مرگ اشتغال
چگونه فناوریهای تحولآفرین در حال دگرگونی شیوه کار ما هستند؟
همچنان که رهبران کسبوکار با نیروهایی که آینده کار را شکل میدهند، دستوپنجه نرم میکنند، مشخص میشود که ما در آستانه تحولی هستیم که هم اجتنابناپذیر و هم عمیق است. ساختارهای کاری مرسوم که مدتهاست بر زندگی حرفهای ما حاکم بودهاند، در حال واژگون شدن هستند. فناوریهای تحولآفرین مانند هوش مصنوعی، سیستمهای غیرمتمرکز و فناوریهای وب 3
(وب ۳) (Web 3.0) نسل سوم اینترنت (غیرمتمرکز) است که از تکنولوژی و فناوریهای مختلف استفاده میکند. نوع جدیدی از اینترنت را تصور کنید که نهتنها ورودی شما را بهصورت دقیق تفسیر میکند، بلکه تمام گفتههای شما چه به صورت متن چه صدا یا هر مدل دیگری را نیز میفهمد)، تغییرات تکنولوژیک خارقالعادهای هستند که در حال بازنویسی قرارداد اجتماعی هستند که بیش از یک قرن زیربنای سازمانهای ما بوده است. بنابراین، این پرسش مطرح میشود که آیا اشتغال در مفهوم سنتی از بین رفته است؟
محدودیتهای مدیریت سلسلهمراتبی و نظارت متمرکز به طرز فزایندهای برای اکوسیستمهای پویا و پرسرعتی که در اطراف ما پدیدار میشوند، نامناسب هستند. چه چیزی جای آنها را میگیرد؟ اکوسیستمهای کاری غیرمتمرکز با انعطافپذیری و اختیاری بیسابقه به افراد قدرت میدهند تا جریانهای درآمدی را با هم ترکیب کرده، تطبیق داده و از هر کجای دنیا در کار معنادار شرکت کنند. در این آینده، کار به یک هماهنگی جهانی و بیوقفه از تلاشهای مشارکتی تبدیل شده است که در آن کارگران بیشتر وقت خود را صرف علایقشان میکنند و زمان بسیار کمتری را به وظایف یکنواختی که به آنها واگذار شده است، اختصاص میدهند. با این حال، این انقلاب نوظهور با مجموعهای از چالشهای خاص خود برای رهبر شرکت و آینده کار همراه است- تحریکی که مستلزم سازگاری و تفکر رو به جلو است. ابزارهای فردا، از الگوریتمهای هوش مصنوعی گرفته تا آینهسازی دوقلوی دیجیتال، ابزارهایی هستند که ظرفیت انسانی را تقویت میکنند. کسانی که این فناوریها و شیوهای را که مردم میخواهند کار کنند، میپذیرند، سطوح بیسابقهای از بهرهوری و نوآوری را تجربه خواهند کرد و از مزایای آن بهرهمند خواهند شد. برعکس، کسانی که به الگوهای کاری منسوخ پایبند میمانند، در معرض خطر منسوخ شدن قرار دارند. تا پیش از این بیشتر تغییرات به آرامی و در طول زمان اتفاق میافتادند و به افراد و سازمانها فرصتی برای تنظیم میدادند. اما امروزه وقتی مجموعهای از تغییرات جدید و بزرگ همزمان رخ میدهند، باید سریعتر واکنش نشان دهید. و این چیزی است که به نظر میرسد در حال حاضر در دنیای کار در حال رخ دادن است. همزمان با ظهور هوش مصنوعی مولد که با روندهای دیگری مانند کار ترکیبی و از راه دور، بازارهای فریلنسری و گیگ و استفاده از بلاکچین و قراردادهای هوشمند در تضاد است، کارفرمایان و کارمندان مجبور میشوند در مورد نحوه انجام کسبوکار خود تجدید نظر کنند. ما در یک نقطه عطف هستیم. اشتغال آنطور که دهههاست میشناسیم، آماده یک بازنگری اساسی است و مطالب بسیار زیادی درباره این تغییر و نحوه برخورد درست ما با آن نوشته شده است. «اشتغال مرده است» نوشته دبورا پری پیسیون و جاش درین یکی از تازهترین کتابهایی است که در این مورد به بازار کتاب آمده است و به متخصصان منابع انسانی در مورد فناوریها و نوآوریهای مختلفی که احتمالاً فرصتها و چالشهایی را برای شرکتها در تطبیق خواستههای کارگران با نیازهای کسبوکار ایجاد میکنند، آموزش میدهد. همچنین نقشه راهی را ترسیم میکند که شرکتها میتوانند در استفاده از این فناوریها و نوآوریها برای حفظ رقابت در جذب استعدادها دنبال کنند.
«اشتغال مرده است» برای همه مناسب نیست. بخش عمدهای از کتاب، معرفیهای اولیهای از فناوریها و نوآوریهایی را مطرح میکند که احتمالاً بسیاری از خوانندگان با آنها بهخوبی آشنا هستند. اما به نظر نمیرسد که این کتاب رهبران فکری و مدیران ارشد را که از قبل با بسیاری از جدیدترین فناوریها و نوآوریها آشنا هستند، هدف قرار دهد، بلکه کسانی را هدف قرار میدهد که کار روزمرهشان شامل جذب، توسعه و حفظ کارگران لازم برای فعالیت شرکتهایشان است. این افراد (که ما به طور سنتی آنها را منابع انسانی مینامیم) احتمالاً بر جدیدترین نوآوریهای مبتنی بر فناوری تمرکز نکردهاند و در مورد آن اطلاعات کافی ندارند. بسیاری از متخصصان و رهبرانی که وظیفه آنها تامین و توسعه کارگران لازم برای فعالیت کسبوکارشان است، احتمالاً هرگز در نظر نگرفتهاند که چگونه نوآوریهایی مانند بلاکچین، قراردادهای هوشمند و سازمانهای خودمختار توزیعشده ممکن است اساساً رابطه میان کارفرما و کارمند را متحول کنند. این رهبران باید این کتاب را بخوانند تا فرصتها و چالشهایی را که این نوآوریها نشان میدهند و نحوه آمادگی و پاسخگویی سازمانهایشان را بررسی کنند. نویسندگان کتاب «اشتغال مرده است» از بنیانگذاران موسسه «کار 3» هستند؛ یک شرکت مشاورهای که به شرکتها کمک میکند تا از فناوریهای هوش مصنوعی و وب ۳ بهره ببرند. آنها اصطلاح کار3 (مانند وب 3) را برای تعریف «تکامل پویای چگونگی رویکرد و اجرای وظایف و فعالیتهای کاری افراد، سازمانها و صنایع» ابداع کردهاند. این کتاب را هم میتوان منعکسکننده تعاملات آنها با مشتریان دانست و هم آیندهای را که آنها به دنبال ایجاد آن هستند.
این کتاب از ۱۲ فصل به علاوه یک مقدمه کوتاه و یک نتیجهگیری طولانی تشکیل شده که به چهار بخش تقسیم شده است:
انقلاب کار 3
توضیح بزرگترین عوامل اختلال در کار
آینده کار 3
رابطه در حال تکامل ما با کار
نتیجهگیری طولانیترین فصل کتاب است و یک نقشه راه ۱۲مرحلهای برای شرکتهایی که میخواهند وارد مدل کار 3 شوند، ارائه میدهد.
بخش اول کتاب به این موضوع میپردازد که چرا ماهیت کار در حال تغییر است. نویسندگان، اشتغال را از کار متمایز میکنند و چهار عامل را که «شکلدهی مجدد اشتغال را به شکلی که ما میشناسیم» مشخص میکنند:
دامنه جدیدی از کار شناختی (تاثیر هوش مصنوعی)
الگوهای جدید کسبوکار
نسل جدیدی از کارگران
درک جدیدی از کار
این پایه و اساس به ده اصل کار غیرمتمرکز که در فصل ۲ آمده است، منجر میشود. در مجموع، بخش اول کتاب به چگونگی تغییر کار، در سطحی بسیار مفهومی، اشاره میکند.
بخش دوم کتاب مسیر خود را تغییر میدهد تا عمیقتر به برخی از نوآوریهایی که نویسندگان انتظار دارند بیشترین اختلال را در الگوی کارمند /کارفرما ایجاد کنند، بپردازد. سه عنوان فصل در این بخش، این عوامل تحولآفرین را شرح میدهند:
ظهور هوش مصنوعی مولد
قدرت دگرگونکننده فناوریهای وب ۳
اینترنت فراگیر: متاورس، دوقلوهای دیجیتال و واقعیت مجازی
در نهایت، نویسندگان در بخش سوم کتاب، تقریباً در ۱۰۰ صفحه، شروع به ارائه نمونههای خاصی از کار 3 میکنند. هر فصل مسیر مشابهی را دنبال میکند: کار 3 چیست، چگونه کار میکند، چگونه کار را تغییر خواهد داد، چه چالشهایی مانع آن میشوند، چرا /چگونه این اختلال بر این چالشها غلبه خواهد کرد تا به آینده تبدیل شود؟ مفاهیم /الگوهای خاص پوشش دادهشده شامل DAOها، قراردادهای هوشمند، پلتفرمهای کاری غیرمتمرکز و توکنیزاسیون است.
بخش چهارم، این دیدگاههای آینده را برای رهبران منابع انسانی امروز به زمان حال بازمیگرداند. در حالی که کتاب تا این لحظه بر «انقلاب» متمرکز بوده است، این بخش به طرز سودمندی به «تکامل» تغییر میکند. هر فصل در این بخش، راهنماییهای عملی مطرح میکند که شرکتها میتوانند امروز در آغاز سفر خود به سوی آینده کار 3 از آنها بهره ببرند. به نظر میرسد کار نویسندگان با مشتریان از طریق موسسه کار 3 تا حد زیادی از جریان کتاب پیروی میکند: ترسیم چشمانداز، آموزش در مورد عوامل اختلال، شفافسازی چشمانداز آینده، اما سپس شناسایی تغییرات خاصی که امروز باید برای آماده شدن برای آن آینده ایجاد شود. البته روند کاری نویسندگان در موسسه کار 3 با کتاب باید تا حدی متفاوت باشد. بخش عمده کتاب، آیندهنگر و آموزشی است، در حالی که بیشتر ارزشی که ارائه میدهند و بیشتر کاری که به عنوان مشاور انجام میدهند، در کمک به شرکتها برای ایجاد تغییرات ملموس در کسبوکار فعلیشان است. باز هم، عنوانهای فصلها در خلاصه کردن حوزههای کلیدی پوشش دادهشده در بخش پایانی کتاب، کاری بینظیر انجام میدهند. عنوانها از این قرارند:
ایجاد فرهنگ کاری فراگیر برای نیروی کار غیرمتمرکز
اعتبارسنجی، ارتقای مهارت و یادگیری مداوم
عملیات انسانی در دنیای جدید کار
در همان ابتدای کتاب نویسندگان تمایز میان واژه اشتغال و کار را آنطور که خود باور دارند تبیین میکنند:
اشتغال: یک توافق قراردادی میان کارفرما و کارمند برای خدمات خاص، که در عوض آن، حقوق یا دستمزد ساعتی دریافت میشود.
کار: فعالیتها، وظایف یا پروژههایی که یک فرد برای کسب درآمد، دنبال کردن علایق یا ارائه مهارتها به صورت انعطافپذیر، کوتاهمدت یا بلندمدت در آن شرکت میکند. همانطور که عنوان کتاب نشان میدهد، مفهومی که نویسندگان قائل به از میان رفتن آن هستند، اشتغال است، نه کار.
«همگرایی هوش مصنوعی و فناوریهای وب ۳ در حال تغییر شکل محیطهای کاری ما و تعریف مجدد جوهره معنای کار، خلق و مشارکت در جامعه هستند. این انقلاب نوید آیندهای را میدهد که در آن مرزهای بین دنیای فیزیکی و دیجیتال محو میشود؛ جایی که پتانسیل ما به وسیله ماشینهای هوشمند تقویت میشود و قدرت شکلدهی به سرنوشت حرفهای ما کاملاً در دستان خودمان است. ما میتوانیم جهانی را تصور کنیم که در آن محل کار ما دیگر محدود به یک فضای فیزیکی نیست، بلکه در یک قلمرو دیجیتال غنی و فراگیر وجود دارد. در اینجا، شما با همکارانی از سراسر جهان در محیطهای مجازی که به اندازه هر دفتر کاری واقعی به نظر میرسند، همکاری میکنید. دستیاران هوش مصنوعی نیازهای شما را پیشبینی میکنند، اولویتهای شما را دستهبندی میکنند و بسیاری از کارها را برای شما انجام میدهند و خلاقیت و بهرهوری شما را به روشهایی که فقط میتوانیم تجسم کنیم، افزایش میدهند. قراردادهای هوشمند تضمین میکنند که مشارکتهای شما به طور منصفانه پاداش داده میشوند. در این آینده، مهارتها و ایدههای شما ارزشمندترین ارز شما هستند که در بلاکچین تایید شده و در شبکهای جهانی از فرصتها به رسمیت شناخته میشوند.
اما این انقلاب فناوری حتی فراتر از خودِ تحول است؛ این انقلاب در مورد دموکراتیک کردن فرصتها، دادن زمان به ما برای دنبال کردن علایق انسانی خارج از کار و بازیابی انسانیت خود در دنیای کار است. همانطور که هوش مصنوعی وظایف روزمره را بر عهده میگیرد، ما آزاد میشویم تا بر آنچه ما را منحصراً انسان میکند تمرکز کنیم: خلاقیت، همدلی و توانایی ما در حل مشکلات پیچیده. دوران کار 3 نوید دنیایی عادلانهتر را میدهد؛ جایی که فرصتها با جغرافیا یا پیشینههای اجتماعی-اقتصادی محدود نمیشوند، بلکه برای همه کسانی که مایل به یادگیری و مشارکت هستند، باز است. این دنیایی است که کار و زندگی در تضاد نیستند، بلکه در توافق هستند و به ما اجازه میدهند با آزادی و انعطافپذیری بیسابقه، علایق و اهداف خود را دنبال کنیم.
با این حال، همانطور که این آینده هیجانانگیز را در آغوش میگیریم، باید از چالشهایی که پیش میآید آگاه باشیم. سرعت بالای تغییر، ما را ملزم میکند که در تمام طول عمر خود یادگیرنده باشیم و پیوسته با فناوریها و روشهای جدید کار سازگار شویم. ما باید هوشیارانه از سوءاستفادههای احتمالی از هوش مصنوعی جلوگیری کنیم و اطمینان پیدا کنیم که وب غیرمتمرکز همچنان نیرویی برای توانمندسازی است، نه استثمار. به عنوان رهبر، ما مسئولیت عمیقی داریم که این تحول را با خرد، همدلی و تعهد به خیر عمومی هدایت کنیم. سفر به کار 3 فقط یک تکامل تکنولوژیک نیست؛ بلکه انقلابی در نحوه درک ما از کار، ارزش و پتانسیل انسانی است. این سفر ما را به بازاندیشی سازمانها، اقتصادها و جوامع خود فرامیخواند. بیایید این آینده را با ذهنها و قلبهای باز بپذیریم. قدرت شکل دادن به دنیای جدید کار در درون هر یک از ما نهفته است. با هم میتوانیم آیندهای بسازیم که در آن کار نهتنها وسیلهای برای بقا، بلکه مسیری برای تحقق، رشد و پیشرفت جمعی باشد. دوران کار 3 در حال طلوع است. بیایید با جسارت به این روز جدید قدم بگذاریم؛ آماده برای ساختن یک دنیای کار توانمندتر، عادلانهتر و انسانمحورتر.»
اینها جملاتی است که فصل نتیجهگیری با آن به پایان میرسد و هر خواننده نسبتاً پیگیر دنیای هوش مصنوعی و تاثیر آن بر اقتصاد و اشتغال، بهسادگی متوجه برداشت ساده و خوشبینانه و تکبعدی نویسندگان از تحولات جاری میشود. بهخصوص نقش هوش مصنوعی بر بحث اشتغال شدیدتر و مهمتر از آن خواهد بود که بتوان به عنوان دستیار انسان و تکنولوژی که باعث میشود ما وقت آزاد بیشتری برای انسان بودن داشته باشیم، آن را خلاصه کرد و این تصور را داشت که تحلیلی درباره آینده بازار کار ارائه کردهایم. اما با وجود این موضوع، باز هم کتاب «اشتغال مرده است» میتواند یک متن خواندنی بسیار مفید، اما اولیه و نهچندان کماشتباه برای کسانی باشد که به دنبال درک اولیه از عواملی هستند که بر دنیای ما اثرگذار خواهند بود. هر چه باشد نویسندگان در یک مورد کاملاً حق داشتهاند؛ نهتنها اشتغال مرده است که این تحول نهچندان در همه جنبهها خوشایند، آنچنان سریع اتفاق افتاده و در حال پیشرفت است که وقت زیادی برای تلف کردن نداریم و برای دوام آوردن در این دنیای جدید، باید با آن همگام شویم.