شناسه خبر : 50513 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

نمره دیپلماسی

آیا دستگاه دیپلماسی در ماه‌های گذشته درست عمل کرد؟

 

زهرا اکبری / نویسنده نشریه 

30وزارت امور خارجه در دولت چهاردهم در شرایط پیچیده و پرتنشی قرار گرفته است. این شرایط، جایی که دیپلماسی باید همزمان با مدیریت بحران‌های نظامی، اقتصادی و هسته‌ای دست‌وپنجه نرم کند، ارزیابی عملکرد را دشوار اما ضروری می‌سازد. بااین‌حال این وزارتخانه منتقدان زیادی دارد. به‌جز دلواپسان که از اساس مخالف سیاست‌های این دولت هستند، منتقدان می‌گویند عملکرد وزارت امور خارجه در وقایع اخیر مطلوب نبوده و ایرادهای زیادی بر آن وارد است. یکی از مهم‌ترین انتقادات به آنها، ناتوانی در جلوگیری از فعال شدن مکانیسم ماشه است؛ اقدامی که با حمایت آمریکا از سوی سه کشور اروپایی انجام شد و تحریم‌های لغو‌شده شورای امنیت را بازگرداند. به باور این منتقدان، وزارت امور خارجه نتوانست از وقوع بزرگ‌ترین خسارت اقتصادی دهه اخیر جلوگیری کند و این مسئله درنهایت موجب شد ایران تحت فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد قرار گیرد. این در حالی است که یکی از شعارهای انتخاباتی مسعود پزشکیان بهبود روابط با غرب بود. پزشکیان زمانی که نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری شد در برنامه «میزگرد سیاسی» شبکه سه سیما در رابطه با مذاکره گفته بود: «برای من دیپلماسی، مذاکره و توافق ذلت نیست، بلکه یک راه معقول و کم‌هزینه برای رسیدن به عزت است. ما دیگر فرصت نداریم درحالی‌که کشورهای منطقه با شتاب در حال توسعه هستند، در بهترین حالت درجا بزنیم.»

اما حامیان دولت و وزارت امور خارجه، کارنامه یک‌ساله آن را «دیپلماسی آگاهانه و میدان‌داری بین‌المللی» توصیف می‌کنند. در این روایت، بیش از ۴۰۰ دیدار و مکاتبه دیپلماتیک با مقامات بیش از ۶۰ کشور، اجرای توافق تجارت آزاد با اتحادیه اقتصادی اوراسیا در خرداد ۱۴۰۴ و امضای معاهده مشارکت جامع راهبردی با روسیه در دی ۱۴۰۳ به‌عنوان دستاوردها برجسته می‌شوند. این معاهده، که بر پایبندی به اصول منشور ملل متحد و تقویت چندجانبه‌گرایی در بریکس و شانگهای استوار است، پاسخی به تهدیدهای غربی تلقی می‌شود و نشان‌دهنده تقویت محور شرقی دیپلماسی ایران است. همچنین، سفرهای رئیس‌جمهور پزشکیان به چین در شهریور ۱۴۰۴ و حضور در اجلاس شانگهای، نقطه عطفی در دیپلماسی فعال توصیف شده که روابط با پکن و مسکو را عمیق‌تر کرده است. در این چهارچوب، وزارت خارجه به‌عنوان پرکارترین وزارتخانه دولت چهاردهم دیده می‌شود که در برابر تجاوزات اسرائیل و کارشکنی‌های آمریکا، توانسته انسجام ملی و حمایت متحدان را حفظ کند.

در این گزارش تلاش می‌کنیم با مشورت و راهنمایی آقای فریدون مجلسی، دیپلمات پیشین، عملکرد دستگاه دیپلماسی در دولت چهاردهم را بررسی و ارزیابی کنیم.

بازگشت تحریم‌های شورای امنیت

مکانیسم ماشه پس از سال‌ها فرازونشیب، سرانجام در ۲۸ سپتامبر ۲۰۲۵ علیه ایران فعال شد. این در حالی است که پیشتر بسیاری از تحلیلگران سیاسی و اقتصادی هشدار داده بودند که این اقدام، بازگشت فوری تحریم‌های بین‌المللی شورای امنیت را به دنبال خواهد داشت و می‌تواند شرایط دشواری را برای کشور ایجاد کند. چراکه این تحریم‌ها شامل محدودیت‌های مالی، بانکی، نفتی و صادرات فناوری‌های حساس هسته‌ای می‌شوند که در چهارچوب برجام لغو شده بودند. این تحریم‌ها می‌توانند فشار اقتصادی سنگینی بر ایران وارد کنند، جریان سرمایه‌گذاری خارجی را مختل و بانک‌ها و شرکت‌ها را با مشکل مواجه کنند. پیامدهای اقتصادی آن کاهش درآمدهای نفتی، محدود شدن دسترسی به سیستم مالی جهانی و کاهش تجارت خارجی خواهد بود. از سوی دیگر، پیامدهای سیاسی فعال شدن مکانیسم ماشه نیز قابل‌توجه است. این اقدام موقعیت ایران در مذاکرات هسته‌ای و دیپلماتیک را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد و به کشورهای اروپایی و آمریکا امکان می‌دهد از آن به‌عنوان ابزاری برای وادار کردن ایران به بازگشت کامل به تعهدات هسته‌ای و افزایش فشار در مسائل منطقه‌ای استفاده کنند.

پرسشی که مطرح می‌شود این است که چرا کارگزاران سیاست خارجی کشور توجهی به این هشدارها نکردند؟ چرا وزارت امور خارجه نتوانست مانع بازگشت تحریم‌های شورای امنیت شود؟ در همین رابطه فریدون مجلسی به تجارت فردا می‌گوید: دلیلش این بود که مقامات مسئول در ایران اولتیماتوم‌های دولت جدید آمریکا را به حساب هشدارهایی گذاشتند که در دولت بایدن به ایران داده می‌شد. در آن دوره، ایران کمی از سطح غنی‌سازی می‌کاست، سپس با تشدید سخت‌گیری‌ها دوباره سطح غنی‌سازی را افزایش می‌داد. درنتیجه، در ازای برخی امتیازها، سطحی از همکاری‌ها و تسهیلات اقتصادی نیز ایجاد شد و تا حدی واردات ایران تسهیل شد. همچنین در آن مقطع، همکاری‌هایی با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی هم صورت گرفت. اما ترامپ نگاه و رفتار کاملاً متفاوتی داشت. او تفاوت چندانی با اسرائیل نداشت و آشکارا از آن حمایت می‌کرد، به‌ویژه در دوره‌ای که روابط ایران و اسرائیل در بحرانی‌ترین وضعیت خود قرار داشت. این شرایط حساس، فضای تنش را تشدید کرد. ترامپ نیز، همان‌طور که می‌دانیم فردی متعارف و قابل پیش‌بینی نیست. در مقابل، ایران هم سعی داشت با خرید زمان و مدیریت مرحله‌ای بحران، اوضاع را کنترل کند. اما ترامپ همه این روندها را لغو کرد و پیشتر هم صراحتاً گفته بود که اقدام نظامی خواهد کرد. حتی زمانی که اسرائیل تهدیدهایی را مطرح کرد، آن تهدیدها چندان جدی گرفته نشد، چون تصور می‌شد توان اجرایی آن را ندارد. درواقع، اسرائیل به‌عنوان کشوری کوچک، از توانمندی محدودی برخوردار است؛ هرچند از نظر علمی، فناوری‌های پیشرفته، نانوتکنولوژی و الکترونیک در سطح بالایی قرار دارد. بااین‌حال، فاصله جغرافیایی و برخی محدودیت‌های راهبردی، نقطه‌ضعفی برایش محسوب می‌شد که ترامپ سعی داشت همه آنها را جبران کند. در همین راستا، در روز پایانی مهلتی که تعیین کرده بود، حمله آغاز شد. از منظر آمریکا، گفت‌وگوها به‌جای پیشرفت واقعی به «مذاکره برای مذاکره» تبدیل شده بود. از نظر ترامپ زمان ایرانی‌ها برای اینکه بگویند «الان مذاکره کنیم تا ببینیم چه امتیازی می‌گیریم و چه امتیازی می‌دهیم» تمام شده است؛ چراکه ایران فرصت کافی یافته و برخی امتیازات را کسب کرده بود و خود را تقویت کرده بود. از دید ترامپ، هدف ایران احتمالاً حذف یا تضعیف اسرائیل بود، امری که او اجازه تحقق آن را نمی‌داد.

جای تعجب است که چگونه محافل دفاعی ما نتوانستند این آمادگی را تشخیص دهند و کشور با آن فاجعه بزرگ انسانی و مالی روبه‌رو شد. در آن روز فرماندهان بسیاری ترور شدند و سپس جنگ 12‌روزه آغاز شد؛ رخدادی که می‌توان آن را نقطه‌عطفی در تاریخ معاصر دانست، مشابه انقلاب فرانسه که آغازگر عصری نو در تجدد بود. این رویداد نیز مقطعی تعیین‌کننده در تحولات تاریخی منطقه به ‌شمار می‌آید. به نظر می‌رسد آمریکا، در واپسین روزهای دوران تک‌قطبی‌گری خود که آشکارا رو به افول است، ترجیح داد با وارد کردن یک شوک بزرگ، ایران را از نقش خود به‌عنوان قدرت برتر منطقه و گسترش‌دهنده نفوذ تشیع بازدارد. تصور آنها این بود که ایران با دریافت این ضربه سنگین، به درون مرزهای خود بازخواهد گشت.

البته دیدیم که مقامات دفاعی ما از وارد شدن ضربات سنگین به اسرائیل ابراز خشنودی کردند. شکستن «گنبد آهنین» و آسیب ‌دیدن ابنیه و مراکز از آن حدی فراتر رفت که آنها انتظار داشتند. اما برای مردم ایران، مهم‌تر از وارد آمدن ضربه به اسرائیل، آسیب‌دیدگی ایران است؛ این نگرانی که مبادا خودمان ضربه ببینیم، از اهمیت بیشتری برخوردار است ولو اینکه به اسرائیل ضربه‌ای وارد بشود یا نشود. این مسئله نشان‌دهنده تفکر غیرنظامی در ایران است اما اینکه ما دل‌شاد باشیم به ضربه‌هایی که زدیم در مقابل ضربه‌هایی که خوردیم، تفکری نظامی است. مردم ایران می‌خواهند زندگی کنند و کیفیت زندگی‌شان ارتقا یابد. هزینه‌ها و درآمدها باید به‌جای صرف شدن در اهداف آرمانی یا پروژه‌های ایدئولوژیک و توسعه‌طلبی‌های جهادی، برای توسعه کشور (توسعه صنعتی، معدنی، کشاورزی و اجتماعی) به کار رود. با افزایش ظرفیت‌های اقتصادی، توان تدارکاتی و پشتیبانی دفاعی نیز تقویت می‌شود؛ نه اینکه با کاهش ظرفیت‌های اقتصادی، همین منابع محدود هم صرف هزینه‌های دفاعی شوند. در شرایط اقتصادی قوی‌تر، توان تامین و پشتیبانی دفاعی نیز به‌طور طبیعی بالاتر می‌رود.

فرصتی برای اعتمادسازی

یک هفته بعد از فعال شدن مکانیسم ماشه، عباس عراقچی، وزیر امور خارجه کشورمان، درباره نحوه تعامل ایران با سه کشور اروپایی و چشم‌انداز روابط آتی با آنها گفت: «تجربه ثابت کرده است هیچ راه‌حلی جز یک راه‌حل دیپلماتیک مذاکره‌شده برای موضوع برنامه هسته‌ای ایران وجود ندارد.» وی ادامه داد: «آنها در سال‌های اخیر بارها تهدید به حمله نظامی کردند و حتی امتحان هم کردند، اما دیدند که این مشکل با حمله نظامی قابل‌حل نیست. اروپایی‌ها نیز تهدید کردند که سازوکار اسنپ‌بک را اجرا می‌کنند و پاسخ ما همان بود که همان‌طور که حمله نظامی نتوانست راه‌حل نهایی برای موضوع هسته‌ای ایران باشد، اسنپ‌بک هم به همین ترتیب نخواهد توانست راه‌حل باشد و فقط روند مذاکرات را پیچیده‌تر و سخت‌تر می‌کند.» آیا این اظهارات به این معناست که وزارت امور خارجه برنامه‌ای برای بازسازی روابط با غرب دارد؟

فریدون مجلسی در همین رابطه می‌گوید: اجازه دهید موضوع را بیشتر بسط دهم. ما در حال حاضر شاهد ورود آمریکا به جنگ غزه هستیم. این جنگ نیز با یک اولتیماتوم واقعی و جدی از سوی ترامپ همراه بود. حماس که به‌خوبی دیده بودند ترامپ چگونه واکنش نشان داده و چگونه در آینده نیز واکنش نشان خواهد داد درنهایت به نوعی سازش کرد. آن‌طور که رسانه‌ها گزارش می‌دهند، قرار است دولت خودگردان فلسطین جایگزین حماس شود؛ آن هم تحت نظارتی بین‌المللی که گفته می‌شود افرادی مانند تونی بلر، دو نخست‌وزیر پیشین بریتانیا و خودِ ترامپ به‌صورت اسمی در راس آن قرار دارند تا به این ساختار جدید اعتبار ببخشند. این دولت قرار است ماهیتی تکنوکراتیک داشته باشد، نه آرمان‌گرایانه. به این ترتیب، ترامپ درصدد است گروه حماس را به‌صورت نسبتاً مسالمت‌آمیز و در قالب نوعی «امان گرفتن» از صحنه خارج کند. سلاح‌های حماس نیز قرار است موقتاً به دولت مصر تحویل داده شود تا در ادامه، دولت گذار و دولت خودگردان فلسطینی بتوانند در چهارچوب طرح «دو کشور» که مدنظر غرب و برخی کشورهای عربی است، نقش خود را ایفا کنند.

به نظر من، اکنون که حماس از صحنه خارج می‌شود و دولت خودگردان فلسطین، کشورهای عربی، کشورهای حاشیه خلیج فارس و مصر نیز از این روند حمایت می‌کنند، زیرا نمی‌خواهند جنگ مانع توسعه اقتصادی‌شان شود و غرب نیز با این وضعیت موافق است، ایران عملاً گزینه‌ای جز پذیرش این واقعیت ندارد. ازآنجاکه پذیرش این واقعیت به معنای خروج ایران از عملیات نظامی در منطقه خواهد بود، می‌تواند فرصت مناسبی برای ایران فراهم کند تا براساس آن اعتمادسازی کند. این توافق نه‌تنها ایران را از خطر اقدامات آمریکا و اسرائیل مصون می‌دارد، بلکه امکان ورود به توافقات دیگر را نیز فراهم می‌کند. با یک توافق جدید، در وهله نخست می‌توان تحریم‌ها را لغو کرد و در مرحله بعد، از طریق یک کنسرسیوم بین‌المللی غنی‌سازی، هم نیازهای ایران و هم نیاز کشورهای منطقه را تامین کرد. یعنی در این صورت، هم ایران به هدف اصلی خود می‌رسد، هم خطر از کشور دور می‌شود و هم منطقه به آرامش دست می‌یابد.

تعادل در روابط

با اینکه یکی از شعارهای انتخاباتی آقای پزشکیان بهبود روابط با غرب بود، اما روند نزدیکی دستگاه دیپلماسی ایران به چین و روسیه در دولت چهاردهم نیز مانند گذشته ادامه یافت. درعین‌حال برخی مقامات ایرانی معتقدند مخالفت چین و روسیه با فعال شدن مکانیسم ماشه، فرصتی برای تهران فراهم می‌کند تا درباره این مسائل با آنها رایزنی کند و مواضع مشترک خود را تقویت کند. این در حالی است که چین و روسیه به‌رغم اختلافات جدی که در طول این سال‌ها با آمریکا داشتند، به‌هیچ‌وجه خواهان ورود به عرصه درگیری و تنش با این کشور نبودند. با توجه به حجم روابط و منافعی که چین و روسیه با آمریکا دارند، همکاری با غرب را بر همکاری با ایران ترجیح داده‌اند. در واقع کشورهایی مثل چین و روسیه، همکاری با ایران و سایر کشورها را از زاویه منافع ملی خود دنبال می‌کنند. بنابراین حمایت چین و روسیه از ایران تا زمانی ادامه پیدا می‌کند که منافع ملی آنها بهتر تامین شود. در همین راستا این پرسش‌ها مطرح می‌شود که آیا نزدیکی ایران به چین و روسیه دستاورد ملموسی برای ما به همراه داشته است؟ آیا این دو کشور توان انجام اقدام موثری در رابطه با شرایط فعلی ایران را دارند؟

در همین رابطه فریدون مجلسی می‌گوید: ارتباط با چین و روسیه تنها در صورتی می‌تواند به نتیجه برسد که ابتدا تحریم‌ها برداشته شود و شرایط عادی بر کشور حاکم شود. در این صورت نه‌تنها با چین و روسیه بلکه با هند، اروپا و هر کشوری که همکاری با آن برای ما مقرون‌به‌صرفه‌تر باشد، قادر خواهیم بود روابط موثر و متوازنی برقرار کنیم. البته روسیه حسابش کاملاً جداست. نمی‌دانم چرا در ادبیات سیاسی ایران روسیه و چین را با هم مقایسه می‌کنند. این دو کشور استراتژی‌ها، مواضع و ساختارهای اقتصادی کاملاً متفاوتی دارند. بااین‌حال اگر روسیه بتواند از بحران اوکراین خارج شود و امتیازاتی کسب کند به‌سرعت می‌تواند به سومین قدرت اقتصادی جهان تبدیل شود. در همین راستا، اگر روسیه به یک قدرت اقتصادی تبدیل شود، می‌تواند تجارت گسترده‌ای با ایران داشته باشد، چراکه ایران بزرگ‌ترین همسایه روسیه است که دسترسی به آب‌های آزاد دارد. علاوه بر این، همکاری با روسیه، به‌ویژه در زمینه‌های صنعتی و تجاری، برای ایران بسیار سودمند است. اما در‌مورد چین باید گفت که این کشور شریک اصلی بازرگانی ایران است، اما ایران شریک اول چین نیست. آمریکا، کشورهای اروپایی و حتی برخی کشورهای عربی منطقه، بزرگ‌ترین شرکای تجاری چین به شمار می‌روند.

راهکار

فریدون مجلسی در پاسخ به این پرسش که کارگزاران سیاست خارجی برای خروج از بن‌بست کنونی باید چه راهکاری در پیش بگیرند، می‌گوید: اکنون موقعیتی فراهم شده که ما را از تعهدات پیشین در منطقه خاورمیانه دور می‌کند، ما باید دوری از این تعهدات را پاس بداریم و همزمان در پی جبران زیان‌هایی باشیم که این تعهدات برای ما به وجود آورده‌اند. همان تعهدات باعث تحریم و مشکلات اقتصادی برای ما شدند و اکنون فرصت مناسبی است تا از این موقعیت بهره‌مند شویم. با پایان یافتن شرایط آن تعهدات، باید تمرکز خود را بر رفع تحریم‌ها و گسترش تجارت با همه جهان قرار دهیم.

در این مسیر، هر کشور به دلایل خاص خود اهمیت دارد: چین و روسیه به دلایل اقتصادی و ژئوپولیتیک، کشورهای منطقه مانند ترکیه، عربستان، عراق و مصر به دلایل منطقه‌ای، اروپا به دلایل تجاری و آمریکا به دلایل فنی، تکنولوژیک و حضور بیش از هشت میلیون ایرانی در سطح بالای فرهنگی و اقتصادی. ایران باید از روابط اقتصادی و تجاری با همه این کشورها بهره‌مند شود. نباید خود را منزوی کنیم؛ در هر جایی که به نفع و مصالح کشور باشد، باید روابط موثر برقرار کنیم. 

دراین پرونده بخوانید ...