شناسه خبر : 49331 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اخلاق مجازی

پرنیا رضی‌پور از اثرات تولید محتوای سخیف در شبکه‌های اجتماعی بر روابط اجتماعی می‌گوید

اخلاق مجازی

با گسترش شبکه‌های اجتماعی و رواج تولید محتوای سطحی و سخیف، مرزهای اخلاقی در روابط اجتماعی دستخوش تغییر شده است. در این پرونده، با بهره‌گیری از دیدگاه‌های پرنیا رضی‌پور، جامعه‌شناس و نویسنده کتاب جامعه‌شناسی اینستاگرام، به این پرسش‌ها می‌پردازیم که چگونه تکرار و ترویج این نوع محتوا در بلندمدت ارزش‌های اخلاقی را تضعیف می‌کند، سبک زندگی را دگرگون می‌‌کند و فرهنگ عمومی را به سوی ظاهربینی و سطحی‌نگری سوق می‌دهد. همچنین آیا عادی‌سازی رفتارهایی مثل تمسخر و تحقیر در شبکه‌های اجتماعی می‌تواند به افزایش خشونت کلامی یا رفتاری در جامعه منجر شود و موفقیت مالی افراد معروف شبکه‌های اجتماعی، نشانه‌ای از شکست بازار کار سنتی در ارائه فرصت‌های شغلی مناسب برای جوانان است یا خیر؟

♦♦♦

 شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام چگونه مرزهای اخلاقی در تعاملات اجتماعی را بازتعریف کرده‌اند و چه پیامدهای بلندمدتی برای فرهنگ عمومی دارند؟

امروزه گوشی‌های هوشمند و شبکه‌های اجتماعی چنان با زندگی انسان‌ها درآمیخته‌اند که در بسیاری موارد، به جای آنکه در خدمت انسان باشند، او را به خود وابسته و از هویت اصیلش دور کرده‌اند. این تغییر تدریجی و نامحسوس، سبک زندگی و شیوه تفکر ما را دگرگون کرده است. اگر سبک زندگی دیروز و امروز را مقایسه کنیم، به‌روشنی این تحول را می‌بینیم. انسانی که روزگاری از نشان دادن عکس‌های خانوادگی خود به دیگران احساس شرم می‌کرد و آلبوم خانوادگی‌اش را از دید پنهان می‌داشت، امروز خصوصی‌ترین لحظات زندگی‌اش را بی‌پروا در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک می‌گذارد و حتی از این طریق درآمدزایی می‌کند. در واقع باید گفت که شبکه‌های اجتماعی با امکانات گسترده و جذابیت‌های متنوع، تغییرات عمیقی در روابط انسانی، سبک زندگی و حتی در فرهنگ‌ها ایجاد کرده‌اند. مانوئل کاستلز در این زمینه معتقد است، شبکه‌های مجازی با ترکیب متن، تصویر و صدا، ماهیت ارتباطات انسانی را به کلی دگرگون کرده‌اند. یورگن هابرماس هم باور دارد که فناوری‌های دیجیتال، نوعی فرهنگ کالایی آمریکایی را به سراسر جهان تحمیل کرده‌اند؛ فرهنگی که حتی سنت‌های بومی را نیز تحت تاثیر قرار داده و تضعیف کرده است. در نهایت باید گفت که شبکه‌های تصویرمحوری مانند اینستاگرام، با برجسته کردن زندگی نمایشی و ترویج شهرت‌های کاذب، مرزهای سنتی اخلاقی همچون حریم خصوصی را بازتعریف کرده‌اند. در نتیجه، فرهنگی در حال شکل‌گیری است که در آن ظواهر و سطحی‌نگری بر اصالت و ارزش‌های واقعی غلبه یافته است.

 قرار گرفتن مداوم در معرض محتوای تحقیرآمیز و شوخی‌های سخیف چه تاثیری بر حساسیت اخلاقی و حس همدلی افراد، به‌ویژه نسل جوان، می‌گذارد؟

قرار گرفتن مداوم در معرض محتوای تحقیرآمیز و شوخی‌های سخیف می‌تواند حساسیت اخلاقی و حس همدلی افراد، به‌ویژه نسل جوان، را کاهش دهد. با تکرار این نوع محتوا در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، هنجارهایی که قبلاً غیرقابل شکستن بودند، کم‌کم نقض می‌شوند و رفتارهایی چون فحاشی، دعواهای ساختگی و شوخی‌های زشت به‌عنوان عملی عادی تلقی می‌شوند. این روند می‌تواند به کاهش حساسیت اخلاقی و بی‌توجهی افراد به این رفتارها منجر شود. به‌خصوص اینکه بخش زیادی از کاربران این شبکه‌ها را نوجوانان و جوانان تشکیل می‌دهند که هنوز هویتشان در حال شکل‌گیری است و بیشتر از دیگران تحت تاثیر این نوع محتوا قرار می‌گیرند. این گروه سنی به‌ویژه در معرض آسیب از سوی الگوهای جدید فضای مجازی قرار دارند، افرادی که برای جلب توجه بیشتر دست به رفتارهای جنجالی می‌زنند. ترویج این نوع الگوهای کاذب می‌تواند تاثیرات منفی بلندمدتی بر نگرش‌های اخلاقی نسل جوان بگذارد و آنها را به پذیرش رفتارهای سطحی و غیراخلاقی سوق دهد.

 آیا می‌توان گفت الگوریتم‌های شبکه‌های اجتماعی با اولویت دادن به محتواهای جنجالی، به شکل‌گیری هنجارهای جدید مبتنی بر بی‌احترامی و خشونت کلامی کمک کرده‌اند؟ چگونه؟

بله، الگوریتم‌های شبکه‌های اجتماعی به گونه‌ای طراحی شده‌اند که محتواهایی را که موجب تحریک و ایجاد بحث‌های شدید می‌شوند، بیشتر در معرض دید کاربران قرار دهند. این محتواها معمولاً شامل نظرات تند و جنجالی، شوخی‌های سخیف یا حتی خشونت کلامی هستند. نتیجه این روند این است که رفتارهایی مانند بی‌احترامی و خشونت کلامی به‌تدریج به‌عنوان هنجارهایی رایج در فضای آنلاین شناخته می‌شوند. این امر باعث می‌شود که فضای گفت‌وگوهای اجتماعی که باید سالم و محترمانه باشد، به‌تدریج تخریب شود و تعاملات انسانی به جای ترویج همدلی و تفاهم، به محلی برای نزاع و تضاد تبدیل شود.

 توسعه اقتصادی و فرصت‌های شغلی سنتی تا چه اندازه در رقابت با جذابیت‌های اقتصادی شبکه‌های اجتماعی ناکام مانده‌اند و این چه تبعاتی برای انگیزه‌های آموزشی و مهارتی جوانان دارد؟

در دنیای امروز، با رشد سریع فناوری و شبکه‌های اجتماعی، فرصت‌های شغلی سنتی به‌شدت تحت فشار قرار گرفته‌اند. در بسیاری از جوامع، به‌ویژه در شرایط اقتصادی ناپایدار، فرصت‌های شغلی معمولی با دستمزدهای پایین و شرایط کاری نامناسب، قادر به رقابت با جذابیت‌های اقتصادی شبکه‌های اجتماعی نیستند. در این فضا، جوانان به‌سرعت می‌بینند که می‌توانند از طریق تولید محتوای دیجیتال، به شهرت و درآمدهای بالا دست یابند، حتی بدون اینکه نیاز به مهارت‌های تخصصی یا آموزش‌های بلندمدت داشته باشند. این تغییرات نه‌تنها به تغییر در مسیرهای شغلی منجر شده، بلکه باعث شده که جوانان انگیزه کمتری برای تحصیل و یادگیری مهارت‌های تخصصی پیدا کنند. مسیرهایی که زمانی نیاز به زمان و تلاش طولانی برای یادگیری داشتند، اکنون به نظر می‌رسد که بی‌فایده و ناکافی باشند؛ در مقایسه با فرصت‌هایی که سریع‌تر، آسان‌تر و سودآورتر به نظر می‌رسند. این رویکرد ممکن است در کوتاه‌مدت برای جوانان جذاب باشد، اما در بلندمدت می‌تواند به بحران‌های اقتصادی و اجتماعی بینجامد. چنین تغییری به نهادهای اجتماعی و اقتصادی آسیب می‌زند. ما باید به خاطر داشته باشیم که پشتکار، آموزش و مهارت‌های تخصصی همچنان اهمیت دارند. از دیدگاه تاریخی، جوامع موفق همیشه بر اساس یادگیری مستمر و کار سخت پیش رفته‌اند. در این شرایط، اگر فرهنگ مصرف‌گرایی و پاداش‌های آنی که در شبکه‌های اجتماعی ترویج می‌شود به اولویت تبدیل شود، خطر از دست دادن ارزش‌های دیرینه‌ای مانند کار و تلاش، که اساس پیشرفت‌های پایدار هستند، وجود دارد. این روند در نهایت می‌تواند به ایجاد ناپایداری در اقتصاد و ساختارهای شغلی منجر شود.

  ترویج مسیرهای میان‌بر برای کسب موفقیت مالی و اجتماعی، چه تاثیری بر تصورات جوانان نسبت به مفهوم موفقیت، تلاش و تعهد دارد؟

 در واقع این پدیده باعث می‌شود که موفقیت بیشتر بر مبنای دیده شدن و سریع‌تر به هدف رسیدن سنجیده شود تا تلاش، تخصص و تعهد. بدین معنا که در دنیای شبکه‌های اجتماعی، دیده شدن حتی به روش‌های غلط یا غیراخلاقی بر تخصص و تعهد ارجحیت پیدا می‌کند. این تغییر نگرش باعث می‌شود که جوانان کمتر به ارزش‌های اساسی چون پشتکار، یادگیری و تلاش برای رسیدن به هدف توجه کنند و بیشتر به دنبال راه‌های سریع و آسان برای جلب توجه و کسب شهرت باشند. در حالی که ما از گذشته آموخته‌ایم که «نابرده رنج، گنج میسر نمی‌شود» و «مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد». در واقع ترویج مسیرهای میان‌بر موجب می‌شود که ارزش‌های سنتی مانند پشتکار، آموزش مستمر و تعهد جای خود را به ذهنیت منفعت‌طلبی و نتیجه‌گرایی افراطی دهد که می‌تواند در نهایت به بی‌اخلاقی در دستیابی به اهداف منجر شود.

 با توجه به بحران‌های اقتصادی مانند تورم و بیکاری، چطور می‌توان میان حمایت از کارآفرینی دیجیتال و مقابله با ترویج محتوای غیراخلاقی تعادل ایجاد کرد؟

در دوران کنونی که فضای دیجیتال به‌سرعت در حال گسترش است، یکی از چالش‌های عمده این است که چگونه می‌توان از مزایای کارآفرینی دیجیتال بهره برد، در حالی که خطرات ناشی از محتوای غیراخلاقی را مهار کرد. این مسئله نه‌تنها با موضوعات اقتصادی، بلکه با تحولات اجتماعی و فرهنگی نیز ارتباط دارد. برای رسیدن به تعادل، اولین گام این است که بفهمیم، بدانیم و بسنجیم که در دنیای دیجیتال چه نوع محتوایی ارزشمند است و چه نوع محتوایی نه‌تنها برای فرد، بلکه برای جامعه زیان‌آور است.

در این راستا، آموزش سواد رسانه‌ای و اخلاق حرفه‌ای در همه سطوح جامعه اهمیت دارد. در واقع از همان کودکی باید آموزش داده شود که چگونه با اطلاعات دیجیتال برخورد کنند و محتوای آسیب‌رسان را از محتوای ارزنده تشخیص دهند. این آموزش‌ها نباید تنها به مفاهیم سطحی محدود شوند، بلکه باید به تقویت تفکر انتقادی و توانایی تحلیل محتواهای دیجیتال نیز منتهی شوند.

از سوی دیگر، کارآفرینی دیجیتال می‌تواند نیروی محرکه‌ای برای تحول اقتصادی باشد. اما اگر این کارآفرینی تنها بر مبنای محتوای سطحی و مصرف‌گرایانه بنا شود، موجب بی‌اعتمادی اجتماعی و کاهش سرمایه اجتماعی خواهد شد. بنابراین، ضروری است که کسب‌وکارهای دیجیتال نه‌تنها از نظر اقتصادی، بلکه از منظر اخلاقی نیز مورد ارزیابی قرار گیرند. این کسب‌وکارها باید مسئولیت‌پذیری اجتماعی را در تولید محتوای خود رعایت کنند و برای ترویج محتوای سالم و مثبت فضایی فراهم کنند. همچنین، تقویت کسب‌وکارهای کوچک، بومی، سنتی و خانگی می‌تواند هم به تقویت اقتصاد بومی و هم هویت فرهنگی و مقابله با فرهنگ‌های وارداتی و آسیب‌رسان کمک کند.

  آیا روند عادی‌سازی شوخی‌های جنسی، تحقیر خانواده و مسخره کردن ناتوانان می‌تواند در بلندمدت به تضعیف نهاد خانواده و ارزش‌های اجتماعی منجر شود؟

بله. این روند ارزش‌های بنیادینی چون احترام به کرامت انسانی، مسئولیت‌پذیری خانوادگی و همبستگی اجتماعی را تضعیف می‌کند. با عادی شدن این نوع محتوا، نهادهایی مانند خانواده مشروعیت خود را از دست می‌دهند و انسجام اجتماعی آسیب جدی می‌بیند.

  چه سازوکار‌های روانی باعث می‌شود که تماشای مکرر محتوای سخیف، رفتارهای ضداجتماعی و خشونت‌آمیز را در زندگی واقعی تقویت کند؟

تماشای مکرر محتوای سخیف و خشونت‌آمیز در دنیای مجازی نه‌تنها بر رفتار فردی تاثیر می‌گذارد، بلکه می‌تواند موجب تغییراتی عمیق در الگوهای رفتاری و روانی جامعه شود. این تغییرات با چند سازوکار روانی اساسی مرتبط است که می‌توان آنها را به‌عنوان نیروهای پنهانی در فرآیند شکل‌گیری رفتارهای ضداجتماعی و خشونت‌آمیز در نظر گرفت.

 1- یادگیری مشاهده‌ای: طبق نظریه بندورا، انسان‌ها اغلب از طریق مشاهده رفتار دیگران می‌آموزند. وقتی محتوای خشونت‌آمیز و سخیف به طور مکرر در معرض دید افراد قرار می‌گیرد، آنها به‌طور ناخودآگاه این رفتارها را طبیعی و پذیرفتنی می‌بینند و ممکن است این الگوها را در دنیای واقعی تکرار کنند. این فرآیند در دنیای شبکه‌های اجتماعی تسریع می‌شود.

 2- بی‌حسی عاطفی: تماشای مداوم محتوای خشونت‌آمیز باعث کاهش حساسیت عاطفی افراد نسبت به خشونت می‌شود. این به این معناست که افراد دیگر به راحتی از مشاهده خشونت شگفت‌زده نمی‌شوند و می‌توانند رفتارهای خشونت‌آمیز را بدون احساس گناه و مسئولیت در زندگی واقعی تکرار کنند.

 3- اثر هنجارسازی اجتماعی: در شبکه‌های اجتماعی، رفتارهای بی‌هنجار و سخیف به‌سرعت به هنجارهایی اجتماعی تبدیل می‌شوند. این فرآیند عادی‌سازی باعث می‌شود که افراد به‌طور فزاینده‌ای این رفتارها را در زندگی خود بپذیرند و آنها را به‌عنوان رفتاری طبیعی در نظر بگیرند.

 4- حسادت اجتماعی و مقایسه اجتماعی: یکی از سازوکار‌های مهمی که در فضای مجازی تقویت می‌شود، مقایسه اجتماعی است. افرادی که خود را با دیگران مقایسه می‌کنند، اغلب احساس حسادت و نارضایتی را تجربه می‌کنند. این احساسات منفی می‌توانند سبب رفتارهای خشونت‌آمیز و ضداجتماعی مانند توهین یا انتقاد تند از دیگران شوند.

 5- افزایش انزوا و افسردگی اجتماعی: مقایسه‌های مداوم با دیگران می‌تواند احساس ناتوانی و افسردگی را تقویت کند، به‌ویژه زمانی که افراد با شرایط دشوار اقتصادی مواجه می‌شوند. این احساسات منفی ممکن است در نهایت به انزوای اجتماعی و آسیب‌های روانی بینجامد که در دنیای واقعی قابل مشاهده خواهد بود.

در نهایت، این عوامل نشان می‌دهند که دنیای مجازی تنها یک فضای مجازگونه نیست؛ بلکه می‌تواند به‌طور مستقیم رفتارهای ضداجتماعی و خشونت‌آمیز را در دنیای واقعی تقویت کند، به‌ویژه هنگامی که افراد به‌طور مداوم با محتوای سخیف و منفی مواجه می‌شوند.

 نابرابری در پاداش‌دهی به تلاش‌های واقعی مانند تحصیل و تخصص در برابر موفقیت‌های شبکه‌های اجتماعی چه تاثیری بر اعتماد اجتماعی و سرمایه اجتماعی در جامعه می‌گذارد؟

نابرابری در پاداش‌دهی به تلاش‌های واقعی، در مقایسه با موفقیت‌های شبکه‌های اجتماعی، می‌تواند آسیب‌های جدی به سرمایه اجتماعی وارد کند. وقتی افراد جامعه متوجه می‌شوند که موفقیت‌ها بیشتر بر اساس معروفیت یا تولید محتوای سطحی در فضای مجازی به دست می‌آید تا نتیجه تلاش‌های واقعی، احساس بی‌انگیزگی و سرخوردگی در آنها تشدید می‌شود. این احساس بی‌عدالتی در میان افراد می‌تواند به کاهش اعتماد به فرآیندهای اجتماعی و نهادهایی منجر شود که روزی بر اساس عدالت و هم‌افزایی ساخته شده‌اند. به‌تدریج، این روند باعث تضعیف سرمایه اجتماعی می‌شود و جامعه را به سمت انزوا، خودمحوری و بی‌تفاوتی نسبت به هم‌نوعان سوق می‌دهد. در بلندمدت، چنین تغییراتی می‌تواند مشارکت اجتماعی را کاهش داده و شکاف‌های عمیق‌تری در میان گروه‌های مختلف جامعه ایجاد کند. 

دراین پرونده بخوانید ...