در معرض طوفان
با افزایش فشارهای بینالمللی، کدام سناریوها برای آینده ایران محتملترند؟
ایران در حال حاضر، در کانون تحولات مهم و حساسی قرار گرفته که هر یک میتواند مسیر آینده کشور را به شکل عمیقی تغییر دهد. در صدر این تحولات، اقدام سه کشور اروپایی (آلمان، فرانسه و بریتانیا) برای فعالسازی «مکانیسم ماشه» قرار دارد که هدف آن بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل علیه ایران است. این سه کشور با صدور بیانیهای مشترک اعلام کردند که برخی سایتهای حساس ایران از نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی خارج شده و این موضوع، برنامه هستهای تهران را به «تهدیدی روشن برای صلح و امنیت بینالمللی» تبدیل کرده است. با این حال در پی فعالسازی مکانیسم ماشه علیه ایران از سوی تروئیکای اروپایی، روسیه و چین پیشنویس قطعنامهای را مبنی بر تمدید ششماهه قطعنامه ۲۲۳۱ به شورای امنیت ارائه کردهاند. به گزارش والاستریت ژورنال، روسیه با ارائه پیشنویس جدید، بند مربوط به ممنوعیت فعالسازی مکانیسم ماشه را حذف کرده است.
تحلیلگران بسیاری بر این باورند که اقدام اروپاییها ادامهای است بر سیاست فشار حداکثری آمریکا علیه ایران. طی هفتههای گذشته، هماهنگیهای گستردهای میان اروپا و آمریکا صورت گرفته، اما مشکل اصلی همچنان این است که آمریکا راهبردی روشن و مشخص برای حل پرونده هستهای ایران ندارد. دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، بر این باور است که با نابود کردن مراکز هستهای ایران، صورت مسئله را پاک کرده است و دستکم در کوتاهمدت، بحران هستهای دیگر در اولویتهای اصلی واشنگتن قرار ندارد. در چنین شرایطی، بازگشت به میز مذاکره بدون تردید دشوار خواهد بود. همزمان، تهدید حمله اسرائیل به ایران نیز بهویژه پس از جنگ ۱۲روزه، یکی از جدیترین خطرات بهشمار میرود. حمایت بیدریغ آمریکا از اسرائیل نیز این نگرانیها را تشدید میکند؛ چندی پیش بود که توماس باراک، فرستاده ویژه آمریکا در امور لبنان و سوریه، مدعی شد که «بمباران تاسیسات هستهای ایران با بمبافکنهای B-2 تنها پیشغذا بود و اگر بخواهید با ما درگیر شوید، این چیزی است که در انتظار شماست».
آینده ایران در پرتو این تحولات بهشدت پیچیده و چندوجهی است. تحلیل این تحولات نشان میدهد که ایران در مرکز یک طوفان ژئوپولیتیک قرار دارد و سناریوهای محتمل برای آیندهاش به عوامل داخلی و خارجی متعددی وابسته است.
آینده ایران در پرتو این تحولات پیچیده و چندوجهی است. بررسی این روندها نشان میدهد که کشور در معرض یک طوفان قرار دارد و سناریوهای محتمل برای آیندهاش به تعامل پیچیده عوامل داخلی و فشارهای بینالمللی وابسته است.
فعالسازی مکانیسم ماشه
سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان روند فعالسازی مکانیسم ماشه را در نامهای به شورای امنیت سازمان ملل آغاز کردند. این در حالی است که دونالد ترامپ مدعی است که تاسیسات هستهای ایران در حمله آمریکا نابود شده است و خطر در «آستانه هستهای» بودن ایران نیز مطرح نیست. با این حال چرا اروپاییها دست به چنین اقدامی زدند؟ فریدون خاوند اقتصاددان در تحلیل اختصاصی برای تجارت فردا مینویسد؛ اینکه تاسیسات هستهای ایران در پی حمله نظامی آمریکا و اسرائیل نابود شده باشند، جای چون و چرای فراوان دارد و درست به همین دلیل است که اروپاییان نمیخواهند فرآیند تحریم ایران متوقف شود. در واقع روی آوردن انگلیس و فرانسه و آلمان بر پایه این باور شکل گرفته که ایران دستکم بخشی از تواناییهای خود را در زمینه صنعت هستهای نظامی حفظ کرده و از دیدگاه آنها، باید با اعمال فشار از راه فعال کردن مکانیسم ماشه جلوی پیشروی این کشور به سوی ساخت کلاهک هستهای را گرفت. البته در پی جنگ 12روزه اسرائیل و آمریکا علیه ایران و تهاجم هوایی آنها به سایتهای هستهای در اصفهان و نطنز و فردو، دونالد ترامپ رئیسجمهوری آمریکا از نابودی کامل برنامه هستهای ایران سخن گفت. ولی سخنان او در این زمینه، آنهم با چنین قاطعیتی، از سوی منابعی معتبر از جمله در خود ایالاتمتحده زیر پرسش رفته است. چند رسانه آمریکایی با افشای سند محرمانه تهیهشده از سوی آژانس اطلاعات دفاعی (DIA) گزارش دادند که حملات هوایی به سایتهای هستهای ایران خسارتهایی به بار آورده، ولی برخلاف گفتههای دونالد ترامپ، جمهوری اسلامی میتواند، با استناد به تهیهکنندگان همان سند، طی مدت چند ماه بار دیگر برنامه هستهایاش را از سر بگیرد. آژانس بینالمللی انرژی اتمی هم «نابودی کامل» برنامه هستهای ایران را تایید نکرده است. البته بخشی از سانتریفیوژهای ایران که برای غنیسازی اورانیوم مورد استفاده قرار گرفته بودند، به دلیل حساسیت شدیدشان نسبت به لرزهها، شوکها و گردوخاک، با آسیبهای جدی روبهرو شدهاند. ولی برای پیشروی به سوی صنعت هستهای نظامی، سانتریفیوژها تنها یک سر قضیهاند و تازه معلوم نیست چه تعداد از آنها واقعاً از کار افتاده باشند. آنچه در این عرصه اهمیت فراوان دارد، دانش هستهای و توان مدیریت و تجربه عملی برای پیشرفت گامبهگام به سوی ساخت کلاهکهای هستهای و توانایی پرتاب آنهاست و اینها طبعاً از میان نرفتهاند. هر چند که شماری از متخصصان هستهای ایران به دست اسرائیل و عواملش جان خود را از دست دادند. به علاوه پیش از حملات آمریکا علیه فردو، حدود 408 کیلوگرم اورانیوم غنیشده 60درصدی به سایت یا سایتهای دیگری که هنوز ناشناخته ماندهاند، منتقل شدهاند. چنین پیداست که ایران نیز، همچون کره شمالی، سایتهای هستهای پنهان دارد. آیا اسرائیل، بهرغم نفوذ سازمانهای جاسوسیاش در ایران، از جایگاه واقعی این سایتهای پنهان بیاطلاع است؟ اگر چنین باشد، تبدیل اورانیوم غنیشده 60درصدی به 90درصدی طی مدتی نهچندان دراز ایران را در آستانه تولید چند کلاهک هستهای قرار خواهد داد، مگر آنکه مسئولان ارشد این کشور تصمیم بگیرند برنامههایشان را در راستای تولید سلاح هستهای بهگونهای نهایی متوقف کنند. همه این عوامل نشان میدهد که جنگ 12روزه، بهرغم استفاده آمریکاییها از پیشرفتهترین هواپیماهای خود برای حمله به حساسترین سایتهای نظامی ایران، هنوز به ماجرای پرپیچوخم پرونده هستهای این کشور پایان نداده است. درست به همین علت است که انگلیس و فرانسه و آلمان تصمیم گرفتهاند مکانیسم ماشه را فعال کنند و این پرونده را به شورای امینت سازمان ملل ببرند.
امکان ازسرگیری مذاکرات؟
در نامه سه کشور اروپایی به شورای امنیت عنوان شده اگر در مدت ۳۰ روز تا اجرایی شدن اسنپ بک، ایران وارد مذاکرات شود، از آن صرفنظر خواهند کرد. آیا روند تحولات بهگونهای خواهد بود که آنها از اجرایی شدن آن صرفنظر کنند؟ فریدون خاوند مینویسد؛ اروپاییها بر این باورند که عملیات نظامی آمریکا و اسرائیل علیه سایتهای هستهای ایران در ماه ژوئن برنامه هستهای این کشور را نابود نکرده و تنها پیشروی آن را تا مرحله ساخت کلاهکهای هستهای به تعویق انداخته است. از سوی دیگر در بخشی از محافل نظامی و دیپلماتیک اروپایی این ادعا قوت گرفته که ایران صاحب سایتهای محرمانه است و 408 کیلوگرم اورانیوم غنیشده 60درصدی هم به همین سایتها منتقل شدهاند، تا روزی که این کشور بتواند درجه غنیسازی آنها را تا 90 درصد بالا ببرد و از آنها برای ساخت چند کلاهک هستهای استفاده کند. تصمیم آلمان و فرانسه و انگلستان به فعالسازی مکانیسم ماشه از همین باورها سرچشمه گرفته است. بهرغم این تصمیم، وزیران خارجه سه کشور اروپایی همه درها را نبستهاند. آنها به تازگی اعلام کردند که با استفاده از فرصت برجایمانده تا فعال شدن مکانیسم ماشه (کمتر از 30 روز) برای ادامه گفتوگو به منظور به تعویق انداختن بازگشت تحریمهای سازمان ملل متحد علیه ایران استفاده خواهند کرد. البته در صورتی که جمهوری اسلامی سه شرطی را که از سوی آنها مطرح شده بپذیرد. شرط اول، جمهوری اسلامی بگوید که 408 کیلوگرم اورانیوم غنیشده را کجا پنهان کرده است. شرط دوم، آژانس بینالمللی انرژی اتمی باید بتواند نظارتهای خود را در خاک ایران از سر بگیرد. درنهایت شرط سوم، ایران گفتوگوهای خود را در مورد برنامه هستهایاش نهتنها با اروپاییان، بلکه با آمریکا آغاز کند، تا زمینه انعقاد موافقتنامه تازهای به جای «برجام» فراهم شود. ایران تاکنون با این شرایط موافقت نکرده است و در صورتی که وضع به همین صورت ادامه پیدا کند، مکانیسم ماشه با قطعنامه شورای امنیت فعال خواهد شد، بدون آنکه کشور یا کشورهایی (مانند چین و روسیه) قدرت وتو داشته باشند.
خطر خروج از انپیتی
بعضی از جریانهای سیاسی در جمهوری اسلامی ایران خواستار آناند که در صورت فعال شدن مکانیسم ماشه، ایران از «پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای» (انپیتی) خارج شود. اگر این خواست عملی شود، خروج ایران از پیمان مورد نظر چه پیامدهایی خواهد داشت؟ فریدون خاوند معتقد است، جریانهایی که شما از آنها نام میبرید، از قرار معلوم در مجلس شورای اسلامی وزنه مهمی دارند و حتی گفته میشود که طرح سهفوریتی خروج از انپیتی، در صورت فعال شدن نهایی مکانیسم ماشه، روی میز نمایندگان مجلس است. این گزینه میتواند پیامدهایی بسیار خطرناک داشته باشد، هم برای ایران و هم شاید در مقیاس بینالمللی. فراموش نکنیم که انپیتی به تصویب 191 کشور جهان رسیده و از لحاظ تعداد کشورهایی که به آن پیوستهاند، در یکی از بالاترین سطوح جهانی است. در میان معدود کشورهایی که به آن نپیوستهاند، میتوان از هند و پاکستان و اسرائیل نام برد که هر سه آنها به سلاح هستهای مجهزند. کره شمالی تنها کشور دنیاست که بعد از تصویب انپیتی، تصمیم به خارج شدن از آن گرفت و به سلاح هستهای هم دست یافت. اما آیا ایران میخواهد به راه کره شمالی برود؟ باید گفت که میان این دو کشور تفاوتهای زیادی وجود دارد. کره شمالی از پشتیبانی تمامعیار چین و روسیه برخوردار بوده و هست. ایران خود را به چین و روسیه نزدیک میبیند، بدون آنکه بتواند روی کمکهای موثر آنها حساب کند، چه برای مقابله با تحریمهای غرب و چه در زمینه دستیابی به سلاحهای پیشرفته به منظور مقابله با حملات خارجی. تجربه جنگ 12روزه این واقعیت را روشنتر از هر زمان دیگر به ما نشان داد. در بهترین حالت چینیها و روسها حملات خارجی را به کشور ما محکوم میکنند، همانگونه که بهتازگی در شهر «تیان جین» در چین، در نشست سازمان همکاری شانگهای چنین کردند. ولی آیا سلاحهای پیشرفته برای دفاع از آسمان ایران در اختیار ما قرار میدهند؟ در این زمینه تردیدهای فراوان وجود دارد. در این شرایط میتوان پیشبینی کرد که خروج ایران از انپیتی، اگر تحقق یابد، انزوای کشور را بیشتر خواهد کرد و هزینهها را بالا خواهد برد. اگر ایران از انپیتی خارج شود، طبعاً نظارت آژانس بینالمللی بر فعالیتهای هستهای ایران کلاً متوقف خواهد شد و با توجه به موقعیت این کشور و بدبینی گستردهای که بر ضد آن شکل گرفته، زمینه یک اتحاد گسترده علیه ایران شکل خواهد گرفت که به احتمال فراوان نهتنها آمریکا و اسرائیل، بلکه بخش وسیعی از اروپا و نیز شمار نهچندان کمی از کشورهای همسایه ایران را دربر خواهد گرفت.
تهدید اسرائیل
بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که فعال شدن مکانیسم ماشه و بهتبع آن، خروج ایران از انپیتی، به اسرائیل فرصت خواهد داد نوعی اجماع علیه ایران به وجود بیاورد و با این «اجماعسازی»، جنگ تازهای را علیه ایران به راه بیندازد. در همین رابطه فریدون خاوند معتقد است که بله، به نظر من چنین تحلیلی درست است. ایران کشوری است تنها و برخلاف بسیاری از کشورهای جهان، نه در ائتلافهای دوجانبه نظامی برای کمک متقابل عضویت دارد و نه در اتحادیههای امنیتی منطقهای. این کشور بزرگ دشمنان فراوان دارد که با چشمانی حریص به انتظار موقعیت دلخواه خود روزشماری میکنند. در این شرایط بسیار حساس، ایران باید از هرگونه اقدام تحریکآمیز که به دشمنان فرصت تجاوز بدهد، خودداری کند. ما امروز در جهانی زندگی میکنیم که فروریزی نظام بینالمللی بعد از جنگ جهانی دوم را از سر میگذراند. آن نظام بهشت موعود نبود و عمدتاً در خدمت منافع قدرتهای بزرگ بود. ولی دستکم، در آن نظام، که از قرار معلوم نفسهای آخرش را میکشد، حقوق بینالملل در حال پیشرفت بود و در درون آن سازمانهایی در خدمت امنیت و همکاری و دادوستد بینالمللی زاییده شده بودند. در وضعیت کنونی ما شاهد پدید آمدن وضعیت تازهای هستیم که در آن همان حقوق بینالملل دستوپاشکسته هم در حال رنگ باختن است و زورگویی بیش از بیش به زیان قانون پیش میرود. در این دنیای وانفسا، ایران کهنسال ما یکی از پرمخاطرهترین دورههای بحرانی خود را از سر میگذراند و برای غالب شدن بر تهدیدها، به هوشیاری فراوان نیاز دارد.
راهکار
فریدون خاوند در مورد اینکه مسیر درست برای عبور از این بحرانها چیست، معتقد است که در کوتاهمدت، ایران برای در امان ماندن از تحقق طرحهای شوم دشمنانش و با توجه به انبوه فشارهایی که بر آن سنگینی میکند، از سر ناچاری باید به انعطافهایی تن بسپارد، ولی در همان حال، تا آنجا که امکان دارد، مراقب منافع حیاتی خود باشد. ورزیدهترین دیپلماتهای کشور، آنهایی که واقعیتهای جهانی را میشناسند و گرفتار دگمهای ایدئولوژیک نیستند، باید در راه به ثمر رساندن این دیپلماسی انعطافی بسیج شوند. در مرکز این چرخش دیپلماتیک، گفتوگوی مستقیم با ایالاتمتحده آمریکا قرار دارد. این تحول بزرگ میتواند فصل تازهای را هم در روابط میان تهران و واشنگتن، و هم در فضای کلی منطقه خاورمیانه به وجود بیاورد و شماری از نقشههای دشمنان کشورمان را نقش بر آب کند. ایران طی دورانی بسیار طولانی برگ برندهای به نام گفتوگو با آمریکا را از دست داد و به جایی رسید که امروز است. امروز باید با شجاعت در این سیاست تجدیدنظر کرد و برای دور کردن خطرهای مهلک و فوری، اگر انعطافهایی در این یا آن عرصه لازم باشد، باید با آنها کنار آمد.
ولی در میانمدت و درازمدت، برای مقابله با چالشهای دنیایی که روزبهروز خطرناکتر میشود، ایران به یک رستاخیز بزرگ نیاز دارد که مهمترین هدف آن دستیابی به اقتدار ملی است. اقتدار ملی بیش از همه بر وحدت ملی تکیه دارد که در چند دهه گذشته، زیر ضربه شعار شوم «خودی و غیرخودی»، بهشدت آسیب دیده است. با وحدت ملی است که ایران میتواند از اهرمهای لازم برای ساختن یک اقتصاد توانمند، بهویژه برای تامین هزینههای دستگاه دیپلماسی کارآمد و نیروهای مسلح قدرتمند، برخوردار شود. وحدت ملی و از میان بردن شکاف میان مردم و حکومت، موتور اصلی پیشروی موفقیتآمیز ایران در دل طوفانهایی است که بهتدریج جهان را دربر میگیرند و آینده ما را هم طبعاً تهدید میکنند.