شهر مرمت
کاشان چگونه به شهر عمارتها تبدیل شد؟
روز پنجشنبه ساعت 6 صبح مقابل ساختمان گروه رسانهای دنیای اقتصاد قرار گذاشتیم. برای من خیلی سخت بود چون چند ساعت قبل از قرار، کارمان در مجله تجارت فردا تمام شده بود و من خسته به خانه رفتم و دو ساعتی استراحت کردم و بعد دوش گرفتم و دوباره برگشتم. راستش را بخواهید، زیاد اهل سفر نیستم. ماندن در خانه و استراحت و فیلم دیدن و کتاب خواندن را بر سفر ترجیح میدهم اما به حکم رفقای خوب، خرق عادت کردم و راهی شدم. کجا؟ کاشان؛ به دعوت مهندس حسین محلوجی.
آقای محلوجی را ممکن است نسل جوانتر نشناسد اما او یکی از تکنوکراتهای خوشنام دهههای 60 و 70 است که با پایان دولت سازندگی، ردای قدرت را آویخته و با نظام سیاستگذاری خداحافظی کرده است. او که زاده کاشان است، به شهرش عشق میورزد و با تاسیس «بنیاد فرهنگ کاشان» سعی کرده نقش مهمی در حفظ و ترویج میراث فرهنگی این شهر ایفا کند. احتمالاً یکی از برجستهترین دستاوردهای این بنیاد، انتشار «دانشنامه کاشان» است، مجموعهای چندجلدی که تاریخ، فرهنگ و اقتصاد کاشان را از دوران باستان تا معاصر بررسی میکند. جلد ششم این دانشنامه، با تمرکز بر سکههای ضربشده در کاشان طی هشت قرن، نتیجه پژوهشهای گستردهای است که از شناسایی اولیه ۱۷ سکه به کشف حدود ۵۰۰ نوع سکه رسید و نقش کاشان را بهعنوان مرکزی تجاری در مسیر شرق به غرب برجسته کرد.
حالا که از دهه 60 گفتیم و از عصر تکنوکراتها یاد کردیم، باید از آقای مسعود روغنیزنجانی هم یاد کنیم؛ تکنوکرات سرشناسی که در سفر کاشان، همسفر ما بود. او 14 سال ریاست سازمان برنامهوبودجه را بر عهده داشت و چیزی که سفر را برای ما شیرینتر میکرد، مطایبه و خوشمنشی ایشان و مهندس محلوجی بود. هرکدام از این دو مجال صحبت پیدا میکردند، به هم متلکی میگفتند یا جمع را با افشای خاطرهای که لابد خصوصی هم بود، به خنده میانداختند. کسی که میان این دو تکنوکرات قرار میگرفت و گاهی شهادت این طرف را میداد یا تصدیقکننده آن طرف میشد، دکتر محمدمهدی بهکیش بود که زمانی در وزارت معادن و فلزات از مهندس محلوجی حکم مشاور داشت.
به این جمع، دکتر علیرضا بختیاری را اضافه کنید که بنیانگذار گروه رسانهای دنیای اقتصاد است و دوست قدیمی دکتر بهکیش و آقای محلوجی.
همچنین در این سفر آقای فرهت فردنیا حضور داشت که روزنامهنگاری قدیمی و سرشناس است و آقای نوید رئیسی که دو سال همکار ما در تجارت فردا بود و همین اواخر سکان سردبیری روزنامه دنیای اقتصاد را در دست گرفته و فرید قدیری -پسر خسروخان قدیری- که معاون سردبیر روزنامه دنیای اقتصاد است و دوست خوبم آقای سروش فولادچی که مدیر برگزاری همایشهای گروه رسانهای ماست و خانم بهاره مهاجری که مدیریت مرکز تولید محتوا برای کسبوکارها را بر عهده دارد. همچنین در این سفر، خانم فاطمه باباخانی از تحریریه روزنامه دنیای اقتصاد همراه ما بودند و خانم سوگل دانایی از مجریان خوب اکو ایران و خانم صبا طاهریان عکاس قابلاحترام روزنامه که برای هر سه نفر احترام زیادی قائلم و در این سفر بر ارادتم به آنها افزوده شد.
به این گروه باید آقای زهیر غرضی را هم اضافه کنم که مدیریت مرکز نوآوری و شتابدهی دنیای اقتصاد را بر عهده دارد. او فرزند سیدمحمد غرضی است که پدرش از دهه 50 با حسین محلوجی سابقه رفاقت دارد. همچنین در این سفر آقایان مرتضی کاظمی و یاسر میرزایی ما را همراهی کردند. زحمت سازماندهی و روابط عمومی سفر هم بر عهده خانم کتایون علینیا بود که در غیاب رفیق عزیزمان سعیدخان بیابانکی، زحمت زیادی متحمل شد.
چنانکه شرح دادم، صبح روز پنجشنبه مقابل ساختمان دنیای اقتصاد قرار گذاشتیم و سوار دو ون مشکی شدیم و به راه افتادیم. ما جوانترها در یک ماشین نشستیم و تمام طول راه، خاطره گفتیم و خندیدیم. قرار بود در طول مسیر نیمساعتی بخوابم که سروش فولادچی نگذاشت اما خودش چنددقیقهای خوابید.
مجتمع گردشگری آترینا
برای صرف صبحانه به مجتمع گردشگری آترینا رفتیم. از صبحانه مهمتر، دیدار با میزبان بود. مهندس محلوجی با کتوشلوار مرتب، مقابل در مجتمع ایستاده بود و به مهمانان خیر مقدم میگفت. همه را میشناخت و با همه شوخی میکرد. به زهیر غرضی گفت: چطوری شتابدهنده؟ و به همکار قدیمیاش در دولت اکبر هاشمیرفسنجانی گفت: حرفهای خطرناک میزنی، نمیترسی بازداشتت کنند؟
رستوران مجتمع گردشگری آترینا، سلفسرویس بود؛ همهچیز وجود داشت و مدیران رستوران اصرار داشتند که خیلی از غذاهای روی میز، ارگانیک و محصول کاشان و حتی محصول خودشان است. قهوه و چای خوردیم و صبحانه را صرف کردیم و به راه افتادیم.
رستوران خوبی بود و فضای دلچسبی داشت.
بیمارستان آیتالله یثربی
از مجتمع آترینا به بیمارستان آیتالله یثربی رفتیم. بیمارستانی که توسط «موسسه محب سلامت» از موسسههای وابسته به «هیات امنای صرفهجویی ارزی» راهاندازی شده است.
موسسه محب، موسسهای غیرانتفاعی فعال در زمینه درمان است که زیر نظر وزارت کشور فعالیت میکند. این موسسه در سال ۱۳۹۵ بیمارستان آیتالله یثربی را تجهیز کرده اما بیمارستان در حال حاضر زیر نظر هیات امنای صرفهجویی ارزی فعالیت میکند. ساختاری که بر اساس قانون مصوب مجلس، ماموریت دارد زمینه بینیازی از اعزام بیماران به خارج از کشور را فراهم کند.
بیمارستان آیتالله یثربی به چشم ما بزرگ و تمیز و منظم آمد؛ با حیاطی وسیع و درختان بزرگ و فضای سبز و زمین بازی بچهها. پارکینگ هم برای مراجعین به اندازه کافی وجود داشت. گفتند این بیمارستان با ظرفیت پذیرش 120 بیمار در بخشهای مختلف، هفت اتاق عمل دارد. در ورودی ساختمان، درختی مصنوعی گذاشته بودند که نامش درخت آرزوها بود. مادری مبتلا به یک بیماری سخت، روی یکی از کاغذهای آویزان به درخت نوشته بود: «خدایا به خاطر دخترم به من قدرت بده که دوام بیاورم.»
وارد ساختمان شدیم و بخشهای مختلف بیمارستان را دیدیم. من بیشتر با خانواده بیماران صحبت کردم و درباره کیفیت درمان و هزینههای بیمارستان سوال پرسیدم. بیمارستان در مجموع خلوت به نظر میرسید و هزینهها در بخش بیماریهای سخت به شکل عجیبی پایین و حتی رایگان بود. همراه یکی از بیماران مدعی شد که هزینه بیمارش در تهران حدود یک میلیارد تومان تمام میشده اما در این بیمارستان فقط پنج میلیون و 900 هزار تومان از او مطالبه کردهاند. یکی دیگر از مراجعان شکایت داشت که پرسنل بیمارستان اجازه نمیدهند همسرش را ببیند که آقای محلوجی به مدیر بیمارستان اطلاع داد اما گفتند بیمار ایشان در بخش مراقبتهای ویژه است و از صبح سهبار ایشان را ملاقات کرده. در بخش شیمیدرمانی، متوجه شدیم خانم پرستاری که همراه ما بود، بیماری سرطان دارد، در حالی که رفتارهای ظاهریاش چنین چیزی را نشان نمیداد و بعد خانمی که ظاهراً تخصص روانشناسی داشت، درباره حضور خود در بیمارستان صحبت کرد و گفت؛ هدفش این است که وضعیت روحی و روانی بیماران را ارتقا دهد. ما با چند بیمار صحبت کردیم؛ از شهرهای مختلف به کاشان سفر کرده بودند. یکی از بیماران از زنجان آمده بود و همین باعث شد کری خواندن درباره تفاوتهای کاشان و زنجان میان آقای محلوجی و آقای روغنیزنجانی شروع شود.
در بخشی از بیمارستان آیتالله یثربی نمایشگاه نقاشی پرتره برقرار بود که داستان جالبی داشت. همایون معزی دندانپزشک کاشانی، در دوران کرونا در بیمارستان آیتالله یثربی بستری میشود و از سر بیکاری شروع به کشیدن نقاشی میکند و میفهمد که استعداد خوبی در نقاشی دارد. به این ترتیب از 70سالگی شروع به کشیدن نقاشی میکند و آنقدر مهارت پیدا میکند که نمایشگاهی از آثارش را در بیمارستان آیتالله یثربی برگزار میکنند. آقای معزی به ما میآموزد که هیچگاه برای آغاز دوباره دیر نیست، و عشق، هر زمان که زنده شود، میتواند ما را به زندگی تازهای دعوت کند. توضیح مفصل درباره بیمارستان آیتالله یثربی را میگذاریم برای بعد بهخصوص اینکه مدل درآمدزایی این بیمارستان به بررسی ویژه نیاز دارد.
خانههای بازسازیشده کاشان
کاشان شهر خانههای بازسازیشده است. بیش از 800 خانه قدیمی در این شهر شناسایی شده که حدود 350 خانه، به قشنگترین شکل ممکن بازسازی شدهاند. این خانهها، عمدتاً متعلق به دوره قاجار هستند و قدمت برخی به دوره صفوی نیز میرسد. ایده بازسازی خانههای قدیمی را آقای محلوجی در سالهای آغازین دهه 70 مطرح کرد. در سال 1372 نخستین خانهای که مرمت و بازسازی شد، خانه طباطباییها بود. بعد خانه عباسیان، بعد خانه عامریها و همینطور ادامه پیدا کرد. اکنون شهر قدیمی کاشان، بیش از 350 خانه بازسازیشده دارد که همه آنها زیبا و چشمنوازند. کاشان چنانکه خانههایش نشان میدهند، شهری پررونق بوده که مردمانش زندگی راحتی داشتهاند.
فکرش را بکنید، صد سال پیش مردم این شهر در خانههایی زندگی میکردند که پر از نمادهای طبیعت بود. ایرانیان همیشه علاقه دارند برای تفریح و خوشگذرانی مکانهایی را در طبیعت انتخاب کنند که درختان سرسبز و چشمههای آب داشته باشد. چنین مکانهایی بهخصوص در شهرهای کویری بسیار ارزشمند است و معماران با درک این علاقه، برشی از طبیعت را به خانههای ایرانی آوردهاند. در خانههای قدیمی کاشان هم درختان سرسبز و باغچههای گلکاریشده با حوضهای پر آب، بهعنوان نمادهایی از طبیعت، وجود داشته و مردم عصرها کنار حوض میوه و چای میخوردند و شبها در «مهتابی» مینشستند و زیر نور ماه، تخمه میشکستند و گپ میزدند.
خانههایی که ما بازدید کردیم، اغلب در محلههای قدیمی کاشان واقع شدهاند و به همین دلیل حسوحال خانههای قدیمی را میدهند. از خیابانهای شلوغ و پرهیاهوی شهر که به کوچههای قدیمی وارد میشوی، دیوارهای کاهگلی را میبینی که اغلب بلند هستند و طولانی. سنت معماری کاشان، به خاطر گرایشهای مذهبی مردم این شهر، مبتنی بر درونگرایی است. یعنی در نمای بیرون چیزی جز دیوار کاهگلی دیده نمیشود ولی داخل بنا، دنیایی از زیبایی و ظرافت است. وقتی روی ایوان خانهها میایستی، حوضهای فیروزهای را میبینی و گچبریهای ظریفی که زیبایی بنا را صدچندان کرده است. آینهکاریها چشمها را خیره میکنند و پنجرههای ارسی رنگارنگ، بادگیرها، سردابها و ایوانهای تابستانی و زمستانی، واقعاً مسحور کنندهاند. اما این خانهها چگونه بازسازی شدهاند؟ چنانکه یکی از میزبانان ما آقای اکبر حلی توضیح داد، بازسازی خانههای قدیمی در کاشان، به صنعتی پویا و تاثیرگذار در این شهر تبدیل شده است. معماران کاشانی با مرمت این خانهها، نهتنها میراث معماری ایرانی را احیا کرده، بلکه صنعت بازسازی را به موتور محرکهای برای توسعه پایدار شهر کاشان بدل کردهاند. خانههای مرمتشده نمونههایی از معماری زیبای ایرانیاند که در دهههای اخیر با سرمایهگذاری بخش خصوصی، به اقامتگاههای سنتی، بوتیکهتلها، موزهها، گالریها و فضاهای فرهنگی تبدیل شدهاند. به همین دلیل است که بازسازی خانههای کاشان، با حمایتهایی مانند بنیاد فرهنگ کاشان، به الگویی موفق از توسعه پایدار تبدیل شده که نهتنها میراث تاریخی شهر را حفظ میکند، بلکه با ایجاد هویت فرهنگی و اقتصادی، کاشان را به مقصدی جهانی بدل کرده است. این صنعت، با تلفیق هنر، تاریخ و اقتصاد، داستان زندگی دوباره خانههایی را روایت میکند که هریک، پنجرهای به شکوه گذشته و آیندهای روشن برای کاشان هستند.
نمونههای برجستهای مانند خانه عامریها، بزرگترین خانه تاریخی ایران که به هتل پنجستاره بدل شده، خانه طباطباییها و بروجردیها بهعنوان موزههای عمومی، خانه سعادت با جایزه جهانی آرکیتایزر ۲۰۱۹، خانه لوسی بهعنوان گالری عکسهای جایزه لوسی و خانه آقا حسینی که یادگاری از تاریخ کاشان است، نشاندهنده کیفیت بالای این مرمتها هستند. این صنعت، فرآیندی پیچیده شامل شناسایی بناها، مرمت با مصالح سنتی مانند خشت، آجر و گچ و تلفیق امکانات مدرن است که توسط معماران، مهندسان، هنرمندان و استادکاران محلی انجام میشود. مرمتگرانی مانند سیداکبر حلی با حفظ اصالت بناها و افزودن المانهای معاصر، این خانهها را به فضاهایی کاربردی برای زندگی امروزی تبدیل کردهاند.
خانه پدری
نخستین خانه بازسازیشدهای که بازدید کردیم، بوتیک هتل «بابان» نام دارد که بدون اغراق، گوهری درخشان در قلب بافت تاریخی کاشان است. بابان در زبان کردی به معنای خانه پدری است و متوجه نشدم چگونه نامی کردی بر بنایی کاشانی گذاشتهاند. هرچه هست، بابان عمارتی باشکوه است که با مرمت هنرمندانه، به اقامتگاهی سنتی و دلانگیز تبدیل شده است. این خانه تاریخی در محلهای اصیل و آرام جای گرفته و با معماری موسوم به «گودالباغچهای»، حیاطی سنگفرششده را در آغوش کشیده و حوض فیروزهای و گلدانهای شمعدانیاش، نوستالژی زندگی اصیل ایرانی را زنده میکند. اتاقهای هتل، با سقفهای طاقی، گچبریهای ظریف و پنجرههای ارسی رنگارنگ، به معنای واقعی دلانگیزند. فضای گرم و صمیمی عمارت، با عطر چای و گلاب، حس خانهای قدیمی را القا میکند، گویی با ماشین زمان به گذشتههای دور سفر کردهاید. موقعیت مکانی بابان، دسترسی آسان به جاذبههایی چون خانههای تاریخی طباطبایی و بروجردی، بازار سنتی و حمام سلطان امیراحمد را فراهم میکند. بوتیکهتل بابان، نهفقط یک اقامتگاه، بلکه تجربهای است از زیستن در قلب تاریخ و فرهنگ کاشان، جایی که هر گوشهاش شما را به گذشتهای پرفرازونشیب میبرد. ما از دیدن این عمارت زیبا لذت بردیم، بهخصوص که همه اتاقهای آن را به اسم گلی نامگذاری کرده بودند. موقع خروج از این خانه زیبا، به هر کدام از ما شاخه گلی هدیه دادند و شیرینی محلی تعارف کردند؛ زهیر غرضی از همه بیشتر برداشت که از چشم آقای محلوجی هم دور نماند.
خانه گلاب
دومین خانهای که نشانمان دادند، «هتل مهینستان راهب» بود. عمارتی باشکوه و بازمانده از عصر قاجار که در قلب محله تاریخی درب باغ قرار دارد. مهین نام همسر مرحوم مجید راهب است. آقای راهب شرکت گلاب ربیع را تاسیس کرد و نام هتل را هم از مهین و راهب گرفتهاند که در نهایت ترکیب «مهینستان راهب» بر تابلوی این عمارت نقش بسته است.
این خانه ۲۰۰ساله، متعلق به «حاج محمدشاه یلانی»، تاجر نامداری بوده که در سال ۱۳۸۹ توسط مهیندخت مدنی و همسرش، مجید راهب خریداری و توسط سیداکبر حلی بازسازی و در سال ۱۳۹۳ بهعنوان اقامتگاه افتتاح شده است. صاحبان این خانه، در زمره بزرگترین تولیدکنندگان گلاب ایران هستند و گلاب ربیع به آنها تعلق دارد. شنیدم که خانواده راهب تامینکنندگان اصلی گلاب اماکن متبرکه در ایران و عربستان هستند که نشاندهنده کیفیت محصولات آنهاست. روزی که ما برای بازدید از این خانه رفتیم، اولین سالگرد درگذشت مجید راهب بود و پسرش -شهرام راهب- به یاد پدر، حجلهای برپا کرده بود و یادگارهای خانوادگی را در گوشهای از ساختمان به نمایش گذاشته بود.
هتل مهینستان راهب با معماری اصیل قاجاری و حوض بزرگی میان حیاط و درهای چوبی زیبایش، چشمها را خیره میکند. گچبریها، نقاشیهای ظریف، ارسیهای رنگارنگ و حوض فیروزهای حیاط مرکزی، فضایی نوستالژیک و آرامشبخش خلق کردهاند. هتل با ۱۶ اتاق لوکس در دو طبقه، ظرفیت پذیرش ۴۱ مهمان را دارد و فضای مناسبی برای اقامت در کاشان است. ما قبل از بازدید ساختمان در اتاقی مجلل دور هم نشستیم تا به حرفهای میزبان گوش دهیم. آقای شهرام راهب که در حال حاضر ادارهکننده اصلی شرکتهای خانوادگی است، با اشاره به اینکه ناچار شده بنگاه صادراتی خود را به کشور امارات متحده عربی منتقل کند، دلیل آن را تشدید محدودیتهای مرتبط با ارز صادراتی اعلام کرد. آقای راهب برایمان توضیح داد که صنعت گل کاشان به دلیل کمبود آب با مشکلات زیادی مواجه است. پس از شنیدن توضیحات آقای حلی که این بنای تاریخی را نیز مرمت کرده، برای بازدید از بنا و صرف ناهار به رستوران رفتیم. چون فاصله بین صبحانه و ناهار زیاد بود، بیش از حد غذا خوردیم اما زهیر غرضی از همه بیشتر نوش جان کرد که باز هم از چشم آقای محلوجی دور نماند.
اتاق امن
بعد از صرف ناهار برای تحویل گرفتن اتاقهایمان و کمی استراحت، به گروههای مختلف تقسیم شدیم. من به اتفاق دکتر بهکیش، آقای سروش فولادچی و خانم بهاره مهاجری به خانه آقا حسینی رفتیم که چند ماه پیش، کار بازسازیاش تمام شده و بهعنوان هتلی مجلل شروع به کار کرده است.
اتاقها را تحویل گرفتیم و بهاتفاق آقای دکتر بهکیش رفتیم که ساعتی استراحت کنیم. اتاقهای ما کنار هم بود و جایی قرار داشت که میشد حیاط پایین را هم دید. اتاقم طاقچهها و پنجرههای زیبایی داشت و در مجموع زیبا و تمیز بود. تا سرم را روی بالش گذاشتم، خوابم برد. بعد از اینکه بیدار شدم، دوش گرفتم و سر ساعت مقرر به لابی هتل رفتم. قسمت پذیرش هتل در اتاقی مجلل و آینهکاریشده قرار داشت که روایتی تاریخی درباره آن مطرح بود. میگفتند سالها قبل که زلزلهای شدید، قسمتهای زیادی از شهر کاشان را ویران کرد، افرادی که در این اتاق مشغول استراحت بودند، جان سالم به در بردند. آن اتاق امن، امروز بخش پذیرش هتل است.
نام مالک عمارت که زاده همدان است و در کیش هم هتل دارد، «علی آقاحسینی» است.
ما این شانس را داشتیم که از همه قسمتهای عمارت آقاحسینی بازدید کنیم. به حیاطها سرک کشیدیم و اتاقها را از نزدیک دیدیم اما از همه اینها مهمتر، اجازه دادند که به زیرزمین هتل برویم و از تاسیسات آن بازدید کنیم. مهندسان عمران میگویند، مزیت پنهان ساختمانها، تاسیسات آن است و برخی معتقدند تاسیسات، قلب ساختمان است و ما به چشم دیدیم که بهترین و منظمترین بخش عمارت آقاحسینی، چیزی نیست که همه مردم میبینند، آن قسمتی است که از نظرها پنهان است. جایی که لولهها و تاسیسات با نظم و ترتیب کنار هم چیده شدهاند و به قول مهندسان، مثل ساعت کار میکنند. اگر شما روزی در این هتل اقامت کردید، نگران قطعی آب و برق نباشید چون تاسیسات هتل میتواند به اندازه دو روز نیازهای ساکنان را تامین کند. عمارت آقاحسینی دارای حیاط مرکزی با حوضی در مرکز است که اتاقها و ایوانها بهصورت متقارن اطراف آن قرار گرفتهاند. دیوارهای عمارت با گچبریهای ظریف، نقاشیهای سنتی و کاشیکاریهای رنگارنگ تزیین شده که هنر و ذوق ایرانی را به نمایش میگذارند. یکی از خلاقیتهای بهکاررفته در این عمارت، ستونهای معلق است که میگویند توسط معماران عصر قاجار طراحی شدهاند و آقای اکبر حلی که پای ثابت اغلب خانههای بازسازیشده کاشان است، این ستونها را به زیبایی و ظرافت بازسازی کرده است. در مجموع از اقامت در عمارت آقاحسینی لذت بردیم بهخصوص وقتی برای شام به این عمارت برگشتیم و مالک هتل، با اصرار بشقاب مهمانانش را پر میکرد و این کار به مذاق زهیر غرضی خیلی خوش آمده بود.
غریب در وطن خویش
اصلاً یادم نبود که منوچهر شیبانی هم اهل کاشان است. درباره او سالها پیش در مجله نمایش به سردبیری خانم لاله متقیان خوانده بودم که شاعری شیفته نیما یوشیج و نمایشنامهنویسی که عبدالحسین نوشین هم قلمش را ستوده بود. شیبانی علاوه بر شاعری و نمایشنامهنویسی، نقاش هم بود و زمانی که کمتر هنرمندی درباره کوبیسم میدانست، نقاشیهای زیادی در این سبک کشید. وارد خانه احسان که شدیم، تابلوهای نقاشی منوچهر شیبانی را دیدیم که غریبانه روی دیوار چیده شده بود. اصولاً نقاشیهای هنر انتزاعی نیاز به رمزگشایی دارند و لازم است کسی درباره آنها توضیح دهد چون آثار این سبک از واقعیت دورند و از اصول مشخصی پیروی نمیکنند. تابلوها بدون حفاظ و حصار، زیر باد مستقیم کولر آبی قرار داشتند و گوشه برخی تابلوها تار عنکبوت بسته بود. منوچهر شیبانی نهتنها جزو پیشروترین نقاشان سبک کوبیسم در ایران است که حتی در مقیاس جهانی هم یکی از پیشروها بهشمار میرود. نقاشیهای او از نظر زمانی فاصله اندکی با شهرت «واسیلی کاندینسکی» دارد که پیشگام نقاشی مدرن بود. گردانندگان خانه احسان اهل شعر و هنر هستند و انتظار این است که با چند روایت جذاب به تبیین کار ارزشمند خود بپردازند. بهخصوص اینکه در خانه احسان گنج ارزشمند دیگری هم وجود دارد؛ کیست که نام مرحوم «عبدالرحیم جعفری» را نشنیده باشد؟ او بنیانگذار موسسه انتشاراتی «امیرکبیر» بود که در سال 1394 درگذشت اما پیش از آنکه چشم از جهان بربندد، بیش از هزار جلد کتاب به موزه و کتابخانه «منوچهر شیبانی» اهدا کرد. انتظار داشتم گردانندگان خانه احسان کمی از مرارتهای آن مرد بزرگ بگویند و داستان مصادره اموالش را تعریف کنند و کتاب خاطراتش را برای فروش بگذارند. مرحوم جعفری بدون شک یکی از مفاخر کاشان است که زمانی بزرگترین چاپخانه ایران را تاسیس کرد و یکی از موفقترین انتشارات زبان فارسی را بنیان گذاشت. امیدوارم این نقدها باعث رنجش گردانندگان خانه احسان نشود که عمارتی تاریخی و بینظیر و به یادگار مانده از دوران قاجار است.
این عمارت متعلق به «حاج میرزا آقا احسان»، تاجر نیکوکار کاشانی بوده که در سال ۱۳۸۰ توسط مهندس محمد مروجحسینی خریداری و به کانون اندیشه جوان-سپهری اهدا شد تا به مجموعهای فرهنگی-اقامتی تبدیل شود. معماری سنتی ایرانی آن با دو حیاط اندرونی و بیرونی، حوضخانهای با طاقهای مدور، باغچههای سرسبز، بادگیرهای بلند، سرداب، شاهنشین، ایوانهای تابستانی و زمستانی، گچبریها و مقرنسکاریهای ظریف، جلوهای از هنر کویری کاشان را به نمایش میگذارد. این خانه با ۳۲ اتاق و ظرفیت ۸۲ نفر، اقامتگاهی سنتی است که از سال ۱۳۸۶ فعالیت خود را آغاز کرده است. بخش فرهنگی خانه شامل تالار فیلم و نمایش با ظرفیت ۵۰ نفر، کارگاه سفالگری، کتابخانه تخصصی کودک و نوجوان و موزه منوچهر شیبانی است. موزه شیبانی، که ابتدا در سال ۱۳۸۴ در این خانه گشایش یافت و در سال ۱۳۹۴ به خانه تاریخی کاج منتقل شد، به آثار منوچهر شیبانی، اختصاص دارد. این موزه، نخستین موزه غیردولتی کاشان، شامل سه اتاق با تابلوهای نقاشی رنگروغن، آبرنگ، طرحهای سیاهقلم و وسایل شخصی شیبانی است که توسط همسرش، پری شیبانی به این مجموعه اهدا شدهاند. موقعیت این مجموعه، دسترسی آسان به جاذبههایی مانند بازار سنتی، خانههای طباطبایی و بروجردی، حمام سلطان امیراحمد و مسجد جامع را فراهم میکند. خانه احسان و موزه شیبانی، با ترکیب معماری تاریخی، فرهنگ و هنر، تجربهای منحصربهفرد از سفر به قلب تاریخ و هویت کاشان را به ارمغان میآورند. در خانه احسان با شربت خنک از ما پذیرایی کردند. زهیر غرضی سعی کرد به دور از نگاه آقای محلوجی، در نوشیدن شربت خنک، زیادهروی کند که اینبار با تذکر آقای بختیاری مواجه شد.
برندگان و بازندگان
قرار بود از خانه احسان، به عمارت آقا حسینی برویم و شام را آنجا صرف کنیم. ترجیح دادیم پیاده برویم. از کوچهای که خانه احسان در آن قرار داشت، پیاده به خیابان فاضل نراقی رسیدیم و از آنجا قدمزنان به خیابان علوی رفتیم که اغلب عمارتهای مهم کاشان در آن واقع شده است. خیابان فاضل نراقی و همچنین خیابان علوی بهشدت شلوغ و بینظم بودند. همینکه از کوچههای قدیمی به خیابان اصلی پا گذاشتیم، انگار وارد میدان جنگ شدیم. سکوت کوچههای کاشان قابل مقایسه با خیابانها نبود. موتوریها هیچ قانونی را رعایت نمیکردند و اغلب حرکات نمایشی انجام میدادند. یکی از همراهان کاشانی ابراز شرمندگی کرد و گفت: جوانان نسل جدید متاسفانه بیفرهنگ هستند. گفتم شاید این حرکات، ریشه فرهنگی نداشته باشد و احتمالاً احساس بازندگی میکنند. یکی از نکات جالب این بود که اغلب موتورها خورجین داشتند و داخل خورجینها، ابزارآلات و وسایل ارزشمند بود. به دوست کاشانیام گفتم این نشان میدهد که در کاشان چقدر اعتماد وجود دارد. پیاده تا عمارت آقاحسینی رفتیم و پای صحبتهای آقای حلی نشستیم که از پیشینه عمارت و ویژگیهای معماریاش سخن گفت. نقطه عطف این قسمت سفر، ورود دکتر محمود سریعالقلم و همسر گرامیشان بود. کری خواندنهای آقایان محلوجی و روغنیزنجانی هم به اوج رسید. خلاصه پس از بازدید طولانی از عمارت آقاحسینی، از یک راهرو پیچدرپیچ گذشتیم و به رستوران رسیدیم. شام خوردیم و برایتان نوشتم که مالک عمارت آقاحسینی چگونه از ما پذیرایی کرد و زهیر غرضی هم برنده اصلی این بخش از برنامه بود. بعد از شام در حیاط عمارت آقاحسینی با نوید و فرید و سروش و خانم مهاجری نشستیم و پشت هم چای نوشیدیم و تا پاسی از شب گذشته، پشت سر بقیه همکاران گفتیم و خندیدیم. آخرش هم برق حیاط را خاموش کردند و مجبور شدیم به اتاقهایمان برگردیم.
نقش ایوان
صبح روز بعد صبحانه را خوردیم و هر کدام مسیری را انتخاب کردیم. آقای فردنیا به اتفاق نوید و فرید و خانم طاهریان به تهران برگشتند، بقیه همسفران به بازدیدها ادامه دادند و من هم در هتل ماندم تا کنداکتور شماره بعد مجله تجارت فردا را تهیه کنم.
از سروش فولادچی درباره ویژگیهای خانه ایوان پرسیدم که جمعبندی ایشان این بود که ویژگی بارز این هتل، تلفیق هنر و تاریخ فرش ایران در دکوراسیون آن است؛ هر یک از هفت اتاق این عمارت با الهام از نقوش اصیل فرشهای ایرانی، مانند طرحهای بتهجقه و ترنج، طراحی و نامگذاری شده و به گالری زندهای از این هنر تبدیل شده است.
من این افتخار را نداشتم که در بازدید از خانه لوسی دوستان را همراهی کنم. عمارتی قدیمی در قلب بافت تاریخی شهر، محله سوریجان که با سه حیاط، ۳۰ اتاق و دو بادگیر، بهعنوان گالری دائمی عکسهای برندگان جایزه لوسی، معتبرترین جایزه عکاسی جهان معروف به اسکار عکاسی، افتتاح شده است. همسفران تعریف میکردند که این بنا با حفظ معماری سنتی و افزودن اجزای مدرن، سادگی و اصالت را در هم آمیخته است. گچبریهای ظریف، نردههای آهنی و استفاده گسترده از شیشه، فضایی ساده و در عین حال باشکوه خلق کردهاند. خانه لوسی میزبان آثار عکاسان برجستهای چون کارتیه برسون، استیو مککوری، نن گلدین و جیمز نچوی است و عکسها بدون امضا و ارزش تجاری، صرفاً برای معرفی این اساتید به نمایش درمیآیند. علاوه بر نمایشگاه دائمی، دو فضای نمایشگاهی موقت در داخل و حیاط، کتابخانه تخصصی عکاسی و اتاق مدیا نیز در مجموعه فعالاند. این مکان که سومین موزه لوسی پس از تایلند و لسآنجلس است، با هدف ترویج هنر عکاسی و جذب عکاسان جهانی به کاشان تاسیس شده و بازدید از آن رایگان است، هرچند ساعات بازدید محدود به ۵ عصر تا ۹ شب است.
مرد هنرمند
دوستان با ماشین و من پیاده به سمت مجموعه رنگرزی و اقامتگاههای مرشدی حرکت کردیم. قرار بود ناهار را در رستوران مرشدی صرف کنیم که آوازه غذایش را شنیده بودم.
از عمارت آقاحسینی پیاده راه افتادم و در سایه دیوارهای کاهگلی خودم را به رستوران رساندم.
عمارت مرشدی دستکم 250 سال قدمت دارد و در حال حاضر یکی از پررونقترین عمارتهای کاشان است. این عمارت در سال ۱۳۹۵ پس از مرمت به بهرهبرداری رسیده و با معماری اصیل ایرانی، شامل حیاط مرکزی با حوض بیضیشکل، باغچههای شمعدانی و اطلسی، ستونهای سفید بلند و پنجرههای ارسی رنگارنگ، فضایی دلانگیز و نوستالژیک خلق کرده است. اتاق شاهنشین با سقف آینهکاری و دکور سبز سلطنتی، از برجستهترین بخشهای این بناست. اقامتگاه مرشدی ۲ (ادیب و آرش) فازهای بعدی این مجموعهاند که با قدمتی مشابه و معماری باشکوه، شامل ۱۲ اتاق با فرشهای دستباف، عتیقهجات و گلیمهای کاشانی، در همان حوالی فعالیت میکنند. رستوران و چایخانه سنتی مرشدی، چند پلاک آنطرفتر، در عمارتی قدیمی با حیاط باز و اتاقهای متعدد، غذاهای محلی مانند گوشت و لوبیا و دمنوشهای گیاهی سرو میکند و فضایی خاطرهانگیز دارد. مجموعه رنگرزی مرشدی یکی از قدیمیترین کارگاههای رنگرزی سنتی کاشان، در سال ۱۳۸۴ به ثبت ملی رسیده و با حوضخانهای منحصربهفرد و دالان بلند، از شاهکارهای معماری قاجاری است که پس از مرمت، به نمایش فرآیند سنتی رنگرزی پارچه و تاریخچه آن اختصاص دارد.
ناهار را در رستوران مرشدی صرف کردیم. غذاهای این مجموعه کیفیت بالایی داشتند و همین باعث شد زهیر غرضی کمی ناپرهیزی کند. البته شانس آوردیم که یک طرف ایشان دکتر سریعالقلم نشسته بود و سمت دیگر ایشان، مهندس محلوجی. دکتر بختیاری هم به موقع تذکر دادند.
خانه عامریها
بعد از رستوران مرشدی قرار بود از خانه تاریخی سعادت و کتابخانه ایرانشناسی ضرابی هم بازدید کنیم که به خاطر خستگی همسفران لغو شد و به این ترتیب، بازدید از خانه عامریها و حضور در نشست اختتامیه بهعنوان پایان این سفر در نظر گرفته شد. خانه عامریها، یکی از بزرگترین و باشکوهترین خانههای تاریخی ایران، در محله سلطان امیراحمد قرار دارد. این عمارت متعلق به «سهامالسلطان عامری» از حاکمان کاشان در دوره قاجار بوده است. نسخه بازسازیشده عمارت قجری، در حال حاضر پنج حیاط اصلی و دو حیاط خلوت و بیش از ۸۵ اتاق دارد. معماری خیرهکننده این عمارت با گچبریهای ظریف، آینهکاریها، نقاشیهای دیواری، پنجرههای ارسی رنگارنگ، بادگیرهای بلند، ایوانهای تابستانی و زمستانی، حوضخانه و سرداب، نمونهای بینظیر از هنر ایرانی را به نمایش میگذارد. حیاطهای اندرونی و بیرونی، با حوضهای فیروزهای و باغچههای سرسبز، فضایی آرامشبخش و نوستالژیک خلق کردهاند.
در اهمیت روایت
روایتها نقش کلیدی در رونق گردشگری دارند، زیرا داستانهای جذاب و معنادار میتوانند مقاصد را از حالت صرفاً مکانی به تجربهای فرهنگی و احساسی تبدیل کنند. روایتها با برجسته کردن تاریخ، فرهنگ، اسطورهها و زندگی روزمره یک منطقه، حس کنجکاوی و ارتباط عاطفی را در گردشگران برمیانگیزند. برای مثال، داستانهایی درباره بناهای تاریخی مانند عمارت آقا حسینی کاشان، با شرح زندگی ساکنان، معماری منحصربهفرد و رویدادهای گذشته، بازدیدکنندگان را به سفری در زمان دعوت میکنند. این روایتها از طریق راهنمایان تور، تابلوهای اطلاعاتی، رسانههای دیجیتال یا حتی افسانههای محلی منتقل میشوند و تجربهای غنیتر از بازدید صرف ارائه میدهند. علاوه بر این، روایتهای خوب در بازاریابی گردشگری موثرند؛ آنها از طریق شبکههای اجتماعی، فیلمها و مستندها، تصویری بهیادماندنی از مقصد ایجاد میکنند که گردشگران را ترغیب به بازدید میکند. روایتهای محلی همچنین میتوانند جوامع بومی را توانمند سازند، زیرا با به اشتراک گذاشتن داستانهایشان، هویت فرهنگی خود را حفظ کرده و درآمدزایی میکنند. در نهایت، روایتها با ایجاد حس تعلق و اصالت، تجربه گردشگری را عمیقتر و پایدارتر میکنند و باعث میشوند گردشگران نهتنها بازدیدکننده، بلکه سفیران فرهنگی مقصد شوند.
در همایش چه گذشت؟
در عمارت عامریها، سالن اجتماعاتی وجود دارد که به درد نشست و دورهمی میخورد. ما هم در این سالن دور هم نشستیم تا درباره مشاهدات این سفر سخن بگوییم. مهندس محلوجی سخنران اول بود.
خانم فاطمه باباخانی گزارشی خوب درباره این نشست نوشته و من هم ترجیح میدهم به جای انعکاس سخنرانی افراد، برداشتهای خودم را از سفر بنویسم.
شهر اعتماد
کاشان شهری است که مردمانش به هم اعتماد دارند. دستکم در ظاهر اینگونه به نظر میرسد که بیاعتمادی کم است. این را میشود از کوتاهی دیوار خانهها متوجه شد. درباره خورجین روی موتورها هم پیش از این اشاره کردم. خیلی از خانهها دزدگیر نداشتند و حتی اقامتگاهها هم مجهز به سیستمهای ضدسرقت نبودند. در عمارت مرشدی، فرشهای گرانقیمت زیاد بود که برخی از آنها خیلی ارزشمند بودند اما از سیستمهای ضدسرقت آنچنانی خبری نبود. از آقای مرشدی سوال کردم، تایید کرد که در کاشان آمار سرقت ناچیز است.
ارزش سکوت
کاشان پدیدههای ارزشمند زیادی دارد اما سکوتی که بر محلههای این شهر حاکم است، قیمت ندارد. برخی محلههای شهر به قدری ساکت است که میتوان صدای بال زدن قمری و بقبقوی کفتر را هم شنید. اما خیابانهای شهر خیلی شلوغ و بینظم است. به نظر میرسد هرچه صنعت مرمت خانههای قدیمی، چهره شهر کاشان را تغییر داده، مدیریت شهری از این تغییرات جا مانده است. در کاشان ساختمان بیقواره کم نیست اما به نسبت شهرهای دیگر، خیلی کمتر است.
شهر بخش خصوصی
کاشان شهر بخش خصوصی است. میزان سرمایهگذاری بخش خصوصی در این شهر فوقالعاده است. دهها خانه با سرمایه بخش خصوصی بازسازی و مرمت میشود اما کسی سراغ دولت نمیرود. هر روز دهها دورهمی و سفر توسط بخش خصوصی هماهنگ میشود اما دولتیها در آن نقشی ندارند. مقامات دولتی در این شهر در حاشیه قرار دارند و در سخنرانیها نیز صرفاً شنونده باقی میمانند.
حفظ معماری
کاشان شهری است که کمتر از دیگر شهرها مورد هجوم ساختمانهای بیقواره و ساختوسازهای بیهویت قرار گرفته است. در شهری که میلیاردها تومان خرج بازسازی خانههای قدیمی میشود، افراد پیش خود میگویند چرا باید خانه قدیمی خودم را تخریب کنم؟ مرمتکنندگان خانههای قدیمی نیز به میزان زیادی به سنت معماری شهر پایبند ماندهاند.
حسین محلوجی
در کاشان سردیس آقای محلوجی را در خیابان نصب کردهاند. برای جوانترها درک چنین کاری دشوار است اما محلوجی از نظر مردم، این شایستگی را دارد. آقای محلوجی میان برخی دوستانش به اعلیحضرت معروف است. ابتدا فکر میکردم به خاطر روحیه دیکتاتوری یا خودرای بودن به ایشان چنین لقبی دادهاند اما در سفر متوجه شدم به خاطر کمالگرایی و تاکید بر انجام کار درست چنین لقبی برایش در نظر گرفتهاند. بدون شک هر شهری برای توسعه نیاز به افرادی چون حسین محلوجی دارد. احتمالاً در برخی موارد، شبهه پدرخواندگی و روابط الیگارشی به وجود میآید اما قطعاً عموم مردم اشتباه نمیکنند. از افراد زیادی درباره آقای محلوجی سوال کردم اما کسی از او بد نگفت و اغلب از تلاشهای او راضی بودند. در کرمان حسین مرعشی همین خط را پی گرفته و نهادهایی ساخته که منفعت آن به جیب اکثریت شهروندان میرود. آقای محلوجی هم کاشان را در مرکز توجه خیلی از افراد قرار داده است.
کشاورزی یا گردشگری؟
کاشان هم مثل خیلی از شهرهای دیگر، با چالش محیط زیست و کمبود آب مواجه است. وقتی برای صرف صبحانه به مجتمع آترینا واقع در ابتدای جاده قمصر رفتیم، با باغهای خشکشده زیادی مواجه شدیم. درختانی قطعشده و زمینهای کشاورزی که تبدیل به خانههای آجری شدهاند، نشان میدهد که بخش کشاورزی کاشان با معضل آب مواجه است. با توجه به این چالش بزرگ، مردم این شهر تاریخی باید میان صنعت، کشاورزی و گردشگری انتخاب کنند. بازسازی خانههای قدیمی رونق قابل توجهی برای شهر به ارمغان آورده و گردشگران زیادی را به این منطقه کشانده اما از آنجا که هر پدیده اقتصادی، منتفعان و متضررانی دارد، به نظر میرسد افراد زیادی از این پدیده زیان دیدهاند. زعمای کاشان باید به این پرسش مهم پاسخ دهند که تعادل جدید چگونه باید باشد؟
روایتهای کاشان
کاشانیها هرچه در مرمت خانههای قدیمی موفق بودهاند، در جمعآوری داستانها و روایتها ناموفق عمل کردهاند. روایتها در همه جای دنیا نقش کلیدی در رونق گردشگری دارند. داستانهای جذاب و معنادار میتوانند مقاصد را از حالت صرفاً مکانی به تجربهای فرهنگی و احساسی تبدیل کنند. روایتها با برجسته کردن تاریخ، فرهنگ، اسطورهها و زندگی روزمره یک منطقه، حس کنجکاوی و ارتباط عاطفی را در گردشگران برمیانگیزند.
کرمان در این زمینه از کاشان پیش افتاده و با اهمیت دادن به روایتها و بهره بردن از داستانها توانسته اماکن تاریخی و گردشگری خود را رونق بخشد. بهطور مثال صنعت عروسکسازی کرمان که با عنوان «عاروسو» شناخته میشود همه رونق خود را مدیون روایتهای عاشقانه محلی است.
در میان عمارتهای کاشان، تنها عمارت آقاحسینی بود که روایتهایی درباره آن شنیدیم. معمولاً روایتها از طریق راهنمایان تور، تابلوهای اطلاعاتی، رسانههای دیجیتال یا حتی افسانههای محلی منتقل میشوند و تجربهای غنیتر از بازدید گردشگران ارائه میدهند. علاوه بر این، روایتهای خوب در بازاریابی گردشگری موثرند؛ آنها از طریق شبکههای اجتماعی، فیلمها و مستندها، تصویری بهیادماندنی از مقصد ایجاد میکنند که گردشگران را ترغیب به بازدید میکند. روایتهای محلی همچنین میتوانند جوامع بومی را توانمند کنند، زیرا با به اشتراک گذاشتن داستانهایشان، هویت فرهنگی خود را حفظ کرده و درآمدزایی میکنند. در نهایت، روایتها با ایجاد حس تعلق و اصالت، تجربه گردشگری را عمیقتر و پایدارتر میکنند و باعث میشوند گردشگران نهتنها بازدیدکننده، بلکه سفیران فرهنگی مقصد شوند.
پایان پرماجرا
سفر ما به کاشان میتوانست با یک حادثه به پایان برسد اما این اتفاق رخ نداد و ترکیدن چرخ ون تشریفاتی در اتوبان قم باعث نشد شما از خواندن این سفرنامه محروم شوید. ما ساعت 23 از کاشان خارج شدیم و به سمت تهران حرکت کردیم. همه خسته بودند اما این خستگی باعث نشد که بهاره مهاجری تا میانههای راه با دکتر بهکیش بحث فلسفی نکند. حتی مانع شوخیهای زهیر غرضی و خندههای سروش فولادچی هم نشد. وقتی به میانههای راه رسیدیم، ناگهان لاستیک عقب ون ترکید و اگر راننده، تجربه کافی نداشت، احتمالاً مشکلات زیادی به بار میآورد. هرچه بود لاستیک عوض شد و دوباره راه افتادیم و ساعت 3 بامداد مقابل ساختمان گروه رسانهای دنیای اقتصاد از هم خداحافظی کردیم.