زوج گمشده
زوجها چگونه تصمیمهای بهتری میگیرند؟
برنامهریزی برای بازنشستگی یکی از مهمترین تصمیمهایی است که افراد و خانوادهها در زندگی خودشان با آن مواجه میشوند. این تصمیم نهتنها به انتخاب زمان بازنشستگی مربوط میشود، بلکه بر میزان درآمد پس از بازنشستگی، کیفیت زندگی در دوران کهولت و حتی سطح رفاه خانوار نیز تاثیر مستقیم دارد. یکی از منابع اصلی درآمد بازنشستگی برای بسیاری از خانوادهها در آمریکا، مزایای تامین اجتماعی است. با این حال، مطالعات متعدد نشان میدهد بسیاری از مردم درک دقیقی از میزان مزایایی که قرار است دریافت کنند ندارند و اغلب این انتظارات با برآوردهای رسمی مغایرت دارد. برای مثال، تصور کنید زوجی در حدود 60سالگی در حال برنامهریزی برای بازنشستگی هستند. شوهر انتظار دارد در 67سالگی ماهانه دو هزار و 500 دلار از تامین اجتماعی دریافت کند، در حالی که همسرش تخمین میزند شوهرش دو هزار و 200 دلار دریافت میکند. وقتی این زوج با ابزار رسمی همانند Social Security Quick Calculator مقایسه میشوند، ممکن است معلوم شود رقم واقعی حدود دو هزار و 100 دلار است. اختلاف در انتظارات نهتنها درباره مزایای خود، بلکه درباره مزایای همسر نیز دیده میشود و میتواند برنامهریزی مالی را دچار اختلال کند. جالبتر اینکه در بسیاری موارد، حتی زوجها درباره انتظارات یکدیگر توافق ندارند و پیشبینیهای متفاوت درباره مزیت خاص (مثلاً مزایای همسر) ارائه میدهند. این اختلاف ممکن است ناشی از نبود ارتباط کافی، سطح پایین سواد مالی یا حتی تنشهای زناشویی باشد. در چنین شرایطی، مسئله کلیدی این است که چگونه میتوان دقت انتظارات افراد را بهبود داد و اطلاعات صحیح را در درون خانوادهها، بهویژه بین زوجها، منتقل کرد. اگر به یکی از زوجها اطلاعات دقیقتری درباره مزایای بازنشستگی داده شود، آیا این اطلاعات به شریک زندگیاش منتقل میشود؟ یا اینکه به دلایل مختلفی مانند عدم ارتباط موثر، تفاوت در انگیزهها یا نبود اعتماد، اطلاعات در همان سطح باقی میماند و به تصمیمگیری مشترک منجر نمیشود؟
برای پاسخ به این پرسشها، مقالهای که با عنوان «سرریز اطلاعات بین زوجها» به چاپ رسید، به شکلی نوآورانه به بررسی این موضوع پرداخته است. پژوهشگران به یکی از زوجین (که نخستین نفر در نظرسنجی بوده) اطلاعات دقیق و رسمی درباره مزایای تامین اجتماعی خودش و همسرش دادهاند و سپس بررسی کردهاند آیا شریک زندگیاش، که چند روز بعد در همان نظرسنجی شرکت کرده، اطلاعاتش بهبود یافته است یا خیر؟ به عبارت دیگر، این پژوهش سعی کرده بفهمد اطلاعات چگونه درون خانواده منتقل میشود، چه عواملی این انتقال را تقویت یا تضعیف میکند و آیا این فرآیند میتواند به بهبود هماهنگی در تصمیمگیری کمک کند یا نه؟ این پژوهش نهتنها نشان داده که اطلاعات میتواند تا حدی بین زوجها منتقل شود، بلکه عواملی همانند رضایت زناشویی، سطح سواد مالی، یا ارزش اطلاعات دریافتی، نقش کلیدی در این فرآیند دارند. یافتههای مقاله پیشرو میتواند به طراحان سیاستگذاری و برنامهریزان بازنشستگی کمک کند در طراحی ابزارهای اطلاعرسانی و مشاوره مالی، نقش پویای ارتباط درونخانوادگی را در نظر بگیرند و از آن برای بهبود تصمیمگیریهای مالی خانوار استفاده کنند. در ادامه خلاصهای از این مقاله ارائه میشود.
مقاله چه میگوید؟
این مقاله به بررسی نحوه جریان اطلاعات و هماهنگی انتظارات میان زوجهای متاهل درباره موضوعی مهم و مرتبط با تصمیمگیری اقتصادی، یعنی مزایای تامین اجتماعی (Social Security Benefits) میپردازد. نقطه آغاز مقاله این است که بسیاری از تصمیمهای اقتصادی نظیر میزان پسانداز، زمان بازنشستگی و مقدار عرضه نیروی کار، به صورت مشترک در سطح خانوار گرفته میشود. الگوی سنتی تصمیمگیری خانوار، مدل یگانه (unitary model)، فرض میکرد خانوار همانند واحد تصمیمگیرنده با تابع مطلوبیت واحد عمل میکند. در چند دهه گذشته، اقتصاددانان به سوی مدلهای جمعی (collective models) رفتهاند که در آن، خانوار از افراد مختلف با ترجیحات گوناگون تشکیل شده است. یکی از فرضهای مهم مدلهای جمعی، فرض «اطلاعات کامل» است؛ یعنی اینکه اطلاعات بهطور کامل و بدون اصطکاک بین همسران منتقل میشود و بنابراین، هر دو نفر انتظارات مشابه درباره نتایج آینده دارند. با وجود اهمیت این فرض در الگوسازی تصمیمگیری خانوار، شواهد تجربی درباره میزان هماهنگی انتظارات زوجها و چگونگی جریان اطلاعات میان آنها محدود است. حتی با اینکه دادههای مربوط به انتظارات افراد در نظرسنجیها بیش از پیش در دسترس قرار گرفتهاند، هنوز مشخص نیست همسران تا چه حد درباره پیامدهای اقتصادی آینده (مثل مزایای بازنشستگی) انتظارات همسو دارند و آیا اطلاعات بهصورت موثر میان آنها منتقل میشود یا نه؟
در این مقاله، نویسندگان با طراحی نظرسنجی آنلاین از دو هزار و 200 زوج میانسال در آمریکا تلاش میکنند شکاف دانشی را پر کنند. در این نظرسنجی، هر دو همسر بهطور جداگانه در مورد انتظارات خودشان از مزایای تامین اجتماعی پاسخ میدهند. پژوهش سه هدف اصلی را دنبال میکند: نخست، آزمون تجربی این فرض که همسران انتظارات یکسانی دارند. دوم، سنجش میزان «اثر سرریز اطلاعاتی» (information spillover) بین زوجها و شناسایی عواملی که این انتقال اطلاعات را تسهیل یا محدود میکنند؛ سوم، بررسی اینکه آیا ارائه اطلاعات به یکی از همسران، باعث بهبود تصمیمگیری مشترک خانوادگی میشود یا نه؟
تمرکز اصلی مطالعه به چهار دلیل بر انتظارات درباره مزایای تامین اجتماعی است. نخست، این مزایا بخش مهمی از امنیت مالی در دوران بازنشستگی در آمریکا را تشکیل میدهد، بهطوری که نیمی از افراد بالای ۶۵ سال حداقل نیمی از درآمدشان را از این منبع دریافت میکنند. دوم، شواهد زیادی وجود دارد که افراد در مورد مزایای تامین اجتماعی یا مشابه آن (مثل حقوق بازنشستگی) اطلاعات ناقص یا اشتباهی دارند. سوم، انتظارات نادرست درباره این مزایا میتواند نقش مهمی در تصمیمهای بازنشستگی و پسانداز ایفا کند. چهارم، تصمیمهایی مانند زمان بازنشستگی یا استراتژیهای بهینه برای بهرهبرداری از مزایای تامین اجتماعی اغلب بهصورت مشترک به وسیله زوجها گرفته میشود و برای این تصمیمها، انتظارات هر دو نفر درباره مزایای خودشان و همسرشان اهمیت دارد.
نتایج این مطالعه نشان میدهد هماهنگی میان انتظارات همسران درباره مزایای تامین اجتماعی ناقص است و همبستگی میان باورهای دو طرف کمتر از توافق کامل است. همچنین، اطلاعاتی که به یکی از همسران داده میشود، به صورت ناقص و تا حدی به همسر دیگر منتقل میشود که نشان از وجود اصطکاکهای ارتباطی دارد. اثر سرریز زمانی بیشتر است که موانع ارتباطی کمتر و اطلاعات ارائهشده برای فرد دوم ارزشمند باشد. مقاله بر این نکته تاکید میکند که در الگوهای تصمیمگیری خانوار باید اصطکاکهای ارتباطی واقعی در نظر گرفته شود، چراکه این عوامل میتواند تاثیر مهمی بر کیفیت تصمیمگیری در سطح خانواده بگذارد.
یافتههای مقاله
نویسندگان این مقاله از طراحی تجربی نوآورانه استفاده کردهاند: دو هزار و 200 زوج میانسال در ایالاتمتحده در یک نظرسنجی آنلاین شرکت کردهاند که در آن هر دو همسر انتظارات خودشان را درباره میزان منافع تامین اجتماعی در سن بازنشستگی (۶۷سالگی) گزارش میدهند. در مرحله نخست، همسر اول اطلاعات دقیق و مبتنی بر محاسبات رسمی درباره میزان احتمالی منافع خودش و همسرش دریافت میکند، در حالی که همسر دوم تنها پس از پاسخگویی همسر نخست، بدون دریافت مستقیم اطلاعات، وارد نظرسنجی میشود. این طراحی به پژوهشگران اجازه میدهد بهصورت تجربی میزان «سرریز اطلاعات» از همسر نخست به همسر دوم را بررسی کنند.
نتایج توصیفی در گروه کنترل (که اطلاعاتی دریافت نکردهاند) نشان میدهد انتظارات افراد بهطور قابل توجهی با پیشبینیهای رسمی فاصله دارد. بهطور میانگین، افراد انتظار دارند دو هزار و 350 دلار در ماه در ۶۷سالگی دریافت کنند، در حالی که برای همسرشان این مقدار دو هزار و 270 دلار است. حدود ۴5 درصد پاسخدهندگان میزان منافع خودشان یا همسرشان را بیش از واقع برآورد کردهاند و ۵0 درصد کمتر از واقع، و تنها پنج درصد تخمینی نزدیک به محاسبات رسمی داشتهاند. میزان ناهماهنگی میان همسران درباره مقدار مشخص (مثلاً میزان منافع همسر) چشمگیر است. تنها در ۳5 درصد زوجها اختلاف برآورد کمتر از ۱۰۰ دلار بوده و در حدود ۵0 درصد زوجین این اختلاف بیشتر از ۲۰۰ دلار است. ضریب همبستگی انتظارات دو همسر برای منفعت مشخص حدود 7 /0 است که نشان میدهد با وجود ارتباط، هماهنگی کامل وجود ندارد و خطای اندازهگیری بهتنهایی نمیتواند این ناهماهنگی را توجیه کند. شواهد نشان میدهد کیفیت پایین رابطه زناشویی، مدت زمان کوتاه ازدواج یا اختلاف نظر درباره کیفیت رابطه، با کاهش همبستگی انتظارات همراه است که موید وجود اصطکاکهای ارتباطی میان زوجهاست.
پژوهشگران سپس از مداخله اطلاعاتی برای بررسی سرریز اطلاعات استفاده کردهاند. همسر نخست اطلاعاتی درباره منافع واقعی خودش و همسرش دریافت میکند که با دادههای رسمی محاسبه شده و انتظار میرود بر انتظارات تاثیر بگذارد. پس از دریافت اطلاعات، همسر نخست انتظارات خودش را بهطور معناداری تعدیل میکند و فاصله مطلق میان انتظار و محاسبه واقعی بهطور میانگین ۲۲ واحد درصد کاهش مییابد (معادل 39 درصد از شکاف اولیه). سپس بررسی میشود که آیا این اطلاعات به همسر دوم نیز منتقل شده است یا خیر؟ نتایج نشان میدهد در زوجهایی که همسر نخست اطلاعات دریافت کرده، فاصله انتظاری همسر دوم نیز ۱۰ تا ۱۲ واحد درصد کاهش یافته است. این یعنی حدود نیمی از تاثیر اطلاعات بر همسر نخست به همسر دوم نیز منتقل شده است؛ الگویی که هم برای انتظارات مربوط به منافع همسر نخست و هم همسر دوم مشاهده میشود.
یکی از مهمترین یافتههای مقاله، وجود ناهمگونی قابل توجه در میزان سرریز اطلاعات میان زوجهای مختلف است. برای درک بهتر عواملی که این سرریز را تسهیل یا محدود میکند، پژوهشگران چندین بُعد را بررسی میکنند. یافتهها نشان میدهد زمانی که اطلاعات برای تصمیمگیری باارزش باشد، احتمال انتقال آن نیز بیشتر است. بهطور خاص، زمانی که همسر نخست میفهمد منافع واقعی خودش یا همسرش کمتر از حد انتظار بوده، میزان سرریز افزایش مییابد. زیرا برخلاف پیشبینیهای نظریههای استراتژیک، افراد تمایلی به پنهان کردن اخبار بد برای حفظ قدرت چانهزنی نشان نمیدهند. زوجها احتمالاً بهخاطر هزینههای بالای تصمیمگیری اشتباه (مثل پسانداز ناکافی) ترجیح میدهند اطلاعات نامطلوب را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. در زوجهایی که اصطکاکهای ارتباطی بالاتری دارند، همانند زوجهایی با کیفیت پایین رابطه یا اختلاف نظرهای زیاد، میزان سرریز اطلاعات بهشکل معناداری کمتر است. جالب آنکه عوامل شناختی یا سطح سواد مالی تاثیر قابل توجه بر سرریز اطلاعات نداشتهاند و همین مسئله نشان میدهد مانع اصلی در انتقال اطلاعات، ارتباط میان زوجهاست. همچنین برخی ویژگیهای جمعیتی، از جمله جنسیت همسر اول یا طول مدت ازدواج، نقش متوسطی در این فرآیند داشتهاند.
پژوهشگران به این پرسش پاسخ دادهاند که آیا انتقال اطلاعات شرایط بهتری برای تصمیمگیری مشترک در خانواده ایجاد میکند یا خیر؟ بهعنوان معیار، میزان همراستایی در انتظارات دو همسر درباره سن بازنشستگی یکی از همسران بررسی شده است. اگر یکی از همسران انتظار دارد دیگری در سن خاصی بازنشسته شود، اما آن همسر انتظار دیگری دارد، این نشاندهنده ناهماهنگی در برنامهریزی مالی است. نتایج نشان میدهد در زوجهایی که اطلاعات دریافت کردهاند و انتظارات ناهماهنگ داشتند، هماهنگی در انتظارات بازنشستگی بهبود یافته است. یافتهها نشان میدهد مداخله اطلاعاتی میتواند به هماهنگی بیشتر و تصمیمگیری بهینه در سطح خانوار کمک کند. این مقاله نشان میدهد برخلاف فرض مدلهای جمعی کلاسیک که اطلاعات را درون خانوار کامل فرض میکنند، در واقعیت جریان اطلاعات با اصطکاکهایی مواجه است. اما اصطکاکها همگن نیستند و بسته به ارزش اطلاعات، کیفیت ارتباط و دیگر ویژگیهای زوجها متفاوتاند. یافتههای این مطالعه از مدلی تعاونی با اصطکاک اطلاعاتی حمایت میکند، که در آن زوجها وقتی منفعت اشتراکگذاری زیاد و هزینههای ارتباطی کم باشد، اطلاعات را با هم به اشتراک میگذارند و تصمیمگیری بهتری در سطح خانوار شکل میگیرد.
پرده پایانی
در تصمیمگیریهای اقتصادی خانوار، بهویژه در موضوعهای بلندمدت همانند بازنشستگی، هماهنگی و اشتراک اطلاعات میان اعضای خانواده نقش مهمی دارد. بسیاری از الگوهای سنتی اقتصادی فرض میکنند اطلاعات بهصورت کامل و بدون اصطکاک میان اعضای خانوار، بهویژه زوجها، منتقل میشود. مقالهای که بررسی کردیم این فرض را به چالش میکشد و نشان میدهد در واقعیت، همراستایی انتظارات میان زوجها نسبت به مسائل اقتصادی مختلف از جمله مزایای تامین اجتماعی (Social Security) بهطور قابل توجهی ناقص است. در مطالعهای که روی زوجهای میانسال آمریکایی انجام شده، ضریب همبستگی میان انتظارات زوجها از مزایای بازنشستگی تنها 70 /0 گزارش شده است. این در حالی است که زوجها اغلب همسو با هم دچار سوءبرداشت هستند و نشانهای از تقسیم کار یا تخصصگرایی در جمعآوری اطلاعات دیده نمیشود. یافتهها نشان میدهد خطاهای اطلاعاتی ممکن است درون خانوادهها تقویت شود، نه اصلاح.
علاوه بر موضوع بازنشستگی، الگو در سایر حوزههای اقتصادی همانند پیشبینی تورم، بیکاری، قیمت سهام، رشد هزینههای خانوار و درآمد نیز مشاهده شده و همبستگی انتظارات زوجین در این حوزهها میان 46 /0 تا 64 /0 متغیر بوده است. برای بررسی تاثیر علّی اشتراک اطلاعات، نویسندگان از مداخله تصادفی استفاده کردهاند که در آن فقط یکی از زوجها اطلاعات دقیق درباره مزایای تامین اجتماعی دریافت میکند. نتایج نشان داد اطلاعات تا حدودی به شریک زندگی منتقل میشود و اثر سرریز اطلاعاتی نصف تاثیر مستقیم اطلاعات بر فرد دریافتکننده اولیه است. جالب آنکه سرریز، بیشتر به منافع بالقوه اشتراک اطلاعات و موانع ارتباطی درون زوجها بستگی دارد، تا انگیزههای استراتژیک برای پنهانسازی یا اشتراک اطلاعات.
این مقاله از نخستین مطالعاتی است که به بررسی عوامل موثر بر انتقال اطلاعات درون خانواده میپردازد. نتایج نشان میدهد برخلاف فرض الگوهای سنتی، اطلاعات نشان میدهد سیاستهای اطلاعرسانی تنها زمانی موثر خواهند بود که به پویاییهای ارتباطی و تصمیمگیری خانوار نیز توجه شود. برای مثال، ارسال همزمان اطلاعات به هر دو همسر میتواند انتقال موثر دانش و برنامهریزی هماهنگ را به دنبال داشته باشد.