چشمانداز مبهم
دلیل تعلیق مذاکرات ایران و آمریکا چه بود؟
وقفه در مذاکرات هستهای ایران و آمریکا به احتمالات مختلفی از جمله اختلافات فنی، فشارهای خارجی بهویژه از سوی اسرائیل، مسائل لجستیک و تحریمهای جدید آمریکا رخ داده است. رسانههای غربی مانند والاستریت ژورنال و فاکسنیوز گزارش دادهاند که فشارهای اسرائیل، از جمله درخواست نتانیاهو برای توقف کامل غنیسازی و استفاده از ابزارهای نظامی علیه تاسیسات هستهای ایران، مذاکرات را تحت تاثیر قرار داده است. همچنین، تحریمهای جدید آمریکا علیه شبکه نفتی ایران در ۳۰ آوریل، فضای دیپلماتیک را متشنج کرده است. آسوشیتدپرس مشکلات لجستیک را عامل تعویق مذاکرات رم عنوان کرده، در حالی که نیویورکتایمز به اختلافات بر سر جزئیات مانند مکانیسم راستیآزمایی و تضمینها اشاره دارد. ایران بر حفظ سانتریفیوژهای پیشرفته و لغو یکجای تحریمها تاکید دارد، در مقابل آمریکا خواستار غیرفعالسازی این سانتریفیوژها و رفع تدریجی تحریمهاست. به نظر میرسد مجموعه این اتفاقات، مذاکرات را به تعویق انداخت.
این وقفه، البته تاثیرات قابل توجهی بر بازارهای ایران داشت. بلاتکلیفی در مذاکرات به نوسانهای زیادی در بازارهای مالی دامن زد و نااطمینانی را بر اقتصاد ایران حاکم کرد. بازار سهام روند نزولی یافت و قیمت طلا و دلار نیز افزایش یافت. این نوسانها محصول وابستگی اقتصاد ایران به نتایج مذاکرات و تاثیر آن بر نرخ ارز و تورم است. ادامه این وضعیت میتواند به بیثباتی بیشتر بازار ارز، افزایش تورم و کاهش اعتماد سرمایهگذاران منجر شود، در حالی که شکست مذاکرات ممکن است زنجیرهای از بحرانهای اقتصادی را تشدید کند. در این گزارش تلاش میکنیم ضمن بررسی دلایل تعلیق مذاکرات به این پرسشها پاسخ دهیم که بنبست در مذاکرات هستهای چقدر محتمل است؟ در این صورت وضعیت اقتصادی چه شرایطی پیدا میکند؟
1- اختلافات فنی میان کارشناسان ایران و آمریکا
یکی از مهمترین دلایل تعلیق مذاکرات، سطح غنیسازی اورانیوم است. ایران خواستار حفظ غنیسازی تا ۲۰ درصد برای مصارف صلحآمیز، مانند تولید رادیوداروها در رآکتور تهران است. در مقابل، آمریکا بر بازگشت به سطح 67 /3 درصد، مطابق با برجام، تاکید دارد. در همین زمینه روزنامه والاستریت ژورنال گزارش داده است که غنیسازی ایران، بهویژه سطح ۶۰درصدی، گره کور مذاکرات است. این گزارش ادعا کرد که آمریکا خواستار توقف کامل غنیسازی در سطوح بالاست، در حالی که ایران استدلال میکند غنیسازی ۲۰درصدی برای اهداف پزشکی ضروری است.
به گزارش فرارو، ذخایر اورانیوم غنیشده ایران یکی دیگر از نقاط اختلاف کلیدی است. رسانههای غربی بر این نکته متمرکز هستند که ایران ۱۵ برابر حد مجاز برجام (8 /202 کیلوگرم اورانیوم 67 /3درصدی) ذخایر دارد، که بخش عمده آن، 8 /274 کیلوگرم اورانیوم ۶۰درصدی است. ایران پیشنهاد کرده این ذخایر را تحت نظارت آژانس برای مصارف صلحآمیز نگه دارد. در همین راستا بقایی، سخنگوی وزارت خارجه، گفت: «ایران آماده است گامهای اطمینانبخش برای اثبات ماهیت صلحآمیز برنامه هستهای بردارد.» در مقابل، آمریکا خواستار تخریب یا انتقال این ذخایر به خارج، احتمالاً به روسیه است. در واقع آمریکا معتقد است؛ حجم فعلی فراتر از نیازهای صلحآمیز ایران است. تیم آنتون پیشنهاد داده که ایران ذخایر را به کشور ثالثی مانند روسیه منتقل کند، که تحت نظارت آژانس ذخیره شود. اختلاف بر سر ذخایر، که «یکی از چالشهای اصلی» است، مذاکرات را به حالت تعلیق درآورده است. ایران نگران است که انتقال ذخایر به خارج، مانند تجربه لیبی، به خلع سلاح یکجانبه منجر شود، در حالی که آمریکا آن را پیششرط کاهش تحریمها میداند.
2- اعمال تحریمهای جدید علیه برنامه نفتی ایران
تحریمهای جدید آمریکا بهعنوان یکی از دلایل تعلیق مذاکرات مطرح شده است. در آستانه دور چهارم مذاکرات بود که آمریکا تحریمهای جدیدی علیه تجارت نفت و پتروشیمی ایران وضع کرد. به گزارش یورونیوز، وزارت امور خارجه آمریکا در بیانیهای اعلام کرد که تحریمهایی را علیه هفت نهاد مستقر در امارات عربی متحده، ترکیه و ایران اعمال کرده است که به ادعای این وزارتخانه در تجارت محصولات نفتی و پتروشیمی ایران دخالت داشتهاند. دو کشتی نیز هدف تحریمها قرار گرفتند و بهعنوان «اموال مسدودشده» شناسایی شدند. مارکو روبیو، وزیر امور خارجه آمریکا در بیانیهای جداگانه اعلام کرد که این اقدام چهار فروشنده و یک خریدار فرآوردههای پتروشیمی ایران به ارزش صدها میلیون دلار را مورد تحریم قرار میدهد. روبیو در این زمینه گفت: «رئیسجمهوری [آمریکا] مصمم است تا در چهارچوب کمپین فشار حداکثری خود صادرات غیرقانونی نفت و پتروشیمی ایران، از جمله صادرات به چین را به صفر برساند.»دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا نیز با اشاره به تحریمهای اخیر کشورش علیه بخشهای نفت و پتروشیمی ایران، گفت: «هر کسی که از ایران نفت بخرد، اجازه تجارت با آمریکا را نخواهد داشت.» ترامپ پس از این سخنرانی در صفحه ایکس خود نوشت: «تمام خریدهای نفت یا محصولات پتروشیمی ایران باید همین حالا متوقف شود! هر کشور یا شخصی که هر مقدار نفت یا محصولات پتروشیمی از ایران خریداری کند، بلافاصله مشمول تحریمهای ثانویه آمریکا خواهد شد. آنها اجازه نخواهند داشت به هیچ وجه، شکل یا صورتی با آمریکا تجارت کنند.» این در حالی است که ساعاتی پیش از علنی شدن تحریمها عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران در پاسخ به پرسشی درباره تحریمهای اخیر آمریکا، گفته بود: «این امر مسلماً پیام منفی دارد.»
3- مواضع متناقض آمریکا در مورد برنامه موشکی ایران
با اینکه ایران بارها اعلام کرده است که بر سر مسائل نظامی خود وارد گفتوگو نخواهد شد، پس از دور سوم مذاکرات در مسقط، دولت آمریکا چند شرکت و فرد ایرانی را به اتهام پشتیبانی از برنامه موشکی تحت تحریم قرار داد. در واقع وزارت خزانهداری ایالاتمتحده آمریکا یک شبکه تامین سوخت موشکی برای سپاه پاسداران ایران را تحریم کرد. به گزارش یورونیوز، در بیانیه وزارت خزانهداری آمریکا آمده است که در چهارچوب این اقدام، شش نهاد و شش فرد هدف قرار گرفتهاند. این تحریمها پنج شرکت مستقر در چین، یک شرکت مستقر در ایران و شش فرد ایرانی را هدف قرار میدهد. وزارت خزانهداری آمریکا این شبکه را متهم کرده است که در تهیه پرکلرات سدیم و دیاکتیل سباکات از چین به مقصد ایران، نقش داشته است. وزارت خزانهداری آمریکا ادعا کرد که پرکلرات سدیم برای تولید پرکلرات آمونیوم و از این ماده نیز در ترکیب با دیاکتیل سباکات در موتورهای موشکی با پیشران جامد، استفاده میشود. به ادعای آنها این موتورها نیز معمولاً در موشکهای بالستیک به کار گرفته میشوند.
در همین زمینه، مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا نیز در گفتوگویی با فاکسنیوز مدعی شد: «ایران باید غنیسازی و ساخت موشک دوربرد را متوقف کند.» پیت هگست، وزیر دفاع آمریکا نیز ایران را متهم به حمایت تجهیزاتی از انصارالله یمن کرد و گفت: «تاوان این حمایت را در زمان و مکانی که ما تعیین میکنیم، خواهید پرداخت.» به گزارش تابناک، منابع ایرانی در همین مورد در گفتوگو با شبکه المیادین تاکید کردند که به تعویق افتادن مذاکرات به دلیل مواضع متناقض دولت آمریکا در قبال این مذاکرات انجام شده است. آنها بیان کردند که واشنگتن تلاش داشت چهارچوب کلی مذاکرات را تغییر دهد؛ این در حالی است که پیشتر بر سر این چهارچوب توافق شده بود.
4- فشارهای اسرائیل و استفاده از لابی خود در کنگره
بسیاری از تحلیلگران مخالفتهای اسرائیل با مذاکرات ایران و آمریکا را یکی از دلایل تعلیق مذاکرات میدانند. مقامات اسرائیل از همان ابتدا نگرانی خود را درباره این مذاکرات ابراز کردند؛ چراکه پیشنهادهای اولیه شامل برچیدن برنامه هستهای ایران بر اساس مدل لیبی نیست، مدلی که اسرائیل آن را یکی از چهارچوبهای موثر در ارتباط با ایران میداند. اسرائیلیها در همین زمینه اذعان کردند که هرگونه توافق احتمالی در دولت فعلی آمریکا، بهشدت مسئلهساز خواهد بود؛ بهویژه با توجه به اینکه انتظار میرود ترامپ پس از پایان دوره کنونی خود در قدرت باقی نماند.
در همین باره نیویورکتایمز گزارش داد که نتانیاهو پس از دور سوم مذاکرات در مسقط، در ۲۷ آوریل خواستار توقف کامل غنیسازی ایران شد، که با مواضع آمریکا همخوانی نداشت. این رسانه افزود که لابی اسرائیل در کنگره، بهویژه از سوی سناتورهای جمهوریخواه، فشار بر دولت ترامپ را افزایش داده است. کارشناسان سیاسی معتقدند که «اسرائیل نمیگذارد توافق بشود» و مذاکرات به دلیل فشارهای اسرائیل لغو شده است.
در همین زمینه عباس عراقچی با انتقاد از بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در شبکه ایکس نوشت: «او با وقاحت تلاش میکند به رئیسجمهوری ترامپ دیکته کند که در دیپلماسی خود با ایران چه کاری میتواند انجام دهد و چه کاری نمیتواند. جهان همچنین فهمیده که نتانیاهو چگونه مستقیماً در دولت ایالاتمتحده دخالت میکند تا آن را به فاجعه دیگری در منطقه ما بکشاند.» وزیر امور خارجه کشورمان در پایان این پیام با اشاره به مصاحبه اخیر دونالد ترامپ با انبیسی نوشت: «اگر هدف غایی آنطور که رئیسجمهوری ترامپ باز هم گفت باشد، یعنی «تنها چیزی که آنها نمیتوانند داشته باشند سلاح هستهای است»، توافق قابل دستیابی است اما تنها یک راه برای تحقق آن وجود دارد: دیپلماسی، بر مبنای احترام و منافع متقابل.»
مذاکراتی فرسایشی
بعد از بررسی دلایل تعلیق مذاکرات این پرسش مطرح میشود که بنبست در مذاکرات هستهای چقدر محتمل است؟ مهدی مطهرنیا، تحلیلگر مسائل بینالملل معتقد است: برنامه هستهای ایران در وضعیتی قرار گرفته است که یا باید از طریق مذاکره حل شود، یا با توجه به آنچه بعد از 7 اکتبر رخ داده، باید زمینههای ورود به یک درگیری نظامی گسترده حاصل شود. آنطور که به نظر میرسد هم تهران و هم واشنگتن در تلاش هستند تا از طریق مذاکرات و همچنین دوری گزیدن از تنش نظامی به هدفهای تعریفشده خود برسند. به عبارت دیگر ایران و آمریکا سعی میکنند از این فضای خاکستری در جهت گرفتن امتیاز به نفع خود استفاده کنند. در واقع هر دو از مذاکره سخن میگویند اما هدف آمریکا از مذاکره تحمیل اراده خود به ایران و دستیابی به ژئوپولیتیک جدید در منطقه است. درواقع آمریکا خواهان تسلط به هلال هارتلند-گرینلند بزرگ است که از تنگه هرمز به خلیج عدن و از خلیج عدن به مدیترانه میرود. در همین راستا آمریکاییها اسرائیل را آزاد گذاشتند تا هجمههای گوناگون خود را نسبت به تهران در قالب تحرکات منطقهای داشته باشد و ایران نیز تلاش کرده است زمینههای حمایت از رویکردهای ضد اسرائیلی را در منطقه مورد تایید قرار دهد. از این رو به باور من مذاکرات منقطع نشده است اما به دلیل مواضعی که ایالاتمتحده آمریکا در برابر تهران اتخاذ میکند، مذاکرات به حالت تعلیق درآمده است. در واقع آمریکا در تلاش است تا نهتنها پرونده هستهای ایران را ابتر بگذارد، بلکه تلاشهای موشکی ایران و همچنین تلاشهایی را که در منطقه برای گسترش قدرت و رویکردهای امنیت مرزی خود در قالب گسترش نفوذ خود در منطقه داشته است، نیز محدود کند. به عبارت دیگر آمریکا در پی ایجاد فضایی است تا بتواند جمهوری اسلامی ایران را کاملاً کنترل کرده و علاوه بر محدود کردن مسئله هستهای بر چشماندازهای منطقهای و قدرتمحورانه جمهوری اسلامی در قالب گفتمان انقلابی نیز نائل آید. در طرف مقابل، ایران در عین آنکه تحت فشارهای فلجکننده اقتصادی و تحرکات مینیاتوری پنهان اسرائیل علیه خود در منطقه است، در تلاش است که میز مذاکره را ترک نکند. متاسفانه تا زمانی که ایران نگرانی آمریکا را برطرف نکند نمیتوان تصویر روشنی از آینده مذاکرات داد. ممکن است مذاکرات ادامه یابد اما حالت فرسایشی پیدا کند که به نفع هیچکس نیست. در واقع این روند فرسایشی در نهایت میتواند افکار عمومی را خسته کند و نارضایتی عمومی از وضعیت موجود را گسترش دهد.
قانون هزینه-فایده
مهدی مطهرنیا در پاسخ به این سوال که اگر مذاکرات به بنبست برسد وضعیت اقتصادی مردم چه میشود؟، گفت: مردم ایران از یک دهه پیش نسبت به آنچه بهعنوان «انرژی هستهای» شناخته میشد حساسیتهای خاصی داشتند و رویکردهای معینی را دنبال میکردند. امروزه همان حساسیتها وجود دارد اما رویکردها تغییر پیدا کرده است. در حال حاضر افکار عمومی در ایران از فشار ناشی از دستیابی به انرژی هستهای خسته است. از نظر آنها ایران میتواند بدون ایجاد درگیریهای گفتمانی بین تهران-واشنگتن، شرق-غرب و اسلام و غیر اسلام از انرژی هستهای صلحآمیز خود بهره لازم را ببرد. در همین راستا دولتمردان باید پارادایم سیاست خارجی را متناسب با قدرت خود در درون و اهداف قابل دستیابی در بیرون تنظیم کنند. دستیابی به انرژی هستهای صلحآمیز یک خواست ملی بوده و هست اما دریافت و رسیدن به این خواست ملی اکنون بالغ بر ۸۰۰ میلیارد دلار هزینه روی دست مردم گذاشته است. در همین راستا سوالی که مطرح میشود این است که آیا این همه هزینه متناسب با اهداف تعریفشده هست یا خیر؟ به هر روی ایران باید پارادایم خود را در حوزه سیاست خارجی در ارتباط با پرونده هستهای و پروندههای مشابه مشخص کند. آنچه مشخص است این است که پرونده هستهای بیش از آنکه فایدهای برای کشور داشته باشد هزینه داشته است و براساس قانون هزینه-فایده ادامه آن میتواند ضررهای احتمالی بسیار بیشتری نیز در پی داشته باشد.