شناسه خبر : 49468 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اثر مالیاتی

پیامدهای ناخواسته افزایش مالیات بر سیگار چیست؟

 

نیما صبوری /  نویسنده نشریه 

71سیگار کشیدن بزرگ‌ترین عامل مرگ‌ومیر قابل پیشگیری در ایالات‌متحده آمریکا به‌شمار می‌رود و مالیات بر سیگار یکی از سیاست‌های رایج در کنترل مصرف دخانیات است. با وجود حجم وسیع پژوهش‌ها درباره اثر مالیات سیگار بر شیوع مصرف، اطلاعات اندکی درباره چگونگی بازتخصیص بودجه خانوار افراد سیگاری هنگام افزایش مالیات در دسترس است. برآوردها نشان می‌دهد مالیات‌های سیگار بازگشت‌پذیرند، به این معنا که فشار بیشتری روی افراد کم‌درآمد نسبت به ثروتمندان می‌آورد، به این دلیل که مصرف سیگار سهم بیشتری از درآمد افراد کم‌درآمد را تشکیل می‌دهد.

براساس نظریه کلاسیک مصرف‌کننده، در صورت افزایش قیمت سیگار ممکن است مصرف سایر محصول‌های دُخانی کاهش یا افزایش یابد. این موضوع بستگی به عوامل زیر دارد: «کشش مشارکت» (یعنی اثر افزایش یک‌درصدی مالیات بر میزان مصرف سیگار)، «جهت اثرات درآمدی» و «درجه جانشینی میان سیگار و سایر محصول‌های دخانی». برآوردها حاکی از آن است که کشش مشارکت افزایش مالیات بر سیگار میان 1 /0 تا 3 /0 است؛ یعنی با افزایش مالیات بر سیگار همچنان عده‌ زیادی به مصرف سیگار ادامه می‌دهند. تا زمانی که افرادی که سیگار می‌کشند، در واکنش به افزایش مالیات بر سیگار و جبران افزایش هزینه‌ها، از مخارج مربوط به سرمایه انسانی خود بکاهند، آثار بلندمدت چنین سیاستی مبهم خواهد بود.

در این‌باره چهار دانشمند حوزه اقتصاد و سلامت به نام‌های مایکل داردن و ساموئل استارم از دانشگاه جانز هاپکینز، رگینالد هبرت از دانشگاه ییل و مایکل پسکو از دانشگاه میسوری آمریکا در مقاله‌ای که به تازگی (می 2025) در انجمن ملی تحقیقات اقتصادی این کشور منتشر شده است، به بررسی آثار مالیات بر سیگار در بودجه خانوار پرداخته‌اند. به عقیده آنها اثرات مالیات بر سیگار بر بودجه خانوار از دو مسیر قابل بررسی است؛ نخست، «آزمایشی تصادفی بر مبنای نظرسنجی». ابتدا نتایج آزمایش تصادفی که در قالب نظرسنجی طراحی شده است، ارائه می‌شود. در نمونه شامل دو هزار و پنج فرد سیگاری، مجموعه‌ای از سوال‌ها درباره مخارج آنها در زمینه‌های مختلف پرسیده می‌شود. برای تعدادی از افراد، این سوال‌ها در قالب سناریویی فرضی از افزایش مالیات بر سیگار بیان می‌شود. بر این اساس، از آنها پیرامون قصد ادامه مصرف یا ترک سیگار، رفتار خرید، استفاده از محصول‌های جایگزین نیکوتین (همانند سیگار الکترونیکی) و هزینه‌های آنها در دسته‌های اختیاری (همانند تفریح) و غیراختیاری (همانند مسکن و مراقبت‌های پزشکی) پرسش شد. دوم، «تحلیل شبه‌آزمایشی». در این زمینه از داده‌های نظرسنجی هزینه‌های مصرف‌کننده و طراحی شبه‌آزمایشی که دربردارنده تغییرات فصلی در ایالت‌های مختلف آمریکا از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۲۲ است بهره گرفته می‌شود. تجزیه‌وتحلیل‌ها نشان می‌دهد افزایش یک‌دلاری در مالیات سیگار باعث کاهش یک واحد‌درصدی در احتمال خرید سیگار از سوی خانوارها می‌شود و در عین حال، هزینه سه ‌ماه سیگار خانوار حدود 76 /7 دلار افزایش می‌یابد (حدود 11 درصد). این رقم در میان خانوارهایی که همچنان سیگار می‌خرند تا ۳۳ دلار در سه ماه نیز افزایش می‌یابد.

چهارچوب مفهومی

در مقاله سازوکارهایی مورد ارزیابی قرار می‌گیرد که در آنها مالیات بر سیگار باعث بازتخصیص بودجه خانوار می‌شود. در این بخش، مدلی از مصرف کلی و مصرف محصول‌های دخانی ارائه می‌شود که با نظریه استاندارد مصرف‌کننده سازگار است. هنگامی‌که مالیات سیگار افزایش می‌یابد، برخی از سیگاری‌ها ممکن است ترغیب شوند که مصرف را ترک کنند. در چنین حالتی، منابعی که پیشتر برای خرید سیگار اختصاص یافته بودند، برای سایر مصارف عمومی آزاد می‌شوند. در مقابل، برای افرادی که پس از افزایش مالیات همچنان به سیگار کشیدن ادامه می‌دهند، مصرف عمومی ممکن است کاهش یا افزایش یابد. این مدل، تعیین‌کننده الگوهای مصرف عمومی و میزان تفاوت در واکنش‌پذیری نسبت به مالیات سیگار است.

فرض کنید فردی دارای مطلوبیت از سه کالاست: سیگار، سیگار الکترونیکی و کالای ترکیبی مصرفی عمومی. با توجه به برآوردهای مطالعات پیشین، نرخ اصابت مالیات سیگار به قیمت نهایی بین ۸۰ تا ۱۲۰ درصد است. بنابراین فرض می‌شود افزایش مالیات به مصرف‌کننده منتقل می‌شود و قیمت سیگار نیز به همین اندازه افزایش می‌یابد. با بهینه‌سازی الگوی نظری مقاله مشخص می‌شود افزایش مالیات بر سیگار زمانی که اثر آن بر مصرف سیگار به اندازه‌ای نباشد که با کاهش مصرف یا جایگزینی (مثلاً با سیگار الکترونیکی) جبران شود، باعث کاهش مصرف عمومی می‌شود. بنابراین، با افزایش مشخص در مالیات، اگر کشش قیمتی تقاضا برای سیگار پایین باشد (یعنی افراد به افزایش قیمت حساس نباشند)، مصرف عمومی کاهش بیشتری خواهد داشت. همچنین، افرادی که سطح پایه مصرف سیگار بالاتری دارند، در صورت افزایش مالیات، باید کاهش بیشتری در سایر هزینه‌ها داشته باشند. مدل همچنین نقش جانشینی میان سیگار و سیگار الکترونیکی را برجسته می‌کند. به‌طور کلی، هرچه میزان جانشینی میان این دو بیشتر باشد، احتمال کاهش مصرف سیگار در پاسخ به افزایش مالیات نیز بیشتر خواهد بود. مقاله‌های پیشین که رابطه میان مالیات بر سیگار و سیگار الکترونیکی را مورد مطالعه قرار می‌داد، نشان می‌دهد این دو کالا جانشین اقتصادی یکدیگر هستند، اما شدت این جانشینی در مطالعه‌های مختلف متفاوت است. الگوی بالا پیش‌بینی می‌کند که تغییر در هزینه‌های خانوار ناشی از مالیات سیگار به سه عامل «سطح پایه مصرف سیگار»، «کشش قیمتی تقاضا برای سیگار» و «کشش قیمتی متقاطع میان سیگار و سیگار الکترونیکی» بستگی دارد. در مقاله مجموعه‌ای از ویژگی‌های جمعیتی، اقتصادی و رفتاری مورد بررسی قرار می‌گیرد که واکنش‌های مختلف افراد به مالیات پیش‌بینی شود. این ویژگی‌ها شامل میزان مصرف سیگار، استفاده از سایر محصول‌های دخانی و رفتارهای خرید سیگار (همانند خرید پاکتی یا عمده) هستند.

آزمایش مبتنی بر نظرسنجی

در مقاله از رویکرد نوظهوری در پژوهش‌های اقتصادی استفاده شده است که بر اندازه‌گیری رفتارها، باورها، انتظارات و ترجیح‌های فردی از طریق نظرسنجی تمرکز دارد. این روش، یعنی پرسش مستقیم از افراد سیگاری درباره واکنش آنها به افزایش مالیات سیگار، مکمل بررسی‌های تجربی مبتنی بر ترجیح‌ها آشکار شده است. استفاده از نظرسنجی این امکان را فراهم می‌کند که پرسش‌های باز در مورد ترجیح‌های پاسخ‌دهندگان مطرح شود. علاوه بر این، محیط نظرسنجی این اجازه را می‌دهد که واکنش به سناریوهای تصادفی مورد ارزیابی قرار گیرد. این نظرسنجی در پلت‌فرم تحقیقاتی Prolific در تاریخ ۲۹ ژانویه ۲۰۲۵ منتشر شد. مشارکت‌کنندگان ۱۲ دلار به ازای هر ساعت برای تکمیل نظرسنجی (با زمان پیش‌بینی‌شده ۷ دقیقه) دریافت کردند. با استفاده از ابزارهای فیلتر Prolific، جمعیت هدف تنها شامل افراد سیگاری فعلی و هدف جمع‌آوری نمونه‌ای دو هزار و 200نفری بود. فرآیند گردآوری داده در تاریخ ۳۱ ژانویه ۲۰۲۵ تکمیل شد. از این تعداد، دو هزار و پنج نفر نفر به‌طور کامل پرسشنامه را تکمیل کردند و در نمونه نهایی گنجانده شدند.

در آغاز، از شرکت‌کنندگان درباره ویژگی‌های جمعیتی و اقتصادی (تحصیلات و درآمد) و عادات مصرف دخانیات آنها پرسش شد. این شامل تعداد سیگار مصرفی روزانه، هزینه‌های هفتگی برای سیگار، نوع خرید (پاکتی یا عمده)، و مکان خرید سیگار (به طور مثال پمپ بنزین) بود. از جمله ویژگی‌های نمونه آماری می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: حدود 57 درصد از مشارکت‌کنندگان زن و 73 درصد سفیدپوست بودند. میانگین درآمد سالانه 68 هزار و 920 دلار بود. 5 /78 درصد از افراد روزانه سیگار مصرف می‌کردند، میانگین مصرف روزانه حدود 12 نخ و میانگین هزینه سیگار هم حدود 5 /42 دلار در هفته بود.

پاسخ‌دهندگان به‌طور تصادفی به دو گروه کنترل و درمان تقسیم شدند: «گروه کنترل» تنها در مورد انتظاراتشان از رفتارهای مصرفی در ۱۲ ماه آینده از آنها پرسش شد؛ و «گروه آزمایش» که ابتدا با سناریوی فرضی مواجه شدند: «فرض کنید مالیات جدیدی تصویب شده که هزینه سیگار هفتگی شما را دو برابر می‌کند». سپس پرسش‌های مربوط به انتظارهای آنان مطرح شد. پرسش‌های بعدی درباره رفتارهای خرید سیگار، جایگزینی با سایر محصول‌های نیکوتینی و انتظارهای هزینه‌ای در حوزه‌هایی همانند پوشاک، مسکن، آموزش و مراقبت‌های سلامت بود. پرسش دیگری نیز مطرح شد: در ۱۲ ماه آینده، چه تغییراتی را در عادات هزینه‌کرد خانوار خود (در زمینه سیگار یا سایر موارد) پیش‌بینی می‌کنید؟ برای تحلیل پاسخ‌ها، از مدل چت‌جی‌پی‌تی استفاده شد و هفت طبقه‌بندی کلی برای پاسخ‌ها «افزایش هزینه»، «کاهش اقلام غیرضروری»، «بدون تغییر»، «جایگزینی محصول‌ها»، «تخصیص مجدد»، «کاهش مصرف سیگار» و «سایر» ایجاد شد.

نتایج

ارزیابی‌های مقاله نشان می‌دهد در مقایسه با گروه کنترل، گروهی که در معرض سناریوی افزایش مالیات قرار گرفتند، با 22 /4 درصد احتمال بیشتر تصمیم داشتند در ۱۲ ماه آینده سیگار را ترک کنند. همچنین 84 /10 درصد بیشتر احتمال داشت افراد گروه آزمایش، مصرف سیگار (بدون ترک کامل) را کاهش دهند. براساس یافته‌ها، کشش مشارکت در مصرف سیگار حدود منفی 21 /0 بود. به عبارت دیگر، با دو برابر شدن قیمت سیگار به خاطر مالیات، مصرف آن 21 درصد کاهش می‌یافت. بخش دیگر ارزیابی‌ها مربوط به واکنش رفتاری مشارکت‌کنندگان است. پاسخ‌دهندگان گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل به‌طور معناداری اعلام کردند در صورت افزایش مالیات، سیگار را به‌صورت عمده (کارتن) خریداری می‌کنند، به برندهای ارزان‌تر روی می‌آورند، از ایالت‌هایی با مالیات پایین‌تر خرید می‌کنند، از بازارهای غیررسمی یا آنلاین سیگار می‌خرند، و از تنباکوی فله برای پیچیدن سیگار استفاده می‌کنند. همچنین در گروه آزمایش، مصرف‌کنندگان با 89 /7 درصد احتمال بیشتر تمایل داشتند در ۱۲ ماه آینده بیشتر از سیگار الکترونیکی استفاده کنند. تفاوت معناداری در مصرف سایر محصول‌های دخانی غیرقابل احتراق (مثل پچ نیکوتین، اسنوس یا تنباکوهای جویدنی) مشاهده نشد.

یافته‌های حاصل از تحلیل پاسخ‌های متنی با استفاده از هوش مصنوعی چت جی‌پی‌تی نشان می‌دهد در گروه آزمایش 42 /10 درصد بیشتر به جایگزینی دخانیات اشاره کردند (به طور مثال سیگار الکترونیکی)، 5 /9 درصد بیشتر درباره کاهش یا ترک مصرف سیگار نوشتند و 7 /3 درصد کمتر به تخصیص مجدد منابع (به طور مثال به پس‌انداز یا سایر حوزه‌ها) اشاره کردند. در مورد انتظارات هزینه‌ای، در تحلیل مدل لاجیت چندگانه، مشارکت‌کنندگان در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل بیشتر احتمال داشت اعلام کنند هزینه بیشتری برای سیگار و سایر محصول‌های دخانی خواهند کرد. این گروه کمتر احتمال داشت هزینه بیشتری برای تفریح، خوراک، رستوران، پوشاک، حمل‌ونقل، مراقبت‌های درمانی، مسکن و آموزش داشته باشند. یافته‌های مقاله نشان می‌دهد هزینه‌های غیرقابل اجتناب (همانند آموزش، سلامت و مسکن) ممکن است در اثر افزایش قیمت سیگار کاهش یابد.

از دیگر یافته‌های مقاله این است که افراد سیگاری سنگین (۲۰ نخ یا بیشتر در روز) انتظار داشتند هزینه بیشتری برای سیگار و محصول‌های جایگزین پرداخت کنند و کاهش بیشتری در هزینه‌های دیگر داشته باشند. افراد با درآمد پایین‌تر یا تحصیل کمتر، کاهش بیشتری در هزینه‌های غذا، پوشاک، حمل‌ونقل، مراقبت‌های سلامت و آموزش را گزارش کردند. کسانی که کودک در خانه داشتند، کاهش مصرف سیگار بیشتری داشتند، اما در سایر هزینه‌ها کاهش کمتری نشان دادند.

یافته‌های مقاله حاکی از آن است که افزایش مالیات بر سیگار باعث دو نوع واکنش اصلی می‌شود: نخست، «کاهش مصرف سیگار»؛ برخی از افراد سیگاری در واکنش به افزایش مالیات، سیگار را ترک می‌کنند یا مصرف خود را کاهش می‌دهند. دوم، «افزایش هزینه در میان مصرف‌کنندگان ماندگار»؛ افرادی که به مصرف ادامه می‌دهند، با هزینه‌های بیشتری مواجه می‌شوند و برای جبران این هزینه‌ها، مصرف در سایر حوزه‌های حیاتی همانند آموزش، سلامت و خوراک را کاهش می‌دهند.

می‌توان گفت افزایش مالیات باعث کاهش تقاضای کلی برای سیگار می‌شود، اما آثار ناخواسته برای خانوارهای آسیب‌پذیر به همراه دارد. افراد کم‌درآمد و با تحصیلات پایین‌تر، کاهش بیشتری در هزینه‌های سرمایه انسانی تجربه می‌کنند و بیشتر به رفتارهای جایگزین همانند خرید از بازارهای غیررسمی یا مصرف برندهای ارزان‌تر گرایش می‌یابند. این یافته‌ها با نظریه مصرف‌کننده کلاسیک سازگارند: خانوارهایی که با افزایش هزینه روبه‌رو می‌شوند اما نمی‌توانند مصرف اصلی (سیگار) را کنار بگذارند، ناچارند از سایر حوزه‌ها صرف‌نظر کنند. یافته‌های حاصل از دو منبع داده (پیمایش آزمایشی و داده‌های CE) به شکل چشمگیری یکدیگر را تایید می‌کنند که بیانگر اعتبار نتایج مقاله است. برای مثال، هر دو منبع نشان می‌دهند خانوارهای کم‌درآمد نسبت به مالیات حساس‌تر هستند و بیشتر در بخش‌هایی همچون غذا و آموزش صرفه‌جویی می‌کنند. در نهایت باید گفت در طراحی سیاست‌های سلامت عمومی، اغلب فرض می‌شود مالیات‌های نیکوتین‌محور صرفاً ابزارهای تنظیم مصرف هستند. نتایج مقاله نشان می‌دهد چنین سیاست‌هایی می‌توانند به‌طور ناخواسته بار مالی بیشتری بر دوش خانوارهای فقیر بگذارند، مگر اینکه با سیاست‌های حمایتی دیگر همانند یارانه برای ترک سیگار همراه شوند.

کلام پایانی

در این مقاله، اثرات مالیات سیگار بر رفتار مصرفی و تخصیص بودجه خانوار افراد سیگاری مورد بررسی قرار گرفت. با استفاده از آزمایش تصادفی مبتنی بر نظرسنجی و همچنین داده‌های گسترده مصرف‌کننده در بیش از دو دهه گذشته، مشاهده شد افزایش مالیات باعث کاهش مصرف سیگار می‌شود، در میان مصرف‌کنندگان به شدت وابسته، هزینه‌ها افزایش می‌یابد و خانوارهای کم‌درآمد برای جبران این افزایش، از هزینه‌های سرمایه انسانی می‌کاهند. یافته‌های مقاله روشن می‌کند که مالیات سیگار اگرچه می‌تواند ابزار موثری برای کاهش مصرف باشد، اما در غیاب سیاست‌های جبرانی ممکن است نابرابری‌های اقتصادی و سلامت را تشدید کند. در نتیجه، طراحان سیاست باید در کنار مالیات، مداخلاتی همانند دسترسی رایگان به درمان ترک سیگار، آموزش عمومی و کمک‌هزینه‌های هدفمند را در نظر بگیرند که هم اهداف سلامت محقق شود و هم بار اقتصادی بر گروه‌های کم‌درآمد کاهش یابد. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها