «نبرد اقتصادی آینده در میان ژاپن، اروپا و آمریکا» (1992)، «آینده سرمایهداری» (1996) و «ثروتآفرینی» (2000). همه این کتابها به پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز تبدیل شدند. پروفسور تارو در طول دوران فعالیتش، در هیات تحریریه نیویورک تایمز، در سمت سردبیر نیوزویک و عضو هیات اقتصاددانان مجله تایم خدمت کرده است. تارو که در سال 1960 از کالج ویلیامز فارغالتحصیل شد، مدرک کارشناسی ارشد خود را در سال 1962 با بورسیه رودز در کالج بالیول (آکسفورد) دریافت کرد و دکترایش را در رشته اقتصاد از دانشگاه هاروارد در سال 1964 گرفت. او از سال 1966 تا 1968 پس از یک دوره فعالیت به عنوان اقتصاددان در شورای مشاوران اقتصادی رئیسجمهور لیندون جانسون، در هاروارد تدریس کرد. او عضو آکادمی هنر و علوم آمریکا بود و در سال 1993 معاون رئیس انجمن اقتصاد آمریکا شد. تارو با تمرکز بر توزیع درآمد در اوایل دوران تحصیلی خود، علایقش را در طول زمان گسترش داد و به یک صدای عمومی پیشرو در بررسی بسیاری از ویژگیهای تعیینکننده جهانی شدن، از جمله رقابتپذیری اقتصادهای ملی در زمان تغییرات صنعتی، و رفاه کارگران، از جمله کسانی که تحت تاثیر تغییر مشاغل در سراسر جهان قرار گرفتهاند، تبدیل شد.
او طی سالها تعامل با مردم و مقامات دولتی -و در یکسری از کتابهای پرفروش- از مجموعهای متمایز از ایدههای سیاستی حمایت میکرد که برچسبهای سیاسی ساده را به چالش میکشیدند. او از سیاستهایی حمایت میکرد که به جامعه و شرکتها کمک میکرد سرمایهگذاریهای بلندمدت در تحقیقات را به منظور تحریک رشد انجام دهند. در عین حال، در نوشتهها و سخنرانیهای عمومیاش، تارو همچنین بر اهمیت آموزش برای همه تاکید میکرد و ادعا داشت که این آموزش به کارگران در دنیایی که بهسرعت به سوی تکامل و فناورانه شدن پیش میرود، کمک میکند. به گزارش خود او، رشته اتصال در تمام کارهای تارو، انگیزهای سرراست و ایدهآلیستی بود: همانطور که در سال 1987 به مجله فورچون گفت، او میخواست «جهان را بهتر کند».
ال. رافائل ریف، رئیس امآیتی، گفته است: «لستر تارو زندگی خود را صرف این کرد که جامعه را دوراندیشتر و منصفتر کند. او در جایگاه یکی از اعضای هیات علمی، به عنوان رئیس امآیتی اسلون، یک نویسنده موفق، و مشاور غولهای سیاسی، ماموریت امآیتی را برای ارتقای دانش و آموزش دانشجویان در خدمت به ملت و جهان، تجسم کرد.» در این شماره، به بهانه سالروز تولد این اقتصاددان ژرفاندیش، به سراغ زندگی و دستاوردهای او رفتهایم.
ورود به سپهر عمومی
لستر کارل تارو (Lester Carl Thurow) در هفتم می سال 1938 در لیوینگستون، مونتانا به دنیا آمد و در همانجا، جایی که پدرش کشیش متدیست (فرقه پروتستان) بود، بزرگ شد. تارو در جوانی به مدت چهار تابستان در معادن مس محلی کار کرد، اما به دلیل اینکه دانشآموزی ممتاز بود، خیلی زود خود را در مسیر پیشرفت تحصیلی یافت. لستر مدرک لیسانس خود را در اقتصاد سیاسی در سال 1960 از کالج ویلیامز دریافت کرد، پس از آن بورسیه رودز را به دست آورد، به کالج بالیول در آکسفورد رفت تا فلسفه، سیاست و اقتصاد (PPE) بخواند و در سال 1962 با درجه ممتاز فارغالتحصیل شد.
او پس از تحصیل در آکسفورد، دکترای خود را در رشته اقتصاد از دانشگاه هاروارد در سال 1964 گرفت و پس از آن کار تدریس را آغاز کرد. تارو در سال 1968 به موسسه فناوری ماساچوست نقل مکان کرد و پس از آن با انتصابهایی هم در بخش اقتصاد و هم در اسلون، در امآیتی ماند. او که به عنوان مدیر و عضو هیات علمی بسیار فعال بود، از سال 1987 تا 1993 در سمت رئیس دانشکده مدیریت امآیتی اسلون خدمت کرد. تارو همچنین ریاست هیات علمی را به عنوان استاد بازنشسته مدیریت و اقتصاد «جروم و دوروتی لملسون» بر عهده داشت.
کار تارو با تعهد طولانیمدتش به مشارکت عمومی برجسته شد. او علاوه بر نوشتن کتابهای پرخوانندهاش، به نامزدهای ریاستجمهوری مشاوره میداد و گفتوگوی چنددههای با سیاستگذاران داشت. به گفته تارو، علاقه او به آوردن اقتصاد به حوزه عمومی در دهه 1970 افزون شد؛ زمانی که نتوانست موقعیتی در دولت کارتر به دست آورد و تصمیم گرفت از راههایی دیگر بر بحثهای اقتصادی تاثیر بگذارد. او در سال 1997 به نیویورک تایمز گفت: «تصمیم گرفتم که اگر نمیتوانم توجه پادشاه را جلب کنم، با مردم صحبت کنم. این راه دیگری برای تاثیرگذاری بر سیستم اقتصادی است.»با گذشت زمان، تارو این دیدگاه را حفظ کرد که مجموعهای از تصمیمات سیاسی معقول میتوانند یک اقتصاد جهانی ایجاد کنند که برای همه طرفها، از مدیریت گرفته تا کارمندان، عادلانهتر باشد. او در مصاحبهای با مجله CIO در سال 2003 گفت: «هیچ گلوله نقرهای1 وجود ندارد، اما کارهای زیادی وجود دارد که میتوانیم برای فراگیرتر کردن جهانی شدن به جای آنکه بنشینیم و دست روی دست بگذاریم، انجام دهیم.»
پیشبینی آینده
تارو در هماهنگی با دیدگاه خود مبنی بر اینکه ایالاتمتحده میتواند در شکلگیری جهانی شدن به روشهای مولد نقش داشته باشد، برای کمک به ایجاد روابط امآیتی با جهانِ گستردهتر، بهشدت در یک دوره زمانی طولانی کار کرد. به ویژه، او به توسعه برنامههای امآیتی اسلون در چین کمک کرد. دیوید اشمیتلِین، مدیر جان سی. دانشکده مدیریت امآیتی اسلون در بیانیهای که برای جامعه اسلون منتشر شد، گفت: «لستر نه صرفاً به مدرسه و موسسه و نه صرفاً در حوزه اقتصاد خدمت کرد؛ او فردی آرمانگرا با آیندهنگری برای ایجاد روابط طولانیمدت و عمیقاً معنادار بود که موسسههای آموزشی چین را با امآیتی متحد کرد، زیرا موانع میان شرق و غرب شروع به فرو ریختن کردند.» اشمیتلین افزود: «در مشارکت با استادان و دانشآموختگان ما، لستر در توسعه حضور بینالمللی اسلون، بهویژه پروژه آموزش مدیریت امآیتی-چین به پیشرفتهای عمدهای دست یافت.» تارو یکی از بنیانگذاران موسسه سیاست اقتصادی در سال 1986 بود. او ستوننویس اقتصاد در بوستون گلوب و یواسای تودی و تعدادی دیگر بود. او همچنین ستوننویس اقتصاد برای هیات تحریریه نیویورک تایمز و یکی از سردبیران مجله نیوزویک بود که در سال 1982 جایزه جرالد لوب را برای ستونها /سرمقالههایش از آن خود کرد.
لستر تارو یکی از مدافعان قدیمی یک سیستم سیاسی و اقتصادی از نوع ژاپنی و اروپایی بود که در آن دخالت دولت در جهتگیری اقتصاد بسیار گستردهتر از آنچه در ایالاتمتحده وجود دارد، است- الگویی که به نام فلسفه «راه سوم» شناخته میشود. تارو از یک سیستم ثبت اختراع جهانیتر به عنوان یک الزام برای اقتصاد مبتنی بر دانش پشتیبانی میکند، که در آن دولتها ارزش نقض مالکیت معنوی علیه شرکتهای خود از سوی رقبا را در حوزههای قضایی خارجی ارزیابی میکنند و به این شرکتها اجازه میدهند تا با آن مطابقت پیدا کنند.
کتاب او در سال 1993، یعنی «سربهسر: نبرد اقتصادی آینده در میان ژاپن، اروپا و آمریکا»، رشد اقتصاد و استانداردهای زندگی را در ژاپن، اروپا و ایالاتمتحده مقایسه میکند. تارو در مورد آینده سه بازیگر اصلی در نبرد برای برتری اقتصادی در قرن بیست و یکم بحث میکند. پسانداز، سرمایهگذاری و آموزش تعیین میکند که چه کسی اقتصاد جهانی بعدی را میسازد (اروپا پیشبینی اوست). دیدگاههای بینالمللی این اثر را به قلمرو جدیدی فراتر از مقایسههای معمول ایالاتمتحده و ژاپن منتقل میکند. مثل همیشه، تارو در بیان عبارت و کشف یک روند قابل توجه مهارت دارد.
تارو در پیشبینی اینکه اروپا، نه آمریکا یا ژاپن، میتواند بزرگترین برنده در یک درگیری بدون خونریزی باشد که وعده شکلدهی قرن بیست و یکم را میدهد، رویکردی برعکس دارد. او در این کتاب پیشبینی میکند که در آغاز سال 1995، اتحادیه اروپا یک بازار واحد با جمعیت تحصیلکرده 337 میلیوننفری و تولید ناخالص ملی بیشتر از ایالاتمتحده تشکیل خواهد داد. اضافه شدن کشورهای غیرعضو، به علاوه جمهوریهای سابق شوروی و /یا ماهوارهها، تعداد سران را به 850 میلیون افزایش میدهد. او اصرار دارد که به رهبری آلمان، قاره هر کاری را که برای دستیابی به یکپارچگی واقعی لازم باشد، انجام میدهد و هزینهاش را پرداخت خواهد کرد، اگر فقط مانع از جریانهای مخرب مهاجرت شود. در این میان، تارو مشاهده میکند، شرکتهای فردگرای آمریکایی که سود را بیشینه میکنند، درگیر رقابتی پرشور با امپراتوریسازان جامعهگرای ژاپن هستند و پیروز، قوانینی را تعیین خواهد کرد که بازی بزرگ سرمایهداری برای دهههای آینده بر اساس آن انجام میشود.اما نویسنده با بررسی وضعیت تجاری ایالاتمتحده در برابر رقبای اتحادیه اروپا و ژاپن در هشت صنعت کلیدی (هواپیما، لوازم الکترونیکی مصرفی، ماشین ابزار، دستگاههای نیمههادی و...)، تردیدی در مورد اینکه کدام کشور احتمالاً در سمت بازنده قرار دارد، باقی نمیگذارد. تارو با یک برنامه جامع طراحیشده برای تجدید ظرفیت آمریکا برای بقا و رشد در دنیای تجاریِ جدید، کتاب را به پایان میرساند. تحلیلی متفکرانه و دقیق از یک درگیری نتیجهای میان ابرقدرتهای اقتصادی، که شایسته خوانده شدن است.
از دیگر کتابهای او میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
بخت با شجاعان یار است: آنچه باید برای ایجاد یک رفاه جهانی جدید و پایدار انجام دهیم (2003).
ثروتآفرینی: قوانین جدید (1999).
آینده سرمایهداری: چگونه نیروهای اقتصادی امروز، جهان فردا را شکل میدهند (1996).
راه حل حاصل جمع صفر: ساختن یک اقتصاد آمریکایی در کلاس جهانی (1985).
جریانهای خطرناک: وضعیت اقتصاد (1983).
جامعه حاصل جمع صفر: توزیع و امکانات برای تغییرات اقتصادی (1980).
ایجاد نابرابری: سازوکارهای توزیع در اقتصاد ایالاتمتحده (1975).
لستر کارل تارو سرانجام در 25 مارس 2016 در 77سالگی در خانهاش در وست پورت، ماساچوست درگذشت.
جلوتر از زمان خود
رابرت کاتنر، روزنامهنگار، استاد دانشگاه و نویسنده آمریکایی که آثارش دیدگاهی لیبرال و مترقی را کطرح میکند، در 30 مارس 2016 درباره تارو مینویسد: «لستر تارو، یکی از اقتصاددانان برجسته که قبل از مد شدن این دیدگاه، نابرابری آمریکا را به چالش میکشید، هفته گذشته در 77سالگی درگذشت. او در مونتانا متولد شد. او یک پژوهشگر رودز، کوهنوردی مشتاق و یک استادتمام در30سالگی بود. او واقعاً فردی شایسته بود.
من با او آشنا شدم، زیرا ما بخشی از گروه نسبتاً کوچکی از متفکران غیرمارکسیست و چپِ مرکز در اقتصاد بودیم. تارو در سال 1986 به رابرت رایش، ری مارشال، جف فاکس، بری بلوستون و من پیوست تا موسسه سیاست اقتصادی (EPI) را تاسیس کنیم. ما به این دلیل اقدام کردیم که تقریباً کل حرفه اقتصاد جریان اصلی برای این گزاره که بازارها تقریباً همیشه کارآمد هستند، چیزی شبیه به یک تبلیغ تجاری شده بود. البته اقتصاددانان مارکسیست دیدگاهی کاملاً متفاوت داشتند. اما در میان غیرمارکسیستها، تارو شاید برجستهترین و بااعتبارترین کسی بود که احکام بازار را به عنوان نه لزوماً کارآمد و نه عادلانه، به چالش میکشیدند.
ما EPI را تا حدی به این دلیل راهاندازی کردیم که حفره بزرگی در دنیای اتاقهای فکر وجود داشت. قبل از EPI، سازمانهایی مانند موسسه امریکن اینترپرایز در سمت راست و موسسه بروکینگز در مرکز وجود داشت، اما هیچ موسسه واقعی چپ لیبرال متعهدی به تحقیقات با کیفیت بالا نبود. تارو آنقدر عمر کرد که نابرابری را به موضوع اصلی اقتصاد تبدیل کرد. او از سوی بسیاری در حرفه اقتصاد نهتنها به دلیل دیدگاههایش، بلکه به خاطر اصرارش بر نوشتن نثری واضح و قابل خواندن از سوی مخاطبان گسترده مورد انتقاد قرار گرفت. به همین دلیل او را در برخی از محافل با لقب یک مردمی صرف محکوم کردند.
نخستین کتاب مهم او، جامعه حاصل جمع صفر، در سال 1980 نوشته شد، زمانی که اقتصاد به دلیل رکود تورمی و افزایش قیمت انرژی با مشکل بزرگی مواجه بود و نابرابری گسترده برای اولینبار در آمارها نمایان شد. استدلال مبتکرانه تارو این بود که اقتصاد گیر کرده است، زیرا هر اصلاحی که کل اقتصاد را بهبود ببخشد، وضعیت برخی افراد را بدتر خواهد کرد. ازاینرو، مسئله حاصل جمع صفر پدیدار شد.
تارو در زمانی مشغول نوشتن بود که عقل متعارف در جهت مخالف قرار گرفت، اما او بر موضع خود ایستاد. تارو، مانند جان کنت گالبریت یا آلبرت هیرشمن، در حرفه خود تنها بود. روش او تاریخی و نهادی بود، نه بهشدت کمّی. او اقتصاددانی جلوتر از زمان خودش بود.»
پینوشت:
1- کنایه از کلید موفقیت؛ راهحلی ساده و به ظاهر جادویی برای یک مشکل پیچیده