شناسه خبر : 49463 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

روی مخ

آیا افزایش دما عصبانیت را تشدید می‌کند؟

 

سوسن نوری / نویسنده نشریه 

66پهنه سرزمینی ایران به دلایل اقلیمی، خشکسالی‌های پی‌درپی و البته مدیریت ناصحیح منابع آب دچار فرونشست و شکل‌گیری کانون‌های فرسایس بادی شده است. همزمان موج گرما بی‌رحمانه‌ترین چهره‌اش را نشان می‌دهد و آسمان بی‌باران شهرها در گردوغبار گم می‌شود. در کنار این رخداد طبیعی خبرهای نگران‌کننده دیگری نیز در جریان است؛ شهرهای ایران یکی پس از دیگری در فهرست «عصبانی‌ترین شهرها» جا می‌گیرند. اردبیل، تهران، کرمان، مشهد... نام‌هایی آشنا با آمارهایی نگران‌کننده از اعتراض، نزاع یا درگیری. در یک نگاه، دلایل این خشم جمعی را باید در شرایط بد اقتصادی و وضعیت اجتماعی و حتی سیاست جست‌وجو کرد. اما در کنار اینها یک متهم پنهان، همواره در پسِ این بحران روانی ایستاده است: تغییر اقلیم!

افزایش دمای زمین، خشکسالی‌های پی‌درپی، آلودگی هوای مرگ‌آور و کم‌آبی، دیگر پدیده‌های گذرای اقلیمی نیستند. اینها حالا بخشی از زندگی روزمره ما شده‌اند؛ مشکلاتی که نه‌تنها سلامت جسم را تهدید می‌کنند، بلکه به‌طرز محسوسی آستانه تحمل روحی افراد را پایین می‌آورند. همان‌طور که بهزاد اشجعی، عضو سابق کارگروه ملی کاهش آلودگی هوای کلانشهرها توضیح می‌دهد، آلودگی هوا و کمبود منابعی همچون آب، به‌طور مستقیم بر روان جمعی جامعه اثر می‌گذارند و میزان پرخاشگری، خشونت و حتی ناامیدی را افزایش می‌دهند. نکته قابل توجه اینجاست؛ در حالی‌که برخی تصور می‌کنند مردم شهرهای خشک‌تری چون یزد و اصفهان -که با بحران بی‌آبی درگیرند- باید عصبانی‌ترین‌ها باشند، اما طبق آمار، کلانشهرهایی مانند تهران و مشهد با وجود منابع نسبی بیشتر، بالاترین میزان نارضایتی و پرخاشگری را تجربه می‌کنند. این تضاد آشکار دقیقاً همان‌جایی است که اشجعی به آن اشاره می‌کند: جایی که ناامیدی ناشی از بی‌توجهی به حل بحران‌های زیست‌محیطی، خشم نهفته مردم را شعله‌ور می‌کند.

از طرفی، تغییر اقلیم، دیگر صرفاً یک دغدغه جهانی برای فعالان محیط زیست نیست؛ حالا مستقیم بر روابط اجتماعی، بر تاب‌آوری روانی، و حتی بر میل به مهاجرت تاثیر گذاشته است. همان‌طور که زمین تب می‌کند، جامعه نیز بی‌قرارتر، خشمگین‌تر و بی‌تاب‌تر می‌شود و اگر امروز به این زخم رسیدگی نشود، فردا شاید دیگر چیزی از «آرامش جمعی» باقی نماند.

بهزاد اشجعی معتقد است؛ محیط زیست مقوله‌ای است که بر تمامی ابعاد زندگی افراد تاثیرگذار است، چه از لحاظ اقتصادی، چه از نظر معیشتی و چه از منظر روحی و روانی. به هر حال، محیط زیست موضوعی است که انسان‌ها و شهروندان بیشترین تعامل را با آن دارند. این تاثیر می‌تواند به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم و از وجه‌های مختلف بر تمامی جنبه‌های زندگی افراد اعمال شود. به همین دلیل است که هر اتفاقی که در حوزه محیط زیست رخ دهد، قاعدتاً تاثیرات مستقیم و غیرمستقیمی بر سطح زندگی افراد و کیفیت آن خواهد داشت. هر مشکلی که برای محیط زیست پیش آید، قطعاً در بخشی از زندگی مردم اثر خواهد گذاشت.

در این میان، برخی معتقدند اقلیم هر منطقه بر خلق آنها تاثیرگذار است. این کارشناس محیط زیست در این‌باره می‌گوید: در جنوب کشور به نسبت مناطق دیگر، دمای هوا بالاتر است، معضلات آلودگی هوا بیشتر است، و مشکل کم‌آبی نیز به‌مراتب شدیدتر است. در حالی که در استان‌های غربی چنین شرایطی حاکم نیست؛ طبیعت مساعدتر و دمای هوای پایین‌تری دارند. اگر بخواهیم تنها بر اساس شاخص‌های زیست‌محیطی دسته‌بندی کنیم، باید گفت که شرایط باید برای مردم غرب و شمال غرب بهتر باشد. در مجموع، به نظرم نسبت دادن تفاوت‌های رفتاری یا ویژگی‌های شخصیتی مردم به مسائل زیست‌محیطی چندان منطقی نیست. این تفاوت‌ها بیشتر می‌تواند به عوامل ژنتیکی، اجتماعی، فرهنگی و نحوه تعاملات انسانی بازگردد تا صرفاً به وضعیت محیط زیست منطقه.

در همین پیوند، «چه رابطه‌ای میان کاهش منابع طبیعی و افزایش احساس نابرابری، بی‌عدالتی یا خشم اجتماعی وجود دارد؟»؛ پرسشی که اشجعی برای نمونه به بحران‌هایی مانند دمای هوا، کم‌آبی، آلودگی هوا و سایر معضلات زیست‌محیطی اشاره می‌کند که در زندگی افراد به‌وضوح تاثیرگذار هستند. این مسائل، بخشی از چرخه‌ای هستند که از گذشته‌های دور وجود داشته و همواره تکرار شده‌اند. انسان‌ها در ارتباطی ناگسستنی با طبیعت به وجود آمده‌اند و برای ادامه زندگی خود به آن نیاز دارند. هر نیازی که انسان دارد، از دل طبیعت تامین می‌شود و این وابستگی، بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی بشر است. نمونه‌های این وابستگی به‌وفور در جامعه مشاهده می‌شود.

در این راستا، به‌ویژه در مورد تاثیرات روحی و روانی مشکلات زیست‌محیطی بر شهروندان، مثال‌های متعددی وجود دارد. با توجه به اینکه تخصص بنده در حوزه آلودگی هواست، از این منظر به موضوع می‌پردازم. مسئله آلودگی هوا بارها و بارها مورد بررسی قرار گرفته و اثبات شده که تاثیر مستقیمی بر آرامش اعصاب و روان افراد دارد.

مقالات متعددی در این زمینه منتشر شده و آزمایش‌های فراوانی نیز انجام شده است که نشان می‌دهد افزایش شدت آلودگی هوا و بالا رفتن غلظت ذرات معلق در شهرها، به‌طور مشخص بر آستانه صبر و تحمل افراد تاثیر می‌گذارد و این تاثیر بسیار محسوس است. در چنین شرایطی، حتی بروز کوچک‌ترین مشکلاتی نظیر ترافیک، مسائل مالی یا معیشتی، یا اصطکاک‌های روزمره میان شهروندان، می‌تواند باعث بروز رفتارهای پرخاشگرانه شود زیرا کاهش آستانه تحمل افراد در چنین شرایطی باعث می‌شود واکنش‌های تندتری از خود نشان دهند.

تاکید عضو سابق کارگروه ملی کاهش آلودگی هوای کلانشهرها بر این است که این موضوع کاملاً اثبات شده و مقالات متعددی نیز در تایید آن وجود دارد. منابع مختلف نیز این مسئله را تایید کرده‌اند که هر زمان آلودگی هوا افزایش می‌یابد، به‌ویژه در مورد ذرات معلق، میزان خشونت و همچنین احساس کلافگی در جامعه نیز افزایش پیدا می‌کند. این مسئله را می‌توان به‌وضوح در کشور خودمان نیز مشاهده کرد. در زمینه اعتراضات مختلفی که در کشور رخ داده، خواه درباره افزایش قیمت بنزین یا موضوعات دیگر، مشاهده شده که بسیاری از این اعتراضات مدنی دقیقاً با روزهایی همزمان بوده‌اند که آلودگی هوا در اوج خود قرار داشته، به‌ویژه در شهرهای بزرگ. البته بدون تردید عوامل متعددی در وقوع این اعتراضات موثر بوده‌اند، اما مسئله آلودگی هوا نیز یکی از عواملی بوده که به تشدید این وضعیت کمک کرده است.

این مسئله نشان می‌دهد که بین شرایط زیست‌محیطی و وضعیت روحی و روانی مردم، ارتباطی مستقیم وجود دارد. آنچه در مورد آلودگی هوا بیان شد، تنها یک نمونه از اثرگذاری محیط زیست بر سلامت روان جامعه است. در مورد سایر معضلات زیست‌محیطی نیز چنین ارتباطاتی وجود دارد و نمونه‌های فراوانی از تاثیر مستقیم آنها قابل مشاهده است.

اشجعی علاوه بر این تاثیرات مستقیم، به اثرات غیرمستقیم زیست‌محیطی هم اشاره می‌کند که به‌وفور دیده می‌شود؛ هر مشکلی که در محیط زیست به وجود آید، می‌تواند به‌طور غیرمستقیم کیفیت زندگی افراد را کاهش دهد، و این کاهش کیفیت، به طور مستقیم بر آرامش روانی مردم اثر می‌گذارد؛ چرا که اختلال در کیفیت زندگی، اضطراب و ناامیدی را افزایش می‌دهد.

اما آیا خشکسالی‌های پی‌درپی و افزایش دمای هوا هم می‌توانند به شکل‌گیری «عصبانیت مزمن» در جوامع محلی منجر شوند؟ نشانه‌های آن چیست؟ این کارشناس در پاسخ توضیح می‌دهد: در این مورد برای نمونه می‌توان گفت در بحث کم‌آبی، هرجا که این مشکل به وجود آمده و مردم با چالش مواجه شده‌اند، در پی آن اتفاقات دیگری نیز رخ داده است. به‌ویژه در مناطق روستایی، نمونه‌هایی چون اعتراضات کشاورزان در اصفهان یا سایر استان‌ها به‌کرات دیده شده و علت اصلی آن نیز مشکل کم‌آبی بوده است. این مسئله نشان می‌دهد که بحران‌های زیست‌محیطی می‌توانند مستقیماً بر آرامش روانی مردم اثر بگذارند.

افزون بر آن، این معضلات بر اقتصاد نیز تاثیر می‌گذارند. به‌عنوان مثال، در مورد آلودگی هوا، طبق برخی گزارش‌ها از جمله گزارش بانک جهانی، این پدیده سالانه حدود ۱۰ میلیارد دلار به اقتصاد شهر تهران خسارت وارد می‌کند. همچنین بر اساس گزارش وزارت بهداشت، این خسارت حدود شش تا هفت میلیارد دلار تخمین زده شده است. چنین رقمی نشان می‌دهد که زیان‌های اقتصادی ناشی از آلودگی هوا ملموس و قابل توجه است.

فشار اقتصادی حاصل از این وضعیت، خود موجب کاهش تاب‌آوری روحی و روانی مردم می‌شود. همان‌طور که می‌دانیم، کیفیت وضعیت اقتصادی به‌طور مستقیم با روحیه و سلامت روان جامعه مرتبط است. هرچه شرایط اقتصادی بدتر شود، مشکلات روحی و روانی افراد نیز بیشتر خواهد شد. از آنجا که معضلات زیست‌محیطی مستقیماً آثار منفی اقتصادی به همراه دارند، به‌طور غیرمستقیم بر روحیه مردم نیز تاثیرگذار هستند.

در این میان، ناتوانی یا بی‌عملی دولت‌ها در مدیریت منابع هم احتمالاً در تشدید خشم عمومی نقش دارد که اشجعی با تایید این موضوع، درباره آن می‌گوید: وقتی مردم احساس می‌کنند که مسئولان کشور و دولت‌ها به مشکلات زیست‌محیطی بی‌توجه هستند، مانند افزایش دمای هوا، آلودگی هوا یا بحران کم‌آبی، احساس نارضایتی و خشم در جامعه بیشتر می‌شود. مردم انتظار دارند مدیران با ارائه راهکارهای موثر و اجرای صحیح قوانین، برای رفع این مشکلات اقدام کنند، اما وقتی می‌بینند که یا راهکاری ارائه نمی‌شود یا اگر هم ارائه شود، اجرا نمی‌شود و قوانین به‌درستی پیاده‌سازی نمی‌شوند، این وضعیت باعث تشدید مشکلات و افزایش احساس ناامیدی در مردم می‌شود.

در چنین شرایطی، مردم نسبت به آینده خود دچار نگرانی و بی‌اعتمادی می‌شوند و این معضل زیست‌محیطی، که پیش از این در سطحی اقتصادی یا زیست‌محیطی بود، حالا به یک بحران روانی نیز تبدیل می‌شود و خشم عمومی را افزایش می‌دهد. او در پاسخ به این پرسش که «چه تفاوتی میان واکنش افراد در برابر کمبودهای کوتاه‌مدت (مثل قطع موقت آب) و بحران‌های مزمن (مثل خشکسالی چندساله) وجود دارد؟»، توضیح می‌دهد: قطع آب، به‌ویژه زمانی که به‌طور ناگهانی و شدید اتفاق می‌افتد، در مقایسه با معضلات بلندمدت مانند خشکسالی، تاثیر روحی و روانی محسوس‌تری دارد؛ چراکه به‌صورت فوری زندگی روزمره افراد را مختل می‌کند. البته در مورد مشکلات بلندمدت مثل خشکسالی یا آلودگی هوا، به دلیل تکرار و تداوم آن در طول سال‌های گذشته، مردم امید کمتری به بهبود دارند. این ناامیدی باعث می‌شود آستانه تحمل آنها پایین‌تر آمده و حتی در برابر مشکلات کوچک‌تری مانند قطع آب، واکنش‌های شدیدی از خود نشان دهند.

در واقع، همین ناامیدی است که در طول زمان بر روحیه مردم اثر منفی می‌گذارد. اگر قطعی آب در شرایط عادی رخ دهد که مردم اطمینان دارند بحران بلندمدتی وجود ندارد، احتمالاً آن را راحت‌تر می‌پذیرند. اما در شرایطی که با خشکسالی و کم‌آبی طولانی‌مدت مواجه‌اند، همین قطعی آب می‌تواند جرقه‌ای برای بروز خشم عمومی باشد.

گزاره مطرح دیگر این است که «بحران‌های زیست‌محیطی مانند خشکسالی، زمینه‌ساز افزایش مهاجرت‌های اقلیمی و در پی آن تنش‌های اجتماعی است». این کارشناس محیط‌ زیست با تایید این گزاره، این موضوع را هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم بر کیفیت زندگی مردم اثرگذار می‌داند. به گفته او، قطعاً بسیاری از ما افرادی را می‌شناسیم که به دلیل آلودگی هوا در شهری مانند تهران، تصمیم گرفته‌اند به شهرهای کوچک‌تر یا حتی به خارج از کشور مهاجرت کنند. همچنین در شهرهای مرکزی مانند اصفهان و یزد، به دلیل بحران کم‌آبی، موجی از مهاجرت‌های داخلی و خارجی شکل گرفته است. این تاثیرگذاری به‌قدری مستقیم و محسوس است که باعث می‌شود برخی از شهروندان، به‌ویژه کسانی که از تاب‌آوری کمتری برخوردارند یا شرایط مهاجرت برایشان فراهم‌تر است، تصمیم به ترک محل زندگی خود گرفته و مهاجرت را پیگیری کنند.

«در چه شرایطی بحران منابع به ناآرامی‌های اجتماعی منجر می‌شود؟ آیا تنها فقر مادی کافی است یا عوامل دیگری مانند امید اجتماعی نیز نقش دارند؟» به باور این کارشناس، معضلات زیست‌محیطی به دو صورت تاثیرگذار هستند: مستقیم و غیرمستقیم. تاثیر مستقیم شامل خسارات اقتصادی‌ است که این معضلات بر اقتصاد جامعه وارد می‌کنند و ضررهایی که مردم به واسطه آنها متحمل می‌شوند. همین خسارات اقتصادی نیز خود به‌طور غیرمستقیم بر سلامت روان افراد اثرگذار است.

موضوع دیگری که پیشتر به آن اشاره کردم، بحث ناامیدی است. زمانی که یک معضل زیست‌محیطی سال‌ها باقی بماند و هیچ تغییر یا بهبودی در شرایط حاصل نشود، حس ناامیدی در جامعه شکل می‌گیرد. این ناامیدی، آستانه تحمل افراد را کاهش می‌دهد و ممکن است به تصمیمات احساسی یا واکنش‌های شدید از سوی شهروندان منجر شود؛ مسئله‌ای که کاملاً قابل مشاهده و ملموس است.

در این میان برخی معتقدند «توسعه پایدار و سیاست‌گذاری عادلانه منابع طبیعی می‌تواند نقش پیشگیرانه در برابر عصبانیت جمعی ایفا کند». نگاه اشجعی هم مصداق همین عقیده است که توضیح می‌دهد: بدون شک، یکی از راهکارهای کلیدی برای حل معضلات زیست‌محیطی، حرکت به سمت توسعه پایدار است. به این معنا که در هر منطقه، تصمیم‌گیری‌ها باید بر اساس شرایط محیط ‌زیستی و اکولوژیک همان منطقه انجام گیرد؛ در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، تمام تصمیمات باید در هماهنگی با ظرفیت‌های طبیعی و محیطی آن منطقه اتخاذ شوند.

برای نمونه، در مناطقی که با کمبود آب مواجه هستند، نباید صنایع پرمصرفی مانند صنایع فولادی مستقر شوند. با این حال، متاسفانه دقیقاً برعکس این منطق عمل شده و شاهد استقرار بزرگ‌ترین صنایع فولادی و معدنی در کم‌آب‌ترین استان‌های کشور هستیم؛ صنایعی که مصرف آب بسیار بالایی دارند و خود، به‌تنهایی موجب شکل‌گیری بسیاری از معضلات زیست‌محیطی شده‌اند.

همچنین، در استان‌های شمالی کشور که ظرفیت بالایی در حوزه گردشگری و مهاجر‌پذیری دارند، به جای تقویت اقتصاد بومی حول این قابلیت‌ها، صنایع سنگینی مانند پتروشیمی ایجاد شده‌اند که اساساً ضرورتی برای وجود آنها در چنین مناطقی وجود نداشته است.

سخنان اشجعی شاید بهترین پایان‌بندی برای این موضوع باشد که می‌گوید: باید توسعه پایدار به‌عنوان یک راهکار اساسی پذیرفته شده و به مرحله اجرا برسد. لازم است اسناد بالادستی دقیقی در این زمینه تدوین شود. البته، تغییر ناگهانی و بدون برنامه نیز می‌تواند تبعات منفی خود را داشته باشد. مثلاً اگر به یک‌باره تصمیم گرفته شود که تمام صنایع فولادی از استان اصفهان منتقل شوند، این اقدام نیز آسیب‌های خاص خود را خواهد داشت.

بنابراین باید با یک برنامه‌ریزی بلندمدت و منسجم، تصمیمات درست اتخاذ و سیاست‌های توسعه پایدار به‌درستی اجرا شوند. در واقع، در تمام استان‌های کشور، محیط زیست و منابع طبیعی باید محور اصلی تصمیم‌گیری‌ها باشند. چنین رویکردی، قطعاً به حل معضلات زیست‌محیطی کمک شایانی خواهد کرد. 

دراین پرونده بخوانید ...