دیپلماسی در دوراهی
ارزیابی دیپلماسی اقتصادی وزارت امور خارجه در گفتوگو با سیدکمال سیدعلی
ایران با برخورداری از منابع عظیم انرژی، موقعیت جغرافیایی استراتژیک و بازار داخلی بزرگ، پتانسیل تبدیل شدن به یکی از بازیگران کلیدی اقتصادی منطقه را دارد. بااینحال، سهم ایران از تجارت جهانی همچنان بسیار اندک است. بخش قابلتوجهی از این ناکامی به ضعف در بهرهبرداری از دیپلماسی اقتصادی و سیاسی بازمیگردد. دستگاه دیپلماسی ایران تاکنون نتوانسته است با خلاقیت، انسجام و برنامهریزی استراتژیک، از روابط بینالمللی برای توسعه صادرات غیرنفتی، جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی، مشارکت فعال در زنجیرههای ارزش جهانی و ارتقای جایگاه کشور در بازارهای منطقهای و جهانی بهرهبرداری کند. این ناکامی موجب شده است که ایران، بهرغم ظرفیتهای عظیم خود، نتواند نقش موثری در اقتصاد جهانی ایفا کند و به جایگاه واقعی خود در تجارت بینالملل دست یابد. در همین رابطه سیدکمال سیدعلی، معاون ارزی پیشین بانک مرکزی، معتقد است هدف از دیپلماسی، افزایش منافع اقتصادی یک کشور است. دولتها و دیپلماتها برای دستیابی به این هدف، تلاش میکنند تا از ظرفیتهای خود در مسیر گسترش روابط اقتصادی بهره بگیرند. در همین راستا باید دو نوع دیپلماسی را از هم تفکیک کرد. نوع اول، دیپلماسیای است که نتیجه آن میتواند جذب سرمایهگذاری خارجی و توسعه اقتصادی کشور باشد؛ نوع دوم، دیپلماسیای است که درنهایت به افزایش ریسک کشوری و اعمال تحریمها منجر میشود و اقتصاد و منافع ملی کشور را تحتتاثیر قرار میدهد.
♦♦♦
درحالیکه مکانیسم ماشه فعال شده و تحریمهای شورای امنیت بازگشتهاند، وزارت امور خارجه چگونه میخواهد میان مهار بحرانهای سیاسی و پیشبرد دیپلماسی اقتصادی توازن برقرار کند؟
هدف از دیپلماسی، افزایش منافع اقتصادی یک کشور است. دولتها و دیپلماتها برای دستیابی به این هدف، تلاش میکنند تا از ظرفیتهای خود در مسیر گسترش روابط اقتصادی بهره بگیرند. در این چهارچوب، مذاکرات سیاسی، توافقهای تجاری، جلب سرمایهگذاری خارجی و ایجاد ارتباط با نهادهای اقتصادی بینالمللی، همگی ابزارهایی برای تحقق منافع ملی و تقویت جایگاه اقتصادی کشور به شمار میآیند. به بیان دیگر، دیپلماسی اقتصادی بهعنوان پیوندی میان سیاست و اقتصاد، نقش مهمی در افزایش قدرت رقابتی کشورها در نظام جهانی ایفا میکند. سیاستهای دونالد ترامپ را در نظر بگیرید. از زمانی که او بهعنوان رئیسجمهور آمریکا انتخاب شد، با شعار «آمریکای بزرگ» پیش رفت و تمام اقدامات خود را در همین چهارچوب انجام داد. درستی یا نادرستی این اقدامات محل بحث نیست، اما هدف اصلی او تقویت و پیشبرد اقتصاد آمریکا بود. در عرصه داخلی، کاهش هزینههای دولتی در آمریکا به معنای کوچکسازی ساختار دولت و تعدیل نیروها بود. هدف اصلی ترامپ از این رویکرد، کاهش بار مالی دولت و تقویت اقتصاد داخلی به شمار میرفت. در عرصه خارجی، فشار ترامپ بر کشورهای اروپایی برای افزایش هزینههای نظامی ناتو ماهیتی کاملاً اقتصادی داشت. او همچنین به بنادر کشورهای مختلف نیز دستاندازی کرد و آنها را متعلق به آمریکا دانست؛ از بنادر مکزیک گرفته تا مسیرها و کانالهای بینالمللی کشتیرانی که کشتیها در آن رفتوآمد میکردند. در ادامه، جنگ تعرفهای گستردهای را با بسیاری از کشورهای جهان آغاز کرد که باز هم ریشه در نگاه اقتصادی او داشت. با اینکه اروپا سالها مواضع مشترکی با آمریکا داشت، اکنون با وجود حفظ ظاهر، از وضعیت تعرفهها نگران است؟ زیرا منافع اقتصادی و مسیر رشد و توسعه خود را در معرض آسیب از سوی آمریکا میبیند.
روسیه نیز به دنبال توسعه اقتصادی خود بود و تصور میکرد که میتواند با حمله به خاک اوکراین به این هدف دست یابد. چراکه روسیه و اوکراین از تولیدکنندگان مهم گندم جهان به شمار میروند و حدود ۲۶ درصد گندم دنیا از این دو کشور صادر میشود. البته یکی از دلایل مهمی که روسیه به اوکراین حمله کرد این بود که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، 14 کشور به ناتو ملحق شدند و تهدیدهایی نیز در مورد اوکراین مطرح شد، زیرا قرار بود این کشور هم به عضویت ناتو درآید. این تهدیدها باعث شد روسیه احساس خطر کند و درنتیجه به اوکراین حمله کرد. کشورهای اروپایی و آمریکا با این اقدام مخالفت کردند، اما چند عامل باعث شد روسیه در این بحران دست برتر را داشته باشد. نخست، اروپاییها به گاز روسیه وابستهاند. دوم، روسیه دارای ارتشی قدرتمند و مجهز به تسلیحات هستهای است. علاوه بر این، توان مدیریتی داخلی روسیه نیز در این بحران نقش داشت. این ترکیب از عوامل باعث شد روسیه در مواجهه با تهدیدها آستانه تحمل بالایی نشان دهد و عملاً در وضعیت جنگی دست برتر را داشته باشد.
آیا پیگیری دیپلماسی فعال میتواند روی کاهش ریسک اقتصادی و افزایش سرمایهگذاری در ایران تاثیر داشته باشد؟
بین دیپلماسی و ریسک کشوری ارتباط بسیار نزدیکی وجود دارد. ریسک کشوری، چه افزایش ریسک چه کاهش آن، میتواند مستقیماً بر اقتصاد یک کشور و درآمد سرانه آن تاثیر بگذارد. روزی رئیسجمهور کشور ما در سازمان ملل، در چهارچوب گفتوگوی تمدنها سخنرانی کرد و مراودات ادیان را پیگیری کرد؛ اقدامی که به معنای تعامل با جهان و دیگر کشورها بود و موجب کاهش ریسک شد. در آن دوران، فضای سیاسی نسبتاً آرام بود و نگاه ما به تعامل با دنیا مثبت بود. درنتیجه، توانستیم حدود ۳۰ میلیارد دلار فاینانس از این کشورها تامین کنیم و اوراق قرضه بیش از سه میلیاردیورویی خود را ظرف یک یا دو روز در اروپا به فروش برسانیم. بنابراین، هنگامی که ریسک کشوری کاهش مییابد، نحوه تعامل ما با جهان به شکل قابلتوجهی بهبود پیدا میکند. این مثال در مورد برجام نیز صادق است. زمانی که برجام به امضا رسید، هتلهای ما پر بود و شرکتهای خارجی که تمایل داشتند به دلیل کاهش ریسک در کشور سرمایهگذاری کنند، نمیتوانستند در این هتلها جا پیدا کنند. اما عکس این وضعیت نیز وجود دارد. یک رئیسجمهور دیگر وارد سازمان ملل شد و سخنانی درباره نفی هولوکاست مطرح کرد. اقدامی که به معنای افزایش ریسک کشوری بود و اقتصاد کشور را در معرض خطر تحریمها قرار داد.
بنابراین میتوان دو نوع دیپلماسی را تفکیک کرد. نوع اول، دیپلماسی است که نتیجه آن میتواند جذب سرمایهگذاری خارجی و توسعه اقتصادی کشور باشد. این نوع دیپلماسی با کاهش ریسک کشوری و ایجاد فضای اعتماد برای سرمایهگذاران، زمینه رشد اقتصادی و ایجاد اشتغال را فراهم میکند. نوع دوم، دیپلماسی است که درنهایت به افزایش ریسک کشوری و اعمال تحریمها منجر میشود و اقتصاد و منافع ملی کشور را تحتتاثیر قرار میدهد. در این حالت، تصمیمات سیاسی و گفتارهای بینالمللی میتواند سرمایهگذاریها را کاهش دهد، هزینههای اقتصادی را افزایش دهد و فضایی نامطمئن برای تجارت و تعاملات جهانی ایجاد کند.
آیا افزایش فشار تحریمها دستگاه دیپلماسی ایران را وادار به مذاکره با غرب خواهد کرد؟
بله، این امکان وجود دارد. در سیاست، هیچگاه نمیتوانیم بهطور قطعی درباره روابط سیاسی صحبت کنیم. نه میتوانیم همیشه یک دوست مطمئن داشته باشیم، نه یک دشمن ثابت. مسائل سیاسی بهشدت نسبی هستند و هیچچیز در این حوزه صددرصدی نیست. بهعنوان مثال، ویتنام که سالها با آمریکا در جنگ بود، اکنون به یک شریک تجاری بزرگ برای آمریکا تبدیل شده است و وضعیت اقتصادی این کشور به دلیل روابطش با آمریکا بهطرز چشمگیری بهبود یافته است. این تغییرات ناشی از نیروی کار ارزان و صادرات محصولات به آمریکا بوده است.
به همین ترتیب، سایر کشورها نیز ممکن است شرایطشان تغییر کند و این یک مسئله طبیعی در سیاست بینالملل است. این تغییرات در واقع به چشماندازهای جدیدی منجر میشود که چندان دور از دسترس نیستند. بهعنوان مثال، بعد از توافق برجام، ما به یک فضای سیاسی نزدیکتر با غرب دست یافتیم، درحالیکه پیش از امضای این توافق، چنین ارتباطاتی وجود نداشت.
برخی تحلیلگران معتقدند در شرایط فعلی، نزدیکی به روسیه و چین میتواند بخشی از نیازهای ایران را برطرف کند. این در حالی است که روسیه رقیب ایران در بازار انرژی است و چین نیز نفت ایران را با بیشترین تخفیف و پایینترین قیمت خریداری میکند. پرسش این است که آیا چین و روسیه قادر به انجام اقدامات موثر برای ایران هستند؟
بله، در زمینه فروش نفت، ما رقیبی به نام روسیه داریم و این موضوع کاملاً مشخص است. بااینحال، هماهنگی و مکاتبات روسیه، چین و ایران با سازمان ملل و عدمحمایت آنها از فعال شدن مکانیسم ماشه اهمیت قابلتوجهی دارد. درنهایت، حفظ توازن در این روابط و اقدامات، امری ضروری است. وقتی ما تحت فشار شدید قرار داریم و دیگر کشورها از خرید نفت ما خودداری میکنند، ولی چین همچنان به خرید از ما ادامه میدهد، این موضوع بهطور اجتنابناپذیری اهمیت ویژهای پیدا میکند. هرچند بهتر بود شرایط به این حد بحرانی نمیرسید و ما در تعاملات بینالمللی خود با کشورهای مختلف وضعیت بهتری داشتیم، اما واقعیت این است که حمایت چین اکنون امکان تامین کالاها و منابع موردنیاز ما را فراهم کرده است. این اقدام چین به ما کمک میکند از بحرانهای کنونی عبور کنیم. درنتیجه، باید بهدقت این روابط را مدیریت کنیم تا از حداکثر منافع ممکن بهرهبرداری کنیم.
البته این را هم بگویم که تمام کشورها، ازجمله آمریکا، روسیه و چین، به منافع ملی خود توجه دارند. ما باید انتخاب کنیم که تجارتمان با دنیا توازن داشته باشد چراکه در این صورت، با بنبست اقتصادی مواجه نخواهیم شد. تا حد امکان، حتی در مورد مکانیسم ماشه نیز باید اقداماتی انجام دهیم تا بتوانیم آن را خنثی کنیم و با همه کشورها تعامل داشته باشیم. تعامل با جهان یک جنبه مهم سیاست خارجی است، اما برقراری توازن نیز حیاتی است و نیازمند توجه ویژه است.
در این میان برخی از مقامات کشور نیز معتقدند روابط با همسایگان میتواند جایگزین روابط با غرب باشد. با توجه به اینکه همسایگان ما از فناوری و تکنولوژی پیشرفته برخوردار نیستند، آیا روابط تجاری و اقتصادی با همسایگان میتواند جایگزین تعامل ایران با کشورهای اروپایی و آمریکا شود؟
این گفته درست است، اما به این معنا نیست که ما همسایگان خود را نادیده بگیریم. در حال حاضر، نزدیک به ۱۷ میلیارد دلار صادرات به دو کشور عراق و افغانستان داریم. این نشان میدهد که با حفظ روابط نزدیک با همسایگان، ایران از این بازارها و فرصتهای منطقهای بهرهمند میشود. اما اگر بتوانیم با سایر همسایگان نیز تعامل داشته باشیم، بهتر است؛ زیرا این منطقه حدود ۴۰۰ میلیارد دلار پتانسیل خرید دارد. این ظرفیت به ما امکان میدهد بسیاری از کالاها را به این منطقه صادر کنیم و نگاه ویژهای به توسعه صادرات در این بازارها داشته باشیم که بسیار مثبت است.
اما درمورد تکنولوژی باید بگویم ما سالها با اروپا همکاری داشتیم و در چند سال اخیر به دلیل فشارهای تحریم، رویکرد ما به سمت چین و سایر کشورها تغییر کرده است. البته من چین را از نظر تکنولوژی نفی نمیکنم، اما نکته مهم این است که باید به دنبال بهترین کیفیت با مناسبترین قیمت باشیم تا بتوانیم صنایع خود را به حرکت درآوریم. آنچه اهمیت دارد، تامین این فناوری برای کشور است؛ فرقی نمیکند که این تجهیزات از اروپا تامین شود یا از کشورهای دیگر.
پیشنهاد شما به کارگزاران سیاست خارجی برای خروج از بنبست کنونی چیست؟
در جهانی که قدرت و دیپلماسی در چهارچوب منافع ملی و رشد و توسعه کشور تعریف میشود و توسعه بدون تجارت ممکن نیست، وظیفه وزارت امور خارجه این است که روابط سیاسی با سایر کشورها را مدیریت کند و تعاملات اقتصادی را تنظیم کند، زیرا این تعاملات به استحکام روابط سیاسی کمک میکنند. اگر روابط اقتصادی بهدرستی برقرار شود، روابط سیاسی نیز استحکام و اثرگذاری بیشتری پیدا خواهد کرد. تجربه سالهای اخیر نشان میدهد که حضور یک سفیر توانمند در یک کشور میتواند نقش مهمی در تقویت روابط سیاسی ما ایفا کند.
درواقع، انتخاب سفرای توانمند با اختیارات مناسب که بتوانند در کشور مقصد فعالیت موثر داشته باشند، اهمیت ویژهای دارد. در مواردی که توانستیم سفرای قوی انتخاب کنیم، آنها نهتنها روابط اقتصادی را برقرار کردند، بلکه روابط سیاسی نیز تقویت شد. علاوه بر این، تجهیز نیروی انسانی وزارت امور خارجه، اعزام سفرای باتجربه و توانمند، و آموزش پرسنل که با هماهنگی دستگاههای مرتبط اختیارات لازم را داشته باشند؛ ابزارهایی کلیدی برای اجرای دیپلماسی موثر و ارتقای منافع ملی کشور به شمار میرود. البته این را هم بگویم که از نظر شرح وظیفه برقراری ارتباط با سایر کشورها بر عهده دولت و وزارت امور خارجه است؛ اما سیاستهای کلان کشور در حال حاضر در سطوح بالاتری یعنی فراتر از رئیسجمهور اتخاذ میشود.