پزشک اقتصاد
ویلیام شارپ چگونه نامی ماندگار در اقتصاد پیدا کرد؟
مادرش میخواست او پزشک شود، اما ویلیام نمیتوانست دیدن خون را تحمل کند. از آنجا که تحصیل، یک سنت خانوادگی بود، تصمیم گرفت پزشک دیگری شود. بنابراین، در زمینه آکادمیکی که خودش ساخته بود، رهبر شد: اقتصاد مالی.
ویلیام اف. شارپ، اقتصاددان آمریکایی در سال 1990 با هری ام. مارکوویتز و مرتون اچ. میلر جایزه نوبل علوم اقتصادی را دریافت کرد. کار اولیه آنها اقتصاد مالی را به عنوان یک رشته تحصیلی جداگانه مطرح کرد.
گفته میشود که شارپ، همراه با هری مارکوویتز و مرتون میلر، استاد سرمایهگذاری است. او مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای (CAPM) را توسعه داد؛ اولین نظریهای که توضیح میدهد چرا اوراق بهادار این قیمتها را دارند و چگونه قیمتها یا بازدهها با یکدیگر متفاوت است. او به عنوان یک برنامهنویس پرشور و خودآموخته، ابزارهای تحلیلی نیز ایجاد کرده که بازارهای مالی را بهشدت تغییر داده است.
شارپ مدرک دکترای خود را در رشته اقتصاد در سال 1961 از دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس گرفت. او تحت تاثیر نظریات مارکوویتز بود که در حین کار در شرکت رَند (1961-1957) با او آشنا شده بود. بعدها، شارپ اقتصاد را در دانشگاه واشنگتن در سیاتل (1968-1961) و از سال 1970 در دانشگاه استنفورد تدریس کرد تا اینکه در دهه 1980 از تدریس بازنشسته شد و ریاست شرکت مشاوره سرمایهگذاری خود، شارپ-راسل ریسرچ (بعدها شرکای ویلیام اف. شارپ) را بر عهده گرفت. او در سال 1993 در سمت استاد امور مالی به استنفورد بازگشت و در سال 1999 بازنشسته افتخاری1 شد. در سال 1996 شارپ شرکت مشاوره پورتفولیوی موتورهای مالی (.Financial Engines, Inc) را راهاندازی کرد که در سال 2018 با خدمات مالی Edelman ادغام شد.
شارپ جایزه نوبل را برای «مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای» (CAPM) دریافت کرد؛ یک الگوی مالی که توضیح میدهد چگونه قیمت اوراق بهادار منعکسکننده ریسکها و بازدههای بالقوه است. تئوری شارپ نشان داد که قیمتگذاری بازار داراییهای پرریسک به آنها امکان میدهد در سبد سرمایهگذاران قرار بگیرند، زیرا میتوان آنها را با سرمایهگذاریهای کمریسک ترکیب کرد. نظریههای او به مفهوم «بتا»، اندازهگیری ریسک پورتفوی منجر شد. تحلیلگران سرمایهگذاری اغلب از یک ضریب بتا برای مقایسه ریسک یک سهم در برابر ریسک بازار سهام گستردهتر استفاده میکنند.
کار بعدی ویلیام شارپ بر اساس چهارچوب CAPM ساخته شد و به توسعه فرمولی انجامید که اکنون «نسبت شارپ» نامیده میشود؛ مفهومی که به بازده پورتفولیو نسبت به میزان ریسک موجود در پورتفوی میپردازد. نسبت شارپ در نظر گرفته شده است تا به سرمایهگذاران نشان دهد که آیا به اندازه کافی برای ریسکهایی که از سوی مدیر پورتفوی متحمل میشوند، غرامت دریافت میکنند یا خیر.
دکتر شارپ مقالاتی در تعدادی از مجلات حرفهای منتشر کرده است، از جمله مدیریت علوم، مجله کسبوکار، مجله مالی، مجله اقتصاد مالی، مجله تحلیل مالی و کمی، مجله مدیریت پورتفولیو و مجله تحلیلگران مالی. او همچنین رئیس سابق انجمن مالی آمریکا بوده است.
کتابهای او شامل «نظریه پورتفولیو و بازارهای سرمایه» (1970 و 2000)، «ابزارهای تخصیص دارایی» (1987)، «مبانی سرمایهگذاری» (همراه با گوردون جِی. الکساندر و جفری بیلی، 2000)، «سرمایهگذاری» (همراه با گوردون جی. الکساندر و جفری بیلی، 1999) و «سرمایهگذاران و بازارها: انتخاب پورتفولیو، قیمت دارایی و مشاوره سرمایهگذاری» (2007) است.
از پزشکی تا اقتصاد
ویلیام فورسایت شارپ در 16 ژوئن 1934 در بوستون، ماساچوست متولد شد. از آنجا که پدرش در گارد ملی خدمت میکرد، خانواده او چندینبار در طول جنگ جهانی دوم نقل مکان کردند تا اینکه سرانجام در ریورساید، کالیفرنیا ساکن شدند. شارپ بقیه دوران کودکی و نوجوانی خود را در ریورساید گذراند و در سال 1951 از دبیرستان پلیتکنیک ریورساید فارغالتحصیل شد. او سپس در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی ثبتنام کرد و قصد داشت مدرک پزشکی بگیرد. بااینحال، در سال اول تصمیم گرفت تمرکز خود را بر تحصیل در رشته مدیریت بازرگانی بگذارد، پس به دانشگاه کالیفرنیا در لسآنجلس نقل مکان کرد.
در ترم اول در دانشگاه، حسابداری و اقتصاد را گذراند -دو دورهای که برای مدرک بازرگانی لازم بود- که هر دو تاثیر زیادی در حرفه او داشت. دوره حسابداری در درجه اول با حسابوکتاب سروکار داشت، در حالی که دوره اقتصاد بر تئوری اقتصاد خرد متمرکز بود. شارپ حسابداری را خستهکننده یافت، اما سختگیری و مرتبط بودن نظریه اقتصاد خرد بهشدت او را جذب کرد. ازاینرو شارپ که متوجه شد علاقهای به حسابداری ندارد، باز هم تغییر رشته داد و سرانجام در رشته اقتصاد مشغول تحصیل شد. او مدرک کارشناسی را در سال 1955، کارشناسی ارشد را در سال 1956، و دکترای خود را در سال 1961، همه را از دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس (UCLA) دریافت کرد.
در طول تحصیل در مقطع کارشناسی، دو استاد تاثیر زیادی بر او گذاشتند: آرمِن آلچیان، استاد اقتصاد که مربی او شد، و جِی. فِرد وستون، استاد امور مالی که اولینبار او را با مقالات هری مارکوویتز در مورد نظریه پورتفولیو آشنا کرد. ماجرا از این قرار بود که شارپ پس از فارغالتحصیلی، در سال 1956 در مقام اقتصاددان به شرکت رَند (RAND) پیوست. او در حین انجام پژوهشها در رَند، مطالعه برای مقطع دکترا را نیز در یوسیایای زیر نظر آرمن آلچیان آغاز کرد. در حین جستوجوی موضوع پایاننامه، جی. فرد وستون به او پیشنهاد کرد که از هری مارکوویتز در رَند بپرسد. شارپ با همکاری نزدیک با مارکوویتز، که در عمل «نقشی شبیه به مشاور پایاننامه ایفا کرد»، دکترای خود را در سال 1961 با پایاننامهای در مورد مدل تکعاملی قیمتهای اوراق بهادار، شامل نسخه اولیه «خط بازار اوراق بهادار»،2 به دست آورد.
شارپ در سال 1961 پس از پایان تحصیلات تکمیلی خود، به سیاتل نقل مکان کرد تا در دانشکده بازرگانی دانشگاه واشنگتن در رشته مالی مشغول به کار شود و به تدریس در این دانشگاه پرداخت. او شروع به پژوهش در مورد تعمیم نتایج پایاننامه خود به نظریه تعادل قیمتگذاری دارایی کرد؛ کاری که به «مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای» (CAPM) منتهی شد. او مقاله توصیفکننده CAPM را در سال 1962 به مجله مالی ارائه کرد؛ بااینحال، از قضا، مقالهای که به یکی از پایههای اقتصاد مالی تبدیل میشد، در ابتدا نامربوط تلقی شد و از انتشار آن خودداری کردند. شارپ باید منتظر تغییر کادر تحریریه میماند تا سرانجام مقاله در سال 1964 منتشر شود. در همان زمان، CAPM بهطور مستقل از سوی جان لینتنر، یان موسین و جک ترینور توسعه یافت (در سال 1963، شارپ مقاله منتشرنشدهای از جک ترینور دریافت کرد که حاوی نتایج مشابهی بود. در سال 1965، جان لینتنر مقاله مهم خود را با نتایج بسیار مشابه منتشر کرد. بعدها نیز یان موسین نسخهای را منتشر کرد که همان روابط را در یک محیط کلیتر به دست آورد).
در سال 1968 شارپ به دانشگاه کالیفرنیا در ایروین رفت؛ اما تنها دو سال در آنجا ماند و در سال 1970، این بار به دانشگاه استنفورد منتقل شد. شارپ در حین تدریس در استنفورد، پژوهشهای خود را در زمینه سرمایهگذاری، بهویژه در زمینه تخصیص پورتفولیو و صندوقهای بازنشستگی ادامه داد. او همچنین با ارائه مشاوره به مریل لینچ و ولز فارگو، بهطور مستقیم در فرآیند سرمایهگذاری شرکت کرد و به این ترتیب این فرصت را داشت که نسخههای تئوری مالی را عملی کند. او در سال 1986 با همکاری شرکت فرانک راسل، شرکت تحقیقاتی شارپ راسل را تاسیس کرد که متخصص در ارائه تحقیقات و مشاوره در زمینه تخصیص دارایی به صندوقها و بنیادهای بازنشستگی بود. مقاله او در سال 1988، «تعیین ترکیب دارایی موثر صندوق»، الگویی را ایجاد کرد که بعداً به عنوان تحلیل سبک مبتنی بر بازده شناخته شد.
در سال 1989 او از تدریس بازنشسته شد و با حفظ سمت پروفسور بازنشسته امور مالی در استنفورد، تمرکز خود را بر شرکت مشاوره خود که اکنون شرکای ویلیام اف. شارپ نامیده میشود، گذاشت. در سال 1996، او با همکاری جوزف گراندفِست، پروفسور استنفورد و کرِیگ دبلیو. جانسون، وکیل سیلیکونولی، Financial Engines را بنیان گذاشت. «موتورهای مالی» از فناوری برای اجرایی کردن بسیاری از تئوریهای مالی در مدیریت پورتفولیو استفاده میکند.
امروز، این شرکت بیش از 200 کارمند دارد و با بیش از 200 میلیارد دلار در حسابهای بازنشستگی مدیریتشده، ارائه مشاوره و خدمات حساب مدیریتشده به کارمندان در بیش از هزار شرکت بزرگ، در مشاوره سرمایهگذاری و مدیریت خودکار برنامه بازنشستگی پیشرو است.
شارپ به عنوان رئیس انجمن مالی آمریکا خدمت کرده و از معتمدین اقتصاددانان برای صلح و امنیت است. او همچنین دارای دکترای افتخاری علوم انسانی، دکترای افتخاری از دانشگاه دپاول (دوپال)، دکترای افتخاری از دانشگاه آلیکانته (اسپانیا)، دکترای افتخاری از دانشگاه وین و مدال UCLA، بالاترین افتخار یوسیالای (دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس) است.
از سال 2009، شارپ مدافع استراتژیهای «تخصیص دارایی تطبیقی» بوده که به دنبال بهرهبرداری از رفتارهای اخیر بازار برای بهینهسازی تخصیص دارایی و در نتیجه بیشینه کردن بازده و کاهش نوسان است.
در ژوئن 2024، 16 برنده جایزه نوبل اقتصاد، از جمله شارپ، نامهای سرگشاده را امضا کردند که در آن استدلال میشد سیاستهای مالی و تجاری دونالد ترامپ همراه با تلاش برای محدود کردن استقلال فدرالرزرو، تورم را در ایالاتمتحده دوباره شعلهور میکند.
شیر، کره و CAPM
جدا از شهرت شارپ به عنوان یک غول در دنیای مالی، او همچنین تلاش کرده است تا اقتصاد را برای همه بخشهای جامعه، بهویژه برای آنهایی که خوششانستر هستند، مفید کند.
اگر یک فرد معمولی تعجب میکند که چرا شیر گرانتر از کره است، یا چرا قیمت شیر افزایش مییابد، اما کره ثابت میماند، میتوانید به او بگویید که بستگی به قیمت بازار ماهی دارد. شارپ تجزیه و تحلیل و ثابت کرد که چگونه تغییر در یک بازار، باعث افزایش قیمت بازارهای دیگر میشود. این موضوع، به مدل «قیمتگذاری داراییهای سرمایهای» یا CAPM و مدل تکشاخصی تبدیل شد و در سال 1961، بسیار پیشرفت کرد.
CAPM صرفاً الگویی برای استفاده در فروشگاههای مواد غذایی نیست، بلکه به تجزیه و تحلیل بازارهای مالی و دلیلی که کمیته نوبل کار او را «ستونفقرات اقتصاد مالی» نامیده است، کمک کرده است.
شارپ توضیح میدهد: «در حالت تعادل مجموعهای از پورتفولیوها وجود دارند که کارآمدتر از سایرین هستند. این پورتفولیوها معمولاً شامل ترکیبی از چیزی است که ما اکنون آن را سبد بازار مینامیم؛ پورتفوی گستردهای که اصولاً تمام اوراق بهادار موجود را متناسب با ارزش بازارشان دربر میگیرد.»
او ادامه میدهد: «بهترین کار این است که بخشی یا تمام پول خود را در آن سبد سرمایهگذاری کنید و بقیه یا هیچ را در چیزی امن مانند اوراق خزانه، اسکناسها، اوراق بهادار خزانهداری محافظتشده با تورم قرار دهید. اگر واقعاً میخواهید ریسک کنید و بازده مورد انتظار بالاتری به دست آورید، حتی ممکن است بخواهید پول قرض کنید و همه آن را در آن سبد بازار سرمایهگذاری کنید. مبادله میان بازده مورد انتظار و ریسک تقریباً خطی خواهد بود، بنابراین اگر بازده مورد انتظار بیشتری میخواهید، باید ریسک بیشتری را بپذیرید.»
مارتین گروبر، استاد دانشکده بازرگانی استرن دانشگاه نیویورک، میگوید: «شارپ، به پیروی از هری مارکوویتز، اولین تئوری را در مورد اینکه چرا اوراق بهادار آن قیمتها را داشتند، مطرح کرد و بعداً آن نظریه را به یک تعادل عمومی تبدیل کرد. این اولین نظریهای است که توضیح میدهد چرا و چگونه قیمتها یا بازده اوراق بهادار با یکدیگر متفاوت است. این نظریه کل روش کار صنعت را تغییر داد.»
برای نزدیک به دو سال، شارپ روی استراتژیهایی برای ایجاد درآمد در دوران بازنشستگی با فاکتور گرفتنِ هزاران سناریوی احتمالی آینده، اطلاعات بازار، تعادل بازار و سایر شرایط برای ارزیابی گزینههای مختلف امنیت مالی برای افراد، کار کرد. او میگوید: «بسیاری از مردم پساندازهای دوران بازنشستگی خود را در وسایل نقلیهای قرار میدهند که ریسکپذیرتر از آن چیزی است که تصور میکنند. از نظر هزینهها، مراجعه به شرکتهای بیمه، مراجعه به مدیران سرمایهگذاری، بیش از آنچه لازم است هزینه دارد.»
او میگوید: «من بیشتر نگران افرادی هستم که درآمد متوسط یا پایینتر دارند. اگرچه بدیهی است که افراد کمدرآمد معمولاً پول زیادی برای سرمایهگذاری ندارند. بسیاری از این اوراق بهادار جدید عمدتاً برای افرادی که شرطبندی میکنند محبوب هستند و از نظر بهبود وضعیت مردم، بهبود رفاه سرمایهگذاران عادی، بسیاری از این اوراق را اگر خطرناک نباشند، اضافی میدانم.»
پینوشتها:
1- استاد ممتاز یا اِمِریت (مرتبهای بالاتر از استادتمام)
2- «خط بازار اوراق بهادار» در سرمایهگذاری و اقتصاد، خطی است که رابطه میان بازده مورد انتظار یک دارایی سرمایهای و ریسک آن را نشان میدهد.