حواری کینز
چرا آلوین هانسن نامی ماندگار در علم اقتصاد پیدا کرد؟
آلوین هاروی هانسن، اقتصاددان تاثیرگذار آمریکایی به دلیل نقش کلیدیاش در معرفی اقتصاد کینزی به ایالاتمتحده در دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰، به عنوان «کینز آمریکایی» شناخته میشد. هانسن ایدههای پیچیده کینز را در ایالاتمتحده ترجمه کرد و رواج داد و آنها را در دسترس سیاستگذاران و عموم مردم گذاشت.
از جمله آثار هانسن میتوان به نظریه «رکود سکولار» اشاره کرد که استدلال میکرد کاهش رشد جمعیت و نوآوری، سبب رکود دائمی میشود. وی از سیاستهای مالی فعال برای جلوگیری از این نتیجه حمایت میکرد.
هانسن در سخنرانی خود در سال ۱۹۳۸ در انجمن اقتصادی آمریکا، نظریه رکود سکولار را مطرح کرد که نشان میداد موتورهای سنتی رشد اقتصاد (مانند رشد جمعیت و بسته شدن مرزها) در حال کند شدن هستند. او استدلال کرد که این کار میتواند اقتصاد را در رکود طولانیمدت گرفتار کند، مگر اینکه از سیاست مالی فعال برای حفظ تقاضا استفاده شود. هانسن از طرفداران سرسخت مداخله دولت از طریق سیاستهای مالی، مانند برنامههای کارهای عمومی، برای مقابله با رکود اقتصادی و جلوگیری از رکود بود. وی استاد دانشگاه هاروارد و همچنین مشاوری مهم برای دولت در امور اقتصادی بود و به تاسیس نهادهای حیاتی مانند شورای مشاوران اقتصادی و سیستم تامین اجتماعی کمک کرد.
نتیجهگیریهای سیاستی هانسن برای جلوگیری از رکود، ماهیت کینزی داشت، در نتیجه، هانسن از طرفداران اولیه سیاست مالی فعال در ایالاتمتحده به شمار میآمد.
اندکی پس از ورود وی به هاروارد در سال ۱۹۳۷، سمینار معروف فارغالتحصیلی هانسن در مورد سیاست مالی، الهامبخش دانشجویان تحصیلات تکمیلی مانند پل ساموئلسون و جیمز توبین (که هر دو بعدها برنده نوبل اقتصاد شدند) برای توسعه و محبوبیت بیشتر اقتصاد کینزی شد. کتاب هانسن در سال ۱۹۴۱، «سیاست مالی و چرخههای تجاری»، اولین اثر بزرگ در ایالاتمتحده بود که کاملاً از تحلیل کینز در مورد علل رکود بزرگ حمایت میکرد. هانسن از این تحلیل برای استدلال به نفع کسری بودجه کینزی بهره برد.
هانسن کرسی معتبر استاد اقتصاد سیاسی لوسیوس ان. لیتاور را در دانشگاه هاروارد در اختیار داشت. همچنین در سال ۱۹۳۸ به سمت ریاست انجمن اقتصادی آمریکا نائل شد. کتابهای تاثیرگذار او شامل «اقتصاد آمریکا»، «نظریه پولی و سیاست مالی»، «تحلیل اقتصادی دستمزدهای تضمینشده» (با دکتر ساموئلسون)، «مسائل اقتصادی دهه ۱۹۶۰» و «شرح کنفرانس برتون وودز» است که به تاسیس بانک جهانی کمک کرد.
دو مورد از مشارکتهای او در سیاستهای عمومی که هنوز پابرجا هستند، یکی سیستم تامین اجتماعی است که هانسن در ایجاد آن در سال ۱۹۳۵ کمک کرد و دیگری، شورای مشاوران اقتصادی که به وسیله قانون اشتغال کامل سال ۱۹۴۶ تاسیس شد و او در تهیه پیشنویس آن کمک کرد. وقتی به هاروارد رفت، در جایگاه استاد اقتصاد سیاسی لوسیوس ان. لیتاور، یکی از برجستهترین روسای دانشگاه، مشغول به کار بود. در طول سالها، مدرس مدعو در تعدادی از کالجها بود و در امور انجمن اقتصاد آمریکا، که در سال ۱۹۳۸ ریاست آن را عهدهدار بود، فعالیت داشت. هانسن پس از بازنشستگی از تدریس فعال در هاروارد در سال ۱۹۵۶، به تدریس در موسسههایی مانند دانشگاه بمبئی، دانشگاه ییل و دانشگاه ایالتی میشیگان ادامه داد.
خالق تز رکود سکولار
آلوین هاروی هانسن (Alvin Harvey Hansen)، فرزند والدین مهاجر دانمارکی، در ۲۳ آگوست ۱۸۸۷ در ویبورگ، داکوتای جنوبی متولد شد. آلوین در سال ۱۹۱۰ از کالج یانکتون (که در سال ۱۹۸۴ تعطیل شد) در رشته زبان انگلیسی فارغالتحصیل شد و در سال ۱۹۱۳ در دانشگاه ویسکانسین-مدیسون ثبت نام کرد تا زیر نظر ریچارد الی و جان آر. کامنز اقتصاد بخواند و از آنها آموخت که چگونه از اقتصاد برای رسیدگی به مشکلات مبرم اجتماعی استفاده کند. هانسن در دانشگاه براون تدریس میکرد و همزمان رساله دکترای خود را به نام «چرخههای رونق و رکود» مینوشت. وی در سال ۱۹۱۸ مدرک دکترای اقتصاد را با پایاننامهاش در مورد چرخههای تجاری دریافت کرد. پس از مدتی تدریس در دانشگاه براون، هانسن در سال ۱۹۱۹ به هیات علمی دانشگاه مینهسوتا پیوست و در سال ۱۹۲۳ بهسرعت به مقام استادتمام ارتقا یافت.
پس از آن، کتاب «نظریه چرخه تجاری» (1927) و کتاب مقدماتی او «اصول اقتصاد» (1928، با همکاری فردریک گاروِر) توجه عموم را جلب کرد. کتاب دیگر او «تثبیت اقتصادی در جهانی نامتعادل» (1932) که با کمکهزینه گوگنهایم که هزینه سفر به اروپا را در طول سالهای 1928 و 1929 تامین میکرد، نوشته شده بود، هانسن را در دایره وسیعتری از امور عمومی قرار داد. در سال 1932 به عضویت انجمن آمار آمریکا درآمد. همچنین با سازمان اقتصادی و مالی جامعه ملل همکاری کرد.
در سال ۱۹۳۷، از او دعوت شد تا کرسی جدید اقتصاد سیاسی لوسیوس ان. لیتاور را در دانشگاه هاروارد بپذیرد. نخستین کتاب او «بهبود کامل یا رکود؟» (۱۹۳۸) در هاروارد طرح کلی چیزی را ترسیم کرد که بعدها «تز رکود سکولار» نامیده شد. بعدها، کتابهای دیگر هانسن؛ «نقش آمریکا در اقتصاد جهانی» (۱۹۴۵) و «سیاست اقتصادی و اشتغال کامل» (۱۹۴۷) این موضوع را برای عموم مردم آشکار کرد. هانسن در سال ۱۹۴۰ به سمت مشاور اقتصادی ویژه مارینر اِکلس در هیات مدیره فدرالرزرو منصوب شد و تا سال ۱۹۴۵ این مسئولیت را بر عهده داشت.
آلوین هانسن در سال ۱۹۳۷ استاد دانشگاه هاروارد شد. تز معروف «رکود سکولار» هانسن سال بعد، در سخنرانیاش در انجمن اقتصاد آمریکا، با چشماندازی هولناک از اقتصادی که پیوسته در رکود، رشد پایین جمعیت و سرمایهگذاری پایین گرفتار شده بود، منتشر شد. هانسن که در ابتدا به نظریه عمومی کینز در زمان انتشارش مشکوک بود، خیلی زود در حدود سال ۱۹۳۸ تغییر عقیده داد و به مدافع اصلی آن تبدیل شد. رساله ۱۹۴۱ او تاریخ چرخه تجاری آمریکا را بر اساس نظریه کینزی بازتعریف کرد.
در اواخر دهه ۱۹۳۰، هانسن استدلال کرد که «رکود سکولار» به وجود آمده است؛ به طوری که اقتصاد آمریکا دیگر هرگز بهسرعت رشد نخواهد کرد، زیرا همه عوامل رشد، از جمله نوآوریهای تکنولوژیک و رشد جمعیت از بین رفتهاند. او استدلال کرد که تنها راهحل، کسری بودجه مداوم و در مقیاس بزرگ از سوی دولت فدرال است. این تز بسیار بحثبرانگیز بود، زیرا منتقدانی مانند جرج تربورگ، با صفاتی مانند «بدبین» و «شکستخورده» به هانسن حمله کردند. هانسن پاسخ داد که رکود سکولار فقط نام دیگری برای تعادل اشتغال ناقص کینز است. با این حال، رشد اقتصاد پایدار، که از سال 1940 آغاز شد، پیشبینیهای هانسن را تضعیف کرد و مدل رکود او به فراموشی سپرده شد. اگرچه هانسن به عنوان مشاور ارشد دولت، هیچگاه به شکل رسمی در سمتی فعالیت نداشت، اما تاثیر غیرمستقیم چشمگیری بر سیاست کلان اقتصادی دولت ایالاتمتحده داشت. هانسن در چندین پست مشاورهای دولتی، مانند مدیر تحقیقات در کمیته سیاستگذاری در روابط بینالملل (۱۹۳4-۱۹۳3)، مشاور کمیته امنیت اجتماعی (۱۹۴1-۱۹۴0) و مشاور هیات مدیره فدرالرزرو (۱۹۴5-۱۹۴0) خدمت کرد، اما نقش بزرگتر او به واسطه کتابها، مقالات و گزارشهایش بود. هانسن، مدافع سیاست مالی فعال، چهرهای تاثیرگذار در پشت قانون اشتغال سال ۱۹۴۶ بود و اشتغال کامل (که از سوی اعضای مضطرب کنگره به عنوان «حداکثر اشتغال» دوباره بیان شد) را به هدف صریح سیاست دولت فدرال ایالاتمتحده تبدیل کرد و به توضیح منطق و هدف آن برای عموم یاری رساند.
میتوان گفت که نقش پررنگتر هانسن، معلمی برای «نسل طلایی» دانشجویان هاروارد و کتاب کمحجم راهنمای کینز در سال ۱۹۵۳ بود که به گسترش سنتز نئوکینزی به شکلی قابل درک کمک کرد.
یکی از مهمترین دستاوردهای آلوین هانسن در نظریه اقتصادی، چرخههای اقتصادی است. او در کتاب خود، «چرخههای تجاری و درآمد ملی»، چرخه را به عنوان نوسان در موارد زیر تعریف میکند: اشتغال، تولید و قیمتها. این چرخه به دو مرحله تقسیم میشود: انبساط، که از نقطه اوج به اوج امتداد مییابد؛ و انقباض، که از نقطه اوج به حضیض ادامه پیدا میکند.
از نظر هانسن، چرخههای اقتصادی پایدار و ناپایدار وجود دارد. بیثباتی ناشی از جابهجایی در اثر شوکهای خارجی است. هانسن ادعا میکند که تحلیل چرخه تجاری باید پیشرفت فنی، بازار پول و انتظارات را در نظر بگیرد.
هانسن استدلال کرد که اقتصاد آمریکا در طول رکود بزرگ، نه از یک چرخه تجاری بهخصوص شدید، بلکه از طریق فرسودگی یک پویایی مترقی بلندمدتتر، عبور میکرد. آنچه هانسن در ذهن داشت، نهتنها هزینههای عمومی ضدچرخهای برای تثبیت اشتغال، بلکه پروژههای بزرگی مانند برقرسانی روستایی، پاکسازی محلههای فقیرنشین و حفاظت از توسعه منابع طبیعی بود، که همه با هدف ایجاد فرصتهای سرمایهگذاری جدید برای بخش خصوصی و در نتیجه، بازگرداندن پویایی اقتصادی مورد نیاز کل سیستم بود.
معلم جستوجوگر
آلوین هانسن معلمی تمامعیار بود و کنجکاوی فکریاش به دانشجویان و همکارانش نیز منتقل میشد. هانسن پذیرای ایدههای جدید بود، اما همیشه به دنبال راهحلهای عملی سیاستمحور بود که برابری فرصتها را فراهم میکرد و ارتقا میداد. از تاثیرات اولیه نهادگرایان ویسکانسین این بود که او خود را در جایگاه یک نظریهپرداز برجسته چرخه تجاری و اقتصاددان سیاستگذار در دانشگاه مینهسوتا تثبیت کرد، بهویژه با کار در موسسه تحقیقاتی تثبیت اشتغال که به هموار کردن راه برای معرفی بیمه بیکاری در ایالاتمتحده پس از رکود بزرگ کمک کرد.
نگرانیهای هانسن در مورد توانایی اقتصاد ایالاتمتحده در قرن بیستم برای حفظ رشد و ادامه تضمین اشتغال کامل سبب ارائه تز رکود سکولار در اواخر دهه 1930 و حمایت از نظریهها و سیاستهای کینزی در هاروارد شد و در نتیجه به عنوان «کینز آمریکایی» شناخته شد. تدریس هانسن در هاروارد، بهویژه در سمینار سیاست مالی با جان ویلیامز، بر نسلهایی از اقتصاددانان برجسته ایالاتمتحده پس از جنگ در داخل و خارج از دولت تاثیر گذاشت. پل ساموئلسون مشهورترین دانشجوی هانسن بود. ساموئلسون کتاب «بهبود کامل یا رکود؟» (۱۹۳۸) هانسن را الهامبخش اصلی مدل معروف ضریب-شتابدهنده خود در سال ۱۹۳۹ دانست.
اوج نفوذ آقای هانسن در دوران «معاملات جدید و منصفانه» بود؛ زمانی که نفوذ زیادی در شکلدهی به سیاستهای مالی دولت فدرال در جنگ جهانی دوم و پس از جنگ داشت. وی در آن زمان در کمیسیونهای دولتی متعددی عضویت داشت و در سمت مشاور هیات مدیره فدرالرزرو، وزارت خزانهداری و هیات برنامهریزی منابع ملی خدمت میکرد. آلوین هانسن، که در سالهای اولیه فعالیت خود یک اقتصاددان نئوکلاسیک بود، با انتشار کتاب «نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول» جان مینارد کینز، به دیدگاههای کینزی روی آورد. این کتاب که اقتصاددانان کلاسیک را در بریتانیا و آمریکا گیج کرده بود، ادعا میکرد که مالکیت و اشتغال کامل در سرمایهداری میتواند -و باید- از طریق دستکاری دولت در اقتصاد حاصل شود. این کتاب همچنین ادعا میکرد که دولتها نباید از هزینههای کسری بودجه در مقیاس بزرگ خودداری کنند و همچنین از میزان متوسطی از تورم بترسند.
برجستهترین سهم او در نظریه اقتصادی، توسعه مشترک مدل IS-LM به همراه جان هیکس بود که به «سنتز هیکس-هانسن» نیز شناخته میشود. نمودار IS-LM ادعا میکند که رابطه میان منحنی سرمایهگذاری-پسانداز (IS) و منحنی ترجیح نقدینگی-عرضه پول (LM) را نشان میدهد. این نمودار در ادبیات و کتابهای درسی اقتصاد جریان اصلی برای نشان دادن چگونگی تاثیر سیاستهای پولی و مالی بر تولید ناخالص داخلی استفاده میشود.
اشاعه تفکر کینزی
تفکر کینزی در ابتدا تنها تعداد انگشتشماری از طرفداران را به خود جذب کرد، اما از سال ۱۹۳۷، زمانی که آلوین هانسن به هیات علمی هاروارد پیوست، نفوذ آن گسترش یافت، که عمدتاً در نتیجه تلاشهای خستگیناپذیر او بود. آلوین به خاطر ترویج سرسختانه آنچه در آن زمان بدعتی مضر تلقی میشد، شهرت (و بدنامی) کسب کرد.
کتاب هانسن در سال ۱۹۳۸، «بهبود کامل یا رکود»، که بر اساس نظریه عمومی کینز نوشته شده است، تز او را در مورد رکود رشد و اشتغال در صورت عدم مداخله اقتصادی دولت برای تحریک تقاضا ارائه میدهد. هانسن در چندین نوبت در کنگره ایالاتمتحده شواهدی را برای مخالفت با استفاده از بیکاری به عنوان ابزار اصلی مبارزه با تورم مطرح کرد. او در عوض از اینکه تورم را میتوان با تغییرات در نرخ بهره و مالیات و همچنین کنترل قیمتها و دستمزدها کنترل کرد، حمایت کرد. اخیراً، نظریههای رکود اقتصادی بیشتر با ایدههای هانسن مرتبط شدهاند تا با ایدههای کینز.
هانسن، معلمی درخشان و نویسندهای پرکار و ماهر در توضیح پیچیدگیها، خیلی زود مخاطبان گستردهای برای کتابهایی مانند «راهنمایی برای کینز» و «سیاست اقتصادی و اشتغال کامل» پیدا کرد. سمینارهای فارغالتحصیلی او در دانشگاه هاروارد برای سیاستگذاران اقتصادی دولت روزولت که بسیاری از دیدگاههای او را عملی کردند، «ضروری» بود. علاوه بر این، دانشجویان درخشانی از جمله پل مککراکِن و پل ای. ساموئلسون نیز وجود داشتند که به حواریون کینزی تبدیل شدند.
جوهر آموزههای آقای هانسن این بود که دولت، با انفعال، نباید بار اصلی کنترل تورم را بر دوش بیکاران بگذارد. او احساس میکرد که این کنترل باید با افزایش یا کاهش بهموقع مالیاتها، با تغییرات مناسب در عرضه پول و با کنترل موثر بر قیمتها و دستمزدها اعمال شود.
او تاثیرگذارتر از هر کس دیگری، ایدههای مندرج در کتاب «نظریه عمومی» کینز را بیان کرد، گسترش داد، بومیسازی کرد و رواج داد. او به همراه جان هیکس به توسعه مدل IS-LM (یا مدل هیکس-هانسن)، که نمایش ریاضی نظریه اقتصاد کلان کینزی است، کمک کرد. در سال ۱۹۶۷، پل مککراکن، رئیس شورای مشاوران اقتصادی رئیسجمهور، با بیان این جمله از هانسن تقدیر کرد: «مطمئناً این یک واقعیت است که شما عمیقتر از هر اقتصاددان دیگری در این قرن بر تفکر ملت در مورد سیاست اقتصادی تاثیر گذاشتهاید.»