شناسه خبر : 50070 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

فرصت ازدست‌رفته

اثر توافق صلح آذربایجان و ارمنستان بر ایران در گفت‌وگو با الهه کولایی

فرصت ازدست‌رفته

درحالی‌که ارمنستان و جمهوری آذربایجان با امضای توافق صلح به سال‌ها تنش و درگیری پایان دادند، پرسش‌های جدی درباره آینده روابط دو کشور و پیامدهای ژئوپولیتیک توافق در حال شکل‌گیری است. این توافق که با میانجی‌گری دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات‌متحده صورت گرفت، از نگاه تحلیلگران توازن قدرت را به نفع آذربایجان، ترکیه، آمریکا و اسرائیل تغییر می‌دهد. دورنمای بعد از توافق، باعث نگرانی ایران و روسیه شده است. دو کشوری که به‌طور سنتی نسبت به هرگونه حضور آمریکا در منطقه حساسیت دارند. به‌ویژه اینکه این مسیر، از کنار مرز ایران عبور می‌کند و هرگونه حضور ایالات‌متحده آمریکا در آنجا، می‌تواند بعد امنیتی و ژئوپولیتیک داشته باشد. در همین زمینه الهه کولایی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، بر این باور است که بدون تردید، این کریدور می‌تواند پیامدهای مستقیم و فوری بر امنیت ملی و منافع جمهوری اسلامی ایران در منطقه داشته باشد. باید توجه داشت این منطقه در سه دهه زمانی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، در اولویت سیاست خارجی ایران قرار نداشته است. در نتیجه، ایران امروز با پیامدهای طبیعی اقدام‌هایش در این منطقه روبه‌روست. پیامدهایی که حاصل اولویت‌گذاری‌های نادرست و بی‌توجهی به بازی‌های قدرت و طرح‌هایی است که با واقعیت‌ها و معادلات قدرت در این منطقه تناسب نداشت.

♦♦♦

 آیا امضای توافق صلح آذربایجان و ارمنستان در کاخ سفید می‌تواند به تقویت حضور راهبردی آمریکا و ناتو در قفقاز جنوبی بینجامد و همزمان نفوذ سنتی روسیه را در این منطقه کاهش دهد؟

منطقه قفقاز در طول تاریخ عرصه رقابت قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی بوده است. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، این روند با شدت بیشتری ادامه یافت و رقابت‌های گسترده منطقه‌ای و بین‌المللی در این منطقه شکل گرفت. در سه دهه گذشته، کشورهای این منطقه (به‌ویژه جمهوری آذربایجان) تحولات زیادی را در راستای تامین منافع تجربه کرده‌اند. برای جمهوری آذربایجان، که از منابع نفت و گاز قابل توجهی برخوردار است، نزدیک شدن به غرب و متحدان آن به‌عنوان تنها راه مقابله با زنده شدن نفوذ روسیه در منطقه مطرح است. از سال 1994، این روند با شدت بیشتری تداوم یافت. جمهوری آذربایجان در سال‌های بعد با همکاری در حوزه‌های نفتی و خطوط لوله، روابط خودش را با ترکیه، اسرائیل و آمریکا گسترش داد. این روند به‌ویژه پس از جنگ در سال ۲۰۲۰ که جمهوری آذربایجان با حمایت موثر و مستقیم ترکیه و اسرائیل توانست اراضی اشغالی‌اش را از ارمنستان پس گیرد، شتاب بیشتری گرفت. در ماده (۹) توافق پایان درگیری میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان با میانجی‌گری روسیه، موضوع ایجاد کریدور زنگزور از استان سیونیک ارمنستان مطرح شد. از آن زمان، یعنی از پایان تابستان و آغاز پاییز ۲۰۲۰، جمهوری آذربایجان همه ظرفیت‌هایش را به‌کار گرفت که با جلب مشارکت منابع غربی، از جمله شرکت‌های ترکیه، اسرائیل و آمریکا، این مسیر ارتباطی را ایجاد کند. تلاش‌ها با حمایت آمریکا و پیگیری‌های ترکیه و نیز در راستای اهداف منطقه‌ای اسرائیل در تعارض پایدار با جمهوری اسلامی ایران، تداوم یافت. سرانجام، با اقدام‌های دولت ترامپ، توافق صلح دو کشور این‌بار با میانجی‌گری آمریکا به امضا رسید. ترامپ توانست این رویداد را به‌عنوان موفقیت بزرگ برای خودش در تاریخ تحولات منطقه ثبت کند. البته اجرایی شدن آن با چالش‌های بسیار روبه‌روست.

با این حال، باید در نظر داشت آمریکا، اسرائیل، ترکیه و به‌ هر حال ناتو که ترکیه عضو آن است و مرزهای طولانی با ایران دارد؛ اکنون نفوذشان را در قفقاز گسترش داده‌اند. این توافق در عمل به تقویت ائتلاف آمریکا، اسرائیل و ناتو در منطقه منجر می‌شود. به‌ویژه در شرایطی که روسیه، به‌دلیل درگیری‌هایی که در جنگ اوکراین برای خود ایجاد کرده، تا حد زیادی توان فعالیت دیپلماتیک، عملی و اجرایی‌اش را در قفقاز از دست داده و تلاش می‌کند از طریق مذاکره و معامله با ایالات‌متحده منافع خودش را در این منطقه تامین کند.

 تحول به‌وجودآمده چه پیامدهای امنیتی و ژئوپولیتیک برای ایران دارد و آیا می‌توان آن را نشانه‌ای از تغییر موازنه قدرت در مرزهای شمال‌غربی کشورمان دانست؟

بدون تردید، این کریدور می‌تواند پیامدهای مستقیم و فوری بر امنیت ملی و منافع جمهوری اسلامی ایران در منطقه داشته باشد. البته باید توجه داشت متاسفانه در سه دهه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، این منطقه در اولویت سیاست خارجی ایران قرار نداشته است. در این مدت، دولت‌های مختلف با غفلت پایدار از این حوزه، همانند آنچه در منطقه آسیای مرکزی و شرق دریای خزر دیده می‌شود، فرصت‌های راهبردی بسیاری را از دست داده‌اند. دلیل اصلی این غفلت، تمرکز اولویت‌های سیاست خارجی بر مناطق غرب کشورمان، جهان عرب و به‌ویژه حوزه فلسطین بوده است.

در نتیجه، امروز با پیامدهای طبیعی اقدام‌هایمان در این منطقه روبه‌رو هستیم. پیامدهایی که حاصل اولویت‌گذاری‌های نادرست و بی‌توجهی به بازی‌های قدرت و طرح‌هایی است که با واقعیت‌ها و معادلات قدرت در این منطقه تناسب نداشت. وزن سیاست خارجی ما در این منطقه بر پایه شناخت دقیق و علمی از این کشورها شکل نگرفت. به‌بیان دیگر، ما در طول سه دهه گذشته فرصت‌های بسیاری را از دست دادیم. آنچه امروز پیش‌روی ماست، محصول عملکرد دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در این منطقه پس از فروپاشی اتحاد شوروی است.

با این حال، این به معنای پایان همه فرصت‌ها نیست. هرچند شرایط فعلی یادآور از‌ دست‌ رفتن بسیاری از فرصت‌هاست، اما یادآور می‌شوم با توجه به وزن ژئوپولیتیک ایران، می‌توان با تغییر رویکردها و اولویت‌گذاری‌ها در سیاست خارجی و تنظیم سیاست‌های مناسب در این منطقه، منافع و امنیت ملی کشورمان را تامین کرد. ایران در موقعیتی قرار دارد که می‌تواند با کشورهای منطقه وارد بازی برد-برد شود، مشروط بر آنکه در اولویت‌ها و رویکردهای سیاست خارجی‌اش بازنگری جدی انجام دهد.

 راه‌اندازی کریدور چه پیامدهای اقتصادی برای ایران دارد و چگونه می‌تواند مسیرهای ترانزیتی و جایگاه ژئواکونومیک کشورمان را تحت‌تاثیر قرار دهد؟

یکی از مهم‌ترین مسیرهای دسترسی ایران به اروپا و روسیه، مسیرهای زمینی و ارتباطاتی است که از قفقاز می‌گذرد. هرچند این مسیرها به‌دلیل جنگ قره‌باغ در سه دهه گذشته چندان مورد استفاده قرار نگرفته‌اند، اما بازارهای این منطقه، هم از نظر جایگاه منطقه‌ای و هم از نظر دسترسی‌های بین‌المللی، برای جمهوری اسلامی ایران اهمیت بالایی دارد. با توجه به اهمیت عامل ژئوپولیتیک در تنظیم روابط ایران با این کشورها، می‌توانیم با توسعه روابط سازنده و گسترش پیوندهای اقتصادی و همبستگی منطقه‌ای، وارد بازارهای این حوزه شویم و با این کشورها روابط سودمند و متقابلاً سازنده‌ای را شکل دهیم. روابطی که بتواند هم به رفع نیازهای اقتصادی داخلی و هم به تقویت اقتصاد منطقه‌ای ما کمک کند. همان‌طور که اشاره کردم در صورت تداوم رویکردهای فعلی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، کریدور بین جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان می‌تواند فرصت‌های بیشتری را از ما بگیرد و مسیرهای دسترسی و مشارکت در گسترش همکاری‌های منطقه‌ای را محدود کند. اما اگر شاهد تحولی در رویکرد سیاست خارجی ایران باشیم، حتی با ساخته شدن کریدور زنگزور نیز می‌توان با این کشورها روابط سودمند و سازنده‌ای برقرار کرد.

 با توجه به اظهارات مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور کشورمان مبنی بر اینکه توافق برسر کریدور زنگزور آنقدرها که رسانه‌ها مطرح کردند اهمیت ندارد، آیا واقعاً نگرانی‌ها درباره این مسیر و نقش شرکت آمریکایی در آن بی‌مورد است یا ابعاد پنهان و ناگفته‌ای هنوز در این مسئله وجود دارد؟

ایشان به‌عنوان رئیس دستگاه اجرایی کشورمان، حتماً باید رویکرد مثبتی نسبت به هرگونه صلح، سازش و تفاهم منطقه‌ای داشته باشند. انتظار می‌رود که رئیس دستگاه اجرایی بر جنبه‌های مثبت و فرصت‌هایی که همچنان برای ایران در منطقه وجود دارد، تاکید کند. اما واقعیت آن است که به‌دلیل از دست رفتن فرصت‌های بی‌شمار در این منطقه، امروز جمهوری اسلامی ایران با تهدیدهای جدی علیه منافعش روبه‌روست. تاکید می‌کنم در صورت تحول اساسی در این رویکرد، ایران از ظرفیت و توانمندی قابل ‌توجه برای توسعه روابط سازنده و سودمند با تمامی کشورهای منطقه برخوردار است؛ به‌گونه‌ای که می‌تواند ایده «چهارراه صلح» را در مورد ارمنستان اجرایی کند. به این معنا که ایران می‌تواند هم از مسیرهای شرقی و غربی بهره‌برداری و هم مسیرهای شمالی و جنوبی را فعال کند و با کشورهای درگیر در مسائل منطقه قفقاز وارد بازی برد-برد شود. در شرایط فعلی به نظر نمی‌رسد چنین امکانی قابل تصور باشد. بنابراین، پاسخ آقای رئیس‌جمهور، دیدن نیمه پر لیوان است؛ در حالی که نیمه ‌خالی آن را نمی‌توان نادیده انگاشت. تاکید می‌کنم ما فرصت‌های بی‌شماری را در منطقه از دست داده‌ایم و به‌دلیل غفلت‌های پایدار در دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران نسبت به این مناطق، چه شرق و غرب دریای خزر و چه در خود منطقه دریای خزر وضع مطلوبی نداشته‌ایم. با این حال، همان‌طور که اشاره کردم، همچنان این فرصت وجود دارد که با تغییر رویکردهای جاری در سیاست خارجی، بهبود رابطه با آمریکا و کشورهای غربی، و خروج از بن‌بست‌های فعلی، بتوانیم در منطقه قفقاز به‌عنوان بازیگر فعال حضور یابیم. بررسی‌های متعدد نشان می‌دهد در طول سه دهه گذشته، ما در این منطقه نقش بازیگری منفعل را داشته‌ایم.

 فعال شدن این کریدور تا چه اندازه می‌تواند نفوذ ترکیه را در قفقاز افزایش دهد و چه تاثیری بر تقویت ائتلاف‌های جهان ترکیه در همسایگی مرزهای ایران دارد؟

بدون تردید، ساختن این مسیرها و راه‌های مختلف که در منطقه دنبال می‌شود، بخشی از پروژه‌ها و طرح‌هایی است که هر یک از بازیگران رقیب طراحی و اجرا می‌کنند. بنابراین، ایران باید درک روشن و واقع‌بینانه‌ای از جغرافیای سیاسی و واقعیت‌های قدرت در این منطقه داشته باشد و بتواند در میان بازیگران مختلف به موازنه و تعادلی برسد که بر پایه منافع ملی خودش استوار باشد.

دولت ترکیه در این زمینه هوشیارانه و مبتنی بر بررسی‌ها و کارشناسی‌های علمی حرکت کرده است. ترکیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، اهداف جاه‌طلبانه‌ای در قفقاز و شرق و غرب دریای خزر دنبال کرده و پشتوانه هدف‌گذاری‌ها و پیگیری‌ها، نهادهای علمی و کارشناسی در این کشور بوده‌اند. دولت ترکیه دیپلماسی سنجیده و هوشیارانه‌ای را در چهارچوب منافعش در این منطقه پیش برده است. کاری که در کشور ما انجام نشده و دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در این منطقه پشتوانه علمی و دانشگاهی لازم را نداشته است. در نتیجه، ترکیه کاملاً هدفمند پروژه راه زنگزور را در چهارچوب سیاست‌های منطقه‌ای برای تقویت نفوذ و حضور در منطقه دنبال می‌کند و بدون تردید اگر جمهوری اسلامی ایران از فرصت‌های باقی‌مانده به‌درستی بهره نگیرد و رویکرد برد-برد را جایگزین رویکرد تقابلی نکند، سهمی از این منافع در منطقه ندارد.

 در شرایط کنونی، به نظر شما بهترین استراتژی ایران برای حفظ و تقویت منافع ملی‌اش در منطقه چیست؟ به عبارت دیگر ایران چگونه می‌تواند به‌طور موثر از فرصت‌ها بهره‌برداری و تهدیدها را مدیریت کند؟

بیش از هر چیز، ما نیازمند تقویت و ترویج رویکرد واقع‌بینانه در منطقه هستیم، نه تمرکز بر آرمان‌های ایدئولوژیک و نادیده گرفتن واقعیت‌های آن. باید دغدغه‌ها، اهداف و ملاحظه‌های کشورهای منطقه را به‌درستی شناسایی کنیم. شناخت دقیق بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی یکی از ضرورت‌هایی است که در کشورمان به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته است. دیپلماسی ما به‌ویژه در منطقه خزر و اطراف آن (چه در شرق و چه در غرب دریای خزر) پشتوانه علمی قدرتمندی نداشته و در بسیاری موارد، رویاپردازی جایگزین طراحی سیاستی مبتنی بر منافع و تامین امنیت ملی شده است.

تاکید می‌کنم منطقه قفقاز جنوبی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی عرصه رقابت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بوده است. از یک‌سو ترکیه و اسرائیل، همسو و همراه و گاه با تعارض‌ها و تفاوت‌هایی، از حمایت و پشتیبانی آمریکا در این منطقه برخوردار بودند. از سوی دیگر نباید فراموش کنیم که کریدور زنگزور بخشی از کریدور میانی است که چین در چهارچوب طرح «راه ابریشم جدید» برای پیوند با اروپا به آن توجه ویژه‌ای دارد. برای روسیه نیز حضور آمریکا و تقویت نفوذ بازیگران متحد آن در این منطقه، پدیده‌ای مطلوب به‌شمار نمی‌آید. بنابراین، درک ملاحظه‌های کشورهای منطقه و بازیگران فرامنطقه‌ای و میزان نفوذ هر یک از آنها می‌تواند به ما در فهم معادلات قدرت کمک کند که روابط خودمان را با ساختارها و گروه‌بندی‌هایی تنظیم کنیم که با منافع و امنیت ملی کشورمان همخوانی داشته باشند.

به نظر می‌رسد نیازمند بازنگری اساسی و جدی در اولویت‌بندی‌هایمان در این منطقه هستیم و باید توجه بیشتری به دغدغه‌ها و ملاحظه‌های کشورهای منطقه داشته باشیم. باید بدانیم ارمنستان و جمهوری آذربایجان از این توافق چه اهدافی دنبال می‌کنند و جمهوری اسلامی ایران چگونه می‌تواند همراه و همگام با آنها، از این ملاحظه‌ها و دغدغه‌ها، منافع و مصالح خودش را تامین کند. این امر مستلزم درک و شناخت دقیق این کشورهاست و به نظرم لازم است پیوندها و ارتباط‌های عمیق و گسترده میان بدنه اجرایی، کارشناسی و علمی کشورمان شکل بگیرد که بتوانیم از فرصت‌های باقی‌مانده به‌خوبی بهره‌برداری کنیم.  

دراین پرونده بخوانید ...