اقتصاد دونات
چرا کیت راورث نامی ماندگار در علم اقتصاد پیدا کرد؟
در دهههای پایانی قرن بیستم، اقتصاد جهانی با قطبنمایی شکسته حرکت میکرد. این قطبنما، که با وسواس بر یک هدف واحد تنظیم شده بود -رشد بیپایان تولید ناخالص داخلی (GDP)- جهان را به سوی دو پرتگاه همزمان هدایت میکرد: پرتگاه نابرابری اجتماعی و پرتگاه فروپاشی اکولوژیک. اقتصاددانان جریان اصلی، در میان انبوهی از معادلات پیچیده و الگوهای انتزاعی، اغلب از دیدن این واقعیت ساده غافل بودند که یک سیستم اقتصادی، تنها در صورتی میتواند «موفق» باشد که در چهارچوب محدودیتهای سیارهای و نیازهای اساسی انسانی عمل کند. این پارادایم، که انسان را به یک «انسان اقتصادی عقلانی» تقلیل داده بود، نهتنها از توضیح بحرانهای مالی و اجتماعی عاجز بود، بلکه خود به موتور محرک تخریب تبدیل شده بود. در این فضای فکری آشفته، کیت راورث، اقتصاددان بریتانیایی، با یک ایده به ظاهر ساده و درعینحال انقلابی ظهور کرد: اقتصاد دونات. او نه با یک فرمول ریاضی پیچیده، بلکه با یک شکل هندسی آشنا و دلپذیر، نقشه راهی جدید برای قرن بیست و یکم ترسیم کرد. راورث، که خود را «اقتصاددان شورشی» مینامد، اقتصاد را از یک خط رشد صعودی بیپایان، به یک حلقه متعادل تبدیل کرد.
مدل دونات، به سرعت از حاشیه آکادمیک به قلب گفتمان جهانی راه پیدا کرد. قدرت این مدل در سادگی بصری آن نهفته است: یک حلقه که فضایی امن و عادلانه برای بشریت تعریف میکند. این حلقه، نهتنها هدف اقتصاد را از «رشد» به «شکوفایی» تغییر داد، بلکه نام کیت راورث را بهعنوان یکی از مهمترین متفکران اقتصادی زمان ما، که جسارت به چالش کشیدن خدایان قدیمی را داشت، ماندگار کرد. این گزارش، روایتی است از سفر فکری راورث، تشریح هندسه مدل دونات و تحلیل چگونگی تبدیل شدن این ایده به یک جنبش عملی در شهرهای بزرگ جهان.
بحران پارادایم و سفر فکری راورث
برای درک اهمیت «دونات»، ابتدا باید به ویرانههای فکری نگاه کنیم که کیت راورث از میان آنها برخاست. اقتصاد قرن بیستم، زیر سلطه یک مکتب فکری واحد، یعنی اقتصاد نئوکلاسیک، قرار داشت. این مکتب، با تمرکز بر مدلهای ریاضیاتی و فرضهایی سادهانگارانه، جهان را بهمثابه یک ماشین مکانیکی در تعادل میدید. در قلب این ماشین، مفهومی به نام «انسان اقتصادی عقلانی» قرار داشت؛ موجودی که تنها با هدف بیشینهکردن سود شخصی و با اطلاعات کامل تصمیم میگیرد. این مدل، رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) را یگانه شاخص سلامت و موفقیت یک ملت معرفی کرد. روایت غالب این بود: «رشد کنید، سپس مشکلات اجتماعی و زیستمحیطی خودبهخود حل خواهند شد.» اما واقعیت، روایتی دیگر داشت. با وجود دههها رشد اقتصادی در بسیاری از نقاط جهان، شکافها نه تنها پر نشدند، بلکه عمیقتر شدند.
شکافهای دوگانه: اجتماعی و اکولوژیک
شکاف اجتماعی: درحالیکه ثروت جهانی به سطوح بیسابقهای رسیده است، میلیاردها نفر همچنان از دسترسی به نیازهای اساسی انسانی محروماند. فقر، گرسنگی، دسترسینداشتن به آموزش و بهداشت و نابرابریهای جنسیتی و نژادی، زخمهایی هستند که رشد اقتصادی نتوانسته آنها را التیام بخشد. این وضعیت، نشان میدهد که سیستم اقتصادی در تامین «کف اجتماعی» شکست خورده است.
شکاف اکولوژیک: در سوی دیگر، عطش سیریناپذیر برای رشد، سیاره را به مرزهای تحمل خود رسانده است. تغییرات اقلیمی، از دست دادن تنوع زیستی، آلودگی اقیانوسها و تخریب لایه ازون، همگی نشانههایی هستند از اینکه ما از «سقف اکولوژیک» سیاره فراتر رفتهایم. اقتصاد سنتی، طبیعت را بهمثابه منبعی بیپایان و یک زبالهدان رایگان در نظر میگرفت، غافل از اینکه اقتصاد، خود در دل اکوسیستم سیارهای تعبیه شده است. کیت راورث، این دوگانگی دردناک را از نزدیک لمس کرد. او تحصیلات خود را در آکسفورد در رشته فلسفه، سیاست و اقتصاد به پایان رساند و سپس به دنیای عمل قدم گذاشت. کار او با سازمانهای بینالمللی، از جمله ماموریتش در زنگبار برای ترویج تجارت عادلانه و سالها فعالیت در آکسفام (Oxfam) و برنامه توسعه سازمان ملل، به او دیدگاهی عمیق و زمینی از ناکامیهای الگوهای اقتصادی موجود داد. او مشاهده کرد که چگونه تئوریهای انتزاعی، در مواجهه با واقعیت فقر و تخریب محیط زیست، فرو میریزند.
لحظه تحول فکری راورث، زمانی فرا رسید که او دریافت اقتصاد به یک «تصویر بزرگ» نیاز دارد؛ تصویری که اقتصاد را نه همچون یک سیستم بسته و خودارجاع، بلکه مانند سیستمی که در دل جامعه و طبیعت قرار گرفته، تعریف کند. او بهدنبال یک چهارچوب بصری بود که بتواند بهسادگی، هدف جدید اقتصاد را ترسیم کند: شکوفایی انسان در یک فضای امن و عادلانه. این جستوجو، سرانجام به کشف هندسهای انجامید که قرار بود نام او را برای همیشه در تاریخ اندیشه اقتصادی ثبت کند: دونات.
رونمایی از دونات
در سال ۲۰۱۲، کیت راورث برای نخستینبار طرحی را منتشر کرد که قرار بود بهسرعت به نماد یک جنبش فکری جدید تبدیل شود: دونات. این شکل ساده، که تداعیگر یک شیرینی آشنا و درعینحال یک حلقه نجات است، هدف اقتصاد را به شکلی بصری و انکارناپذیر بازتعریف کرد. دونات، یک فضای میانی است که بشریت باید در آن شکوفا شود؛ فضایی که از دو مرز حیاتی تشکیل شده است: کف اجتماعی در داخل و سقف اکولوژیک در خارج.
فضای امن و عادلانه برای بشریت
کف اجتماعی: حلقه داخلی دونات، نشاندهنده حداقل نیازهای اساسی است که هیچ انسانی نباید از آن محروم بماند. این کف، شامل ۱۲ حوزه حیاتی است که از اهداف توسعه پایدار سازمان ملل الهام گرفته شدهاند، از جمله: آب و غذا، بهداشت، آموزش، مسکن، انرژی، برابری جنسیتی، صلح و عدالت و صدای سیاسی. اگر جامعهای در این حلقه داخلی قرار گیرد، به این معناست که در تامین نیازهای اساسی شهروندان خود شکست خورده و دچار «کمبود اجتماعی» است.
سقف اکولوژیک: حلقه بیرونی دونات، نشاندهنده ۹ مرز سیارهای است که دانشمندان سیستم زمین تعریف کردهاند. این مرزها شامل تغییرات اقلیمی، از دست دادن تنوع زیستی، اسیدی شدن اقیانوسها، آلودگی نیتروژن و فسفر و مصرف آب شیرین میشوند. عبور از این سقف، به معنای فشار بیشازحد بر سیستمهای حیاتی سیاره و به خطر انداختن پایداری بلندمدت است. این وضعیت، «فراتر رفتن اکولوژیک» نامیده میشود.
حلقه دونات: فضای میان این دو حلقه، همان «فضای امن و عادلانه» است. هدف اقتصاد قرن بیست و یکم، نه رشد بیپایان، بلکه قرار گرفتن و ماندن در این حلقه است. این هندسه، اقتصاد را از علم انتزاعی به یک ابزار طراحی تبدیل میکند که وظیفه دارد اطمینان پیدا کند که هیچکس در کمبود اجتماعی رها نشود و هیچگاه از سقف اکولوژیک فراتر نرویم.
از تئوری تا عمل
اگرچه مدل دونات در ابتدا یک مفهوم آکادمیک بود، اما قدرت ماندگاری نام کیت راورث در علم اقتصاد، نهفقط به دلیل نبوغ تئوریک، بلکه به واسطه قابلیت عملیاتی شدن سریع این ایده بود. راورث بهخوبی میدانست که برای تغییر جهان، یک کتاب کافی نیست؛ یک جنبش لازم است.
نام «دونات» یک شاهکار بازاریابی فکری بود. در دنیایی که مفاهیم اقتصادی اغلب خشک، انتزاعی و مملو از اصطلاحات تخصصی هستند، دونات یک تصویر بصری، ساده و جهانی ارائه داد. این نام، بهسرعت در ذهنها جا باز کرد و به یک «میم» فکری تبدیل شد که بهراحتی قابل توضیح و اشتراکگذاری بود. این سادگی، به فعالان، سیاستگذاران و شهروندان عادی اجازه داد تا بهسرعت هدف جدید اقتصاد را درک کنند: نه بیشتر، نه کمتر، بلکه به اندازه کافی. برای تبدیل شدن این ایده به عمل، راورث و همکارانش آزمایشگاه عمل اقتصاد دونات (DEAL) را تاسیس کردند. این آزمایشگاه یک پلتفرم باز است که ابزارها و منابع لازم را برای بومیسازی مدل دونات در مقیاسهای مختلف (از محلی تا ملی) فراهم میکند. این آزمایشگاه، تئوری را به ابزارهای عملی تبدیل کرد و به جوامع اجازه داد تا خودشان «دونات» خود را ترسیم کنند.
شهر بهمثابه آزمایشگاه: مورد آمستردام
مهمترین نقطه عطف در مسیر ماندگاری نام راورث، پذیرش رسمی مدل دونات در شهر آمستردام در آوریل ۲۰۲۰ بود. آمستردام، اولین «شهر دوناتی» جهان، متعهد شد که تمام سیاستهای بازیابی اقتصادی پس از کووید ۱۹ خود را بر اساس این چهارچوب تنظیم کند. این تصمیم، اعلامیهای جسورانه بود: خروج از پارادایم رشد بیپایان و تمرکز بر ایجاد یک اقتصاد احیاگر و توزیعکننده. آمستردام از چهار «لنز بومیسازی» برای ترسیم دونات خود استفاده کرد: 1- جهانی-اکولوژیک: تاثیر شهر بر مرزهای سیارهای در سطح جهانی (مانند ردپای کربن و مواد). 2- محلی-اکولوژیک: نقش شهر بر محیط زیست محلی (مانند کیفیت هوا و آب). 3- جهانی-اجتماعی: اثر شهر بر رفاه اجتماعی در سطح جهانی (مانند شرایط کار در زنجیره تامین). 4- محلی-اجتماعی: تامین کف اجتماعی برای تمام شهروندان آمستردام (مانند مسکن، غذا و آموزش). این اقدام، آمستردام را به یک الگوی جهانی تبدیل کرد و الهامبخش شهرهای دیگری مانند بروکسل، کپنهاگ و شهرهای کوچکتر مانند توملیلا در سوئد شد. مدل دونات، بهسرعت به یک زبان مشترک برای سیاستگذاران شهری تبدیل شد که به دنبال راهحلهای ملموس برای بحرانهای دوقلوی اجتماعی و زیستمحیطی بودند.

جدال بر سر رشد
مانند هر ایده انقلابی، اقتصاد دونات نیز با استقبال و نقدهای متفاوتی روبهرو شد. فعالان محیط زیست، عدالت اجتماعی و اقتصاددانان پسارشد، این مدل را مانند یک قطبنمای ضروری برای قرن بیست و یکم ستودند. آنها از اینکه راورث جسارت به چالش کشیدن «اعتیاد به رشد» را داشت، استقبال کردند. بااینحال، اقتصاددانان جریان اصلی و مدافعان سرسخت رشد اقتصادی، نقدهایی مطرح کردند. اصلیترین نقد، بر مفهوم «بیتفاوتی نسبت به رشد» متمرکز است. منتقدان استدلال میکنند که بدون رشد اقتصادی، چگونه میتوان فقر را ریشهکن کرد، زیرساختها را توسعه داد و هزینههای انتقال به انرژیهای تجدیدپذیر را تامین کرد؟ آنها دونات را مانند یک آرمانشهر زیبا، اما غیرعملی میبینند که سازوکارهای واقعی اقتصاد بازار را نادیده میگیرد. راورث در پاسخ، تاکید میکند که هدف دونات، توقف رشد نیست، بلکه خارج کردن رشد از مرکز توجه است. او میگوید: «ما هرگز از خود نمیپرسیم که آیا دست یک انسان باید تا ابد رشد کند؟ خیر. زیرا میدانیم که یک سیستم سالم، جایی که لازم است رشد میکند و جایی که لازم است، تثبیت میشود.» او اقتصاد را به یک سیستم زنده تشبیه میکند که باید بهجای رشد کمی، به دنبال رشد کیفی و شکوفایی باشد. این جدال، خود نشاندهنده اثرگذاری عمیق راورث است. او توانسته است بحث را از حاشیه به مرکز بیاورد و اقتصاددانان را مجبور کند تا درباره هدف نهایی کار خود تجدیدنظر کنند.
میراث راورث را میتوان در سه سطح مشاهده کرد:
1- تغییر چهارچوب فکری
(Paradigm Shift)
اقتصاد دونات، یک تغییر پارادایم عمیق ایجاد کرد. این مدل، اقتصاددانان را وادار کرد که از جعبه نئوکلاسیک بیرون بیایند و به پرسشهایی بنیادی بازگردند: اقتصاد برای چیست؟ موفقیت واقعی چه شکلی دارد؟ آیا رشد بیپایان در یک سیاره محدود ممکن است؟ راورث با سادهسازی تصویری پیچیده، فضایی برای اندیشیدن دوباره به این پرسشها فراهم کرد و بحثی درافکند که دیگر نمیتوان آن را نادیده گرفت.
۲- تبدیل نظریه به عمل
قدرت واقعی مدل دونات زمانی آشکار شد که از مرز کتابخانهها فراتر رفت و وارد میدان سیاستگذاری شد. پذیرش این چهارچوب در شهرهایی مانند آمستردام و بروکسل نشان داد که دونات صرفاً یک استعاره زیبا نیست؛ ابزاری عملی برای طراحی آینده است. از مدیریت زباله و برنامهریزی شهری گرفته تا سیاستهای مسکن، تجارت، انرژی و عدالت اجتماعی، دونات به چهارچوبی قابلاجرا تبدیل شد.
این عملی شدن، چیزی است که نام راورث را ماندگار کرد؛ زیرا او نه نظریهپرداز، که معمار یک جنبش عملی بود.
3- الهامبخشی به نسل جدید اقتصاددانان
شاید مهمترین میراث راورث این باشد که او دری را به روی نسل جدیدی از دانشجویان، پژوهشگران و فعالان گشود؛ نسلی که دیگر نمیپذیرند اقتصاد علمی خنثی، جدا از اخلاق، انسان و طبیعت باشد. بسیاری از اقتصاددانان جوان، امروزه نه با مدلهای تعادل عمومی، بلکه با نمودار دونات وارد کلاسهای اقتصاد میشوند. این خود تحولی در فرهنگ علمی است؛ تحولی که نشان میدهد راورث تنها نظریه نساخت، بلکه یک تخیل جمعی جدید را به جهان معرفی کرد.
کیت راورث در زمانی که جهان درگیر بحرانهای چندوجهی -از نابرابریهای ساختاری گرفته تا اضطرارهای اقلیمی- بود، با یک طرح ساده، اما انقلابی افقی تازه گشود. او نشان داد که آینده اقتصاد نه در رقابت بیپایان، که در گرو همکاری، احیا و توزیع عادلانه است. اقتصاد دونات ما را دعوت میکند تا فراتر از رشد فکر کنیم و به شکلی زندگی کنیم که هم شأن انسان را حفظ کند و هم ظرفیتهای سیاره را.
نام راورث به این دلیل ماندگار شد که جرأت کرد در برابر روایت غالب بایستد. او نشان داد که یک اقتصاددان، اگر تصویری نو، شفاف و انسانی از آینده ارائه دهد، حتی بدون فرمولهای پیچیده، میتواند جهان را تکان دهد.
«دونات» شاید یک شکل ساده باشد، اما امروز به نماد امید تبدیل شده است؛ امید به اینکه هنوز میتوان میان رفاه انسان و پایداری سیاره، آشتی برقرار کرد. و این همان میراثی است که کیت راورث را به یکی از تاثیرگذارترین متفکران قرن بیست و یکم تبدیل کرده است.
در نهایت، اقتصاد دونات فراخوانی برای بیداری است. این مدل، ما را از خواب غفلت قرن بیستم بیدار میکند و به ما نشان میدهد که ثروت واقعی یک ملت، نه در حسابهای بانکی یا ارتفاع آسمانخراشهایش، بلکه در توانایی آن برای زندگی در هماهنگی با تنها خانهای است که میشناسیم: سیاره زمین. کیت راورث، با این هندسه ساده، نه تنها یک اقتصاددان، بلکه یک فیلسوف و هنرمندی اجتماعی است که توانست با یک دونات، مسیر گفتوگوی جهانی را تغییر دهد و نام خود را بهعنوان معمار یک اقتصاد عادلانهتر و پایدارتر، برای همیشه در تاریخ ثبت کند.