شناسه خبر : 49535 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

دلار ما، مشکل شما

آیا جهان اعتماد خود را به دلار آمریکا از دست می‌دهد؟

 

ایما موسی‌زاده / نویسنده نشریه 

90عنوان کتاب پرفروش کنث راگوف در سال ۲۰۰۹، «این بار متفاوت است»، قرار بود طعنه‌ای به این موضوع باشد که در طول ایجاد هر حباب مالی، روایت‌هایی پدیدار می‌شود تا توضیح دهد که چرا ارزش‌گذاری‌های بالا توجیه می‌شوند و «این بار» سقوطی رخ نخواهد داد. اما این بار هم بدون هیچ تفاوتی با دوره‌های قبل سرانجام سقوط از راه می‌رسد.

اما به نظر می‌رسد کتاب جدید راگوف «دلار ما، مشکل شما» در دورانی نوشته شده که واقعاً ممکن است همه چیز با قبل تفاوت داشته باشد. «دلار ما، مشکل شما» تابستان گذشته، درست قبل از انتخاب دونالد ترامپ، به پایان رسید. با این حال و با وجود آگاه نبودن از نتیجه نهایی انتخابات آمریکا راگوف به‌درستی تشخیص داد که آینده دلار به‌عنوان ارز ذخیره جهانی یکی از مهم‌ترین پرسش‌های سال ۲۰۲۵ خواهد بود. وقتی تیتر فایننشال‌تایمز می‌پرسد: «آیا جهان اعتماد خود را به دلار قدرتمند آمریکا از دست می‌دهد؟»، می‌توانید مطمئن باشید که اتفاقی در حال رخ دادن است.

راگوف در سمت پژوهشگر فدرال‌رزرو، اقتصاددان ارشد در صندوق بین‌المللی پول و اکنون، به‌عنوان استاد دانشگاه هاروارد (البته تا وقتی که ترامپ در سیستم دانشگاه هم دخالت کند) تقریباً نیم‌قرن با مسئله دلار دست‌وپنجه نرم کرده است. عنوان کتاب او اشاره‌ای به پاسخی است که در سال ۱۹۷۱ جان کانلی، وزیر خزانه‌داری وقت ایالات‌متحده، به وزرای دارایی اروپا داد که از هرج‌ومرج در بازارهای ارز ناشی از تصمیم دولت ایالات‌متحده برای تعلیق تبدیل دلار به طلا شکایت داشتند. یک سیستم مالی بین‌المللی با دلار به‌عنوان ارز ذخیره جهانی، ناگزیر از طریق تصمیماتی که در واشنگتن گرفته می‌شود، بی‌ثبات خواهد شد. کینز فکر می‌کرد که سیستم برتون وودز به یک دارایی جهانی در قلب خود نیاز دارد. او ارزی را پیشنهاد کرد که آن را «بانکور» نامید، اما آمریکایی‌ها، که در سال ۱۹۴۴ همه برگ‌های برنده را در دست داشتند، بر اولویت دلار اصرار داشتند. در بیشتر از 80 سالی که از آن زمان می‌گذرد، اگر از فروپاشی‌های گاه‌به‌گاه چشم‌پوشی کنیم، این سیستم به‌خوبی کار کرده است. خزانه‌داری ایالات‌متحده اوراق قرضه کافی، «دارایی امن» جهانی، عرضه کرده است تا به دنیای مالی اجازه فعالیت بدهد. هزینه‌ای هم داشته است، به این صورت که ایالات‌متحده در بیشتر این دوره کسری حساب جاری داشته است. اما تقریباً همه اقتصاددانان موافق‌اند که مزایای جبرانی بسیار زیاد بوده است. ایالات‌متحده توانسته کسری خود را با هزینه‌ای کمتر از آنچه سایر کشورها توانسته‌اند کسری خود را تامین کنند، تامین کند. نکته‌ای که باید بدانیم این است که ردای ارز غالب جهان به کرات دست به دست نمی‌شود. یک تا دو قرن، برای تسلط یک ارز روال عادی است و این گذار معمولاً با همزیستی ارز غالب قدیمی و ارز جدید نهایی مشخص می‌شود. به این معنا، دوران تسلط دلار را، که کمی بیش از یک قرن به طول انجامید، می‌توان اواخر میانسالی دانست.

 مشکل امروز این است که دولت ایالات‌متحده در دست ترامپ قرار گرفته و دسته «تقریباً همه اقتصاددانان» شامل استفن میران، انتخاب ترامپ به‌عنوان رئیس شورای مشاوران اقتصادی، نمی‌شود. دیدگاه مرسوم این است که ایالات‌متحده برای جبران کسری‌های مالی و تجاری بزرگ خود، که نتیجه بالاتر بودن سیستماتیک مصرف از پس‌انداز است، سرمایه را از سرمایه‌گذاران خارجی، به‌ویژه چین و صادرکنندگان اصلی نفت، جذب می‌کند. در عوض، این امر نرخ بهره را پایین نگه می‌دارد. میران از آن سوی تلسکوپ به جهان نگاه می‌کند. او استدلال می‌کند که جایگاه دلار به‌عنوان ارز ذخیره جهانی، ارزش آن را افزایش می‌دهد که به‌نوبه خود صادرات ایالات‌متحده را غیررقابتی می‌کند، باعث تهی شدن صنعت ایالات‌متحده می‌شود و کسری‌های عظیم حساب جاری ایجاد می‌کند. این بخشی از منطق سیاست تعرفه ترامپ است که برای تغییر قیمت‌های نسبی و بازگرداندن حساب جاری به تعادل طراحی شده است.

بنابراین، به نظر می‌رسد دولت ترامپ دیگر مایل به عرضه دارایی‌های ذخیره نیست و بزرگ‌ترین خریدار، یعنی دولت چین، مشتاقانه دوست دارد اعتیاد خود را به اوراق قرضه ایالات‌متحده کنار بگذارد. با یک فروشنده بی‌میل و یک خریدار بی‌میل، می‌توان انتظار داشت که بازار دچار رکود شود و احتمالاً روند معکوس به خود بگیرد. این بخش «قطعی» پاسخ راگوف به پرسش مطرح‌شده از سوی فایننشال‌تایمز است. این بخش به یک استدلال جدی تبدیل می‌شود که می‌گوید شاید دوران سلطه دلار به پایان رسیده است. اما مورد «شاید» بدون مشکل و شرط نیست. به‌طور خاص، هیچ پاسخ خوبی برای پرسش واضح بعدی وجود ندارد: اگر دلار نباشد، پس چه؟ راگوف با دقت گزینه‌های ممکن و بالقوه را بررسی می‌کند، اما نتیجه‌گیری‌های او بدبینانه است. برخی افراد از مزایای حق برداشت ویژه صندوق بین‌المللی پول، یک دارایی ذخیره بین‌المللی که ارزش آن بر اساس قیمت سبدی از ارزهاست، صحبت می‌کنند. اما موضوع حق برداشت ویژه به‌شدت محدود است و در عمل معاملات در آنها با دلار انجام می‌شود. آنها همچنین از مزیت دولتی با قدرت مالیاتی در پشت خود برخوردار نیستند. برای مدتی، در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، زمانی که اقتصاد ژاپن بر جهان حکومت می‌کرد، صحبت از تسلط ین بود، اما هیچ کشوری در آسیا تصمیم نگرفت واحد پول خود را به ین پیوند دهد و دوره طولانی رشد بسیار پایین در ژاپن، قدرت آن را تضعیف کرده است. سپس یورو، واحد پول اقتصادی که از نظر اندازه با ایالات‌متحده رقابت می‌کند، وجود دارد. اکنون یورو دومین ارز ذخیره جهانی است، اگرچه فاصله زیادی با دلار دارد. از نظر فنی می‌توان یورو را یک موفقیت دانست، اما جایگاه آن در سبدهای ذخیره بین‌المللی بانک‌های مرکزی و سایرین چیزی بیش از مجموع سرمایه‌گذاری‌هایی نیست که قبلاً در ارزهایی مانند مارک آلمان و فرانک داشتند. باز هم، هیچ دولتی پشت آن نیست. کمیسیون اروپا شروع به انتشار اوراق قرضه تضمین‌شده جمعی کرده است، اما بازار این اوراق قرضه در مراحل ابتدایی خود است.

گزینه بعدی چیست؟ رنمینبی؟ چین پویاترین اقتصاد جهان را پس از آمریکا دارد و به‌سرعت در حال رشد است. یک بازار رنمینبی برون‌مرزی نوپا وجود دارد که محور آن هنگ‌کنگ است. اما چینی‌ها همچنان در مورد بین‌المللی شدن ارز خود مردد هستند و هنوز این ارز به‌صورت آزاد قابل تبدیل نیست، چیزی که هر ارز ذخیره‌ای باید باشد. در مورد ارزهای دیجیتال، به‌خصوص اکنون که کاخ سفید پشت آنهاست، چطور؟ آیا چیزی که به آن ترامپ‌کوین می‌گویند می‌تواند این کمبود را جبران کند؟ راگوف شک دارد. بیت‌کوین و پسرعموهایش بخش عمده‌ای از اقتصاد زیرزمینی را تامین مالی می‌کنند، اما قیمت‌های آنها بسیار بی‌ثبات است تا آنها را به‌عنوان یک ذخیره ارزش برای بازیگران دولتی با دیدگاه نامتقارن از ریسک مناسب کند. برای یک بانک مرکزی، اجتناب از ضرر هدف اصلی است. سود بادآورده گاه به گاه از اهمیت ثانویه برخوردار است.

نتیجه ناامیدکننده و نگران‌کننده‌ای که راگوف به آن می‌رسد این است که «فرضیه‌های دلار پاکس که در بازارهای امروز وجود دارد... ممکن است در طول دهه آینده، اگر نه خیلی زودتر، وارونه شود». شکی نیست که به همین دلیل است که قیمت طلا مدتی است که به‌طور پیوسته در حال افزایش است- همان‌طور که در بازارهای دیگر مانند مثلاً کتاب، قیمت نسخه‌های نادر اول نیز افزایش می‌یابد، طلا نیز فعلاً به‌عنوان نسخه اولیه واحد قابل مبادله با افزایش ارزش روبه‌رو است. اینها ممکن است در چند سال آینده ذخیره ارزش قابل اعتمادتری نسبت به دلار آمریکا باشند که دیگر چندان مورد علاقه نیست.

91

معمولاً پشت هر موفقیت بزرگی، ترکیبی از شانس و عملکرد مناسب وجود دارد. طبیعتاً این موضوع در مورد مسیر اقتصادی دلار ایالات‌متحده پس از جنگ هم صدق می‌کند. با این حال، اغلب اوقات، آمریکایی‌ها بخش «خوش‌شانسی» معادله را فراموش می‌کنند. اگر روسیه در اواسط دهه 1960 اقتصاد خود را آزاد می‌کرد، اگر روند افزایش ارزش ین در میانه دهه 1980 برعکس نمی‌شد، اگر فرانسه در سال 2001 اصرار بر گنجاندن یونان در یورو نمی‌کرد، یا اگر چین در دهه 2010 به یک رژیم نرخ ارز شناور تمام‌عیار روی می‌آورد، احتمالاً دلار هنوز هم در صدر می‌بود، اما شاید به اندازه امروز اقبال نداشت. در هر یک از این واقعیت‌های جایگزین، نرخ بهره ایالات‌متحده احتمالاً بالاتر می‌بود؛ در نتیجه امتیازهای کمتری برای ایالات‌متحده به‌عنوان صاحب ارز مرجع وجود داشت. حق امتیاز دلار همچنین از چندین رئیس‌جمهور برجسته پس از جنگ و روسای فدرال‌رزرو بهره‌مند بوده و به اندازه کافی قوی بوده است که از دوران‌های سخت هم جان سالم به‌در ببرد. با وجود تفرقه فلج‌کننده‌ای که در سال‌های اخیر ایالات‌متحده را از هم پاشیده است، دلار همچنان به حیات خود ادامه خواهد داد. با این حال، این لزوماً به این معنی است که به‌ صورت نامحدود به همان اندازه که در هشت دهه گذشته مسلط یا پایدار بوده است، غالب خواهد بود. در واقع راگوف بر این باور است که دلایل بسیار دیگری وجود دارد که باور کنیم دوران دلار پاکس به اوج خود رسیده است.

راگوف دلایل بسیاری را برای این موضوع برمی‌شمارد. از یک سو، اشتیاق زیادی برای ابزارهای معاملاتی جایگزین در میان دوستان و دشمنان، خارج از چشمان کنجکاو و دسترسی جهانی مقامات ایالات‌متحده، وجود دارد. مطمئناً، استفاده بی‌قیدوشرط ایالات‌متحده از تحریم‌های مالی، عامل اصلی است که چین را به سمت سست کردن روابط نزدیک خود با دلار سوق می‌دهد. با افزایش بی‌ثباتی نرخ برابری رنمینبی-دلار، بقیه آسیا نیز با توجه به اهمیت چین در تجارت جهانی، مجبور به ایجاد تعادلی جدید خواهند شد. ظهور ارزهای دیجیتال و ارزهای دیجیتال بانک مرکزی که هدف آنها ایجاد راهکار جدید غیردلاری برای امور مالی جهانی است، بیانگر این تقاضاست. هنوز هیچ اتفاق مهمی نیفتاده است، اما می‌توان متوجه شد که سیستم مالی زیر سلطه دلار در برابر اختلال مصون نیست. حتی یورو، اگرچه سقوط کرده است، اما به‌عنوان یک رقیب کنار گذاشته نشده است، به‌خصوص اگر تهاجم روسیه به اوکراین در نهایت اتحاد مالی و سیاسی بیشتری را که باید پیش‌نیاز اشتراک یک ارز مشترک در وهله نخست می‌بود، تحمیل کند. با این حال، بزرگ‌ترین خطرات برای برتری دلار از درون ناشی می‌شود و فرقی نمی‌کند کدام حزب در قدرت باشد. چند دهه گذشته تسلط فزاینده دلار، این حس کاذب را در محافل سیاسی ایالات‌متحده (و در میان بسیاری از اقتصاددانان) ایجاد کرده است که نرخ‌های بهره بسیار پایین قریب به یقین هنجار آینده خواهند بود. این رضایت خاطر آنها، تفکر کلاسیک «این بار متفاوت است» است که در ابتدای این متن شرح داده شد. تاریخ نشان می‌دهد که نرخ‌های بهره واقعی بسیار پایین که در سال‌های پس از بحران مالی جهانی حاکم بود، همیشه باید مانند یک انحراف موقت از روندهای بسیار بلندمدت‌تر در نظر گرفته شود و نمی‌تواند خود روندی بلندمدت باشد. استدلال‌های پسینی برای «کاهش همیشگی» مانند رکود سکولار (رشد دائمی پایین‌تر) و جمعیت‌شناسی نامطلوب، عناصر مهمی از حقیقت را در خود دارند، اما به‌شدت اغراق‌آمیز بودند، به‌خصوص از سوی کسانی که می‌خواهند باور کنند کسری‌های عظیم می‌توانند برای همیشه حفظ شوند، و هرگونه فکر مهار آنها، چه از طریق مالیات‌های بالاتر و چه از طریق هزینه‌های کمتر، باید به‌عنوان «ریاضت اقتصادی» پذیرفته‌نشده، به‌سرعت رد شود. اینها و بسیاری دلایل ریزودرشت دیگر، راگوف را متقاعد می‌کنند که دلار دوران اوج خود را سپری کرده و روند آینده تنها سقوط این ارز مرجع تا جایگزینی آن خواهد بود.

«تقریباً تمام آنچه در اینجا گفته‌ام، تحلیلی عینی است که به این بستگی ندارد که کدام حزب در کوتاه‌مدت در ایالات‌متحده قدرت را در دست دارد. با این حال، درست زمانی که این کتاب به چاپ می‌رسد، مشخص شده است که دونالد جی. ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات‌متحده پیروزی چشمگیری کسب کرده است. فقط می‌توان گفت که، چه خوب و چه بد، نام این کتاب، اگرچه از تعبیر جان کانلی، وزیر خزانه‌داری دوران نیکسون از همکاران خارجی‌اش در پنج دهه پیش الهام گرفته شده است، اما فلسفه «اول آمریکا» در دولت جدید را به‌خوبی به تصویر می‌کشد. رئیس‌جمهور ترامپ ممکن است در اعمال قدرت اقتصادی خام ایالات‌متحده به‌ شکل استثنایی صریح باشد. با این حال، همان‌طور که دیده‌ایم، سابقه طولانی ایالات‌متحده در اجازه دادن به رقبا برای عملکرد خوب، اما نه خیلی خوب، به‌ویژه اگر موفقیت آنها تهدیدی برای کاهش تسلط اقتصاد ایالات‌متحده و دلار باشد، وجود دارد. این چیز جدیدی نیست. تکبر و خودبزرگ‌بینی آمریکایی گاهی اوقات به منافع ایالات‌متحده خدمت کرده است، اما همچنین به ایجاد تورم بزرگ دهه 1970 و بحران مالی جهانی2009-2008 کمک کردند. می‌توان به یک دوره طولانی رشد قوی و تورم پایین امیدوار بود، اما نادیده گرفتن بسیاری از فرضیه‌های «این بار متفاوت است» در مورد دلار پاکس که در بازارهای امروزی وجود دارد و ممکن است در طول دهه آینده، اگر نه خیلی زودتر، واژگون شوند، حماقت خواهد بود.» اینها عباراتی است که راگوف با آن «دلار ما مشکل شما» را به پایان می‌رساند و همین می‌تواند نشان دهد خواندن این کتاب برای درک درست‌تر وضعیت دلار و آینده ارز مسلط جهانی تا چه اندازه مهم خواهد بود. 

دراین پرونده بخوانید ...