محیط زیست سیاسی
آیا تغییرات اقلیمی فقط یک دغدغه چپگرایانه است؟
در چند دهه گذشته گروههای چپگرا در طرح دغدغههای زیستمحیطی از گروههای راستگرا پیشی گرفتهاند، اما آیا محیط زیست فقط یک دغدغه چپگرایانه است؟ اقتصاددانان میگویند نگرانی درباره محیط زیست ریشه در علم و نیازهای انسانی دارد و از جناحهای سیاسی فراتر میرود. تغییرات اقلیمی، آلودگی هوا، کاهش منابع طبیعی و انقراض گونهها مسائلی واقعی و قابل اندازهگیری هستند که همه جوامع را تحت تاثیر قرار میدهند. دادهها نشان میدهند که 97 درصد دانشمندان اقلیم معتقدند گرمایش جهانی عمدتاً ناشی از فعالیتهای انسانی است. این موضوع در گزارشهای IPCC و سازمان ملل نیز تایید شده است. درحالیکه برخی جریانهای چپگرا ممکن است بر مسائل زیستمحیطی تاکید بیشتری داشته باشند، نگرانیهای مشابه در میان محافظهکاران، لیبرالها و گروههای غیرسیاسی نیز دیده میشود. برای مثال، در آمریکا، نظرسنجیهای گالوپ نشان میدهد 60 درصد جمهوریخواهان بر این باورند که حفاظت از محیط زیست باید اولویت دولت باشد، هرچند راهحلهای پیشنهادی آنها ممکن است با چپگرایان متفاوت باشد. با این توضیحات به نظر میرسد اختلاف میان چپ و راست بیشتر در رویکردها و راهحلهاست، نه در اصل مشکل. چپگرایان ممکن است بر مقررات دولتی و مداخله مستقیم تاکید کنند، درحالیکه راستگرایان اغلب به راهحلهای مبتنی بر بازار یا فناوری تمایل دارند. اما این تفاوتها به این معنا نیست که محیط زیست ذاتاً متعلق به یک ایدئولوژی خاص است. محیط زیست مسئلهای جهانی است که به همکاری همه نیاز دارد.
تقسیمات سیاسی اغلب حول حقایق نیست؛ بلکه حول چهارچوببندی اقتصادی است. برای مثال، تقریباً ۸۰ درصد از دموکراتها حفاظت از محیط زیست را بر رشد اقتصادی ترجیح میدهند، درحالیکه این عدد برای جمهوریخواهان تنها ۲۰ درصد است. بااینحال، حمایت از اقدامات مشخص، بسیار فراتر از حد انتظار دوحزبی است: ۶۰ درصد از جمهوریخواهان با الزام برای رفع نشت متان موافقاند و ۶۷ درصد از آنها از مشوقهای مالیاتی برای فناوریهای جذب کربن حمایت میکنند. بهطور کلی، ۷۷ درصد از آمریکاییها -صرفنظر از گرایش سیاسی - از سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر مانند باد و خورشید جانبداری میکنند.
یک مطالعه اخیر نشان میدهد سیاستگذاران، حمایت عمومی از اقدامات اقلیمی را دستکم میگیرند. درحالیکه تنها یکسوم آنها تصور میکردند شهروندان حاضرند حتی یک درصد از درآمد خود را برای حل بحران اقلیم اختصاص دهند، در واقع ۶۹ درصد مایل به این کار بودند و ۸۹ درصد انتظار داشتند دولت اقدامات بیشتری انجام دهد. این «عدم آگاهی نسبت به خواست جمعی» مانع سیاستگذاری جسورانه میشود، حتی وقتیکه اشتیاق عمومی وجود دارد.
پس فرضیه تصحیحشده چنین است: محیط زیست بر واقعیت تجربی استوار است، نه سیاست. شکاف وجود دارد؛ اما این شکاف در مورد نحوه حل بحران است، نه پذیرش آن. در ادامه به موارد زیر پرداخته میشود:
1- علم فراتر از جناحها: چرا شواهد همه را، بدون در نظر گرفتن چپ یا راست بودن، متحد میکند.
2- چهارچوب اقتصادی و دیدگاههای ایدئولوژیک: چگونه جهانبینی راهحلهای درکشده را شکل میدهد.
3- حمایت غیرمنتظره دوحزبی: حوزههای مشخصی که همه طرفها بر سر آن توافق دارند.
4- برداشتهای عمومی در برابر واقعیت: رفع سوءتفاهمها و نشان دادن حمایت واقعی.
5- زبان سیاسی مقاوم: تبدیل گفتوگوی اقلیمی به اقدام هماهنگ.
بخش اول: علم فراتر از جناحها
در قلب گفتمان محیط زیستی، تقریباً یک اجماع علمی بیچونوچرا وجود دارد: شواهد مبنی بر تغییرات اقلیمی ناشی از فعالیتهای انسانی بسیار قوی است و مرزهای ایدئولوژیک را درمینوردد.
الف) اجماع علمی نزدیک به اتفاقنظر
یک بررسی جامع از 12.588 مطالعه منتشرشده در مجلات معتبر بین سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۰ نشان داد که 9 /99 درصد آنها تایید میکنند تغییرات اقلیمی عمدتاً ناشی از فعالیتهای انسانی است و تنها 1 /0درصد از مقالات این نتیجه را رد کردهاند. تحلیلهای پیشین (1991-2012) نیز نرخ توافق ۹۷ درصد را نشان دادند و استمرار توافق کارشناسان را
تقویت کردند. مرور گسترده جیمز ال. پاول بر نزدیک به ۱۴ هزار مقاله (1991-2012) این روند را تایید کرد: 97 /99 درصد از مقالات از گرمایش جهانی انسانی حمایت میکردند و این میزان در انتشارات جدیدتر حتی به 99 /99 درصد رسید.
نهادهای علمی برجسته مانند
AAAS، AGU و انجمن هواشناسی آمریکا این اجماع را تایید کردهاند و اعلام میکنند که فعالیتهای انسانی بهطور قطعی محرک گرمایش جهانی است.
ب) شکاف در برداشت عمومی
با وجود شفافیت علمی، بسیاری از مردم این اجماع را دستکم میگیرند. تنها حدود ۲۰ درصد از آمریکاییها میدانند که بیش از ۹۰ درصد دانشمندان با این دیدگاه موافقاند. این برداشت نادرست، حمایت عمومی از اقدامات فوری اقلیمی را محدود میکند و مانعی رفتاری شناخته شده است که به نام «اثر باور دروازهای» مطرح میشود.
ج) عبور از خطوط سیاسی
اگرچه محیط زیست اغلب برچسب «چپگرایانه» میخورد، شواهد علمی زیربنایی فراتر از وابستگیهای سیاسی است. تاثیرات اقلیمی -از بلایای طبیعی شدید تا کاهش تنوع زیستی- بر جوامع در سراسر طیف ایدئولوژیک نقش دارد. نادیده گرفتن این واقعیت میتواند گفتوگوهای اثربخش را به تاخیر بیندازد. با تاکید بر اجماع علمی و جهانی بودن خطرات اقلیمی، میتوان گفتوگو را از مباحث حزبی به سمت مسئولیت مشترک هدایت کرد.
بخش دوم: چهارچوب اقتصادی و دیدگاههای ایدئولوژیک در اقدامات اقلیمی
با وجود توافق گسترده بر واقعیت علمی مسائل محیط زیستی، نحوه برداشت و اقدام در برابر تغییرات اقلیمی بهشدت متفاوت است و اغلب بر اساس خطوط ایدئولوژیک، بهویژه چهارچوبهای اقتصادی شکل میگیرد.
اولویتبندی محیط زیست در برابر رشد اقتصاد: نظرسنجی گالوپ تفاوت چشمگیری را نشان میدهد: ۷۸ درصد از دموکراتها بر این باورند که حفاظت از محیط زیست باید بر رشد اقتصاد تقدم داشته باشد، درحالیکه تنها ۲۰ درصد از جمهوریخواهان چنین دیدگاهی دارند. این شکاف ۵۸درصدی در میان جناحها بیسابقه است و ارزشهای متفاوت هر گروه را نشان میدهد؛ گروههای چپگرا تمایل به احتیاط و پایداری دارند، درحالیکه گروههای راستگرا بر رشد اقتصاد و آزادی بازار تاکید میکنند.
ترجیح جمهوریخواهان بر راهحلهای مبتنی بر بازار: با وجود اولویت کمتر محیط زیست در میان جمهوریخواهان، بسیاری از آنها از راهبردهای کاهش انتشار خاص، زمانی که این اقدامات در چهارچوب بازار یا مشوقهای تکنولوژیک ارائه شوند، حمایت میکنند. برای مثال، ۷۷ درصد از آنها بر الزام تعمیر نشتهای متان توافق دارند و ۶۷ درصد از مشوقهای مالیاتی برای فناوریهای جذب کربن حمایت میکنند. همچنین حدود ۴۸ درصد از جمهوریخواهان از حفظ استانداردهای کنونی مصرف سوخت خودروها حمایت میکنند و در نظرسنجیهای گستردهتر، این میزان تا ۶۷ درصد افزایش مییابد.
حمایت گسترده از سیاستهای انرژی پاک: نظرسنجی پیو در سال ۲۰۲۰ نشان داد که ۶۵ درصد از آمریکاییها، از جمله اکثر جمهوریخواهان میگویند، دولت فدرال در مقابله با تغییرات اقلیمی عملکرد کافی ندارد. در تمام جناحها، حمایت قوی از اقدامات کاهش کربن وجود دارد: ۹۰ درصد از مردم با کاشت یک تریلیون درخت موافقاند، ۸۴ درصد از مشوقهای مالیاتی برای کسبوکارها در زمینه جذب کربن حمایت میکنند و ۷۱ درصد بر استانداردهای سختتر مصرف سوخت خودروها توافق دارند. حتی در میان جمهوریخواهان، بیش از نیمی از افراد از کنترل انتشار نیروگاهها و ابزارهای نظارتی مشابه حمایت میکنند.
جوانان و اعتدالگرایان بهعنوان روندسازان کلیدی: جوانان جمهوریخواه و اعتدالگرایان نسبت به همقطاران محافظهکار خود احتمال بیشتری دارد که از سیاستهای فعال اقلیمی پشتیبانی کنند. برای مثال، دوسوم جمهوریخواهان زیر ۳۰ سال طرفدار توسعه انرژیهای تجدیدپذیر هستند، درحالیکه این میزان در افراد بالای ۶۵ سال تنها حدود ۲۵ درصد است. علاوه بر این، بخش قابلتوجهی از جمهوریخواهان -بهویژه معتدلها، حومهنشینها یا زنان- نسبت به تغییرات اقلیمی نگران هستند یا هشدار میدهند و ضرورت اقدامات فوری را میپذیرند.
ایدئولوژی، زبان سیاستها را شکل میدهد: نگرانیهای زیستمحیطی در تمام طیفهای سیاسی وجود دارد، اما راهحلها بهطور متفاوت چهارچوببندی میشوند. محافظهکاران اغلب ترجیح میدهند از اصطلاحاتی مانند «هوای پاک»، «بهرهوری انرژی» یا «نوآوری» بهجای زبان مستقیم مرتبط با تغییرات اقلیمی استفاده کنند. گروههایی نوظهور مانند «جنگجویان محیط زیست محافظهکار» تلاش میکنند سیاستهایی پیشنهاد دهند که رشد اقتصاد و حفاظت از محیط زیست را همراستا و جذابیت دوحزبی ایجاد کند. شکاف موجود کمتر درباره انکار علم اقلیم و بیشتر درباره تفاوتهای ترجیح سیاستهاست. محافظهکاران بیشتر به نوآوری بخش خصوصی و فناوری اعتماد دارند، درحالیکه لیبرالها بر مداخله دولت و اقدامات مقرراتی تاکید میکنند.
بخش سوم: حمایت غیرمنتظره دو حزب
با وجود کلیشهها، جمهوریخواهان هنوز از انرژی بادی و خورشیدی حمایت میکنند؛ هرچند میزان حمایت کاهش یافته است. نظرسنجیها نشان میدهد که حتی در حال حاضر، ۵۶ درصد جمهوریخواهان از توسعه انرژی بادی حمایت میکنند و ۸۰ درصد جمهوریخواهان زیر ۳۰ سال با توسعه انرژی خورشیدی موافقاند، که تغییرات نسلی را نشان میدهد. هر دو حزب همچنین حمایت خود را از انرژی پاک نسبت به حفاری نفت نشان دادهاند. در ایالتهای نوسانپذیر مانند فلوریدا، نیوهمپشایر و ویرجینیا، اکثر مردم -از جمله بسیاری از جمهوریخواهان- از پروژههای انرژی پاک در مقابل طرحهای فسیلی مانند خط لوله Keystone XL پشتیبانی میکنند. در این راستا نباید از قهرمانان محیط زیست در جناح محافظهکار غافل شد. شخصیتهایی مانند بنیجی بیکر، بنیانگذار «جنگجویان محیط زیست محافظهکار»، نشان میدهند که محیط زیست میتواند فراتر از تقسیمبندی چپ و راست باشد. او راهحلهایی بر پایه نوآوری و فرصت ایجاد میکند، نه ایدئولوژی.
بخش چهارم: برداشتهای نادرست عمومی در مقابل واقعیت
حمایت عمومی اغلب دستکم گرفته میشود؛ یک مطالعه جهانی اخیر در سال ۲۰۲۵ نشان داد که ۸۹ درصد مردم از اقدام قویتر دولتها در مقابله با تغییرات اقلیمی حمایت میکنند و ۶۹ درصد حتی حاضرند یک درصد از درآمد خود را به این هدف اختصاص دهند. بااینحال، سیاستگذاران پیشبینی میکردند تنها ۳۷ درصد آماده چنین اقدامی باشند؛ این شکاف بزرگ، نمونهای از «عدم آگاهی نسبت به خواست جمعی» است که مانع سیاستگذاری جسورانه میشود.مطالعهای دیگر در
Nature Communications نشان داد که ۸۰ تا ۹۰ درصد آمریکاییها حمایت عمومی از سیاستهای مهم اقلیمی -مانند مالیات کربن یا الزامات انرژیهای تجدیدپذیر- را دستکم میگیرند، درحالیکه ۶۶ تا ۸۰ درصد در واقع از این اقدامات حمایت میکنند. این «واقعیت اجتماعی کاذب» باعث تاخیر در اجرای سیاستهای جسورانه اقلیمی میشود.
سوءبرداشت از اجماع علمی: نظرسنجیهای دانشگاههای ییل و جرج میسون نشان میدهد که تنها ۱۳ درصد آمریکاییها بهدرستی میدانند بیش از ۹۰ درصد دانشمندان اقلیم بر گرمایش جهانی ناشی از فعالیتهای انسانی توافق دارند، درحالیکه اجماع واقعی ۹۷ درصد است. حتی در میان کسانی که بیشترین نگرانی را دارند، تخمینها کمتر از واقعیت است؛ افراد هشداردهنده تنها ۸۴ درصد را پیشبینی میکنند، نه اجماع غالب واقعی را.
بیشبرآوردی شکاکان: بر اساس مطالعه سال ۲۰۲۴ دانشگاه میشیگان که تحلیل شبکههای اجتماعی را شامل میشود، تنها بخش کوچکی -حدود ۱۵ درصد آمریکاییها- در واقع تغییرات اقلیمی را انکار میکنند. بااینحال، گفتمان عمومی، بهویژه در میان برخی گروههای سیاسی، اغلب این میزان انکار را بیشازحد نشان میدهد.
بیاعتمادی به درک علمی: یک نظرسنجی در Pew Research Center
نشان داد که تنها ۳۲ درصد آمریکاییها معتقدند دانشمندان «کاملاً درک میکنند» که آیا تغییرات اقلیمی رخ میدهند، تنها ۲۴ درصد به توانایی دانشمندان در درک علل آن اعتماد دارند و تنها ۱۳ درصد بر این باورند که دانشمندان میدانند چگونه بهترین راهحلها را مطرح کنند.
بخش پنجم: زبان سیاسی مقاوم
حتی در میانه اختلافات حزبی، ارتباطات سیاسی درباره تغییرات اقلیمی اغلب از چهارچوبهای اخلاقی مانند «مراقبت» و «عدالت» بهره میبرد که در میان جناحها طنینانداز است. یک تحلیل از توئیتهای کنگره آمریکا در سال ۲۰۲۵ نشان داد که هم دموکراتها و هم جمهوریخواهان بارها به این ارزشها اشاره کردهاند، که نشاندهنده امکان ایجاد استراتژیهای پیامرسانی مشترک است.
مطالعهای که پیامرسانی در آلمان و اتریش را مقایسه میکند، نشان داد ارتباطات اقلیمی زمانی نقش پررنگتری دارد که با ارزشهای سیاسی مخاطب هماهنگ باشد؛ محافظهکاران به محتوای چهارچوببندیشده محافظهکارانه پاسخی بهتر دادند و لیبرالها محتوای چهارچوببندی لیبرال را ترجیح دادند. این موضوع قدرت چهارچوببندی منطبق با ارزشها و متقاعد کردن گفتوگوهای اقلیمی میان گروههای ایدئولوژیک مختلف را نشان میدهد.
جعبهابزار جدید «ارتباط اقلیم در دوران محافظهکارانه» بر زبان فراگیر و مبتنی بر ارزش مانند «هوای پاک»، «امنیت انرژی» و «سلامت عمومی» تاکید دارد. این چهارچوبها بر نگرانیهای انسانی مشترک تمرکز میکنند، نه بر ایدئولوژی، که پیامهای اقلیمی را قابل فهمتر و کمتر قطبی میکند. «انجمن حزبی راهحلهای اقلیمی» که در کنگره در سال ۲۰۱۶ تشکیل شد، شامل هم جمهوریخواه و هم دموکرات است که بهطور مشترک بر سیاستهای اقلیمی کار میکنند. این گروه نشان میدهد که فضاهای نهادی میتوانند بهصورت هدفمند برای عبور از بنبستهای حزبی ساختاربندی شوند و مسیرهایی برای سیاستگذاری عملی و دوحزبی ایجاد کنند.
تفاوتهای ایدئولوژیک در رویکردهای سیاستگذاری محیطزیستی
درحالیکه وجود مشکلات زیستمحیطی در سراسر طیف سیاسی پذیرفته شده است، ایدئولوژیها نقشی پررنگ در راهحلهای پیشنهادی دارند. جناحهای چپ و راست اغلب با وجود ریسکهای اقلیمی موافقاند، اما در نحوه مقابله با آن اختلاف دارند.
رویکردهای جناح چپ: مقررات و مداخله مستقیم
ایدئولوژیهای چپگرا معمولاً از تنظیم مقررات دولتی و مداخله مستقیم برای حل مسائل محیطزیستی حمایت میکنند. راهبردهای کلیدی شامل موارد زیر است:
قوانین و استانداردها: تدوین سیاستهایی که استانداردهای محیطزیستی سختگیرانهای تعیین میکنند، مانند محدودیتهای انتشار آلاینده و الزام به استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر. برای مثال، طرح اروپای سبز قصد دارد تا سال ۲۰۵۰ اروپا را به نخستین قاره خنثی در کربن تبدیل کند.
یارانهها و مشوقها: ارائه حمایت مالی برای فناوریهای انرژی پاک، خودروهای برقی و زیرساختهای بهرهور انرژی. قانون کاهش تورم در آمریکا شامل اعتبارات مالیاتی و کمکهای مالی برای ترویج انرژی پاک است.
سرمایهگذاریهای عمومی: تخصیص بودجه دولت به تحقیق و توسعه فناوریهای پایدار و پروژههای زیرساختی با هدف کاهش اثرات زیستمحیطی.
عدالت محیطزیستی: تضمین حمایت و حفاظت از جوامع آسیبپذیر که بهطور نامتناسب تحت تاثیر تخریب محیطزیست قرار دارند.
این رویکردها مبتنی بر این باور هستند که نیروهای بازار بهتنهایی برای مقابله با چالشهای محیطزیستی کافی نیستند و مداخله دولت برای دستیابی به راهحلهای عادلانه و موثر ضروری است. شواهد نشان میدهد در کشورهایی مانند آلمان و بریتانیا، سیاستگذاران چپگرا با استفاده از چهارچوبهای قانونی، بازار انرژیهای تجدیدپذیر را توسعه داده، استانداردهای انتشار خودروها را اعمال کرده و برنامهریزی شهری سبز را تشویق کردهاند.
رویکردهای جناح راست: راهحلهای بازارمحور و فناوری
در مقابل، ایدئولوژیهای راستگرا بر راهحلهای مبتنی بر بازار و نوآوری فناورانه تاکید دارند. راهبردهای اصلی عبارتاند از:
قیمتگذاری کربن: طرحهای تجارت کربن، که کاهش انتشار را با سازوکارهای بازار برای تشویق کسبوکارها به کاهش انتشار آلایندهها تعیین میکند. بهعنوان نمونه، برنامه «cap-and-trade» ایالت کالیفرنیا الگویی برای کاهش انتشار آلاینده با رویکرد بازارمحور است.
کاهش مقررات: کاهش مداخلههای دولتی برای تقویت رشد اقتصاد و نوآوری. دولت ترامپ تعدادی از مقررات محیطزیستی را لغو و استدلال کرد که کاهش مقررات، توسعه اقتصادی را تسریع میکند.
نوآوری بخش خصوصی: تشویق کسبوکارها به توسعه و اجرای فناوریهای نوین برای حل مسائل محیطزیستی، مانند انرژیهای تجدیدپذیر و فناوریهای جذب کربن.
استانداردهای داوطلبانه: ترویج مسئولیتپذیری محیطزیستی از طریق تعهدات داوطلبانه شرکتها و ابتکارات صنعت، بهجای مقررات اجباری. سرمایهگذاری در فناوریهای هوشمند اقلیمی مانند جذب کربن، نوآوریهای بهرهوری انرژی و انرژی هستهای پیشرفته. این استراتژیها بر این باور استوار هستند که رشد اقتصاد و حفاظت از محیطزیست میتوانند از طریق نوآوری، رقابت و حداقل مداخله دولت محقق شوند. تحقیقات پیو نشان میدهد که در آمریکا، حمایت جمهوریخواهان از انرژیهای تجدیدپذیر از ۴۲ درصد در سال ۲۰۱۰ به ۶۱ درصد در سال ۲۰۲۲ افزایش یافته، درحالیکه حمایت از گسترش سوختهای فسیلی کاهش یافته و نشاندهنده سازگاری عملی با تغییرات اقتصادی و اجتماعی است.
مطالعات موردی و نمونههای عملی
ایالاتمتحده: تفاوت آشکار میان رویکردهای محیطزیستی دولتهای دموکرات و جمهوریخواه مشاهده شده است. دولت اوباما برنامه
«Clean Power Plan» را برای کاهش انتشار آلایندهها از نیروگاهها با استفاده از مقررات اجرا کرد، درحالیکه دولت ترامپ بسیاری از این مقررات را لغو و بر استقلال انرژی و رشد اقتصاد تمرکز کرد.
اتحادیه اروپا: طرح اروپای سبز نمونهای از رویکرد مقرراتی در سیاست محیطزیستی است، با اهداف الزامآور برای کاهش انتشار و سرمایهگذاری در زیرساختهای پایدار.
چین: سیاستهای محیطزیستی چین ترکیبی از اقدامات مقرراتی و مشوقهای بازارمحور است. دولت نظارتهای سختگیرانه بر آلودگی اعمال کرده و همزمان سرمایهگذاری گستردهای در فناوریهای انرژی تجدیدپذیر انجام داده است.
نظرسنجیها و ترجیحات عمومی
مطالعات نشان میدهد که افراد چپگرا و راستگرا درک متفاوتی از سیاستهای محیطزیستی دارند:
تاثیر اقتصادی: براساس نظرسنجی پیو در سال ۲۰۲۴، ۵۶ درصد جمهوریخواهان معتقد بودند سیاستهای اقلیمی معمولاً به اقتصاد آمریکا آسیب میرسانند، درحالیکه ۵۲ درصد دموکراتها بر این باور بودند که این سیاستها مفید هستند.
حمایت از مقررات: در نظرسنجی موسسه پیو در ۲۰۲۵، ۸۲ درصد دموکراتها از قوانین و مقررات سختگیرانه محیطزیستی حمایت کردند، درحالیکه تنها ۳۸ درصد جمهوریخواهان موافق بودند.
ترجیحات سیاستی: دموکراتها بیشتر از مالیات کربن و الزام به انرژی تجدیدپذیر حمایت میکنند، درحالیکه جمهوریخواهان به راهحلهای بازارمحور و کاهش مقررات گرایش دارند.
این تفاوتها در دیدگاه عمومی، توسعه و اجرای سیاستهای محیطزیستی را تحت تاثیر قرار میدهد و اغلب به بنبست حزبی و دشواری در اتخاذ اقدامات جامع منجر میشود.
زمینههای مشترک
با وجود تفاوتهای ایدئولوژیک، هر دو طرف نگران تاثیرات محلی و فوری مانند سیل، آتشسوزی جنگلها و گرمای شدید هستند که میتواند سیاست دوحزبی ایجاد کند. کشورهایی که با ریسکهای شدید اقلیمی روبهرو هستند، مانند مناطق مستعد آتشسوزی در استرالیا یا مناطق طوفانخیز در آمریکا، نشان میدهند که چالشهای عملی میتوانند اولویتهای حزبی سخت را کنار بزنند. سیاستهایی که نظارت مقرراتی را با مشوقهای بازار ترکیب میکنند، بهعنوان راهحلهای ترکیبی بهطور فزایندهای مورد توجه قرار میگیرند. بنابراین، با وجود تفاوتهای ایدئولوژیک، فرصتهایی برای همکاری وجود دارد؛ از جمله:
قوانین دوحزبی: برخی سیاستها، مانند اعتبارات مالیاتی برای سرمایهگذاری در انرژی تجدیدپذیر، حمایت هر دو حزب را جلب کردهاند. برای مثال، تمدید «Investment Tax Credit» برای انرژی خورشیدی در سالهای اخیر دوحزبی بوده است.
شراکتهای دولتی-خصوصی: همکاری بین نهادهای دولتی و شرکتهای خصوصی میتواند منابع و تخصص را برای توسعه راهحلهای نوآورانه محیطزیستی به کار گیرد.
ابتکارات در سطح ایالتها: ایالتها اغلب بهعنوان آزمایشگاه سیاست عمل میکنند و برخی ایالتهای جمهوریخواه سیاستهای موفقی در حوزه محیطزیست، مانند استانداردهای انرژی تجدیدپذیر و برنامههای بهرهوری انرژی، اجرا کردهاند.
مشارکت عمومی: مشارکت مردم در تصمیمگیریهای محیطزیستی از طریق آموزش و فرآیندهای مشارکتی میتواند اجماع و حمایت از سیاستها را تقویت کند.
با تمرکز بر اهداف مشترک و یافتن نقاط اشتراک، امکان تدوین سیاستهای محیطزیستی وجود دارد که فراتر از اختلافات ایدئولوژیک عمل کرده و بهطور موثر چالشهای فوری تغییرات اقلیمی و تخریب محیطزیست را پاسخ دهد.
نگرانیهای زیستمحیطی فراتر از ایدئولوژی
اگرچه ایدئولوژی سیاسی نقش پررنگی در تعیین راهحلهای اقلیمی دارد، اما همیشه تعیینکننده پذیرش مشکلات محیطزیستی نیست. در کشورهای مختلف و در میان احزاب گوناگون، رایدهندگان و شهروندان فوریت تغییرات اقلیمی و تخریب محیط زیست را بهخوبی درک میکنند.
پذیرش غیرسیاسی
نظرسنجیها نشان میدهند حتی افرادی که خود را محافظهکار سیاسی میدانند، از محافظتهای پایهای محیط زیست حمایت میکنند. برای مثال، نظرسنجی ۲۰۱۹ گاردین نشان داد که اکثر رایدهندگان در سراسر احزاب، با محدودیت قانونی استفاده از پلاستیکهای یکبار مصرف موافق بودهاند که نگرانی گسترده نسبت به مسائل ملموس محیط زیستی را نشان میدهد. بهطور مشابه، مسائلی مانند کیفیت هوا، آب آشامیدنی پاک و آمادهسازی برای بلایا، حمایت گستردهای در میان جوامع چپگرا و راستگرا دارد که حاکی از آن است که تهدیدهای عملی فراتر از برچسبهای سیاسی است.
آسیبپذیریهای مشترک نیازمند اقدام مشترک
ریسکهای اقلیمی مانند موجهای گرما، سیل و آتشسوزی جنگلها، همه اعضای یک جامعه را ، فارغ از ایدئولوژی تحت تاثیر قرار میدهند. اقتصاددانان و متخصصان اقلیم بر این باورند که این آسیبپذیریهای مشترک انگیزه قوی برای همکاری دوحزبی یا فراتر از ایدئولوژی فراهم میآورد. برای مثال در ایالاتمتحده، برنامههای بازسازی پس از طوفان و پیشگیری از آتشسوزی جنگلها اغلب از حمایت مالی و عمومی هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه برخوردارند. یا کشورهای اروپایی که با افزایش سطح آب دریاها مواجه هستند، استراتژیهای مشترکی در پیش گرفتهاند که مقررات، نوآوری و مشارکت جامعه را ترکیب و ذینفعان سیاسی مختلف را حول منافع مشترک متحد میکند.
علت پایداری شکاف
با وجود اینکه علوم زیستمحیطی بهطور گسترده پذیرفته شده است، ایدئولوژی همچنان بر درک عمومی و ترجیحات سیاستی اثرگذار است. دانش بهتنهایی همیشه به اقدام تبدیل نمیشود و ارزشهای فرهنگی یا سیاسی عمیق اغلب بر شواهد علمی در شکلگیری دیدگاهها غلبه دارند.
ایدئولوژی در مقابل دانش
پژوهش منتشرشده در arXiv نشان میدهد که حتی وقتی دادههای دقیق اقلیمی ارائه میشود، افراد تمایل دارند اطلاعات را از دیدگاه سیاسی خود تفسیر کنند. مثلاً، یک رایدهنده جمهوریخواه ممکن است افزایش دما را تایید کند، اما نسبت به کاهش انتشار با هدایت دولت مشکوک باشد، درحالیکه یک دموکرات از اقدامات مقرراتی بهعنوان راهحل پشتیبانی میکند. این موضوع نشان میدهد که صرف دانستن واقعیتها کافی نیست تا شکاف ایدئولوژیک را پر کند.
همانطور که مجله تایم اشاره کرده است، نگرشهای زیستمحیطی تنها تحت تاثیر سیاست نیست، بلکه تحت تاثیر هنجارهای فرهنگی و ارزشهای جامعه نیز قرار دارد. حتی دانشمندان نیز بهطور کامل از نقش باورهای شخصی و هویت اجتماعی مصون نیستند و این عوامل میتوانند بر نحوه انتقال و اعمال شواهد محیطزیستی اثرگذار باشند. برای نمونه:
پذیرش پروژههای انرژی تجدیدپذیر: برخی جوامع با وجود مزایای زیستمحیطی آشکار، به دلایل زیباییشناختی، اقتصادی یا فرهنگی با مزارع بادی مخالفت میکنند. سیاستهای مدیریت آب: حمایت از مقررات در مقابل راهحلهای مبتنی بر بازار اغلب با سنتهای سیاسی محلی همسو است تا صرفاً توصیههای علمی.
راهکارهای همکاری و عبور از شکاف ایدئولوژیک
پل زدن بر شکاف ایدئولوژیک در مسائل محیطزیستی نیازمند ساختارهای عملی است که به منافع مشترک و اهداف همگانی توجه داشته باشند. اگرچه ترجیحات سیاسی بر روشها اثرگذار هستند، پیامدهای تخریب محیط زیست همه را متاثر میکند و همکاری را نهتنها مطلوب، بلکه ضروری مینماید.
شراکتهای دولتی-خصوصی و توافقات دوحزبی
یکی از مسیرهای کلیدی، توسعه شراکتهای دولتی-خصوصی است. این اتحادها نظارت دولت را با نوآوری بخش خصوصی ترکیب میکنند و راهحلهایی کارآمد، مقیاسپذیر و از نظر سیاسی قابل پذیرش ارائه میدهند.
توافقات دوحزبی -قراردادهایی میان قانونگذاران احزاب مختلف- نیز میتوانند ابتکارات محیطزیستی بلندمدت را نهادی و تضمین کنند که پروژهها فارغ از نتایج انتخاباتی ادامه یابند. در ایالاتمتحده، لوایح زیرساختی دوحزبی شامل تامین مالی برای انرژی تجدیدپذیر، زیرساختهای مقاوم در برابر تغییرات اقلیمی و کاهش خسارتهای سیل بودهاند و نشان میدهند همکاری فراحزبی زمانی ممکن است که حول منافع اقتصادی و ایمنی مشترک شکل گیرد. در سطح بینالمللی، توافق پاریس نمونهای از چگونگی ایجاد چهارچوب همکاری جهانی است که فراتر از سیاستهای داخلی عمل میکند.
قوانین مبتنی بر شواهد
تدوین قوانین و سیاستها بر پایه تحقیقات شفاف و مبتنی بر شواهد به کاهش سیاسیکاری در مسائل محیطزیستی کمک میکند. با اتکا به دادهها بهجای ایدئولوژی، دولتها میتوانند اعتماد و مشروعیت در میان گروههای مختلف جامعه ایجاد کنند. ممنوعیت پلاستیک، استانداردهای انتشار آلایندهها و الزامات بهرهوری انرژی، اغلب زمانی حمایت دریافت کردهاند که به جوامع مزایای روشن و قابل اندازهگیری نشان داده شده است. برنامههای پایش و دادههای اقلیمی با دسترسی آزاد، مسئولیتپذیری را تقویت میکنند و به شهروندان اجازه میدهند اثرات واقعی سیاستها را لمس کنند.
آموزش و گفتوگوی فراگیر
آموزش نقشی محوری در پرورش درک مشترک از خطرات و راهحلهای محیطزیستی دارد. گنجاندن علوم اقلیم در برنامههای درسی و کمپینهای عمومی، موجب میشود افراد بهطور انتقادی در مباحث سیاستگذاری مشارکت کنند. گفتوگوی فراگیر که فعالانه ذینفعان با پسزمینههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مختلف را دربرگیرد، تصمیمگیری را تقویت میکند. وقتی صدای گروههای متنوع شنیده شود، راهحلها مقاومتر، عادلانهتر و با فرهنگ محلی همسو خواهند بود.
شفافیت و ارتباطات
ارتباط شفاف درباره ریسکها، مزایا و ملاحظات، اعتماد عمومی را بالا میبرد و همکاری را بهجای قطبیسازی تشویق میکند. استفاده از تجسم دادهها، کارگاههای مشارکتی و ابتکارات علوم شهروندی به جوامع اجازه میدهد مستقیم تجربه کنند که اقدامات محیطزیستی چگونه بر اکوسیستمها و معیشت محلی نقش دارند.