راه خروج
واکاوی بحرانهای پیشروی ایران در گفتوگو با رحمن قهرمانپور

کشور در میانه بحرانهای پیچیده و بههمپیوستهای قرار دارد؛ از مکانیسم ماشه و مذاکرات حساس با آمریکا گرفته تا تهدیدات مداوم اسرائیل و رقابتهای ژئوپولیتیک بر سر کریدور زنگزور. این تحولات نهتنها فشارها و چالشهای داخلی را تشدید میکنند، بلکه چشماندازهای بینالمللی ایران را نیز تحت تاثیر قرار داده و افقهای تازهای از تنش و فرصت پیشروی کشور میگشایند. تحلیلگران بر این باورند که معادلات خاورمیانه و روابط ایران با قدرتهای جهانی بهشدت به نحوه مدیریت این بحرانها وابسته است و کوچکترین خطا یا فرصت ازدسترفته میتواند سناریوهای پیچیدهای را رقم بزند. از سوی دیگر، این بحرانها فرصتی استثنایی برای بازنگری در سیاستگذاریها و شکلدهی به راهکارهایی هستند که هم میتوانند ثبات داخلی را تقویت کنند و هم جایگاه ایران را در عرصه بینالملل بهبود ببخشند. در همین زمینه رحمن قهرمانپور، تحلیلگر مسائل بینالملل، معتقد است که ما در علم سیاست آموختهایم که هر توصیه یا تجویزی باید بر پایه تحلیلی دقیق از وضعیت موجود و ارزیابی واقعبینانهای از ظرفیتها و تواناییهای در دسترس، استوار باشد. هر راهکاری که قصد داریم در پیش بگیریم، باید با توجه به تواناییهای واقعیمان در عرصه منطقهای و سیاست بینالملل و همچنین ارزیابی وضعیت کنونی باشد. بنابراین، رسیدن به یک تحلیل نسبتاً واحد یا مشترک از وضع موجود در میان سیاستگذاران یک ضرورت مهم است.
♦♦♦
سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان روند فعالسازی مکانیسم ماشه را در نامهای به شورای امنیت سازمان ملل آغاز کردند. این در حالی است که به ادعای دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا تاسیسات هستهای ایران در حملات آمریکا نابوده شده و خطر رسیدن ایران به مرحله «آستانه هستهای» مطرح نیست. با وجود این چرا این کشورها دست به چنین اقدامی زدهاند؟
کشورهای اروپایی با فعالسازی مکانیسم ماشه، چند هدف اساسی را دنبال میکنند. نخستین هدف، تقویت نقش اتحادیه اروپا در سیاست بینالمللی است، بهویژه پس از پیروزی دونالد ترامپ که به نوعی موجب تضعیف این نقش شده است. ترامپ اهمیت چندانی برای نقشآفرینی اروپا قائل نیست و این موضوع نگرانیهای رهبران اروپایی را برانگیخته است. هدف دوم، وارد آوردن فشار همزمان و هماهنگ با ایالاتمتحده بر ایران است تا در نهایت ایران به خواستههای آنها پاسخ مثبت دهد. این خواستهها شامل تعلیق غنیسازی یا رسیدن به وضعیت غنیسازی صفر و ازسرگیری همکاریهای فنی با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، بهویژه در زمینه بازرسی از سایتهای مورد حمله قرارگرفته، میشود. این بازرسیها برای اروپا و آمریکا از اهمیت بالایی برخوردار است؛ زیرا معمولاً ارزیابیهای مختلفی از ابعاد برنامه هستهای ایران وجود دارد، اما گزارشهای آژانس به دلیل اعتبار بالا و حضور فیزیکی بازرسان در ایران، ارزش ویژهای دارند و میتوانند به اختلاف نظرها بین کشورها پایان دهند.
در نامه سه کشور اروپایی به شورای امنیت عنوان شده اگر در مدت ۳۰ روز تا اجرایی شدن اسنپ بک، ایران وارد مذاکرات شود از آن صرف نظر خواهند کرد. آیا روند تحولات به گونهای پیش خواهد رفت که تهران و بروکسل به توافق برسند و اروپاییها از این اقدام خود صرف نظر کنند؟
اروپا از فعالسازی مکانیسم ماشه منصرف نخواهد شد، زیرا اگر این مکانیسم فعال نشود و تحریمهای شورای امنیت دوباره برقرار نشود، محدودیتهایی که بر برنامه هستهای ایران بر اساس قطعنامههای شورای امنیت اعمال شده، ملغی خواهند شد. در نتیجه، ایران دیگر محدودیتی در غنیسازی نخواهد داشت که این موضوع بسیار حائز اهمیت است. به عبارت دیگر، محدودیتهای 10سالهای که بر برنامه هستهای ایران در برجام وضع شده بود، تا حد زیادی برداشته خواهند شد و این امتیاز بزرگی برای ایران خواهد بود. ضمن اینکه سایر قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل و تحریمهای متعدد مالی، بانکی، هستهای و موشکی نیز لغو خواهند شد که این نیز مسئلهای بسیار مهم است. به همین خاطر است که اروپاییها نمیتوانند به این سادگی از فعالسازی مکانیسم ماشه چشمپوشی کنند. در همین راستا، تنها گزینه موجود «تمدید مکانیسم ماشه» است؛ گزینهای که اروپاییها بر آن پافشاری میکنند و خواستار همکاری ایران و اروپا در این زمینهاند. با این حال، اروپا شروطی نیز مطرح کرده است؛ از جمله ازسرگیری همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و آغاز مذاکرات میان ایران و آمریکا برای دستیابی به توافق.
اروپا برای عدم فعالسازی «اسنپبک» سه شرط تعیین کرده است: گفتوگوی مستقیم ایران و آمریکا، ارائه برآوردی از میزان اورانیوم غنیشده تا ۶۰ درصد، و همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی. آیا ممکن است بخشی از این شروط به مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا موکول شود؟
در مورد شروط اروپا، میتوان گفت که در حال حاضر، اولویت و فوریت اصلی برای اروپا و آمریکا، همکاریهای ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و اجازه دادن به بازرسان این آژانس برای بازرسی از سایتهای مورد حمله قرارگرفته است. همانطور که اشاره کردم، این موضوع از نظر فنی و اطلاعاتی اهمیت بسیار زیادی دارد و میتواند ارزیابی روشنی از میزان آسیبهای وارده به تاسیسات هستهای ایران ارائه دهد که ارتباط مستقیمی با ارزیابی توانایی فنی هستهای ایران دارد. افزون بر این، درخواست همکاری ایران با آژانس و بازرسان آن، بخشی از مطالبات آمریکا نیز بهشمار میرود. در مرحله بعدی که مذاکرات آغاز میشود، بهوضوح مشخص است که این مذاکرات زمانبر خواهد بود. به همین دلیل، اعلام شده که قرار است مکانیسم ماشه به مدت شش ماه تمدید شود. این فاصله زمانی ششماهه نشاندهنده این است که ارزیابی اروپاییها نیز حاکی از آن است که رسیدن به توافق با ایران زمانبر خواهد بود و آنها نیز این موضوع را پذیرفتهاند.
آیا آمریکا از فعالسازی مکانیسم ماشه برای فشار در مذاکرات احتمالی با ایران استفاده خواهد کرد؟
به نظر میرسد که آمریکا در حال حاضر از دو ابزار مختلف برای پیشبرد «دیپلماسی اجبار» خود علیه ایران استفاده میکند. ابزار اول، تهدید به حمله هستهای از سوی اسرائیل است که در 23 خرداد عملی شد و آمریکا، بهویژه شخص ترامپ، بارها اعلام کردهاند که ممکن است دوباره به ایران حمله کنند. ابزار دوم، استفاده از مکانیسم ماشه از سوی تروئیکای اروپایی است که این نیز در راستای اهداف آمریکاست و به پیشبرد دیپلماسی اجبار کمک میکند. اگر مکانیسم ماشه را بهعنوان یک اقدام دیپلماتیک در نظر بگیریم، اسرائیل بهعنوان بال نظامی دیپلماسی اجبار عمل میکند. زیرا دیپلماسی اجبار در واقع تلفیقی از دیپلماسی و زور است. بخش دیپلماسی را تروئیکای اروپایی به نمایندگی از اتحادیه اروپا پیش میبرد و بخش نظامی و زور نظامی را اسرائیل اعمال میکند و آمریکا نیز در صورت لزوم از آن بهرهبرداری میکند. بنابراین، بازی اروپا جدا از بازی آمریکا نیست و تفاوتی با آن ندارد. هرچند اختلافات روشی میان دو طرف وجود دارد و این اختلافات در گذشته به مراتب بیشتر بود، اما پس از جنگ اوکراین، این اختلافات در نحوه اعمال دیپلماسی یا پیشبرد دیپلماسی در قبال ایران کاهش یافته است. اکنون بهوضوح میتوان گفت که اقدام اروپا در فعالسازی مکانیسم ماشه بخشی از تلاش آمریکا برای وادار کردن ایران به پذیرش توافق مورد نظر آمریکا و اروپاست.
برخی از تحلیلگران بر این باورند که اسرائیل میتواند از طریق مکانیسم ماشه مجدداً علیه ایران نوعی اجماع به وجود بیاورد؛ چرا که لازمه جنگ با ایران «اجماعسازی علیه آن» است و این اجماع با فعالسازی مکانیسم ماشه و بهتبع آن، خروج ایران از NPT میتواند فراهم شود. نظر شما در این باره چیست؟
باید توجه داشته باشیم که اسرائیل اساساً بهدنبال اجماعسازی نیست و توانایی لازم برای آن را نیز ندارد. با توجه به وضعیت موجود در غزه و اختلافات میان اسرائیل و اروپا در مورد به رسمیت شناختن فلسطین، همچنین تنشها بین اسرائیل و آمریکا درباره صلح در غزه و حتی حملات اسرائیل به سوریه، میتوان گفت که اسرائیل حتی اگر بخواهد هم از نظر سیاسی توانایی ایجاد اجماع را ندارد. کمااینکه در حمله به ایران هم چنین اجماعی را ایجاد نکرد. اسرائیل ادعا میکند که برنامه هستهای ایران بهطور مستقیم موجودیت این رژیم را هدف قرار داده است و بر این اساس، حق دارد اقدام پیشدستانه انجام دهد. بنابراین در مورد احتمال حمله مجدد اسرائیل نیز این قاعده صادق است؛ اگر اسرائیل بخواهد حمله کند، بهطور طبیعی به دنبال اجماعسازی در سطح بینالمللی نخواهد رفت.
در همین چهارچوب، آنچه امروز شاهد آن هستیم، بیشتر زمینهسازی برای اقدام احتمالی است، که عمدتاً از سوی آمریکا و اروپا و رسانههای نزدیک به آنها انجام میشود. البته لابی یهودی نیز در این رسانهها نفوذ زیادی دارد. به همین دلیل، تنها چند هفته پس از جنگ ۱۲روزه اسرائیل علیه ایران، دوباره بحث «تهدید بودن ایران» بهطور گسترده مطرح شد و همچنان ادامه دارد؛ مباحثی نظیر اینکه ایران ممکن است بهطور مخفیانه به تولید سلاح هستهای روی بیاورد.
در چنین شرایطی، خروج ایران از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (انپیتی) میتواند بهانهجوییها را تشدید کند. هرچند از نظر حقوقی و مطابق با قطعنامه 1540 شورای امنیت، خروج کشورها از پیمان انپیتی بهطور خودکار و اتوماتیک نیست و باید به تایید شورای امنیت برسد، زیرا این موضوع ارتباط مستقیمی با امنیت بینالمللی دارد. بنابراین، خروج از این پیمان از بعد حقوقی کار دشواری است. تا زمانی که خروج یک کشور یا عضو از پیمان انپیتی از سوی شورای امنیت تایید نشود، آن کشور باید در قبال فعالیتهای خود در چهارچوب این پیمان پاسخگو باشد. برای مثال، با وجود گذشت 22 سال از خروج کره شمالی از انپیتی، هنوز شورای امنیت سازمان ملل خروج این کشور را تایید نکرده است. هدف از این فرآیند این است که مسیر خروج از پیمان انپیتی دشوارتر شود و کشورهای دیگر به فکر خروج نیفتند. به همین دلیل، خروج از این پیمان بهندرت اتفاق میافتد و معمولاً با یک بحران سیاسی در عرصه بینالملل همراه است. خروج کره شمالی از انپیتی و اخراج بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی از این کشور نیز با یک بحران سیاسی و تشدید فشارها و تحریمها علیه کره شمالی همراه بود. بنابراین، اگر ایران تصمیم بگیرد که از انپیتی خارج شود و این موضوع را اعلام کند، احتمالاً یک بحران سیاسی جدید در سطح بینالمللی ایجاد خواهد شد. در این صورت، اسرائیل میتواند بر موج این بحران سوار شده و در صورت مهیا بودن شرایط، اقدام نظامی مجدد علیه ایران انجام دهد.
چندی پیش بود که رهبران جمهوری آذربایجان و ارمنستان توافق صلحی را با میانجیگری دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالاتمتحده امضا کردند. از نگاه تحلیلگران این اتفاق بخشی از یک پازل نظامی گسترده است که از سوی اسرائیل و متحدانش برای افزایش فشار بر ایران طراحی شده است و میتواند توازن قدرت را به نفع اسرائیل و آمریکا تغییر دهد. به نظر شما تا چه اندازه این کریدور میتواند بهعنوان بستری برای عملیات نظامی علیه ایران مورد استفاده قرار گیرد؟
در مورد کریدور زنگزور، بحثها ارتباط مستقیمی با مسئله هستهای ایران ندارند و میتوان گفت که زمین بازی آن متفاوت است. البته طبیعتاً اعمال فشار آمریکا و اسرائیل بر ایران یک بازی بلندمدت است. اما ادعای اینکه ایجاد کریدور زنگزور بهطور مستقیم و فوری عرصه را بر ایران تنگ میکند، از نظر علمی دشوار است. بهویژه اینکه ارمنستان اعلام کرده حاکمیت بر کریدور زنگزور تحت کنترل این کشور خواهد بود و اداره آن مطابق قوانین ارمنستان انجام میشود. بنابراین، آمریکا و اسرائیل در این زمینه محدودیتهایی خواهند داشت.
نکته بعدی این است که با وجود کاهش نفوذ روسیه در قفقاز جنوبی، این کشور همچنان یک بازیگر مهم در این منطقه بهشمار میآید و به همین دلیل، آمریکا و غرب بهطور کامل نمیتوانند در آنجا دست به اقدام بزنند. همچنین، ترکیه نیز بهعنوان یک بازیگر کلیدی در این حوزه مطرح است و چین نیز منافع متعددی در این کریدور دارد. به عبارت دیگر، همسویی و تداخل منافع قدرتهای بزرگ در قفقاز و آسیای مرکزی، تا حدودی دست بازیگرانی مانند اسرائیل را میبندد و آنها آزادی عمل کاملی نخواهند داشت. به همین ترتیب، ترکیه نیز در این منطقه آزادی عمل کامل نخواهد داشت. زیرا صحنه قفقاز یک صحنه چندبعدی و پیچیده است و به قول متخصصان سیاست بینالملل، یک بازی بزرگ در آنجا در حال جریان است. بنابراین، اسرائیل نمیتواند بهطور مستقل در این بازی بزرگ نقش ایفا کند و تنها از طریق همکاری و همراهی با آمریکا میتواند تاثیرگذار باشد. علاوه بر این، درگیریهای اسرائیل در مناطق پیرامونی خود نظیر سوریه، لبنان، غزه و همچنین تنشها با ایران، قدرت مانور اسرائیل در این منطقه را بهطور طبیعی تحت تاثیر قرار داده است.
بهعنوان سوال پایانی، بفرمایید که مسیر درست برای عبور از این بحرانها چیست؟
مسیر درست با توجه به تواناییهای ما تعیین میشود. توصیههای متعددی میتوان ارائه داد، کمااینکه امروز از تریبونهای سیاسی و جاهای دیگر انواع توصیهها مطرح میشود. با این حال، ما در علم سیاست آموختهایم که هر توصیه یا تجویزی باید بر پایه تحلیلی دقیق از وضعیت موجود و ارزیابی واقعبینانهای از ظرفیتها و تواناییهای در دسترس، استوار باشد. هر راهکاری که قصد داریم در پیش بگیریم، باید با توجه به تواناییهای واقعیمان در عرصه منطقهای و سیاست بینالملل و همچنین ارزیابی وضعیت کنونی باشد. بنابراین، رسیدن به یک تحلیل نسبتاً واحد یا مشترک از وضع موجود در میان سیاستگذاران یک ضرورت مهم است. به نظر میرسد نظام فکری تصمیمگیران در ایران هنوز ارزیابی روزآمدی از تحولات جهانی و منطقهای ندارد یا اگر چنین ارزیابی وجود دارد، در مورد آن اتفاق نظر وجود ندارد. اگر چنین ارزیابی صورت گیرد، میتواند به شکلگیری یک اجماع قابل قبول در نظام تصمیمگیری برای عبور از وضعیت کنونی کمک کند. معتقدم پیشنیاز و مقدمه رسیدن به اجماع نظر درباره راههای خروج از وضعیت موجود، داشتن یک ارزیابی مشترک و همچنین یک تحلیل همگن از شرایط موجود است.