شناسه خبر : 49909 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

قاعده بازی

آیا ایران درگیر بازی حاصل ‌جمع صفر شده است؟

ناگهان یک مرز کشیده شد، مرزی میان خودی‌ها و غریبه‌ها که سبب شد جامعه دو پاره شود. در سویی، تفکری قرار دارد که کامل مطلق را حق خود می‌داند و در سوی دیگر، قشری قرار دارد که تلاش می‌کند از زیان خودش بکاهد. این، همان سازوکاری است که «بازی حاصل ‌جمع صفر» را می‌سازد.

 

سعید ابوالقاسمی / نویسنده نشریه 

42ناگهان یک مرز کشیده شد، مرزی میان خودی‌ها و غریبه‌ها که سبب شد جامعه دو پاره شود. در سویی، تفکری قرار دارد که کامل مطلق را حق خود می‌داند و در سوی دیگر، قشری قرار دارد که تلاش می‌کند از زیان خودش بکاهد. این، همان سازوکاری است که «بازی حاصل ‌جمع صفر» را می‌سازد. مفهوم عمیق ریاضی و اقتصادی که براساس آن، سود یک طرف در مقابل زیان طرف دیگر، خلاصه می‌شود. در زندگی روزمره ایران، این موضوع بیش از پیش دیده می‌شود. تحریم‌ها و انزوای اقتصادی ایران از یک‌سو باعث می‌شود بخش زیادی از مردم آسیب ببینند؛ اما در مقابل، به عده‌ای کمک می‌کند با انحصار و رانت، سود بیشتری به دست آورند. تورم و رکود اقتصادی، محتکران را به سود مطلق می‌رساند و جیب‌های مردم را خالی می‌کند و آنها را بیشتر به زیر خط فقر می‌کشاند. تنش‌های ژئوپولیتیک در حالی ایجاد می‌شوند که کشورهای غربی بیشترین میزان سود را از انزوای ایران می‌برند و کشورمان با کاهش نفوذ در منطقه و تیره شدن چشم‌انداز اقتصادی، زیان مطلق را تجربه می‌کند. همه این مثال‌ها، شرایط کنونی کشورمان را براساس بازی حاصل جمع صفر توضیح می‌دهد. جایی که ایران زیان می‌کند و کشورهای دیگر، از زیان ایران به سود می‌رسند. این بازی، پیامدهای وحشتناکی برای مردم و جامعه به دنبال دارد. رکود اقتصادی، تشدید تنش‌های ژئوپولیتیک، چندپارگی اجتماعی و از دست رفتن فرصت‌های همکاری منطقه‌ای، آثار مخرب گرفتار شدن ایران در بازی حاصل جمع صفر است. سیاست‌هایی همانند مقاومت در برابر عضویت در مجامع بین‌المللی مثل پیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی، باعث کوچک شدن سهم کشورمان از کیک اقتصاد جهانی می‌شود. از طرف دیگر، تنش‌های منطقه‌ای که ایران را درگیر می‌کند، باعث افزایش بودجه‌های نظامی و کاهش سرمایه‌گذاری‌های اجتماعی می‌شود و با ایجاد چرخه‌ای از خصومت و فشار اقتصادی، زیان مطلق را به مردم جامعه تحمیل می‌کند. تفکراتی که بازی با حاصل جمع صفر را ترویج می‌کنند، مانع از شکل گرفتن بازی برد-برد می‌شود. اگر توافق‌های دیپلماتیک یا اصلاحات اقتصادی را در دسته بازی‌ها طبقه‌بندی کنیم، این نتیجه حاصل می‌شود که کاهش تحریم‌ها، تجارت را توسعه می‌دهد. در مقابل، شکل نگرفتن توافق‌های بین‌المللی با بازیکنی ایران، سبب می‌شود سرمایه‌ها از کشورمان فرار کنند و فرصت‌های توسعه از دست برود. در دهه‌های گذشته، ایران، با گرفتار شدن در بازی حاصل جمع صفر، بیش از آنکه به سود برسد، با تنش و زیان روبه‌رو شده و ایستادن در مقابل این زیان، سخت و طاقت‌فرسا شده است.

بازی حاصل جمع صفر

بازی خیر و شر در افسانه‌ها و داستان‌های عامیانه، از زندگی روزمره مردم شکل گرفته است. جایی که سود مطلق در کنار زیان مطلق قرار می‌گیرد و هیچ‌یک از شخصیت‌ها خاکستری نیستند. از یک جایی به بعد، ریاضیدان‌ها تصمیم گرفتند پای خیر و شر را به علم اقتصاد باز کنند. آنها نام این بازی را «بازی حاصل جمع صفر» گذاشتند. این نظریه در سال 1944 و از سوی جان فون نویمان و اسکار مورگنسترن مطرح شد. آنها کتابی نوشتند و آن را «نظریه بازی‌ها و رفتارهای اقتصادی» نامیدند. براساس نظریه فون نویمان در یک بازی دونفره با حاصل جمع صفر، هر بازیکن می‌تواند نوعی استراتژی اتخاذ کند که حداکثر ضرر ممکن خودش را به حداقل برساند و باعث تعادلی شود که در آن هیچ یک از طرف‌ها نمی‌توانند به‌طور یک‌جانبه سود خودشان را بهبود ببخشند. این تعادل، بازیکنان منطقی با اطلاعات کامل را در نظر می‌گیرد که هدفشان به حداکثر رساندن مطلوبیت خودشان در محیط رقابتی است. نظریه حاصل جمع صفر، مفهوم اصلی در نظریه بازی است که براساس آن، سود یک طرف، درست با ضرر طرف مقابل، متعادل می‌شود و نتیجه خالص صفر را ارائه می‌کند. در بازی حاصل جمع صفر، منابع، قدرت یا مزیت‌ها ثابت هستند و هر مزیتی که از طریق عنصر نقش‌آفرین در بازی به دست می‌آید، با هزینه مستقیم بازیکن دیگری همراه می‌شود. «شطرنج»، نمونه کلاسیک از بازی حاصل جمع صفر به‌شمار می‌رود. جایی که در آن، پیروزی یک بازیکن، درست در مقابل شکست بازیکن دیگر شکل می‌گیرد. معاملات مالی با مجموع ثابت نیز در دسته بازی‌های حاصل جمع صفر قرار می‌گیرند. تفکر حاصل جمع صفر در حوزه‌های اقتصادی در سیاست‌های تجاری مرکانتیلیستی (سوداگرایی) نشان داده می‌شود؛ جایی که مازاد صادرات کشوری به‌عنوان کسری صادرات کشور دیگر تلقی می‌شود. این تفکر در حوزه‌های سیاسی، در رقابت بر سر کرسی‌های قدرت ظاهر می‌شود که در آن، قدرت گرفتن یک جناح سیاسی، باعث سرکوب دیگر جناح‌ها می‌شود. بازی حاصل جمع صفر حوزه اجتماعی، در درگیری بر سر منابع محدود همانند ثروت یا فرصت پدیدار می‌شود که نابرابری یا ناآرامی را تقویت می‌کنند. بازی‌های حاصل جمع صفر زمانی آغاز می‌شوند که بازیکنان بر سر منبع ثابت رقابت می‌کنند. در بازاری که از یک تامین‌کننده بزرگ و چند تامین‌کننده کوچک تشکیل شده، افزایش سهم یک شرکت در بازار به‌صورت مستقیم، سهم رقبا را کاهش می‌دهد. در تخصیص منابع، اختصاص یارانه‌های دولتی به یک بخش صنعتی یا تجاری باعث می‌شود اعتبارات مالی بخش‌های دیگر با انحراف روبه‌رو شود و توزیع مجدد این یارانه‌ها، به بازی حاصل جمع صفر دامن بزند. در بازارهای کار، سیاست‌هایی که به نفع یک گروه تمام می‌شوند، باعث کاهش منابع برای دیگر گروه‌ها می‌شوند و بر کارایی کلی اقتصادی تاثیر می‌گذارند. اختصاص دستمزدهای بالاتر برای سطح خاص کاری یا کارگری، باعث اجبار برای کاهش دستمزد نیروهای کار بخش‌های دیگر می‌شود و در نتیجه، مفهوم بهره‌وری با مشکل روبه‌رو می‌شود. در بازارهای مالی، معاملات سوداگرانه در دارایی‌های با عرضه ثابت همانند بازی حاصل جمع صفر عمل می‌کند؛ جایی که سود یک معامله‌گر با ضرر یک معامله‌گر دیگر برابر است. نکته اینجاست که سیستم‌های دنیای واقعی، به ندرت تن به بازی حاصل جمع صفر می‌دهند؛ چرا که نوآوری، همکاری یا اصلاحات نهادی می‌تواند نتایج مجموع مثبت ایجاد کند که در آن، طرف‌های مختلف به میزان متفاوتی از یکدیگر، سود می‌برند.

بازی در میدان

بازی حاصل جمع صفر به اندازه‌ای عمیق هست که بتواند حوزه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشورها را درگیر کند. مثال‌هایی از آنچه بازی‌های حاصل جمع صفر در اقتصاد ایجاد می‌کند، نشان می‌دهد کشورهای جهان چگونه با گرفتار شدن در این نوع بازی‌ها، فرصت‌های اقتصادی را از دست می‌دهند. این بازی‌ها زمانی ایجاد می‌شوند که کشورها، منابع مهمی همانند نفت، سرمایه یا سهم بازار را محدود می‌دانند و این تفکر، باعث شکل‌گیری استراتژی‌های رقابتی به جای همکاری می‌شود. برای ایران که تحریم‌های بین‌المللی هفت سال گذشته، صادرات نفت را محدود کرده و تولید ناخالص داخلی را بین 15 تا 20 درصد کاهش داده، نوعی بازی حاصل جمع صفر وجود دارد: «قدرت‌های غربی با تضعیف اقتصاد ایران، اهرم استراتژیک به دست می‌آورند. درحالی‌که ایران، درآمد و دسترسی به بازار جهانی را از دست می‌دهد.» اقتصاد نفتی کشورمان، تنور این بازی را بیشتر داغ می‌کند. رقابت جهانی انرژی، ایران را بیشتر در مقابل رقبایی همانند عربستان سعودی قرار می‌دهد. این بازی به شکلی ایجاد می‌شود که کاهش سهم بازار یکی از این دو کشور، بازار کشور دیگر را با افزایش روبه‌رو می‌کند. تسلط بخش دولتی بر اقتصاد، موجب رانت می‌شود. رانت‌خواری هم باعث می‌شود ثروت در میان بخش کوچکی از جامعه که قدرت بیشتری دارند متمرکز شود و جمعیت بزرگی، بازده نزولی تحویل بگیرند. تورم 40درصدی و نرخ فقر 20درصدی نشان می‌دهد بازی حاصل جمع صفر، چگونه اقتصاد داخلی را با مشکل روبه‌رو کرده است. بازی فقط اقتصادی نیست. در اقتصاد سیاسی، بازی‌های حاصل جمع صفر در معادلات قدرت (داخلی و بین‌المللی) آشکار می‌شود. موضع ژئوپولیتیک کشورها، آنها را در رقابت حاصل جمع صفر با دشمنانشان قرار می‌دهد. هر یک از طرف‌ها، نفوذ منطقه‌ای را به‌عنوان منبع محدود می‌نگرند. دستاوردهای یک کشور در منطقه، به عنوان زیانی برای کشور دیگر در همان منطقه تلقی می‌شود که تنش‌ها را بیشتر می‌کند و باعث بروز تحریم‌ها یا حملات سایبری می‌شود. در فضای سیاسی داخلی یک کشور، رقابت‌های حزبی میان احزاب راست‌گرا و چپ‌گرا نشان‌دهنده نوعی بازی با حاصل جمع صفر است؛ جایی که تسلط بر قدرت سیاسی توسط یک جناح، نفوذ جناح دیگر را محدود می‌کند و باعث متوقف ماندن بخشی از فعالیت‌های جناح مقابل می‌شود. مشارکت پایین در انتخابات نشان‌دهنده عدم مشارکت عمومی است و برداشتی از بازی با حاصل جمع صفر را تقویت می‌کند که طی آن، مشروعیت حکمرانی در مقابل خواسته‌های مردمی قرار می‌گیرد. با این حال، همکاری‌های سیاسی، همانند در پیش گرفتن سیاست‌های اقتصادی بین‌جناحی، بازی را به سمت حصول نتایج با حاصل جمع «غیرصفر» هدایت می‌کند. از نظر اجتماعی، بازی‌های با حاصل جمع صفر، زمانی پدیدار می‌شوند که گروه‌ها بر سر منابع کمیاب همانند شغل، ثروت یا حقوق رقابت می‌کنند. نرخ بیکاری بالا و طبقه‌بندی اجتماعی، شرایطی ایجاد می‌کند که فرصت‌های شغلی مطلوب برای افراد نزدیک به نخبگان جامعه در نظر گرفته شود. اعتراض‌های اجتماعی که ناشی از مشکلات اقتصادی و محدودیت‌های اجتماعی است، انباشت ثروت نخبگان را هدف قرار می‌دهد. معترضان تاکید می‌کنند انباشت ثروت نخبگان به عنوان یک بخش کوچک جامعه، بخش بزرگ‌تر را از فرصت‌های اقتصادی و اجتماعی محروم می‌کند و به شکاف نابرابری اجتماعی، عمق بیشتری می‌دهد. در مقابل، پیشرفت‌های اجتماعی همانند آموزش یا اصلاحات جنسیتی، ویژگی‌های بازی «حاصل جمع غیرصفر» را ترویج می‌کند و در نهایت به بهبود سرمایه اجتماعی و ثبات می‌انجامد.

43

بازی تحریم

در شرایطی که نظریه‌ها و مولفه‌های مختلف تلاش می‌کنند وضع کنونی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران را براساس بازی حاصل جمع صفر توضیح دهند، اقتصاددانان تاکید دارند آنچه ایران امروز را تحت تاثیر قرار داده، بازی با حاصل جمع منفی است که وضع وخیم را نسبت به وضع بازی حاصل جمع صفر پیش‌روی کشورمان قرار داده است. بهرنگ کمالی، تحلیلگر اقتصاد و عضو هیات علمی موسسه پژوهش‌های پیشرفته تهران (تیاس) از جمله افرادی است که اعتقاد دارد بازی کنونی که ایران به عنوان یکی از بازیکنان آن شناخته می‌شود، اثرات زیان‌آوری دارد و به حاصل جمع منفی منتهی می‌شود. او می‌گوید: «بازی حاصل جمع صفر به این معنی است که در یک بازی دونفره، به همان اندازه که به یک نفر سود می‌رسد، فرد دیگر زیان می‌کند؛ اما بازی حاصل جمع منفی به معنای آن است که آنچه برای یک بازیکن به دست می‌آید، کمتر از آن چیزی است که طرف مقابل از دست می‌دهد. شرایط کنونی ایران این‌گونه است که برای تقسیم کیک اقتصاد یا هر رخداد اجتماعی و سیاسی دیگر (در سطح داخلی و بین‌المللی)، برای اینکه سهمی دریافت کنیم (آن سهم نیز آنقدرها زیاد نیست)، بخش بزرگی از امتیازهای بازی را از دست می‌دهیم.» این اقتصاددان تحریم‌ها را مثال واضح بازی حاصل جمع منفی برای ایران عنوان می‌کند: «یک برداشت درست و همزمان غلط درباره تحریم‌ها مطرح می‌شود که اعتقاد دارد تحریم، بازی باخت-باخت است. این تعبیر از سوی سیاستمداران مطرح می‌شود که هر کشوری ایران را تحریم کند، از مزیت‌های اقتصادی یا منابع ایران محروم می‌شود. نکته اینجاست که تحریم برای این موضوع شکل می‌گیرد که یک کشور در مقابل مزیتی که از دست می‌دهد، هزینه مضاعفی به کشور مقابل وارد کند. چطور انتظار داریم یک بازیکن در سطح بین‌المللی که باید تصمیم‌های درست بگیرد، برای خودش هزینه‌های زیادی ایجاد کند، آن‌هم فقط به این دلیل که هزینه طرف مقابل را بالاتر ببرد؟ این مفهوم در ایران به اشتباه جا افتاده است.» او تحریم را یک بازی کاملاً باخت-باخت تلقی نمی‌کند و می‌گوید زمان‌بندی تحریم در تئوری بازی نقش‌آفرین است: «تحریم فقط در مقطع زمانی کوتاه، بازی باخت-باخت است. هنگامی که زمان‌بندی بازی را کمی فراتر از رفتار یک کشور با کشوری دیگر و در یک زمان مشخص بررسی کنید، مشاهده می‌کنید تحریم، ابزار بسیار قدرتمند برد-باخت است. یعنی زمانی که ایران از طرف آمریکا یا کشورهای غربی مورد تحریم قرار می‌گیرد، سیگنالی به کشورهای دیگر ارسال می‌کند که اگر از نظم جهانی خارج شوید، هزینه‌های زیادی به شما تحمیل می‌شود.» دکتر کمالی اعتقاد دارد شکل‌گیری تحریم‌ها سبب می‌شود تعادل جهانی به سود تحریم‌کنندگان شکل گیرد: «یک بازیکن اگر بداند قرار است در بازی شکست بخورد، هیچ‌گاه پایش را به زمین مسابقه نمی‌گذارد. آمریکا، غرب و حتی سازمان ملل متحد زمانی که کشوری را تحریم می‌کنند، بخشی از تجارت جهانی را حذف می‌کنند و این به‌عنوان باخت برای همه تلقی می‌شود. در مقابل باعث می‌شود آن تهدید برای کشورهای دیگر، تعادل بلندمدت جهانی را به سود تحریم‌کننده‌ها تغییر دهد.»

تحریم انرژی

هر چند موسسه انرژی ایالات‌متحده آمریکا در گزارشی اعلام کرده ایران پنجمین صادرکننده بزرگ نفت و گاز جهان است، اما تحریم‌ها باعث شده‌اند ایران با مشکلات بزرگ در زمینه درآمدزایی از منابع انرژی روبه‌رو باشد. دکتر بهرنگ کمالی، اقتصاددان، بر این باور است که «اعمال تحریم علیه ایران و حذف این کشور از بازار جهانی انرژی، سبب می‌شود کشورهای دیگر، سودهای بیشتری به دست آورند که در نهایت ایران را به سمت بازی حاصل جمع منفی هدایت می‌کند». او می‌گوید: «زمانی که ایران و روسیه از بازار صادرکنندگان انرژی حذف می‌شوند، برای صادرکنندگان دیگر، موقعیت‌های جذاب خلق می‌شود. در تحریم‌ها، آمریکا به‌عنوان صادرکننده نفت و اروپا به عنوان واردکننده، هزینه‌هایی در راستای تحریم ایران و روسیه می‌پردازند. هر چند بازیکنانی در این عرصه نقش‌آفرینی می‌کنند که از حذف ایران از بازارهای نفت و گاز و انرژی سود می‌برند.» عضو هیات علمی موسسه پژوهش‌های پیشرفته تهران (تیاس)، اوپک‌پلاس را به‌عنوان مثال جذاب در این زمینه مطرح می‌کند: «اوپک‌پلاس تشکیل شده است تا مجموع صادرات نفت را کنترل کند؛ سازوکاری که در این زمینه وجود دارد این است که اگر دو بازیکن بزرگ این سازمان حذف شوند، بهتر از سازوکارهایی که بر اوپک حاکم است قیمت نفت را با نوسان روبه‌رو می‌کند. از سوی دیگر، سازوکار دیگری وجود دارد که بازی را پیچیده‌تر می‌کند. در این سازوکار، کشورهایی همانند چین و هند که واردکننده نفت و انرژی هستند، اجازه دارند تا حد مشخصی از کشورهای تحریم‌شده نفت وارد کنند. این دو کشور به دلیل موقعیت انحصاری که در این عرصه پیدا کرده‌اند، برندگان صد در‌صد این بازی هستند. 

اکنون این ادعا شکل گرفته که با اعمال تحریم، مجموع صادرات انرژی جهان کم می‌شود؛ اما به دلیل وجود این سازوکار، مجموعه صادرات جهانی کم نمی‌شود، بلکه سقف قیمتی فروش یا درآمد نفت کشور تحریم‌شده کم می‌شود. درست است که صادرات نفت ایران به چین، به نفع کشور ماست، اما این کار هزینه‌های جهانی تحریم را کاهش می‌دهد، درحالی‌که اثر تحریم‌ها بر کشور ما همچنان وجود دارد.» آن‌گونه که دکتر کمالی توضیح می‌دهد، ایران انرژی را با بهای پایین‌تری به چین و هند صادر می‌کند اما به دلیل اینکه مجبور است صادرات را انجام دهد، مجموع صادرات جهانی با نوسان روبه‌رو نمی‌شود و به‌طور طبیعی، قیمت‌ها در بازار تغییر نمی‌کند. در مقابل، ایران به دلیل اینکه درآمد کمتری به‌دست می‌آورد، بازنده این بازی است. درحالی‌که چین و هند نفت ارزان‌تری دریافت می‌کنند، کشورهایی همانند عربستان جایگزین فروش نفت ایران می‌شوند. در مقابل، هزینه‌های تحریم نیز برای کشورهایی همانند ایالات‌متحده کاهش می‌یابد. به گفته کمالی، «در این بازی، همه طرف‌ها سود می‌کنند اما ایران بیش از آنچه دیگران سود می‌کنند، زیان می‌بیند. این بازی، بازی با حاصل جمع منفی است که باعث می‌شود ایران امتیازهای زیادی از دست بدهد».

باخت اقتصاد

از زمانی که تحریم‌ها اندک‌اندک اقتصاد ایران را تحت تاثیر قرار داده‌اند، سازوکارهای دور زدن تحریم‌ها نیز جان گرفته‌اند. ایران تلاش می‌کند با ایجاد راهکارهای خلاقانه، اثر تحریم را بر اقتصاد کم کند. دور زدن تحریم‌ها، هزینه‌هایی برای بخش‌های مختلف دارد که سبب می‌شود بازی با حاصل جمع صفر یا حاصل جمع منفی در لایه‌های مختلف اقتصادی و سیاسی کشورمان شکل گیرد. بهرنگ کمالی بر این باور است، «بخشی از سهم کیک اقتصاد که قرار است سهم ایران باشد، به دلیل تحریم‌ها و همچنین سازوکارهای دور زدن تحریم‌ها از بین می‌رود و این به معنای باخت برای بخش‌های مختلف است. تحریم‌ها باعث شکل‌گیری سازوکارهایی در داخل کشور شده که برندگانی شکل گرفته‌اند و به آنها دورزنندگان تحریم می‌گوییم. این در حالی است که به دلیل تحریم‌هایی که علیه ایران اعمال شده، کشورمان با ناکارآمدی‌های بسیار روبه‌رو شده است. اگر کیک اقتصاد 100 واحد باشد و این 100 واحد در شرایط غیرتحریمی به صورت کامل میان بازیکنان بخش‌های مختلف اقتصاد تقسیم می‌شد، اکنون و در شرایط تحریم، با اجرای فرآیندهای دور زدن تحریم‌ها، 20 تا 30 درصد کیک از بین می‌رود که سبب می‌شود نوع تقسیم‌بندی کیک به صورت کامل تغییر کند». او می‌گوید: «تغییر تقسیم‌بندی کیک اقتصاد در شرایط تحریم سبب شده برخی از بازیکنان، سود بیشتری به دست آورند که به شکست و زیان دیگر بخش‌ها می‌انجامد. شرکت‌های خصولتی با اجرای فرآیندهای دور زدن تحریم‌ها، قدرتمندتر شده‌اند. در این فرآیند، 30 درصد کیک اقتصاد از بین رفته و این در حالی است که سهم خودشان نه‌تنها کاهش نیافته، بلکه افزایش نیز داشته است. آن 30درصدی که از کیک اقتصاد از بین رفته، قرار بوده سهم مردم و بخش‌های دیگر جامعه شود که اکنون دیگر وجود ندارد. تسلط بخش خصولتی یا نهادهای شبه‌دولتی، تعادل اقتصاد ایران را بر هم زده که باعث شده هزینه تحریم یا هزینه ناکارایی برای کشور بیش از پیش افزایش یابد. مجموعه‌ها برای اینکه تحریم را دور بزنند، به صورت عجیب اثرات تحریم و ناکارایی حاصل از آن را مضاعف می‌کنند که بتوانند اثر 15درصدی تحریم را به 25 تا 30 درصد برسانند و سلطه خودشان را بر فرآیندها حفظ کنند. موضوع این است که اگر شفافیت وجود داشته باشد، چنین سازوکارهایی از میان می‌رود. در فرآیند دور زدن تحریم‌ها و فروش نفت به بازارهای محدود موجود، بخشی از قیمت نفت تخفیف داده می‌شود، درصدی برای واسطه‌ها هزینه و درصدی هم به صورت عمدی و به دلیل تحریم‌ها، در کشور مقصد قفل می‌شود. تسلط بخش شبه‌دولتی که تحریم‌ها را دور می‌زند سبب می‌شود بخش زیادی از اقتصاد ناکارآمد شود. شرکت‌های بخش خصوصی هم تضعیف می‌شوند، چرا که بازاری در اختیار ندارند. بازار آنها از بین می‌رود. سازوکارهایی که باید برای دور زدن تحریم‌ها استفاده شود، از شرکت‌های خصوصی عبور نمی‌کند، بلکه از بخش‌های خصولتی، نیمه‌دولتی و نهادهای عجیب‌وغریبی که تا حدی فقط مختص اقتصاد ماست، عبور می‌کند.» این بخش از صحبت‌های دکتر بهرنگ کمالی اهمیت دارد که به گفته او «محیط کنونی دور زدن تحریم‌ها برای ایران، محیط با حاصل جمع منفی است. زمانی که موضوع‌های مرتبط با دور زدن تحریم‌ها به موضوع‌های امنیتی تبدیل شود، محیطی با حاصل جمع منفی شکل می‌گیرد. این بدان معناست که حاصل جمع دیگر صفر نیست. در واقع بخش زیادی از منابع زائل می‌شود که توزیع سهم بخش‌های مختلف را تغییر دهید که در نهایت به بازی با حاصل جمع منفی می‌رسید. این به معنای آن است که بخشی از اقتصاد ایران زیان می‌بیند و بخشی دیگر اندکی سود می‌کند».

اثر بازی

سیاست خارجی ایران یکی از اصلی‌ترین بخش‌هایی است که می‌تواند شرایطی ایجاد کند که حاصل جمع بازی ایران، مثبت شود. با وجود این، بازیکن‌هایی که قواعد بازی را بلد نیستند، سبب می‌شوند شرایط بازی به زیان ایران تغییر کند. بهرنگ کمالی بر این باور است که «برخی از بازیکنان داخلی نمی‌دانند چگونه بازی کنند که به کشور خودمان زیان نرسد. به همین دلیل رفتارهایی از خودشان بروز می‌دهند که باعث می‌شود کشورهای دیگر از ناآگاهی و نابلدی ما سوءاستفاده کنند». او می‌گوید: «برقراری تعادل در بازی حاصل جمع مثبت، نیاز به بازیکنانی دارد که قواعد بازی را بلد باشند. در ایران، یکسری از بازیکنان نمی‌دانند چقدر بد بازی می‌کنند. اجازه دهید به گذشته رجوع کنیم. در دولت‌های دموکرات آمریکا، موضوعی به صورت کامل جا افتاده و آن هم این بود که می‌دانستند برخی از صحبت‌هایی که در ایران مطرح می‌شود، مصرف داخلی دارد. آنها بخشی از حرف‌هایی را که در ایران مطرح می‌شد، به‌عنوان حرف‌های دارای مصرف داخلی تعبیر می‌کردند و می‌دانستند این حرف‌ها، الگوها و رویکردهای سیاست خارجی ایران را تعیین نمی‌کنند. اکنون و در دوره ترامپ، این شرایط تغییر کرده است. رژیم صهیونیستی از این صحبت‌ها و تعابیری که پیش از این مصرف داخلی داشته، سوءاستفاده می‌کند و این تعادل را بر هم زده است. شبکه تلویزیونی «فاکس‌نیوز» را در نظر بگیرید، می‌بینید که این رسانه همه حرف‌هایی را که مطرح شده و مصرف داخلی دارد، به عنوان تیتر روز انتخاب می‌کند و در بازی ایجادشده، صحبت‌ها و گفته‌های طرف‌های ایرانی را علیه ایران به کار می‌برد.» این اقتصاددان، مصوبه مجلس درباره خروج از NPT را به‌عنوان یکی از این موارد مطرح می‌کند: «مجلس قانونی را تصویب کرده که براساس نظرات داخلی این‌گونه تعبیر می‌شود که ایران می‌تواند از ان‌پی‌تی خارج شود. در مقابل، وزارت امور خارجه تمام تلاش خودش را به کار می‌برد تا اعلام کند ایران از ان‌پی‌تی خارج نمی‌شود، چرا که تصمیم‌گیری درباره این موضوع به شورای عالی‌رتبه واگذار شده و مبحثی که از سوی مجلس مطرح شده به معنای خروج از ان‌پی‌تی نیست. 

نتانیاهو و اسرائیل که اکنون با مشکلات سیاسی زیاد در کشور خودشان روبه‌رو هستند، از این موضوع سوءاستفاده می‌کنند و این صحبت‌ها را که مصرف داخلی دارد در سطح جهانی منتشر می‌کنند. نتیجه این اقدام‌های اسرائیل براساس صحبت‌های ناآگاهانه برخی مسئولانمان، به بروز جنگی می‌انجامد که باعث هزینه بسیار زیاد برای مردم می‌شود.» به گفته دکتر کمالی، نابلدی در به‌کارگیری قواعد بازی بین‌الملل، بازی سراسر باخت برای ایران ایجاد می‌کند: «متاسفانه در دو ماه گذشته، ایران وارد جنگی شد که شروع‌کننده آن رژیم صهیونیستی بود، اما آمریکا به صورت رسمی آن را ادامه داد. نکته اینجاست که به دلیل برخی ناآگاهی‌های داخلی، جهان متوجه نشد چه ظلمی به ایران شده است. ازآنجا‌که ما قواعد بازی را خوب بلد نبودیم، مردم کشورهای دیگر گمان کردند رژیم صهیونیستی و آمریکا کار صحیحی انجام داده‌اند. در نتیجه، نوعی بازی حاصل جمع منفی شکل گرفت که بازنده اصلی آن مردم و اقتصاد ایران بودند.»

44

فساد و قدرت

بخش پایانی صحبت‌های دکتر بهرنگ کمالی، عضو هیات علمی موسسه پژوهش‌های پیشرفته تهران (تیاس)، هشدار بزرگ برای سیاست‌گذاران و سیاستمداران ایرانی است. به گفته کمالی، «با از بین رفتن طبقه متوسط در ایران، اتفاق‌های ناخوشایند رخ می‌دهد». او با مد نظر قرار دادن موضوع‌هایی همانند تورم، رکود اقتصادی، فساد و عملکرد کانون‌های ثروت و قدرت، بازی را بیشتر توضیح می‌دهد: «تورم کشور ما عادی نیست. در این نوع تورم، ارزش بخشی از دارایی‌ها به‌شدت افزایش می‌یابد و ارزش بخشی به‌شدت کم می‌شود. در این نوع تورم، هزینه استفاده از کالاهای مصرفی نیز افزایش می‌یابد. این در شرایطی است که در تورم ایران، بخشی از ثروتمندان، با افزایش شدید سطح دارایی‌هایشان روبه‌رو می‌شوند که منشأ آن، رانت‌های اطلاعاتی است. در شرایط عادی، تورم جامعه ما باید برای همه اقشار جامعه هزینه‌هایی دربر داشته باشد. تورم ایران که با رکود اقتصادی همراه است و با دخالت‌های دولتی جان می‌گیرد، سبب می‌شود رانت اطلاعاتی ایجاد شود. این رانت اطلاعاتی فقط در اختیار نخبگان و ثروتمندان قرار می‌گیرد.» به گفته این تحلیلگر اقتصاد، مردم جامعه به دلایل مختلف نمی‌توانند از رانت‌های اطلاعاتی استفاده کنند. چرا که برخی از آنها اطلاعات لازم را در اختیار ندارند و برخی دیگر، ابزارهای استفاده از این رانت‌ها را به دست نیاورده‌اند. وی می‌گوید: «مردم جامعه حتی اگر رانت اطلاعاتی داشته باشند، اما سواد اقتصادی و مالی و نقدینگی در اختیار نداشته باشند، نمی‌توانند برای خودشان سود برداشت کنند. در شرایط تورم و رکود اقتصادی که بر کشور ما حاکم است، زمانی که رانت اطلاعاتی حاصل از دخالت دولت در اختیار نخبگان و ثروتمندان قرار می‌گیرد، فرصت عجیبی برای آنها ایجاد می‌شود که طبقه ثروتمند به وجود آید. در واقع با استفاده از رانت اطلاعاتی، ارزش اضافه‌تر برای ثروتمندان ایجاد می‌شود و در این نقطه، درست بازی حاصل جمع صفر شکل می‌گیرد.» کمالی رانت اطلاعاتی در بازارهای مالی را مثال مطلوب برای این موضوع می‌داند. وی می‌گوید: «آنها که نزدیک حلقه‌های قدرت و ثروت هستند، می‌دانند بازارهای مالی و دارایی در چه موقعیت‌هایی و در چه زمان‌هایی مورد دخالت قرار می‌گیرد. بنابراین آنها می‌دانند چه زمانی باید دست به خرید و فروش بزنند و سود خود را بیشتر کنند. در نتیجه سود آنها افزایش می‌یابد و در مقابل، جمع بزرگی از مردم، دارایی‌های خودشان را به امید کسب سود بیشتر از دست می‌دهند. این خرید و فروش، باعث می‌شود بازی حاصل جمع صفر شکل بگیرد که 90 درصد جامعه ایران در آن به صورت غیرمستقیم ضرر می‌دهند و در مقابل، پنج تا 10 درصد افراد جامعه که از رانت اطلاعاتی برخوردار هستند، سود می‌برند.» به باور این تحلیلگر اقتصاد، ترکیب اطلاعات پنهانی که این افراد از سیاست‌های دولت دارند با نقدینگی در اختیارشان، باعث سود بردن بیشتر می‌شود. این اتفاق، نقطه آغازین حذف طبقه متوسط ایران و بروز خطر برای تنش‌های بیشتر در حوزه‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشورمان است. بهرنگ کمالی در این زمینه تاکید می‌کند: «از سالیان قبل، بازی بسیار عجیبی در اقتصاد ایران شکل گرفته که براساس آن و به دلیل استفاده از رانت‌های اطلاعاتی درباره تورم، تعداد اندکی برنده و تعداد زیادی بازنده می‌شوند. قشر متوسط در این بازی زیان می‌کند و دارایی‌های خودش را از دست می‌دهد. پس، تعداد افراد طبقه متوسطی که در سال‌های گذشته دارایی‌های خودشان را از دست داده‌اند، بیشتر شده و آنها را به طبقات پایین پرتاب کرده است. از بین رفتن طبقه متوسط در ایران به دوقطبی‌سازی جامعه می‌انجامد. 

طبقه متوسط است که باعث می‌شود دوقطبی‌های کمتری در جامعه شکل گیرد. زمانی که این طبقه از میان برود و در کنار آن، فشارهای سیاسی و اجتماعی دیگری شکل گیرد و با ناترازی‌هایی مثل ناترازی برق و آب و انرژی روبه‌رو شود، ناآرامی‌های اجتماعی و نارضایتی‌های اقتصادی و سیاسی با یکدیگر ترکیب می‌شوند. در این صف‌آرایی، بخشی از جامعه که پول و ارتباطات و قدرت دارند، در مقابل بخش دیگری از جامعه قرار می‌گیرند که نه قدرت، نه کار، نه درآمد قابل اتکا و نه دستاورد مورد انتظار دارند. بنابراین، در آینده نزدیک شاهد بروز تنش‌های شدیدی خواهیم بود که باعث می‌شود شرایط ایران به مرحله بحران برسد.» 

دراین پرونده بخوانید ...