شناسه خبر : 49416 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

کشور روبات‌ها

چین چگونه در ساخت روبات از همه کشورها پیش افتاد؟

 

آسیه اسدپور / نویسنده نشریه 

هوا گرگ‌ومیش بود. گروهی از مهندسان نرم‌افزار در فضای کارِ اشتراکی کم‌نور دور هم جمع شده بودند. هفت نفرِ آنها با هیجان تایپ می‌کردند و عملکرد سیستم هوش مصنوعی جدید را زیر نظر داشتند. بالای سرشان گویی پر از صاعقه بود؛ پر از صدای وزوز سرورها و درخشش مانیتورها. یک دستیار قرار بود انقلابی بزرگ به پا کند و انقلاب شروع شد. سه ساعت بعد، مانوس (‌Manus)‌ شروع به کار کرد. جامعه جهانی واقعاً شوکه شده بود. مانوس، تئوری ناممکن تصمیم‌گیری خودکار را خودِ واقعیت کرده بود. «لحظه اسپوتنیک» هم دیگر اتفاق تازه‌ای نبود. چین، صنعت هوش مصنوعی آمریکا را تکان اساسی داده بود. شاید هم، جواب گل‌درشتی به وزیر بازرگانی آمریکا. جینا ریموندو (وزیر بازرگانی جو بایدن)، حالا باید توضیح می‌داد آیا واقعاً «آمریکا به اندازه یک دهه از چین جلوتر است و سکان هوش مصنوعی را در دست دارد» یا باید بپذیرد که در رقابت شکست خورده و همان چیزی که از آن می‌ترسیدند، به سرشان آمده است؟! پکن، با مانوس، استارت نیروگاه علم و فناوریِ جهان آینده را زده و وسواس صنعت فناوری نسبت به مقیاس را متزلزل کرده؛ حتی جهان را کمی ترسانده بود. حالا، هوش مصنوعی دیگر اجازه کسی را نمی‌خواست و خودش شروع به تصمیم‌گیری می‌کرد. تکلیف مانوس، نخستین عامل هوش مصنوعی کاملاً مستقل جهان با آدم‌ها، دیگر به‌طور واضحی مشخص بود. یا به انسان‌ها کمک می‌کند یا می‌تواند خبیث باشد و آنها را از هر صنعتی حذف کند. این دستیار خودمختار، اینک و بدون ورود به فاز توسعه، با چنان سرعت و دقتی تصمیم می‌گیرد که حتی باتجربه‌ترین متخصصان برای رقابت با آن، باید سال‌ها تلاش کنند. فراتر آنکه، دانشمند همه‌چیزدان دیجیتال که برای مدیریت وظایف در صنایع مختلف بدون ناکارآمدی‌های ناشی از تردید انسانی آموزش ‌دیده است، جاه‌طلبی توسعه هوش جامع مصنوعی را به مرز تکامل نزدیک کرده و رویکرد بازی جمع‌صفر آمریکا را به چالش کشانده است. اما چین که اغلب به‌عنوان کشور عقب‌مانده در تحقیق‌های بنیادی هوش مصنوعی از سوی ایالات‌متحده تلقی می‌شود، چگونه چیزی را تولید کرد که سیلیکون ولی فقط در مورد آن نظریه‌پردازی کرده بود؟ مهم‌تر از آن، این موضوع چه معنایی برای توازن قدرت در هوش مصنوعی دارد و اکنون چه کسی برای جهانِ هوشمند تصمیم می‌گیرد، ترامپ یا شی جین پینگ، رهبرِ چین؟

روز صفر

اواخر سال گذشته میلادی (2024)، انتشار دیپ‌سیک  V3چینی که برای رقابت با چت جی‌پی‌تی (‌GPT-4) طراحی شده بود، توجه همه را به خود جلب کرد. اما انتشار مدل استدلال R1 آن در ژانویه، که از مدل‌های استدلال GPT-o1 و GPT-o3 شرکت OpenAI پیشی گرفت، به‌عنوان «لحظه اسپوتنیک» هوش مصنوعی چین در رقابت با آمریکا توصیف شد. لحظه‌ای که سقوط شدید قیمت سهام شرکت تراشه‌سازِ انویدیا و کاهش ارزش بازار چند شرکت فناوری دیگر را به همراه داشت و نشانه‌ای ملموس بود از اینکه پژوهشگران چینی، از مدت‌ها قبل در حال کاهش شکافِ قابلیت‌های مدل‌های زبانی بزرگ بوده‌اند. مانوس که از سوی شرکت دانش‌بنیان چینی باترفلای‌افکت (Butterfly Effect) توسعه یافت، نشان داد صرفاً مدلی جدید از هوش مصنوعی نیست، بلکه عاملی خودمختار است که به‌طور مستقل فکر، برنامه‌ریزی و اجرا می‌کند، حتی قادر است به راحتی همانند یک انسان با دامنه تفکری نامحدود، دنیای واقعی را پیمایش کند و برخلافِ اکثر سیستم‌های هوش مصنوعی همچنان به سطحی از ورودی انسان نیاز دارد یا در محدوده‌های محدودتری عمل می‌کند. علاوه بر این، برخلاف سایر عامل‌هایی که بر صنایع خاصی همانند تجارت یا لجستیک تمرکز دارند، مانوس تطبیق‌پذیری همه‌منظوره واقعی را نشان می‌دهد، به راحتی مقاله‌های تحقیقاتی تولید می‌کند، کمپین‌های بازاریابی طراحی می‌کند یا حتی کل وب‌سایت‌ها را از ابتدا می‌سازد. کمااینکه، مانوس از یک معماری چندعاملی استفاده می‌کند که در آن عامل «مجری» مرکزی با زیرعامل‌های تخصصی -مانند برنامه‌ریزان و عامل‌های دانش- برای تجزیه و تکمیل وظایف پیچیده هماهنگ می‌شود. بنابراین، مانوس، صرفاً مدل نیست، بلکه مجموعه‌ای از مدل‌هایی است که در حال حاضر از روی مدل «‌Claude 3.5 Sonnet‌» شرکت آنتروپیک و نسخه‌های اصلاح‌شده مدل‌های «‌Qwen‌» شرکت علی‌بابا ساخته شده‌اند. این مدل با ۲۹ ابزار و نرم‌افزار متن‌باز ادغام می‌شود و آن را قادر می‌کند وب را مرور کند، با API‌ها یا همان رابط‌های برنامه‌نویسی کاربردی تعامل داشته باشد، اسکریپت‌ها را اجرا کند و حتی به‌طور مستقل نرم‌افزارها را توسعه دهد. جدا از آن، مانوس در محیط محاسباتی مجازی در فضای ابری کار می‌کند، بنابراین کاربران می‌توانند پس از تعیین هدف، کامپیوتر خود را خاموش کنند، در حالی که کامپیوتر همچنان به کار خود ادامه می‌دهد و پس از اتمام درخواست کاربران به آنها اطلاع می‌دهد. و این همان چیزی است که مانوس را از همتایان غربی متمایز می‌کند. چون در حالی که «ChatGPT-4» و «‌Gemini‌» گوگل برای هدایت به دستورالعمل‌های انسانی متکی هستند، مانوس منتظر دستورالعمل نمی‌ماند. این دستیار، طوری طراحی شده است که وظایف را به‌تنهایی اجرا، اطلاعات جدید را ارزیابی و رویکردش را به صورت پویا تنظیم ‌کند و از این حیث نخستین عامل هوش مصنوعی عمومی واقعی دنیاست.

مانوس دیوانه

مانوس با دریافت فایل زیپ‌شده‌ای از رزومه‌ها، فقط کاندیداها را رتبه‌بندی نمی‌کند؛ بلکه تک‌تک آنها را می‌خواند، مهارت‌های مرتبط را استخراج می‌کند، آنها را با روندهای بازار کار تطبیق می‌دهد و تصمیم استخدامی کاملاً بهینه ارائه می‌دهد. حتی وقتی دستور مبهمی همانند «در تهران برایم آپارتمان پیدا کن» به آن داده می‌شود، فراتر از فهرست کردن نتایج جست‌وجو عمل می‌کند، روند اجاره و حتی الگوهای آب‌وهوایی را در نظر می‌گیرد و فهرست کوتاهی از املاک متناسب با ترجیح‌های ناگفته را به کاربر ارائه می‌دهد. در حقیقت، مانوس، به جای تکیه بر شبکه عصبی واحد، همانند مدیر اجرایی عمل و نظارت می‌کند. به نحوی که وقتی وظیفه پیچیده به آن محول می‌شود، مسئله را به اجزای قابل مدیریت تقسیم می‌کند، آنها را به عامل‌های مناسب اختصاص می‌دهد و بر پیشرفتشان نظارت می‌کند. ساختاری که آن را قادر می‌کند گردش‌های کاری چندمرحله‌ای را که قبلاً به چند ابزار هوش مصنوعی متصل به صورت دستی نیاز داشتند، به تنهایی و با سرعت انجام دهد. علاوه بر آن، «عملیات ناهمزمان مبتنی بر ابر»  نیز، از شاخصه‌های اساسی آن است. دستیارهای هوش مصنوعی سنتی به مشارکت فعال کاربر نیاز دارند اما مانوس این کار را نمی‌کند. این دستیار وظایف خود را در پس‌زمینه اجرا می‌کند و فقط زمانی که نتایج آماده باشد، به کاربران اطلاع می‌دهد، دقیقاً همانند کارمند فوق‌العاده کارآمد که هرگز به مدیریت جزئی نیاز ندارد و این ویژگی است که آمریکا و سیلیکون ولی را ترسانده است، چون نمایانگر صنعتی‌سازی هوش است. سیستمی آنقدر کارآمد که شرکت‌ها را با توسل به زور مجبور به جایگزینی نیروی کار انسانی با هوش مصنوعی می‌کند و جهانِ انسانی دچار صحنه‌هایی ترسناک همانند فیلم «مکس دیوانه و جاده‌های خشم» می‌شود. ترسی که متخصصان سیلیکون ولی آن را خوب حس کردند، چون پیامدهای مانوس در ابتدای امر برای توسعه‌دهندگان هوش مصنوعی جام مقدس و برای کاربران عادی هیجان‌انگیز به نظر می‌رسد، اما عمیقاً ترسناک است. سیستمی که نه‌تنها اطلاعات تولید می‌کند، بلکه آن را به کار می‌گیرد، اشتباه‌ها را اصلاح می‌کند و خروجی را بهبود می‌بخشد، حتی برای متخصصانی که به آن متکی هستند، عملاً تهدید وجودی و نوعی شوک است.

79

آخرین بازمانده

سال‌هاست روایت غالب هوش مصنوعی دنیا پیرامون شرکت‌های بزرگ فناوری آمریکایی –اوپن ای‌آی، گوگل، متا- متمرکز است، شرکت‌هایی که نسخه‌های قدرتمندی از الگو‌های زبانی را توسعه داده‌اند. در این سال‌ها، همیشه فرض بر این بوده که چون آمریکا پیچیده‌ترین چت‌بات دنیا را خواهد ساخت، آینده هوش مصنوعی را کنترل خواهد کرد و بر همین مبنا، میلیاردها سرمایه بر تنِ صنعت فناوری آمریکا در هوش مصنوعی خواهد نشست. حتی گلدمن‌ساکس تخمین می‌زند «شرکت‌های فناوری بزرگ، شرکت‌ها و بخش‌های خدماتی در سال‌های آینده حدود یک‌ تریلیون دلار در سرمایه‌گذاری‌های مرتبط با هوش مصنوعی هزینه خواهند کرد». با این حال، مانوس، جهت‌گیری سرمایه‌گذاری و توسعه هوش مصنوعی در ایالات‌متحده را به آسانی زیر سوال برد. مانوس نشان داد در حالی که همه شرکت‌های پیشرو در این صنعت از الگویی مشابه استفاده می‌کنند (هرچند مدل تقریباً متن‌باز متا کمی متفاوت است)، صنعت هوش مصنوعی آمریکا همه تخم‌مرغ‌های خود را در یک سبد گذاشته است. در تمام سال‌های گذشته، شرکت‌های فناوری آمریکایی بدون استثنا شیفته مقیاس‌پذیری بوده‌اند. آنها با استناد به قوانین هنوز اثبات‌نشده «مقیاس‌گذاری»، فرض را بر این گذاشته‌اند که تغذیه مدل‌هایشان با داده‌های بیشتر و توان محاسباتی قوی‌تر، کلید دستیابی به قابلیت‌های بیشتر است. حتی برخی همچنان ادعا می‌کنند «افزایش مقیاس، تنها چیزی است که نیاز دارند» و با این استدلال شرکت‌های آمریکایی تا سال قبل حاضر نبودند برای مدل‌های پایه‌ای که براساس مجموعه داده‌های عظیم از پیش آموزش دیده‌اند و هدفشان پیش‌بینی کلمه بعدی در یک دنباله است، جایگزینی در نظر بگیرند. آنها تا سال قبل به‌طور انحصاری بر مدل‌های انتشاری (روش یادگیری مبتنی بر احتمال) و چت‌بات‌هایی متمرکز بودند که برای انجام وظایف انسانی (یا شبیه به انسان) طراحی شده‌اند. اما دیپ‌سیک که منتشر شد، نقاط کور خطرناکِ صنعت هوش مصنوعی آمریکا خودنمایی کرد و این دو پرسش شکل گرفت که آیا شرکت‌های پیشرو آمریکایی فرصت هدایت مدل‌هایشان به مسیر انسانی را از دست داده‌اند؟ و آیا پیش‌بینی دارون عجم‌اوغلو و سایمون جانسون در کتاب «قدرت و پیشرفت»، واقعیت شده و چین در حال پیشی گرفتن از آمریکاست؟ دو پرسشی که بسیاری از اهالی سیلیکون‌ولی با این استدلال که دیپ‌سیک بر پایه سال‌ها پیشرفت علمی در آمریکا (و بعضاً در اروپا) ساخته شده و تمام روش‌های پایه‌ای آن در ایالات‌متحده ابداع شده‌اند، پاسخ مثبت به آن را کنار گذاشتند. به باور آنان، مدل‌های ترکیب متخصصان و یادگیری تقویتی، چون از دهه‌ها پیش در موسسه‌های تحقیقاتی آکادمیک توسعه یافتند و این شرکت‌های بزرگ فناوری آمریکایی بودند که مدل‌های انتقالی، استدلال زنجیره‌ای و تقطیر را معرفی کردند، کاری که دیپ‌سیک انجام داده بود، صرفاً موفقیت در مهندسی بود: یعنی ترکیب همان روش‌ها به شکل موثرتر از آنچه شرکت‌های آمریکایی انجام دادند. اما این فقط ترکیب روش‌های آمریکایی در قالب پلت‌فرم چینی نبود. مانوس فرضیه این گروه را عملاً نقض کرد. مانوس، پیشرفت در هوش مصنوعی موجود نبود، بلکه نوع جدیدی از هوش بود که تمرکز را از کمک غیرفعال به اقدام خودگردان تغییر می‌داد و نگران‌کننده‌تر اینکه کاملاً ساخت چین بود. موضوع که موجی از ترس را در سیلیکون‌ولی برانگیخت و رهبران هوش مصنوعی بی‌سروصدا اذعان کردند، حرکت تهاجمی چین به سمت سیستم‌های خودران می‌تواند به این کشور مزیت پیشگامی در بخش‌های حیاتی را بدهد. از این‌رو، بزرگ‌ترین پرسش این نیست که آیا مانوس یا دیگر هوش‌های مصنوعی مدرن که منتظر ما ایستاده‌اند واقعی هستند یا خیر؟ -شواهد واقعی بودن آن زیاد است- بلکه پرسش این است که بقیه جهان چقدر سریع به آن خواهند رسید و رقابت، توسعه، برابری و عدالت در این عصر چه معنایی خواهند داشت؟

ساختِ چین

اگر فرضیه جغرافیا (نگون‌بختی سرزمینی)، تفاوت‌های کوچک و وزن تاریخی فناوری، رشد تحت سلطه نهادهای استثماری (تخریب خلاقیت، نوآوری و آزادی)، چرخه تکاملی اقتصاد و ثروت، اندیشه حاکمیت قانون و حکمرانی مشروع و شکست قالب‌ها و ساختارهای تکنولوژیک، معیار قرار بگیرد، شاید بتوان پاسخ سوال دوم را با تئوری و مطالعات موردی متعدد ارائه کرد و چه‌بسا اثبات کرد چرا و «چگونه ملت‌ها در فناوری شکست می‌خورند»! اما برای پاسخ به پرسش نخست، بررسی استراتژی هوش مصنوعی چین برای عبور از «لحظه اسپوتنیک» در رقابت با آمریکا و محاسبه سرعت تقریبی دیگر کشورها موثر است. اگر در سال‌های گذشته، چین به‌عنوان نیروی توانمند در حوزه هوش مصنوعی ظهور کرده، به خاطر چشم‌انداز استراتژیک پکن با تمرکز بر رهبر جهانی نوآوری و هوش مصنوعی تا سال 2030 بوده است. این چشم‌انداز در چهارچوب‌های سیاستی کلیدی همانند طرح «توسعه نسل جدید هوش مصنوعی 2017» و طرح «ساخت چین ۲۰۲۵» تعریف شده است. یکی از جنبه‌های اساسی طرح «توسعه نسل جدید هوش مصنوعی 2017»، تمرکز استراتژیک بر ترویج نوآوری و کارآفرینی -نخستین اولویت طرح- از طریق ایجاد پایگاه‌های کارآفرینی است. این پایگاه‌ها به‌عنوان مراکزی عمل می‌کنند که تلاش‌های کارآفرینی شکوفا شود و اکوسیستم هوش مصنوعی بهبود و توسعه یابد. مکمل آنها هم، تاکید بر «شمول مالی دیجیتال» به‌عنوان دروازه توسعه پایدار است که نقش مهمی در تامین نیازهای سرمایه‌ای کارآفرینان -چینی و سرمایه‌گذاران خارجی- ایفا می‌کند. این طرح با ادغام هوش مصنوعی در سناریوهای شمول مالی، نه‌تنها سطح دسترسی به خدمات مالی را افزایش می‌دهد، بلکه دامنه آن را گسترش خواهد داد. به واقع، این ادغام با گسترش پرداخت‌های موبایلی و وام‌های مصرفی که اجزای اساسی در فرآیند دیجیتالی شدن هستند، تسهیل شده و ضمانت می‌کند کارآفرینان منابع لازم را برای توسعه و پیاده‌سازی فناوری‌های هوش مصنوعی داشته باشند و در نتیجه، چرخه نوآوری و توسعه اقتصادی به صورت مستمر تقویت شود. در طرح «ساخت چین ۲۰۲۵» نیز با تاکید بر شاکله «توسعه نسل جدید هوش مصنوعی»، خودکفایی هوش مصنوعی از طریق نوآوری بومی و استقلال فناوری هدف قرار می‌گیرد. این ابتکار، با آنکه چین هنوز نتوانسته به اهداف خود در زمینه هوا-فضا، روبات‌های پیشرفته و نرخ رشد افزوده ارزش تولید به‌طور کامل دست یابد و از 10 بخش استراتژیک این طرح، فقط در سه حوزه تکنولوژیک -ساخت کشتی، راه‌آهن سریع‌السیر و خودروهای برقی- موفق بوده، اما بخشی جدایی‌ناپذیر از جاه‌طلبی گسترده آن برای تبدیل شدن به ابرقدرت علمی و فناوری تا سال ۲۰۴۹ است. هوش مصنوعی در این طرح به‌عنوان ستون فقراتش، نقش محوری در تحول‌های آینده پکن ایفا می‌کند و با تمرکز بر ارتقای قابلیت‌های تولیدی چین از طریق ادغام فناوری اطلاعات، بهره‌وری را افزایش داده و محتوای بومی را در محصول‌های فناوری پیشرفته الحاق می‌کند. پروژه آینده‌نگر «ساخت چین»، وابستگی به ورودی‌های خارجی را کاهش می‌دهد و تاب‌آوری اقتصادی چین را تقویت می‌کند که رهبر جهانی فناوری‌های حیاتی آینده شود و نفوذ پادشکننده بر اقتصاد دیجیتال جهان داشته باشد. حاکمیتی که قطعاً بدون اقناع جهانی بر بستر تبیین درست از علت شفافِ به وجود آمدن نهادهای اقتصادی قدرتمند، امکان‌پذیر نیست؛ آن‌گونه که به نظر می‌رسد پکن بر آن تمرکز بهینه یافته و در بخش‌هایی هم موفق بوده است.

بفرمایید پول

در سال‌های گذشته، روایت‌ها در مورد چین به‌طور واضح تغییر کرده است. فالش‌های تردید در مورد توانایی این کشور در ساخت اقتصاد قوی، در دهه‌های گذشته، جای خود را به نت‌های توسعه‌ای چشمگیر داده و حالا انتشار هرگونه داده یا خبر جدید درباره بازارهای پکن می‌تواند بلافاصله در میان سرمایه‌گذاران جهانی نگرانی ایجاد کند. چین که سابقه درخشانی در پرداختن به مشکلات پیچیده دارد، طی دوره نسلی، صدها میلیون نفر از مردم خود را از فقر رها کرده و در خلال بحران مالی آسیا در سال‌های ۱۹۹8-۱۹۹7 و تبعات اقتصادی دهه بعد از آن، حالا به رهبر اقتصادی باتجربه تبدیل شده است. به نحوی که، رشد صنعتی چین در سه‌ ماه نخست سال ۲۰۲۵ با وجود جنگ تجاری با آمریکا، 8 /0 درصد افزایش یافت و به 5 /1‌ تریلیون یوآن (معادل 86 /205 میلیارد دلار) رسید که گویای توان راهبری سیاست‌گذاران این کشور در مدیریت شرایط پیچیده و ناپایدار جهانی است. مهم‌تر آنکه، صندوق بین‌المللی پول این رشد را ماحصل ظرفیت بالای نوآوری به‌عنوان یکی از عوامل پنهان در عملکرد اقتصادی چین اعلام کرد. «‌IMF»، سرمایه‌گذاری‌های گسترده در حوزه‌هایی همچون هوش مصنوعی، نیمه‌هادی‌ها و تحولات دیجیتال را که در حال ایجاد زیرساخت‌های رقابت‌پذیری بلندمدت برای اقتصاد چین هستند، «پشتوانه خاموش پکن» نامیده است که نقش آن در آینده اقتصاد جهان انکارناپذیر خواهد بود. چرا که چین با حمایت از سرمایه‌گذاری‌های عمومی فعال در آموزش علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات و همچنین تحقیق و توسعه -که در سال 2024، از 6 /3 تریلیون یوآن فراتر رفت و به 3613 میلیارد یوآن رسید- اکنون بیشترین تعداد ثبت اختراع در جهان را به خود اختصاص داده است. پکن در حال حاضر دارای 409 تک‌شاخ -تقریباً 30 درصد از شرکت‌های یونیکورن جهانی- با ارزش کل حدود 5 /1 تریلیون دلار است و پس از ایالات‌متحده، رتبه دوم جهان را دارد. سبک نوآوری پکن، اینک متمرکز بر مصرف‌کننده و عملاً تکرارشونده است. در بازار مصرف، شرکت‌های چینی، پیشرفت‌های چشمگیری در صنایع لوازم خانگی، خودروهای برقی و لوازم الکترونیکی مصرفی داشته‌اند. به‌عنوان مثال، برندهای گوشی‌های هوشمند چینی نیمی از محموله‌های جهانی گوشی‌های هوشمند را تشکیل می‌دهد و چهار مورد از 10 برنامه بارگذاری‌شده (با بیشترین حجم) در ایالات‌متحده، چینی هستند. پیشرفت‌های گذشته چین در فناوری تراشه‌های گوشی‌های هوشمند نشان می‌دهد موتورهای نوآوری این کشور با سرعت در حال تکمیل شدن هستند. چین از طریق گشایش نهادی، در حال شکل‌دهی به الگوی جدیدی از همکاری است. پکن به معنای واقعی کلمه، یک «واحه توسعه نوآورانه» شفاف، پایدار و قابل پیش‌بینی برای سرمایه جهانی ایجاد کرده است. این کشور در حوزه‌هایی همانند خودروهای انرژی نو (NEV)، باتری‌های برقی و ارتباطات کوانتومی، فرصت‌های تجاری خاصی ایجاد کرده و شرکت‌های خارجی متعدد را برای رقابت جذب این جغرافیا کرده است. موسسه‌های مالی خارجی همانند گلدمن ساکس، سیتی‌گروپ، مورگان استنلی و UBS نیز با بهره‌مندی از اقتصاد روبه‌رشد و پیشرفت‌های فناوری چین، گزارش‌های تحقیقاتی منتشر کرده‌اند که رتبه‌بندی سهام چین را ارتقا داده‌اند. در همین حال، گروه بانکداری بریتانیایی (‌HSBC)‌ و گروه بانکداری استرالیایی-نیوزیلندی (ANZ)‌ نیز در ماه گذشته پیش‌بینی‌های عجیب برای تولید ناخالص داخلی چین تا دهه آینده ارائه دادند که باعث شد چین طی سه ماه، مقصد «مهاجرت مالی بزرگان جهان» شود. فراتر اینکه، در بحبوحه افزایش عدم قطعیت‌ها و بی‌ثباتی‌های خارجی، جذابیت سرمایه‌گذاری خارجی هنوز هم در حال افزایش است. شاید بتوان سه عامل کلیدی را هم در آن دخیل دانست؛ نخست، سرعت پیشرفت چین در سطح بالا، دوم، اندازه وسیع بازار و پایگاه صنعتی تثبیت‌شده و سوم، توانایی چین در مدیریت متمرکز و قاطعانه و مقابله موثر با چالش‌های داخلی و خارجی. علاوه بر آن، جذابیت روزافزون چین نه شتاب کوتاه‌مدت، که روند تاریخی بوده است. روندی که در میانه فرصت‌های استراتژیک ناشی از تعهد بیشتر چین به سیاست درهای باز و تحول اقتصادی آن و همچنین هم‌افزایی عمیق میان تغییرات صنعتی جهانی و توسعه باکیفیت سیاست‌های مالی این کشور جریان دارد.

برتون وودز چین

بازارهای مالی چین، مدت‌هاست که از تحولات فناورانه این کشور حمایت می‌کنند و زیربنای ساخت ثروت برای میلیون‌ها نفر بوده‌اند. حتی انتظار می‌رود با انفجار بزرگ مالی، بازارهای سرمایه‌ای چین، طی دهه آینده از 30‌ تریلیون دلار به 100‌ تریلیون دلار افزایش یابد و چند شاخص آن را پشتیبانی کند: اقتصاد کاملاً باز، اصلاحات فرآیندی و اصولیِ بازنشستگی و انتقال ثروت سرمایه‌گذاران چینی، از املاک و مستغلات به بازارهای سهام و سرمایه. سه شاخصی که تایید می‌کند تغییر ساختاری بلندمدت و قابل توجه در بازارهای سرمایه جهانی در حال وقوع است، مرکز ثقل آن به آرامی به سمت شرق در حال حرکت است و باید نشانه‌های بازار سرمایه‌ای آن را از همین حالا دید. اکنون، بازارهای سهام و اوراق قرضه داخلی چین پس از ایالات‌متحده، دومین بازار بزرگ جهان هستند. بازار تقریباً 4 /1 تریلیون‌دلاری اوراق قرضه با ارز خارجی چین در مقایسه با بازار اوراق قرضه «‌RMB‌» ناچیز است. به‌ویژه آنکه، بانک خلق چین در هفدهم مارس سال جاری میلادی اعلام کرد، سیستم تسویه مرزی «‌RMB‌» دیجیتال به‌طور کامل به ۱۰ کشور آسه‌آن و شش کشور خاورمیانه متصل می‌شود. به این معنا که ۳۸‌ درصد از حجم تجارت جهان از سیستم سوئیفت تحت سلطه دلار آمریکا عبور می‌کند و مستقیم وارد «لحظه RMB دیجیتال» می‌شود. این سیاست مالی که اکونومیست آن را «نبرد برتون وودز سیستم 2.0 Outpost Battle» نامیده، به باور حامیان متعصب پکن، نوعی بازنویسی کدهای اساسی اقتصاد جهانی با فناوری بلاک‌چین محسوب می‌شود، چون در حالی که سیستم سوئیفت هنوز با تاخیر سه تا پنج‌روزه در پرداخت‌های فرامرزی دست‌وپنجه نرم می‌کند، پل ارز دیجیتال توسعه‌یافته از سوی چین سرعت تسویه را به هفت ثانیه کاهش داده است. حتی در نخستین آزمایش میان هنگ‌کنگ و ابوظبی، یک شرکت از طریق «‌RMB دیجیتال» به تامین‌کننده خاورمیانه پول پرداخت کرده و این قابلیت «پرداخت برق‌آسا» باعث شده سیستم تسویه سنتی دلار آمریکا ناکارآمد به نظر برسد. علاوه بر آن، فناوری بلاک‌چین که توسط «‌RMB دیجیتال» استفاده می‌شود، نه‌تنها تراکنش‌ها را قابل ردیابی کرده، بلکه به‌طور خودکار قوانین ضد پولشویی را نیز اعمال می‌کند. در پروژه «دو کشور، دو پارکِ»‌ چین و اندونزی، بانک صنعتی از «‌RMB دیجیتال» برای تکمیل نخستین پرداخت برون‌مرزی استفاده کرد که از تایید سفارش تا رسیدن وجوه، فقط هشت ثانیه طول کشید و عملاً ۱۰۰‌ برابر کارآمدتر از روش‌های سنتی بود. مزیت فنی که ۲۳ بانک مرکزی در سراسر جهان را قادر می‌کند به‌طور فعال به آزمایش ارز دیجیتالی بپیوندند که معامله‌گران آن، هزینه‌های تسویه حساب را تا ۷۵‌ درصد کاهش داده‌اند و متعهد به حمایت از توسعه فناوری‌های جدید و آسان‌سازی دسترسی جهان به طیف وسیعی از فرصت‌های نوظهور در چین شده‌اند. تعهدی که این بار از بازارهای سرمایه پیچیده و مقیاس‌پذیر، نوآوری‌های بی‌وقفه و البته تعهدات انرژی سبز چین نشات می‌گیرد و نشانه‌های اعتماد جهانی در آن به‌ویژه در حوزه انرژی آشکار است. ضمانت چالشی که اهمیت رویکرد چندذی‌نفع را برجسته می‌کند و در چین، دولت مدت‌هاست نیروی محرکه آن بوده و اینک شاهد تغییرات چشمگیر به سمت اصلاحات بازارمحور هستیم که هدف آن تقویت بخش انرژی‌های تجدیدپذیر رقابتی و کارآمد عنوان می‌شود. علاوه بر این، قراردادهای خرید برق از انرژی‌های تجدیدپذیر در تعدادی از پروژه‌های آزمایشی چین اجرا شده‌اند و به کسب‌وکارها اجازه می‌دهند قراردادهای بلندمدت را برای انرژی‌های تجدیدپذیر منعقد کنند؛ به نحوی که تا ژوئن ۲۰۲۵، چین سیستم تعرفه تشویقی خود را با مدل قیمت‌گذاری انرژی تجدیدپذیر کاملاً مبتنی بر بازار جایگزین خواهد کرد. ابرچالش مهمی که بستر مواجهه با آن از سال 2022 به صورت جدی آماده شده است.

مسئولیت ثروت

در سال ۲۰۲۲، چین ۵۴۶‌ میلیارد دلار در گذار انرژی، سرمایه‌گذاری کرد که شامل انرژی خورشیدی، بادی، وسایل نقلیه الکتریکی و باتری‌ها و تقریباً چهار برابر بیشتر از ایالات‌متحده بود. سرمایه‌گذاری‌ها در سال بعدِ آن، باعث کسب موقعیت‌های پیشرو در فناوری‌های کلیدی به‌ویژه در بخش انرژی شد. تا پایان سال 2024، مجموع ظرفیت نصب‌شده انرژی‌های تجدیدپذیر چین به یک میلیارد و 889 میلیون کیلووات رسید که 25 درصد افزایش داشت. در سال جاری میلادی چین، بیش از 200 گیگاوات به ظرفیت انرژی‌های تجدیدپذیر خود اضافه می‌کند و مجموعِ برق تولیدی آن به 10600 تراوات‌ساعت می‌رسد. پکن، شش سال زودتر به هدف انرژی پاک ۲۰۳۰ دست یافت که به لطف سرمایه‌گذاری‌های گسترده، سیاست‌های دولتی، افزایش نصب نیروگاه‌های خورشیدی و بادی و تکمیل پروژه فتوولتائیک ‌(PV) -فناوری تبدیل نور به الکتریسیته با نیمه‌رساناهایی که اثر فتوولتایی دارند- در شهر روکیانگ بوده است. مزرعه خورشیدی عظیم چهارگیگاواتی در صحرای تاکلاماکان، یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های انرژی خورشیدی جهان است. این پروژه بخشی از استراتژی گسترده چین برای رسیدن به کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای قبل از سال ۲۰۳۰ و دستیابی به انرژی‌های پاک است. چین اکنون هم بزرگ‌ترین بازار جهان برای سرمایه‌گذاری در انرژی‌های کم‌کربن محسوب می‌شود. در سال گذشته، این کشور ۸۱۸‌ میلیارد دلار سرمایه در بخش انرژی‌های پاک جذب کرد که از مجموع سرمایه‌گذاری‌های ایالات‌متحده، اتحادیه اروپا و بریتانیا بیشتر بود و دوسوم از افزایش جهانی سرمایه‌گذاری در انرژی‌های پاک را تشکیل می‌داد. چین همچنین سرمایه‌گذاری سنگین در انرژی هسته‌ای انجام داده است و ۲۹ رآکتور در حال ساخت دارد که در مجموع ۳۳ گیگاوات ظرفیت تولید برق دارد، معادل نیمی از کل پروژه‌های هسته‌ای جدید در سراسر جهان هستند و تا سال ۲۰۳۰، چین را بزرگ‌ترین تولیدکننده انرژی هسته‌ای دنیا و پیشرو فناوری هسته‌ای نسل جدید می‌کنند. چین قصد دارد انتشار کربن را تا سال ۲۰۶۰ به صفر خالص برساند که برای آن با آغاز برنامه‌های کربن‌زدایی کوتاه‌مدت (اوراق قرضه سبز) و بلندمدت (تحقیق و توسعه فناوری آب‌وهوا) رویکرد عمل‌گرایانه در پیش گرفته است. در دو سال گذشته، مشارکت ساکنان محلی در برنامه‌ریزی و اجرای این پروژه، خطرهای آن پروژه را کاهش داد و باعث شد شرکت‌ها بتوانند از طریق صندوق‌های توسعه، آموزش مهارت‌ها و ایجاد شغل، منافع خود را با دولت به اشتراک بگذارند و حمایت دولت را به دست بیاورند. برای مثال، شهرستان پینگ‌کوان در شمال شرقی استان هبی، مدت‌هاست که به خاطر کشت قارچ خوراکی مشهور است. پینگ‌کوان با ساخت تاسیسات کشت قارچ خوراکی در زیر پنل‌های خورشیدی، تاسیسات تولید برق فتوولتائیک را با تولیدهای کشاورزی ترکیب می‌کند و بهره‌وری منابع زمین را بهبود می‌بخشد؛ به گونه‌ای که با این کار، پروژه تولید برق فتوولتائیک کشاورزی با ظرفیت 30 مگاوات را اجرایی کرده، فرصت‌های درآمد پایدار 70 خانوار فقیر را فراهم آورده و برای بیش از 200 نفر فرصت شغلی ایجاد کرده است. یا در مثال دیگر، شرکت ماژول‌های خورشیدی چینی لنگی (‌LONGi) از سال ۲۰۲۲ مشغول ساخت کارخانه ماژول شهر سرانده در مالزی است. برای کاهش تاثیر منفی بالقوه که ساخت پروژه ممکن است بر جوامع محلی داشته باشد، این شرکت، طرح جامع مدیریتی با شعار «افزایش مشارکت، موفقیت جهانی، تقسیم منافع محلی» تعریف کرده که بر کنترل دقیق حرکت وسایل نقلیه ساختمانی، حفاظت از پیاده‌روها، تضمین سلامت جامعه و حفاظت از محیط ‌زیست این منطقه تمرکز دارد. طرحی که در کنار ایجاد ۹۰۰ فرصت شغلی محلی که در سال‌های آینده به دو هزار فرصت شغلی افزایش می‌یابد، LONGi را به شرکتی موفق در حوزه مسئولیت‌های اجتماعی چین در سطح جهانی تبدیل کرده و اعتماد سرمایه‌گذاران جهانی به آن را افزایش داده است. اعتمادی که می‌توان آن را در جواهر دیپلماسی چین به خوبی دید.

81

جواهر دیپلماسی

طرح گسترده کمربند و جاده چین ‌(‌BRI‌) در سال‌های گذشته به جواهر دیپلماسی این کشور تبدیل شده است. این پروژه بلندپروازانه با هدف اتصال نزدیک به ۱۵۰ کشور در آفریقا، آسیا، اروپا و فراتر از آن، از طریق شبکه‌ای مدرن از خطوط ریلی، جاده‌ها و بنادر اجرا می‌شود. اگرچه این پروژه، ابعاد رسانه‌ای فراوان داشته، اما زیرشاخه محوری به نام جاده ابریشم دیجیتال (DSR) نیز دارد که در ظاهر کم‌اهمیت واقع شده اما مهم و حیاتی است. در این طرح با پتانسیل تغییر شکل قابل توجه نفوذ جهانی چین، توسعه زیرساخت‌ها به‌عنوان پایه عمل می‌کند اما همکاری‌های گسترده‌ای برای پیشبرد اتصال و قابلیت‌های دیجیتالی دربر می‌گیرد که شامل همکاری در تجارت الکترونیک، امور مالی، دیجیتال‌سازی صنعتی و نوآوری در هوش مصنوعی و محاسبات کوانتومی می‌شود. در «DSR»‌، چین از طریق مشارکت‌ها و نوآوری‌های چندوجهی به دنبال ایجاد اکوسیستم دیجیتال یکپارچه است که در مرکز آن قرار دارد؛ جایی که غول‌های فناوری چینی همانند هوآوی (Huawei) اتصال اینترنت و پشتیبانی آموزشی را ارائه می‌دهد. هدف واقعی پکن از «DSR»، کمک به پیشرفت روآندا به‌عنوان یکی از شرکای کلیدی چین در تعامل با آفریقاست. چین با این کار می‌تواند غول‌های تجارت الکترونیکی با وعده دسترسی به شبکه‌های تجارت دیجیتال به سرمایه‌گذاری در این کشور را تشویق کند. چین همچنین با هوش مصنوعی قدرتمند، نفوذ دیجیتالی روبه‌رشد خود را در سراسر قاره‌ها بیشتر کرده و هدف خود را از رهبری اکوسیستم دیجیتال جهانی یکپارچه که اوراسیا، آفریقا و فراتر از آن را دربر می‌گیرد، به سلطه جهانی بالا برده است. کاری که اکنون می‌کند و بسیاری باور کرده‌اند پکن فقط با مانوس هم توانسته جهان را بترساند و نشان دهد سکان مافیایی تکنولوژی دنیا دست کیست و در جهانِ آینده نیز دست چه کشوری خواهد ماند. 

دراین پرونده بخوانید ...