شناسه خبر : 43061 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

در کشاکش بیم و امید

بررسی تحولات اقتصادی ونزوئلا در گفت‌وگو با فریدون خاوند

در کشاکش بیم و امید

بهبود شرایط ابرتورمی در ونزوئلا و رشد مثبت اقتصادی بعد از سال‌ها بحران و رکود، نشانگر تحولات جدید در حکمرانی اقتصادی و سیاسی این کشور است. ونزوئلا در حالی که از سال 2013 به بعد شرایط بسیار سختی را گذراند به تدریج از سال گذشته در مسیر بهبود قرار گرفته است، گرچه هنوز هم شرایط اقتصادی این کشور اسفناک است. فریدون خاوند، اقتصاددان و استاد دانشگاه پاریس، در تحلیل این تحولات آن را نه نشانه‌ای از بازگشت عقلانیت در سیاستگذاری و تغییر در تفکر سیاستمداران، که نتیجه برخی سیاست‌های اقتصادی تسهیلگر در تجارت خارجی و نقل‌وانتقال ارز و بهبود صادرات نفت به دلیل افزایش قیمت انرژی می‌داند. او با اشاره به برخی دیدارهای اخیر نیکلاس مادورو، رئیس‌جمهور ونزوئلا، احتمال برخی تغییرات در سیاست خارجی این کشور را نیز مطرح کرده است.

♦♦♦

 آمارها و داده‌های اقتصادی مانند نرخ تورم و نرخ رشد اقتصادی نشان از تغییراتی جدی در اقتصاد ونزوئلا دارد. این تحولات را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ تغییرات موجود در عرصه اقتصادی ونزوئلا از چه خبر می‌دهند؟

مجموعه آمارهایی که به تازگی درباره ونزوئلا منتشر می‌شود، از بهبود نسبی شماری از شاخص‌های مهم اقتصاد کلان در این کشور حکایت می‌کند. بعد از سال‌ها «ابرتورم» و رشد منفی، نشانه‌هایی از ثبات قیمت‌ها و بازگشت رونق، البته هنوز به صورتی بسیار محدود، در این کشور دیده می‌شود. در کاراکاس و شهرهای بزرگ با از سر گرفته شدن ساخت‌وسازها، پر شدن مغازه‌ها از اجناس و به راه افتادن چرخ فعالیت در شماری از واحدهای تولیدی، جنب‌وجوش بیشتری دیده می‌شود.

با این همه درباره این تغییرات باید محتاط بود و ارزیابی‌ها باید با چون و چرای فراوان همراه باشد. در مورد دو شاخص عمده اقتصاد کلان یعنی نرخ تورم و نرخ رشد، با اطمینان می‌توان گفت که مهم‌ترین سازمان‌های بین‌المللی اقتصادی از تحولات جدی آنها در ونزوئلا خبر می‌دهند. فراموش نکنیم که این کشور سال‌ها با ابرتورم دست‌به‌گریبان بود، یعنی وضعیتی که در آن نرخ تورم از 50 درصد در ماه فراتر می‌رود. بر اساس ارزیابی صندوق بین‌المللی پول، نرخ تورم ونزوئلا در سال 2018 به 65374 درصد افزایش یافت. ولی همان سازمان در گزارش ماه اکتبر خود درباره چشم‌اندازهای اقتصادی جهان به ما می‌گوید که نرخ تورم این کشور در سال گذشته میلادی به 1588 درصد تنزل یافته و در سال جاری میلادی نیز تا 210 درصد کاهش می‌یابد، کاهشی که سال آینده هم ادامه خواهد یافت. البته ونزوئلا با نرخ تورم 210درصدی همچنان در سطح رکوردداران این شاخص در سطح جهانی باقی می‌ماند و از آن مهم‌تر، در آمریکای لاتین و حوزه کشورهای دریای کارائیب نیز نرخ تورمی در این سطح 15 برابر میانگین منطقه‌ای است. ونزوئلا از لحاظ اقتصادی چنان پرونده سیاهی دارد که حتی نرخ تورم 210درصدی برای رهبرانش افتخارآمیز است.

در عرصه نرخ رشد ونزوئلا نیز تغییرات چشمگیری دیده می‌شود. در این زمینه نیز به یاد داشته باشیم که این کشور در مدت زمانی کمتر از یک دهه 87 درصد تولید ناخالص داخلی خود را از دست داده است، رویدادی که در تاریخ اقتصاد معاصر به‌خصوص برای کشوری که با جنگ روبه‌رو نبوده، کم‌سابقه است. صندوق بین‌المللی پول در گزارش ماه اکتبر خود می‌گوید که ونزوئلا در فاصله سال‌های 2014 تا 2020، یعنی طی مدت هفت سال، نرخ رشد منفی داشته و تولید ناخالص داخلی‌اش در سال‌های 2018، 2019 و 2020 به ترتیب 20، 28 و 30 درصد فرو ریخته است. همان سازمان می‌گوید که نرخ رشد اقتصادی ونزوئلا در سال 2021 به نیم‌درصد رسیده و در سال جاری میلادی هم تا شش درصد افزایش خواهد یافت. باید اضافه کرد که وقتی اقتصادی به چنین حدی از سقوط تولید ناخالص داخلی می‌رسد، بازگشت به نرخ رشدهایی در سطح شش درصد یا بیشتر چندان افتخارآمیز نیست، زیرا به هر حال از ظرفیت‌های خالی ناشی از سقوط پیشین توان تولیدی خود استفاده می‌کند.

اینها نشانه‌های عینی از وجود تغییرات مثبت نسبی در وضعیت اقتصادی ونزوئلا هستند، که ما در اینجا و آنجا می‌خوانیم و می‌شنویم. اما به نظر من این نشانه‌ها با اما و اگرهای فراوان همراه‌اند و به نظر نمی‌رسد که از تغییرات بنیادی در حکمرانی اقتصادی منشأ گرفته باشند.

 چرا در مورد نشانه‌های تغییر بنیادی در وضعیت اقتصادی ونزوئلا تردید دارید؟

به نظرم بهبود نسبی در بعضی از شاخص‌های اقتصاد کلان ونزوئلا را نمی‌توان پیامد یک اراده سیاسی در راستای انجام اصلاحات بنیادی اقتصادی در این کشور ارزیابی کرد. مگر چه طرز فکر و شخصیت‌های تازه‌ای سکان حکمرانی اقتصادی را در این کشور در دست گرفته‌اند؟ کدام‌یک از بنیادهای فکری و عملی که ونزوئلا را از لحاظ اقتصادی به قعر جهنم کشیدند، تغییر کرده‌اند؟ فاجعه اقتصادی و اجتماعی ونزوئلا دستاورد هوگو چاوس است که از سال 1999 تا 2013 زمام قدرت را در این کشور در دست داشت و بعد از مرگش تا امروز، نیکلاس مادورو راهش را ادامه می‌دهد. ونزوئلا پیش از به قدرت رسیدن هوگو چاوس بهشت برین نبود و از عدم تعادل‌هایی همچون شکاف‌های طبقاتی رنج می‌برد. ولی در فضای سیاسی و اقتصادی آمریکای لاتین، در مقایسه با دیگر کشورهای منطقه، هم از لحاظ مشارکت مردم در سیاست و هم از لحاظ درجه رفاه در بالاترین سطوح ممکن قرار داشت. هوگو چاوس با اعمال یک سیاست پوپولیستی و استفاده نادرست از انبوه درآمدهای نفتی، این کشور را به انحطاط کشاند. در فاصله سال‌های 2004 تا 2014، ونزوئلا با برخورداری از سطوح بالای قیمت نفت، به حدود هزار میلیارد دلار درآمد ارزی دست یافت که بخش بسیار بزرگی از آنها، به جای به کار افتادن در عرصه‌های زیربنایی، عملاً در باتلاق فساد فرو رفت یا به مصرف برنامه‌های عوام‌فریبانه به اصطلاح اجتماعی رسید که عملاً چیزی از آن بر جای نماند. در واقع ونزوئلایی‌ها در پی سال‌های ریاست‌جمهوری هوگو چاوس همه چیز خود را باختند و جمع زیادی از آنها نیز در بدترین شرایط آواره شدند.

نیکلاس مادورو که جانشین هوگو چاوس شد، خود را فرزند او می‌داند و از لحاظ فکری نیز شاگرد وفادار مکتب کوباست. او یک نظام متکی بر دزدسالاری را به ارث برده و طی هشت سالی که بر ونزوئلا حکومت می‌کند، عملاً نظام برآمده از «چاویسم» را تغییر نداده است. به بیان دیگر هنوز تغییری پیدا نشده که چشم‌انداز مثبتی را به‌گونه‌ای پایدار برای ونزوئلا ترسیم کند.

 اگر هیچ چیز در حکمرانی ونزوئلا عوض نشده است، چگونه اقتصاد این کشور از «ابرتورم» رهایی یافته و بعد از سال‌ها، به نرخ رشد اقتصادی مثبت رسیده است؟

در یک سال و چند ماه گذشته، نیکلاس مادورو به یک پراگماتیسم فرصت‌طلبانه روی آورده تا بر بحران‌های داخلی غلبه کند و از تحولات بین‌المللی بهره بگیرد. به بیان دیگر در بنیان‌های فکری حاکم بر سیاست‌های درونی و روابط بین‌المللی برآمده از «چاویسم» سنتی تغییر بنیادی به وجود نیامده، ولی در اجرای سیاست‌های اقتصادی و نیز چگونگی رابطه نظام انقلابی کاراکاس با جهان انعطاف‌هایی پذیرفته شده و در این میان، مردم ونزوئلا هم فرصتی برای نفس کشیدن پیدا کرده‌اند. این راه و روش در تاریخ کمونیسم و جنبش‌های چپ رادیکال، بی‌سابقه نیست. در اتحاد جماهیر شوروی، چهار سال بعد از انقلاب اکتبر، وقتی روسیه در فقر سیاه فرو رفت و کار به جاهای باریک کشید، لنین با روی آوردن به «سیاست تازه اقتصادی» شماری از دگم‌های مارکسیستی خود را به‌طور موقت کنار گذاشت و از سال 1921 تا 1928 برخی از جنبه‌های اقتصاد بازار را از سر ناچاری پذیرفت. در کوبا نیز چه در زمان کاسترو و چه بعد از آن، دولت این کشور در عرصه‌هایی مثل توریسم، سرمایه‌گذاری‌های خارجی و مدیریت ارزی انعطاف‌هایی از خود نشان داد. از قرار معلوم مادورو هم برای تامین بقای نظام خود به همان پراگماتیسم روی آورده است.

در واقع از حدود یک سال و چند ماه پیش به این طرف دولت ونزوئلا کنترل شدید قیمت‌ها را متوقف کرده، به اعمال نظارت سفت و سخت بر نرخ ارز پایان داده و حقوق گمرکی بر شماری از کالاها را نیز حذف کرده است. مجموعه این ابتکارها چرخ تولید و تجارت را تا اندازه‌ای به راه انداخته، حجم و تنوع کالاهای موجود در فروشگاه‌ها را بیشتر کرده و واردات را افزایش داده است. اینها ابتکارهای درستی است که مسلماً به مثبت شدن نرخ رشد نیز کمک کرده است. ولی بعید به نظر می‌رسد چنین ابتکارهایی در قالب یک طرح منسجم برای خارج شدن نهایی از اقتصاد دستوری، پذیرفتن اصول بنیادی اقتصاد آزاد و قبول بازرگانی به عنوان مبنایی برای حضور فعال و موثر در روابط بین‌المللی اتخاذ شده باشد.

در مورد نرخ تورم و مهار نسبی آن نیز (البته با توجه به ملاک‌های منطبق بر کشوری که سال‌ها با ابرتورم زندگی کرده است)، چنین پیداست که نقش اصلی را در این میان «دلاریزاسیون» هرچه بیشتر اقتصاد ونزوئلا ایفا کرده است. توضیح اینکه پوپولیسم هوگو چاوس و تداوم ابرتورم طی سال‌های سال پول ملی ونزوئلا یا همان بولیوار را به کاغذپاره بدل کرد. از نیمه دهه دوم قرن بیست و یکم تا به امروز، دولت ونزوئلا تلاش کرد با انجام سه رفرم پولی و حذف 14 صفر از بولیوار، به پول ملی کشور اعتبار ببخشد. ولی این رفرم‌ها به جایی نرسیدند و مردم ونزوئلا همچنان با بولیوار میلیاردر هستند و از لحاظ دلاری گدای مفلس.

بد نیست بدانیم که در ونزوئلا حقوق ماهانه یک پرستار حدود چهار دلار است و حقوق ماهانه یک پزشک یا استاد دانشگاه از 10 دلار بیشتر نیست. با بی‌اعتبار شدن هرچه بیشتر بولیوار، مردم ونزوئلا برای انجام دادوستدهای خود بیش از پیش به اسکناس سبز آمریکا و نیز به بعضی از پول‌های منطقه‌ای همچون پزوی کلمبیا و رئال برزیل روی آوردند. در این میان پراگماتیسم فرصت‌طلبانه مادورو نیز «دلاریزاسیون» هرچه گسترده‌تر اقتصاد و جامعه ونزوئلا را سرعت بخشید. همین پدیده را می‌توان به احتمال قریب‌به‌یقین، یکی از عوامل خروج از «ابرتورم» و کند شدن آهنگ افزایش عمومی قیمت‌ها تلقی کرد. در واقع بولیوار مرتب در سراشیب سقوط بوده و هست، زیرا بانک مرکزی ونزوئلا عملاً به چاپخانه عظیمی بدل شده که سیل نقدینگی را روانه بازارها می‌کند. در عوض اسکناس سبز آمریکا از سونامی نقدینگی در امان است، زیرا مدیریت آن جای دیگری است. خلاصه آنکه نظام انقلابی از «ابرتورم» رهایی نیافت مگر با متوسل شدن به اسکناس دشمن خود.

  پدیده «دلاریزاسیون» بدون دستیابی به اسکناس سبز آمریکا امکان‌پذیر نیست. تامین مالی این پدیده چگونه انجام می‌گیرد؟

این هم خود ماجرای جالبی است. می‌دانیم که بعد از فروریزی اقتصادی ونزوئلا که سقوط تولید ناخالص داخلی و «ابرتورم» آشکارترین نشانه‌های آن بودند، بخش بسیار بزرگی از مردم این کشور 28 میلیون‌نفری از هستی ساقط شدند و حدود هفت تا هشت میلیون نفر از آنها، اغلب در افلاس کامل، راه کشورهای همسایه را در پیش گرفتند و خوش‌شانس‌ترین آنها نیز به اروپا و آمریکای شمالی راه یافتند. این آوارگان یا بهتر بگوییم این قربانیان «چاویسم»، بعد از آنکه توانستند در کشورهای میزبان مستقر شوند و کار و باری برای خود دست‌وپا کنند، از راه ارسال ارز برای خانواده‌هایشان در ونزوئلا به یاری آنها شتافتند. بر پایه ارزیابی‌های گوناگون، شهروندان ونزوئلایی در خارج از این کشور هر سال حدود سه تا چهار میلیارد دلار برای خانواده‌ها و دوستانشان می‌فرستند که در شبکه‌های اقتصادی این کشور به‌کار می‌افتند. دولت مادورو نیز با صرف‌نظر کردن از نظارت شدید بر دادوستدهای ارزی، به تشویق این پدیده کمک می‌کند.

بخشی از دلارهای به‌کار افتاده در اقتصاد ونزوئلا نیز از طریق شبکه‌های قاچاق مواد مخدر یا شبکه‌های فساد تامین می‌شود. به تازگی نیز دولت ونزوئلا برای تزریق بخشی از دلارهای حاصل از صادرات نفت در اقتصاد ونزوئلا از امکانات بیشتری برخوردار است. البته صادرات نفتی ونزوئلا، به دلیل تحریم آمریکا، قابل ملاحظه نیست، ولی با وقوع جنگ اوکراین و خطر دامن گرفتن کمبود انرژی در جهان، واشنگتن در سیاست‌های سختگیرانه تحریمی خود علیه کاراکاس انعطاف‌هایی به وجود آورده و دولت مادورو نیز از این موقعیت استفاده می‌کند. در واقع همین تحولات بر روابط کاراکاس با واشنگتن هم تاثیر مثبت گذاشته تا جایی که شرکت نفتی آمریکایی موسوم به «شورون» اجازه یافته است در خاک ونزوئلا، البته به صورت محدود فعالیت کند که هنوز نمی‌تواند نشانه تغییری اساسی در روابط میان ونزوئلا و آمریکا قلمداد شود.

از سوی دیگر گوستاوو پترو، رئیس‌جمهوری کلمبیا، ماه گذشته برای ملاقات با همتای ونزوئلایی خود به کاراکاس آمد. این دیدار شاید نشانه تازه‌ای از تمایل ونزوئلا به خروج از انزوا و مشارکت در بازی‌های دیپلماتیک آمریکای لاتین باشد.

 آیا ونزوئلا بعد از چندین و چند سال ویرانی زیرساخت‌ها، عدم سرمایه‌گذاری، مهاجرت نیروی انسانی، خروج از بازارهای جهانی و گسترش فقر توان ادامه مسیر بهبود را دارد؟

زندگی اقتصادی ملت‌ها، همچون زندگی سیاسی آنها، گرفتار فراز‌و‌نشیب‌هاست. کم نیستند کشورهایی که در گرداب انحطاط اقتصادی فرو می‌روند و بازگشت آنها به رونق و رفاه به آسانی امکان‌پذیر نیست. در عوض ملت‌های زیادی نیز طی دورانی نه‌چندان دراز، از هیچ به همه چیز می‌رسند. در عرصه اقتصادی نیز همچون عرصه سیاسی، باید به «معجزه» باور داشت. تاریخ اقتصادی جهان، از قرن نوزدهم تا به امروز، «معجزه»های زیادی را به ثبت رسانده، از آمریکا گرفته تا ایرلند و سنگاپور و کره جنوبی... و این فهرست را می‌توان ادامه داد. مردم ونزوئلا با درس گرفتن از تجربه شوم «هوگو چاوس» و نظامی که از خود بر جای گذاشت، می‌توانند «معجزه» دیگری بیافرینند. تحقق این «معجزه» به ایجاد یک حکمرانی تازه بر پایه وحدت ملی نیاز دارد، و اراده‌ای که بتواند در خدمت توسعه اقتصادی به کار بیفتد. متاسفانه فضای سیاسی ونزوئلا هنوز از شرایط لازم برای پایه‌ریزی این حکمرانی برخوردار نیست. ولی اگر این اراده فراهم آید، پیروز شدن بر موانعی که شما از آنها نام بردید، و حتی موانعی سخت‌تر از اینها، غیرممکن نیست.  

دراین پرونده بخوانید ...