شناسه خبر : 50896 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

پناه هویتی

گفت‌وگو با مریم زارعیان درباره دلایل اقبال به کافه در ایران

 پناه هویتی

حضور در خیابان‌های شهرهای بزرگ ایران حالا فقط یک تردد ساده و تکراری نیست؛ تماشای کافه‌ها و رستوران‌های رنگارنگ هم هست که هر لحظه از آدم‌ها پر و خالی می‌شوند. در این سال‌ها، معابر به‌سرعت از مغازه‌ها و کسب‌وکارهای سنتی خالی و با کافه‌ها و رستوران‌های تازه‌ساز پر شده‌اند؛ روندی که مشابه تجربه شهرهای گردشگری اروپاست و نشان از تغییر عمیق در سبک زندگی دارد. عده‌ای این تغییر را پاسخی منطبق با تحولات جامعه و نزدیک به سلیقه و سبک زندگی نسل جوان می‌دانند، اما برخی هم هشدار می‌دهند که تبدیل‌شدن شهر به فضای مصرف و سرگرمی، هویت اقتصادی و فرهنگی آن را تضعیف و با حذف مشاغل تولیدی، فرهنگ مصرف را جایگزین تولید می‌کند؛ تغییری که بدون سیاست‌گذاری دقیق می‌تواند توازن شهری را برهم بزند. در این پرونده، مریم زارعیان، جامعه‌شناس، به زوایای پیدا و پنهان دوگانه موافقان و مخالفان این روند می‌پردازد که در ادامه می‌خوانید.

    ♦♦♦

 چگونه رشد فزاینده کافه‌ها و رستوران‌ها بر اقتصاد خرد شهری و عدالت فضایی تاثیر گذاشته است؟

ملموس‌ترین اثر اقتصادی این پدیده را می‌توان در تغییر کاربری اجباری املاک تجاری و بازتعریف بازار اجاره مشاهده کرد. برای مثال، در محلاتی مانند تجریش در تهران یا محله جلفا در اصفهان، کافه‌ها، به‌ویژه انواع برندشده و پرزرق‌وبرق آنها، به‌دلیل حاشیه سود بالقوه بالاتر، توانایی پرداخت اجاره‌بهای بالاتری از کسب‌وکارهای سنتی و تولیدی دارند. در نتیجه، با پایان یافتن دوره‌های اجاره، شاهد یک پاک‌سازی اقتصادی خاموش هستیم؛ کسب‌وکارهایی که با حاشیه سود کم و متوسط فعالیت می‌کنند، مانند کتاب‌فروشی‌های مستقل و بااصالتی که نسل‌هاست در یک محله بوده‌اند، یا ناگزیر به ترک محله یا مجبور می‌شوند خود را به یک کافه تبدیل کنند. این تغییر، یک جابه‌جایی ساده نیست، بلکه یک دگرگونی در ترکیب و هویت مشاغل شهری است که اقتصاد محلی را از حالت تولیدی-خدماتی متنوع به سمت اقتصاد تک‌بعدی، مصرفی و کم‌مهارت سوق می‌دهد. پیامدهای این روند فراتر از اقتصاد خرد است. از منظر حق بر شهر لوفور و هاروی، کافه‌نشینی به مسئله‌ای برای عدالت فضایی بدل می‌شود. وقتی یک فضای عمومی بالقوه، با لوکس‌سازی، ورود را منوط به توان اقتصادی می‌کند، طبقات کم‌درآمد و متوسط نه‌تنها از خرید قهوه محروم که از حضور در کانون‌های پویای شهری، شبکه‌های اجتماعی و فرهنگی هم که در این فضاها شکل می‌گیرد، طرد می‌شوند. کافه‌های گران‌قیمت، با تبدیل شدن به نماد مصرف انحصاری، شکاف طبقاتی را از درآمد به دسترسی فضایی نیز تسری می‌دهند. علاوه‌ بر این، از جنبه‌های کلان‌تر اجتماعی-اقتصادی، این رشد شتابان نشان‌دهنده یک انتقال جهت‌گیری سرمایه در مقیاس ملی است. سرمایه‌های خرد و متوسط، به‌جای آنکه به بخش‌های مولد، صنعتی و دارای چرخه بازگشت سرمایه بلندمدت‌تر، اما پایدار، تزریق شوند، بیشتر و بیشتر به‌سمت راه‌اندازی کسب‌وکارهای مصرفی زودبازده مانند کافه‌ها سوق داده می‌شوند. این تغییر جهت، در بلندمدت بر فرهنگ کار نیز تاثیر می‌گذارد. هنگامی که تمایل و اشتیاق یک جوان تحصیل‌کرده به مشاغل خدماتی در کافه‌ها (مانند باریستاگری) بر تمایل او به مشاغل مهارتی، فنی مانند جوشکاری غلبه کند، این یک زنگ خطر جدی برای آینده است.

 آیا گسترش کافه‌ها به تغییرات بنیادی در الگوهای سبک زندگی جوانان و محدود شدن اوقات فراغت به تجربه‌های مصرفی منجر شده است؟

شاید یکی از بنیادی‌ترین تاثیرات این پدیده، کالایی شدن شدید اوقات فراغت باشد. برای درک این موضوع باید پرسید یک جوان شهرستانی که برای گذراندن یک بعدازظهر در اصفهان یا یک دانشجوی تهرانی که قصد دارد چندساعتی را خارج از خانه و خوابگاه بگذراند، دقیقاً چه گزینه‌هایی پیش‌رو دارد؟ پارک‌ها که اغلب با امکانات ناکافی، عدم امنیت به‌ویژه برای دختران و نبود فضاهای خلاقانه مواجهند. کتابخانه‌های عمومی که غالباً از جذابیت و پویایی لازم بی‌بهره‌اند و فضاهای عمومی فرهنگی که یا بسیار محدود هستند یا تحت نظارت‌های سخت‌گیرانه قرار دارند. در این خلأ، کافه‌ها به یگانه پناهگاه به ظاهر امن و قابل قبول بدل شده‌اند. اما این پناهگاه رایگان نیست و ما را با پارادوکس بزرگی روبه‌رو می‌کند؛ به‌جای گسترش انتخاب، با انتخاب اجباری مواجهیم. جوان برای تعامل اجتماعی ناگزیر به فضایی پناه می‌برد که ورود به آن مشروط به مصرف است. در نتیجه، اوقات فراغت از فعالیت‌های خودانگیخته به تجربه‌ای مصرفی تقلیل می‌یابد که هویت فرد را با میزان مصرفش گره می‌زند. درنهایت، کافه‌ها به بستری برای نمایش هویت بدل شده‌اند. در نبود فضاهای عمومی سنتی و تحت نظارت‌های اجتماعی، کافه‌ها پناهگاهی امن برای جوانان فراهم می‌کنند تا هویت‌های جدید را بیازمایند و با هم‌فکران خود ارتباط برقرار کنند. اما اینجا یک تناقض اساسی نهفته است؛ حتی این آزادی بیان هویت نیز درنهایت تحت سیطره و الزامات اقتصادی کافه صورت می‌گیرد. تو می‌توانی در این فضا بودن خود را نمایش دهی، اما تنها به شرطی که توانایی خرید داشته باشی. بنابراین، درحالی‌که کافه‌ها نیاز روانی و اجتماعی عمیق جوانان برای تعامل و هویت‌یابی را برطرف می‌کنند، این رفع نیاز با بهای اقتصادی همراه است.

 رشد کافه‌ها به‌عنوان فضای مصرف، چگونه بر هویت محلی و شهری اثر گذاشته و آیا خطر فرسایش سرمایه اجتماعی و جایگزینی مصرف با فعالیت جمعی و مدنی را به‌همراه دارد؟

هویت یک محله یا شهر، تنها در معماری و تاریخ آن خلاصه نمی‌شود، بلکه در تنوع تعاملات روزمره و همزیستی کاربری‌های مختلف ریشه دارد. تصور کنید محله‌ای مثل چهارباغ عباسی در اصفهان یا محله سنگلج قدیم در تهران را که در گذشته، در آن یک پیرمرد بازنشسته، یک دانشجو، یک صنعتگر و یک فروشنده در یک حوضخانه یا سقاخانه محلی با هم دیدار می‌کردند و دیگری را به رسمیت می‌شناختند. این تعاملات ناهمگون، بافت اجتماعی غنی و پویایی را ایجاد می‌کرد که هویت آن محله را شکل می‌داد. به‌نظر من مخرب‌ترین و نگران‌کننده‌ترین پیامد این پدیده، جایگزینی تدریجی و سیستماتیک فعالیت جمعی و مدنی با مصرف منفعلانه است. وقتی مردم برای مدیریت یک صندوق قرض‌الحسنه محلی دور هم جمع می‌شوند، برای پاک‌سازی یک پارک به‌صورت داوطلبانه همکاری می‌کنند یا در هیات امنای یک مسجد یا انجمن محله مشارکت می‌کنند، در حال تولید سرمایه اجتماعی واقعی هستند. در این فضاها، حرف زدن، تعامل و همکاری برای هدفی فراتر از فرد غایت اصلی است. اما در فضای کافه، این منطق سالم اجتماعی به کلی وارونه می‌شود. جوانان در این فضا به‌تدریج عادت می‌کنند که برای حل هر مسئله‌ای، رفع هر دغدغه‌ای یا پاسخ به هر نیاز اجتماعی، به فضای بسته، خصوصی و مصرف‌محور کافه پناه ببرند. آنها به مرور زمان حضور در فضای عمومی ناهمگن و متنوع جامعه را فراموش می‌کنند. در نتیجه، این حضور مستمر و انحصاری در کافه‌هاست که به کوره ذوبی برای تولید ارزش‌ها و هنجارهای خاص و منحصربه‌فرد خودشان تبدیل می‌شود؛ ارزش‌هایی که به‌طور طبیعی و قابل انتظار با ارزش‌های نسل قبلی به‌شدت متفاوت و گاه در تقابل است. خطر اصلی و بنیادین اینجاست که با تداوم حضور در این محیط‌های همگن، بسته و خودگزین، آنها به‌تدریج این توهم را پیدا می‌کنند که این هنجارها و ارزش‌های خاص که تنها در دل این گتوهای اختیاری و خودخواسته تولید و بازتولیدشده، از اقبال جمعی و مشروعیت عمومی برخوردار است. این پدیده دو پیامد جدی و عمیقاً نگران‌کننده به همراه دارد؛ از یک‌سو، شکاف و گسست آنها با نسل قبلی عمیق‌تر، پررنگ‌تر و غیرقابل عبورتر می‌شود و از سوی دیگر، به‌تدریج ظرفیت و جسارت و حتی تمایل حضور در عرصه عمومی باز، ناهمگن و چالش‌برانگیز را برای همیشه از دست می‌دهند. این واقعیت تلخ را به وضوح و بسیار زیاد می‌شنویم که بسیاری از خانواده‌ها با حسرت و نگرانی شکایت می‌کنند که فرزند جوان ما در برنامه‌های جمعی خانواده، در مهمانی‌های فامیلی و در گردهمایی‌های سنتی با ما همراه نمی‌شود؛ چراکه نه‌تنها ارزش‌های آنها با نسل‌های قبلی به‌شدت متفاوت است، بلکه این جوانان ظرفیت تعامل با دیگران متفاوت را هم ندارند. وضعیتی که از دل همین گتوهای داوطلبانه و جداافتاده از بدنه اصلی جامعه اتفاق می‌افتد. همان همگن و بسته‌ای که یکی از کارکردهای پنهان و غیررسمی آن، به تمسخر گرفتن، به حاشیه راندن و بی‌اعتبار جلوه دادن ارزش‌ها و سبک زندگی نسل قبل است. در این فضاهای جداافتاده از دل جامعه واقعی، مهارت‌های ضروری برای حیات یک جامعه پویا هم رشد نمی‌کند. مهارت‌هایی همچون دفاع جمعی از حقوق شهری، چانه‌زنی و مشارکت در نهادهای محلی در دل کافه‌های مصرف‌محور رشد نمی‌کند. وضعیتی که در سال‌های اخیر به وضوح در فضای آکادمیک و در کلاس‌های درسم دیده‌ام، پارادوکس عجیب جوانانی است که در عرصه مجازی و پشت صفحه نمایش، مطالبه‌گران پرشروشوری هستند، اما در کلاس درس و در فضای رودررو و تعاملات حضوری، به کنشگران منفعل و ساکتی تبدیل می‌شوند.

 اگر این روند ادامه یابد، در دهه آینده، شهر چه فضاهایی را از دست می‌دهد؟

در صورت تداوم روند کنونی بدون مداخله هوشمندانه، شهرهای ایران در دهه آینده با فرسایش تدریجی سرمایه اجتماعی و کالبدی روبه‌رو می شود و سه گونه فضای حیاتی را در معرض تهدید جدی قرار خواهند داد؛ نخست، شهر مدنی و مشارکتی به‌شدت تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. آن دسته از فضاهای بی‌طرف، همه‌شهری و غیرمصرفی که همواره بستر واقعی کنشگری اجتماعی، گفت‌وگوی مدنی و مشارکت جمعی بوده‌اند، میدان‌های شهری، سالن‌های عمومی کم‌هزینه، کتابخانه‌های محلی و فرهنگسراهایی که مردم می‌توانستند در آنها فارغ از جایگاه اقتصادی و اجتماعی‌شان، برای هدفی فراتر از مصرف محض گردهم آیند، به‌تدریج و به‌طور سیستماتیک به حاشیه رانده شده و از چرخه حیات شهری حذف خواهند شد. با کمرنگ شدن و ناپدید شدن این عرصه‌های عمومی دموکراتیک، همان سرمایه اجتماعی پل‌ساز و پیونددهنده که برای پویایی، تاب‌آوری و سلامت یک جامعه شهری حیاتی است، روبه ضعف و زوال خواهد رفت و خطر تبدیل شهروندان فعال، کنشگر و مسئول به مشتریان منفعل و تماشاگران مصرف‌کننده بیش از پیش به واقعیتی گریزناپذیر بدل خواهد شد. دوم، شهر تولیدی و چندکارکردی دستخوش تغییرات بنیادین و جبران‌ناپذیر خواهد شد. با تداوم و تشدید روند اعیان‌سازی و یکسان‌سازی اقتصادی، تنوع کارکردی و عملکردی محلات که ضامن سلامت و پایداری بافت شهری است، به‌طور محسوسی کاهش خواهد یافت. کارگاه‌های کوچک تولیدی، تعمیرگاه‌های فنی و تخصصی، صنایع‌دستی بومی و خدمات تخصصی محلی که روزی رگ‌های حیاتی و شریان‌های اقتصاد شهری مقاوم و خودکفا بودند، به‌تدریج و یکی پس از دیگری جای خود را به فضاهای مصرفی یکسان و یک‌شکل خواهند داد. سوم و شاید تلخ‌تر از همه، شهر اصیل و باهویت با دگرگونی‌های عمیق و غیرقابل بازگشتی روبه‌رو خواهد بود. آن روح مکان منحصربه‌فرد و آن هویت تاریخی و فرهنگی ممتاز محلات که در طول نسل‌ها و در پیوند با خاطرات جمعی شکل گرفته است، در معرض یکسان‌سازی، همگن‌سازی و درنهایت محو کامل قرار خواهد گرفت. وقتی یک خانه تاریخی اصیل در اصفهان، یک عمارت قدیمی باارزش در شیراز یا یک بنای بااصالت در یزد صرفاً به کافه‌ای با دکوراسیونی استاندارد، جهانی‌شده و فاقد هویت محلی تبدیل می‌شود، نه‌تنها کالبد که خاطره جمعی، اصالت و روح آن فضای شهری برای همیشه محو می‌شود. شهری که در این مسیر قرار گیرد، به‌تدریج آن ویژگی‌های منحصربه‌فرد محلی خود را که هویتش را می‌سازد، از دست داده و به مجموعه‌ای همسان، یکنواخت و قابل تعویض از کپی‌های بی‌هویت از نمونه‌های جهانی بدل خواهد شد.

 راه برون‌رفت از این وضعیت چیست؟

در تجربه زیسته ما در ایران، هر پدیده اجتماعی که نخواهیم یا نتوانیم به‌صورت شفاف و متعادل مدیریتش کنیم، ابتدا به زیرزمین می‌رود و سپس با پیامدهای تلخ‌تر و کنترل‌نشده‌تری سر باز می‌کند. این قاعده‌ای است که بارها شاهدش بوده‌ایم. بنابراین، اولین گام برای هرگونه راه‌حل‌یابی، پذیرش تکثر و تغییر است. باید بپذیریم جامعه ایرانی تغییر کرده، فرهنگ جوانان دگرگون شده و نیازهای جدیدی ظهور پیدا کرده‌. هرچه بیشتر سعی کنیم این واقعیت‌ها را انکار کنیم یا جوانان را از عرصه‌های عمومی رسمی طرد کنیم، آنها به فضاهای دنج‌تر، خصوصی‌تر و گاه پرخطرتری پناه خواهند برد. جامعه‌ای که نتواند نیازهای طبیعی نسل جوانش را برای تعامل، معاشرت و هویت‌یابی در فضاهای سالم و عمومی برآورده کند، ناخواسته آنان را به سمت فضاهای بسته، مصرف‌محور و غیرقابل نظارت سوق خواهد داد و درنهایت، همه ما تاوان پیامدهای این انزوا و مصرف‌گرایی افراطی را خواهیم داد. به نظر من، راهکار برون‌رفت از این وضعیت در سه محور اصلی قابل تعریف است: نخست، تقویت فضاهای عمومی بدیل و امن. باید با صداقت بپذیریم که جوانان به مکان‌هایی نیاز دارند که در آن احساس تعلق کنند، خودشان باشند و با همسالانشان ارتباط برقرار کنند. به‌جای جنگیدن با این نیاز طبیعی، شهر باید به‌صورت فعال در ایجاد و ارتقای فضاهای غیرمصرفی، کم‌هزینه، امن و جذاب سرمایه‌گذاری کند. پارک‌های باامکانات و طراحی مدرن، کتابخانه‌های عمومی پویا با فضای کار اشتراکی، خانه‌های جوانان با برنامه‌های متنوع و مراکز فرهنگی محله‌محور که مدیریتشان به خود جوانان سپرده شود، می‌توانند به رقیبی جدی برای کافه‌ها تبدیل شوند. دوم، تنظیم‌گری هوشمند و یکپارچه. به‌جای برخوردهای مقطعی و سلیقه‌ای، نهادهای مسئول مانند شهرداری، اصناف و نیروی انتظامی باید در قالب کمیته‌های مشترک نظارتی، بر فعالیت کافه‌ها نظارت سیستماتیک، مستمر و عادلانه داشته باشند. این نظارت نباید صرفاً معطوف به مسائل امنیتی یا سد معبر باشد، بلکه باید تاثیرات اجتماعی-فضایی آنها را نیز در نظر بگیرد. از طریق ضوابط محله‌بندی شهری می‌توان از تجمع و تمرکز کافه‌ها در یک محله خاص و تسریع روند اعیان‌سازی جلوگیری کرد.سوم، ترویج مسئولیت‌پذیری اجتماعی در خود کافه‌ها؛ درنهایت، بخشی از راه‌حل در دست خود صاحبان کافه‌هاست. آنان نیز می‌توانند با ایفای نقش فعال‌تر در جامعه محلی، از حالت یک بنگاه صرفاً مصرفی خارج شوند. تجربیات بین‌المللی نشان می‌دهد کافه‌هایی که به تقویت سرمایه اجتماعی پل‌ساز می‌پردازند مثلاً با میزبانی از گروه‌های مختلف سنی و طبقاتی، اختصاص ساعاتی به فعالیت‌های غیرتجاری مانند کلوب‌های کتاب، برگزاری کارگاه‌های آموزشی عمومی با قیمت ناچیز یا مشارکت در پروژه‌های محلی نه‌تنها به فضایی برای همبستگی اجتماعی تبدیل می‌شوند، بلکه در درازمدت وفاداری مشتریان خود را نیز افزایش می‌دهند.  

دراین پرونده بخوانید ...