مسیر تعادل
چگونه میتوان دیپلماسی را به تعادل رساند؟
مسعود پزشکیان پیش از ترک نیویورک به مقصد تهران، در گفتوگو با خبرنگاران بیان کرد: «با اروپاییها به نتیجه رسیدیم ولی آمریکا نگاهش چیز دیگری بود... اگر قرار باشد بین خواستههای غیرمنطقی آنها و اسنپبک انتخاب کنیم؛ اسنپبک را انتخاب میکنیم.» معنی سخنان آقای پزشکیان چیست؟ آیا به این معناست که ساختار سیاسی در ایران ترجیح میدهد هزینه تحریمها را از جیب مردم بپردازد و ریاضت اقتصادی را در پیش گیرد، اما زیر بار «خواستههای غیرمنطقی» غرب نرود؟ یا به معنای این است که ایران از همکاری با غرب ناامید شده و برای دفع شر تحریمها ناچار است به شرق گرایش پیدا کند؟
دیپلماسی در کشور ما سالهاست که میان دو قطب متضاد گرفتار مانده است؛ از یکسو بدبینی ریشهدار به غرب و از سوی دیگر خوشبینی اغراقآمیز به شرق. نتیجه این دوگانه، شکلگیری نوعی تعادل بد است که در آن هرگونه حرکت به سمت یکی از این قطبها، به معنای فاصله گرفتن از دیگری تلقی میشود. در چنین وضعیتی، ایران نه به اعتماد غرب دست مییابد و نه به شراکت پایدار با شرق.
باور نخست، غرب را ذاتاً استعمارگر میبیند و هرگونه تعامل با آن را سازش و عقبنشینی میداند. این نگاه، تجربههای تلخ تاریخی و رفتارهای ناعادلانه قدرتهای غربی را پررنگ کرده و بر اساس آن نتیجه میگیرد که رابطه با غرب بیثمر است. باور دوم، شرق را بهمثابه برادری همدل معرفی میکند که باید بدون قیدوشرط به او اعتماد کرد، درحالیکه تجربههای عملی نشان داده که شرق، چه روسیه و چه چین، ایران را نه بهعنوان یک شریک استراتژیک برابر، بلکه صرفاً بهعنوان مهرهای در رقابتهای خود با غرب میبیند. همین وضعیت است که باعث میشود از نگاه مسکو، ایران شریک غیرقابلاعتمادی باشد؛ زیرا هر بار که روزنهای به سمت غرب باز شده، سیاست ایران با شتاب به سوی آن چرخیده است. اخیراً کاظم جلالی، سفیر ایران در مسکو در یک برنامه تلویزیونی گفت: «ایرانیها خیال میکنند که خودشان فقط این جمله را میگویند که روسها قابلاعتماد نیستند، روسها هم ایرانیان را قابلاعتماد نمیدانند میگویند که با یک سوت غرب به سمت غرب گرایش پیدا میکنند.» این موضوع نشان میدهد که چرخش کامل به سمت شرق نیز با دشواریهای جدی مواجه است، زیرا شرق نیز برای همکاری شروط خاص خود را دارد و نگاه ابزاریاش مانع از شکلگیری اعتماد متقابل میشود. اما از سوی دیگر، از نظر تصمیمگیران دیپلماسی، تن دادن به خواستههای آمریکا در عمل به معنای تضعیف بیشتر بنیانهای اقتصادی و اجتماعی کشور است و در بلندمدت توان چانهزنی ایران را کاهش میدهد.
اما راهکار چیست؟ به عقیده بسیاری از تحلیلگران راه برونرفت از این تعادل بد بازگشت به اصل استقلال در سیاست خارجی است، اما نه استقلالی شعاری و انزواطلبانه، بلکه استقلالی فعال که بر پایه تنوعبخشی به روابط خارجی شکل بگیرد. ایران باید بهجای تکیه انحصاری بر شرق یا غرب، سیاستی متوازن در پیش گیرد که در آن منافع ملی و اقتصادی بر ایدئولوژی مقدم باشد. در چنین چارچوبی، مذاکره با غرب نه نشانه ضعف، بلکه ابزاری برای کاهش فشارها و ارتقای موقعیت کشور خواهد بود، و همکاری با شرق نیز به شرطی پایدار خواهد شد که بر مبنای شفافیت و منافع متقابل تعریف شود، نه وابستگی یکجانبه. نجات دیپلماسی از این تعادل بد، مستلزم شجاعت در بازنگری باورهای نادرست و پرهیز از نگاه مطلقگرایانه است. تنها با در پیش گرفتن یک سیاست خارجی چندلایه، واقعگرایانه و انعطافپذیر است که ایران میتواند جایگاه خود را در نظام بینالملل بازتعریف کند و هزینههای تحریم و انزوا را از دوش مردم بردارد.
امکان تداوم دیپلماسی
برای واکاوی عمیق موضوع به سراغ دکتر عبدالرضا فرجیراد، استاد ژئوپولیتیک و تحلیلگر مسائل بینالملل رفتیم. فرجیراد در مورد فعال شدن مکانیسم ماشه و اینکه در چنین شرایطی ایران کدام مسیر را انتخاب خواهد کرد؛ آیا به گفتوگو و مذاکره با غرب ادامه میدهد یا به سمت نزدیکی بیشتر با روسیه و چین خواهد رفت؟ به هفتهنامه تجارت فردا میگوید: پس از آنکه اروپاییها به تعهدات خود عمل نکردند و ایران در واکنش به آن سطح غنیسازی را از 67 /3 به ۲۰ و سپس ۶۰ درصد رساند، کشور وارد شرایط دشواری شد. شرایطی که نه برای امنیت و نه برای اقتصاد ایران مطلوب است. انتظار نمیرفت پس از 10 سال و با وجود توافق برجام به چنین نقطهای برسیم، اما اکنون در همین وضعیت قرار داریم. همکاری اروپا و آمریکا شرایطی را بر ما تحمیل کرد که کشور را عملاً به وضعیت 10 سال پیش بازگرداند، با این تفاوت که در آن زمان اقتصاد ایران بهمراتب بهتر بود. امروز با تورم بالا و نارضایتی گسترده معیشتی مواجهیم و بهجای جستوجوی مقصر، باید به دنبال راهحلهای عملی برای عبور از این بحران باشیم.
طبیعتاً فعال شدن مکانیسم ماشه، روابط ما با سه کشور اروپایی، یعنی آلمان، فرانسه و بریتانیا را تیرهتر میکند. طبیعی است که ایران در آیندهای نزدیک واکنشی نشان خواهد داد. این واکنشها ممکن است مرتبط با کارشناسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی باشد، موضوعی که اروپاییها نسبت به آن بسیار حساس هستند. احتمال دارد که آنها نیز واکنشهای بیشتری نشان دهند، اما از سوی دیگر، همچنان خواهان ادامه مذاکرات هستند. در این راستا، ما باید به مذاکرات ادامه دهیم و به نوعی بهانه را از دست آنها بگیریم. البته، همه خواستههایی که اروپاییها دارند، قابل تحقق نیست و ما نمیتوانیم به تمامی آنها پاسخ مثبت بدهیم. مسئله موشکی ما نباید مورد بحث قرار گیرد. باید آنها را قانع کنیم که این موشکها صرفاً جنبه دفاعی دارند و هیچ هدفی در اروپا ندارند. همچنین، خود ایرانیها نیز نسبت به این موضوع حساسیت زیادی دارند.
اگرچه اروپاییها تمایلی به ادامه غنیسازی ایران ندارند، اما درعینحال نمیخواهند تنشی تازه ایجاد شود و از روند غنیسازی ایران بیخبر بمانند. مهمتر از همه اینکه اروپا مخالف اجرای مکانیسم ماشه بود، زیرا بهخوبی میدانست در چنین شرایطی، از برجام و موضوع هستهای ایران کنار گذاشته خواهد شد. از یاد نبریم که اروپاییها در یک سال گذشته با فردی به نام ترامپ مواجه شدهاند. از زمانی که ترامپ در کاخ سفید حضور پیدا کرد، اروپاییها در مورد مسئله ایران در بسیاری از موارد با آمریکا به اختلاف رسیدند، اما بهتدریج به یک همنوایی و همصدایی دست یافتند. بر همین اساس، به نظر میرسد اروپاییها ترجیح میدهند در جریان حلوفصل مسئله هستهای ایران باقی بمانند تا بتوانند به هدف اصلی خود دست یابند. از اینرو، یافتن یک راهحل میانه ضروری است؛ راهحلی که هم امکان بازرسی بخشی از فعالیتها از سوی کارشناسان آژانس را فراهم آورد و هم به برگزاری نشستهای مشترک برای مدیریت رخدادهای ناگوار و دستیابی به توافقی مناسب بینجامد.
در همین راستا به نظر من مسیر دیپلماسی هنوز بسته نشده و روزنههایی وجود دارد. ایران باید فکر کند که چه امتیازاتی میتواند ارائه دهد تا از طرف مقابل نیز به همان اندازه یا بیشتر امتیاز دریافت کند. ما همیشه به ابتکارات جدید نیاز داریم و نباید به حرفهای یکنواخت بسنده کنیم. ما میتوانستیم از سفر به نیویورک بهرهوری بیشتری داشته باشیم، اما به نظر میرسد که از این فرصت بهخوبی استفاده نکردیم. بنابراین، لازم است که از کارشناسان برجسته سیاست خارجی بهره بگیریم و ابتکاراتی را به کار بگیریم. این ابتکارات باید با اطلاعرسانی درباره سایتها و فعالیتهای هستهای ایران همراه باشد. به عبارت دیگر، ما باید اعلام کنیم که آمادگی داریم نیروهای آژانس در ایران نظارت خود را انجام دهند، به شرطی که اروپاییها نیز مذاکرات خود را با رویکرد مثبت ادامه دهند. این امکانپذیر است. بنابراین، باید تلاش کنیم که مسیر دیپلماتیک با اروپا قطع نشود. ما نباید اجازه دهیم که اروپاییها از توافق با ایران ناامید شوند. درنهایت، اگر بتوانیم مسئله اسنپبک و اتفاقاتی که اخیراً رخ داده را به نوعی حل کنیم و به توافقی برسیم که مشکلات را کاهش دهد، بسیار موثر خواهد بود. این روند نباید ادامه پیدا کند، چراکه باعث تضعیف ایران میشود.
راهکارهای برونرفت از بحران
عبدالرضا فرجیراد معتقد است که برای برونرفت از وضعیت فعلی چند راهکار وجود دارد. راهکار اول داخلی است و نیازمند تلاش جدی دولت برای تامین نیازهای اولیه مردم است. این موضوع بسیار حائز اهمیت است، چراکه باید از افزایش سرسامآور تورم جلوگیری شود. واقعیت این است که وضعیت اقتصادی کشور رها شده است؛ به این معنا که هر کسی هر کاری که میخواهد، انجام میدهد. برخی افراد در داخل کشور از این وضعیت سوءاستفاده کرده و قیمتهایی را که میخواهند به مردم تحمیل میکنند. دولت باید خود را ساماندهی کند و رودربایستی را کنار بگذارد و هزینهها را کاهش دهد. بسیاری از دستگاههای دولتی همچنان به ریختوپاشهای خود ادامه میدهند و حقوقهای بالا در شرکتهای دولتی و برخی وزارتخانهها باید کاهش یابد. واقعیت این است که کشور در شرایط ویژهای قرار دارد و ریختوپاشها نباید ادامه یابد. بودجههای غیرضروری و نهادهای غیرضروری که سالهاست تاسیس شدهاند، اما راندمان آنها صفر بوده، باید حذف شوند یا حداقل کاهش پیدا کنند. اگر میخواهیم بر مشکلات جدی غلبه کنیم، این اقدامات ضروری است.
راهکار دوم این است که همدلی در کشور ایجاد کنیم. شکافی که اکنون وجود دارد، به این صورت است که یک دسته حالا چه در پارلمان و چه خارج از آن بر این باورند که ما باید از انپیتی خارج شویم و اقداماتی از این دست انجام دهیم. اما واقعیت این است که چنین رویکردهایی هیچکدام موثر نیستند. برخی نیز میگویند دولت ضعیف عمل کرده و نتوانسته با اروپا و آمریکا به توافق برسد و به همین دلیل مشکلاتی به وجود آمده است. حالا هر کس میخواهد مقصر باشد، چه غربیها، چه دولت یا هر شخص دیگری. اکنون باید به دنبال راهحل باشیم. این راهحل ممکن است کشور را به وضع ایدهآل نرساند، اما میتواند از بروز فاجعه جلوگیری کند و شرایط را بهگونهای مدیریت کند که اوضاع خیلی سخت نشود.
راهکار سوم ادامه مذاکرات با اروپاست. اروپاییها درنهایت زمانی را برای فعالسازی «اسنپبک» در اختیار داشتند و از آن زمان استفاده کردند. یعنی نمیخواستند مذاکرات آنقدر طولانی شود که آن زمان را از دست بدهند. چرا؟ چون نه ایران به آنها اعتماد داشت و نه آنها به ایران. ایران میگفت که اگر شما مکانیسم ماشه را فعال نکنید، ما اجازه میدهیم کارشناسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای تعیین تکلیف 408 کیلوگرم اورانیوم به کشور بیایند.
برعکس، آنها نیز به ایران اعتماد نداشتند و میگفتند اگر ما این امتیازها را بدهیم، از کجا معلوم که شما اجازه ورود بازرسان آژانس را خواهید داد و تکلیف اورانیوم غنیشده را مشخص خواهید کرد. درنهایت، کار به جایی رسید که مکانیسم ماشه فعال شد، اما آنها ابراز تمایل کردند که مذاکرات را از طریق دیپلماسی ادامه دهند. اگر بتوانند مسئله را حلوفصل کنند، مشخص است که کار بسیار سختی خواهد بود. آنها خواهان غنیسازی صفر هستند و میخواهند درباره مسئله موشکی و مسائل دیگر بحث کنند. بنابراین ما باید بتوانیم با منطق قویتری با آنها صحبت کنیم و قانعشان کنیم که شما کسانی بودید که توافق برجام و غنیسازی 67 /3 درصد را امضا کردید و اقدامات شما غیرقانونی است.
راهکار چهارم این است که بر روی اقدامات غیرقانونی کشورهای غربی تمرکز کنیم. با توجه به اینکه در شورای امنیت همصدایی درباره مکانیسم ماشه وجود نداشت و دو کشور مهم شورای امنیت، یعنی روسیه و چین با فعال شدن این مکانیسم مخالف بودند، ضروری است که این عدم پذیرش را بهخوبی تبیین کرده و فعالیتهای بیشتری در این زمینه انجام دهیم. علاوه بر این، باید با کشورهای دیگر نیز مذاکره کنیم و از آنها کمک بگیریم. در این روزها باید به گونهای عمل کنیم که این موضوع تقویت نشود و تلاش کنیم تا این مسئله به نوعی خنثی شود. البته برخی از کشورهایی که طرفدار غرب هستند ممکن است از همکاری اقتصادی با ما خودداری کنند؛ بااینحال باید به دیگر کشورها نشان دهیم که چنین اقدامی غیرقانونی است. چراکه ابتدا غرب بود که به تعهدات خود عمل نکرد و ایران پس از یک سال به آن واکنش نشان داد.