دوستسازی در تجارت
جایگاه ایران در رفیقبازی جهانی کجاست؟
مفهوم تجارت جهانی و وابستگی آن به زنجیرههای تامین، امری پیچیده است و درک برخی از اصطلاحات مربوط به آن نیز میتواند به همان اندازه دشوار باشد. واژگانی مانند nearshoring (استقرار تولید در کشور یا منطقه نزدیک) تا پیش از این نیز در ادبیات تجارت دیده میشد اما در سالیان اخیر مفهوم جدیدی ظهور کرده است که آن را friend - shoring نامیدهاند. اصطلاحی که از بحرانهای اقتصادی اخیر نظیر همهگیری کووید ۱۹ و حمله روسیه به اوکراین و فشارهای وارده بر زنجیرههای تامین جهانی نشات گرفت. فرندشورینگ در اصل، به تغییر مسیر زنجیرههای تامین به سمت کشورهایی اشاره دارد که از نظر سیاسی و اقتصادی امن یا کمخطر تلقی میشوند. این روند نشان میدهد که نقش عوامل سیاسی و روابط دیپلماتیک در جهتگیری اقتصادی کشورها پررنگتر از پیش شده است. مثالی آشنا از این روند، ایالاتمتحده آمریکاست که به منظور افزایش امنیت تولید داخلی، بر تهیه قطعات و مواد اولیه از کشورهای «دوست» با ارزشهای مشترک متمرکز شده است.
در سایه چنین رویکردی، دولتها تمایل دارند با کشورهایی همکاری کنند که از نظر ایدئولوژیک یا منافع منطقهای با آنان همسو باشند و در مقابل از وابستگی به بازارهای نامطمئن یا متخاصم پرهیز میکنند. این امر موجب شکلگیری بلوکهای جدید اقتصادی شده و نگرانیهایی را در مورد احتمال تجزیه بیشتر ژئوپولیتیک و جهانیسازی اقتصاد جهان برانگیخته است. این چندقطبی شدن، ساختار سنتی جهانیسازی را که بر مبنای همکاری اقتصادی و منافع متقابل بنا شده بود، دگرگون میکند و الگوی تازهای از همگرایی و واگرایی اقتصادی را رقم میزند.
از منظر تاریخی، تجارت بینالمللی در دهههای پایانی قرن بیستم با گسترش نهادهایی چون سازمان تجارت جهانی، اتحادیه اروپا و پیمان نفتا، بیش از هر زمان دیگری جنبهای جهانی پیدا کرد. اما تحولات ژئوپولیتیک سالهای اخیر، از جمله جنگ تجاری میان ایالاتمتحده و چین، تحریمهای گسترده علیه روسیه، خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و افزایش رقابت در حوزههای فناوری پیشرفته، روند جهانیسازی را کند کرده و حتی در برخی بخشها معکوس کرده است. کشورها بیش از گذشته به اهمیت امنیت اقتصادی و استقلال صنعتی پی بردهاند و تلاش میکنند تا وابستگی خود را به زنجیرههای تولید جهانی که ممکن است در شرایط بحرانی دچار اختلال شوند، کاهش دهند. در این میان، مفهوم «دوستسازی زنجیره تامین» اهمیت یافته است. این رویکرد به کشورها توصیه میکند که تولید و تامین کالاهای حیاتی را در کشورهایی متمرکز کنند که از نظر سیاسی و ایدئولوژیک همسو هستند. حال سوال اساسی اینجاست که جای ایران در این رفیقبازی جهانی کجاست؟ آیا قاعده دوستسازی زنجیره تامین برای ما هم مصداق دارد؟ در این گزارش که با مشورت پویا فیروزی تدوین شده است، سعی کردیم به این پرسش پاسخ دهیم.
برای درک دقیق موقعیت ایران، ابتدا باید ماهیت تغییرات در اتمسفر تجارت جهانی را واکاوی کرد. آنچه امروز با عنوان «Friend-shoring» یا برونسپاری به کشورهای دوست شناخته میشود، تنها یک تغییر تاکتیکی در انتخاب شرکای تجاری نیست؛ بلکه یک دگردیسی استراتژیک در فلسفه اقتصاد بینالملل است. اگر در دهههای گذشته، منطق «مزیت نسبی» ریکاردویی و بهینهسازی هزینهها، قطبنمای حرکت سرمایه و کالا بود، امروز متغیرهای امنیتی و ژئوپولیتیک، معادله را برهم زدهاند.
پویا فیروزی، تحلیلگر اقتصادی، در تبیین این تغییر پارادایم معتقد است که جهان در حال فاصله گرفتن از جهانیسازی سنتی مبتنی بر کارایی محض است. او دراینباره میگوید: «باید توجه داشت که فرند شورینگ، تفاوت ماهوی با جهانیشدن سنتی دارد. جهان سنتی که مبتنی بر مزیت نسبی و مطلق بود، تمام تمرکز خود را بر کارایی و کاهش هزینه معطوف میکرد. اما در الگوی جدید، کشورها بهصورت آگاهانه هزینه یا کارایی را فدای کاهش ریسک سیاسی و امنیتی میکنند. به بیان دقیقتر، عبارت صرفهجویی در هزینه جای خود را به صرفهجویی در ریسک داده است.» این تحلیل نشان میدهد که منطق حاکم بر زنجیره تامین، از مدل «تولید بهنگام» که بر سرعت و ارزانی استوار بود، به مدل «تولید برای روز مبادا» تغییر جهت داده است. فیروزی با اشاره به انگیزههای متفاوت بازیگران در این عرصه میافزاید: «اصل چهارچوب بحث در حوزه رفیقبازی تجاری، همان بحث پوشش و کاهش ریسکهاست. امنیت اقتصادی باید تضمینی به کشور استفادهکننده بدهد که به کالاهای حیاتی دسترسی داشته باشد و بتواند فشارهای سیاسی خارجی را دفع کند. این مسئله بهویژه برای کشورهایی مانند روسیه یا حتی در برهههایی کره جنوبی که با همسوییهای ایدئولوژیک و امنیتی مواجه هستند، مصداق پیدا میکند.»
حرکت به سوی بلوکبندیهای تجاری، زنگ خطری برای یکپارچگی اقتصاد جهانی است. وقتی معیار انتخاب شریک تجاری از «کیفیت و قیمت» به «ایدئولوژی و امنیت» تغییر میکند، طبیعی است که هزینههای تولید افزایش یافته و رفاه جهانی -دستکم روی کاغذ- کاهش یابد. این روند به نوعی بازگشت به عقب محسوب میشود، اما نه بازگشت به اقتصادهای بسته ملی، بلکه حرکت به سمت اقتصادهای منطقهای و بلوکی. فیروزی با اشاره به نقش غرب در آغاز این روند توضیح میدهد: «غرب تا حدودی این فضا را برای خود فراهم کرده است و میتوان گفت استارت این ماجرا از آن سمت خورده است. اما خطر کمرنگ شدن جهانیسازی و کارایی روابط بینالملل کاملاً محسوس است. بهجای اینکه مسائل اقتصادی مشترک باشد و تصمیمگیریها بر اساس مزیتهای نسبی انجام شود، اکنون تصمیمات بر اساس گرایشهای ایدئولوژیک و امنیتی گرفته میشود. نتیجه نهایی این روند، شکلگیری یک جهان چندقطبی در حوزه اقتصاد است که در آن بخشی از تولید جهانی کاهش یافته و هزینهها افزایش مییابد.»
این تحلیلگر اقتصادی همچنین به گزارشهای صندوق بینالمللی پول اشاره میکند که در آنها نسبت به توزیع نابرابر ثروت در اثر این پدیده هشدار داده شده است. به گفته فیروزی، «در پژوهشهای IMF اشاره شده که کشورهای کوچکتر یا مستقلی که جزو هیچ بلوکی نیستند، آسیبپذیرتر خواهند شد. در مقابل، اقتصادهایی که به قدرتهای بزرگ نزدیکترند، منتفع میشوند. این روند اگرچه جهانیسازی را بهطور کامل متوقف نمیکند -چرا که پیوندهای اقتصادی دنیا عمیق است- اما قطعاً به تقسیمبندی بازار و چندقطبی شدن منجر خواهد شد».
ایران در مختصات جدید
در این نقشه جدید جهانی که خطوط مرزی آن با جوهر سیاست ترسیم شده است، جایگاه ایران کجاست؟ ایران به دلیل سالها تحریم و تنش با غرب، عملاً از بلوک تجاری غرب (که شامل آمریکا، اروپا و متحدان آنهاست) حذف شده است. این جبر ژئوپولیتیک، ایران را به سمت تعریف مجدد جایگاه خود در کنار قدرتهای نوظهور سوق داده است.
پویا فیروزی درباره موقعیت ایران میگوید: «طبیعتاً ایران با توجه به تنشهای سیاسی و تحریمها، جزو حلقه دوستان غرب نیست و دسترسی به آن بلوک ندارد. از سوی دیگر، سیاستهای ایران در حال حاضر به هسته مخالف غرب نزدیک است. تعامل با بریکس یا عضویت در پیمان شانگهای -که اگرچه ماهیت امنیتی دارد اما مترصد فرصتهای اقتصادی نیز هست- نشاندهنده این رویکرد است. تقویت رابطه با دو قدرت چین و روسیه که رویکردی متفاوت با بلوک غرب دارند، باعث شده ایران تا حدودی از اثرات تحریم بکاهد و از انزوای کامل اقتصادی دور بماند.» بااینحال، این تحلیلگر تاکید میکند که «دوستسازی» با شرق و جنوب جهانی، بدون چالش نیست. موانع عملیاتی جدی وجود دارد که حتی تجارت با «دوستان» را نیز دشوار میکند. فیروزی تصریح میکند: «ما همچنان شاهد موانع عملی هستیم؛ تحریمهای مالی و عدم دسترسی به سیستمهای تامین مالی بینالمللی مانند چالشهای FATF وجود دارد. وقتی شما از فضای جهانی فاصله میگیرید و در بلوکهای خاص محصور میشوید، تقریباً بازار جهانی و ذائقه آن را از دست میدهید. این یک واقعیت است که هر کشوری که بر این رویکرد تاکید کند، بازار مصرف کشورهای بلوک مقابل را از دست خواهد داد.»
تفاوت ظریف «همسایگی» و «دوستی»
یکی از نکات کلیدی که در تحلیل فیروزی برجسته است، تفکیک میان مفاهیم جغرافیایی و مفاهیم سیاسی-امنیتی در تجارت است. بسیاری گمان میکنند تجارت با همسایگان (Near-shoring) لزوماً همان تجارت با دوستان (Friend-shoring) است. اما فیروزی معتقد است این همپوشانی همیشگی نیست.
او با بیان مثالی دقیق توضیح میدهد: «تجارت با همسایهها را باید با دقت بررسی کرد. اگر انگیزه تجارت، ریسکزدایی ژئوپولیتیک و امنیت مبادلات باشد، این یک نوع فرند-شورینگ است. اما اگر صرفاً بحث نزدیکی جغرافیایی باشد و همسویی سیاسی وجود نداشته باشد، در این دسته قرار نمیگیرد. همسویی سیاسی و قابل اتکا بودنِ همسایهای که با او کار میکنید بسیار حائز اهمیت است. برای مثال، در مورد عراق، به جز بحث انرژی که جنبه سیاسی-امنیتی دارد، تجارت ما بیشتر از جنس منطقهای است تا استراتژیک. اما روابط با کشورهایی که همسویی سیاسی دارند، در چهارچوب کاهش ریسکهای تحریم تعریف میشود.»
این تمایز بسیار حیاتی است؛ چرا که تکیه بر همسایهای که از نظر سیاسی همسو نیست، نمیتواند امنیت زنجیره تامین را در مواقع بحران تضمین کند. همانطور که فیروزی اشاره میکند: «اگر همسویی سیاسی وجود نداشته باشد، با بروز اولین مشکل سیاسی، زنجیره تامین قطع خواهد شد و کشور با معضل مواجه میشود.» یکی از ابعاد کمتردیدهشده در چرخش به سمت بلوک شرق یا جنوب، بحث زیرساختهای فنی و استانداردهاست. صنایع ایران در دهههای گذشته عمدتاً بر پایه تکنولوژی و استانداردهای غربی شکل گرفتهاند. تغییر مسیر به سمت شرق، تنها یک تصمیم سیاسی نیست، بلکه هزینههای فنی گزافی به همراه دارد.
فیروزی در این بخش از تحلیل خود به نکته ظریفی اشاره میکند: «تفاوت در رویکردهای فنی و استانداردها چالشبرانگیز است. زیرساخت صنعتی ایران احتمالاً با طرف شرقی فاصله دارد، چرا که سنگبنای ساختاری کشور و صنعت و تجارت نوین ما از سمت غرب بوده است. تغییر این ریلگذاری نیازمند سرمایهگذاری سنگین است.»
علاوه بر این، چالش «وابستگی متمرکز» نیز وجود دارد. وقتی دایره انتخابهای یک کشور به چند شریک خاص محدود میشود، قدرت چانهزنی کاهش مییابد. فیروزی هشدار میدهد: «وابستگی به چند کشور معدود میتواند ریسک بالقوه ایجاد کند. وقتی یک کشور فقط به چند شریک خاص متصل است، هزینههای مبادله بالا میرود و کارایی زنجیره تامین تحت تاثیر قرار میگیرد. تعریف و طبقهبندی کشور دوست باید بر اساس ویژگیهایی باشد که وابستگی پایدار ایجاد کند، نه اینکه با تغییر دولتها دستخوش تغییر شود.»
قلب تپنده رفیقبازی تجاری
در دکترین جدید تجارت جهانی، همه کالاها ارزش استراتژیک یکسانی ندارند. کشورها معمولاً رویکرد فرند-شورینگ را برای اقلامی اعمال میکنند که حیات اقتصادی و امنیت ملیشان به آن وابسته است.
پویا فیروزی در مورد این موضوع میگوید: «کشورها یک فهرست مشخص برای اقلام استراتژیک خود دارند؛ بخشی مربوط به قطعات هوا-فضا، داروهای خاص، فناوریهای نیمههادی و صنایع نظامی است. مذاکرات ویژهای برای تامین این اقلام از طریق کشورهای همسو صورت میگیرد. دلیل عمده این تمرکز این است که هزینه شکست در زنجیره تامین این کالاها، بسیار بالاتر از بحث مزیتهای نسبی و هزینه تولید است. به عبارت دیگر، امنیتی که برای تامین این کالاها به وجود میآید، بر بهینهسازی هزینه ارجحیت دارد.»
او پیشنهاد میدهد که ایران نیز باید با الگوبرداری از این رویکرد، فهرستی از اقلام استراتژیک خود تهیه کند و تمرکز دیپلماسی اقتصادی خود را بر تضمین تامین پایدار این کالاها از طریق شرکای مطمئن قرار دهد.

سه سناریو برای آینده ایران
بر اساس تحلیلهای ارائهشده، ایران با سه مسیر احتمالی روبهروست که هر کدام مقتضیات خاص خود را دارد. فیروزی این سه سناریو را چنین ترسیم میکند: ۱- تقویت روابط با شرق و جنوب: مسیری که هماکنون بخشی از آن در حال طی شدن است و بر همگرایی با بریکس و شانگهای تمرکز دارد. ۲- متنوعسازی شرکا: تلاش برای جلوگیری از وابستگی محض به یک یا دو قدرت شرقی و توزیع ریسک میان بازیگران مختلف. ۳- بازگشت تعامل محدود با غرب: این سناریو احتمالاً پس از رفع تحریمها و بر اساس اصول مشخصی قابل پیگیری خواهد بود.
فیروزی معتقد است: «هر کدام از این سناریوها ریسکها و آثار اقتصادی مثبتی دارد. با ترکیب این سه سناریو میتوان ریسکهای هر یک را با مزایای دیگری کنترل کرد. اما نکته کلیدی این است که معیارهای دوستی باید در سطح حاکمیتی تثبیت شود، نه اینکه با تغییر دولتها تغییر کند.» درنهایت، باید پذیرفت که «رفیقبازی تجاری» راهحل جادویی و بدون هزینه نیست. این رویکرد اگرچه امنیت را افزایش میدهد، اما لزوماً به معنای پایان رقابت نیست. فیروزی در پایان صحبتهای خود تذکر مهمی میدهد که میتواند جمعبندی مناسبی برای تحلیلهای ذکرشده در این گزارش باشد: «نباید غافل شد که متحدان سیاسی ممکن است در ابعاد اقتصادی با هم رقیب باشند. حتی فشارهای داخلی در کشورهای دوست ممکن است باعث شود جناحهای رقیب، رویکرد شراکت را تغییر دهند. بنابراین، این ریسک را هیچگاه نباید از نظر دور داشت.» او همچنین بر ضرورت حفظ حدی از همکاری جهانی تاکید کرده و میگوید: «جهان امروز نیازمند همکاری بیشتری در حوزههایی مانند تغییرات اقلیمی، بهداشت عمومی و تکنولوژیهای نوظهور مثل هوش مصنوعی است. این چالشها زیر سایه اتحاد بینالمللی قابل مدیریت هستند و اگر بلوکبندیها مانع این همکاری شوند، چالشهای بزرگی ایجاد خواهد شد.»
بنابراین، راهبرد ایران در این فضای غبارآلود، نه باید «خوشبینی مطلق» به دوستان جدید باشد و نه «انکار واقعیت» بلوکبندیها. راهکار عقلانی، تدوین یک سیاست صنعتی مشخص، داشتن فهرستی دقیق از کالاهای حیاتی و استفاده هوشمندانه از تضاد منافع بین بلوکهای قدرت برای حداکثرسازی منافع ملی است. در غیر این صورت، رفیقبازی تجاری تنها به معنای تغییر وابستگی از غرب به شرق، با هزینههایی گزافتر خواهد بود.