خشم و هیاهو
اثر گرما بر افزایش خشونت و عصبانیت در گفتوگو با علی ناظری

در روزهای داغ تابستان، هنگامی که آفتاب بیرحمانه بر سرمان میتابد و هوا سنگین میشود، تنشها و عصبانیتها احتمالاً بهطور غیرقابل انتظاری افزایش مییابد. این شرایط، که بهظاهر فقط یک تغییر در دمای محیط به نظر میرسد، در واقع میتواند نیرویی پنهان و قدرتمند باشد که بهتدریج بر روی احساسات و رفتارهای جمعی تاثیر میگذارد. گرما، که بسیاری آن را صرفاً بهعنوان یک عامل طبیعی میبینند، ممکن است به محرکی قوی برای خشم و تنش در میان افراد تبدیل شود. آیا این پدیده تنها نتیجه تغییرات فیزیولوژیک بدن است یا عوامل اجتماعی و روانشناختی نیز در پس این خشمهای جمعی نقش دارند؟ دکتر علی ناظری، مدیر گروه روانپزشکی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی به پرسشهایی در مورد تاثیر گرما بر عصبانیت فردی و خشم جمعی پاسخ میدهد.
♦♦♦
به نظر شما چه سازوکارهایی باعث میشوند گرما به افزایش عصبانیت فردی و سپس به خشم جمعی منجر شود؟
این سازوکار به این صورت قابل توضیح است که بالا رفتن دمای محیط در درجه اول بر روی بدن انسان تاثیرات فیزیولوژیک میگذارد؛ از جمله از دست رفتن مایعات، تعریق بیشتر و افزایش دمای بدن و سطح پوست. این تغییرات به احساس کلافگی، خستگی زودهنگام، کاهش انرژی و تلاش برای کاهش دمای محیط و بدن منجر میشود. زمانی که افراد در شرایطی قرار میگیرند که قادر به کاهش دما نیستند و مجبور به تحمل گرمای شدید هستند، کلافهتر میشوند. در این شرایط، آستانه تحملشان کاهش مییابد و از نظر روانشناختی افکار و احساسات منفی در ذهنشان ایجاد میشود؛ مانند نشانههایی از عدم موفقیت، درماندگی و احساس شکست و تسلیم شدن. از طرف دیگر، وقتی این پدیده اجتماعی است و نهتنها برای یک نفر، بلکه در یک محیط بزرگتر مانند شهری با هوای گرم یا مجموعهای بزرگ که افراد مجبور به تحمل گرما هستند، اتفاق میافتد، رفتارهای پرخاشگرانه بر یکدیگر اثر متقابل میگذارند. این اثرات به این صورت است که افراد در کنار یکدیگر رفتارهای مشابهی از خود بروز میدهند و این تاثیرات در تعاملات فردی نیز مشاهده میشود. این افراد ممکن است در یک مجموعه کاری، شهری، خیابانی یا حتی در شرایط دشواری مانند بیمارستانها یا مواقع اضطراری در کنار یکدیگر باشند. در این موقعیتها، آنها رفتارهای خشونتآمیز بیشتری از خود نشان میدهند و تاثیر افزایشی بر یکدیگر میگذارند.
در شرایطی که گرما با مشکلات دیگری مثل کمبود آب یا قطعی برق همراه میشود، چه نوع واکنشهای جمعی شکل میگیرد و چرا؟
زمانی که مسئلهای مانند هوای بسیار گرم و شرایطی که افراد قادر به تغییر آن نیستند، به مشکلات جانبی یا موازی دیگری اضافه شود که هرکدام اهمیت خاص خود را دارند، مثل نداشتن برق یا آب، طبیعی است که وضعیت چند برابر دشوارتر میشود. به دلیل اینکه در دنیای امروز استفاده از برق و آب بهطور طبیعی برای تامین نیازهای اساسی مانند خنک شدن، ضروری است، فقدان این امکانات باعث مشکلات زیادی میشود. در واقع، امکانات سرمایشی که برای خنک شدن بدن انسان مورد استفاده قرار میگیرند، از دست میروند. حتی آب، که بهعنوان مایعی برای خنک شدن در دسترس است، از دست میرود. از سوی دیگر، نبود آب و برق بر روی زندگی روزمره افراد تاثیرات منفی میگذارد، مثلاً در پختوپز، استحمام، شستوشو و حتی رفتن به دستشویی. این مسائل افراد را کلافهتر و عصبیتر و آنها را در تامین نیازهای اولیه خود دچار مشکل میکند. در این شرایط، افراد در یک وضعیت ملتهب قرار میگیرند و چون هر کدام از آنها با مشکلات مشابه مواجه هستند، احساسات و واکنشهای مشابهی از خود بروز میدهند. این واکنشها معمولاً شامل اعتراض، کلافگی و بههمریختگی است که در کنار یکدیگر قرار میگیرد. از طرفی، انسانها در موقعیتهایی که مشکلات مشابه دارند، به یکدیگر نزدیکتر میشوند و ممکن است به، بههمپیوستگی بیشتری دست یابند و برای حل مشکل با یکدیگر همکاری کنند.
آیا میتوان گفت در جوامعی که زیرساختهای شهری ضعیفترند، واکنشهای پرخاشگرانه به گرما شدیدتر است.
بله، به دلیل اینکه دنیای امروز به گونهای است که سازوکارهای زندگی، حتی در روستاهای کوچک، کموبیش اشتراکاتی با یکدیگر دارند، ملزوماتی برای زندگی بهطور تقریبی برای تمام انسانها در نقاط مختلف کره زمین تعریف شده است. این ملزومات با کمی تفاوت در کشورهای مختلف و شهرهای گوناگون به اجرا درمیآید. بنابراین، وقتی زیرساختها به هر دلیلی ضعیفتر باشند، افراد آن جامعه بهطور کلی کمتر از امکاناتی برخوردار خواهند بود که برای زندگی در دنیای امروز ضروری است. وقتی این امکانات را ندارند، واکنشهایی که بروز خواهند داد، اول اینکه متناسب با کیفیت پایینتر زندگی است که به دلیل زیرساختهای ضعیف برای آنها فراهم شده، و دوم، در تقابل با احساس بیعدالتی یا عدم اجرای عدالتی است که در مقایسه با سایر انسانهایی که در شهرها یا کشورهای دیگر زندگی میکنند، برای آنها به وجود میآید. بنابراین، این شرایط موجب ایجاد اعتراض و کاهش آستانه تحمل میشود. انسانها زمانی که خود را در موقعیتی میبینند که منطقی است صبر کنند، تحمل کنند و سازگاری نشان دهند، ظرفیت بیشتری برای تحمل مسائل دارند و راحتتر با مشکلات کنار میآیند. اما زمانی که در موقعیتی قرار میگیرند که احساس میکنند دلیل موجهی برای تحمل وجود ندارد، آستانه تحملشان پایینتر میآید و واکنشهایشان شدیدتر میشود. در این حالت، زیرساختهای ضعیفتر، قابلیتهای پایینتری را ایجاد میکنند. ممکن است دستگاهها کهنهتر، تکنولوژیها قدیمیتر و بهطور کلی وضعیت زندگی در شرایطی آسیبپذیرتر و ضعیفتر قرار گیرد. در نتیجه، این مشکلات بیشتر باعث صدمه دیدن، خرابی، قطعی آب و برق و ارائه کیفیت پایینتر میشود که همزمان بر کاهش آستانه تحمل فرد و ایجاد احساس بیعدالتی تاثیر منفی خواهد داشت. بنابراین، انتظار میرود افراد در مکانهایی که زیرساختهای ضعیفتری دارند، واکنشهای بیشتری نشان دهند. البته باید توجه داشت که در هر شرایطی، حتی در جاهایی که زیرساختهای بهتری وجود دارد، افراد جامعه همیشه ذهنیتی ایدهآل و مطلوبتر دارند. یعنی همیشه خود را با نقاطی دیگر در کشور یا در سطح جهانی مقایسه میکنند که زیرساختهای قویتری دارند. به همین دلیل، در زمانی که این امکانات اولیه آسیب میبینند، ذهنیت کمبود زیرساختهای توانمندتر در ذهن ساکنان آن منطقه بروز میکند.
آیا عواملی مانند بیاعتمادی اجتماعی یا احساس ناتوانی در برابر بحران، میتوانند عصبانیت ناشی از گرما را تشدید کنند؟
طبیعی است، همانطور که در سوال قبل نیز اشاره شد، مسئله بیاعتمادی اجتماعی بهعنوان پدیدهای که ناشی از عدم احساس رعایت عدالت و توازن است، زمانی در افراد رشد میکند که آنها این توجه را داشته باشند. این بیاعتمادی در واقع نقطهای منفی است که در ذهنشان شکل میگیرد و آنها احساس میکنند کسانی که کارها را میچرخانند، به هر دلیلی، مسئولان امور آنها هستند. این مسئولیتها میتواند در سطح یک کارگاه، کارخانه، بیمارستان، موسسه بزرگ، سازمان اداری یا حتی در سطح یک کشور باشد. زمانی که افراد احساس کنند عملکرد متولیان، به دلایلی، از صداقت و واقعیت فاصله دارد و اگر دچار مشکلاتی مانند دردسر و مشکلات اجتماعی شوند، بخشی از این مشکلات را ناشی از عملکرد غلط مسئولان میدانند. اگر چنین نگرش عمومی در ذهن مردم جامعه شکل بگیرد و رشد کند، تحمل آنها کاهش مییابد، عصبانیت و خشمشان افزایش پیدا میکند و همکاریشان برای حل مسائل، حتی در مشکلاتی مانند کمآبی یا قطعی برق، کمتر خواهد شد. این شرایط باعث میشود که راهحلهای بهتری ارائه نشده و حتی راهحلهای موجود اجرایی نشوند. مردم بیشتر متوقع خواهند شد و کمتر همکاری، همدلی و همراهی خواهند کرد. به همین دلیل، متولیان یک مجموعه، که بهتنهایی نمیتوانند بدون همراهی سایر مردم مسائل بزرگ اجتماعی را حل کنند، گرفتارتر خواهند شد.
بحث تغییر اقلیم جدی است. یکی از تبعات آن افزایش دماست. آیا تابآوری روانی مردم نسبت به گرمای شدید در طول زمان کاهش یافته است؟ چه عواملی در این تغییر نقش دارند؟
بهطور کلی میتوان گفت تابآوری مردم در برابر افزایش دما که ناشی از تغییر اقلیم است کاهش یافته است. البته مطالعات مختلف و متعددی در این زمینه وجود دارد، و شاید در سطح کشورهای مختلف نیاز به تحقیق و بررسی دقیقتری باشد. بهویژه در جامعه ما که ممکن است پژوهشهای گسترده و دقیقی در این حوزه انجام نشده باشد و به اصطلاح نیازمند کار بیشتر است. این مقوله به دلیل اینکه انسانها بهطور کلی در طول تاریخ، بهویژه در قرون اخیر، با سرعت و شتاب به سمت افزایش رفاه حرکت کردهاند، مورد توجه قرار میگیرد. انسانها در زندگی دنیایی خود با استفاده از تکنولوژی و علم به سمت ایجاد رفاه بیشتر پیشرفت کردهاند. این پیشرفتها زمینهای فراهم کرده است که انسانها در مقابل کمبودهای غریزی، پایهای یا اولیهای که اجداد و نیاکانشان در گذشته با آن درگیر بودند، تحمل کمتری نشان دهند. از نظر فیزیولوژیک و ساختار زیستشناختی، انسانهایی که در شرایطی رشد میکنند که از ابتدای تولد کمتر در معرض آسیبهای محیطی، عوامل میکروبی و عفونی، و شرایط شدید گرما و سرما هستند، تحمل و تابآوری جسمیشان نسبت به این شرایط اولیه مانند گرسنگی، تشنگی، هوای بسیار سرد یا گرم و حتی درد، بهطور کلی کاهش مییابد. این پدیده بهطور عام وجود دارد.
آیا تجربه زندگی در محیطهایی با دمای بالا در گذشته میتواند نوع واکنش به گرمای امروز را تغییر دهد؟ مثلاً در شهرهای گرمسیر ایران مردم چگونه تابآوری میکنند؟
در اینجا نیز مطالعاتی در مورد این موضوع وجود دارد که آیا واقعاً زندگی در شهرها، روستاها و مناطقی که به هر دلیلی از گرمای بالاتر از سطح استاندارد کره زمین برخوردار هستند، مانند مناطق حارهای، تاثیرات خاصی بر تابآوری انسانها دارد یا نه. این مناطق به دلیل نزدیکتر بودن به خط استوا، بهویژه مناطقی که بهطور متوسط دمای هوا در آنها بالای ۲۰ تا ۲۵ درجه در طول سال و حتی در فصول سرد است، شرایط خاصی دارند. علاوهبر این، رطوبت نیز عامل مهمی در ایجاد احساس کلافگی برای بشر است و اجازه تعریق مناسب را از بدن انسان میگیرد. این موضوع بسیار مهم است چراکه تعریق کمک میکند بدن خنک شود. در چنین شرایطی، تنفس صحیح که از طریق ریهها امکان دفع گازهایی مانند دیاکسید کربن را بهتر فراهم میآورد، دشوارتر میشود. در فضای شرجی و مرطوب، این مسائل خودشان تاثیرگذار هستند زیرا بدن انسان نمیتواند به صورت طبیعی و فیزیولوژیک خود را خنک کند. بنابراین، انسانها نیازمند ابزارها و تجهیزات پیشرفتهتری برای مقابله با این شرایط هستند. وقتی افراد در چنین محیطهایی زندگی میکنند و شرایط مناسب برای آنها فراهم نمیشود، طبیعی است که تابآوری کمتری خواهند داشت و واکنشهایشان نیز متفاوت خواهد بود. بهویژه ممکن است احساسهای متضاد ناشی از بیعدالتی نیز بهطور همزمان در افراد به وجود آید. در این مناطق، زیرساختهای رشدنیافته و نامناسب به وضوح دیده میشود. ممکن است در همین مناطق حارهای، شهرهای توسعهیافتهای وجود داشته باشند، اما عموماً این مناطق، بهویژه در کشورهایی مانند کشور ما، مناطقی با توسعه کم هستند. یکی از دلایل این موضوع، دلایل جغرافیایی است؛ زیرا افراد ترجیح میدهند شهرهای بزرگ و امکانات بیشتر را در مناطق خوش آبوهوا بسازند. این ویژگی طبیعت بشر است. اما از سوی دیگر، عدم توسعهیافتگی مناسب برای انسانهایی که به هر دلیلی در این مناطق زندگی میکنند، یا در کشورهایی مانند کشور ما که بخش عمدهای از منابع مانند منابع نفتی در این مناطق قرار دارد، تاثیرگذار است. این مناطق نیازمند توسعه و حضور جمعیتی قابلتوجه هستند. بنابراین، این وضعیت میتواند باعث ایجاد واکنشهای شدیدتر شود.
چگونه آموزش عمومی درباره مدیریت استرس و سلامت روان میتواند از تبدیل عصبانیت فردی به ناآرامیهای اجتماعی جلوگیری کند؟
مقوله مدیریت استرس بهطور کلی یک مهارت اساسی در علم روانشناسی است که برای بشر، بهویژه در دنیای امروز، بسیار تاثیرگذار است. این مهارت در موقعیتهای بحرانی مانند بحرانهای زیستمحیطی، که موضوع بحث امروز ماست، اهمیت زیادی دارد. افرادی که بهتر مدیریت استرس را آموختهاند یا تمرین میکنند، در چنین موقعیتهایی واکنشهای صحیحتری نشان میدهند. مدیریت استرس به مجموعهای از اقدامات گفته میشود که شامل پیدا کردن صورتمسئله صحیح، حرکت بهسمت همفکری و بارش فکری، جستوجو و پیدا کردن بهترین ایدههای اجرایی و عملیاتی، آزمایش ایدههای برگزیده و در نهایت رسیدن به یک یا چند راهحل قطعی و نهایی است. سپس، همراهی و همکاری جمعی برای پیشبرد این راهحلها ضروری است. در نهایت، با زمانبندی مناسب و استفاده صحیح از وقت، این فرآیند میتواند یک بسته مدیریت استرس یا مدیریت فشار روانی ایجاد کند که در موقعیتهایی مانند افزایش دما، قطعی برق یا کاهش آب نیز کارکرد داشته باشد و خود را بروز دهد.
پژوهشهایی در دنیا صورت گرفته که تفاوتهای میان رفتار افراد در مناطق گرم با مناطق معتدل را اندازهگیری و مطالعه و در واقع گزارش کرده باشد؟ این تفاوتها به چه معناست؟
مطالعهای که گرگ اندرسون انجام داده، مطالعهای معروف و شناختهشده است، اما در واقع، تمام مبنای نتیجهگیریهای ما در این زمینه نمیتواند صرفاً بر اساس یک مطالعه یا چند مطالعه باشد. در مطالعه اندرسون که در ایالت آیووا آمریکا انجام شده بود، کموبیش به همین مولفهها که ما در مورد آنها بحث کردیم توجه شده است. موضوع اصلی این است که آیا محیطهای گرمتر، بهویژه مناطق با آبوهوای گرمتر که دمای بالاتری دارند، میتوانند بر واکنشهای افراد در موقعیتهای بحرانی تاثیر بگذارند؟ از جمله بحرانهایی مانند قطع برق و کمبود آب. نتایج مطالعه نشان میدهند که پاسخ به این سوال مثبت است. یعنی در این مناطق، واکنشها سریعتر و تندتر خواهد بود. افزایش تعریق و حتی افزایش هورمونها، از جمله هورمونهای جنسی و هورمونهای تحریککننده دیگر، موجب افزایش خشونت و پرخاشگری در این شرایط میشود. بهطور کلی، این شرایط بهطور منفی بر واکنشهای فرد تاثیر میگذارد و آنها را تشدید میکند. موضوع دیگری که در مطالعه مورد بحث کمتر به آن توجه شده، اما در جامعه ما قابل توجه است، مسئله توسعهنیافتگی است. در کشور ما، بهویژه در مناطق گرم و شرجی، زیرساختها ضعیفتر هستند.