روزهای سخت والدین
احساس ناتوانی در تامین خواستههای فرزندان چه عوارضی برای پدران و مادران دارد؟
در سالهای اخیر افزایش قیمتها، کاهش درآمد و رکود اقتصادی باعث شده است که بسیاری از خانوادههای ایرانی به زیر خط فقر سقوط کنند. در چنین شرایطی، والدین مجبورند از نیازهای خود چشمپوشی کنند تا حداقل نیازهای اساسی فرزندان خود را فراهم کنند. این گزارش به بررسی پیامدهای روانی، رفتاری و جسمی احساس ناتوانی در تامین خواستههای فرزندان میپردازد و بر اساس پژوهشهای داخلی و بینالمللی به تحلیل تغییرات رفتار پدران و مادران در دوران رکود میپردازد. پژوهشها نشان میدهند که فقر و فشار اقتصادی باعث تشدید استرس والدین میشود. مدل «استرس خانوادگی» بیان میکند که فقر و تنگنای اقتصادی استرس والدین را افزایش داده و در نتیجه تعارض زوجین و بهکارگیری روشهای تربیتی خشنتر را افزایش میدهد. بسیاری از والدین در چنین شرایطی احساس اضطراب، گناه و ناکامی میکنند؛ زیرا نمیتوانند نیازهای فرزندان خود را تامین کنند و این احساس ناتوانی میتواند به افسردگی، کاهش اعتمادبهنفس و افزایش تعارضهای خانوادگی منجر شود. پژوهشهای روانشناختی همچنین نشان میدهند که استرس والدگری و فشار مالی میتواند به افسردگی والدین و افزایش رفتارهای خشن و ناسازگارانه با فرزندان منجر شود. در شرایط رکود، والدین بهویژه در خانوادههای کمدرآمد، اولویت را به تامین نیازهای اولیه فرزندان میدهند. آنها از خرید لباس یا کفش جدید برای خود صرفنظر میکنند و غذاهای ارزانتری میپزند یا لباسهای قدیمی را تعمیر میکنند. مطالعهای روی خانوادههای کمدرآمد در هنگکنگ نشان داد که والدین سطح بالایی از استرس را تجربه میکنند و میانگین شاخص استرس والدگری آنان حدود 8 /69 بود که نشاندهنده فشار زیاد است. این والدین اغلب به شغلهای پارهوقت یا چندشغلی روی میآورند و مجبورند بیش از ۱۰ ساعت در روز کار کنند؛ در نتیجه زمان کمتری برای ارتباط با فرزندان خود دارند. محرومیت مادی بر رابطه والد-فرزند نیز تاثیر میگذارد. هنگامی که والدین نمیتوانند خواستههای فرزندان مانند خرید اسباببازی یا لباس مشابه همسالان را برآورده کنند، فرزندان ممکن است احساس کنند مورد بیتوجهی قرار گرفتهاند و والدین نیز از بروز هیجانات منفی پرهیز نمیکنند. این امر میتواند به بروز رفتارهای خشونتآمیز و سردی در روابط منجر شود. گفته شده که در خانوادههای کمدرآمد، مادران عمدتاً مسئول نگهداری کودک و انجام کارهای خانه هستند و پدران بیشتر وقت خود را در محل کار میگذرانند؛ بنابراین روابط پدر و فرزند غالباً محدود میشود. برخی والدین، بهویژه مادران تنها، احساس میکنند وظایف والدگری فراتر از توان آنهاست و فشار مالی باعث میشود که نتوانند بهخوبی با فرزندان خود ارتباط برقرار کنند. در فرهنگ ایرانی نیز نقش پدر بهعنوان «نانآور» تعریف میشود و ناتوانی در تامین مخارج میتواند به احساس شرمندگی و کاهش عزتنفس منجر شود.
با سلامت خانواده چه میکند؟
استرس مزمن ناشی از فقر فقط بر روان والدین اثر نمیگذارد بلکه بر سلامت جسمی آنان نیز موثر است. تحقیقات پزشکی نشان میدهد که فقر با تغییر در فشار خون و افزایش هورمون کورتیزول همراه است و قرار گرفتن طولانیمدت در معرض استرس میتواند به تغییرات فیزیولوژیک و اختلالات در ساختار و عملکرد مغز منجر شود. در شرایط استرس شدید، خطر اعتیاد و مشکلات بهداشتی افزایش مییابد و ممکن است توانایی والدین در ارائه مراقبتهای گرم و حمایتی کاهش یابد. مطالعات دیگری که مسیرهای طولانیمدت را بررسی کردهاند نشان میدهند که تداوم فقر خانواده با بروز بیماریهای مزمن مانند سرطان، بیماریهای قلبی و فشار خون بالا در والدین مرتبط است. همچنین این پژوهشها تاکید میکنند که تاثیر فقر مزمن بر سلامت جسمی قویتر از فقر کوتاهمدت است و این مشکلات جسمی با مشکلات روانی همچون افسردگی و کاهش خودپنداره ارتباط دوطرفه دارند.
آثار فرزندی و چرخه فقر
فشار اقتصادی بر والدین نهتنها سلامت روان و جسم آنان را تهدید میکند بلکه بر آینده فرزندان نیز اثرگذار است. مدل استرس خانوادگی نشان میدهد که استرس والدین و رفتارهای خشن، رابطه والد-کودک را تضعیف کرده و مشکلات رفتاری و شناختی در کودکان ایجاد میکند. پژوهشها نشان دادهاند که کودکان خانوادههای فقیر پنج برابر بیشتر در معرض مشکلات رفتاری قرار دارند. هنگامی که والدین بهدلیل فشار مالی زمان و انرژی کمتری برای تعامل با فرزندان دارند و از خرید وسایل آموزشی یا تفریحی محروم میشوند، فرصتهای رشد شناختی و تحصیلی فرزندان کاهش مییابد. این کودکان در آینده نیز ممکن است با فقر، مشکلات تحصیلی و آسیبهای روانی مواجه شوند، بهویژه اگر چرخه فقر و استرس شکسته نشود. فشارهای روانی ناشی از ناتوانی در تامین نیازهای فرزندان، بهویژه در شرایطی که باید از نیازهای شخصی خود بزنند، میتواند آثار منفی جبرانناپذیری به دنبال داشته باشد. در این شرایط، دستیابی به راهکارهایی برای کاهش این فشارها میتواند بهطور چشمگیری به بهبود وضعیت روانی والدین و بهتبع آن، سلامت خانواده کمک کند. حسین ذاکری، جامعهشناس و استاد سابق دانشگاه، در این مورد میگوید: در سالهای اخیر، اقتصاد ایران با نرخ تورم بالای ۳۰ درصد و کاهش شدید ارزش پول ملی روبهرو بوده است. این وضعیت بخش بزرگی از طبقه متوسط را به سمت فقر سوق داده و دسترسی به مواد غذایی، لباس و دیگر نیازهای ضروری را برای خانوادهها دشوار کرده است. در چنین شرایطی، پدران و مادران ناچار شدهاند برای تامین نیازهای ابتدایی فرزندان خود بیش از پیش کار کنند و از نیازهای شخصی خود چشمپوشی کنند. به نظر من، هرگاه تمرکز ما تنها بر یکی از ابعاد زندگی باشد، تعادل از بین میرود. اگر تمام انرژی والدین صرف کار کردن و کسب درآمد شود و از تفریح، استراحت و ارتباط با فرزندان غافل شوند، سلامت روانی و جسمی آنها تهدید میشود. اعتدال در امور اصل مهمی است که حکمای بزرگ آن را توصیه کردهاند. ما باید از دوران کودکی یاد بگیریم که چگونه بین کار و تفریح توازن برقرار کنیم و چگونه سلامت و آرامش خود را حفظ کنیم، زیرا بزرگترین هدیهای که والدین میتوانند به فرزندانشان بدهند سلامت جسم و روح خودشان است. این مسئله در زندگی شخصی من نیز منعکس شد. پدرم در دوران جنگ، زمانی که ۳۵ سال داشتم، در ۶۲سالگی از دنیا رفت. از دست دادن او فشار روحی عظیمی بر من وارد کرد و مدتها طول کشید تا از اندوه بیرون بیایم. این تجربه به من آموخت که وقتی والدین از دنیا میروند یا به دلیل کار زیاد دچار بیماری میشوند، فرزندان چه فشار روانی و احساسی سنگینی را تحمل میکنند. بنابراین، والدینی که در میانسالی یا کهنسالی زیر بار فشارهای اقتصادی بیمار میشوند یا جان خود را از دست میدهند، ناخواسته فرزندانشان را در معرض آسیبهای روحی و عاطفی قرار میدهند.
آموزش رفتار درست کافی نیست
به اعتقاد ذاکری؛ در بحث آموزش و فرهنگسازی نیز نکتهای مهم وجود دارد. بسیاری تصور میکنند به صرف آموزش دادن یک موضوع، تغییر رفتار نیز رخ میدهد؛ در حالی که واقعاً اینگونه نیست. برای اینکه آموزش موثر باشد، باید مخاطب را شناخت و محتوای آموزشی را متناسب با زبان و فرهنگ او ارائه کرد. آموزش والدینی که خود تحصیلکرده و آشنا با مفاهیم روانشناسی هستند، با آموزش والدینی که کارگر یا کشاورزند و دسترسی محدودی به منابع آموزشی دارند متفاوت است. تنها با توجه به شرایط اجتماعی و اقتصادی هر خانواده میتوان انتظار داشت که آموزش، تغییر رفتار مثبت ایجاد کند. موضوع دیگر، مفهوم «یادگیری مادامالعمر» است. پیشینیان ما گفتهاند «ز گهواره تا گور دانش بجوی»؛ یعنی آموزش نباید فقط به دوران مدرسه و دانشگاه محدود شود. والدین نیز نیاز دارند در طول زندگی مهارتهای جدید کسب کنند و دیدگاههای خود را اصلاح کنند. سازمانهای جهانی مانند یونسکو و سازمان جهانی بهداشت نیز بر اهمیت یادگیری مادامالعمر برای ارتقای سلامت و پیشگیری از آسیبهای اجتماعی تاکید کردهاند. با این حال، آموزش باید به شکلی طراحی شود که به تغییر رفتار منجر شود، نه اینکه صرفاً اطلاعاتی را منتقل کند. رکود اقتصادی رفتاری را در برخی والدین تقویت کرده است که بیش از آنکه به شادی و رضایت فرزندان توجه کنند، موفقیتهای تحصیلی و شغلی آنان را معیار قرار میدهند. بسیاری از پدران و مادران تصور میکنند که فرزند باید حتماً از دبیرستان و دانشگاه فارغالتحصیل شود و مدارک متعدد بگیرد، و این موضوع را بهعنوان معیار موفقیت میدانند. اما غافلاند که فرزند ممکن است علاقه و استعداد دیگری داشته باشد و در مسیر مورد علاقه خود به خوشحالی و رضایت برسد. فشار بیش از حد والدین برای دستیابی به مدارج دانشگاهی، آن هم در شرایطی که خانواده با مشکلات اقتصادی دستوپنجه نرم میکند، میتواند به بروز تنشها و کاهش اعتمادبهنفس در فرزندان منجر شود. به گفته این استاد دانشگاه؛ همزمان، احساس ناتوانی در تامین خواستههای فرزندان، بهویژه هنگامی که ارزش پول ملی کاهش یافته و قیمتها افزایشی سرسامآور دارند، اثراتی روانی بر والدین میگذارد. گزارشها نشان میدهد که تنها 7 /1 درصد خانوادهها مصرف پروتئین روزانه دارند و ۲۷ درصد هیچ نوع پروتئینی مصرف نمیکنند. در این وضعیت، بسیاری از والدین ساعتهای طولانیتر کار میکنند، برخی به چند شغل روی میآورند و از امکانات اولیه خود میزنند تا فرزندان کمتر احساس کمبود کنند. مادران در بسیاری از خانوادهها برای مدیریت مالی، غذاهای ارزانتر میپزند، لباسهای قدیمی را وصله میکنند و از فعالیتهای تفریحی خود صرفنظر میکنند. این فداکاریها، هرچند نشاندهنده عشق و مسئولیتپذیری است، اگر با احساس شرم و ناتوانی همراه شود، تاثیرات منفی بر سلامت روانی والدین خواهد داشت. آنان ممکن است این نگرانیها را در خود نگه دارند و دچار اضطراب، احساس گناه یا ترس از آینده شوند. بنابراین، لازم است والدین ضمن مدیریت معقول مخارج، فضایی امن برای گفتوگو با فرزندان فراهم کنند تا آنان از شرایط خانواده آگاه شوند و برای مواجهه با سختیها آماده شوند.
همه پاسخها در تحقیق نیست
ذاکری در پاسخ به این پرسش که آیا مطالعاتی این موضوع را اثبات کرده یا نه، توضیح میدهد؛ بسیاری از مردم تصور میکنند که پاسخ همه پرسشها را باید با پژوهشهای علمی پیدا کرد؛ در حالی که در برخی موارد باید به دانش و تجربه متخصصان اعتماد کرد. پرسشهایی مانند چگونگی برقراری تعادل میان کار و زندگی یا راههای ارتقای سلامت روان، موضوعاتی هستند که کارشناسان آموزش و روانشناسی میتوانند بر اساس تجربه علمی و عملی به آن پاسخ دهند. البته پژوهشهای علمی نقش مهمی در روشن شدن مشکلات و ارزیابی راهحلها دارند، اما همیشه کافی نیستند. ما باید از ترکیب دانش تجربی متخصصان و یافتههای پژوهشی استفاده کنیم تا به راهکارهای عملی و موثر برسیم. برای کاهش آسیبها، نباید تنها بر تلاش فردی والدین تکیه کرد. سیاستهای حمایتی دولت میتواند نقشی اساسی در کاهش فشار اقتصادی داشته باشد. تدوین برنامههای یارانهای برای تامین غذا و نیازهای اولیه، ارائه تسهیلات مالی به خانوادههای کمدرآمد، و حمایت از خدمات سلامت روان میتواند به والدین کمک کند تا بهتر از پس مشکلات برآیند. همچنین، ایجاد فرصتهای شغلی پایدار و مهارتآموزی برای بزرگسالان به بهبود وضعیت اقتصادی خانوادهها کمک خواهد کرد. به گفته ذاکری؛ از منظر فرهنگی نیز باید تغییراتی ایجاد شود. جامعه و رسانهها نباید موفقیت را صرفاً در داشتن مدرک دانشگاهی یا درآمد بالا خلاصه کنند. باید تاکید شود که انسانهای سالم و خوشحال آنهایی هستند که تعادل میان کار و زندگی را یافتهاند، ارزشهای اخلاقی را رعایت میکنند و به شادی و رشد شخصی فرزندان خود اهمیت میدهند. مدارس و مراکز آموزشی نیز میتوانند نقش بسزایی در پرورش مهارتهای زندگی، مدیریت هیجانها و آموزش شادکامی ایفا کنند. رکود اقتصادی و فشارهای ناشی از آن بدون تردید خانوادهها را تحت تاثیر قرار میدهد، اما واکنش ما به این فشارها تعیینکننده میزان آسیب یا مقاومتپذیری خانوادههاست. اگر والدین تنها به کار و تامین مالی توجه کنند و سلامت و آرامش خود و فرزندان را نادیده بگیرند، مشکلات روحی و اجتماعی عمیقی ایجاد خواهد شد. اما اگر بیاموزیم که تعادل را حفظ کنیم، از تجربیات مثبت و منفی خود درس بگیریم و از منابع آموزشی و حمایتی استفاده کنیم، میتوانیم از شرایط سخت نیز عبور کنیم. فداکاری والدین باید با خودآگاهی و حفظ سلامت روان همراه باشد تا فرزندان آیندهای روشن و سالم داشته باشند.
دیگران چه میگویند؟
کارشناسان زیادی برای این موضوع راهکار ارائه دادهاند. در چنین وضعیتی یکی از راهکارهای اصلی کاهش فشار اقتصادی بر خانوادهها، تقویت حمایتهای اجتماعی و اقتصادی است. دولت و نهادهای حمایتی باید با ارائه یارانههای نقدی و غیرنقدی، بهویژه در زمینه تامین مواد غذایی و مسکن، به خانوادههای نیازمند کمک کنند. این حمایتها میتواند از فشار زیاد بر دوش والدین بکاهد و از ورود آنها به مشاغل چندگانه و کمدرآمد جلوگیری کند. در حقیقت، فراهم آوردن این نوع حمایتها میتواند در کوتاهمدت از فشار روانی والدین بکاهد و در بلندمدت، امکان بهبود شرایط اقتصادی خانوادهها را فراهم کند.
نکتهای که باید به آن توجه ویژه داشت، دسترسی به خدمات سلامت روان است. والدینی که تحت فشارهای شدید اقتصادی قرار دارند، بهویژه در خانوادههای کمدرآمد، اغلب از دریافت خدمات مشاورهای یا رواندرمانی محروم هستند. این در حالی است که فراهم کردن خدمات مشاوره با هزینه مناسب یا حتی رایگان در مراکز بهداشت میتواند نقش بسزایی در کاهش استرس و اضطراب والدین داشته باشد. در این میان، سازمانهای دولتی و نهادهای سلامت باید بهطور جدی به فکر گسترش خدمات رواندرمانی برای این قشر از جامعه باشند. چطور میشود در چنین شرایطی، والدین کمتر تحت فشار قرار بگیرند؟ یکی از راهکارهای کلیدی، ترویج برنامههای آموزشی برای والدین است. این برنامهها میتواند به والدین راهکارهایی برای فرزندپروری مثبت و مدیریت استرس آموزش دهد. بهویژه در مدارس و مراکز اجتماعی، ایجاد کارگاههای آموزشی برای والدین کمدرآمد میتواند به کاهش رفتارهای پرتنش و ناسازگارانه کمک کند. این کارگاهها نهتنها به والدین ابزارهای لازم برای تعامل سالم با فرزندان را میدهند، بلکه میتوانند فضای خانه را از تنشهای روانی دور کنند. در دنیای امروز، یکی از اصلیترین دلایل فشار روانی والدین، نداشتن شغل ثابت و دستمزد کافی است. والدینی که مجبورند برای تامین نیازهای خانواده از ساعتهای طولانی کار استفاده کنند، طبیعتاً توانایی کمتری برای تعامل با فرزندان دارند. اینجا، ایجاد فرصتهای شغلی پایدار و افزایش حداقل دستمزدها میتواند به والدین کمک کند تا وقت بیشتری برای گذراندن با خانواده داشته باشند. این امر میتواند علاوه بر کاهش فشار مالی، روابط خانوادگی را نیز تقویت کند. در نهایت، یکی دیگر از راهکارهایی که به کاهش فشار روانی والدین کمک میکند، تشویق به حفظ سلامت جسمی و روانی است. والدینی که به دلیل فشارهای اقتصادی دچار استرس و اضطراب هستند، بیشتر در معرض بیماریهای جسمی همچون فشار خون بالا و مشکلات قلبی قرار دارند. ایجاد برنامههایی که والدین را به فعالیتهای بدنی، مدیتیشن و روشهای مختلف کاهش استرس تشویق کند، میتواند در بهبود شرایط روانی آنها موثر واقع شود. احساس ناتوانی والدین در تامین خواستههای فرزندان در دوران رکود اقتصادی پیامدهای گستردهای برای سلامت روان و جسم آنان دارد. یافتهها نشان میدهند که فقر و فشار اقتصادی استرس والدین را افزایش داده و باعث احساس گناه، اضطراب و افسردگی میشود. این فشارها به رفتارهای خشن و ناسازگارانه، کاهش زمان ارتباط با فرزندان و بروز تعارضهای خانوادگی منجر میشود. علاوه بر این، استرس مزمن به افزایش هورمونهای استرس و بروز بیماریهای مزمن مانند بیماریهای قلبی و فشار خون بالا میانجامد. در نهایت، این چرخه فشار اقتصادی و عوارض روانی و جسمی نهتنها والدین، بلکه سلامت و آینده فرزندان را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. برای شکستن این چرخه نیاز به حمایتهای اقتصادی، دسترسی به خدمات سلامت روان و آموزش والدگری وجود دارد.