شناسه خبر : 50887 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

جنگ فرسایشی

راهبرد پیروزی در جنگ فابیانی علیه اقتصاد ایران چیست؟

 

حامد وحیدی / نویسنده نشریه

22در سال‌های گذشته، اقتصاد ایران با نوعی فشار مستمر و طولانی‌مدت روبه‌رو بود که شباهت زیادی به «جنگ فرسایشی» دارد؛ جنگی که نه با تانک و موشک، بلکه با تحریم، نااطمینانی و محدودسازی‌های مالی انجام می‌شود. این فشارها معمولاً ناگهانی و کوبنده نیستند، بلکه مثل چکه‌چکه یک شیر آب خراب، آرام و پیوسته هزینه ایجاد می‌کنند. همین الگوی فشار تدریجی است که برخی تحلیلگران آن را «رفتار فابیانی» می‌نامند. این رفتار برگرفته از راهبرد فابیوس ماکسیموس، فرمانده‌ای است که برای شکست دشمن، از نبرد مستقیم اجتناب می‌کرد و به‌جای ضربه بزرگ، دشمن را در طول زمان فرسوده می‌کرد. ماکسیموس ملقب به کونکتاتور بود که در زبان لاتین به معنی معطل‌کننده و درنگ‌کننده است و انتساب این لقب به او به مناسبت راهبرد نظامی تاخیری‌اش در اعزام سربازان در طول دوران جنگ دوم کارتاژی (جنگ‌های میان روم و کارتاژ که با گسترش روم همراه شد) بود. از این سردار برجسته رومی به‌عنوان پدر جنگ‌های چریکی هم یاد می‌شود، چرا که مبدع تاکتیک حمله و هدف قرار دادن خطوط تدارکاتی دشمن در زمان نبرد بود که به‌نوبه خود در آن زمان ترفندی جدید و نوظهور بود. ابتکار فابیوس عبارت بود از یک جنگ فرسایشی به واسطه زد‌و‌خوردهای مکرر و تحدید توان کارتاژی‌ها برای یافتن غذا.

اگر این تشبیه را بپذیریم، تحریم‌ها، محدودیت‌های بانکی، عملیات سایبری، فشارهای دیپلماتیک و ایجاد نااطمینانی در فضای اقتصادی، ابزارهای فرسایش تدریجی‌ هستند. برای مثال، وقتی یک شرکت ایرانی برای پرداخت تراکنش ساده باید چند واسطه پیدا کند، هزینه و زمان بیشتری صرف می‌شود. یا وقتی فضای سیاسی پرتنش باشد، سرمایه‌گذار داخلی ترجیح می‌دهد به‌جای تولید، پولش را در بازارهای سفته‌بازانه مثل طلا و ارز پارک کند. اینها شاید اتفاقاتی کوچک و پراکنده باشد، اما مثل ضربات محدود فابیانی، در طول زمان قدرت اقتصادی را تحلیل می‌برند.

اسرائیل و آمریکا «راهبرد فابیانی کلاسیک» را علیه ایران اجرا نمی‌کنند، اما بسیاری از رفتارهایشان رنگ‌و‌بوی چنین الگویی دارد. ایجاد فشار مداوم، ضربه‌های نقطه‌ای و نگه ‌داشتن ایران در مدار تنش. هدف این است که ایران همواره بخشی از توانش را صرف جبران خسارت، اداره بحران‌های کوچک و مدیریت نااطمینانی کند. درست مثل تیمی که به‌جای تمرین بلندمدت و برنامه‌ریزی، مدام مجبور است آتش‌سوزی‌های کوچک را خاموش کند. چنین فرسایشی به‌مرور هزینه‌ساز و بازدارنده می‌شود.

پرسش مهم این است: چگونه می‌توان این جنگ فرسایشی را خنثی کرد؟ پاسخ فقط امنیتی نیست و بیش از هر چیز، اقتصادی و نهادی است. تحریم زمانی کار می‌کند که اقتصاد درونی مشکل داشته باشد. اگر یک ساختمان از قبل ترک داشته باشد، یک تکان کوچک هم می‌تواند آن را فرو بریزد. اما اگر سازه مقاوم باشد، حتی زلزله متوسط نیز آن را از پا درنمی‌آورد. همین منطق درباره اقتصاد ایران هم صدق می‌کند.

در یک رویکرد، دولت تلاش می‌کند با مداخله مستقیم در اقتصاد همچون کنترل قیمت‌ها، مدیریت واردات، تخصیص ارز، حمایت از صنایع بزرگ و استفاده از ذخایر استراتژیک جلوی ضربه‌های خارجی را بگیرد. این مدل شبیه آن است که برای مقابله با باران شدید، سعی کنیم سقف را با چوب و پارچه محکم کنیم. در کوتاه‌مدت جواب می‌دهد، اما در بلندمدت هزینه‌بر و ناکارآمد می‌شود.

در رویکرد دیگر، راه‌حل در مقاوم‌سازی ساختار اقتصادی است، یعنی اصلاحاتی که آسیب‌پذیری را کم می‌کند و تاب‌آوری را بالا می‌برد. برای مثال، اگر چند نرخ ارز وجود داشته باشد، هر تحریم کوچک می‌تواند بازار را به آشوب بکشاند، چون رانت ایجاد می‌شود و فعالان اقتصادی سردرگم می‌شوند. اما وقتی نرخ ارز شفاف و واحد باشد، حتی شوک خارجی هم اثر محدود دارد. یا اگر بودجه دولت به درآمد نفت وابسته باشد، هر محدودیت فروش نفت ضربه‌زننده می‌شود؛ اما اگر مالیات، بهره‌وری و تولید داخلی تقویت شود، شوک‌ها کمتر آسیب وارد می‌کنند. به همین دلیل اصلاحات نهادی، همانند کوچک‌سازی دولت، استقلال بانک مرکزی، کاهش کسری بودجه، حذف رانت‌ها و مقررات اضافی، مهم‌ترین ابزار برای خنثی‌کردن فشارهای فابیانی‌ هستند. اقتصادی که رقابتی، شفاف و پیش‌بینی‌پذیر باشد، مثل ماشینی است که سیستم تعلیق قوی دارد، دست‌اندازها را می‌بیند و در مسیر می‌ماند.

در کنار اصلاحات داخلی، تنوع‌بخشی به روابط اقتصادی نیز ضروری است. وقتی صادرات فقط به چند کشور محدود باشد، تحریم مسیر می‌تواند زنجیره تامین را مختل کند. اما اگر ایران به زنجیره‌های ارزش آسیایی، همکاری‌های منطقه‌ای و سرمایه‌گذاری مشترک با کشورهای غیرغربی وصل شود، فشار خارجی کمتر اثر می‌گذارد. این شبیه کسب‌وکاری است که به‌جای یک مشتری بزرگ، 10 مشتری کوچک و متوسط دارد. از دست دادن یکی، آخر دنیا نیست. نقطه کلیدی این است که جنگ فابیانی زمانی کار می‌کند که طرف مقابل نسبت به فشارها حساس و آسیب‌پذیر باشد. اگر اقتصاد ایران بتواند رشد پایدار ایجاد کرده، تورم را مهار کرده، بودجه را متوازن کند و اعتماد فعالان اقتصادی را افزایش دهد، فشارهای خارجی به‌جای فرسایش، بی‌اثر یا حتی معکوس می‌شود. نمونه ساده‌اش کشورهایی مثل ترکیه یا کره جنوبی است که با وجود بحران‌های سیاسی، چون ساختار اقتصادی‌شان رقابتی است، شوک‌ها را بهتر جذب می‌کنند.

ریشه‌های تاریخی

سال‌هاست ایران با فشاری روبه‌رو بوده که نه شبیه جنگ‌های مستقیم، بلکه شبیه نوعی «جنگ فرسایشی» است. جنگی که به‌جای حملات بزرگ و پرهزینه، بر ضربات کوچک، محدود و پیوسته تکیه دارد. این الگو شباهت زیادی به راهبرد فابیوس ماکسیموس، فرمانده رومی دارد که برای مقابله با کارتاژ از نبرد رودررو پرهیز می‌کرد و دشمن را با زمان‌کشی و فرسایش تدریجی تضعیف می‌کرد. راهبرد فابیانی در اصل یعنی وارد نکردن ضربه نهایی، اما تحمیل هزینه مداوم تا زمانی که قدرت دشمن تحلیل برود. این مدل بعدها در نظریه‌های جنگ نامتقارن، جنگ ترکیبی و حتی فشار اقتصادی به کار گرفته شد؛ جایی که هدف نه پیروزی سریع، بلکه خسته کردن طرف مقابل است.

اگر این چهارچوب را به روابط ایران، آمریکا و اسرائیل تعمیم دهیم، می‌بینیم که بسیاری از رفتارها رنگ‌و‌بوی فابیانی دارند. تحریم‌های مرحله‌به‌مرحله، محدودیت‌های مالی، حملات سایبری محدود، فشارهای دیپلماتیک و ایجاد نااطمینانی در فضای اقتصادی شباهت زیادی به همان «ضربات کوچک و پیوسته» دارند. برای مثال وقتی تحریم بانکی باعث می‌شود شرکت ایرانی برای انتقال پول از سه واسطه استفاده کند، هر تراکنش ساده به عملیات پیچیده و پرهزینه تبدیل می‌شود. یا وقتی تنش‌های سیاسی افزایش می‌یابد، فعال اقتصادی ترجیح می‌دهد سرمایه‌گذاری را عقب بیندازد و نقدینگی را به بازارهای سفته‌بازانه منتقل کند. اینها شاید اتفاقاتی کوچک باشد، اما جمع شدنشان طی زمان همانند چکه‌چکه کردن قطرات آبی است که مخزن را خالی می‌کند.

بااین‌حال نباید تصور کرد که اسرائیل یا آمریکا در حال اجرای دکترین فابیان هستند. رفتار آنها گاهی ترکیبی است. از یک‌سو ضربه‌های محدود و نقطه‌ای وارد می‌کنند و از سوی دیگر گاهی وارد تنش‌های پرریسک می‌شوند که با فلسفه احتیاط‌جویانه فابیان فاصله دارد. همچنین محیط منطقه‌ای پیچیده است و بازیگران متعددند. بنابراین بهتر است بگوییم آنچه دیده می‌شود «رفتار فابیانی» است، نه «راهبرد فابیان» به معنای کلاسیک آن.

استراتژی فابیانی (Fabian Strategy) راهبردی نظامی است که در آن از نبردهای از پیش تعیین‌شده و تهاجم رودررو اجتناب می‌شود و در عوض، با کاربست جنگ فرسایشی و غیرمستقیم دشمن را فرسوده می‌کنند. طرفی که این راهبرد را به کار می‌بَرد، ضمن اجتناب از نبردهای قاطع به زدوخورد جزئی با دشمن می‌پردازد، که در پشتیبانی لجستیک وی و روحیه‌اش خلل ایجاد کند. کاربست این راهبرد نشانگر این است که زمان به سود طرفی است که این راهبرد را اجرا می‌کند، اما درعین‌حال ممکن است زمانی اتخاذ شود که هیچ گزینه ممکن دیگری پیش‌رو نباشد.

اما مسئله مهم نه ماهیت دقیق رفتار طرف مقابل، بلکه واکنش ایران است. چگونه می‌توان جنگ فرسایشی را بی‌اثر کرد؟ پاسخ در یک جمله خلاصه می‌شود: با مقاوم‌سازی اقتصاد از درون. تحریم زمانی اثر می‌گذارد که اقتصاد آسیب‌پذیر باشد. مانند ساختمانی که از قبل ترک داشته؛ کوچک‌ترین لرزش آن را می‌لرزاند. اما ساختار مقاوم، حتی در برابر تکان‌های بزرگ هم می‌ایستد.

23

راهبرد فابیانی

در تحلیل رفتار آمریکا و اسرائیل در قبال ایران، برخی بر این باورند که الگوی فشارهای آنها شباهت‌هایی با «راهبرد فابیانی» دارد؛ راهبردی که بر فرسایش تدریجی و اعمال ضربه‌های محدود و پیوسته تکیه می‌کند. شواهدی وجود دارد که این شباهت را تقویت می‌کند. برای مثال، اسرائیل در سال‌های گذشته به‌جای ورود به جنگ گسترده، از عملیات‌های نقطه‌زن، حملات سایبری و اقدامات محدود اطلاعاتی استفاده کرد. اقداماتی که هدفشان افزایش هزینه‌های ایران بدون درگیری مستقیم است. همچنین تلاش برای نگه‌داشتن ایران در مدار دائمی تنش، چه در عرصه منطقه‌ای و چه در پرونده‌های هسته‌ای و دیپلماتیک، باعث می‌شود تهران بخشی از انرژی و منابعش را مداوم صرف مدیریت بحران‌ها، بازدارندگی و جبران خسارات کند. به همین ترتیب، ایجاد نااطمینانی در محیط کسب‌وکار، فشار بر شبکه‌های مالی و محدودسازی کانال‌های انتقال پول نیز نمونه‌ای از همان ضربه‌های کوچک و مستمری است که در طول زمان می‌تواند اقتصاد را خسته کند.

بااین‌حال، تحلیلگران بر این باورند که نمی‌توان با قاطعیت گفت، اسرائیل و آمریکا «راهبرد فابیانی کلاسیک» را اجرا می‌کنند. یکی از دلایل این است که اسرائیل در برخی مقاطع به عملیات‌های بزرگ و پرریسک دست زده که با فلسفه احتیاط‌جویانه و زمان‌کش فابیان سازگار نیست. حملات گسترده، تهدیدهای مستقیم یا پاسخ‌های شدید، گاهی از چهارچوب «فرسایش تدریجی» خارج می‌شود و بیشتر شبیه تلاش برای ضربه تعیین‌کننده است. علاوه بر این، محیط امنیتی منطقه پیچیده است و بازیگران متعدد، از گروه‌های غیردولتی تا کشورهای منطقه، بر رفتار ایران و اسرائیل تاثیر می‌گذارند. بنابراین تعاملات امنیتی دو طرف در خلأ اتفاق نمی‌افتد و اسرائیل مجبور است واکنش‌هایی نشان دهد که بخشی از دکترین ثابت یا از پیش ‌طراحی‌شده نیست.

از سوی دیگر، بخشی از رفتار اسرائیل در سال‌های گذشته بیشتر واکنشی بوده تا راهبردی. یعنی اقداماتش بیشتر پاسخی به تحولات میدانی، فشارهای داخلی و شرایط بین‌المللی است، نه اجرای نقشه بلندمدت و منسجم. همین موضوع باعث می‌شود نتوان این موضوع را در قالب راهبرد فابیانی توضیح داد. در مجموع می‌توان گفت شباهت‌هایی میان رفتار اسرائیل و مولفه‌های راهبرد فابیان وجود دارد، اما این شباهت کامل نیست. آنچه مشاهده می‌شود نوعی «رفتار فابیانی» یا استفاده از عناصر این الگوست، نه اجرای دقیق و سیستماتیک آن.

دو الگوی متفاوت

دو الگوی اصلی برای مقابله با فشارهای فرسایشی خارجی وجود دارد که یکی از آنها رویکرد دولت‌محور و دیگری رویکرد اقتصاد آزاد است. هر دو الگو مدعی‌اند که می‌توانند تاب‌آوری اقتصاد را افزایش دهند، اما مسیر و پیامدهایشان متفاوت است. در مدل دولت‌محور یا همان «مقاومت نهادی» فرض بر این است که در شرایط فشار خارجی، بهترین راه دفاع، افزایش نقش دولت در اقتصاد است. در این الگو دولت با تمرکز بر تصمیم‌گیری، کنترل جریان‌های مالی، مدیریت واردات و تخصیص ارز تلاش می‌کند جلوی شوک‌های خارجی را بگیرد. برای مثال، وقتی واردات کالای اساسی دشوار می‌شود، دولت وارد عمل می‌شود، ارز ترجیحی اختصاص می‌دهد یا شرکت‌های دولتی را مامور تامین کالا می‌کند تا کمبود ایجاد نشود. یا برای جلوگیری از جهش قیمت‌ها، سیاست‌های کنترل قیمت و تنظیم بازار اجرا می‌شود که شوک انتظاری مهار شود.

مزیت این مدل آن است که در کوتاه‌مدت می‌تواند واکنش سریع و متمرکز ارائه دهد. مثل وضعی که بحران ناگهانی رخ می‌دهد و دولت با تزریق منابع و مداخله مستقیم، از شوک اولیه جلوگیری می‌کند. همچنین از آنجا که مدیریت متمرکز است، امکان بسیج سریع منابع وجود دارد. اما ضعف اصلی این مدل، هزینه‌های بلندمدت آن است. وقتی دولت بیش از حد در تخصیص ارز یا کنترل قیمت‌ها دخالت می‌کند، رانت و فساد به‌وجود می‌آید. محدود شدن بازار آزاد رقابت را کاهش می‌دهد و تولیدکننده‌ای که حمایت دائمی می‌گیرد، انگیزه‌ای برای افزایش بهره‌وری ندارد. نتیجه این است که اقتصاد در ظاهر پایدار نگه داشته می‌شود، اما در زیر پوست، دچار ناترازی، ناکارآمدی و افت نوآوری می‌شود.

در مقابل، مدل اقتصاد آزاد بر «تاب‌آوری ساختاری» تاکید می‌کند. یعنی مقاوم‌سازی درونی اقتصاد از طریق کاهش رانت، شفافیت و افزایش رقابت. این الگو بر این باور است که فشار خارجی زمانی اثرگذار است که ساختار داخلی ناکارآمد باشد. بنابراین اصلاحات نهادی همانند کوچک‌سازی دولت، استقلال بانک مرکزی، انضباط بودجه‌ای و حرکت به سمت نرخ ارز واحد، ابزارهای اصلی مقابله با فرسایش اقتصادی‌اند. برای مثال، در اقتصادی که چند نرخ ارز وجود دارد، کوچک‌ترین شوک خارجی می‌تواند بازار را متلاطم کند، اما در نظام ارزی شفاف و یکپارچه، شوک‌ها قدرت کمتری دارند. همچنین آزادسازی تدریجی تجارت و پیوستن به زنجیره ارزش جهانی باعث افزایش بهره‌وری و ایجاد فرصت‌های جدید برای صادرات می‌شود. مزیت اصلی این مدل آن است که واکنش اقتصاد به شوک‌ها کم‌هزینه و کارآمد می‌شود؛ زیرا تصمیم‌ها در فضای رقابتی گرفته می‌شود و فعالان اقتصادی به‌جای انتظار برای دخالت دولت، برای تنظیم بازار اقدام می‌کنند. اما چالش این الگو، زمان‌بر بودن و نیاز به اجماع سیاسی است. اصلاحات ساختاری با مقاومت ذی‌نفعان روبه‌رو و ثمرات آن در بلندمدت ظاهر می‌شود، نه به‌صورت فوری و آنی. در کنار اصلاحات داخلی، تنوع‌بخشی به روابط خارجی نیز ضروری است. پیوستن به زنجیره ارزش آسیایی، تجارت تهاتری، همکاری‌های منطقه‌ای و سرمایه‌گذاری مشترک با کشورهای غیرغربی باعث می‌شود فشار یک یا چند کشور کل اقتصاد را مختل نکند. مانند کسب‌وکاری که به‌جای مشتری بزرگ، چند مشتری متوسط دارد و از دست دادن یکی از آنها بحران ایجاد نمی‌کند.

نکته کلیدی این است که طرف مقابل زمانی از جنگ فرسایشی دست می‌کشد که هزینه ادامه آن از فایده‌اش بیشتر شود. اقتصادی که رشد پایدار داشته باشد، تورم را مهار کند، رفتار دولت قابل پیش‌بینی باشد و اعتماد فعالان اقتصادی تقویت شود، در برابر فشارهای فابیانی فرسوده نمی‌شود. برعکس، طرف مقابل می‌بیند که فشارها به‌جای تخریب، به اصلاحات و بازآرایی اقتصادی منجر شده‌اند. بنابراین بهترین راه خنثی‌سازی جنگ فرسایشی، ساختن اقتصادی رقابتی، شفاف و منعطف است؛ اقتصادی که نه شکننده، بلکه مقاوم و چابک باشد.

24

راهبرد پیشنهادی

برای خنثی‌سازی جنگ فرسایشی و رفتاری که شبیه الگوی فابیانی علیه اقتصاد ایران اعمال می‌شود، راه‌حل اصلی نه در پاسخ‌های کوتاه‌مدت، بلکه در اصلاحات عمیق و ساختاری نهفته است. فشار خارجی زمانی اثرگذار است که اقتصاد از درون دچار ناترازی، ناکارآمدی و وابستگی‌های خطرناک باشد. بنابراین شکست دادن این فشارها به‌جای تمرکز بر مقابله مستقیم، نیازمند مقاوم‌سازی اقتصاد از پایین‌ترین لایه‌هاست. به‌عبارت دیگر، بازی فابیانی را باید با اصلاحات تدریجی و پایدار پاسخ داد.

نخستین گام، کاهش ناترازی‌های مزمن است. نظام بانکی با دارایی‌های سمی، بدهی‌های انباشته و بانک‌هایی که ورشکسته‌اند، یکی از نقاط آسیب‌پذیر اقتصاد در کشورمان است. بدون اصلاح این ساختار، هر فشار خارجی می‌تواند بحران اعتباری ایجاد کند. همچنین بودجه دولت که سال‌ها با کسری ساختاری اداره شده، نیازمند بازطراحی جدی است. اتکای بیش‌ازحد به نفت یا استقراض از بانک مرکزی، بستر جهش تورم است. هدفمندی واقعی یارانه‌ها، یعنی حذف رانت‌های پنهان و هدایت منابع به دهک‌های نیازمند، می‌تواند بخشی از این ناترازی‌ها را کاهش دهد و فضای مالی را در کشورمان تقویت کند.

گام دوم، ایجاد چهارچوب پایدار اقتصاد کلان است. بهترین سپر در برابر فشار خارجی، ثبات داخلی است. استقلال بانک مرکزی در کنترل پایه پولی می‌تواند جلوی تورم‌های تکرارشونده را بگیرد و لنگر قابل ‌اعتمادی برای فعالان اقتصادی ایجاد کند. انضباط مالی و پرهیز از سیاست‌های خلق‌الساعه، محیط اقتصاد را قابل پیش‌بینی می‌کند. مهم‌تر از همه، حرکت به سمت نظام ارزی شفاف و تک‌نرخی است. نرخ‌های چندگانه نه‌تنها رانت ایجاد می‌کنند، بلکه تحریم‌ها را چند برابر اثرگذار می‌کنند؛ زیرا هر شکاف، نقطه نفوذی برای فشار خارجی است.

گام سوم، افزایش انعطاف‌پذیری اقتصاد است. اصلاح بازار کار برای کاهش هزینه‌های غیرضروری و افزایش بهره‌وری، حمایت از نوآوری و فناوری، به‌ویژه در صنایع دانش‌بنیان و تقویت بازار سرمایه به‌عنوان کانال تامین مالی تولید، همگی ظرفیت اقتصاد را در برابر تکانه‌ها بالا می‌برند. اقتصادی که توان نوآوری داشته باشد، در برابر محدودیت فناوری کمتر آسیب‌پذیر است.

چهارم، بازطراحی دیپلماسی اقتصادی اهمیت حیاتی دارد. اتصال اقتصاد ایران به زنجیره‌های ارزش آسیایی، توسعه همکاری‌های منطقه‌ای، تنوع‌بخشی به بازارهای صادراتی و استفاده از ابزارهایی مثل تجارت تهاتری می‌تواند فشار کشورهای غربی را خنثی کند. کشوری که چند شریک تجاری استراتژیک داشته باشد، کمتر می‌تواند هدف یکجانبه قرار گیرد.

درنهایت، تقویت اعتماد عمومی مهم‌ترین عنصر این راهبرد است. هیچ اصلاح اقتصادی بدون سرمایه اجتماعی دوام ندارد. ثبات قوانین، پرهیز از تصمیم‌های ناگهانی و ایجاد شفافیت در سیاست‌گذاری، اعتماد فعالان اقتصادی را افزایش می‌دهد. اعتماد، همان سپری است که رفتار فابیانی را بی‌اثر می‌کند، زیرا اقتصاد زمانی دچار فرسایش می‌شود که مردم و تولیدکنندگان آینده را مبهم ببینند.

در مسیر فرسایش

با این اوصاف، چنین تلقی می‌شود که آمریکا و اسرائیل در رویارویی با ایران به نوعی «رفتار فابیانی» در پیش گرفته‌اند. اگر درنهایت این تلقی را درست بدانیم، این معنی را می‌دهد که آنها قصد دارند اقتصاد ایران را از طریق تحریم و تزریق نااطمینانی، وارد جنگ فرسایشی کنند. در چنین شرایطی، بهترین روش برای خنثی کردن جنگ فابیانی چیست؟

قبلاً هم تاکید کردیم که راهبرد فابیان تاکتیک تاریخی در عرصه جنگ و سیاست است که بر «فرسایش تدریجی»، «پرهیز از نبرد مستقیم» و «کشاندن دشمن به هزینه‌های طولانی‌مدت» تکیه دارد. در این رویکرد، هدف نه پیروزی سریع، بلکه تحلیل توان اقتصادی، نظامی و روانی طرف مقابل از طریق زمان‌کشی و ضربات محدود و مداوم است. در این چهارچوب، می‌توان گفت، بخشی از رفتار اسرائیل در برابر ایران شباهت‌هایی با راهبرد فابیان دارد، هرچند این به‌معنای اجرای کامل این دکترین نیست.

 اسرائیل طی سال‌های گذشته از درگیری گسترده و روبه‌رو با ایران پرهیز کرده و به‌جای آن بر مجموعه‌ای از اقدامات نقطه‌ای، غافلگیرکننده و با دامنه محدود تکیه کرده است. اقداماتی که هدفشان ایجاد هزینه پیوسته و بلندمدت برای ایران است. این الگو را می‌توان در عملیات‌های سایبری، حملات محدود به تاسیسات و نیروهای همسو با ایران در منطقه، ترورهای هدفمند و فشارهای اطلاعاتی و امنیتی مداوم مشاهده کرد. نقطه مشترک این اقدامات با دکترین فابیان، «هدف قرار دادن ظرفیت‌ها بدون ورود به جنگ تمام‌عیار» است. از سوی دیگر، اسرائیل کوشیده است ایران را در مدار تنش نگه دارد، مداری که در آن ایران ناچار است بخشی از توان اقتصادی و نظامی‌اش را صرف بازدارندگی، جبران خسارت‌ها و مدیریت فضای امنیتی کند. این وضع همان چیزی است که در ادبیات نظامی به‌عنوان «فرسایش استراتژیک» شناخته می‌شود. همچنین اسرائیل قصد دارد هزینه‌های ایران را در حوزه سیاست خارجی از جمله با تشدید فشارهای دیپلماتیک، تاثیرگذاری بر روندهای بین‌المللی مرتبط با پرونده هسته‌ای و تقویت اجماع‌سازی جهانی علیه تهران افزایش دهد.

اما پرسش اساسی این است که آیا این رفتارها و این میزان فشار به اقتصاد ایران را می‌شود با دکترین فابیان توضیح داد؟ برخی بر این باورند که به چند دلیل نمی‌توان گفت اسرائیل در حال اجرای «راهبرد فابیان تمام‌عیار» است. نخست آنکه رفتار اسرائیل همواره عنصر «بازدارندگی از طریق نمایش قدرت» را دربر داشته است. عنصری که گاه به عملیات‌های بزرگ یا پاسخ‌های پرریسک منتهی شده و از فلسفه احتیاط‌جویانه فابیان فاصله دارد. دوم اینکه بازیگران متعددی در منطقه حضور دارند و تعاملات امنیتی ایران-اسرائیل در خلأ اتفاق نمی‌افتد. بنابراین رفتار اسرائیل بیش از آنکه مبتنی بر دکترین باشد، تابع شرایط متغیر منطقه، فشار داخلی و تحولات بین‌المللی است.

در نقطه مقابل، برخی بر این باورند که اسرائیل در سال‌های گذشته از مولفه‌هایی شبیه راهبرد فابیان بهره برده، اما نه به‌صورت کامل و نه براساس یک طرح واحد، بلکه در قالب الگوی ترکیبی از بازدارندگی، فرسایش تدریجی و فشار چندلایه. به بیان دیگر، آنچه مشاهده می‌شود «رفتار فابیانی» است، نه «راهبرد فابیان» به معنای کلاسیک آن.

با این توضیح پرسش این است که ایران چگونه می‌تواند بازی فابیانی اسرائیل را به هم بزند؟ اگر فرض کنیم آمریکا و اسرائیل در حال اعمال بازی فابیانی علیه ایران هستند، یعنی قصد دارند از طریق افزایش تدریجی هزینه‌ها با تحریم، محدودسازی دسترسی به منابع مالی، ایجاد نااطمینانی در محیط کسب‌وکار و کشاندن اقتصاد به فرسایش بلندمدت، اقتصاد ایران را فرسوده و مستهلک کنند، آنگاه خنثی‌سازی این رویکرد با ابزارهای امنیتی ممکن نیست، بلکه نیازمند مجموعه‌ای از اصلاحات اقتصادی است که بتواند تاب‌آوری داخلی را افزایش دهد و هزینه‌پذیری این جنگ فرسایشی را کاهش دهد.

در چهارچوب راهبردهای حاکم بر نظام تصمیم‌گیری، خنثی‌ کردن بازی فابیانی، بیش از هر چیز بر بسیج منابع داخلی و مقاوم‌سازی ساختارهای دولتی تکیه دارد. در چنین الگویی، دولت می‌کوشد وابستگی اقتصاد به بیرون را کاهش دهد و آسیب‌پذیری در برابر فشار خارجی را با تمرکز تصمیم‌گیری، کنترل جریان‌های مالی و هدایت منابع به سمت تولیدحیاتی، کم کند. ابزارهای اصلی این مدل عبارت از تقویت بنگاه‌های بزرگ دولتی و شبه‌دولتی برای حفظ تولید در صنایع راهبردی، مدیریت واردات و تخصیص ارزی برای جلوگیری از شوک‌های عرضه، تنظیم قیمت‌ها و کنترل شبکه توزیع برای مهار تورم انتظاری و توسعه زنجیره‌های تامین داخلی در راستای کاهش نیاز به فناوری و مواد اولیه حساس است.

در این الگو، دولت تلاش می‌کند شوک‌های خارجی را با «مداخله مستقیم» از جمله استفاده از ذخایر استراتژیک، یارانه دادن به بخش‌های آسیب‌دیده، تنظیم بازار برای مهار نوسان‌های شدید و به‌کارگیری پیمان‌های دوجانبه غیررسمی برای دور زدن محدودیت‌ها خنثی کند. همچنین با اتکا به بسیج اجتماعی و اجماع سیاسی، تلاش می‌شود هزینه‌های تحریم بین گروه‌های مختلف توزیع و مدیریت شود تا پایداری سیستم حفظ شود.

اما در چهارچوب قواعد اقتصاد آزاد، اصلی‌ترین راه مقابله با رفتار فابیانی «کاهش آسیب‌پذیری ساختاری» است. تحریم و نااطمینانی زمانی اثرگذار می‌شوند که اقتصاد دچار ناترازی، انحصار، وابستگی به رانت و ضعف رقابت‌پذیری باشد. بنابراین نخستین گام، اصلاحات نهادی برای کوچک کردن دولت، افزایش شفافیت، حذف امتیازات رانتی و آزادسازی فضای اقتصادی است که منابع از تخصیص سیاسی به سمت تخصیص کارای بازار حرکت کنند. اقتصادی که به‌صورت رقابتی اداره شود، در برابر شوک‌ها کم‌هزینه‌تر و منعطف‌تر واکنش نشان می‌دهد. از سوی دیگر، افزایش نااطمینانی زمانی فلج‌کننده است که فعالان اقتصادی به دولت و قواعد بازی اعتماد نداشته باشند. بنابراین تثبیت محیط اقتصاد کلان از طریق قواعد مالی، استقلال بانک مرکزی، مهار پایه پولی و ایجاد چهارچوب سیاستی قابل پیش‌بینی، نقش کلیدی دارد. در اقتصاد آزاد، اعتماد مهم‌ترین سپر در برابر جنگ فرسایشی است. اگر بنگاه‌ها مطمئن باشند که قواعد پایدارند، تحریم و فشار خارجی اثر تخریبی کمتری دارد.

کاهش مداخله دولت در قیمت‌گذاری و تخصیص ارز نیز ضروری است. نظام چندنرخی، به‌تنهایی میدان جنگ فرسایشی داخلی ایجاد می‌کند و تحریم‌ها را اثرگذار می‌کند. حرکت به سمت نرخ واحد، آزادسازی تجاری تدریجی و اجازه دادن به بازار برای کشف قیمت، قدرت مانور اقتصاد را بالا می‌برد و انگیزه رانت‌جویی را کاهش می‌دهد.

در کنار این موارد، پیوند زدن اقتصاد به شبکه‌های جهانی از مسیرهایی که تحریم‌پذیری کمتری دارند همانند همکاری‌های منطقه‌ای، تجارت تهاتری، زنجیره‌های ارزش آسیایی، سرمایه‌گذاری مشترک با کشورهای غیرغربی، می‌تواند مسیر مکمل باشد. اقتصاد آزاد به معنای گره خوردن کامل به اقتصاد غرب نیست، بلکه به معنای تنوع‌بخشی به روابط اقتصادی است که فشار یک یا چند کشور نتواند عملکرد کل اقتصاد را مختل کند.

به باور اقتصاددانان، مهم‌ترین راه خنثی‌سازی بازی فابیانی این است که هزینه استمرار فشار برای طرف مقابل بالا برود. این نه با تقابل نظامی، بلکه با اصلاحات داخلی ممکن است. اقتصادی که رشد پایدار داشته باشد، تورم کنترل‌شده ارائه دهد، بودجه متوازن داشته باشد و سرمایه‌گذاری خارجی و داخلی در آن رشد کند، امکان فرسایش ندارد، زیرا طرف مقابل می‌بیند که فشارها نه‌تنها تاثیر حداقلی دارد، بلکه به بازآرایی اقتصاد منجر شده‌اند. خنثی‌سازی جنگ فرسایشی تنها از مسیر تقویت اقتصاد رقابتی، آزاد و پیش‌بینی‌پذیر ممکن است. اقتصادی که به‌جای آسیب‌پذیری، انعطاف‌پذیری تولید می‌کند و هزینه فشار خارجی را بالا می‌برد.

پرده پایانی

در جنگ فرسایشی، طرف مقابل زمانی فشار را ادامه می‌دهد که احساس کند اقتصادِ هدف، درونی ضعیف و حساس دارد. درست مثل ساختمانی که دیوارهایش ترک دارد، کوچک‌ترین ضربه می‌تواند آن را تکان دهد. اما اگر سازه محکم باشد، همان ضربه‌ها بی‌اثر می‌شوند. فشارهای فابیانی علیه ایران نیز زمانی اثرگذارند که ساختار اقتصادی پر از ناترازی، رانت و تصمیم‌های غیرقابل پیش‌بینی باشد. بنابراین راه پیروزی، نه افزایش تنش، بلکه اصلاحات از درون است. برای مثال، اگر بودجه دولت به نفت وابسته باشد، هر محدودیت در فروش نفت کسری بودجه ایجاد می‌کند. مثل راننده‌ای که فقط یک منبع سوخت دارد و با کوچک‌ترین اختلال بیرون می‌ماند. ولی اگر مالیات، بهره‌وری و صادرات متنوع جای نفت را بگیرند، فشار بیرونی اثر کمتری دارد. اقتصاد رقابتی و پیش‌بینی‌پذیر بهترین سلاح در برابر جنگ فرسایشی است. وقتی تولیدکننده بداند قوانین ناگهان تغییر نمی‌کنند و وقتی سرمایه‌گذار مطمئن باشد تصمیمات دولت پایدار است، دیگر با هر خبر خارجی، بازار دچار هیجان نمی‌شود. در اقتصادهایی که فضای کسب‌وکار شفاف است، مثل برخی کشورهای آسیایی، حتی با وجود تنش‌های سیاسی، سرمایه‌گذاری ادامه دارد، چون مردم به قواعد داخلی اعتماد دارند. درنهایت، مقاومت واقعی زمانی اتفاق می‌افتد که اقتصاد توان جذب فشار را داشته باشد. این یعنی کاهش رانت، ثبات سیاستی، اصلاح نظام بانکی، و تقویت رقابت. هدف این نیست که جامعه هزینه بیشتری تحمل کند، بلکه باید ظرفیت اقتصاد برای تحمل فشار افزایش یابد. پیروزی در جنگ فرسایشی از درون آغاز می‌شود، از ساختن اقتصادی که به‌جای شکنندگی، انعطاف‌پذیری تولید کند. 

دراین پرونده بخوانید ...