تعطیلی دیپلماسی
آیا وزارت امور خارجه در دیپلماسی اقتصادی موفقی عمل کرد؟
وزارت امور خارجه دولت چهاردهم در شرایط پیچیدهای قرار دارد. ارزیابی عملکرد این نهاد در شرایطی که وزارت خارجه درگیر تنشهای هستهای، منطقهای و درگیری نظامی و البته تحریمهای اقتصادی با قدرتهای بزرگ دنیاست، کار مشکلی به نظر میرسد. بااینحال این وزارتخانه منتقدان زیادی دارد. بهجز دلواپسان که از اساس مخالف سیاستهای دولت هستند، منتقدان میگویند؛ عملکرد وزارت امور خارجه در وقایع اخیر مطلوب نبوده و ایرادهای زیادی بر آن وارد است. یکی از مهمترین انتقادها به آنها، ناتوانی در جلوگیری از فعال شدن مکانیسم ماشه است. اقدامی که با حمایت آمریکا از سوی سه کشور اروپایی انجام شد و تحریمهای لغوشده شورای امنیت را بازگرداند. به باور این منتقدان، وزارت امور خارجه نتوانست از وقوع بزرگترین خسارت اقتصادی دهه اخیر جلوگیری کند و این مسئله درنهایت موجب شد ایران تحت فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد قرار گیرد. این در حالی است که ایران با وجود برخورداری از منابع عظیم انرژی، موقعیت جغرافیایی استراتژیک و بازار بزرگ داخلی، پتانسیل تبدیل شدن به یکی از بازیگران کلیدی اقتصادی در منطقه را دارد. بااینحال، در عمل، سهم ایران از تجارت جهانی بسیار ناچیز باقی مانده است. پرسش این است؛ چرا دستگاه دیپلماسی ایران نتوانسته با خلاقیت و انسجام از روابط سیاسی برای توسعه صادرات، جذب سرمایه خارجی و مشارکت در زنجیرههای ارزش جهانی بهرهبرداری کند؟
عدم حضور افراد متخصص در وزارت امور خارجه
علی سعدوندی، اقتصاددان، در رابطه با اینکه چرا وزارت امور خارجه نتوانسته میان مدیریت بحرانهای سیاسی و پیشبرد دیپلماسی اقتصادی تعادل برقرار کند، به تجارت فردا میگوید: متاسفانه افراد متخصص در زمینههای تجاری و اقتصادی در وزارت امور خارجه حضور کمرنگی دارند. فکر میکنم، ضعف نیروی انسانی در این وزارتخانه کاملاً مشهود است و این موضوع آسیبهای زیادی به همراه داشته است. جهتگیریها در راستای توسعه اقتصادی به چشم نمیخورد. تیم وزارت امور خارجه، تیم منسجمی در حوزه اقتصادی نیست. تاکنون مشاهده نکردهام که معاونان اقتصادی این وزارتخانه توانایی ویژهای در زمینه تجارت یا تحلیلهای اقتصادی از خود نشان داده باشند. انتخاب کارشناسان، معاونان و مدیران بیشتر بر اساس یکسری ملاحظات انجام میشود و با چنین رویکردی نمیتوان چندان امیدوار بود که وضعیت موجود تغییر کند.
وزارت صمت در کنار وزارت خارجه هم میتواند نقشی بسیار جدی در افزایش مبادلات تجاری ما با کشورها ایفا کند. بخش تجارت خارجی این وزارتخانه بهجای تسهیلگر بودن، خود به مانعی در مسیر تجارت تبدیل شده است. در واقع، آنچه باید انجام دهد، انجام نمیدهد. فارغ از مشکلاتی مانند تحریمها، شرایط جنگی و رقابتهای شدید در دنیای امروز، وزارت امور خارجه نیز هنوز برای گسترش مبادلات تجاری کشور تجهیز نشده و برنامهای ندارد.
البته مسئله تحریمها و رقابت گسترده میان کشورهای جهان از جمله موانعی است که وزارت امور خارجه نمیتواند اقدام خاصی انجام دهد. برای مثال، اگر بخواهیم در بازار عراق رقابت کنیم، ترکیه از نظر تولید در موقعیت بهتری نسبت به ایران قرار دارد. با موانعی که ما خود بر سر راه تولید داخلی ایجاد کردهایم، حتی اگر تحریمها و فشارهای آمریکا هم وجود نداشت، باز هم در رقابت با ترکیه در بازار عراق، ایران از این کشور عقب میماند. در همین راستا باید راهحل در جای دیگری جستوجو شود. اگر ما بتوانیم روابط سیاسی و تجاری خود را با کشورهایی که موانع کمتری دارند گسترش دهیم، در زمینه تحریمها نیز گشایشی ایجاد خواهد شد. چنین رویکردی میتواند قدرت چانهزنی کشور را در مذاکرات افزایش دهد، درنتیجه، موفقیت بیشتری در عرصه دیپلماسی حاصل شود. اما وزارت خارجه هیچ برنامهای برای ارتقای تجارت با همسایگان یا کشورهای کوچکتر ندارد که بتواند به رشد تجارت کشور کمک کند.
رقابت میان کنسولگریها و حتی میان مدیران سفارتخانهها برای توسعه روابط اقتصادی عملاً وجود ندارد. به کارشناسان و مدیران وزارت امور خارجه نیز انگیزهای داده نمیشود تا در مسیر گسترش مبادلات تجاری کشور گام بردارند. این انگیزه باید ایجاد شود. نخستین اصل در اقتصاد خرد این است که انسان به انگیزهها پاسخ میدهد. بنابراین لازم است سازوکاری طراحی شود تا مدیران به فکر چاره بیفتند. بازدهی مدیران باید با میزان جبران خدمات آنها رابطهای مستقیم داشته باشد، این مسئله بسیار مهم است.
علاوه بر نبود انگیزه بسیاری از آنها به دلیل تواناییها و شایستگیهایشان نیست که منصب میپذیرند یا مناصب دولتی به آنها اعطا میشود، بلکه بیشتر به دلیل روابط ویژهشان به این مناصب میرسند. این مسئله برای وزارت خارجه واقعاً مایه شرمساری است. برای مثال، وقتی میخواهیم سفیری را تعیین کنیم، آیا تنها به دلیل سوابق خاص او این کار را انجام میدهیم؟ به نظر میرسد هیچ شرط مشخصی برای داشتن تواناییهای متعدد در یک سفیر وجود ندارد. برخی افراد ممکن است قبلاً وزیر بوده باشند و به دلیل ارتباطات ویژه اکنون هم بتوانند به نقش سفارت برسند، درحالیکه واقعیت این است که این تجربه بهتنهایی کافی نیست و تواناییهای لازم برای ایفای نقش دیپلماتیک را تضمین نمیکند. بالاخره این یک کار بسیار تخصصی است. در زمینه گسترش روابط سیاسی ما با مشکلاتی مواجه هستیم و در زمینه توسعه روابط اقتصادی و تجاری نیز وضعیت مشابهی وجود دارد. در کشور ما افراد متخصص زیادی حضور دارند، اما آیا سیستمی در وزارت خارجه وجود دارد که نخبگان عرصههای تجاری را شناسایی و به همکاری در وزارتخانه دعوت کند؟ ممکن است بسیاری از نخبگان دعوت را نپذیرند، اما سوال اصلی این است که آیا سیاست وزارت خارجه استفاده از این نخبگان است؟ به نظر من پاسخ منفی است.
کارشکنی غرب، چالش بزرگ وزارت امور خارجه
علیرضا شیخعطار، سیاستمدار و دیپلمات پیشین نیز در همین رابطه به تجارت فردا میگوید: عدم توانایی وزارت امور خارجه به تلاش کشورهای غربی برای محدود کردن اختیارات و دسترسی ایران به علوم هستهای صلحآمیز بازمیگردد. طبیعی است که ایران زیر بار این محدودیتها نرود، چراکه بهعنوان عضو معاهده انپیتی، مجاز به انجام فعالیتهای صلحآمیز هستهای است.
علاوه بر این، هیچ کشوری به اندازه ایران تحت بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار نگرفته است. بنابراین، اساساً بهانهای برای ادعای تخلف ایران وجود نداشت. اما کشورهای غربی، همانطور که پیشبینی شده بود، مکانیسم ماشه را بهعنوان اهرم فشار فعال کردند. از یاد نبریم که آمریکا مذاکرات دیپلماتیک را بر هم زد و در جنگ تحمیلی 12روزه نهتنها از اسرائیل حمایت کرد که با بمبافکنهای بی-۲ سنگینترین حملات را علیه ایران انجام داد و همراه با هواپیماهای اسرائیل خسارات زیادی به ما وارد کرد. اروپا (بهویژه سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس) نیز در جنگ ۱۲روزه به نوعی به اسرائیل و آمریکا کمک کردند.
واقعیت این است که نگرانی آمریکا از یکسو و سه کشور اروپایی از سوی دیگر، صرفاً مربوط به مسئله هستهای ایران نیست؛ چراکه آنها بهخوبی میدانند و با سیستمهای اطلاعاتی خود میتوانند بهراحتی تشخیص دهند که ایران وارد فعالیتهای هستهای ممنوعه نشده است. اما آنها بهانهتراشی میکنند تا توان و نفوذ ما را در منطقه کاهش دهند. البته این نفوذ به دلیل سلاح هستهای نیست. چراکه ما سلاح هستهای نداریم، بلکه به دلیل تفکر و اندیشهای است که از زمان امام خمینی (ره) شکل گرفته و در دوران مقام معظم رهبری نیز تقویت شده است. این تفکر بر مقابله با هژمونی و زورگویی استوار است. آنها میخواهند ما این تفکر را کنار بگذاریم.
بنابراین اکنون مسئله هستهای را بهانه کردهاند و مکانیسم ماشه را بهعنوان ابزار به کار گرفتهاند. یک روز هم ممکن است حقوق بشر را بهانه کنند و این مسئله همچنان ادامه خواهد داشت. بااینحال، سیاست ما مقاومت در برابر این فشارهاست. در همین راستا وزارت امور خارجه به همراه چین، روسیه و چند کشور دیگر نامهای به دبیرکل سازمان ملل و رئیس شورای امنیت نوشتند و با استناد به یک موضوع حقوقی یعنی انقضای مدت این قطعنامهها تاکید کردند مطابق برجام، پس از 10 سال به دلیل انقضا، این مکانیسم نمیتواند فعال شود. پس وزارت خارجه توانست یک موضوع حقوقی را مطرح کند، اما طرفهای مقابل مقاصد دیگری دارند.
راهکار چیست؟
در رابطه با اینکه کارگزاران سیاست خارجی برای خروج از بنبست کنونی باید چه راهکاری در پیش بگیرند، علی سعدوندی میگوید: در شرایط فعلی باید روابط خود با همسایگان را گسترش دهیم. ما در جنوبشرق کشور، پاکستان را داریم؛ کشوری که بسیاری از دولتها آرزو دارند همسایهاش باشند، زیرا بازاری بسیار بزرگ در اختیار دارد. هرچند پاکستان نسبت به ایران کشوری فقیرتر است، اما از جمعیتی بالا و روبهرشد برخوردار است و این موضوع میتواند فرصت ارزشمندی برای ما باشد. لازم است از این ظرفیت بهدرستی استفاده کنیم. یا کشور افغانستان که از یکسو نیازهای مصرفی بسیار زیادی دارد و از سوی دیگر میتواند منبع ارزشمندی برای تامین نیروی کار ما باشد. اما متاسفانه تاکنون ساختاری منسجم طراحی نکردهایم تا این نیروی کار بهصورت سازمانیافته وارد کشور شود و بتوانیم به شکل موثر از آن بهره ببریم. ترکیه نیز از نظر دسترسی به فناوری در بسیاری از زمینهها وضعیت بسیار خوبی دارد و نظام اقتصادی این کشور توانسته است جلوهای از این پیشرفت تکنولوژیک را نشان دهد. ما میتوانیم از فناوری و تجربیات این کشور بهرهبرداری کنیم. روابط تجاری میان ایران و ترکیه در تمام این سالها چه در دوران تحریم و چه در زمانهایی که تحریمها کاهش یافتهاند، برقرار بوده است؛ اما متاسفانه تلاشی جدی برای گسترش این روابط صورت نگرفته است. این در حالی است که بازار ترکیه ظرفیت بسیار بالایی دارد. کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس نیز از بزرگترین سرمایهگذاران خارجی در جهان به شمار میروند. بهگونهای که ایالاتمتحده، کشورهای اروپایی، چین، هند و بسیاری دیگر از کشورها برای جذب سرمایهگذاری این کشورها با یکدیگر رقابت میکنند. اما ما نهتنها تلاشی برای دسترسی به این منابع مالی نکردهایم، بلکه در عمل آنها را دفع کردهایم. حتی اجازه نمیدهیم سرمایهگذاران بزرگ این کشورها در بازار ایران حضور داشته باشند. بنابراین، تغییراتی که باید ایجاد شود، تغییراتی اساسی و ماهوی است.
ما علاوه بر همسایگانمان، تقریباً با بسیاری از کشورهای اسلامی دیگر نیز هیچ ارتباط موثری نداریم. درحالیکه برخی از این کشورها، مانند اندونزی و مالزی، از نظر سطح فناوری و وضعیت اقتصادی در شرایط بسیار مناسبی قرار دارند، اما متاسفانه ما ارتباط سازنده و منظمی با آنها برقرار نکردهایم. ایران همچنین هیچ حضور موثری در قاره آفریقا ندارد، درحالیکه میتوانست از منابع طبیعی و ظرفیتهای گسترده این قاره بهرهبرداری موثری داشته باشد. همچنین، کشورهای شمال آفریقا مانند مصر، الجزایر، تونس و حتی مراکش میتوانند شرکای تجاری مهمی برای ایران باشند. برقراری و تقویت روابط تجاری با این کشورها میتواند دستاوردهای اقتصادی ارزشمندی به همراه داشته باشد. در اروپا هم با اینکه کشورها با یکدیگر همسان نیستند و مواضع سیاسی برخی کشورهای جنوب اروپا مانند پرتغال و اسپانیا با ایران شباهتهایی دارد؛ ما تاکنون تلاش نکردهایم روابط خود با این کشورها را تقویت کنیم و سطح مناسبات را ارتقا دهیم. همچنین برخی کشورهای آسیایی، بهویژه هند که در چند دهه آینده به بزرگترین بازار جهان تبدیل خواهد شد، فرصتهای زیادی برای تجارت دارد. بااینحال، نهتنها تجارت ما با این کشور رشد نکرده است، بلکه حتی کاهش نیز یافته است.
علیرضا شیخعطار نیز در رابطه با اینکه باید چه راهکاری در پیش بگیریم، میگوید: ابتدا باید به یک نکته مهم توجه کنیم آن هم این است که ما به یک اصل پایبندیم و از آن کوتاه نخواهیم آمد، و آن نفی زورگویی و هژمونی است. این اصل یکی از پایههای انقلاب ماست، زیرا انقلاب ما هدفش عدالت است. با توجه به زورگوییهای آشکار و وقیحانهای که غرب علیه ما آغاز کرده است، طبیعی نیست که ایران بتواند با خیال راحت با آنها رابطه داشته باشد.
بنابراین لازم است روابط جایگزین پیدا کنیم و در این مسیر، تقویت روابط با همسایگان باید در اولویت قرار گیرد. ایران بارها اعلام کرده است که اولویت با کشورهای همسایه است. ظرفیت مجموع پانزده کشور همسایه ما آنقدر زیاد است که میتواند جایگزین بخشی از تجارت گذشته ما با آمریکا و اروپا شود. چین نیز که اکنون تقریباً شریک اصلی ماست، امکانات زیادی دارد و اختلافاتی که با آمریکا دارد نشان میدهد پتانسیل بالایی دارد و آمریکا نتوانسته بر آن غلبه کند. با توافقنامههای بلندمدتی که با روسیه و چین بستهایم، به همراه همکاریهایی که با همسایگان داریم به نظر میرسد بتوانیم بخش مهمی از اثرات تحریمها را جبران کنیم.
ما همچنین میتوانیم روابط خود را با کشورهایی که چندان در اردوگاه آمریکا نیستند گسترش دهیم. برای مثال کشورهای آمریکای لاتین، که سعی میکنند سیاست مستقلی در مقابل آمریکا داشته باشند. در آفریقا نیز کشورهایی مانند الجزایر و حتی مصر هستند که با وجود وابستگیهای خاص، تمایل دارند بهصورت مستقل عمل کنند.
در میان کشورهای آسیایی نیز، علاوه بر چین، مالزی و اندونزی ازجمله کشورهایی هستند که میتوان با آنها همکاری کرد. وزارت خارجه باید برای هر یک از این کشورها برنامهای مشخص داشته باشد؛ برنامهای که از گفتوگوهای تلفنی وزرای خارجه و روسای جمهور با همتایانشان آغاز میشود، سپس با سفرها ادامه پیدا میکند و درنهایت در این سفرها حضور هیاتهای تجاری و اتاقهای بازرگانی و صنایع ما ضروری است تا بتوانیم این کشورها را بهسرعت جایگزین شرکای غربی کنیم. این امر کاملاً امکانپذیر است.