شناسه خبر : 43089 لینک کوتاه

مهاجران

کاهش مهاجرت چگونه صنایع آمریکا را در معرض خطر قرار داده است؟

 
 
آسیه اسدپور/ نویسنده نشریه 

76

مهاجرت خالص بین‌المللی بین جولای 2020 تا جولای 2021، 247 هزار نفر را به جمعیت آمریکا اضافه کرد که این کمترین افزایش در طول سه دهه گذشته و کمتر از یک‌سوم جمعیت آمریکا بود و البته پاندمی بخش زیادی از آن را توضیح می‌داد. آمریکا، در دوران همه‌گیری، ورود گردشگران بین‌المللی را از ده‌ها کشور منع کرد، کنسولگری‌ها را در سرتاسر جهان بست و بسیاری از درخواست‌های مهاجرت را عملاً به این بهانه مسدود کرد تا بر کاهش جمعیتِ مهاجر قبل از کووید افزوده شود. چرا که  مهاجرت خالص آمریکا از سال 2017 یعنی اولین سال ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، روندی کاهشی یافت، لحن توهین‌آمیز او نسبت به چندین کشور عمدتاً مسلمان، محدودیت‌ها از سوی دولت او را بیشتر کرد و شن و ماسه را بین چرخ‌دنده‌های فرآیند مهاجرت ریخت تا حرفش روی زمین نماند. از سویی دیگر، مکزیکی‌هایی که در آمریکا زندگی می‌کردند و تا 15 سال پیش بیشترین تعداد را داشتند، دیگر پیر و مسن شده بودند و با وجود خشونت حاکم بر مرزهای جنوبی، ترجیح می‌دادند، بازگردند و آنچنان مصمم بودند که جمعیت تخمینی مهاجران غیرمجاز در ایالات متحده در همان دوره کاهش یافت، از 2 /12 میلیون در سال 2007 به 10 میلیون در سال 2020 رسید و تا فوریه 2021، آمریکا تقریباً 8 /1 میلیون مهاجر خارجی در سن کار را از دست داد. به نحوی که، کارفرمایان آمریکایی در بخش رستوران و اقامتگاه‌ها که یک‌چهارم کارکنان خود را از غیرآمریکایی‌ها تامین می‌کردند، نتوانستند حدود 15 درصد از فرصت‌های شغلی این رسته را نسبت به سال قبل پُر کنند. خدمات حرفه‌ای و تجاری هم که مهاجران یک‌پنجم کارگران آن را تشکیل می‌دادند، تقریباً با افت 10درصدی روبه‌رو شد و بسیاری از مشاغل خالی از کارگر ماندند.

فاجعه اقتصادی

این در حالی بود که مرکز تحقیقات پیو (‌Pew)، بلافاصله هشدار داد اگر خالص مهاجرت به سطح قبل از همه‌گیری بازنگردد تا نیروی کار به 178 میلیون نفر برسد، بی‌شک، نیروی کار آمریکا از 166 میلیون در سال 2020 به 163 میلیون نفر در سال 2040 کاهش می‌یابد و این با توجه به برنامه‌های سیاسی آمریکا یک فاجعه اقتصادی است و شکاف کسب‌وکارها را بزرگ‌تر می‌کند. اتفاقی که به استناد گزارش تحلیلی اتاق بازرگانی ایالات متحده در فوریه 2022، رخ داد و این گروه لابی‌گر اعلام کرد: در سال 2021 از هر سه متقاضی ویزای شغلی یا کار فصلی، تنها یک نفر موفق به اخذ ویزا شده است. تا پایان امسال، از چهار متقاضی ویزای کارِ با مهارت بالا، فقط یک نفر پذیرفته می‌شود. هندی‌های دارای مدرک تحصیلی بالا، با انتظار 90 سال برای دریافت گرین‌کارت مواجه شده‌اند. فریاد غول‌های فناوری دره سیلیکون مبنی بر اینکه آمریکا برای ماندن در لبه برتر جهانی به استعدادهای فناوری خارجی نیاز دارد، راه به جایی نبرده است و چشم‌انداز روشنی هم برای تغییر واقعی وجود ندارد چون آخرین تلاش هماهنگ برای اصلاحات مهاجر‌پذیری عملاً در سال 2013 به پایان رسید، توسط جمهوریخواهان مسدود شد و به نظر می‌رسد دیگر کسی حاضر نیست آن جام مقدس را دوباره بنوشد تا با ترکیب فرصت استفاده از نیروی کار خارجی و قانونی کردن وضعیت مهاجران غیرمجاز، امنیت مرزی قوی‌تر شود. امنیتی که ما هم سعی کردیم آن را از زاویه‌ای دیگر مورد بررسی قرار دهیم و این موضوع را لحاظ کنیم که هرچند سهم ساکنان ایالات متحده (شش درصد) که در آمریکای لاتین و دریای کارائیب متولد شده‌اند، پس از نیم‌قرن، رشدی سریع یافته و شباهت‌های زیادی به موج‌های مهاجرتی عمده در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم دارد، اما اقتصاد وابسته به مهاجران آمریکای لاتین را تضعیف کرده و کاهش مداوم مهاجرت از آمریکای لاتین پس از همه‌گیری، بخش‌های فعالِ بسیاری از بازارهای کار منطقه‌ای ایالات متحده را مختل کرده و این روند ادامه‌دار خواهد بود.

تلاش برای ماندن

رجوع به تاریخ نشان می‌دهد، در گذار از مناطق فقیر به کشورهای ثروتمند، مهاجران به جوامعی با عملکرد معقول‌تر حرکت می‌کنند، جایی که امنیت روزمره امری مسلم تلقی می‌شود، حاکمیت، قانون را رعایت می‌کند، مقامات، فاسد نیستند، بوروکراسی‌ها به روش‌های قابل پیش‌بینی عمل می‌کنند، انتخابات صادقانه است و ثروت اقتصادی کشور امکان سرمایه‌گذاری در کالاهای عمومی و حفظ یک شبکه امن را فراهم می‌کند تا کاستی‌های مادی محرومان جبران شود، حتی اگر این کار با روش‌هایی باشد که مطلوبیت اجرایی ‌کوتاه‌مدت دارند. بر همین مبنا، می‌توان ادعا کرد، جریان‌های اولیه مهاجرت ایالات‌متحده از آمریکای لاتین و کارائیب، از مشکلات در داخل و فرصت‌های خارج از کشور نشأت گرفته و می‌گیرد. شیلیایی‌ها در جریان هجوم طلا در دهه 1850 به کالیفرنیا رفتند. کوبایی‌ها در دوران ممنوعیت دهه 1920، در فلوریدا کار پیدا کردند. بیش از یک میلیون مکزیکی در طول انقلاب (1920-1910) به ایالات متحده پناه بردند. در اوایل قرن بیستم، کشاورزان و دامداران در تگزاس پیمانکارانی را برای استخدام کارگران کشاورزی به مکزیک فرستادند و در اواخر دهه 1950، سالانه 450 هزار کارگر موقت مزرعه را به ایالات متحده بردند. در سال 1960، مهاجران متولدشده در آمریکای لاتین به 5 /0 درصد از جمعیت ایالات متحده رسیدند. تعداد مهاجران آمریکای لاتین از جمعیت ایالات متحده در سال 1980 به 8 /1 درصد، در سال 2000 به 3 /5 درصد و در سال 2019 به 5 /6 درصد افزایش یافت. در سال 2019، مهاجران آمریکای لاتین و کارائیب، 44 درصد از ساکنان خارجی متولدشده در ایالات متحده را تشکیل می‌دادند. مکزیک بزرگ‌ترین کشور مبدأ مهاجران آمریکای لاتین بود و سهم این کشور از جمعیت ایالات متحده در سال 2019 به 5 /3 درصد رسید؛ و این در حالی بود که کوبا و مکزیک پس از سال 1960 بر جریان مهاجرت از آمریکای لاتین و دریای کارائیب تسلط داشتند.

پارادوکس تضادها

کوبا و مکزیک تا سال 1980، تقریباً سه‌چهارم از مهاجران آمریکای لاتین را در ایالات متحده تشکیل می‌دادند. پس از انقلاب کوبا در سال 1959، تعداد مهاجران کوبایی که اغلب درآمد بالاتری داشتند یا بیشتر در معرض خطر زندانی شدن و مصادره اموال بودند، از 78 هزار نفر در سال 1960 به 455 هزار نفر در سال 1970 افزایش یافت. این روند برای کارائیبی‌های اسپانیایی‌زبان، که عمدتاً اصالت کوبایی داشتند و بیشتر زن بودند، تا پایان همان سال ادامه پیدا کرد. سهم مهاجران مکزیکی فعال در بخش کشاورزی در مقایسه با سهم 1 /3درصدی کارگران بومی این کشور به 4 /15 درصد رسید. بسیاری از کارگران مکزیکی به دلیل نیاز فصلی مشاغل در آمریکا، امکان تردد بین دو مرز را پیدا کردند. در دهه 1990 که منازعات مرزی ایالات متحده و مکزیک کمتر شد، مهاجران این امکان را یافتند که بدون ویزا از مرز عبور کنند. تعداد بیشتری از مهاجران مکزیکی در پی اصلاحات قانون کنترل مهاجرت در سال 1986 و پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر، فرصت اقامت دائم در ایالات‌متحده را به دست آوردند و به شرایطی رسیدند که اینک، کشورهای مثلث شمالی السالوادور، گواتمالا و هندوراس که بر جریان‌های آمریکای مرکزی تسلط دارند، 85 درصد از جمعیت ایالات متحده از این منطقه را تشکیل می‌دهند. برخلاف کاستاریکا و پاناما که نسبتاً مرفه هستند و مهاجران کمی را به ایالات متحده می‌فرستند یا نیکاراگوئه نسبتاً فقیر که اکثر جمعیت مهاجر آن در کاستاریکا ساکن هستند، کلمبیا، برزیل، پرو و اکوادور، به عنوان بزرگ‌ترین کشورهای مبدأ، سهمی 71درصدی از تعداد مهاجران ایالات متحده از آمریکای جنوبی را دارا هستند؛ و البته، در مقابل آن، میزان دستگیری مهاجران از کشورهای مثلث شمالی تقریباً با مهاجران مکزیکی برابر و پس از شروع همه‌گیری، روند مهاجرت آنها معکوس شده است. تلاش برای مهاجرت غیرمجاز از آمریکای لاتین و دریای کارائیب افزایش یافته و توأم با آن برخورد گشت مرزی ایالات متحده با مهاجران غیرمجاز در مرز ایالات متحده و مکزیک از یک میلیون نفر در سال 2019 به 4 /2 میلیون نفر در سال 2022 رسیده است. گشت مرزی ایالات متحده، امسال، 42 مهاجر را دستگیر و اخراج کرد و عملاً با افزایش حجم درخواست‌های پناهندگی، طولانی شدن روند درخواست‌ها، کمبود نیروی انسانی ماهر و بزرگ‌تر شدن بحث «استعفای بزرگ»، پارادوکس مهاجرت و مهاجرپذیری در ایالات متحده، به بالاترین سطح شاخص تضاد رسید، بی‌آنکه به علل، موانع و الگوهای مهاجرت در قانونگذاری‌های جمهوریخواهان-دموکرات‌ها و واقعیت‌های سیاست مهاجرت چون رشد 75درصدی موافقان نیروی انسانی مهاجر و خارجی توجه شود.

خشونت و قتل‌های سیاسی

در الگو‌سازی مهاجرت، اقتصاددانان معتقدند، افراد مزایا و هزینه‌های مهاجرت را می‌سنجند. مزایای مهاجرت شامل دستمزدهای بالا، فرار از خشونت، سرکوب و قتل‌های سیاسی و دستیابی به خانه و آینده بهتر برای فرزندان است. گاهی اوقات نیز به دلیل وخامت شرایط کشور مبدأ ناشی از بحران‌های اقتصادی، بلایای طبیعی یا تحولات سیاسی، مزایای مهاجرت به‌طور ناگهانی افزایش می‌یابد. مثلاً، فراتر از انقلاب کوبا در سال 1959، سقوط ارز در مکزیک در سال‌های 1982 و 1994 و وقوع چندین طوفان ویرانگر در سایر نقاط آمریکای لاتین، جریان‌های قابل توجه مهاجرتی را به دنبال داشت. دستگیری افرادی که به‌طور غیرقانونی از مرز عبور می‌کردند، واکنش‌های سریعی را به تغییرات ناشی از نرخ ارز در دستمزدهای نسبی ایالات‌ متحده و مکزیک در طول دهه‌های 1980 و 1990 نشان داد و این برداشت را به وجود آورد که نزدیکی به ایالات متحده می‌تواند شوک‌های نامطلوب را به فرصتی برای نیروی کار فرامرزی تبدیل کند. همان‌گونه که افزایش سرکوب‌های سیاسی در کوبا، نیکاراگوئه و ونزوئلا، تغییر نرخ باروری و روند نوسانی رشد جمعیت در مکزیک و خشونت ناشی از مواد مخدر، باعث شدند میزان مهاجرت از کارائیب (کوبا و دومینیکن) یا آمریکای لاتین، تحت تاثیر قرار بگیرد. دقیقاً مانند موانعی که توانستند دایره مهاجرپذیری را تنگ‌تر یا بزرگ‌تر کنند.

روزگارِ ترس

هزینه‌های مالی و بار روانی ترک وطن و خانواده، معمولاً به عنوان موانع اصلی مهاجرت محسوب می‌شوند. هرچند هزینه‌های مهاجرت به ایالات متحده به نحوه ورود به آن بستگی دارد. پس از پایان برنامه «‌Bracero‌» و تصویب قانون مهاجرت و تابعیت در سال 1965 که برای اولین‌بار محدودیت بر مهاجرت قانونی از نیمکره غربی را وضع کرد و اکثر ویزاهای اقامت دائم را به اعضای خانواده‌ها اختصاص داد، ورود غیرمجاز به ایالات متحده افزایش یافته است. اینک، اکثر مهاجران آمریکای لاتینِ مقیم آمریکا، بدون مجوز از طریق عبور غیرقانونی از مرز ایالات متحده و مکزیک یا با اخذ ویزای موقت و ماندن بیش از تاریخ مشخص در ویزا، وارد این کشور می‌شوند و با آنکه می‌دانند دستگیر و اخراج خواهند شد اما در آن می‌مانند؛ به گونه‌ای که تا سال 2019، از 1 /8 میلیون مهاجر غیرقانونی ایالات متحده، سهم مهاجران آمریکای لاتین 73 درصد و سهم کارائیب 27 درصد بوده و مکزیک و آمریکای مرکزی در میان مهاجران غیرقانونی، بیشترین تعداد مهاجر را داشته‌اند. و این در حالی است که از اواسط دهه 1990 تا اواخر دهه 2000، تعداد ماموران گشت مرزی مستقر در مرز ایالات متحده و مکزیک، پنج برابر شده و آمریکا 700 مایل مانع فیزیکی در امتداد مرزهای خود ایجاد کرده است. علاوه بر آن، تحریم‌های قانونی را برای افرادی که به‌طور غیرقانونی از این مرزها و موانع عبور می‌کنند، گسترش داده که این تغییرات، مضاف بر رکود بزرگ 2009-2007 و بهبود کند اقتصاد ایالات متحده، باعث کاهش تعداد مهاجران غیرقانونی شده و نرخ خالص مهاجرت مکزیک به ایالات متحده را بین سال‌های 2007 تا 2019 منفی کرده است؛ که این نشان از کاهش مهاجرت در عین افزایش درخواست داخلی برای بیشتر کردن تعداد مهاجران متخصص دارد و عملاً یک پارادوکس وابسته به موانع را تعیّن‌گری می‌کند. کمااینکه، بر مبنای تحلیل الگوهای اشتغال مهاجران، اکنون، مهاجران آمریکای لاتین، سهم عمده‌ای در کشاورزی (28 درصد)، ساخت‌وساز (21 درصد)، خدمات شخصی (15 درصد) و در تولید (9 درصد) ایالات متحده دارند و اگر مهاجرت از آمریکای لاتین کاهش یابد، شرکت‌ها برای تولید کالاهای قابل مبادله (کشاورزی و تولیدی)، مجبور به کاهش شدید نیروی کار، تغییر محصول و تکنیک‌های تولیدی می‌شوند. ممکن است، تولید خود را به خارج از کشور منتقل کنند. در بخش‌های ساخت‌وساز و خدمات شخصی، دست به افزایش قیمت بزنند و مهم‌تر آنکه به کارگران کم‌سواد و غیرماهر قانع شوند که این به معنای مرگ تخصص در تولید و توسعه است. اما آیا واقعاً این‌گونه خواهد شد؟

استمرار فشار و بحران

یافته‌های این پژوهش بر مبنای بررسی رسمی نمونه‌های سرشماری 10ساله (1960 تا 2000)، تحلیل نظرسنجی‌های جامعه آمریکایی (2010 تا 2019) و تحلیل محتوایی داده‌های پایگاه رویدادهای اضطراری بین‌المللی در 18 کشور منتخب به عنوان نمونه آماری و با لحاظ متغیرهایی چون «شبکه‌های مهاجر، فشار اقتصادی مبتنی بر «‌GDP»، بحران‌های تراز پرداخت، پراکندگی جغرافیایی، نرخ زبان انگلیسی، نرخ مهارت، درگیری‌های داخلی و الگوهای اشتغال»، در حالت کلی نشان می‌دهد، اگر الگوهای مهاجرتی قبل از پاندمی ادامه داشته باشد، آمریکای لاتین و کارائیب تسلط فعلی خود بر نیروی کار آمریکا را از دست می‌دهند، همان‌طور که این اتفاق برای ایرلندی‌ها، آلمانی‌ها و اروپایی‌های شرقی رخ داد. علاوه بر آن، سهم متولدین آسیایی از جمعیت ایالات ‌متحده نسبت به سهم اسپانیایی‌ها تا سال 2065 پیشی خواهد گرفت و با توجه به رشد بالای جمعیت، متوسط درآمد پایین و تسلط به زبان انگلیسی، قاره آفریقا می‌تواند به منطقه مهم‌تری برای مهاجرت به ایالات متحده تبدیل شود. اما در تحلیلی جزئی‌تر، تشدید سیاست‌های ایالات‌متحده در اخراج سریع و بی‌نتیجه مهاجرانی غیرقانونی، مهاجران بیشتری را برای عبور از مرز حتی در صورت دستگیری، جسورتر می‌کند. با توجه به اینکه اقتصاد ایالات متحده با نیروی کار پیر و کاهش نرخ زادوولد مواجه است، فشارها برای آزادسازی سیاست مهاجرت، می‌تواند به تصویب قانون مهاجرت مبتنی بر اشتغال منجر شود. مشکلات استخدام کارگران بومی و اخذ ویزا برای کارگران خارجی، می‌تواند هزینه‌های نیروی کار در ایالات متحده را افزایش دهد. نوآوری‌ها، ممکن است، به تغییراتی گسترده در نحوه ارائه خدمات کارگران خارجی به کارفرمایان آمریکایی منجر شوند و مهم آنکه، بحران‌های اقتصادی و سیاسی در خارج از آمریکا، فشارها را بر جریان ورودی مهاجران، چه از آمریکای لاتین و چه از دریای کارائیب ادامه‌دار خواهد کرد و این همان مُردن بر روی ریل سوم است. 

دراین پرونده بخوانید ...