شناسه خبر : 50085 لینک کوتاه

خودکفایی آماری

تبعات خودکفایی برنج در گفت‌وگو با مجتبی آشینه

خودکفایی آماری

رئیس گروه مدیریت مصرف، تقاضا و بهره‌وری آب در شرکت مدیریت منابع آب ایران، در این مصاحبه به چالش‌های خودکفایی کشاورزی و بحران منابع آبی کشور می‌پردازد. او با اشاره به مصرف بسیار بالای آب در تولید برنج، به‌ویژه در مناطق گرمسیری مانند خوزستان، تاکید می‌کند که سیاست‌گذاری بدون توجه به آمار و داده و همچنین ظرفیت‌های واقعی آب کشور، پایدار نخواهد بود. مجتبی آشینه، ضعف در داده‌های دقیق و قابل اتکا را مانع اصلی تصمیم‌گیری درست معرفی می‌کند و بر ضرورت اصلاح الگوی کشت و پذیرش واردات بخشی از محصولات پرآب‌بر تاکید دارد تا از بحران جدی آب جلوگیری شود.

♦♦♦

 سیاستی در ایران دنبال می‌شود که عمدتاً در مسئله کشاورزی و امنیت غذایی به خودکفایی منتهی می‌شود. مسئله خودکفایی اما بر ظرفیت‌های اکولوژیک و منابع آبی کشور منطبق نیست. نمونه‌اش در تولید برنج، رئیس کمیسیون کشاورزی می‌گوید می‌توانیم به خودکفایی نسبی برنج برسیم. بعضی‌ها معتقدند این حرف در شمال کشور شدنی است، اما در عمل برنج در نقاط مختلف ایران تولید می‌شود. با این نگاه، بین خودکفایی در برنج و خودکفایی در گندم چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی از نظر منابع و سیاست‌ها وجود دارد؟

هر محصول استراتژیک را باید با نگاه به ورودی و خروجی‌هایش بررسی کرد. مثلاً برنج فقط در شمال کشت نمی‌شود؛ در کامفیروز فارس، چرام کهگیلویه و بویراحمد، دیواندره کردستان و حتی بخش‌هایی از خوزستان و دیگر مناطق کشور از جمله اصفهان هم کاشته می‌شود. مسئله این است که باید ببینیم این خودکفایی به چه قیمتی تمام می‌شود. مسئولان باید احتیاط کنند که در سیاست‌گذاری دچار شعارزدگی نشوند و نهایتاً به خطا نروند. مثلاً درباره هندوانه گفته می‌شود محصول پر‌آب‌بر است. در حالی که هندوانه به‌ازای هر کیلوگرم، حدود 300 لیتر آب مصرف می‌کند. برای مقایسه، تولید گندم برای هر کیلوگرم در کشور به‌طور متوسط حدود سه هزار لیتر آب نیاز دارد. این یعنی مصرف آب گندم تقریباً 10 برابر هندوانه است. در مورد گوشت گاو این عدد به حدود ۱۳ هزار و 500 لیتر برای هر کیلو می‌رسد (45 برابر هندوانه!). برای تولید برنج برخلاف یکسری آمارها که بین دو تا پنج هزار لیتر آب به‌ازای هر کیلوگرم مطرح شده، برای هر کیلو بین چهار تا پنج هزار لیتر آب در شمال ایران مصرف می‌شود. این رقم‌ها بسیار قابل توجه هستند و باید در سیاست‌گذاری‌ها لحاظ شوند.

 با توجه به مصرف بالای آب در تولید برنج، وضعیت کشت برنج در مناطق مختلف کشور از جمله در مناطق گرم کشور مثل خوزستان چگونه است و آیا این روش‌ها از نظر اقتصادی و زیست‌محیطی به‌صرفه هستند؟

براساس برآوردهای صورت‌گرفته، حدود 200 هزار هکتار در استان خوزستان به کشت برنج اختصاص یافته است. البته این آمار مربوط به زمین‌های رسمی و مساحت‌های ثبت‌شده است و شامل کشت‌های کوچک خانگی یا باغچه‌ها نمی‌شود که آمار دقیقی درباره آنها وجود ندارد. همان‌طور که قبلاً گفته شد، مصرف آب برای تولید برنج در شمال کشور حدود چهار تا پنج هزار لیتر به ازای هر کیلوگرم است، اما در خوزستان این مقدار تقریباً بیش از سه برابر برآورد شده و تا 15 هزار لیتر برای هر کیلوگرم برنج تخمین زده می‌شود. اگر قیمت برنج را در نظر بگیریم و فرض کنیم که کشور با کمبود یا ناترازی آب مواجه نباشد، باز هم هزینه‌های مربوط به مصرف این میزان آب، در مقابل هزینه‌های ساخت تاسیسات آبی همچون سد، خطوط انتقال، ایستگاه پمپاژ، تصفیه‌خانه و شبکه‌های توزیع آب، اقتصادی به نظر نمی‌رسد. اما زمانی که با مسئله ناترازی آب روبه‌رو باشیم، این نوع کشت دیگر به هیچ عنوان توجیه اقتصادی ندارد و عملاً مجبور به واردات برنج خواهیم بود. در چنین شرایطی، کشت برنج به‌عنوان یک محصول استراتژیک باید مورد بازنگری قرار گیرد و شاید بهتر باشد به جای اولویت دادن به این محصول پرمصرف، به راهکارهای پایدارتر فکر کنیم. یکی از دلایل تداوم این وضعیت، نبود داده‌های دقیق و قابل اتکا در حوزه کشاورزی و منابع آبی کشور است. در سازمان‌های دولتی اطلاعات زیادی وجود دارد، اما این داده‌ها اغلب از دقت و صحت کافی برخوردار نیستند. نتیجه این است که نبود آمار و اطلاعات دقیق و قابل اعتماد باعث می‌شود تصمیم‌گیری‌ها بر پایه داده‌های نادرست یا ناکافی انجام شود، و این تصمیمات نادرست، مشکلات کشور را روزبه‌روز پیچیده‌تر و حادتر می‌کنند. اگر بخواهیم شرایط بهتری داشته باشیم، باید اولویتمان جمع‌آوری و تحلیل داده‌های دقیق، شفاف و علمی باشد تا سیاست‌گذاری‌ها بر اساس واقعیت‌ها انجام شده و منابع محدودمان به شکل بهینه‌تری مصرف شود.

 با توجه به تاکید رئیس کمیسیون کشاورزی مجلس بر خودکفایی در برنج و با تاکید بر وضعیت منابع آبی، آیا می‌توان پیش‌بینی کرد همان بلایی که بر سر منابع آبی کشور در اثر کشت گسترده گندم آمد، بر حداقل منابع آبی موجود در شمال یا سایر مناطق کشور نیز در کشت برنج بیاید؟

پاسخ به این پرسش مستلزم در دسترس بودن داده‌ها و آمار و اطلاعات دقیق است. تا زمانی که داده‌های صحیح و دقیق وجود نداشته باشد، هیچ‌کدام از استراتژی‌ها قابل اتکا نیست.

البته در چنین شرایطی، نمی‌توان بدون داشتن داده‌ها و اطلاعات صحیح و دقیق گفت که بازار آزاد می‌تواند خودش تنظیم‌گر باشد. نیازمند شرایطی هستیم که با دسترسی به اطلاعات درست، از جمله داده‌های مربوط به عرضه و تقاضا، سال‌به‌سال استراتژی‌های پویا و دینامیکی طراحی و اجرا کند. مثلاً امسال ممکن است تصمیم گرفته شود واردات برنج افزایش یابد، اما سال آینده شرایط تغییر کند و سیاست‌های دیگری اتخاذ شود. مثلاً در زمانی که الگوی مصرف مردم به سمت مصرف کمتر برنج حرکت می‌کند و این تغییر در رفتار مشاهده شده است. این روند باید در سیاست‌گذاری‌ها و تصمیم‌سازی‌ها لحاظ شود تا بر اساس داده‌های واقعی و به‌روز، تصمیمات موثر و بهینه گرفته شود. مشکل بزرگ این است که در بسیاری از سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها، اگرچه داده‌هایی وجود دارد، اما گاهی این داده‌ها به دلایل مختلف از جمله ملاحظات داخلی منتشر نمی‌شوند یا به گونه‌ای ارائه می‌شوند که باعث ایجاد «آلودگی اطلاعاتی» می‌شود. این وضعیت، تصمیم‌گیرندگان و حتی افکار عمومی را دچار سردرگمی و تردید می‌کند. نمونه‌هایی وجود دارد که اطلاعات مختلفی درباره حقوق افراد مطرح می‌شود که گاه متناقض و غیرشفاف است و این نوع ارائه داده‌ها به نوعی به‌صورت هوشمندانه یا ناآگاهانه موجب سردرگمی و کاهش اعتماد می‌شود. بنابراین تا زمانی که داده‌ها شفاف، دقیق و قابل اعتماد نباشند، نمی‌توان انتظار داشت تصمیمات استراتژیک و موثری برای مدیریت منابع حیاتی کشور گرفته شود و این روند می‌تواند به وخامت بیشتر وضعیت منابع آب و دیگر بخش‌ها منجر شود.

 در شرایطی که آمار و داده‌های مرتبط با مصرف آب در کشور پراکنده و متفاوت است، چگونه می‌توان به تصمیم‌گیری‌های درست در زمینه مدیریت منابع آب و سیاست‌گذاری‌های کلان اعتماد کرد؟

در ایران یکی از معضلات اساسی، عدم انسجام و دقت آمارها و داده‌هاست که در حوزه‌های مختلف به‌ویژه در مصرف آب آشامیدنی به چشم می‌خورد. برای مثال، اخیراً در تحقیقات و تفحص‌هایی که در این زمینه انجام شده، عدد مصرف سرانه آب شرب هر نفر به صورت‌های مختلف اعلام شده است؛ گاهی 250 لیتر، گاهی بین 200 تا 300 لیتر و گاهی حتی 130 لیتر. این اعداد نشان‌دهنده پراکندگی و عدم ثبات در آمارهاست که به‌شدت بر روند سیاست‌گذاری تاثیرگذار است. وقتی می‌گوییم مصرف آب شرب سرانه هر نفر 250 لیتر است، یعنی هر فرد روزانه معادل 250 بطری یک‌لیتری آب معدنی مصرف می‌کند؛ عددی که به هیچ وجه واقع‌بینانه به نظر نمی‌رسد. حتی اگر در نظر بگیریم بخش قابل توجهی از این مقدار در پخت‌وپز، بهداشت و شست‌وشو مصرف ‌شود، باز هم نمی‌توان تمام تلفات و پرت شبکه را به مردم نسبت داد. آمارها نه‌تنها متناقض هستند، بلکه طی زمان نیز تغییرات چشمگیری داشته‌اند. با توجه به جمعیت حدود 90 میلیون‌نفری کشور و مصرف سرانه اعلام‌شده، میزان کل مصرف آب شرب کشور در سال رقمی حدود هشت میلیارد و 800 میلیون مترمکعب برآورد می‌شود. در کنار این، صنایع و بخش کشاورزی نیز مقادیر قابل توجهی از منابع آبی را مصرف می‌کنند که همه اینها باید به دقت مورد بررسی قرار گیرد. این اختلاف‌ها و نبود آمار دقیق و قابل اتکا، چالشی جدی برای سیاست‌گذاران و تصمیم‌گیران است. زیرا وقتی داده‌های مختلف چنین تفاوت‌های بزرگی دارند، قانون‌گذار و مجری نمی‌داند بر اساس کدام آمار باید تصمیم بگیرد و برنامه‌ریزی کند. مشکل اصلی، کمبود داده نیست، بلکه دقت داده است. عدم اطلاعات دقیق، به‌روز و قابل اعتماد است که به گرفتن تصمیمات نادرست و ناکارآمد می‌انجامد.

این وضعیت باعث می‌شود حتی افرادی که بهترین نیت و بیشترین تلاش را دارند، با داده‌های متناقض مواجه شوند و تصمیماتی بگیرند که گاه بر مبنای واقعیت‌های موجود نیست و پیامدهای نامطلوبی به دنبال دارد. تا زمانی که این چالش بزرگ شفاف‌سازی داده‌ها و بهبود کیفیت آمارها حل نشود، نمی‌توان انتظار داشت مدیریت منابع حیاتی کشور به شکلی اصولی و اثربخش انجام شود.

 بر اساس آمار سازمان مرکز آمار ایران به‌طور متوسط هر ایرانی سالانه حدود 40 کیلوگرم برنج مصرف می‌کند. با جمعیت حدود 89 میلیون نفر، نیاز سالانه کل کشور به برنج چیزی در حدود 1 /3 میلیون تن برآورد می‌شود. اگر مصرف آب برنج را در شمال کشور حدود چهار تا پنج هزار لیتر به ازای هر کیلوگرم و در خوزستان 15 تا 17 هزار لیتر در نظر بگیریم، رقم کلی مصرف آب برای این حجم تولید، بسیار چشمگیر و نگران‌کننده خواهد بود. با توجه به میزان بالای مصرف آب در تولید برنج و آمار مصرف سرانه برنج در کشور، آیا سیاست خودکفایی در برنج، به‌ویژه با وضعیت منابع آبی و بارش در شمال کشور، منطقی و پایدار است؟

از آنجا که همه برنج کشور در خوزستان تولید نمی‌شود، اما همین اعداد نشان می‌دهد که نگرش سیاست‌گذاران به سمت خودکفایی برنج مبتنی بر آمار دقیق و واقعی نیست و بیشتر ناشی از کم‌اطلاعی یا اصرار بر اجرای سیاست خودکفایی است که خود را به شکل اجباری تحمیل می‌کند. از منظر آب و توسعه، حتی در شمال کشور با وجود بارش‌های نسبی و منابع آبی بیشتر، نمی‌توان انتظار داشت این تفکر که باید به سمت خودکفایی کامل برنج برویم، منطقی باشد. پاسخ من به این سوال قطعاً منفی است؛ البته باید پذیرفت که نمی‌توان کاملاً وابسته به واردات شد و در مواردی باید سیاست‌های منعطف و ترکیبی مانند کاشت-واردات در پیش گرفت. به هر حال، با توجه به آمار مصرف و نیاز برنج کشور که حدود سه میلیون تن است، بخشی از این نیاز باید از طریق تولید داخلی و بخشی از طریق واردات تامین شود. مثلاً می‌توان سیاستی را اجرا کرد که درصدی از نیاز برنج از داخل تولید و بقیه از طریق واردات تامین شود. در شرایطی که کشور با کمبود آب شدید مواجه است و برای تامین آن مجبور به انتقال آب بین‌حوضه‌ای و استانی هستیم و این موضوع به منازعات و مشکلات اجتماعی و زیست‌محیطی منجر می‌شود، منطقاً باید به جای تاکید صرف بر خودکفایی در محصولاتی مانند برنج که مصرف آب بالایی دارند، به تغییر الگوی کشت و جابه‌جایی محصولات کشاورزی فکر کنیم. این موضوع علاوه بر کاهش فشار بر منابع آبی، می‌تواند به کاهش معضلات زیست‌محیطی نیز کمک کند؛ چرا که سازمان محیط زیست کشور نیز این نگرانی‌ها را به‌عنوان مشکلات جدی مطرح می‌کند. بنابراین، جایگزینی واردات با تولید داخلی باید با توجه به داده‌ها و اطلاعات دقیق و شفاف انجام شود، اما مشکل اصلی فقدان سامانه‌های جامع و قابل اعتماد پایش و کنترل داده‌هاست.

 چرا اقتصاددانان معمولاً نسبت به سیاست‌های خودکفایی موضع منفی دارند و آیا این نگرش به منابع حیاتی مثل آب مرتبط است؟

اقتصاددانان معمولاً با دیدی واقع‌بینانه به مسئله خودکفایی نگاه می‌کنند و معتقدند که لزوماً خودکفایی در همه حوزه‌ها بهترین گزینه نیست. این نگرش ریشه در تخصص و درک دقیق آنها از محدودیت‌ها و هزینه‌های منابع دارد. طبیعتاً هر فرد یا گروهی در زمینه‌ای تخصص دارد؛ برخی فنی هستند، برخی اقتصادی، برخی اجتماعی و فرهنگی، و در نهایت تصمیم‌گیری باید به شکل تیمی و چندجانبه انجام شود. مثلاً در حوزه آب، از حدود 15 تا 20 سال پیش مبحث اقتصاد آب مطرح شده و وزارت نیرو تیمی متشکل از افراد اقتصادی و فنی گردهم آورده است، اما مشکل اینجاست که اقتصاددانان همیشه اطلاعات فنی کامل ندارند؛ نمی‌دانند یک سد بتنی دو قوسی، هزینه ساختش چقدر است و چقدر می‌تواند آب تنظیم کند.

در نتیجه گاهی تصمیمات بر اساس اطلاعات ناقص گرفته می‌شود و این باعث می‌شود پروژه‌هایی طراحی شوند که از نظر مالی (اقتصاد خرد) و حتی اقتصادی (اقتصاد کلان) توجیهی نداشته باشند. وقتی متخصصان اقتصادی، فنی و دیگر حوزه‌ها کنار هم می‌نشینند و بدون تعصب تصمیم می‌گیرند، نتیجه منطقی‌تر و جامع‌تر خواهد بود، همان‌طور که در همه جای دنیا معمول است. اقتصاددان‌ها مهندس نیستند و مهندسان اقتصاددان نیستند؛ هر کدام تخصص خود را دارند و باید با همکاری و تعامل کار کنند. مسئله خودکفایی این است که وقتی منابع کافی وجود داشته باشد، می‌توان به سمت تولید و خودکفایی رفت؛ اما خودکفایی به معنای بی‌توجهی به محدودیت‌های منابع نیست. این همان نکته‌ای است که اقتصاددانان روی آن تاکید دارند. 

دراین پرونده بخوانید ...