شناسه خبر : 43076 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

کارگزار به جای کارفرما

بررسی الزامات حکمرانی خوب در ایران در گفت‌وگو با عباس عبدی

کارگزار به جای کارفرما

اخیراً رئیس مجلس گفته باید حکمرانی ایران نوسازی شود. از سخنان وی چنین برمی‌آید که نظام حکمرانی کشور ضرورت اصلاح حداقل‌هایی را پذیرفته است ولی اینکه چقدر خواهان ایجاد تغییرات اساسی در نحوه حکمرانی باشد مشخص نیست. بسیاری معتقدند اگر بنا بر تغییرات مثبتی است که بتواند تا حدودی تامین‌کننده رضایت گروه‌های مختلف و ناراضی جامعه باشد، باید اندیشه و فلسفه حکمرانی در ایران تغییر کند؛ مسیری که از راه بازتعریف رابطه حکمران با مردم می‌گذرد. در این زمینه عباس عبدی، تحلیلگر مسائل سیاسی، معتقد است؛ باید نظام حکمرانی در کشور از کارفرمایی به کارگزاری تبدیل شود. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید.

♦♦♦

‌ با گذشت دو ماه و نیم از آغاز اعتراضات اکنون رئیس مجلس از حکمرانی نو سخن گفته است. محمدباقر قالیباف در روزهای اخیر مطرح کرده که نظام حکمرانی در ایران نیاز به نوسازی دارد. به نظر شما اگر قرار باشد اجرا شود، نوسازی حکمرانی چگونه باید باشد؟

درباره موضوع حکمرانی نو که رئیس مجلس مطرح کرده است، لازم است ایشان ابتدا فلسفه حکمرانی را توضیح دهند. فلسفه حکمرانی موضوعی است که اکنون محل اختلاف با حکمرانان است. مساله این نیست که در جزئیات به چه صورت حکمرانی کنیم. مثلاً این موضوع که دولت الکترونیک داشته باشیم یا خیر، مساله کنونی حکمرانی ما نیست. حداقل در ایران این موضوعات مساله مهمی نیست. حکمرانی نو باید فلسفه حکمرانی را متحول کند. بعد از آنکه چنین تحولاتی میسر شد، در آن صورت می‌توان درباره جزئیات هم متناسب با تغییر فلسفه حکمرانی برنامه‌هایی برای نوسازی ایجاد کرد. مشکل در ایران این است که اساساً حکمرانی را آن‌طور که لازمه دولت‌های مدرن است، قبول ندارند. اهالی قدرت در ایران می‌خواهند مردم را به جایی که در ذهن خود دارند، هدایت کنند. حتی اگر بخواهند مشکلات اقتصاد را هم حل کنند به خاطر این است که برای رسیدن به اهداف خودشان مردم باید زنده بمانند. بنابراین اساساً حکمرانی نو معطوف به این نیست که عده‌ای می‌توانند مردم را هدایت کنند یا مردم ابزاری هستند که می‌توان به واسطه آنها به اهداف خود رسید؛ حتی اگر این اهداف کاملاً هم انسانی باشد. در حکمرانی نو دولت کارگزار و پیمانکار مردم است و نه کارفرمای مردم. بنابراین وقتی درباره نوسازی حکمرانی سخن می‌گوییم منظورمان این است که باید اساس رابطه حقوقی حکمران با مردم تغییر کرده و از کارفرما به کارگزار تبدیل شود. اگر این‌طور شود، حکومت هم باید مشروعیت خود را از مردم بگیرد و در واقع حکومت باید پاسخگو باشد و اگر مردم آن را نخواستند کنار برود و کارگزاری دیگر بر سر قدرت بیاید. همان‌طور که این رابطه میان مردم و بسیاری از مشاغل دیگری که وظیفه خدمت‌رسانی به مردم را دارند هم وجود دارد. به عنوان مثال وقتی شما لوله‌کشی به منزل بیاورید و بخواهید لوله‌های منزل را تعویض کند، اگر از کار او راضی نبودید می‌توانید او را عوض کنید. حکمرانی در دولت مدرن هم چنین شرایطی دارد. لوله‌کش می‌داند که اگر کارش را درست انجام ندهد، تعویض خواهد شد. بنابراین تلاش می‌کند که کار را به نحو احسن انجام دهد. اهالی قدرت هم همین‌طور. آنها هم اگر بدانند ممکن است در صورت عدم رضایت مردم مجبور به ترک قدرت شوند، تلاش می‌کنند به نحوی سیاستگذاری کنند که رضایت مردم جلب شود. چنین شرایطی برای نظام سیاسی کنونی وجود ندارد. آنها می‌خواهند بگویند که ما همه‌کاره هستیم. سوال این است که چرا 43 سال است که در قدرت چهره‌های ثابتی می‌بینیم؟ اگر تعویضی هم صورت گرفته عموماً بر اثر مرگ بوده یا اینکه برخی در اثر اختلافات داخلی حذف شده‌اند وگرنه چهره‌ها ثابت هستند. مگر می‌شود حکومت این‌طور ثبات چهره داشته باشد؟ بله، این اتفاق برای دانشمندان می‌افتد. اینشتین از ابتدای دانشمندی تا انتهای عمر خود اینشتین بود و قرار نبود تغییر کند. ولی در حکمرانی نو سیاسیون چنین شرایطی ندارند. افرادی که به قدرت می‌رسند باید روزی که دور هم نیست بروند. باید بروند و افراد بهتری بیایند. به تیم ملی کشور توجه کنید. این تیم از 30 سال پیش تاکنون حدود سه و چهار نسل عوض کرده است. در حکمرانی نو هم چنین اتفاقی می‌افتد. در ایران هم اگر قرار بر نوسازی حکمرانی است باید فلسفه حکومت عوض شود. در فلسفه حکمرانی نو وظیفه حکومت هدایت مردم نیست. کارگزاری مردم در جهت اهدافی است که مردم تعیین می‌کنند و خود می‌توانند دستور به بقای حکومت بدهند یا قدرت آن را بگیرند.

‌ محمدباقر قالیباف اخیراً بر نوسازی نظام اداری تاکید کرده است. در حالی‌ که بسیاری معتقدند نوسازی اداری شرط کافی نیست. هرچند ممکن است برای ایجاد تحول در ساختار حکمرانی شرط لازم باشد. سوال این است که آیا نوسازی ساختار اداری بدون تن دادن به نوسازی فکر و اندیشه میسر است؟

اساساً نادرست بودن وضعیت نظام اداری در ایران معلول اتفاق دیگری بوده و با نوسازی اداری مشکل حل نمی‌شود. فرض کنید که در جایی از ساختمانی نشتی آب باشد. آیا می‌شود بخشی را که نشتی داده است، گچ و سیمان کرد و مشکل حل شود؟ قاعدتاً نشتی باقی خواهد ماند و اقدام درست این است که جلوی منبع اصلی نشتی گرفته شود. نظام اداری را چطور می‌توان نو کرد؟ واقعیت این است که با کلی‌گویی نمی‌شود تحول ایجاد کرد. اینکه مثلاً مدام بگوییم می‌خواهیم نظام اداری را پویا یا نو کنیم ثمری ندارد. برای نوسازی نظام اداری در گام اول باید نظام حکمرانی در برابر مردم پاسخگو شود. در نظام اداری هم شرط نوسازی پاسخگویی در برابر مردم است و ارادت‌سالاری در برابر رئیس و بالادست. لازم است که نظام اداری از صدر تا ذیل پاسخگو باشد یعنی باید فلسفه حکمرانی آن نظام اداری تغییر کند. سوال این است که نهادهای اداری در کدام نظام سیاسی پاسخگوست؟ لازمه پاسخگویی، آزادی رسانه، آزادی حق اظهارنظر، استقلال قضایی و فعالیت نهادهای مدنی آزادی انتخابات است. هیچ ساختاری همین‌طوری و خودبه‌خودی پاسخگو نمی‌شود. وجود این نهادهاست که ساختار را پاسخگو می‌کند. اگر شرایطی که به آن اشاره کردم محقق نشود، این وعده محمدباقر قالیباف و هر فرد دیگری از قدرت تحقق‌نیافتنی است. در واقع اعتمادی به تحقق این وعده‌ها وجود ندارد حتی اگر صادقانه هم باشد. اساساً درکی از نوسازی نظام اداری وجود ندارد. نظام اداری نباید کارفرما باشد، باید کارگزار و پیمانکار مردم باشد، باید قدرت خود را از مردم بگیرد و در برابر آنها پاسخگو باشد. چنین نظامی بر اساس شایسته‌سالاری کار می‌کند. سوال این است که در شرایط حاضر خود نمایندگان مجلس بر اساس کدام شایستگی‌ها نماینده شده‌اند؟ آیا این افراد حتی نماینده‌های ده درصد مردم هستند؟ اغلب حتی نمی‌توانند در میان مردم ظاهر شوند. نهادی می‌تواند برای حرکت نظام حکمرانی به سوی شایسته‌سالاری اقدام کند که خود شایسته بوده و از خواست عمومی برآمده باشد. که اگر چنین باشد به نحوی که با خواست مردم بوده هم کنار می‌رود.

‌ بسیاری از اقتصاددانان معتقدند بهبود شاخص‌های اقتصادی و سایر شاخص‌هایی که بیانگر وضعیت حکمرانی در کشور است، مستلزم این بوده که نظام حکمرانی به سوی حکمرانی خوب حرکت کند. در چنین شرایطی لازم است که حکومت به بازتعریف روابط خود با مردم اقدام کند. به نظر شما چه گام‌هایی برای حرکت به سمت حکمرانی خوب لازم است؟

به این موضوع می‌توان از زاویه‌ای دیگر هم نگاه کرد. حکمرانی خوب باید بتواند چند نتیجه را در اقتصاد محقق کند. افرادی که می‌گویند نظام حکمرانی به مسیر حکمرانی نو در حرکت است، ابتدا روی کاغذ نشان دهند و معلوم کنند مسیری که طی می‌شود تا به بهبود مشخص منجر شود،‌ چیست؟ تاکید می‌کنم که به نظر من نظام حکمرانی در شرایط حاضر باید چهار نتیجه را محقق کند. اولین آنها رشد اقتصادی است. خودشان هم در همه برنامه‌ها گفته‌اند برای بهبود شرایط اقتصاد ایران باید سالانه هشت درصد رشد اقتصادی محقق شود. باید دید که چگونه می‌توانند رشد اقتصادی سالانه هشت درصد ایجاد کنند؟ اصلاً هشت درصد هم نه. با دو درصد تخفیف ایران به رشد اقتصادی شش‌درصدی نیاز دارد. دومین نتیجه مهم کاهش نابرابری است. سوم، افزایش چشمگیر اشتغال است. با وضعیتی که در گذشته داشتیم ایجاد اشتغال در اقتصاد ایران بسیار ضروری است. چهارمین شرط هم کنترل تورم است. همین چهار مورد اگر انجام شود، با باقی موارد فعلاً کاری نداریم. شما برای اینکه این اهداف را محقق کنید باید مسیری مشخص را طی کنید. برای افزایش رشد اقتصادی دو مسیر متصوریم. ابتدا افزایش بهره‌وری و دیگری افزایش سرمایه‌گذاری. افزایش بهره‌وری در هر اقتصادی مستلزم به‌کارگیری نیروی باصلاحیت و سازمان کارآمد و فناوری نوین است؛ نیرویی که رانتی و گزینشی نبوده و با صلاحیت بر سر کار آمده باشد و انگیزه داشته باشد، ضمن اینکه انگیزه کافی برای کار کردن هم دارد. حالا ببینید با این نیروها چطور رفتار شده و چطور این افراد از کار کردن دلسرد می‌شوند. در خیابان و با اعتراضات آنها به نحوی که مشاهده کردیم برخورد می‌کنند، فضای مجازی و فناوری نو را هم که به وضعیت نامناسب امروز درآورده‌اند. در شرایط حاضر رکن اساسی افزایش بهره‌وری فضای مجازی و دسترسی به اطلاعات و داده است و اکنون می‌بینیم که چطور فضای مجازی در ایران نابود می‌شود. بنابراین اگر فرض کنیم که 50 درصد رشد باید از طریق افزایش بهره‌وری باشد که با توجه به آنچه وصف آن رفت این 50 درصد کنار می‌رود و از آن شش درصد باید تکلیف سه درصد را روشن شده بدانیم. می‌ماند سه درصد دیگر که آن هم باید از طریق سرمایه‌گذاری تامین شود. تامین سه درصد رشد از طریق سرمایه‌گذاری در ایران تقریباً با وضعیت موجود ممکن نیست. نه روابط سیاسی خارجی خوبی داریم، نه امنیت سرمایه‌گذاری و نه هیچ انگیزه‌ای که ثبات اقتصادی ایجاد کند. در این شرایط چه افرادی رغبت می‌کنند که برای سرمایه‌گذاری در کشور اقدام کنند؟ درباره هدف دوم یا کاهش نابرابری وضعیت مشابهی وجود دارد. از شواهد امر معلوم است که قطعاً نابرابری افزایش پیدا می‌کند. ابتدا به این دلیل که سهم نیروی کار از ارزش افزوده رو به کاهش است. هنگامی که سهم نیروی کار از ارزش افزوده پایین بیاید نابرابری هم متعاقباً افزایش می‌یابد. البته دولت اقداماتی برای کاهش نابرابری می‌کند. مانند تزریق پول و توزیع یارانه‌ها و... اما آن هم موقتی است و محدود بوده و به زودی آثار آن از بین می‌رود. هدف سوم هم کاهش تورم است. اما چطور می‌توان جلوی تورم را گرفت در حالی که نمی‌توانیم جلوی افزایش نقدینگی را گرفته و نمی‌توانیم سرمایه‌گذاری و تولید را بهبود ببخشیم؟ در عین حال نمی‌توانیم هزینه مبادله را کم کنیم. هدف بعدی هم اشتغال است. افزایش اشتغال باید مولد و معنادار باشد. اشتغال در صورتی معنادار است که به دنبال رشد اقتصادی صورت گیرد. همان‌طور که گفتم لازم است این چهار هدف محقق شده تا معلوم شود نظام حکمرانی به وظایف خود عمل می‌کند. تنها راه موجود در شرایط حاضر این است که نظام حکمرانی توضیح دهد این موارد چگونه محقق می‌شود. بهره‌وری و سرمایه‌گذاری از کجا تامین شده؟ و چطور اشتغال ایجادشده و مساله تورم و نابرابری برطرف می‌شود؟ اینکه مدام گفته شود این کارها و آن کارها را می‌کنیم، ارزش شنیدن ندارد.

‌ بسیاری معتقدند مجموع نظام تصمیم‌گیری در ایران ظرفیت ایجاد چنین تحولاتی را ندارد. آیا پتانسیل حرکت به سوی حکمرانی خوب را در حکمرانی کشور می‌بینید؟

این پتانسیل در مردم وجود دارد. اعتراضات اخیر نشان از ظرفیتی داشت که مردم داشتند. مردم می‌گویند ادامه شیوه فعلی حکمرانی را نمی‌خواهند و مطالبه حکمرانی بهتری دارند. شخصاً دوست دارم این روند مسالمت‌آمیز و اصلاح‌طلبانه انجام شود. مردم با اعتراض می‌گویند حکومت باید نماینده مردم باشد و نه برعکس. به عبارت دیگر بسیاری از اعضای حکومت صلاحیت این را ندارند که مردم را به هدف عالیه هدایت کنند. بلکه در موارد بسیاری این مردم هستند که باید حکومت را هدایت کنند. بنابراین این ظرفیت در مردم وجود دارد و قدرت آنها هم بیشتر شده و کماکان رو به افزایش است. اما در عین حال در ارکان مختلف حکومت تاکنون هیچ نشانه‌ای درباره این موضوع دیده نمی‌شود. به این معنا که از مجموعه رفتارهای حکومت می‌توان به این نتیجه رسید که آنها تصمیم ندارند با خواست خود تن به اصلاح دهند. اگر اساساً چنین ظرفیتی وجود داشت، اوضاع کشور این نبود. ظرفیت حکومت برای حکمرانی خوب این است که بپذیرد حکمرانی خوب فرآیندی نیست که در گذشته و حال وجود دارد؛ این فرآیند باید عوض شود. در این صورت حکومت می‌تواند خود جزئی از فرآیند باشد. در فرآیند جدید حتی ممکن است، بهره‌وری خودشان هم بالا برود. بنابراین تاکید می‌کند در میان مردم چنین ظرفیتی وجود دارد، باید ظرفیت مردم را بیشتر تقویت کنیم و اعضای حکومت را هم به جایی برسانیم که برای بقای خود و فرزندانشان و همین‌طور برای آینده شخصی و آینده عمومی همه ایرانیان تن به اصلاحات اساسی بدهند. این راه پیشروی به سوی حکمرانی خوب است. 

دراین پرونده بخوانید ...