شناسه خبر : 49392 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

امیدواری محتاطانه

بررسی دلایل تعلیق دور چهارم مذاکرات ایران و آمریکا در گفت‌وگو با کوروش احمدی

امیدواری محتاطانه

دور چهارم مذاکرات ایران و آمریکا که قرار بود در 13 اردیبهشت در رم برگزار شود، در حالی به وقفه افتاد که هر دو طرف بر هماهنگی بیشتر برای حضور در زمان و مکانی که بیشترین آمادگی برای ازسرگیری گفت‌وگوها وجود دارد، تاکید کردند. در همین زمینه کوروش احمدی، دیپلمات پیشین ایران در سازمان ملل، معتقد است که تعلیق مذاکرات می‌تواند دو دلیل عمده داشته باشد: دلیل اول اختلاف نظر در واشنگتن است. آن‌طور که به نظر می‌رسد مقامات آمریکایی پیش از دور چهارم مذاکرات برای مدتی درباره اینکه مواضع دولت ترامپ چه هست یا چه باید باشد به نتیجه نرسیده بودند. به هر حال طیف‌های مختلفی در دولت ترامپ حضور دارند و ما طی این سه هفته شاهد اظهارات ضدونقیضی از مقامات آمریکایی بودیم. اما دلیل دوم اختلافات ایران و آمریکا بر سر موضوعات مهم است. به این معنا که طرفین در ارتباط با یکسری از موضوعات مهم به مشکل خورده‌اند.

♦♦♦

‌ مذاکرات ایران و آمریکا که در سه هفته گذشته به صورت غیرمستقیم و با وساطت وزیر خارجه عمان برگزار می‌شد و قرار بود دور چهارم آن نیز در 13 اردیبهشت برگزار شود، به تعویق افتاد. هنوز مشخص نیست که آیا مذاکرات به‌طور کامل لغو شده یا پس از یک وقفه ادامه پیدا می‌کند. به نظر شما دلیل این تعویق چه بود؟

تعلیق مذاکرات می‌تواند دو دلیل عمده داشته باشد: دلیل اول اختلاف نظر در واشنگتن است. آن‌طور که به نظر می‌رسد مقامات آمریکایی پیش از دور چهارم مذاکرات برای مدتی درباره اینکه مواضع دولت ترامپ چه هست یا چه باید باشد به نتیجه نرسیده بودند. به هر حال طیف‌های مختلفی در دولت ترامپ حضور دارند و ما طی این سه هفته شاهد اظهارات ضدونقیضی از مقامات آمریکایی بودیم. اما دلیل دوم اختلافات ایران و آمریکا بر سر موضوعات مهم است. به این معنا که طرفین در ارتباط با یکسری از موضوعات مهم به مشکل خورده‌اند. اظهارات مقامات بعد از پایان هر دور از مذاکرات به خوبی گواه این ادعاست. برای مثال اظهارات آقای عراقچی بعد از دور سوم مذاکرات با اظهارات ایشان بعد از پایان دور اول و دوم تا حدودی تفاوت داشت. ایشان در پایان دور سوم مذاکرات به این موضوع اشاره کردند که «هم در موضوعات کلان و هم جزئیات اختلافاتی وجود دارد» و «امیدواری ما به‌شدت محتاطانه است و مسائلی هست که باید در مورد آن تفاهمات کلی به‌دست آید و بعد درباره جزئیات مذاکره شود». این اظهارات نشان‌دهنده این است که طرفین احتمالاً در جریان مذاکرات دور سوم با مشکل مواجه شدند. به این معنا که مواضع طرف ایرانی با مواضع طرف آمریکایی فاصله قابل توجهی داشته و در نتیجه طرفین نتوانستند این فاصله را کاهش دهند. با توجه به اینکه فاصله دور سوم مذاکرات تا دور چهارم فقط یک هفته بود، طرفین نتوانستند اختلافات را به نحوی رفع کنند و در همین راستا تصمیم گرفتند که فعلاً مذاکرات را به تعویق بیندازند. پس از تعویق مذاکرات هم شاهد این بودیم که اظهارات مقامات واشنگتن تندتر از گذشته شد. چنین موضع‌گیری‌هایی هم می‌تواند دلیل دوم را تایید کند.

‌ همزمان با به تعویق افتادن این دور از مذاکرات، دونالد ترامپ در مورد مراودات نفتی ایران با کشورهای خارجی اخطار داد و از تحریم‌های تازه سخن گفت و اعلام کرد که هر کشوری از ایران نفت بخرد، امکان تجارت با آمریکا نخواهد داشت. مارکو روبیو، وزیر امور خارجه آمریکا نیز در گفت‌وگویی با شبکه فاکس‌نیوز ادعا کرد که «ایران باید از ساخت موشک‌های دوربرد صرف‌نظر کند و همچنین باید به غنی‌سازی اورانیوم خود پایان دهد». چنین اظهاراتی آن هم در شرایطی که بسیاری روند مذاکرات را مثبت ارزیابی می‌کردند، چه معنایی دارد؟

از ابتدا مشخص بود که نباید بیش از حد نسبت به مذاکرات خوش‌بین باشیم چراکه ممکن بود طرفین در دور اول و دوم مذاکرات، بر سر یکسری مواضع کلی اشتراکاتی پیدا کنند اما وقتی وارد جزئیات شوند اختلاف نظرها بروز پیدا کند. اما در ارتباط با اظهارات مقامات آمریکایی که گفتید بله، این اظهارات تند است. همین چند روز پیش هم ترامپ در مصاحبه‌ای که با ان‌بی‌سی داشت گفت، هدفش «برچیده شدن کامل» برنامه هسته‌ای ایران است. از نظر من تمامی این اظهارات و همچنین اعمال تحریم‌های جدید آن هم در میانه مذاکرات علامتی منفی است. درباره اظهارات مارک روبیو هم باید عرض کنم که اظهارات جدیدی نبود. اگر به خاطر داشته باشید همان زمانی که ترامپ فرمان کارزار «فشار حداکثری» خود علیه ایران را امضا کرد یعنی در 6 فوریه، دو موضوع را به‌عنوان خط قرمز مشخص کرد: یک، ایران نباید بمب اتم داشته باشد؛ دو، ایران نباید موشک‌های قاره‌پیما داشته باشد. اظهارات روبیو هم در ارتباط با موشک‌های دوربرد بود و تا این لحظه حداقل من نشنیدم که مقامات آمریکایی صحبتی درباره برنامه موشکی ایران که شامل موشک‌های کوتاه‌برد و میان‌برد است، داشته باشند. البته موشک‌های قاره‌پیما یعنی همان موشک‌های دوربرد می‌تواند شامل موشک‌های ماهواره‌بر ایران باشد. در واقع صحبت از این است که موشک‌های ماهواره‌بر ایرانی که سه‌مرحله‌ای هستند می‌توانند دومنظوره باشند. یعنی هم می‌توانند ماهواره را در مدار قرار دهند و هم غربی‌ها ادعا می‌کنند که می‌توانند به‌عنوان موشک‌های دوربرد قاره‌پیما مورد استفاده قرار بگیرند. شاید بتوان گفت صحبت‌های ترامپ و روبیو به‌طور اختصاصی در ارتباط با موشک‌های ماهواره‌بر ایران معنا داشته است.

‌ منابع ایرانی در گفت‌وگو با شبکه المیادین تاکید کردند که واشنگتن تلاش داشت چهارچوب کلی مذاکرات را تغییر دهد؛ این در حالی است که پیشتر بر سر این چهارچوب یعنی «عدم طرح مسائل غیر مرتبط با موضوع هسته‌ای» توافق شده بود. با وجود این چرا آمریکایی‌ها همچنان بر این موضوع اصرار دارند؟

شواهدی وجود دارد که طی ده روز گذشته مواضع آمریکایی‌ها تا حدی تغییر پیدا کرده است. یعنی اگر از ابتدا پذیرفته بودند که فقط در مورد برنامه هسته‌ای مذاکره کنند به نظر می‌رسد که ظرف ده روز گذشته این موضع را تغییر دادند. همان‌طور که عرض کردم آمریکایی‌ها تمایل دارند بخشی از برنامه موشکی ایران یعنی موشک‌های دوربرد (موشک‌های ماهواره‌بر) در مذاکرات مورد بحث قرار بگیرد. حتی این موضوع که مسائل منطقه هم باید جزئی از توافق باشد، مطرح شده است. وزیر خارجه فرانسه هم در 4 می‌ گفته است که برنامه موشکی و سیاست منطقه‌ای ایران باید در مذاکرات و توافق نهایی مورد بحث قرار گیرد. بنابراین به نظر می‌رسد نظر غربی‌ها این است که موضوعات مورد بررسی در مذاکرات بیشتر از برنامه هسته‌ای ایران باشد. به نظر من ایران نباید نسبت به مطرح شدن این مسائل اکراه زیادی نشان دهد. به عبارت دیگر این مسائل می‌تواند در اتاق مذاکره بررسی شود، بعد ایران طبعاً مختار است که چیزی را بپذیرد یا نپذیرد. در سیاست بین‌الملل معمول نیست که کشوری مانع طرح موضوعات یا نگرانی‌ها از سوی طرف مقابل شود. ضمن اینکه ما در تمامی این موضوعات مواضع قابل دفاعی داریم. برای مثال برنامه موشکی کوتاه‌برد و میان‌برد حق ایران است و بخشی از دفاع ملی ایران است و در همین راستا به هیچ عنوان نباید این توانایی را از دست بدهد. البته به نظر می‌رسد که طرف آمریکایی متوجه این موضوع هست، چون برخلاف برخی از کشورهای منطقه ایران نیروی هوایی قوی ندارد و در نتیجه برنامه موشکی کوتاه‌برد و میان‌برد برای دفاع ضرورت دارد. درباره مسائل منطقه‌ای هم باید عرض کنم که در حال حاضر گروه‌های مقاومت غیرفعال هستند. یعنی عملاً این موضوع از روی میز برداشته شده است. علاوه بر این، ما در گذشته هم سابقه مذاکره با آمریکا را در زمینه مسائل منطقه‌ای (عراق و افغانستان) داشته‌ایم. حتی خود آمریکایی‌ها پیشنهاد مذاکره در مورد فلسطین را به ایران دادند. این در حالی است که هیچ‌کدام از کشورهای عربی منطقه حاضر نیستند در مورد مسئله فلسطین با ایران مذاکره شود. بنابراین اگر ما بتوانیم درباره مسائل منطقه‌ای بدون هیچ‌گونه تعهدی با طرف غربی مذاکره داشته باشیم تا فقط این بهانه را از آنها بگیریم، قطعاً به نفع ایران است.

‌ روزنامه نیویورک‌تایمز در گزارشی آورده است که نتانیاهو پس از دور سوم مذاکرات در مسقط، در ۲۷ آوریل خواستار توقف کامل غنی‌سازی ایران شد، که با مواضع آمریکا همخوانی نداشت. این رسانه افزود که لابی اسرائیل در کنگره، به‌ویژه از سوی سناتورهای جمهوری‌خواه، فشار بر دولت ترامپ را افزایش داده است. نظر شما در این زمینه چیست؟ آیا چنین ادعایی درست است؟

هدف اسرائیل از همان ابتدا این بود که کل برنامه هسته‌ای ایران برچیده شود. در همین راستا از ابتدای مذاکرات ایران و آمریکا هم بارها این موضوع را مورد تاکید قرار داد و اعلام کرد که مذاکره با ایران به جایی نمی‌رسد. درواقع اسرائیلی‌ها همیشه تاکید داشتند که یا باید فرمول لیبی در مورد برنامه هسته‌ای در ایران اجرا شود، یا ایران بپذیرد که برنامه هسته‌ای‌اش را به‌طور کامل کنار بگذارد، یا برنامه هسته‌ای ایران مورد حمله قرار بگیرد. این موضعی است که اسرائیلی‌ها دارند و طبیعی است که لابی اسرائیل در آمریکا که هم شامل جمهوری‌خواهان تندرو و هم شامل برخی از دموکرات‌ها می‌شود، موافق نظرات نتانیاهو باشند. آن‌طور که به نظر می‌رسد در حال حاضر این لابی در آمریکا فعال شده و در تماس‌هایی که با کاخ سفید داشته، این مواضع یا مشابه آن را مطرح کرده‌اند. بخشی از دولت ترامپ که به‌عنوان نئوکان‌ها شناخته می‌شوند و جناح راست حزب جمهوری‌خواه مثل خود مارک روبیو و حتی در طیف اجتماعی مسیحیان اوانجلیست و تبشیری، نظرات تندی وجود دارد و مواضع اسرائیل را پیش می‌برند. البته در شرایط فعلی نتانیاهو نمی‌تواند مانند گذشته در واشنگتن فعال باشد چراکه در دولت اوباما یا دولت بایدن جمهوری‌خواهان کنگره می‌توانستند برای اسرائیل لابی کنند اما در حال حاضر حزب جمهوری‌خواه عملاً تابع ترامپ است و نتانیاهو با تکیه بر آنها نمی‌تواند مستقیماً کاری را پیش ببرد. برای مثال در زمان ریاست‌جمهوری اوباما، نتانیاهو به کنگره می‌رفت و علیه دولت اوباما و برجام سخنرانی می‌کرد اما این‌بار نمی‌تواند چنین فعالیت‌هایی را داشته باشد. البته نتانیاهو عملاً بدون اینکه مشخصاً به سیاست‌های ترامپ اشاره کند نظراتش را پیش می‌برد.

‌ همزمان با تعلیق مذاکرات ایران و آمریکا، اعلام شد که مذاکرات ایران با آلمان، بریتانیا و فرانسه نیز برگزار نخواهد شد. این در حالی است که سه کشور اروپایی در نظر دارند در صورت عدم دستیابی به یک توافق اساسی تا ماه آگوست، مکانیسم بازگشت سریع تحریم‌ها را فعال کنند. با توجه به این روند به نظر شما ایران باید چه اقدامی انجام دهد تا مانع فعال شدن مکانیسم ماشه شود؟

منتفی شدن مذاکرات با اروپا کار بسیار نادرستی بود. اینکه برخی در ایران گمان می‌کنند که اروپا دیگر اهمیتی ندارد اشتباه است. اروپا منطقه مهمی است که می‌تواند تاثیر بسزایی در روابط بین‌الملل داشته باشد. همین اروپا یکی از دو ستونی بود که حمله روسیه به اوکراین را متوقف کرد و روسیه را درگیر باتلاق اوکراین کرد و نشان داد که قدرت نظامی متعارف روسیه قابلیت و توانایی چندانی ندارد. علاوه بر این، فراموش نکنیم که دو عضو دائم شورای امنیت از اروپا هستند. اروپا همچنین به لحاظ اقتصادی هم دارای مرتبه بالایی در جهان است. جی‌دی‌پی اتحادیه اروپا فقط یکی، دو تریلیون از آمریکا کمتر است. بنابراین، این گزاره که اروپا اهمیت خود را از دست داده، گزاره اشتباهی است. در همین راستا ایران باید مشکلاتی را که به خاطر مسئله اوکراین و ادعای کمک نظامی به روسیه به وجود آمد، با اروپایی‌ها حل کند. در ارتباط با مکانیسم ماشه هم باید عرض کنم که اگر توافقی میان ایران و آمریکا حاصل شود، قطعاً مکانیسم ماشه فعال نخواهد شد اما برعکس اگر توافقی حاصل نشود صرف نظر از اینکه کیفیت روابط ایران و اروپا و غیر اروپا به چه شکل باشد مکانیسم ماشه فعال خواهد شد. اما چرا؟ به این خاطر که مطابق قطعنامه 2231 اگر به ۱۸ اکتبر ۲۰۲۵ برسیم و مکانیسم ماشه فعال نشود، برنامه هسته‌ای ایران از دستور کار شورای امنیت خارج می‌شود و دیگر هیچ‌یک از موضوعات ایران در دستور کار شورای امنیت نخواهد بود. بنابراین اگر توافق حاصل نشود غربی‌ها اعم از اروپا و آمریکا هرگز اجازه نخواهند داد که این اتفاق رخ دهد.

‌ بسیاری از اقتصاددانان بر این باورند که با توجه به بحران اقتصادی و تورم مزمنی که گریبان‌گیر کشور است، اگر مذاکرات به یک توافق منتهی شود؛ می‌تواند گشایش‌های زیادی در اقتصاد ایران ایجاد کند. در همین راستا چه راهکاری را برای خروج از بن‌بست کنونی پیشنهاد می‌کنید؟

بعد از حدود 25 سال تحریم جامعه و اقتصاد ایران دیگر توان ادامه این وضعیت را ندارد. این بحث‌هایی هم که در مورد شرطی شدن اقتصاد مطرح می‌شود بیشتر جنبه اراده‌گرایانه دارد. اینکه مثلاً نخبگان رسانه‌ای یا سیاسی می‌توانند مردم را در مورد مذاکرات شرطی کنند یا نکنند اشتباه است چراکه آگاهی مردم بسیار بالاست. مردم عادی و کسانی که مختصر سرمایه‌ای دارند دائم پیگیر این موضوع بوده و نگران افزایش قیمت ارز و بی‌ارزش شدن سرمایه‌ها و دارایی‌هایشان هستند. علاوه بر این، نوسان بازار ارز و نوسان هر سه شاخص بورس تهران در ارتباط با خبرهای مثبت و منفی از مذاکرات خودش به اندازه کافی گویاست. برای مثال با شروع مذاکرات، ارز با حدود ۲۵ درصد کاهش ارزش مواجه شد و شاخص‌های بورس بالا رفت و بعد از تعلیق مذاکرات، بورس شروع کرد به سقوط کردن و قیمت‌ها در بازار ارز افزایش پیدا کرد. ضمن اینکه تحریم‌ها فقط تحریم فروش نفت با قیمت کمتر یا مشکل صادرات و واردات کالا نیست. تحریم از جهات متعددی بر کل جامعه تاثیر می‌گذارد. عملاً تحریم مهم‌ترین عاملی است که باعث سیر نزولی سرمایه‌گذاری در ایران شده است. علاوه بر این، تحریم آثار بسیار مخربی بر روی نهادها، تشکیلات، ادارات و بنگاه‌ها دارد و آنها را از درون تهی می‌کند چراکه موجب بی‌قانونی و رشد روابط مافیایی می‌شود. وقتی وزارت نفت که در امر فروش نفت تخصص دارد، به خاطر تحریم مجبور می‌شود بخش عمده‌ای از فروش نفت را به دیگران واگذار کند، چیزی جز فساد سیستماتیک و رشد روابط مافیایی و انجام کار به شکل غیرتخصصی در پی نخواهد داشت. در همین راستا به نظر من به هر قیمتی که شده باید کشور را از این تله تحریم نجات داد. حتی اگر لازم باشد که غنی‌سازی برای دوره‌ای به حالت تعلیق دربیاید باید این کار را کرد. ما در سال 1382 در پی بیانیه سعدآباد برای دو سال غنی‌سازی را تعلیق کردیم و دوباره از سر گرفتیم. البته در مرحله اول باید تلاش کنیم غنی‌سازی را حفظ کنیم اما اگر طرف مقابل اصرار داشته باشد، می‌شود در قالب یک فرمول قابل قبول برای ایران، ضمن شناسایی حق غنی‌سازی در ایران، برای مدتی غنی‌سازی تعلیق شود. در نظر داشته باشید که مسئله فقط تحریم‌های فزاینده و تحریم‌های حداکثری نیست؛ مسئله اصلی خطر تهدید نظامی است. بسیاری از متخصصان روابط بین‌الملل در خارج از کشور مثل جان مرشایمر و جفری ساکس و دیگران هم گفتند که در صورت نرسیدن به توافق، خطر تهدید نظامی جدی است و در حد ۵۰ درصد و حتی بالاتر از ۵۰ درصد است. به همین خاطر پیگیری برای حل مسئله تحریم بسیار مهم و حیاتی است. 

دراین پرونده بخوانید ...